انهار
انهار
مطالب خواندنی

خلافت عمر بن الخطاب (13 ق)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
ابوحفص، عمر بن خطاب بن نفيل عدوي كه نام مادرش حنتمة بنت هاشم بن مغيره مخزومي بود در حدود سال 13 عام الفيل در مكه معظمه به دنيا آمد و پس از ظهور اسلام توسط حضرت محمد صلی الله علیه و آله بسان ساير اهالي مكه با اين پديده جديد مخالفت و دشمني مي‌نمود و در اين راه سخت‌گير و متعصب بود و حتي به خاطر مسلمان شدن خواهرش فاطمه بنت خطاب و همسرش سعيد بن زيد با آنان مشاجره و دعوا نمود و چنان ضربتي بر سر خواهرش وارد ساخت كه سرش را شكسته و خون را بر سر و صورت او جاري ساخت.[۱]
وليكن مدتي پيش از هجرت پيامبر صلی الله علیه و آله به مدينه منوره، او نيز مسلمان شد و به مدينه مهاجرت كرد. پس از رحلت پيامبر صلی الله علیه و آله وي از افرادي بود كه بدن مطهر پيامبر صلی الله علیه و آله را در خانه‌اش رها و براي تعيين خليفه وقت، بسوي سقيفه بني ساعده شتافت. عمر از عناصر اصلي بيعت با ابوبكر بود و در اين راه، بسيار سماجت كرد و سرانجام با اجبار و اكراه از عموم مردم براي وي بيعت گرفت و در اين راه جنايت‌هاي متعددي مرتكب گرديد كه پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله در حديثي آن را پيش‌گويي كرده بود.[۲]
در دوران خلافت ابوبكر به ظاهر او خليفه مسلمين ولي در باطن همه كاره حكومت عمر بن خطاب بود. در تاريخ يعقوبي آمده است: و كان الغالب علي أبي‌بكر، عمر بن الخطاب.[۳]
ابوبكر بن ابي‌قحافه هنگامي كه به مرگ خويش اطمينان پيدا كرد، عثمان بن عفان را طلبيد و به وي دستور داد كه جانشيني عمر بن خطاب را با اين عبارت بنويسد: بسم الله الرحمن الرحيم، هذا ما عهد ابوبكر خليفة رسول الله الي المؤمنين والمسلمين: سلام عليكم. فانّي احمد اليكم الله، امّا بعد فاني قد استعملت عليكم عمر بن الخطاب، فاسمعوا واطيعوا، و اني ما ألوتكم نصحاً. والسلام.[۴]
گويند ابوبكر پيش از انتصاب عمر بن خطاب با برخي از صحابه معروف همچون طلحة بن عبيدالله، عثمان بن عفان و عبدالرحمن بن عوف در اين باره مشورت كرد.[۵] ولي به نظر مي‌رسد كه ميان او و عمر بن خطاب از سابق، اين تعهد دو جانبه وجود داشته و بر اساس آن، عمل كردند. به هر روي پس از وفات ابوبكر و غسل و كفن او عمر بن خطاب بر وي نماز گزارد و مابين نماز مغرب و عشا او را در جوار قبر پيامبر صلی الله علیه و آله دفن نمودند.
در روز بعد عمر بن خطاب به مسجد رفت و در حضور مردم بر فراز منبر رسول خدا صلی الله علیه و آله قرار گرفت و يك پله پايين از جايي كه ابوبكر مي‌نشست، نشست و مرگ ابوبكر را تسليت گفت. آنگاه به حاضرين مجلس گفت: خداوند متعال مرا به شما و شما را به من مبتلا (و آزمايش) گردانيد و مرا پس از دو ستم (ابوبكر) در ميان شما باقي گذاشت. سپس صحبت‌هاي ديگري نيز براي مردم به عمل آورد و از مردم بيعت گرفت.[۶]
گرچه انتصاب وي به خلافت و اخذ بيعت از مردم، خلاف وصيت پيامبر صلی الله علیه و آله و روش معمول و پذيرفته مسلمين در انتخاب آزاد بود، با اين حال مسلمانان مجبور به بيعت با او بودند والا براي خويش امنيت و آرامشي پيش‌بيني نمي‌كردند. نويسنده كتاب "عمر بن الخطاب" در اين باره گفت: و بايع المسلمون عمر بالخلافة بين راض و متكره، و مطمئن و متخوف و جميعهم ينظرون مايكون من عمر في يوم الجديد.[۷]
عمر بن خطاب پس از استقرار در مقام خلافت در نخستين اقدام عملي خود، خالد بن وليد را از فرماندهي سپاه مسلمانان در شام، عزل و به جاي وي ابوعبيده جراح را منصوب كرد.[۸] همچنين وي در تقسيم بيت المال در ميان مسلمانان، روش پيامبر صلی الله علیه و آله و ابوبكر بن ابي‌قحافه را كه بر اساس مساوات بود، تغيير داد و به روش خاصي، عده‌اي را بر عده ديگر ترجيح داد و سهم بيشتري براي آنان تعيين نمود.[۹] وي پس از ده سال و نيم حكومت سرانجام در ذی الحجه سال 23 قمري به دست فيروز ابولؤلؤ ايراني كشته شد.[۱۰]

1- تاريخ ابن خلدون، ج 1، ص 388.
2- اللمعة البيضاء (تبريزي انصاري)، ص 835.
3-  تاريخ اليعقوبي، ج 2، ص 138.
4- همان، ص 136.
5- تاريخ ابن خلدون، ج 1، ص 488؛ وقايع الايام (شیخ عباس قمی)، ص 279.
6- تاريخ المدينة (نميري)، ج 2، ص 674؛ تاريخ اليعقوبي، ج 2، ص 139؛ البداية والنهاية (ابن كثير)، ج 7، ص 22.
7- عمر بن الخطاب (عبدالرحمن احمد البكري)، ص 96.
8- الفتوح (ابن اعثم كوفي)، ص 81؛ تاريخ ابن خلدون، ج 1، ص 488.
9- عمر بن الخطاب، ص 96.
10- تاريخ ابن خلدون، ج 1، ص 540.
منبع: پایگاه دانشنامه اسلامی

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -