انهار
انهار
مطالب خواندنی

آیات 25 - 29 حدید

بزرگ نمایی کوچک نمایی

آيات 25 تا 29 حديد

لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط و انـزلنـا الحـديـد فـيـه بـاءس شـديـد و مـنافع للناس وليعلم اللّه من ينصره و رسله بالغيب ان اللّه قوى عزيز(25)

و لقد ارسلنا نوحا و ابراهيم و جعلنا فى ذريتهما النبوة و الكتاب فمنهم مهتد و كثير منهم فسقون (26)

ثم قفينا على اثرهم برسلنا وقفينا بعيسى بـن مـريم و اتيناه الانجيل و جعلنا فى قلوب الذين اتبعوه رافة و رحمة و رهبانية ابتدعوها ما كتبناها عليهم الا ابتغاء رضوان اللّه فما رعوها حق رعايتها فاتينا الذين امنوا منهم اجرهم و كـثـيـر مـنهم فسقون (27)

يا ايها الذين امنوا اتقوا اللّه و امنوا برسوله يوتكم كفلين من رحـمـتـه و يـجـعـل لكـم نـورا تـمـشـون به و يغفر لكم و اللّه غفور رحيم (28)

لئلا يعلم اهـل الكـتـاب الا يـقـدرون عـلى شـى ء مـن فـضـل اللّه و ان الفضل بيداللّه يوتيه من يشاء و اللّه ذوالفضل العظيم (29)

ترجمه آيات

(و چـگـونـه از انـفاق شانه خالى مى كنيد؟) با اين كه ما رسولان خود را همراه با معجزات روشـن گـسـيـل داشـتـيـم، و بـا ايـشـان كـتـاب و مـيـزان نازل كرديم تا مردم را به عدالت خوى دهند، و آهن را كه نيروى شديد در آن است و منافع بـسـيـارى ديگر براى مردم دارد نازل كرديم، تا با سلاحهاى آهنين از عدالت دفا كنند، و ت

خـدا مـعـلوم كـنـد چـه كـسى خدا و فرستادگان او را نديده يارى مى كند، آرى خدا خودش هم نيرومند و عزيز است (25).

و بـا ايـنكه نوح و ابراهيم را فرستاديم، و نبوت و كتاب را در ذريه او قرار داديم، در عين حال بعضى از آنان راه يافته و بسيارى از ايشان فاسق شدند (26).

بـه دنـبـال آن رسـولان خـود را گـسـيل داشتيم، و عيسى بن مريم را فرستاديم، و به او انـجيل داديم، و در دل پيروانش رافت و رحمت و رهبانيتى قرار داديم كه خود آنان بدعتش را نـهـاده بـودند، و ما بر آنان واجب نكرده بوديم، اما منظور آنان هم جز رضاى خدا نبود، اما آنـطـور كه بايد رعايت آن رهبانيت را نكردند، و در نتيجه كسانى كه از ايشان ايمان آورده بودند، اجرشان را داديم و بسيارى از ايشان فاسق شدند (27).

اى كـسانى كه ايمان آورده ايد، به اين پايه از ايمان اكتفا نكنيد، تقوا پيشه كنيد، و به رسـول او ايـمـان بياوريد، تا دوباره رحمت خود را به شما بدهد، و برايتان نورى قرار دهد كه با آن زندگى كنيد، و شما را بيامرزد و خدا آمرزگار و رحيم است (28).

ايـن بـدان جـهـت بـود كـه اهـل كـتـاب نـپـنـدارنـد كـه مؤمنـيـن بـه اسـلام، راهـى بـه فضل خدا ندارند، و اين كه بدانند كه فضل به دست خداست، آن را به هر كس بخواهد مى دهد، و خدا داراى فضلى عظيم است (29).

بيان آيات

خـداى تـعـالى پـس از اشـاره قـسـاوتى كه دلهاى مؤمنين را فرا گرفته، و در نتيجه در امـتـثـال تـكـاليـف ديـنـى و مـخـصـوصـا انـفـاق در راه خـدا كـه مـايـه قـوام امـر جـهـاد اسـت تـثاقل ورزيدند، و آكگاه ايشان را به اهل كتاب تشبيه كرد كه در اثر طولانى شدن مهلت خـدا بـه آنـان دلهـايـشان دچار قساوت گرديد، اينك در اين آيات غرض الهى از فرستادن رسـولان و نـازل كردن كتاب و ميزان همراه ايشان را بيان كرده، مى فرمايد: غرض از اين ارسـال رسـل و انـزال كـتـب ايـن بـود كـه انبيا مردم را به عدالت عادت دهند، تا در مجتمعى عـادل زندگى كنند، و آهن را نازل كرد تا بندگان خود را در دفاع از مجتمع صالح خود و بسط كلمه حق در زمين بيازمايد، علاوه بر منافع ديگرى كه آهن دارد، و مردم از آن بهره مند مى شوند.

آنگاه فرمود كه نوح و ابراهيم (عليه السلام) را فرستاد، و نبوت و كتاب را در ذريه آن دو بـزرگـوار قـرار داد، و يـكـى پـس از ديـگـرى رسـولانـى گسيل داشت، و اين سنت همچنان در تمامى امت ها استمرار يافت، و نتيجه كار همواره بود كه عده اى از مردم راه حق را يافته، اكثريتى از ايشان فاسق شدند، و سپس سوره را با دعوت مردم به اين معنا ختم مى كند ايمان خود را تكميل كنند، تا از رحمت خدا دو چندان عايدشان گردد.

لقـد ارسـلنـا رسـلنـا بـالبـيـنـات و انـزلنـا مـعـهـم الكـتـاب و المـيزان ليقوم الناس بالقسط...

ايـن آيـه مـطـلب تـازه اى از سـر گـرفـتـه، و بـا آن مـعـنـاى تـشـريـع ديـن از راه ارسال رسل و انزال كتاب و ميزان را بيان مى كند و مى فرمايد كه : غرض از اين كار اين اسـت كـه مـردم بـه قـسـط و عـدالت عـادت كـرده و خـوى بـگـيـرنـد، و نيز به وسيله و با انـزال حـديـد امـتـحان شوند، و برايشان معلوم شود كه چه كسى خداى ناديده را يارى مى كـنـد، و چـه كـسـى از يـارى او مـضايقه مى نمايد، و نيز بيان كند كه امر رسالت از آغاز خـلقـت مـسـتـمـرا در بـشر جريان داشته، و به طور مداوم از هر امتى جمعى هدايت يافته، و بسيارى فاسق شده اند.

پـس منظور از كلمه (بينات ) در جمله (لقد ارسلنا رسلنا بالبينات ) آيات بينات اسـت، آيـاتـى كه وسيله آن بيان مى كند كه رسولان، فرستاده از جانب اويند، و آن آيات يا عبارت است از معجزات باهره، و يا بشارت واضح، و يا حجت هاى قاطع.

مـقـصـود از (كـتـاب) و (مـيـزان) در آيـه : (لقـد ارسـلنـا رسـلنـا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان...)

(و انـزلنـا مـعـهـم الكـتـاب ) - مـنـظـور از كـتاب وحيى است كه صلاحيت آن را دارد كه نـوشـتـه شـود و بـه صورت كتاب در آيد، (نه اين كه كتاب جلد شده از آسمان بفرستد) بـلكـه دسـتـوراتـى اسـت كـه مـى شـود آن را نـوشـت، دسـتـوراتـى كـه مـشـتـمـل اسـت بـر مـعـارفـى ديـنـى، از قـبـيـل عـقـايـد حـق و اعـمال صالح، وكتابهاى آسمانى كه معنايش معلوم شد، عبارتند از پنج كتاب 1 - كتاب نـوح، 2 - كـتـاب ابـراهـيـم، 3 - كـتـاب تـورات، 4 - كـتـاب انجيل، 5 - كتاب قرآن.

(و الميزان ليقوم الناس بالقسط) - مفسرين، ميزان را به همان تراز و كه داراى دو كـفـه اسـت و سـنـگـيـنـى هـا را بـا آن مـى سـنـجـند تفسير كرده اند، و جمله (ليقوم الناس بـالقـسـط) را غايت و غرض انزال ميزان گرفته، گفته اند: معناى جمله اين است كه : ما ترازو را نازل كرديم تا مردم را به عدالت در معاملات خود عادت دهيم، و در نتيجه ديگر خسارت و ضررى نبينند، و اختلالى در وزن ها پديد نيايد، و نسبت ميان اشياء مضبوط شود، چـون قـوام زنـدگـى بشر به اجتماع است، و قوام اجتماع هم به معاملاتى است كه در بين آنـان دائر است، و يا مبادلاتى كه با دادن اين كالا و گرفتن آن كالا صورت مى گيرد، و معلوم است كه قوام اين معاملات و مبادلات در خصوص ‍ كالاهايى كه بايد وزن شود به اين است كه نسبت ميان آنها محفوظ شود، و اين كار را ترازو انجام مى دهد.

تـفسير ديگرى كه احتمالا مى شود براى ميزان كرد - و خدا داناتر است - اين است كه : مـنـظـور از مـيـزان، ديـن بـاشـد، چـون ديـن عـبـارت اسـت از چـيـزى كـه عـقـايـد و اعمال اشخاص با آن سنجيده مى شود و ايـن سـنـجـش هـم مـايـه قـوام زنـدگـى سـعـيـده اجـتـمـاعـى و انـفـرادى اسـت، واحـتـمـال بـا سـيـاق كـلام كـه مـتـعـرض حـال مـردم از حـيـث خـشـوع و قساوت قلب و جديت و سهل انگاريشان در امر دين است سازگارتر است.

وجه تعبير به انزال حديد در: (و انزلنا الحديد)

بعضى هم گفته اند: مراد از ميزان، عقل است.

(و انـزلنـا الحـديـد) - ظـاهـرا ايـن انـزال نـظـيـر انـزال در آيـه (و انـزل لكم من الانعام ثمانيه ) ازواج باشد، و ما در تفسير سوره زمر گـفـتـيـم : اگـر خـلقت مخلوقات زمينى را انزال ناميده، به اين اعتبار است كه خداى تعالى ظـهـور اشـيـا در عـالم هـسـتى را بعد از عدم انزال خوانده، به اين اعتبار كه هر موجودى از مـوجودات نزد خدا و در عالم غيب خزينه ها دارد، و آن موجود پس از آنكه اندازه گيرى شده، و در خـور عـالم شـهـادت شـده بـه ظـهـور پـيـوسـتـه اسـت، و ايـن خـود نـوعـى نـزول اسـت، هـمـچـنـان كـه فـرموده : (و ان من شى ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم ).

(فـيـه بـاءس شـديد و منافع للناس ) - كلمه (باءس ) به معناى تاثير شديد اسـت، ليـكـن غـالبـا در شدت در دفاع و جنگ استعمال مى شود، و بدين جهت فرموده در آهن بـاءسى شديد است، كه بطور مدام جنگ ها و مقاتلات و انواع دفاعها نياز به آهن داشته، چون اقسام سلاحهايى كه درست مى كرده اند از آهن بوده، و بشر از دير باز به اين فلز دست يافته، و متوجه منافعش شده، و آن را استخراج كرده است.

و امـا مـنافع ديگرى كه اين فلز براى مردم دارد احتياج به بيان ندارد، چون مى بينيم كه آهن در تمامى شعب زندگى و صنايع مربوط به آنها و دخالت دارد.

(و ليـعـلم اللّه مـن يـنصره و رسله بالغيب ) - اين جمله غايتى است عطف بر غايتى كه حذف شده، و تقدير كلام چنين است (و انزلنا الحديد لكذا و ليعلم اللّه من ينصره...)، يعنى ما آهن را براى اين و... نازل كرديم، و نيز براى اين كه خدا معلوم كند چه كسى او و رسولان - او را يارى مى كند...

و مراد از (يارى كردن پيامبران خدا) جهاد در راه او است، تا از مجتمع دينى دفاع نموده، كـلمه حق را بسط دهند، و منظور از اين كه فرمود:نصرت را به غيب مى كنند، اين است كه در حـال غـيـبـت رسـول او را يـارى مـى كـنـنـد، حـال يـا غـيـبـت رسـول از ايـشـان، و يـا غـيـبـت ايـشـان از رسـول، و مـراد از ايـن كـه فـرمـود: (تـا خـدا بـدانـد...) ايـن اسـت كه خدا ياوران خود و فرستادگان خود را از آنهايى كه يارى نمى كنند، متمايز و جدا سازد.

(ان اللّه قـوى عـزيـز) - ايـن جـمـله خـاتـمه آيه است، و ختم كردن آيه باجمله گويا اشـاره بـاشـد بـه ايـن كـه دسـتـور خـداى تـعـالى بـه جـهـاد بـراى هـمـيـن بـوده كـه امـتـثـال كـنـنـدگـان را از ديـگـران جـدا كـنـد، نـه اين كه خداى تعالى احتياجى به نصرت نـاصـرى داشـتـه بـاشـد، چـون خـدا قوياى است كه به هيچ و جه ضعف در او راه ندارد، و عزيزى است كه ذلت به سويش راه نمى يابد.

و لقد ار سلنا نوحا و ابراهيم و جعلنا فى ذريتهما النبوه و الكتاب فمنهم مهتد و كثير منهم فاسقون

از ايـنـجـا بـه بـيـان ايـن نـكـته شروع شده كه اهتدا و فسق در امت هاى گذشته نيز همواره جـريـان داشـتـه، و تـا امـروز جـريـان دارد، پس اينطور نيست كه امت و يا امتى از امت ها با تـمـامى افرادش به صلاح گراييده باشند و يا بگروند، بلكه همواره چنين بوده و چنين خواهد بود، كه عده بسيارى از افراد امت به فسق گراييده اند.

و ضـمير در (فمنهم ) و نيز در (منهم ) به ذريه بر مى گردد، و بقيه الفاظ آيه روشن است.

ثـم قـفـيـنـا عـلى اثـارهـم بـرسـلنـا و قـفـيـنـا بـعـيـسـى بـن مـريـم و اتـيـنـاه الانجيل...

در مـجـمـع البـيـان مـى گـويـد: كـلمـه (تـقـفـيـه ) كـه مـصـدر فـعـل (قـفـيـنـا) اسـت، بـه مـعـنـاى ايـن اسـت كـه چـيـزى را بـه طـور مـسـتـمـر دنبال چيزى ديگر قرار دهى، و به همين جهت آخرهاى شعر را قافيه شعر مى گويند، چون همه شعرها به دنبال شعر اول و از نظر قيافه و وزن تابع آن هستند.

و ضمير در جمله (على اثارهم ) به نوح و ابراهيم و سابقين از ذريه آن دو بزرگوار بر مى گردد، به دليل اين كه بعد از نوح هيچ پيامبرى مبعوث نشد مگر آنكه از ذريه آن جناب بود، چون نسل بعد از نوح نسل خود آن جناب بود، به شهادت اين كه عيسى بن مريم بـا ايـن كه از ذريه ابراهيم (عليه السلام) است مع ذلك خداى تعالى درباره نوح (عليه السلام) فـرمـوده : (و جـعلنا ذريته هم الباقين ) و باز فرموده : (و من ذريته داود و سـليـمـان...) و عـيـسـى، پـس مـعـلوم مـى شـود مـنـظـور از جـمـله (ثـم قفينا على اثارهم برسلنا...) در پى آوردن لاحقين از ذريه آن دو بزرگوار است بـعـد از آن دو، كـه سـابقين ذريه آن دو بودند، و در جمله (على اثارهم ) اشاره اى است بـه ايـن كه طريقه اى كه بشر بايد در پيش بگيرد يك طريقه است، كه آيندگان بايد آن را به دنبال گذشتگان پيش بگيرند.

منظور از اقرار دادن رأفت و رحمت در دل هاى پيروان عيسى (ع)

(و قـفـينا بعيسى بن مريم و اتيناه الانجيل و جعلنا فى قلوب الذين اتبعوه رافه و رحمة ) - واژه (رافت ) - به طورى كه گفته اند- با واژه رحمت مترادفند.

ولى از بـعـضـى ديـگـر نـقـل شده كه ميان آن دو فرق گذاشته و گفته اند: رافت در مورد دفع شر، و رحمت در مورد جلب خير استعمال مى شود.

و ظـاهـرا مراد از قرار دادن رافت و رحمت در دلهاى پيروان عيسى (عليه السلام) اين باشد كـه خـدا آنـان را مـوفـق بـه رافـت و رحـمت در بين خود كرده، در نتيجه بر پايه كمك به يكديگر و مسالمت زندگى مى كردند، همچنان كه ياران پيامبر اسلام را نيز به اين خصلت ستوده و فرموده : (رحماء بينهم ). بعضى هم گفته اند: مراد از قرار دادن رافت و رحمت در دلهاى آنان اين كه ايشان را امر بدان نموده، و تشويق در آن فرموده، و وعده ثواب در مقابل آن داده است.

(و رهبانيه ابتدعوها ما كتبناها عليهم ) - كلمه (رهبانيت ) از ماده (رهبت ) به معناى خشيت و ترس است، و عرفا اطلاق بر ترك دنيا مى شود، به اين كه كسى رابطه خود را از مـردم قـطـع كـنـد و يـكـسـره به عبادت خدا بپردازد، و انگيره اش از اين كار خشيت از خدا باشد. و كلمه (ابتداع ) به معناى اين است كه انسان چيزى را جزو دين كند كه جزو دين نباشد، سنت و عملى را باب كند كه در هيچ دينى نبوده باشد، و جمله (ما كتبناها عليهم ) در معناى پاسخ از سوالى تقديرى است. گويا كسى پرسيده : معناى بدعت گذارى آنان چيست ؟ فرموده : اين كه چيزى را جزو دين كنند كه ما بر آنان ننوشته ايم.

و مـعناى آيه اين است كه : پيروان مسيح (عليه السلام) از پيش خود رهبانيتى بدعت نهادند كه ما آن را براى آنان تشريع نكرده بوديم.

(الا ابـتـغـاء رضوان اللّه فما رعوها حق رعايتها) - اين استثنا به اصطلاح استثنايى است منقطع، و معنايش با جمله قبل اين است كه ما آن رهبانيت را برآنان واجب نكرده بوديم، ليكن خود آنان براى خوشنودى خدا و به دست آوردن رضوان او آن را بر خود واجب كردند، ولى آنطور كه بايد همان رهبانيت خود ساخته را حفظ نكردند، و از حدود آن تجاوز كردند.

و در ايـن گفتار اشاره اى است به اين كه آن رهبانيتى كه ياران مسيح از پيش خود ساختند، هر چند خداى تعالى تشريعش نكرده بود، ولى مورد رضايت خداى تعالى بوده.

(فاتينا الذين امنوا منهم اجرهم و كثير منهم فاسقون ) - اين آيه اشاره است به اين كه آنها مانند امت هاى رسولان سابق هستند، برخى مومنند و بر اساس ايمان خودشان ماجورند و بيشتر آنها فاسقند، و غلبه با فسق است.

معناى امر به ايمان به رسول (ص) در آيه : (يا ايها الذين آمنو اتقوا الله و آمنوا برسوله...)

يا ايها الذين امنوا اتقوا اللّه و امنوا برسوله يوتكم كفلين من رحمته ...

در ايـن آيـه كـسـانـى را كـه ايـمـان آورده انـد امـر مـى كـنـد بـه تـقـوا و بـه ايـمـان بـه رسـول، بـا ايـن كه اين اشخاص دعوت دينى را پذيرفته اند، و قهرا به خدا و نيز به رسـول ايـمـان آورده انـد، پـس هـمـيـن امـر مـجـدد بـه ايـمـان بـه رسـول دليـل بـر ايـن اسـت كـه مـراد از ايـن ايـمـان، پـيـروى كـامـل و اطـاعـت تـام از رسـول اسـت، چـه ايـن كـه امـر و نـهـى رسـول مـربـوط بـه حـكـمـى از احـكـام شـرع بـاشـد، و چـه اعمال ولايتى باشد كه آن جناب بر امور امت دارد، همچنان كه در جاى ديگر فرمود: (فلا و ربك لا يومنون حتى يحكموك فيما شجر بينهم ثم لا يجدوا فى انفسهم حرجا مما قضيت و يسلموا تسليما).

پـس ايـمـانـى كه در آيه مورد بحث بدان امر شده ايمانى است بعد از ايمان، و مرتبه اى است از ايمان، بالاتر از مرتبه اى كه قبلا داشتند، و تخلف از آثارش ممكن بود، مرتبه اى اسـت كـه بـه خـاطـر ايـن كـه قوى است اثرش از آن تخلف نمى كند، و به همين مناسبت فرمود: (يوتكم كفلين من رحمته )، و كفل به معناى حظ و نصيب است پس كسى كه داراى ايـن مرتبه بالاى از ايمان باشد ثوابى روى ثواب دارد، هم چنان كه ايمانى روى ايمان دارد.

بـعـضـى از مـفـسـريـن گـفـتـه اند: مراد از دادن دو كفل از رحمت، دادن دو اءجرى است كه به اهـل كـتاب هم وعده اش داده، گويا فرموده به شما هم دو اجر مى دهد، همان دو اجرى كه به مؤمنين اهل كتاب وعده داده بود، چون شما هم در ايمان آوردن به رسولان گذشته خدا و به آخرين رسول او مثل ايشانيد، شما هم ميان احدى از رسولان او فرق نمى گذاريد.

مـراد از نـورى كـه خـدا بـراى مؤمنـيـن قـرار مـى دهـد كـه بدان راه روند و معناى آيه : (لئلا يعلم اهل الكتاب...)

(و يجعل لكم نورا تمشون به ) - بعضى از مفسرين گفته اند: منظوراست كه در روز قيامت نورى به آنان مى دهد كه با آن در بين مردم آمد و شد مى كنند. و اين همان نورى است كه در آيه (يسعى نورهم بين ايديهم و بايمانهم ) به آن تصريح مى كرد.

ليكن اين حرف درست نيست، چون مقيد كردن آيه است به قيدى كه هيچ دليلى بر آن نيست، و اطـلاق آيـه دلالت دارد كـه ايـن مؤمنين، هم در دنيا نور دارند و هم در آخرت، همچنان كه دربـاره نـور دنـيايى آنان آيه شريفه زير بر آن دلالت دارد: (او من كان ميتا فاحييناه و جـعـلنـا له نورا يمشى به فى الناس كمن مثله فى الظلمات ليس بخارج منها) و درباره نـور آخـرتـشـان آيـه شريفه زير دلالت مى كند: (يوم ترى المؤمنين و المومنات يسعى نورهم بين ايديهم و بايمانهم ).

(و يـغفر لكم و اللّه غفور رحيم ) - در اين جمله وعده اى را كه از رحمت خود و نور دادن به آنان داده تكميل كرده است.

معناى آيه

لئلا يـعـلم اهـل الكـتـاب الا يـقـدرون عـلى شـى ء مـن فضل اللّه...

از ظـاهـر سـيـاق بـرمـى آيـد كـه در آيـه شـريـفـه التـفـاتـى از خطاب به مؤمنين كه در (يـجعل لكم ) بود به خطاب به شخص رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله و سلم) به كـار رفته باشد، و خطاب در آيه و روى سخن در آن متوجه شخص شخيص آن جناب باشد. و مـراد از (عـلم ) مـطلق اعتقاد است همچنان كه كلمه (زعم ) هم به همين معنا است و كلمه (ان ) مـخـفـف (ان ) اسـت، و ضـمـير (يقدرون ) به مؤمنين بر مى گردد، و در اين كلام تعليلى است براى مضمون آيه قبلى.

و مـعـنـاى آيـه ايـن است كه : اگر ما ايشان را با اين كه مرتبه اى از ايمان داشتند امر به ايـمـان كـرديـم، و وعده شان داديم كه دو كفل از رحمت به آنان مى دهيم و نور و مغفرتشان ارزانـى مـى داريـم، هـمـه بـراى ايـن بـود كـه اهـل كـتـاب خيال نكنند مؤمنين هيچ قدرتى ندارند، و بـه هـيـچ وجـه دسـتـشـان بـه فـضـل خـدا نـمـى رسـد، و تـنـهـا مؤمنـيـن اهل كتابند كه اگر ايمان داشته باشند اجرشان دو چندان داده مى شود.

بعضى از مفسرين گفته اند: (لا) در (لئلا) زايده است، و ضمير در جمله (يقدرون ) بـه اهـل كتاب بر مى گردد، و معناى آيه چنين است كه : اگر ما به مؤمنين آن وعده ها را داديم، براى اين بود كه اهل كتاب كه معتقدند و مى گويند: اگر مؤمنين ما به كتاب اسلام ايـمـان بـيـاورنـد دو اجـر دارنـد، و اگـر نـياورند يك اجر (پس واجب نيست ايمان بياورند)، بدانند كه در اشتباهند، و اگر به كتاب اسلام ايمان نياورند دستشان به هيچ جا بند نيست، و بـه هـيـچ فـضـلى از خـدا دسـت نـمى يابند، اين گفته آن مفسر است، ليكن اينطور معنا كردن، لقمه را از پس گردن به دهان بردن است.

(و ان الفـضـل بـيـد اللّه يـوتـيـه مـن يـشـاء و اللّه ذو الفـضـل العظيم ) -قسمت از آيه عطف است بر جمله (ان لا يعلم )، و معنايش ‍ اين كه : اگر ما آن وعده ها را داديم، براى اين بود كه چنين و چنان شود، و نيز براى اين بود كه فضل به دست خدا است و خدا داراى فضلى عظيم است.

البـتـه در آيـه شـريـفـه اقـوال و احـتـمـالات ديـگـرى نـيـز هـسـت، كـه در نقل و بحث پيرامون آنه افايده اى نيست.

بحث روايتى

(رواياتى درباره ميزان، انزال حديد، بدعت، رهبانيت در نصرانيت، انفاق و...)

از جـوامـع الجـامـع نـقـل كـرده انـد كـه گـفـتـه اسـت : جـبرئيل ميزان را نازل كرد و آن را به نوح (عليه السلام) داده گفت : به قوم خود دستور بده اجناس خود را با اين وزن كنند.

و در احـتـجـاج از عـلى (عليه السلام) روايـت كـرده كـه در حـديـثـى فـرمـود: مـعـنـاى انـزال در جـمله (و انزلنا الحديد فيه باس شديد) خلقت است، پس معناى جمله اين است كـه : مـا آهـن را خـلق كـرديـم، (نـه ايـن كـه از آسـمـان نازل كرده باشيم ).

و در مـجـمـع البـيـان از ابـن مـسـعـود روايـت كـرده كـه گـفـت : مـن در پـشـت سـر رسـول خـدا (صـلى اللّه عليه و آله و سلم) سوار بر الاغ بودم، به من فرمود: اى ابن ام عبد! هيچ مى دانى بنى اسرائيل مسأله رهبانيت را از كجا بدعت كردند؟

عـرضـه داشـتـم : خدا و رسولش بهتر مى دانند. فرمود: سلاطين جور بعد از عيسى (عليه السلام) بـر آنـان مـسـلط شـدنـد، و مـعـصـيـت هـا را رواج دادنـد، اهـل ايـمـان به خشم آمده با آنان به جنگ برخاستند، و در آخر شكست خوردند و اين كار سه نوبت صورت گرفت، و در هر سه نوبت شكست نصيب آنان شد، و در نتيجه از مؤمنين به جز عده اى اندك نماند.

اين بار گفتند: اگر دشمنان، ما را بشناسند و ما خود را به آنان نشان دهيم تا آخرين نفر مـا را نـابـود خـواهند كرد، و ديگر احدى باقى نمى ماند كه به سوى دين دعوت كند، پس بياييد در روى زمين پراكنده و پنهان شويم، تا خداى تعالى پيغمبرى را كه عيسى وعده اش ‍ را داده مـبـعـوث كـند، و منظورشان از آن پيغمبر، من (محمد) بودم، ناگزير متفرق شده بـه غـارهـاى كوه پناه برده، از آن موقع رهبانيت را پى نهادند. بعضى از آنان متمسك به ديـن خـود شـده، و بـعـضـى ديـگـر بـه كـلى كـافـر شـدنـد، آنـگـاه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) اين آيه را خواند: (و رهبانيه ابتدعوها ما كتبناها عليهم...).

آنـگـاه فـرمـود: اى ابـن ام عـبـد! آيـا مـى دانـى رهـبـانـيـت امت من چيست ؟ عرضه داشتم : خدا و رسولش داناترند، فرمود: رهبانيت امت من هجرت و جهاد و نماز و روزه و حج و عمره است.

و در كـافـى بـه سند خود از ابى الجارود روايت كرده كه گفت : به امام ابى جعفر (عليه السلام) عـرضـه داشـتـم : (مـن فـكـر مـى كـنـم ) خـداى تـعـالى بـه اهـل كـتـاب خـيـر بـسـيـارى داده. پـرسـيد: چه خيرى ؟ عرضه داشتم : همين كه درباره آنان فرموده : (الذين اتيناهم الكتاب من قبله هم به يومنون... اولئك يوتون اجرهم مرتين بما صـبـروا). مـى گـويد: امام در پاسخ فرمود: خداى تعالى به شما مسلمانان نيز همان را داده كـه ايـشان داده بود، و اين آيه را تلاوت كرد: (يا ايها الذين امنوا اتقوا اللّه و امنوا برسوله يوتكم كفلين من رحمته و يجعل لكم نورا تمشون به )، كه منظور از نورى كه با آن آمد و شد كنيد امامى است كه به وى اقتدا كنيد.

و در مـجـمـع البـيـان از سـعـيـد بـن جـبـيـر روايـت كـرده كـه گـفـت : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) جعفر (طيار) را با هفتاد سوار به سوى نجاشى روانه كرد تا او را دعوت كند، جعفر به نجاشى وارد شد و دعوتش كرد، و او دعوت وى را پذيرفت، و به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم)ايمان آورد،

هـمـين كه جعفر خواست برگردد جمعى از افرادى كه به دعوت اسلام ايمان آورده بودند و از اهـل مـمـلكـت نـجـاشى بودند و عده شان به چهل نفر مى رسيد به نجاشى گفتند: به ما اجازه بده به ديدن اين پيامبر برويم و به دست وى اسلام آوريم.

ايـن جمع به اتفاق جعفر آمدند، و از نزديك، شدت فقر و تنگدستى مسلمين را ديدند، و از رسـول خـدا (صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم) اجـازه ديـدار خـواسـتـه بـه شـرف حضورش نـايـل شده گفتند: يا نبى اللّه ما داراى ثروت بسيارى هستيم، و ما شدت فقر مسلمانان را ديـديـم، اگـر اجـازه دهـى بـه وطـن خـود بـرگـرديـم و امـوال خـود را بـا خـود آورده بـا مـسـلمـانـان در آن امـوال مـواسـات كـنـيـم، رسـول خـدا (صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم) اجـازه داده نـامـبـردگـان بـرگـشـتـه امـوال خـود را بـا خـود آوردنـد، و در بين مسلمانان تقسيم كردند، و خداى تعالى اين آيه را درباره عمل آنان نازل كرد: (الذين اتيناهم الكتاب من قبله هم به يومنون... و مما رزقناهم ينفقون ) كه منظور از انفاق همان مواساتى است كه با مسلمانان كردند.

ايـن آيـه و مـخـصـوصـا جـمـله (اولئك يـوتـون اجرهم مرتين بما صبروا) بگوش بقيه اهـل كـتاب كه به اسلام ايمان نياورده بودند رسيد، به اصطلاح سوژه اى به دست آورده بـه مـسلمانان روى آوردند كه به حكم اين آيه هر كس از ما به كتاب شما ايمان بياورد دو تـا اجـر دارد، يـكـى اجـر ايـمـان بـه قـرآن، و يـكـى هـم اجـر ايمان به كتابهاى آسمانى قبل از قرآن، و هر كس ايمان نياورد تنها يك اجر دارد، پس ما كه اسلام نياورده ايم يك اجر داريـم، و شـمـا هـم قـبـلا اهـل كـتـاب نـبـوديـد و تـنـهـا اسـلام را قـبـول كـرده ايـد يـك اجـر داريـد، پـس ديگر چه مزيتى بر ما داريد؟ در پاسخ اين گفتار اهـل كتاب آيه زير نازل شد مى فرمايد: (يا ايها الذين امنوا اتقوا الله و امنوا برسوله...)، و بـه حكم آن براى مسلمانان نيز دو اجر قرار داد، به اضافه نور و مغفرت، و در آخر فرمود: (لئلا يعلم اهل الكتاب ) تا اهل كتاب بدانند كه اشتباه كرده اند.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

ویژه نامه ماه مبارک رمضان




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -