انهار
انهار
مطالب خواندنی

12 بهمن: سالروز ورود تاريخي امام خميني رحمة الله عليه به ايران

بزرگ نمایی کوچک نمایی
.  

پيروزي نهاي انقلاب اسلامي ايران

شروع نهضت نوروز سال 1342 شمسی بر اساس پیشنهاد امام خمینی (قدس سره) و تصویب مراجع قم، عزای عمومی اعلام شد. بعد از ظهر روز دوم فروردین به مناسبت سالروز شهادت امام صادق علیه السلام مجلس سوگواری در مدرسه ی فیضیه قم برگزار گردید. جمعیت انبوهی در آن شركت كردند، مأموران رژیم، جلسه را به هم ریختند و شركت كنندگان بخصوص طلاب و روحانیون را مجروح و مضروب ساختند و تنی چند نیز به شهادت رسیدند. پس از این حادثه اعلامیه هایی از علمای قم، تهران، نجف و دیگر شهرها صادر شد كه رژیم شاه به دلیل بی حرمتی به دین و اصل دیانت و علما و طلاب محكوم است. رژیم شاه كارت تحصیلی طلاب را لغو و روحانیون جوان را دستگیر و به سربازخانه ها اعزام كرد.

با آغاز محرم سال 1342 شمسی اغلب سخنرانی ها و عزاداری ها به صورت سیاسی برگزار شد. عصر روز عاشورا امام (قدس سره) در مدرسه ی فیضیه ی قم، در حضور انبوه مردم، سخنرانی كرد و در آن از اعمال رژیم شاه و كشتار مردم و قانون شكنی و خطر اسراییل و خطری كه اسلام  و كشور را تهدید می كند، یاد نمود و آشكارا شاه را مخاطب قرار داده و گفتند.

«آقا من به شما نصیحت می كنم، ای آقای شاه! ای جناب شاه! من تو را نصحیت می كنم دست بردار از این كارها...»

شب دوازدهم محرم مصادف با 15 خرداد، امام (قدس سره) در قم، دستگیر و در تهران زندانی شدند. روز بعد كه سوم عاشوار بود، علما و مردم از جریان دستگیری امام (قدس سره) آگاه شدند. خشم عمومی همه جا را فرا گرفت و تظاهرات گسترده و پردامنه ای در شهرهای بزرگ مانند، تهران، قم، شیراز، مشهد و ... پدید آمد. رژیم دستور مقابله و سركوب داد. حوادث خونینی به وقوع پیوست. در تهران و قم و دیگر شهرهای بزرگ صدها نفر كشته و مجروح شدند. عصر همان روز در تهران حكومت نظامی اعلام شد.

در 17 اسفند 1342، اسدالله علم از نخست وزیری كناره گیری كرد و حسنعلی منصور به این مقام منصوب گردید. در 18 فروردین 1343، امام (قدس سره) پس از آن كه چند ماه در تهران زندانی و سپس تحت نظر بودند، آزاد و شبانه به قم برده شدند. به این مناسبت مجلس جشنی در مدرسه ی فیضیه برگزار گردید. در پایان این جلسه، قطعنامه ای در ده ماده به این شرح از سوی حوزه علیمه قم صادر شد:

1) ایجاد نظم صحیح و برنامه های اساسی همه جانبه در مراكز علمی به ویژه حوزه علمیه قم.

2) اجرای قوانین اسلامی به صورت كامل و احیای سنت های متروك شده ی دینی.

3) اجرای قانون اساسی به معنای واقعی به ویژه اصل دو و متمم آن.

4) الغای تصویب نامه و لوایح ضدِ دینی و انحلال مجلسین غیر قانونی.

5) قطع ایادی استعمار و عمال صهیونیسم از مملكت.

6) جلوگیری از ظلم و فساد و تعمیم عدالت اجتماعی و نیازمندی های عمومی و ایجاد ایران آزاد، مستقل در زیر پرچم پر افتخار مذهب جعفری.

7) بهبود وضع اقتصادی و تشویق ملی و اصلاح وضع كارگران و تهیه ی كار برای فارغ التحصیلان.

8) جلو گیری از اشاعه ی فحشا و منكرات از قبیل برنامه های ضدِ اخلاقی سینماها، تآترها و غیره.

9) آزادی جمیع زندانیان بی گناه، به ویژه حضرت حجت الاسلام طالقانی و اساتید محترم دانشگاه و بازگشت تبعید شدگان و آوارگان به بلاد خود.

10) رسیدگی به وضع معیشت بازماندگان شهدای پانزدهم خرداد.

در 21 مهر 1343، لایحه ی مصونیت مستشاران امریكایی «كاپیتولاسیون» در مجلس شورا به تصویب رسید كه موج تازه ای از مخالفت با رژیم را در پی داشت.

امام (قدس سره) در 4 آبان 1343، طی یك سخنرانی در مسجد اعظم قم، این مصوبه را عامل بردگی ایرانیان و ناقض استقلال كشور دانست و شاه را سخت مورد سؤال قرار داد و گفت:اگر مملكت ما اشغال امریكاست اعلام كنید.

رژیم در 13 آبان 1343، امام (قدس سره) را به تركیه تبعید كرد. با تبعید ایشان، هیجان عمومی تمام محافل مذهبی و مبارز و طرفداران نهضت اسلامی را فرا گرفت. تظاهرات و اعتصابات عمومی در تهران و قم و برخی شهرهای دیگر پدید آمد. اما رژیم به سركوبی پرداخت و فرزند امام (قدس سره) حاج سید مصطفی را بازداشت و پس از چندی آزاد و به تركیه تبعید كرد.

حركت مسلحانهپس از حادثه 15 خرداد و تبعید رهبر نهضت، مبارزان و مخالفان جدّی رژیم به این نتیجه رسیدند كه دیگر مبارزات سیاسی به صورت سخنرانی، بیانیه و تظاهرات و اعتصابات كارساز نیست. باید قهر آمیز و مسلحانه با رژیم سخن گفت. بر این اساس گروه های انقلابی با مشی مسلحانه، با ایدئولوژی های متفاوت شكل گرفتند. عمده ترین این گروه عبارتند از:

1- جمعیت (هیأت های ) مؤتلفه اسلامی: متشكل از چند هیأت دینی، كه این تشكیلات پس از تبعید امام (قدس سره) به مبارزه قهر آمیز روی آورد. نخستین اقدام آن ترور منصور نخست وزیر در اول بهمن 1343، به اتهام خیانت به خلق و مسؤول تبعید رهبر قیام بود كه به دست «محمد بخارایی» صورت گرفت. پس از آن بیش از صد نفر از اعضای این تشكیلات دستگیر شدند و پس از محاكمه چند تن از آنان – صادق امانی، محمد بخارایی، رضا صفار هرندی، مرتضی نیك نژاد اعدام و دیگران به حبس ابد و كمتر از آن محكوم شدند

2- حزب ملل اسلامی: این جمعیت كه ابتدا «حزب ملل» نامیده می شد و از سال 1340، با هدف مسلحانه تشكیل شده بود پس از 15 خرداد 1342، اندیشه قیام مسلحانه در آن اوج گرفت و نشریه ی «خلق» ارگان خود را منتشر ساخت. این گروه در 24 مهر 1344، شناسایی و حدود هفتاد تن از اعضای آن دستگیر و چند تن از رهبران آن به حبس ابد و كمتر از آن محكوم شدند.

3-  سازمان مجاهدین خلق ایران: با پیشگامی محمد حنیف نژاد، اصغر بدیع زادگان، ناصر صادق، در سال 1334، با مشی مسلحانه  ایدئولوژی اسلامی به وجود آمد. این سازمان مخفی تا سال 1350، عمل مسلحانه ای انجام نداد و بیشتر به كار تئوریك و تربیت فكری و سیاسی كادرهای خود پرداخت.

4- گروه پرویز نیكخواه: در سال 1344، با ایدئولوژِی «ماركسیستی» تأسیس شد كه گفته می شود در 21 فروردین 1344، ترور ناموفق شاه در كاخ مرمر به وسیله ی رضا شمس آبادی از سوی این گروه صورت گرفته است.

پس از مرگ منصور، در 6 بهمن 1343، «امیر عباس هویدا» نخست وزیر شد. علمای ایران ،عراق ،طلاب و گروه های سیاسی و اجتماعی، با ارسال تلگراف های بسیار به وی، خواستار آزادی امام (قدس سره) شدند. سرانجام با موافقت حكومت ایران، در 13 مهر 1344، امام (قدس سره) به همراه فرزندش از تركیه به نجف منتقل شدند. در 11 اسفند 1345 «نایب السلطنه» شدن فرح دیبا همسر شاه اعلام شد. چون این عمل خلاف قانون اساسی بود ،گفته شد كه در اردیبهشت ماه مجلس موسسان برای اصلاح قانون اساسی تشكیل خواهد شد. روحانیان مبارز مخالفت خود را با این اقدام ابراز و امام (قدس سره) اعلام كردند كه از این پس هدف سرنگونی شاه و رژیم اوست.

در آبان 1346، جشن تاجگذاری شاه بر گزار شد كه با اعتراض نیروهای مخالف و مبارز مواجه گشت و امام (قدس سره) با صدور اعلامیه ای آن را محكوم ساخت.

از بهمن 1348، امام خمینی درس ولایت فقیه خود را در نجف آغاز كردند كه بعداً به شكل كتابی مدون در ایران و كشورهای اسلامی دیگر انتشار یافت.

گوشه ای از جنایات رژیمسال 1350 شمسی، با اختناق و فشار شدید رژیم شاه همراه بود. دلیل این خشونت نیز دو عامل اساسی بود: یكی رشد جنبش و آشكار شدن مبارزات مسلحانه در میان طلاب، دانشجویان و جوانان مذهبی و غیر مذهبی، و دیگر اوج گیری تلاش های فكری، سیاسی و انقلابی افرادی همچون شهید مطهری.

حادثه ی مهم دیگری كه در سال 1350، سبب انحطاط بیشتر رژیم و تعمیق بیشتر مبارزه و مقاوت گردید، برگزاری جشن های دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی بود كه با هزینه های گزاف و هرزگی هایی كه صورت گرفت، خشم عمومی را در تمام سطوح برانگیخت. امام (قدس سره) به شدت این جشن را محكوم كرد.

به طور كلی سال های 50 تا 54 اوج دستگیری، شكنجه، اعدام و سركوب های رژیم بود. در سال 1353، كه یك باره در آمد حاصل از فروش نفت افزون گردید، شاه برنامه ی بلند پروازانه ی رسیدن به «تمدن بزرگ» را اعلام كرد. در تاریخ 11 اسفند 1353 «حزب رستاخیز» به عنوان تنها حزب فراگیر با تكیه به سه اصل، اعتقاد به قانون اساسی، نظام شاهنشاهی و انقلاب سفید، به وسیله ی شاه اعلام شد و امام (قدس سره) عضویت و شركت در حزب رستاخیز را تحریم كرد.

در پایان سال 1354 مجلسین، بر اساس تصویب نامه ای، تاریخ هجری را به شاهنشاهی تبدیل كه از آغاز سال 1355 شمسی، سال 2535، در تمام مكاتبات رسمی و دولتی مورد استفاده قرار گیرد كه بیش از پیش بر خشم علما و مبارزان افزود.

در سال 1355، كارتر از حزب دموكرات رییس جمهور امریكا شد. یكی از محورهای تبلیغاتی او در انتخابات، مسأله حقوق بشر در جهان بود. از این رو از دولت های دوست خود از جمله ایران خواست كه حقوق بشر را رعایت كنند. شاه ناگزیر «فضای باز سیاسی» را اعلام كرد و این فرصت مناسبی برای گسترش انقلاب در داخل و خارج كشور بود. 

نخستین خشم انقلابی در روزهای 31 خرداد و اوایل تیر 1356، پدید آمد. در 29 خرداد دكتر علی شریعتی در لندن به نحو مشكوكی درگذشت. و شایع شد كه رژیم او را كشته است.

روز اول آبان 1356، آیت الله حاج سید مصطفی خمینی در نجف توسط عوامل رژیم شاه به شهادت رسید. این خبر امواج تازه ای در حركت فزاینده مردم ایجاد كرد و به دنبال آن نوار جدید سخنرانی امام (قدس سره) كه در روز دهم آبان ماه در نجف ایراد شده بود، به منزله دستورالعملی برای تشكل نیروها در مبارزه با رژیم بود. روز 17 دی 1356، در روزنامه اطلاعات مقاله ی اهانت آمیزی تحت عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» به قلم مستعار احمد رشیدی مطلق، علیه امام (قدس سره) درج گردید. شاه كه پس از سفر كارتر به ایران و تعریف و ستایش او از شاه، بیش از پیش مغرور شده بود، بر انتشار این مقاله صحه گذاشت و حتی لحن آن را تندتر كرد.

انتشار این مقاله حركت جدیدی را در كشور پدید آورد. روز 19 دی، طلاب و عده ای از مردم قم مورد هجوم رژیم قرار گرفتند كه طی آن چند تن به شهادت رسیدند. پس از حوادث قم، امام (قدس سره) طی پیامی سلطنت شاه را غاصبانه و جائرانه خواندند و فرمودند:

«كارتر و دیگر غارتگران مخازن ملت های مظلوم باید بدانند، محمدرضا، خائن و یاغی است و از سلطنت، مخلوع است. »

اوج نهضتدر چهلم شهدای قم، از سوی مراجع تقلید عزای عمومی اعلام شد و در اكثر نقاط ایران مراسمی برگزار گردید كه از آن میان قیام مردم تبریز در 20 بهمن بود كه طی آن عدّه ای از مردم به شهادت رسیدند. نوروز سال 1357، عزای عمومی اعلام شد و مراسم پانزده خرداد به صورت بستن بازار و ماندن در خانه ها اجرا شد. بر اساس رهنمودهای امام (قدس سره) مراسم ماه رمضان 1357 و مجالس و سخنرانی ها، یكسره سیاسی و انقلابی و ضدِ رژیم شد.

در 28 مرداد 1357، جمشید آموزگار از نخست وزیری استعفا و مهندس جعفر شریف امامی مأمور تشكیل كابینه شد. وی دولت خود را با عنوان «دولت آشتی ملی» به صحنه آورد و خود را مذهبی و مقلد آیت الله شریعتمداری معرفی كرد. او تاریخ شاهنشاهی را لغو و قمارخانه ها را تعطیل كرد، مطبوعات را آزاد اعلام و قول داد عوامل سوء استفاده كننده و فاسد را مجازات، زندانیان را آزاد، مالیات ها را كاهش، و حزب رستاخیز را منحل كند.

ادعاها و برخی اقدامات دولت جدید این بیم را پدید آورد كه ممكن است مبارزه به ركود كشیده شود و برخی از مراجع و پیشوایان مبارزه را به تسلیم بكشاند، از این رو امام (قدس سره) با ارسال پیامی به ملت ایران، این خطر را گوشزد كرد. روز 13 شهریور 1357، به مناسبت عید فطر نماز با شكوهی در قیطریه تهران به امامت آیت الله مفتح برگزار گردید كه نمایشی از قدرت مردم در مقابل استبداد بود. صبح 17 شهریور 1357، از طریق رادیو، در تهران و 12 شهر بزرگ كشور حكومت نظامی اعلام شد. اما مردم بی خبر و بی اعتنا به شرایط جدید، صبح همان روز در میدان ژاله تهران (شهدا) گرد آمدند و با هشدار نظامیان پراكنده نگشتند. تیراندازی آغاز شد، و فاجعه ای بزرگ پدید آمد كه به (جمعه سیاه) شهرت یافت. امام (قدس سره) طی اعلامیه ای بر ادامه ی مبارزه و ضرورت مقاومت تأكید كرد.

با آغاز سال تحصیلی 1358- 1357 شركت سازمان یافته دانشجویان و دانش آموزان در مبارزات خیابانی بیشتر و مؤثرتر گردید.

رژیم شاه كه  منشأ این قیام عمومی را در نجف و شخص امام (قدس سره) می دانست، در اندیشه اخراج ایشان از عراق افتاد. رژیم عراق با توصیه حكومت ایران ، امام (قدس سره) را دعوت به سكوت و یا خروج از آن كشور كرد كه ایشان راه دوم را انتخاب كردند و عازم كویت شدند، اما آن كشور به ایشان اجازه ورود نداد و از این رو، در تاریخ 13 مهر 1357، عازم فرانسه شد و در دهكده ی «نوفل لوشاتو» ساكن گردیدند. این هجرت، علی رغم تصور شاه، روح تازه ای به مبارزه بخشید.

در آبان ماه اعتصابات كاركنان شركت نفت، مخابرات، بانك ملی، سازمان آب، راه، رادیو و تلویزیون و ... بر دامنه مبارزات افزود. این اعتصاب ها دستگاه اداری كشور را به فروپاشی كشاند. در 14 آبان، ارتشبد غلامرضا ازهاری مأمور تشكیل كابینه شد. شاه طی یك پیام تلویزیونی گفت:

پیام انقلاب ملت ایران را شنیده است و وعده داد كه حكومت و دولت نظامی، موقتی است و پس از آرام شدن اوضاع، انتخابات آزاد برگزار، فاسدین مجازات، قانون اساسی اجرا و به طور كلی گذشته جبران خواهد شد. دولت ازهاری در نخستین گام، مطبوعات را تسخیر كرد و به دنبال آن اعتصاب مطبوعات آغاز شد كه تا پایان دولت او ادامه یافت. تظاهرات تاسوعا و عاشورای آن سال عملاً به صورت همه پرسی در آمد كه مردم شاه و رژیم او را منحل و جمهوری اسلامی را با رهبری امام (قدس سره) خواستار شدند. در پایان راهپیمایی روز عاشورا قطعنامه ای در 17 ماده خوانده شد كه در آن علاوه بر خلع شاه از سلطنت و تأیید رهبری امام (قدس سره) و استقرار حكومت عدل اسلامی، تأمین حقوق بشر، تأمین حقوق سیاسی كلیه ی افراد جامعه ، اجرای عدالت اجتماعی و تأمین حقوق كارگران و دهقانان، به عنوان اهداف نهضت اعلام شد.

دولت ازهاری نیز نه تنها نتوانست جلوی گسترش روز افزون انقلاب را بگیرد بلكه خود نیز به بستر بیماری افتاد. شاه این بار «شاپور بختیار» را كه اعضای قدیمی جبهه ی ملی بود به نخست وزیری انتخاب كرد. او با شعار «سوسیال دموكراسی» گام به جلو نهاد و اعلام كرد كه شاه چندی به مسافرت خارج از كشور خواهد رفت. ژنرال هایزر فرستاده ی مخصوص امریكا به ایران آمد و تلاش كرد ارتش را به حمایت و اطاعت بختیار وادار كند. تمهید دیگر شاه برای حفظ تاج و تخت خود، تشكیل «شورای سلطنت» بود.

در 26 دی، شاه به ناچار از ایران خارج شد. امام (قدس سره) دولت بختیار را غیر قانونی و او را مجرم و خائن دانست. مبارزه ی مردم همچنان ادامه یافت و امام (قدس سره) طی بیانیه ای رهنمودهایی برای جلوگیری از هرج و مرج و حفظ اموال عمومی به ملت ایران دادند و یادآور شدند كه به زودی اعضای «شورای انقلاب» را معرفی خواهند كرد. تظاهرات عظیمی در روز اربعین حسینی در تهران و سراسر ایران انجام شد. در تهران قطعنامه ای در 10 ماده خوانده شد كه در آن دولت بختیار غیر قانونی اعلام و از امام (قدس سره) تقاضا شده بود كه هر چه زودتر شورای انقلاب را معرفی كند. در 5 بهمن 1357، با تلاش اردشیر زاهدی و كمك دولت و ارتش، عده ای در تهران به عنوان حمایت از قانون اساسی راهپیمایی كردند.

در همان روزها اعلام شد كه امام (قدس سره) به زودی به ایران باز می گردد. به دستور بختیار فرودگاه های كشور بسته شد. تظاهرات مردم اوج بیشتری گرفت. سرانجام فرودگاه مهرآباد باز شد و در صبح 12 بهمن 1357 امام (قدس سره) همراه عدّه ای كه اكثراً تبعیدی سالیان پیش بودند، وارد ایران شد و از فرودگاه به بهشت زهرا رفت و در آن جا طی سخنانی دولت بختیار را غیر قانونی خواند و فرمود به زودی دولت را معرفی خواهد كرد. در روز 19 بهمن، عده ای از نظامیان نیروی هوایی ارتش به محل اقامت امام (قدس سره) رفتند و اطاعت خود را از رهبری انقلاب اعلام كردند. شب 21 بهمن، در نیروی هوایی درگیری مسلحانه بین عده ای از افراد این نیرو و گارد شاهنشاهی پیش آمد كه مردم به یاری نیروی هوایی شتافتند و بدین ترتیب درب پادگان ها به روی مردم باز شد و سلاح ها به دست مردم افتاد. سرانجام سران ارتش دست اندركار كودتا شدند و در روز 21 بهمن، از ساعت چهار بعد از ظهر حكومت نظامی اعلام شد. امام (قدس سره) اعلام كرد كه مردم به حكومت نظامی اعتنا نكنند. مردم نیز همچنان به یورش خود به مراكز دولتی و نظامی و انتظامی ادمه دادند و تقریباً تمام این مراكز با اندك درگیری و مقاومت، تسخیر شد و به دست مردم افتاد. در پایان روز 22 بهمن 1357، رژیم 2500 ساله پادشاهی و سلطنت 50 ساله پهلوی منقرض گشت و حكومت «جمهوری اسلامی» تشكیل شد. سرانجام در 12 فروردین 1358، طی همه پرسی با 2/98 درصد از آرای مردم، جمهوری اسلامی ایران رسماً اعلام و مستقر گردید.

منبع: تبيان


تاریخ تهیه مطلب: 1388/11/11

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -