انهار
انهار
مطالب خواندنی

مطلبی مفید

بزرگ نمایی کوچک نمایی
بحرین، از پایگاه های دیرین تشیع است و مردم آن سامان در طول قرن ها و گذر زمان در پیروی از مذهب شیعه کوشا و پیشینه مندند. این سرزمین زادگاه و مسکن بسیاری از عالمان شیعه بوده و بسیاری از فقیهان و محدثان را در خود پرورده که ملا عبدالله بحرانی یکی از این نام آوران است. او فرزند نورالدین بحرانی بود و در عصر زرین فرهنگ ایران ، راهی این کشور شد و در اصفهان به کسب علم و دانش پرداخت و در آن سامان از استادان به نام و فرهیخته حوزه بهره جست. او بیشترین سود علمی را از محفل پربار دانش علامه محمد باقر مجلسی (متوفی ۱۱۱۰ ق) کسب کرد و به عنوان شاگرد علامه شناخته شد. بحرانی را از محدثان و متکلمان امامیه دانسته اند. خوانساری او را «شیخ محدث ماهر، متتبع جلیل، متبحر نبیل» می نامد، گواه این مدعا آنست که بحرانی با بهره جستن نیک از فضای فرهنگی و اجتماعی مساعد عصر صفوی، نخست در تدوین بحار الانوار ، یار و همکار علامه مجلسی شد و آنگاه خود به تدوین دائرة المعارف بزرگی به نام عوالم العلوم و المعارف پرداخت. آنچه در این نوشتار از نظر می گذرد تلاش ناچیزی در معرفی شخصیت بزرگ حدیثی شیعه «ملا عبدالله بحرانی» است. مع الاسف متون تراجم و شرح حال نویسی دو ـ سه قرن اخیر از ترسیم حیات وی غافل مانده اند.
روزگار حاکمیت صفویان، برگ زرین تاریخ ایران اسلامی است و در بسیاری از مقاطع آن، کارهای سترگ و جاودانه از روحانیت شیعه به یادگار مانده است که دهه های پایانی آن را می توان روزگار کارهای بزرگ دانست، مقطعی که ملاعبدالله بحرانی در پرتو استادش علامه مجلسی درخشید و اثر زیبای خویش را تقدیم داشت.درخشش روحانیت شیعه همچون ملاعبدالله بحرانی در دو دوره سلطنت شاه سلیمان و شاه سلطان حسین ، به یادماندنی و ستودنی است، زیرا این مقطع از تاریخ صفوی را می توان فصل کارهای سترگ و گام های جاودانه دانست.شاه سلیمان (حاکم سال های ۱۱۰۵-۱۰۷۸ق.) را در علاقه و خدمت به تشیع راسخ دانسته اندهمان گونه که او برای ترویج امور شریعت و رسیدگی به امور شیعیان جدیت داشته است. تالیف، تدوین و ترجمه کتاب در عصر شاه سلیمان، روندی مثبت و شایسته داشت و شاه در تشویق مؤلفان و مترجمان اهتمام می ورزید. حاکم صفوی، گاه خود توصیه به تالیف یا ترجمه آثار می کرد. او به ظاهر خود را دین دار نشان می داد و می کوشید تا کشور را بر اساس سنت های دینی و مذهبی اداره کند. او هر چند تعصب مذهبی نداشت، هماره سعی می کرد تا رابطه نزدیکی با مذهبیون داشته باشد. شاه، دانشمندان و عالمان شیعی را به دیده احترام می نگریست و جایگاه واقعی آنان را پاس می داشت و زمینه حضور و فعالیت علمی و اجتماعی ایشان را فراهم آورده بود. چنین نگرشی از سوی پادشاه صفوی، به گونه ای بود که سانسون در این باره می نویسد:علمای دین در ایران ، بالاترین مقام ها را دارند و در دربار در صف اول می نشینند. و بر صاحب منصبان دربار رجحان و برتری دارد. پس از مرگ سلیمان، شاه سلطان حسین که خود را «دین پرور» معرفی می کرد، بر مسند نشست. میرزا عبدالله افندی همکار بحرانی و شاگرد مجلسی درباره شاه سلطان حسین می نویسد:دائما اوقات شریفه خود را به ترویج مآثر شریعت مقدسه مصطفوی مصروف و به تاسیس اساس دین مبین اجداد طاهرین خود نیز معطوف فرموده و می فرمایند و به این جهت، همواره در همگی احوال به مطالعه صحف و مؤلفات فقها و ملاحظه کتب و رسائل فضلا ـ بعون الله سبحانه ـ اشتغال داشته و به صحبت علم و علما و به غایت مایل و راغب بلکه پیوسته در هر مجلسی از مجالس خلد مآنس نیز، خود به خوض فرمودن در رسائل دین مبین و مفاوضه مطالب شرع سید المرسلین مشغول بوده و می باشند. علاقه و ارادت شاه به عالمان شیعه ، امری شایع بود در این میان، پیوند او با مجلسی، خاص و ویژه می نمودبدان حد که آن چه ملا محمد باقر مجلسی که استاد او بود، می گفت، عمل می نمود. که فقدان علامه در سستی و انحراف او بسیار تاثیر داشت.شاه سلطان حسین به تالیف، تدوین و ترجمه متون، به خصوص متون دینی، علاقه داشت و اصحاب قلم را عزیز می داشت. تکریمی که او روا می داشت، سبب شد که آثار بسیاری به نگارش درآید. بر اساس گزارش خاتون آبادی، در شب بیست و هفتم ماه رمضان سال ۱۱۱۵ میرمحمد باقرخاتون آبادی برای افطار مهمان شاه بود و به درخواست وی، مشغول رساله ای درباره دعا شد. همچنین شاه از او خواست تا تفسیر مجمع البیان را به فارسی ترجمه کند. شاه بر فارسی نویسی و ترجمه متون عربی نیز پای می فشرد.
سلیمان بن عبدالله بحرانی
بَحرانی، سلیمان بن عبدالله بن علی ماحوزی سِتْراوی، فقیه و محدّثِ قرون یازدهم و دوازدهم است.
در رمضان ۱۰۷۵ در روستای دَوْنَج از دهستان ماحوز (از جزیره اوال بحرین) به دنیا آمد؛ چون نیاکان او اهل خارجیّه، از روستاهای سِترَه بودند، ستراوی نیز خوانده شده است. دوران کودکی و تحصیلی سلیمان در هفت سالگی قرآن را حفظ کرد و در ده سالگی به آموختن علوم دینی پرداخت. دوران تحصیل را در حَجْر (نزدیک یَمامه) گذراند. دوران جوانی و ریاست سلیمان در جوانی فقیهی صاحب نظر شد و در ۲۴ سالگی کتابهای ارزشمندی تألیف کرد. با مقام علمی خود، به ریاست دینی بحرین ـ که در آن زمان حوزه علمی پررونقی داشت ـ رسید و بنا بر سنّت رایج در بحرین، به بلاد القدیم، مرکز علما و تجَّار و بزرگان بحرین، انتقال یافت. وفات سلیمان او در ۱۷ رجب ۱۱۲۱ه، در چهل و پنج سالگی، درگذشت و در زادگاهش در آرامگاه شیخ میثم بحرانی _نیای ابن میثم شارح نهج البلاغه _ به خاک سپرده شد . سلیمان و علوم مختلف بحرانی در علوم مختلف سرآمد بود. شیخ عبداللّه بن صالح سماهیجی، عالم بزرگ اخباری (متوفی ۱۱۳۵)، او را در هوش و دقت و سرعت در جوابگویی و مناظره و بیانِ رسا ستوده و گفته است که در نقل حدیث معتمد بود و همه دانشمندان به فضل او معترف بودند. اطلاعات او بیش تر در زمینه حدیث و رجال و تاریخ بود و در مسائل علمی انصاف داشت (گ ۲۱۵ـ۲۱۶ پ). سلیمان از نگاه سیره نویسان دانشمندان و سیره نویسان متأخر او را محقق و مدق و نادرة العصروالزمان خوانده اند. اساتید سلیمان بحرانی نزد برخی از فقیهان و محدّثان بحرین تحصیل کرد که عبارت اند از: شیخ سلیمان بن علی بن سلیمان بن راشد شاخوری، مجتهد اصولی معروف به ابن أبی ظبیة اصبعی (متوفی ۱۱۰۰)، که بحرانی بیش تر تحصیلات خود را نزد او گذرانیده و از او بسیار تمجید کرده است شیخ محمدبن ماجد ماحوزی بحرانی، که بحرانی مدتی طولانی در درس او حضور داشته است. درس وبحث وشاگردان سلیمان سلیمان علاوه بر ریاست روحانی، شاگردانی نیز تربیت کرده است. یوسف بحرانی ، که در کودکیِ خود او را دیده است، می گوید که هر روز در خانه اش محفل درس برپا می داشت و روزهای جمعه، پس از اقامه نماز، در مسجد صحیفه سجادیه تدریس می کرد. برخی از شاگردان محققِ او در زمره علما بودند؛ (گ ۲۱۵ـ۲۱۶ پ)؛ شیخ احمدبن ابراهیم بحرانی، مجتهد اصولی و پدر یوسف بحرانی ، شیخ احمدبن عبداللّه بلادی و شیخ عبداللّه بن علی بلادی، هر دو از استادان یوسف بحرانی بوده اند؛ سید علی بن ابراهیم بن ابی شبانه. یوسف بحرانی، در باره شیوه استنباط بحرانی، می گوید: از رساله ای که در ده مسئله اصولی نگاشته (العشرة الکاملة) سرسختی او در طرفداری از روش اجتهاد اصولی روشن است، لیکن در نوشته های اخیرش تمایلی به روش اخباریگری دیده می شود. سلیمان وإجازات او او، به روش علمای گذشته، به نقل حدیث اهمیت می داد؛ ازاین رو از مشایخ متعدد اجازه نقل حدیث یافت، از جمله: علامه محمدباقر مجلسی سیدهاشم بحرانی، مؤلف تفسیر البرهان؛ شیخ محمدبن ماجد ماحوزی بحرانی و ملا صالح بن عبدالکریم کرزکانی؛ و خود نیز به بسیاری از علما، اجازه نقل حدیث داد. سلیمان و آثار او از بحرانی بیش از پنجاه رساله و کتاب در موضوعات مختلف فقهی و اصولی و حدیثی و اعتقادی برجای مانده، که برخی از آن ها نشانه ی شهامت او در طرح مسائل جنجالی و اظهار رأی برخلاف نظر مشهور است؛ از جمله رساله در عدم تنجّس آب قلیل و رساله در وجوب غسل جمعه. برخی از آثار او عبارت است از: أربعین الحدیث فی الامامة من طرق العامّة، بلغة المحدّثین فی علم الرجال، به سبک الوجیزه علامه مجلسی، که آن را در ۱۶ ربیع الثانی ۱۱۰۷ به پایان رسانده است؛ العشرة الکاملة، که در آن به ده مسئله اصولی از مبحث اجتهاد و تقلید پرداخته است؛ ازهار الریاض، در سه جلد و به صورت کشکول. از بحرانی اشعار فراوانی در مدح پیامبر أکرم صلی اللّه علیه وآله وسلّم و اهل بیت آن حضرت علیهم السّلام برجای مانده است. همچنین قصیده ای ۲۲ بیتی، به نام خالیه، با ردیف «خال» دارد که این کلمه در هر بیت آن به معنایی خاص به کار رفته است. مجموعه اشعار او را نخستین بار شاگردش، سیّد علی بن ابراهیم آل ابی شبانه، به خواهش او، جمع آوری کرد. یوسف بحرانی نیز در دوران کودکی بسیاری از اشعار او را مرتب کرد ولی، بر اثر هجوم خوارج به بحرین، موفق به اتمام آن نشد.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -