احکام وصیّت
اهمیت وصیت در اسلام
پیشوایان بزرگ اسلام تأکید زیادی بر انجام وصیّت برای مسلمانان، بعمل آورده اند.
حضرت رسول اکرم و حضرت باقر و حضرت صادق(علیهم السّلام) فرمودند: « وصیّت بر هر مسلمانی حقّ است ».
حضرت باقر(علیه السّلام) فرمودند: « وصیّت حق است و پیغمبر خد(صلّی الله علیه وآله) وصیّت کرد و شایسته است که هر مسلمانی وصیّت کند. »
حضرت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله) فرمودند: « شایسته نیست برای مسلمان که شبی را به صبح برساند مگر اینکه وصیّت نامه اش زیر سرش باشد ».
و مطلب مهمّ این است که باید کوشش و دقّت کرد که وصیّت بر اساس موازین شرع و کامل انجام بگیرد که حضرت صادق(علیه السّلام) فرمود که حضرت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله) فرمودند: « وصیّت کامل و درست انجام ندادن، نشانه نقصان مروّت و عق انسان است ».
حضرت صادق(علیه السّلام) به یکی از راویان احادیث که مسعده بن صَدَقه نام داشته فرمود: « اگر خداوند به تو فقط دو روز برای ماندن در دنیا مهلت داده باشد یکی از آن دو روز را برای یاد گرفتن مسائل و احکامی که برد روز مرگ تو می خورد و به آن روز کمک می کند، صرف کن تا درباره آنچه که بعد از مرگ از تو باقی می ماند نقشه و تدبیر نیکو و صحیح انجام داده باشی ».
و نیز آن حضرت از پدر بزرگوار خود(علیهما السّلام) نقل کردند که فرموده است: « ثواب کسی که در وصیّت خود راه عدل و حقّ را پیش بگیرد، ثواب کسی است که مال خود را در حال حیات خود به عنوان تصدّق در راه خداوند داده باشد و کسی که را ه حق را در نظر نگرفته باشد در روز قیامت خداوند را در حالی ملاقات می کند که خداوند از او روی گردان است.
(مسأله 2694) وصیت آن است که انسان سفارش کند بعد از مرگش برای او کارهایی انجام دهند1، یا بگوید بعد از مرگش چیزی از مال او ملک کسی باشد2، یا برای اولاد خد و کسانی که اختیار آنان با اوست قیّم و سرپرست معین کند. و کسی که به او وصیّت می کند «وصیّ» می گویند.
1- مکارم: (و آن را «وصیّت عهدیّه» گویند) مانند وصیّت هایی که برای کفن و محلّ دفن و مراسم دیگر می کنند، یا بگوید بعد از مرگش چیزی ازاموال او ملک کسی باشد (آن را «وصیّت تملیکیّه گویند) یا برای اولاد خود قیّم و سرپرستی معین کند.
2- خوئی، گلپایگانی، تبریزی، سیستانی، صافی، وحید: یا این که چیزی از مال او را به کسی تملیک(وحید: یا وقف) یا صرف در خیرات و مبرّات کنند...
*****
زنجانی: مسأله- وصیّت آن است که انسان سفارشی درباره اموری که اختیار آنها با وی است، بعد از مرگ خود بنماید، مثلاً سفارش کند که بعد از مرگش برای او کارهایی انجام دهند، یا بگوید بعد از مرگش چیزی از مال او ملک کسی باشد، یا برای اولاد خود و کسانی که اختیار آنان با او است قیّم و سرپرست معیّن کند، و کسی را که به او وصیّت می کنند «وصیّ» می گویند.
سبحانی: مسأله- وصیت به یکى از سه صورت انجام مى گیرد:
1- انسان سفارش کند بعد از مرگش براى او کارهائى انجام دهند.
2- بگوید بعد از مرگش چیزى از مال او ملک کسى باشد.
3- براى اولاد خود و کسانى که اختیار آنان با اوست قیّم و سرپرست معین کند.
مسأله اختصاصی
بهجت: مسأله 2163- پدر و جد پدری که بر اطفال ولایت دارند در صورتی که یکی از آنها زنده است، می تواند وصیّت کند که سرپرستی اطفالش برای شخص دیگری باشد و همین طور می تواند وصیّت کند که شخص دوم نیز ، بعد از خود، شخص سوّمی را به عنوان سرپرست اطفال انتخاب کند، ولی این حقّ برای مادر ثابت نیست، بلکه قیّم اطفال ولیّ شرعی آنها است.
(مسأله 2695) کسی که می خواهد وصیّت کند با اشاره ای که مقصودش را بفهماند می تواند1 وصیّت کند اگر چه لال نباشد2.
این مسأله در رساله آیت الله مظاهری نیست.
1- بهجت: بنابرأظهر می تواند...
2- مکارم: می تواند با گفتن یا نوشتن مقصود خود را بفهماند و اگر قادر به سخن گفتن و نوشتن نباشد می تواند با اشاره ای که مقصودش را برساند، وصیّت کند.
*****
گلپایگانی، صافی: مسأله- کسی که نمی تواند حرف بزند اگر با اشاره. مقصود خود را بفهماند، برای هرکاری می تواند وصیّت کند* ولی کسی که می تواند حرف بزند بنابراحتیاط، اکتفا به اشاره یا نوشته نکند.
. زنجانی: یا کتابت...
* خوئی، تبریزی، سیستانی، زنجانی، وحید: بلکه کسی هم که می تواند حرف بزند اگر با (زنجانی: یا کتابت یا) اشاره که مقصودش را بفهماند، وصیّت کند صحیح است.
فاضل: مسأله- وصیت لازم نیست مکتوب یا شفاهی باشد. لذا به هر صورت وصیت کند و آن را به وصیّ بفهماند، حتی اگر با اشاره باشد صحیح است و باید طبق آن عمل شود.
مسأله اختصاصی
مکارم: مسأله 2325- علاوه بر وصیّت، تمام معاملات را می توان به وسیله نوشتن و امضا کردن مطابق آنچه امروز معمول است که اسناد را با امضا تکمیل می کنند انجام داد، ولی در ازدواج و طلاق، اکتفا به نوشتن اشکال دارد.
(مسأله 2696) اگر نوشته ای به امضاء یا مهر میّت ببینند1 چنانچه مقصود او ا بفهماند و معلوم باشد که برای وصیّت کردن نوشته2، باید مطابق آن عمل کنند3.
این مسأله در رساله آیت الله مظاهری نیست.
1- سیستانی: چنانچه قرائنی باشد که ظهور در وصیّت داشته باشد باید به آن عمل شود.
2- زنجانی: معلوم باشد که به آن وصیّت کرده ...
3- خوئی، تبریزی: بلکه اگر بدانند که مقصودش وصیّت کردن نبوده و چیزهایی را نوشته است که بعداً مطابق آن وصیّت کند، بعید نیست که برای وصیّت کافی باشد.
گلپایگانی، صافی: بنابراحتیاط لازم باید تا مقدار ثلث مطابق آن عمل کنند. ولی نسبت به سهم صغیر، این احتیاط، خلاف احتیاط است، لکن بعد ازبلوغ تا مقدار ثلث این احتیاط را ترک نکنند بلکه اگر بدانند مقصودش وصیّت کردن نبوده و چیزهایی را نوشته است که بعداً مطابق آن وصیّت کند، احتیاط واجب آن است که به آن عمل نمایند و نسبت به سهم صغیر احتیاط مراعات شود.
مکارم: رجوع کنید به ذیل مسأله 2695.
*****
فاضل: مسأله- اگر نوشته ای به امضا یا مهر میّت پیدا شود و معلوم باشد که مقصود او از نوشتن آن، وصیّت می باشد باید مطابق آن عمل شود.
بهجت: مسأله- بنابرأظهر انسان می تواند وصیّت خود را به وسیله نوشتن انجام دهد.
مسائل اختصاصی
بهجت: مسأله 2166- وصیّت به صرف کردن مالی در معصیت جایزنیست، پس وصیتی که مشتمل بر کمک ظالم در ظلمش و فاسق در فسقش است باطل می باشد، به شرط اینکه مقصود او منحصراً این مصرف خاص بوده باشد و گرنه اصل وصیّت صحیح است، ولی در راههای خیر مصرف می گردد و همچنین اگر مورد وصیّت مشترک بین حلال و حرام باشد، حمل بر حلال می شود، مگر آنکه بدانیم که در وصیّت قصد حرام نموده، که در این صورت صحیح نیست. و اگر وصیّت به چیزی کرد که استفاده از آن غالباً در حرام است ولی بدانیم که مقصود او منفعت حلال بوده است و اطمینان به مصرف در حلال باشد و عرفاً کمک به انجام معصیت نباشد، وصیّت صحیح است.
بهجت: مسأله 2167- مالی که مورد وصیّت قرار می گیرد، باید قابلیّت تملّک داشته باشد، پس وصیّت به شراب یا سگ و خوک و امثال آنها باطل است، مگر آنکه مقصود او جهت حلالی، مثل وصیّت به شراب برای سرکه کردن باشد.
بهجت: مسأله 2168- وصیّت نمودن به سکونت موقّت یا همیشگی در خانه ای صحیح است و همچنین است وصیّت به میوه درختی که دراین صورت شامل میوه موجود در حال وصیت هم می شود، مگر آنکه قرینه ای بر خروج آن ازمورد وصیّت وجود داشته باشد.
(مسأله 2697) کسی که وصیّت می کند باید عاقل و بالغ باشد1 ولی بچه ده ساله ای که خوب و بد را تمیز می دهد2 اگر برای کار خوبی مثل ساختن مسجد و آب انبار و پل وصیت کند صحیح می باشد و از روی اختیار وصیّت کند3 و نیز وصیّت کننده باید در حال بالغ شدن سفیه نباشد و حاکم شرع هم او را از تصرّف در اموالش جلوگیری نکرده باشد.
1-سبحانی: باشد و از روى اختیار وصیت کند و نیز سفیه و یا از طرف حاکم شرع در تصرف در اموال ممنوع نباشد.
2-بهجت: اگر وصیّت او مثل افراد بالغ و عاقل باشد، بنابرأظهر، وصیّت او صحیح است و نیز وصیّت کننده باید از روی اختیار وصیّت کند و کسی او را مجبور نکرده باشد و در غیر این صورت صحیح نیست، وصیّت شخص سفیه صحیح نیست مگر این که عقلایی باشد و مربوط به امور مالی نباشد که بخواهد چیزی را مال کسی کند، و وصیّت کسی که ورشکست شده، اگر وصیّت او مزاحمت با حقوق طلبکارهایش نداشته باشد، صحیح است.
مکارم: اگر برای کارهای خیر، مانند ساختن مسجد و مدرسه و بیمارستان، یا برای خویشاوندان خود، وصیت مناسب و معقولی کند صحیح است و نیز باید وصیت کننده سفیه نباشد و حاکم شرع او را از تصرّف در اموالش ممنوع نکرده باشد و از روی قصد و اختیار وصیّت کند، نه از روی اکراه و اجبار.
3-اراکی: و نیز وصیّت کننده باید سفیه نباشد، یعنی مال خود را در کارهای بیهوده مصرف نکند.
*****
گلپایگانی، صافی: مسأله- کسی که وصیّت می کند باید عاقل باشد و از روی اختیار وصیّت کند و بایدسفیه نباشد، یعنی: مال خود را در کارهای بیهوده مصرف نکند ولی بالغ بودن شرط صحّت وصیّت نیست و همین قدر که وصیّت کننده ده سال داشته باشد و راههای خیر وکارهای نیک را بشناسد می تواند به کارهای خیر وصیّت کند.
خوئی، تبریزی: مسأله- کسی که وصیّت می کند باید عاقل باشد و از روی اختیار وصیّت کند و وصیّت بچه ده ساله برای ارحامش جایز است (تبریزی: و برای غیر ارحامش اشکال دارد) و اعتبار سفیه نبودن در نفوذ وصیّت محلّ اشکال است و احتیاط واجب (تبریزی: احتیاط) آن است که عمل به وصیّت او ترک نشود.
سیستانی: مسأله- کسی که وصیّت می کند باید بالغ و عاقل باشد و سفیه نباشد و از روی اختیار وصیّت کند، پس وصیّت بچه نابالغ صحیح نیست مگر آن که ده سال داشته باشد و وصیّت برای ارحامش یا صرف در خیرات عامّه نموده باشد که وصیّت او در این دو مورد صحیح است و امّا اگر برای غیر ارحامش وصیّت کند یا آن که بچه هفت ساله وصیّت کند در مورد چیز مختصری از اموالش صحّت وصیّت محلّ اشکال است پس باید رعایت احتیاط بشود و اگر شخصی سفیه باشد وصیّت او در اموالش نافذ نیست ولی در غیر آنها نافذ است مانند امور مربوط به تجهیز او.
فاضل: مسأله- کسی که وصیّت می کند، باید عاقل و بالغ و مختار باشد، ولی بچه ای که به سن ده سالگی رسیده، اگر وصیّت به کارهای نیک در رابطه با خویشاوندان نسبی خودش بنماید، نافذ است و نیز وصیّت سفیه در اموالش نافذ نیست.
زنجانی: مسأله- کسی که وصیّت می کند بایدممیّز و عاقل باشد و از روی اختیار وصیّت کند و کسی که بدون اختیار وصیّت کرده اگر بعداً راضی شود وصیّت وی صحیح خواهد بود، وصیّت بچه ای که به هفت سال نرسیده صحیح نیست و وصیت بچه ای که به هفت سال رسیده در مقدار اندک در صورت بجا بودن صحیح است و بچه ای که به ده سال رسیده می تواند برای خویشاوندان نسبی خود تا مقدار یک سوم مال وصیت کند به شرط آن که وصیّت وی از نظر عقلا بجا و شایسته باشد؛ همچنین وصیت سفیه اگردر نظرعقلا بجا است نافذ می باشد.
وحید: مسأله- کسى که وصیت مى کند باید عاقل باشد و بر وصیت اکراه نشده باشد، و وصیت بچّه ده ساله در صورتى که ممیز و وصیتش عقلایى باشد در ثلث مالش براى ارحامش و امور خیریه نافذ است، و بنابر احتیاط واجب به وصیت پسر هفت ساله ممیز در مقدار کمى از مالش در مصرفى که سزاوار باشد عمل شود، و وصیت سفیه در مواردى که مستلزم تصرّف در مال است نافذ نیست.
مظاهری: مسأله- کسى که وصیّت مىکند باید رشید باشد و از روى قصد و اختیار وصیّت کند و اگر مىخواهد نسبت به اموالش وصیّت کند باید حاکم شرع او را از تصرّف در اموالش جلوگیرى نکرده باشد.
(مسأله 2698) کسی که از روی عمد1 مثلاً زخمی به خود زده یا سمّی خورده است2 که بواسطه آن، یقین یا گمان به مردن او پیدا میشود3 اگر وصیّت کند که مقداری از مال او را به مصرفی برسانند صحیح نیست4.
1- گلپایگانی، صافی: به قصد خودکشی...
2- بهجت: کسی که از روی عمد مثلاً زخمی به خود زده و همین طور بنابرأظهر کسی که سمّی خورده است...
3- اراکی: یقین یا گمان به مردن خود پیدا می کند...
تبریزی: زخمی به خود زده یا سمّی خورده که قصد خودکشی داشته...
4- بهجت: و اگر بعد از این عمل وصیت کرد ولی نمرد، در نفوذ این وصیت تأمل است و احتیاط در تجدید وصیت است و اگر تجدید نکرد، باید در عمل به وصیّت بر طبق احتیاط مناسب عمل شود.
فاضل: امّا اگر وصیّت در مورد نحوه دفن یا امور واجب دیگر باشد، وصیّت او صحیح و نافذ است.
*****
زنجانی: مسأله- کسی که به قصد خودکشی، زخمی به خود بزند یا کار دیگری انجام دهد، اگر وصیّتی کند و سپس در اثر آن کار بمیرد، وصیّتش صحیح نیست.
وحید: مسأله- کسى که به قصد خودکشى مثلا زخمى به خود زده یا سمّى خورده است و به واسطه آن بمیرد، وصیت او در مالش صحیح نیست، ولى اگر وصیت قبل از آن عمل باشد، صحیح است.
مکارم: مسأله- کسی که به قصد خودکشی، مثلاً زخمی به خود زده یا مادّه سمّی خورده، اگر درباره اموال خود وصیّت کند سپس بمیرد وصیّت او صحیح نیست.
سیستانی: مسأله- کسی که از روی عمد و به قصد خودکشی مثلاً زخمی به خود زده یا سمّی خورده است که موجب هلاکت است، اگر وصیّت کند که مقداری از مال او را به مصرفی برسانند و سپس بمیرد، وصیّت او صحیح نیست، مگر اینکه کار او از باب جهاد در راه خدا باشد، و امّا وصیّت در غیر شئون مالی، صحیح است.
سبحانی: مسأله- کسى که به قصد خودکشى خود را از نقطه بلندى پرت کند یا سمى بخورد و یقین به مردن او پیدا شود، اگر وصیت کند که مقدارى از مال او را به مصرفى برسانند صحیح نیست. ولى اگر قبلا وصیت کند، سپس این کار از او سر زند، وصیت او نافذ است.
مظاهری: مسأله- کسى که اسباب قتل خود را فراهم کرده است مثلاً عمداً سمّى خورده است اگر بعد از آن راجع به اموالش وصیّت کند صحیح نیست ولى اگر قبل از خودکشى وصیّت کرده صحیح است چنانکه راجع به غیر اموالش چه قبل از آن عمل و چه بعد از آن اگر وصیّت کند صحیح است.
(مسأله 2699) اگر انسان وصیّت کند که چیزی به کسی بدهند1، در صورتی 2 آن کس آن چیز را مالک می شود که آن را قبول کند3 اگر چه در حال زنده بودن وصیّت کننده باشد4.
این مسأله در رساله آیت الله سبحانی نیست.
1- مکارم: آن مال بعد از مرگ او ملک آن شخص می شود و قبول هم لازم نیست، ولی اگر در حال حیات او وصیّت را رد کند، احتیاط آن است که در آن مال ، تصرّف مالکانه نکند.
2- بهجت: بنابر أحوط در صورتی...
3- مظاهری: [پایان مسأله].
4- بهجت: و اگر قبول کرد و بعد از مردن وصیّت کننده ردّ کرد، مال از آن اوست و ردّ او بی فایده است.
سبحانی: در صورتی که آن چیز را مالک می شود که آن را رد نکند.
*****
گلپایگانی، صافی: مسأله- در وصیّت تملیکیه قبول موصی له معتبر است، پس اگر شخصی وصیّت کند که چیزی به کسی بدهند، در صورتی آن کس آن چیز را مالک می شود که وصیّت را قبول کند ولازم نیست قبول بعد از موت وصیّت کننده باشد، بلکه اگر پیش از موت او هم باشد، کفایت می کند. بلی، اگر قبول پیش از موت وصیّت کننده باشد به مجرّد قبول، آن چیز را مالک نمی شود بلکه بعد از موت وصیّت کننده بدون حاجت به قبول دیگر، مالک می شود و اگر قبول بعد از موت باشد، به مجرد قبول، آن چیز را مالک می شود.
خوئی، تبریزی: مسأله- اگر انسان وصیّت کند که چیزی از اموالش مال کسی باشد در صورتی که آن وصیّت را قبول کند اگر چه قبولش در زمان زنده بودن موصی باشد، آن چیز را بعد از مردن موصی مالک می شود. بلکه ظاهر این است که قبول، اصلاً معتبر نباشد و فقط ردّ، مانع است*
. سیستانی: در صورتی که او وصیّت را قبول کند، چه در حیات موصی چه بعد از فوت او اگر آن چیز از یک سوم اموال موصی بیشتر نباشد، آن چیز را بعد از مردن موصی مالک می شود.
. زنجانی: اگر چه قبولش در زمان زنده بودن وصیت کننده باشد، بعد از مردن وصیّت کننده، مالک آن چیز می گردد، بلکه ظاهراً اصلاً در وصیّت، قبول معتبر نیست، بلکه همین مقدار که کسی که برای وصیّت شده وصیّت را رد نکند، برای درست شدن وصیّت کفایت می کند.
*وحید: ظاهر این است که قبول معتبر نیست، و فقط ردّ وصیت مانع است.
نوری: مسأله- وصیّت بنابرأقوی از ایقائات است و قبول در آن معتبر نیست و ردّ کردن آن مانع است و لذا اگر انسان وصیّت کند که چیزی به کسی بدهند چنانچه آن شخص ردّ نکند، مالک آن چیز می شود.
فاضل: مسأله- اگر انسان وصیّت کند که چیزی مال کسی باشد و او قبول کند، مالک می شود بلکه أظهر آن است که عدم ردّ وصیّت، کافی است و نیاز به قبول او نیست.
(مسأله 2700) وقتی انسان نشانه های مرگ را درخود دید، باید فوراً امانتهای مردم را به صاحبانش برگرداند1 و اگر به مردم بدهکار است و موقع دادن آن بدهی رسیده باید بدهد و اگر خودش نمی تواند بدهد، یا موقع دادن بدهی او نرسیده، باید وصیّت کند2 و بر وصیّن شاهد بگیرد، ولی اگر بدهی او معلوم باشد و اطمینان دارد که ورثه می پردازند وصیّت کردن لازم نیست3.
این مسأله در رساله ات عظام: بهجت و سبحانی نیست.
1- خوئی، تبریزی: یا آن که به آنها اطّلاع دهد...
2- مکارم: و اگراطمینان ندارد که به وصیّت او عمل کنند باید شاهد بگیرد، ولی اگر مطمئن است که ورثه بدهی او را می پردازند وصیّت لازم نیست.
3- خوئی، تبریزی: اگر بدهی او معلوم باشد، وصیّت کردن لازم نیست.
مظاهری: اگر به مردم بدهکار است یا واجبى نظیر نماز و حجّ و خمس و زکات و مانند اینها بر ذمّه اوست باید بپردازد یا وصیّت کند، و اگر مالى نزد کسى دارد یا در جایى پنهان کرده باید اطلاع دهد و نیز در صورتى که فرزند صغیر دارد و حقّ آنان در معرض خطر است باید براى آنان قیّم معیّن نماید.
*****
زنجانی: مسأله- وقتی انسان نشانه های مرگ در در خود دید، باید فوراً امانتهای مردم را به صاحبانش برگرداند یا به آنها اطلاع دهد به گونه ای که صاحبان مال بتوانند مال خود را در اختیار بگیرند و اگر به مردم بدهکار است و موقع دادن آن بدهی رسیده، باید بدهد، مگر صاحبان مال به باقی ماندن مال یا بدهی در دست وی راضی باشند، و اگر خودش نمی تواند مال یا بدهی رابدهد یا موقع دادن بدهی او نرسیده یا صاحبان مال به باقی ماندن مال در دست وی راضی باشند، چنانچه بترسد که ورثه مال، مال رابه صاحبانش رد نکنند، باید به بهترین راه ممکن، مثلاً با وصیّت کردن یا شاهد گرفتن یا ثبت کتبی یا ثبت رسمی یا... زمینه رسیدن مال رابه صاحبان آن فراهم کند.
سیستانی: مسأله- وقتی انسان نشانه های مرگ را در خود دید، باید فوراً امانتهای مردم را به صاحبانش برگرداند یا آن که به آنها اطلاع دهد به تفصیلی که در مسأله [2342] گذشت؛ و اگر به مردم بدهکار است و موقع دادن آن بدهی نرسیده است یا رسیده است ولی طلبکار مطالبه نمی کند یا مطالبه می کند ولی او نمی تواند بپردازد، باید کاری کند که اطمینان نماید بدهی او به طلبکار پس از مرگش داده می شود مثلاً در موردی که بدهی او برای دیگران معلوم نیست، وصیّْت کند و بر وصیّت شاهد بگیرد، و امّا اگر می تواند بپردازد و وقت آن رسیده و طلبکار مطالبه نموده است باید فوراً بپردازد هرچند نشانه های مرگ را نبیند.
وحید: مسأله- هرگاه انسان نشانه هاى مرگ را در خود ببیند، نسبت به امانتهاى مردم باید به وظیفه اى که در مسأله «۲۳۹۵» گذشت عمل کند، و اگر به مردم بدهکار است و موقع دادن آن بدهى رسیده و طلبکار مطالبه مى کند باید بدهد، و اگر خودش نمى تواند بدهد یا موقع دادن بدهى او نرسیده یا طلبکار مطالبه نمى کند باید اطمینان به اداى دین پیدا کند هرچند به وصیت کردن و شاهد گرفتن بر آن باشد.
(مسأله 2701) کسی که نشانه های مرگ را در خود می بیند، اگر خمس و زکات و مظالم بدهکار است1 باید فوراً بدهد و اگر نمی تواند بدهد چنانچه از خودش مال دارد2، یا احتمال می دهد کسی آنها را ادا نماید3، باید وصیت کند و همچنین است اگر حجّ بر او واجب باشد.
این مسأله در رساله آیات عظام: بهجت ، مظاهری و سبحانی نیست.
1- سیستانی: و فعلاً نمی تواند بدهد، چنانچه از خودش مال دارد یا احتمال می دهد کسی آنها را ادا نماید، باید کاری کند که اطمینان نماید پس از مرگش پرداخت می شود مثلاً وصیّت کند به شخص مورد اعتمادی، و همچنین است اگر حجّ بر او واجب باشد و نتواند خودش فعلاً نائب بگیرد و امّا اگر بتواند بدهی خود از وجود شرعیه را فعلاً بدهد، باید فوراً بدهد، هرچند نشانه های مرگ را در خود نبیند.
2- مکارم: یا اگر مال ندارد، احتمال می دهد دوستان یا بستگانش آن را ادا کنند، باید وصیّت نماید، همچنین است اگر حجّ بر او واجب باشد.
3- فاضل: و یا از هر راه دیگر که فراغ ذمّه برای او حاصل شود...
(مسأله 2702) کسی که نشانه های مرگ را درخود می بیند، اگر نماز و روزه قضا دارد، باید وصیّت کند1 که از مال خودش برای آنها اجیر بگیرند2، بلکه اگر مال نداشته باشد ولی احتمال بدهد کسی بدون آن که چیزی بگیرد آنها را انجام می دهد، باز هم واجب است وصیّت نماید3 و اگر قضای نماز و روزه او به تفصیلی که در [باب نماز قضا از مسأله 1370 تا 1389] گفته شد4 بر پسر بزرگترش واجب باشد، باید5 به او اطلاع دهد یا وصیّت کند که برای او بجا آورند.
این مسأله در رساله آیات عظام: بهجت و مظاهری نیست.
1- مکارم: بنابراحتیاط واجب باید وصیّت کند (با رعایت آنچه در مسأله نماز و روزه استیجاری گفته شد). [پایان مسأله]
تبریزی: بنابراحتیاط باید وصیّت نماید...
2- سیستانی: باید کار یکند که اطمینان نماید پس از مرگش بجای او انجام می دهند مثلاً وصیّت کند که از مال خودش برای آنها اجیر بگیرند...
3- تبریزی: باز هم وصیّت نماید...
سیستانی: ولی اگر کسی داشته باشد-مانند پسر بزرگتر- که بداند چنانچه به او اطلاع دهد قضای نماز و روزه او را انجام می دهد، همین قدر کافی است که به او اطلاع دهد و لازم نیست وصیّت کند.
وحید: و اگر قضاى نماز و روزه او به تفصیلى که در مسأله «۱۳۹0» گذشت بر پسر بزرگترش واجب باشد، باید به او اطّلاع دهد.
4- گلپایگانی،صافی, نوری: در مسأله [1390] گفته شد...
فاضل: به تفصیلی که در بحث نماز قضا گفته شده...
سبحانی: و اگر قضاى نماز و روزه او بر پسر بزرگترش واجب باشد...
5- تبریزی: بنابراحتیاط...
*****
زنجانی: مسأله- کسی که نشانه های مرگ را در خود می بنید، اگر نماز و روزه قضا دارد، باید وصیت کنند که برای و نایب بگیرند، مگر مطمئن باشد که کسی نماز و روزه او را بدون وصیّت هم بجا می آورد، و اگر برای نایب گرفتن باید ازمال میّت صرف کرد، به مقدار ثلث مال از مال میّت بر می دارند و برای برداشتن مقدار بیشتر از مال میّت باید ورثه اجازه دهند، و اگر مالی هم نداشته باشد باید به بهترین راه ممکن کاری کند که نماز و روزه او بجا آورده شود مثلاً اگر احتمال دهد کسی بدون آن که چیزی بگیرد آنها را انجام دهد، وصیّت می کند تا نماز و روزه وی بجاآورده شود، و اگر قضای نماز و روزه او به تفصیلی که در مسأله [1390] گفته شد بر پسر بزرگترش واجب باشد، باید به او اطلاع دهد یا وصیّت کند که برای او بجا آورد یا به طریق دیگر، کاری کند که نماز و روزه او انجام گیرد.
(مسأله 2703) کسی که نشانه های مرگ را در خود می بنیند (اگر مالی پیش کسی دارد یا در جایی پنهان کرده است که ورثه نمی دانند، چنانچه بواسطه ندانستن، حقشان از بین برود، باید به آنان اطلاع دهد1و2) لازم نیست برای بچه های صغیر خود، قیّم و سرپرست معیّن کند، ولی در صورتی که بدون قیّم مالشان از بین برود، یا خودشان ضایع می شوند3، باید برای آنان قیّم امینی معیّن نماید.
این مسأله در رساله آیات عظام: بهجت ، سبحانی و مظاهری نیست.
1- مکارم: و نیز در صورتی که فرزندان صغیر دارد و اگر قیّم و سرپرست معیّن نکند، حقّ آنها از بین می رود، یا خودشان ضایع می شوند، باید برای آنان قیّم امینی معین نماید.
سیستانی: اگر مالی پیش کسی دارد یا در جایی پنهان کرده است که ورثه نمی دانند، احتیاط واجب آن است که به آنان اطلاع دهد...
2- [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت الله فاضل نیست]
3- فاضل: در صورتی که بدون قیّم حقوقشان تضییع می شود...
(مسأله 2704) وصیّ باید مسلمان و بالغ و عاقل و مورد اطمینان باشد.
*****
خوئی، تبریزی: مسأله- وصیّ باید عاقل باشد و أحوط این است که بالغ نیز باشد و لازم است وصیّ مسلمان، مسلمان باشد و در اموری که راجع به شخص موصی نیست، لازم است مورد اطمینان باشد.
مکارم: مسأله- کسی را که به او وصیت می کنند «وصی»می گویندّ بنابراحتیاط واجب باید مسلمان و بالغ و عاقل و مورد اعتماد باشد.
فاضل: مسأله- وصیّ باید بالغ و عاقل و مورد اطمینان باشد و اگر وصیّت کننده مسلمان باشد، چنانچه عمل به وصیّت موجب استیلاء بر ورثه ای که در این فرض طبعاً مسلمان خواهند بود باشد، لازم است مسلمان باشد.
صافی: مسأله- وصیّ باید مسلمان و عاقل باشد و مورد اطمینان باشد.
سیستانی: مسأله- وصیّ باید عاقل باشد و در اموری که راجع به شخصی موصی است و همچنین-بنابراحتیاط واجب- در اموری که راجع به دیگران است، باید مورد اطمینان باشد و وصیّ مسلمان باید- بنابراحتیاط واجب- مسلمان باشد و وصیّت به بچه نابالغ به تنهایی اگر مقصود موصی آن باشد که در حال بچگی بدون اجازه ولیّ تصرّف نماید بنابراحتیاط صحیح نیست و باید تصرف او به اذن حاکم شرع باشد، ولی اگر مقصود او این باشد که بعد از بلوغ یا به اذن ولیّ تصرّف نماید، اشکال ندارد.
بهجت: مسأله- وصیّ باید بالغ و عاقل و مورد اطمینان باشد، پس اگر خیانتی از او ظاهر شد، وصایتش باطل می گردد و حقّ تصرّفات از او سلب می شود، و وصیّ می تواند مرد باشد یا زن، نابینا باشد یا بینا، وارث وصیّت کننده باشد یا غیر آن، و وصیّ میّت مسلمان باید مسلمان باشد.
وحید: مسأله- وصىّ باید عاقل باشد، و احوط این است که بالغ نیز باشد، ولى در صورت انضمام به بالغ، که بعد از بلوغ با وصىّ دیگر در انجام امور شریک شود، اشکال ندارد، و وصىّ شخص مسلمان در صورتى که مستلزم ولایت بر مسلمان باشد مانند قیمومت بر اولاد صغارش باید مسلمان باشد.
و وصىّ باید در امور مربوط به غیر موصى مانند اداى حقوق واجبه و تصرّف در مال صغار و مانند اینها مورد اطمینان باشد، ولى در امور مربوط به موصى در غیر واجبات ـ مانند این که وصیت کند که ثلثش را در خیرات صرف کند ـ لازم نیست مورد اطمینان باشد.
زنجانی: مسأله- وصی باید دیوانه و سفیه نباشد و أحوط این است که بالغ بوده و وصیّ مسلمان هم مسلمان باشد، و در جایی که وصیّت کردن لازم است باید وصیّ مورد اطمینان باشد.
مظاهری: مسأله- وصى باید شیعه و بالغ و عاقل و مورد اطمینان باشد.
(مسأله 2705) اگر کسی چند وصیّ برای خود معین کند، چنانچه اجازه داده باشد که هر کدام به تنهایی به وصیّت، عمل کنند، لازم نیست در انجام وصیّت از یکدیگر اجازه بگیرند1 و اگر اجازه نداده باشد چه گفته باشد که همه با هم2 به وصیّت عمل کنند، یا نگفته باشد، باید با نظر یکدیگر به وصیّت عمل نمایند3 و اگر حاضر نشوند که با یکدیگر به وصیّت عمل کنند4، و در تشخیص مصلحت اختلاف داشته باشند در صورتی که تأخیر و مهلت دادن، علت شود که عمل به وصیّت معطّل بماند، حاکم شرع آنها را مجبور می کند5 که تسلیم نظر کسی شوند که صلاح را تشخیص دهد6 و اگر اطاعت نکنند، بجای آنان دیگران را معین می نماید و اگر یکی از آنان قبول نکرد یک نفر دیگر را بجای او تعیین می نماید.
این مسأله در رساله آیت الله سبحانی نیست.
1- بهجت: و همچنین است بنابرأظهر اگر در این مورد چیزی اظهار نکرده باشد...
2- خوئی، تبریزی:هر دو با هم...
3- بهجت: اگر اجازه نداده باشد، باید با نظر یکدیگر به وصیّت عمل نمایند...
4- اراکی: حاکم شرع آنها را مجبور می کند و اگر اطاعت نکنند، عزل وصیّ محلّ اشکال است، بلکه با مراجعه به کسی که قوّه قهریّه دارد مثلاً او را وادار کنند تا به وصیّت عمل کند.
گلپایگانی، صافی: حاکم شرع آنان را مجبور می کند و اگر اطاعت نکنند، بجای آنان دیگران را معیّن می نماید.
خوئی، تبریزی: حاکم شرع آنها را مجبور می کند و اگر اطاعت نکنند، بجای یکی از آنان شخص دیگری را معیّن می نماید.
زنجانی: حاکم شرع آنها را مجبور می کند و اگر اطاعت نکنند، حاکم شرع به طریقی که نزدیکیترین راه به نظر موصی می داند وصیّت را اجرا میکند، مثلاً به جای هر دو یا یکی از آنان شخص یا اشخاص دیگری معیّن نماید.
سیستانی: چنانچه منشأ آن وجود مانع شرعی برای هر کدام از موافقت با دیگری نباشد، حاکم شرع آنها را مجبور می کند و اگر اطاعت نکنند، یا منشأ اختلاف وجود مانع شرعی برای هر کدام باشد، بجای یکی از آنان شخص دیگری را معیّن می نماید.
وحید: و اگر بدون عذر شرعى حاضر نشوند که با یکدیگر به وصیت عمل کنند، حاکم شرع آنهارا ملزم مى کند، و اگر اطاعت نکنند یا عذر شرعى داشته باشند، حاکم شرع به جاى یکى از آنان شخص دیگرى را معین مى نماید.
5- مکارم: در صورتی که تأخیر، سبب تعطیل عمل به وصیّت یا تأخیر آن گردد، باید حاکم شرع ترتیبی دهد که عمل به وصیّت، زمین نماند.
6- فاضل: مجتهد جامع الشرائط آنها را مجبور می کند که تسلیم نظر کسی شوند که طبق نظر وی صلاح را تشخیص می دهد...
*****
مظاهری: مسأله- اگر کسى چند وصى یا چند وصى و ناظر براى خود معیّن کند باید با نظر یکدیگر به وصیّت او عمل نمایند و اگر اختلاف در میان آنها افتاد باید به حاکم شرع مراجعه نمایند.
مسأله اختصاصی
بهجت: مسأله 2175- اگر شخصی را وصیّ و دیگری را ناظر قرار دهد، بنابرأظهر تصرّف وصیّ مشروط به رأی موافق ناظر است و ناظر هم نمی تواند مستقلاً تصرّف کند و اگر ناظر وفات نمود یا از مداخله امتناع کرد، بنابرأحوط تصرّف وصیّ منوط به نظر حاکم است و اگر وصیّ وفات کرد حاکم مداخله می نماید.
(مسأله 2706) اگر انسان وصیّت خود برگردد مثلاً بگوید ثلث مالش را به کسی بدهند، بعد بگوید به او ندهند وصیّت باطل می شود و اگر وصیّت خود را تغییر دهد، مثل آن که قیّمی برای بچه های خود معین کند بعد دیگری را بجای او قیّم نماید، وصیّت اولش باطل می شود و باید به وصیّت دوم او عمل نمایند.
*****
فاضل: مسأله- موصی می تواند بعد از وصیّت، آن را به هم بزند و صریحاً وصیّت اول را لغو کند و همچنین می تواند وصیت دیگری در همان مورد بکند، مثلاً بعد از آنکه در وصیّت اول گفته مالی را به کسی بدهند یا فردی را قیّم بچه های خود قرار داده، وصیّت کند آن مال را به فرد دیگری بدهند یا شخص دیگری قیّم باشد ولو به وصیّت اوّل اشاره نکرده باشد، وصیّت اوّل باطل و وصیّت دوم صحیح است. و همین طور موصی می تواند کاری کند که نافی وصیت قبل باشد، مثلاً بعد از وصیت به اینکه مالی را به شخصی بدهند، آن را بفروشد.
مظاهری: مسأله- اگر انسان به واسطه گفتن یا انجام دادن کارى از وصیّت خود برگردد وصیّت باطل مىشود، همینطور اگر وصیّت خود را تغییر دهد وصیّت اوّلش باطل مىشود و باید به وصیّت دوّم او عمل نمایند.
(مسأله 2707) اگر کاری کند که معلوم شود از وصیّت خود برگشته 1مثلاً خانه ای را که وصیّت کرده به کسی بدهند بفروشد، یا دیگری را2 برای فروش آن وکیل نماید، وصیّت باطل می شود.
این مسأله در رساله آیات عظام: سبحانی و مظاهری نیست.
1- وحید: یا کارى کند که با وصیت او منافى باشد وصیت باطل مى شود.
2- سیستانی: با التفات به وصیّت سابق...
فاضل: رجوع کنید به ذیل مسأله 2706.
(مسأله 2708) اگر وصیّت کند چیز معیّنی را به کسی بدهند، بعد وصیّت کند که نصف همان را به دیگری بدهند، باید آن چیز را دو قسمت کنند و به هر کدام از آن دو نفر یک قسمت آن را بدهند.
این مسأله در رساله آیات عظام: سبحانی و مظاهری نیست.
*****
فاضل: مسأله- اگر شخصی دو وصیّت داشته باشد و وصیّن دوم قسمتی از وصیّت اول وارد شده باشد، مثلاً بعد از وصیّت به اینکه تمام مالی را به شخصی بدهند، وصیّت کند که نصف آن را به دیگری بدهند وصیّت اوّل در همان قسمت باطل است و در قسمتهای دیگر صحیح است، یعنی باید نصف مال رابه فرد اوّل و نصف آنها را به فرد دوم بدهند.
مسأله اختصاصی
فاضل: مسأله 2846- اگر شخصی دو وصیّت داشته باشد، چنانچه دوّمی نافی اوّلی نباشد یا صریحاً نگفته باشد که وصیّت اول را باطل کرده است، باید طبق احکام وصیّت، به هر دو عمل شود.
(مسأله 2709) اگر کسی در مرضی که به آن مرض می میرد1، مقداری از مالش را به کسی ببخشد و وصیت کند که بعد از مردن او هم مقداری به کس دیگر بدهند2، آنچه را که در حال زندگی بخشیده از اصل مال است و احتیاج به اذن ورثه ندارد3 و چیزی را که وصیّت کرده اگر زیادتر از ثلث باشد زیادی آن محتاج به اذن ورثه است4.
1- مظاهری: مالش را به کسی ببخشد یا بفروشد بخشش و فروش او صحیح است.
2- گلپایگانی، صافی: آنچه بخشیده، از اصل خارج می شود و آنچه وصیت کره اگر بیشتر از ثلث نباشد، یا اگر بیشتر است و ورثه اجازه بدهند، به وصیّت او عمل می شود و اگر آنچه وصیّت کرده بیشتر از ثلث باشد و ورثه هم اجازه ندهند، باید تا مقدار ثلث ترکه او، به وصیتش عمل شود.
خوئی، تبریزی، وحید: باید مالی را که بخشیده، از اصل ترکه خارج نماید چنان که در مسأله [2256) گذشت. ولی مالی را که وصیّت کرده، باید از ثلث خارج کنند.
سیستانی: چنانچه ثلث او برای هر دو مال کافی نباشد و ورثه هم حاضر به اجازه دادن زائد بر ثلث نباشند، باید ابتدا مالی را که بخشیده از ثلث خارج کنند و سپس باقیمانده آن را در مورد وصیّت صرف نمایند.
مکارم: چنانچه مجموعاً بیش از ثلث مال او باشد، در مقدار اضافی احتیاط آن است که از ورثه اجازه بگیرند.
زنجانی: بخشش وی صحیح است چنانچه در مسأله [2264] گذشت، و پس از کنار گذاشتن مقدار بخشیده شده، اگر مالی را که وصیّت کرده به اندازه ثلث مال باشد یا ورثه اجازه دهند وصیّت صحیح است، و اگر ورثه اجازه ندهند تنها به اندازه ثلث نافذ می باشد.
سبحانی: چنانچه روى هم بیشتر از ثلث نباشد یا اگر بیشتر است ورثه اجازه بدهند باید به آنچه که گفته عمل کنند و اگر اجازه ندادند باید مالى را که پیش از مرگ بخشیده از ثلث بدهند و اگر از ثلث چیزى زیاد آمد مال دومى است.
3- نوری: چنانچه در مسأله [2256] گذشت که منجزّات مریض از اصل مال است...
فاضل: آنچه را در حال زندگی بخشیده، صحیح است و احتیاج به اذن ورثه ندارد و مقداری هم که وصیّت کرده، باید طبق احکام وصیّت عمل شود.
4- بهجت: اگر به مقدار ثلث میراث یا کمتر باشد وصیّت نافذ است و اگر زیادتر ازثلث باشد، زیادی آن احتیاج به اذن ورثه دارد.
(مسأله 2710) اگر وصیّت کند که ثلث مال او را نفروشند1 و عایدی آن را به مصرفی برسانند، باید مطابق گفته او عمل نمایند.
این مسأله در رساله آیت الله مظاهری نیست.
1- بهجت، سیستانی، زنجانی، سبحانی: بفروشند...
(مسأله 2711) اگر در مرضی که به آن مرض می میرد، بگوید مقداری به کسی بدهکار است، چنانچه متهم باشد که برای ضرر زدن به ورثه گفته است باید مقداری را که معین کرده از ثلث او بدهند و اگر متهم نباشد1 باید از اصل مالش بدهند2.
این مسأله در رساله آیت الله مظاهری نیست.
1- گلپایگانی، بهجت، صافی، نوری: و کسی هم منکر گفته او نشود...
فاضل: یا دلیل شرعی بر بدهکاری او اقامه شود...
2- خوئی، تبریزی، سیستانی، زنجانی، وحید: اگر متّهم نباشد اقرار او نافذ است و باید از اصل مالش بدهند.
(مسأله 2712) کسی که انسان وصیّت می کند که چیزی به او بدهند باید وجود داشته باشد، پس اگر وصیّت کند به بچه ای که ممکن است فلان زن حامله شود1 چیزی بدهند باطل است . ولی اگر وصیّت کند به بچه ای که در شکم مادر است چیزی بدهند، اگر چه هنوز روح نداشته باشد، وصیّت صحیح است2 پس اگر زنده به دنیا آمد، باید آنچه را که وصیّت کرده به او بدهند و اگر مرده به دنیا آمد، وصیّت باطل می شود و آنچه را که برای او وصیّت کرده، ورثه میان خودشان قسمت می کنند.
این مسأله در رساله آیات عظام:سبحانی و مظاهری نیست.
1- فاضل: فلان زن بزاید...
2- مکارم: شخصی که برای او وصیّت باید وجود داشته باشد، بنابراین اگر مالی را برای بچه ای که ممکن است بعداً به وجود آید وصیّت کند، اشکال دارد و احتیاط آن است که با ورثه صلح کنند، ولی اگر بچه ای که در شکم مادر است وصیتی کند وصیّت او صحیح است هرچند هنوز روح نداشته باشد...
*****
خوئی: مسأله- کسی را که انسان وصیّت می کند چیزی به او بدهند لازم نیست در حال وصیّت وجود داشته باشد، پس اگر وصیّت کند به بچه ای که ممکن است فلان زن حامله شود چیزی بدهند اگر آن بچه پس از مرگ موصی موجود باشد لازم است آن چیز را به او بدهند و اگر موجود نباشد، در مصرف دیگری که به نظر موصی نزدیکتر به مورد وصیت باشد، صرف می کنند. ولی اگر وصیت کند که چیزی از مال او بعد از مرگش مال کسی باشد، پس اگر آن شخص وقت مرگ موصی *موجود باشد وصیّت صحیح و الا باطل است و آنچه را که برای او وصیّت کرده، ورثه میان خودشان قسمت می کنند.
. زنجانی: [پایان مسأله].
.وحید: اگر موجود نباشد در صورتى که از وصیت موصى یا قرائن دیگرى استفاده شود که نظر موصى در صورت نبود آن بچّه صرف در مصرف دیگرى است باید بر طبق نظرش عمل شود، وگرنه وصیت باطل و به ورثه منتقل مى شود، و اگر وصیت کند که چیزى از مال او بعد از مرگش مال کسى باشد پس اگر آن شخص وقت مرگ موصى موجود باشد وصیت صحیح وگرنه باطل است و آنچه را که براى او وصیت کرده به ورثه منتقل مى شود.
* تبریزی: بعد از مرگ موصی...
سیستانی: مسأله- اگر وصیت کند که چیزی را به کسی بدهند لازم نیست آن شخص در حال وصیّت وجود داشته باشد پس اگر آن شخص پس از مرگ موصی موجود باشدلازم است آن چیز را به او بدهند و اگر موجود نباشد چنانچه از وصیّت تعدّد مطلوب استفاده شود باید در مصرف دیگری که در نظر موصی نزدیکتر به مورد وصیّت باشد، صرف شود وگرنه ورثه می توانند آن را میان خود قسمت کنند، ولی اگر وصیّت کند که چیزی از مال او بعد از مرگش مال کسی باشد پس اگر آن شخص وقت مرگ موصی موجود باشد هر چند حملی باشد که هنوز جان نیافته است، وصیّت صحیح و الا باطل است، و آنچه را که برای او وصیّت کرده است، ورثه میان خودشان قسمت می کنند.
مسأله اختصاصی
بهجت: مسأله 2183- اگر وصیّت کرد برای گروهی که موصوف به صفت خاصّی هستند، مثل فقراء، باید صفت فقر در هنگام مرگ وصیّت کننده هم موجود باشد و وجودش در زمان وصیّت کافی نیست.
(مسأله 2713) اگر انسان بفهمد کسی او را وصیّ کرده1، چنانچه به اطلاع وصیّت کننده برساند که برای انجام وصیّت او حاضر نیست2، لازم نیست بعد از مردن او به وصیّت عمل کند، ولی اگر پیش از مردن او نفهمد که او را وصیّ کرده، یا بفهمد و به او اطلاع ندهد که برای عمل کردن به وصیّت حاضر نیست3 باید وصیّت او را انجام دهد4 و اگر وصیّ پیش از مرگ، موقعی ملتفت شود که مریض به واسطه شدت مرض نتواند به دیگری وصیّت کند، أحوط استحبابی و أولی آن است که وصیّت را قبول نماید5.
1- وحید: در غیر تجهیز میت که حکم آن در مساًله «۵49» گذشت ...
2- مکارم: و او بتواند دیگری را وصیّ خود کند وصیّت اوّل باطل می شود، ولی اگر پیش از مردن او با خبر نشود، یا با خبر شود امّا به او اطلاع ندهند که حاضر به قبول وصیّت نیست، یا اطلاع دهد و او دسترسی به شخص دیگری نداشته باشد، احتیاط واجب آن است که به وصیّت عمل کند، مگر این که مشقت شدیدی داشته باشد.
3- گلپایگانی، صافی:( گلپایگانی: یا در وقتی اطلاع دهد که نتواند دیگری را وصیّ خود سازد) در صورتی که مشقت نداشته باشد باید وصیّت او را انجام دهد و نیز اگر وصیّ پیش از مرگ موصی موقعی ملتفت شود که موصی بواسطه شدت مرض نتواند به دیگری وصیّت کند باید وصیّت را قبول نماید.
بهجت: یا اطّلاع بدهد ولی به او نرسد، در صورتی که مشقت نداشته باشد، باید وصیّت او را انجام دهد.
4- فاضل: و اگر وصیّ به او اطلاع دهد که حاضر به قبول و حمایت نیست، ولی او نتواند به دیگری وصیّت کند، احتیاط مستحبّ آن است که وصیّت را قبول نماید.
خوئی، تبریزی،سیستانی، نوری، وحید: در صورتی که مشقت نداشته باشد باید وصیّت او را انجام دهد و نیز اگر وصیّ پیش از مرگ موصی موقعی ملتفت شود که موصی بواسطه شدّت مرض (خوئی، تبریزی، سیستانی، وحید: یا مانع دیگر) نتواند به دیگری وصیّت کد (خوئی، تبریزی، وحید: بنابراحتیاط- سیستانی: بنابراحتیاط واجب) باید وصیّت را قبول نماید.
زنجانی: در صورتی که حرجی نباشد، باید وصیّت او را انجام دهد، البتّه اگر به او گفته باشد که اگر او را وصیّ کند حاضر به قبول آن نیست یا وصیّت کننده این مطلب را از راه دیگری بداند دراین صورت لازم نیست به وصیّت عمل کند، هر چند از وصیّ قرار دادن او اطلاع نداشته باشد، و اگر وصیّت کننده از عدم رضایت وصیّ آگاه نباشد و وصیّ پیش از مرگ، موقعی ملتفت شود که مریض به واسطه شدت مرض نتواند به دیگری وصیّت کند، باید وصیّت را قبول نماید.
5- اراکی: بنابراحتیاط واجب باید وصیّت او را قبول نماید.
*****
مظاهری: مسأله- اگر انسان بعد از مردن کسى بفهمد که او را وصى خود کرده در صورتى که مشقّت نداشته باشد باید وصیّت او را انجام دهد و مىتواند دیگرى را از طرف خود وکیل نماید.
(مسأله 2714) اگر کسی که وصیّت کرده بمیرد، وصیّ نمی تواند دیگری را برای انجام کارهای میّت معین کند و خود از کار کناره نماید1، ولی اگر بداند مقصود میّت این نبوده که خود وصیّ آن کار را انجام دهد، بلکه مقصودش فقط انجام کار بوده، می تواند دیگری را از طرف خود وکیل نماید.
این مسأله در رساله آیات عظام: بهجت ، سبحانی و مظاهری نیست.
1- فاضل: خود، آن را انجام ندهد...
*****
گلپایگانی، صافی: مسأله- اگر کسی که وصیّت کرده بمیرد، و وصیّ نداند که مقصود میّت این بوده که خودش کارهایی را که وصیّت کرده انجام دهد و در گفته میّت هم شاهد و قرینه ای بر این معنی نباشد، وصیّ می تواند دیگری را برای انجام کارهای میّت وکیل کند ولی اگر بداند که مقصود میّت این بوده که خودش انجام دهد، نمی تواند به دیگری واگذار کند.
زنجانی: مسأله- اگر کسی که وصیّت کرده بمیرد، وصیّ نمی تواند مسئولیت کار را بر عهده دیگری بگذارد و خود از مسئولیت کار کناره بگیرد، ولی اگر بداند مقصود وصیّت کننده این نبوده که وصیّ شخصاً مسئول باشد، بلکه مقصودش فقط انجام امر وصیّت باشد، می تواند مسئولیت کار را به کسی واگذار نماید که به نظر وصیّت کننده با وصیّ تفاوتی ندارد.
سیستانی: مسأله- اگر کسی که وصیّت کرده است بمیرد ، وصیّ نمی تواند دیگری را وصیّ آن میّت معین کند و خود از کار کناره نماید، ولی اگر بداند مقصود میّت این نبوده که خود و وصیّ مباشرت در انجام آن کار نماید بلکه مقصودش فقط انجام کار بوده، می تواند دیگری را از طرف خود وکیل نماید.
مسأله اختصاصی
فاضل: مسأله 2853- احتیاط واجب آن است که اگر پدری پسرش را به عنوان وصیّ تعیین کرد، او آن را قبول نماید.
(مسأله 2715) اگر کسی دو نفر را وصیّ کند1، چنانچه یکی از آن دو بمیرد، یا دیوانه، یا کافر شود2، حاکم شرع یک نفر دیگر را به جای او معین می کند3 و اگر هر دو با هم بمیرند، یا دیوانه، یا کافر شوند4، حاکم شرع دو نفر دیگر را معین می کند5 ولی اگر یک نفر بتواند وصیّت را عملی کند، معین کردن دو نفر لازم نیست6.
این مسأله در رساله آیت الله مظاهری نیست.
1- گلپایگانی، صافی: که با هم به وصیّت او عمل کنند...
فاضل: که با هم به شرکت عمل کنند...
خوئی، سیستانی، تبریزی: اگر کسی دو نفر را با هم وصیّ کند (تبریزی: و نظرش آن باشد که هر دو با هم عمل به وصیّت کنند)...
مکارم: هرگاه کسی دو نفر را وصیّ قرار دهد که مشترکاً کارها را انجام دهند...
2- سیستانی: اگر از عبارت وصیّت فهمیده شود که در چنین صورتی آن دیگری مستقلاً وصیّ است باید به همین نحو عمل شود، وگرنه...
سبحانی: هر گاه هر یک به طور مستقل وصى بوده تعیین جانشین لازم نیست والا حاکم شرع یک نفر دیگر را به جاى او معین مى کند و اگر هر دو بمیرند، یا دیوانه، یا کافر شوند، حاکم شرع دو نفر دیگر را معین مى کند.
3- بهجت: در صورتی که وصیّت کننده، بودن هر دو را شرط کرده باشد...
فاضل: مجتهد جامع الشرائط یک نفر دیگر را بجای او معین می کند...
4- گلپایگانی: چنانچه معلوم نباشد که میّت در نظر داشته دو نفر کارهایش را انجام دهند حاکم شرع یک نفر را و اگر معلوم باشد که نظر به دو نفر داشته ، دو نفر دیگر را معیّن می کند.
صافی: چنانچه معلوم باشد که میّت در نظر داشته، دو نفر کارهایش را انجام دهند، حاکم شرع، دو نفر را به جای آنها معین می کند و اگر معلوم نباشد که نظر به دو نفر داشته تعیین یک نفر کافی است بلکه بعید نیست که در صورت اولی هم در صورتی که یک نفر بتواند کار دو نفر را انجام دهد تعیین یک نفر کافی باشد.
5- مکارم: [پایان مسأله].
فاضل: مجتهد جامع الشرائط دو نفر دیگر را معیّن می کند. [پایان مسأله]
6- بهجت: معین کردن نفر دوم، لازم نیست.
*****
زنجانی: مسأله- اگر کسی دو نفر را با هم وصیّ کند، چنانچه یکی از آنها بمیرد یا از شرایط لازم برای وصیّ (که در مسأله [2704] گذشت) بیفتد، مثلاً دیوانه شود، اگر وصیّت کننده به متعدد بودن وصیّ به طور مستقل نظر داشته باشد، حاکم شرع یک نفر را بجای او معیّن می کند و اگر هر دو بمیرند یا از شرایط بیفتند، حاکم شرع دو نفر دیگر را معیّن می کند، ولی اگر متعدّد بودن وصیّ به طور مستقل در نظر وصیّت کننده نبوده، بلکه مثلاً به خاطر متعدد بودن فرزندان خود برای جلوگیری از نزاع و دشمنی همه را وصیّ قرار داده باشد، با مرگ یکی یا از شرایط افتادن وی، شخص دیگری به جای وی جایگزین نمی شود.
وحید: مسأله- اگر کسى دو نفر را با هم وصىّ کند، چنانچه یکى از آن دو بمیرد یا دیوانه شود، حاکم شرع یک نفر دیگر را به جاى او معین مى کند، و اگر هر دو بمیرند یا دیوانه شوند حاکم شرع دو نفر دیگر را معین مى کند، ولى اگر یک نفر بتواند وصیت را عملى کند معین کردن دو نفر لازم نیست، و همچنین است اگر یکى از آن دو یا هردو کافر شوند در صورتى که وصایت مستلزم ولایت باشد مانند قیمومت بر صغار.
مسأله اختصاصی
مظاهری: مسأله 2224- اگر وصى بمیرد یا دیوانه شود یا کافر شود یا نتواند کارهاى میّت را انجام دهد حاکم شرع یک نفر را به جاى او معیّن مىکند.
(مسأله 2716) اگر وصیّ نتواند به تنهایی کارهای میّت را انجام دهد1، حاکم شرع2برای کمک او یک نفر دیگر را معیّن میکند3.
این مسأله در رساله آیت الله مظاهری نیست.
1- سیستانی: هرچند با وکیل گرفتن یا اجاره کردن دیگری...
فاضل، مکارم: و نتواند برای خود کمک بگیرد...
2- فاضل: مجتهد جامع الشرائط...
3- سبحانی: چنانچه ممکن است براى کمک خود وکیل گیرد و در غیر این صورت حاکم شرع براى کمک او یک نفر دیگر را معین مى کند.
(مسأله 2717) اگر مقداری از مال میّت در دست وصیّ تلف شود، چنانچه درنگهداری آن کوتاهی کرده1 و یا تعدّی نموده2، مثلاً میّت وصیّت کرده است که فلان مقدار به فقرای فلان شهر بده و او مال را به شهر دیگر برده و در راه از بین رفته ضامن است3 و اگر کوتاهی نکرده و تعدّی هم ننموده ضامن نیست.
این مسأله در رساله آیت الله سبحانی نیست.
1- وحید: مثل این که مال را در جایى گذاشته که مأمون نبوده...
2- گلپایگانی، صافی: چنانچه در نگهداری آن کوتاهی و تعدّی نکرده ضامن نیست و اگر کوتاهی کرده و یا تعدّی نموده...
3- گلپایگانی، صافی، فاضل: بلکه اگر در بین راه هم تلف نشود و به فقرای شهری دهد که مورد وصیّت نبوده، ضامن است (فاضل: امّا چنانچه کوتاهی نکرده و تعدّی هم ننموده، ضامن نیست).
*****
زنجانی: مسأله- اگر مقداری از مال میت در دست وصی تلف شود چنانچه در نگهداری آن کوتاهی کرده یا بر خلاف نظر وصیت کننده رفتار کرده مثلا میت وصیت کرده که فلان مقدار به فقرای فلان شهر بده و او مال را به شهر دیگر برده و در راه از بین رفته ضامن است و اگر کوتاهی نکرده و برخلاف نظر وصیت کننده هم رفتار ننموده ضامن نیست.
مکارم: مسأله- هرگاه همه یا قسمتی از مال میّت در دست وصیّ تلف شود، چنانچه اودر نگهداری آن کوتاهی نکرده و بر خلاف دستور میّت رفتار ننموده، ضامن نیست و الا ضامن است.
مظاهری: مسأله- وصى امین است و اگر بگوید به وصیّت عمل کردم قول او پذیرفته مىشود و چنانچه مال در دست او تلف شود اگر زیاده روى یا کوتاهى ننموده باشد ضامن نیست.
(مسأله 2718) هرگاه انسان کسی را وصیّ کند و بگوید که اگر آن کس بمیرد فلان وصیّ باشد، بعد زا آن که وصیّ اوّل مرده، وصیّ دوم باید کارهای میّت را انجام دهد1.
این مسأله در رساله آیات عظام: سبحانی و مظاهری نیست.
1- سیستانی: وصی دوم باید به وصیت عمل نماید .
(مسأله 2719) حجی که بر میّت واجب است1 و بدهکاری و حقوقی را که مثل خمس و زکات و مظالم، ادا کردن آنها واجب می باشد، باید از اصل مال میّت بدهند اگر چه میّت برای آنها وصیّت نکرده باشد2.
1- سیستانی، وحید: حجی که بر میّت با استطاعت واجب شده است...
2- سیستانی: و امّا کفارات و نذرها و از جمله حجّ نذری با وصیّت از ثلث ادا می شود.
وحید: ولى اگر وصیت کرده باشد از ثلث بدهند باید به وصیت عمل کنند، و اگر ثلث کفایت نکرد از اصل مال خارج کنند.
*****
فاضل: مسأله- امور مالی واجبی که بر عهده متوفی است –اعمّ از حقّ الناس و حقّ الله- از اصل مال میّت برداشته می شود. حجّ واجب و خمس و زکات و کفّاره روزه یا نذر از واجبات مالی محسوب می شود و حقّ الله است و از اصل مال کسر می شود و بدهکاری و ردّ مظالم، حقّ الناس است و از اصل مال کسر می شود. و فرقی نمی کند که به این امور وصیّت کرده باشد یا ورثه، خودشان از آن اطلاع داشته باشند، بنابراین حتی اگر وصیّت هم نکرده باشد، بر ورثه لازم است اوّل این امور را انجام دهند و اگر وصیّت کرده باشد و تصریحی کرده باشد که این امور را از ثلث او پرداخت کنند، از ثلث محسوب می شود و اگر ثلث کافی نبوده، باید از بقیه مال پرداخت شود حتی اگر ورثه راضی نباشند.
زنجانی: مسأله- بدهکاری و حقوق لازم همچون خمس و زکاة و مظالم و نیز حجة الاسلام و حجّی را که به جهت نذر کردن بر میّت واجب شده است باید از اصل مال میّت بدهند، اگر چه میّت برای آنها وصیّت نکرده باشد.
مکارم: مسأله- بدهکاری و حج واجب و خمس و زکات و مانند آن را باید از اصل مال بدهند اگر چه وصیت نکرده باشد .
مظاهری: مسأله- واجبات مالى نظیر بدهکارى و خمس و زکات و حجّ از اصل مال برداشته مىشود گرچه میّت براى آنها وصیّت نکرده باشد امّا واجبات بدنى نظیر نماز و روزه از اصل مال برداشته نمىشود و سزاوار است که ورثه میّت را برى الذمّه نمایند گرچه مال هم نداشته باشد.
(مسأله 2720) اگر مال میّت از بدهی و حجّ واجب و حقوقی که مثل خمس و زکات و مظالم بر او واجب است زیاد بیاید1، چنانچه وصیّت کرده باشد که ثلث یا مقداری از ثلث را به مصرفی برسانند، باید به وصیّت او عمل کنند و اگر وصیّت نکرده باشد، آنچه می ماند مال ورثه است.
1- زنجانی: اگر مال میّت از آنچه در مسأله قبل گفته شد زیاد بیاید،...
*****
مظاهری: مسأله- هرگاه کسى وصیّتهاى متعدد براى کارهاى مختلف بنماید و نگفته باشد از ثلث بردارند باید واجبات مالى او را نظیر بدهى از اصل مال بردارند و واجبات بدنى او را نظیر نماز و روزه از ثلث مال بردارند و اگر ثلث زیاد آمد به بقیه وصیّت عمل نمایند ولى اگر وصیّت کرده باشد که از ثلث بردارند باید اوّل واجبات مالى او را از ثلث بدهند و اگر زیاد آمد واجبات بدنى او را بدهند و اگر زیاد آمد به بقیه وصیّت عمل نمایند.
(مسأله 2721) اگر مصرفی را که میّت معین کرده، از ثلث مال او بیشتر باشد، وصیّت او در بیشتر از ثلث در صورتی صحیح است که ورثه حرفی بزنند، یا کاری کنند که معلوم شود عملی شدن وصیّت را اجازه داده اند1 و تنها راضی بودن آنان کافی نیست2. و اگر مدّتی بعد از مردن او هم اجازه بدهند صحیح است3.
1- خوئی، تبریزی: کاری کنند که معلوم شود وصیّت را اجازه نموده اند...
2- سیستانی: در صورتی صحیح است که ورثه آن را اجازه دهند، چه با لفظ و چه با فعل، و رضایت قبلی، کافی نیست...
زنجانی: درصورتی صحیح است که ورثه حرفی بزنند یا کاری کنند یا با سکوت آنها معلوم شود وصیّت را اجازه نموده اند...
سبحانی: در صورتى صحیح است که ورثه اعتراض نکنند یا کارى کنند که معلوم شود عملى شدن وصیت را اجازه داده اند...
3- خوئی، سیستانی، تبریزی، نوری، وحید: و چنانچه بعضی از ورثه، اجازه و بعضی ردّ نمایند، وصیّت فقط در حصّه آنهایی که اجازه نموده اند صحیح و نافذ است.
زنجانی: و چنانچه بعضی از ورثه، اجازه و بعضی ردّ نماید، وصیّت فقط در سهم آنهایی که اجازه نموده اند صحیح و نافذ است، لازم به توضیح است که در مورد هر وارث باید دید که آیا مقداری که به وسیله وصیّت از سهم الارث وی کم می شود بیشتر است یا خیر؟ و درصورت اوّل اجازه وی درنافذ بودن وصیّت شرط است.
بنابراین اگر شخصی زمینی داشته باشد و وصیت کند که تمام یا قسمتی از آن را به مصرفی برسانند، چون زن از زمین ارث نمی برد، نظر وی دراین وصیّت نقشی ندارد و اگر مرد3 میلیون تومان پول داشته باشد و زمینی داشته باشد که 3 میلیون تومان می ارزد، اگر وصیت کند که دو میلیون از پول وی را به مصرفی برسانند، در اینجا نسبت به دیگر سهم دیگر ورثه وصیّت به اندازه ثلث است ولی نسبت به سهم همسر، وصیّت بیشتر از ثلث می باشد و بایدتنها نظر وی را نسبت به بیشتر از ثلث جلب نمود، و همین طور اگر نسبت به چیزهایی که پس از مرگ پدر به پسر بزرگتر می رسد و در مسأله [2788] گفته خواهد شد وصیتی کند، تنها نظر پسر بزرگتر در مقدار بیشتر از ثلث تأثیر دارد.
*****
مکارم: مسأله- انسان نمی تواند بیش از مقدار ثلث مال خود را وصیت کند مگر این که ورثه اجازه دهند، خواه این اجازه قبل از فوت باشد یا بعد از فوت، و ورثه بعد از اجازه نمی توانند از حرف خود برگردند، خواه قبل از فوت اجازه داده باشند یا بعد از آن بنابراحتیاط واجب.
فاضل: مسأله- اگر علاوه بر امور واجب نسبت به امور غیر واجب نیز وصیّت کرده باشد و تصریح کرده باشد که تمام آن ثلث پرداخت شود، هر دو از ثلث پرداخت می شود و اگر تمام وصیّت از ثلث بیشتر شود و ورثه راضی نباشند، اوّل واجبات را انجام می دهند و آنچه از ثلث باقی می ماند، صرف امور مستحبّ شود. و اگر تصریح نکرده باشد که از ثلث پرداخت شود، اوّل واجبات مالی از اصل مال پرداخت می شود و بعد، ثلث آنچه باقی مانده، صرف امور مستحب مورد وصیّت می شود.
مظاهری: مسأله- انسان بیش از ثلث اموالش نمىتواند وصیّت کند و چنانچه زیادتر از ثلث وصیّت نماید زیادى آن محتاج به اذن ورثه است، خواه قبل از مردن اذن دهند یا بعد از مردن.
(مسأله 2722) اگر مصرفی را که میّت معین کرده، از ثلث مال او بیشتر باشد1 و پیش از مردن او ورثه اجازه بدهند که وصیّت او عملی شود2، بعد از مردن او نمی توانند 3 از اجازه خود برگردند.
1- سیستانی: و ورثه آن را اجازه نمایند، دیگر نمی توانند از اجازه خود برگردند و اگر در حال حیات موصی رد کردند می توانند پس از مرگ اجازه دهند، ولی اگر پس از مرگ رد کردند اجازه بعدی اثری ندارد.
2- خوئی، تبریزی: پیش از مردن او ورثه اجازه نمایند...
3- بهجت: بنابرأظهر...
مکارم، مظاهری: رجوع کنید به ذیل مسأله 2721.
مسائل اختصاصی
بهجت: مسأله 2193- مقصود از ثلث مال که وصیّت در آن نافذ است، ثلث مال دروقت وفات وصیّت کننده است ، پس اگر در نقصان اموال، مقدار ثلث اموالش در وقت وفات کمتر از زمان وصیّت شده باشد، وصیّت او در ثلث اموال موجود، نافذ است.
بهجت: مسأله 2194- اگر میّت وصیّت به ثلث کند ولی مصرفی را معیّن نکند، در امور خیریّه مصرف می شود.
بهجت: مسأله 2195- اگر مالی را برای عدّه معیّنی، مثلاً برای طلاب مدرسه خاصّی وصیت کرد، باید بطور مساوی بین آنها تقسیم شود امّا اگر عدّه غیر معیّن بودند، مثلاً برای عنوان کلّی طلاّب وصیّت کرد، صرف کردن در بعضی از آنها کافی است ولو به سه نفر هم نرسد.
بهجت: مسأله 2196- اگر مالی را برای شخصی وصیّت کرد و معیّن نکرد که در چه راهی مصرف کند و او هم قبول کرد، آن مال را مالک می شود، امّا چنانچه تعیین کرد که چگونه مصرف شود، اگر تخلّف کند، ضامن است.
(مسأله 2723) اگر وصیّت کند که ازثلث او خمس و زکات یا بدهی دیگر او را بدهند و برای نماز و روزه او اجیر بگیرند و کار مستحبّی هم مثل اطعام به فقرا انجام دهند1 باید اوّل به واجبات –خواه مالی باشد یا بدنی- عمل نماید و در بین واجبات ترتیب معتبر نیست، بلکه اگر وصیّت او به ترتیببوده باید اوّل آن واجبی را که مقدم داشته عمل نمایند اگر چه بدنی باشد و همچنین به ترتیب وصیّت تا آخر واجبات، پس اگر از ثلث، وافی به تمام آن باشد، به تمام آن باید عمل شود و چنانچه ثلث وافی نباشد، باقیمانده اگر تماماً یا قسمتی واجب مالی باشد باید از اصل ترکه برای آن برداند عمل نمایند و اگر باقیمانده تماماً یا قسمتی واجب بدنی باشد ملغی می گردد و چنانچه وصیّت میّت به ترتیب نباشد باز واجبات مقدم بر مستحبات است ولی در این صورت بین واجبات هیچگونه ترتیبی نباشد باز واجبات مقدم بر مستحبّات است ولی در این صورت بین واجبات هیچگونه ترتیب نیست بلکه ثلث بر تمام واجبات –اعمّ از مالی و بدنی- توزیع می شود و چنانچه وافی به تمام آن نباشد، در باقیمانده واجب مالی از اصل ترکه برداشته می شود و باقیمانده واجب بدنی ملغی می گردد و در هر صورت عمل به مستحبّات موقعی واجب است که از ثلث علاوه بر واجبات، برای آن هم وافی باشد.
این مسأله در رساله آیات عظام: سبحانی و مظاهری نیست.
1- نوری: چنانچه وصیّت او به ترتیب باشد، باید آنچه مقدم است، اگر چه مستحبّ باشد عمل کنند و در صورتی که ثلث زیاد آمد دومی را اگر چه مانند نماز و روزه، واجب بدنی باشد بدهند و اگر از آن زیاد آمد به مصرف واجب مالی برسانند و چنانچه ثلث زیاد نیامد واجب مالی را از اصل مال بدهند، ولی اگر ثلث به اندازه عمل مستحبّ باشد واجب بدنی را باید با اجازه ورثه بپردازند و واجب مالی را از اصل مال بپردازند و در صورتی که وصیّت او به ترتیب نباشد، باید ثلث را به نسبت بین آن سه وصیّت تقسیم کنند و اگر کم آمد کسری واجب مالی را از اصل مال بدون اجازه و کسری واجب بدنی و عمل مستحبّ را با اجازه ورثه انجام دهند.
اراکی، خوئی، گلپایگانی، سیستانی، صافی: باید اوّل بدهی او را از ثلث بدهند و اگر چیزی زیاد آمد، برای نماز و روزه او اجیر بگیرند و اگر از آن هم زیاد آمد، به مصرف کار مستحبّی که معیّن کرده برسانند و چنانچه ثلث مال او فقط به اندازه بدهی او باشد و ورثه هم اجازه ندهند که بیشتر از ثلث مال مصرف شود. اگر ولد اکبر (پسر بزرگتر) دارد نماز و روزه میّت به عهده اوست وگرنه بنابراحتیاط واجب کبار ورثه (غیر صغیر) از سهم خود برای نماز و روزه او اجیر بگیرند و وصیّت او برای کارهای مستحبّی باطل است.
بهجت: چنانچه ثلث مال او به اندازه این کارها بود، به آن عمل می شود و اگر کمتر بود، اوّل واجبات مالی او، مثل خمس، زکات، بدهی و حجّ واجب را انجام می دهند و اگر اضافه آمد واجبات بدنی مثل نماز و روزه و اگر باز هم چیزی ازثلث اضافه آمد به مصرف مستحبّات می رسانند، مگر این که معلوم باشد که منظور میّت این نبوده که فقط از ثلث مصرف شود که در این صورت واجبات مالی –که قسم اوّل است- از اصل مال میت برداشته می شود و بقیّه از ثلث، و اگر منظور میّت مبهم بود، احتیاط در این است که آنچه بیش از ثلث مصرف می شود، با اجازه ورثه باشد.
تبریزی: باید اوّل بدهی و اجرت قضاء نماز و روزه او را از ثلث بدهند و اگر زیاد آمد، به مصرف کار مستحبّی که معیّن کرده برسانند، و چنانچه ثلث مال او فقط به اندازه بدهی او باشد و ورثه هم اجازه ندهند که بیشتر از ثلث مال مصرف شود، باید ثلث مال برای نماز و روزه و بدهی تقسیم شود و بقیّه بدهی از اصل خارج گردد.
زنجانی: اوّل باید خمس و زکات یا بدهی دیگر او را از ثلث بدهند و چنانچه ثلث کفایت نکند باقی مانده را از اصل مال برمی دارند و اگر پس از برداشتن خمس و زکات و یا بدهی دیگر میّت چیزی از ثلث زیاد آمد برای نماز و روزه او اجیر می گیرند و اگر از آن هم زیاد آمد به مصرف کار مستحبّی که معیّن کرده می رسانند، و چنانچه ثلث مال او فقط به اندازه خمس و زکات یا بدهی دیگر او باشد و ورثه اجازه ندهند که بیشتر از ثلث مال مصرف شود، وصیّت برای نماز و روزه و کارهای مستحبّی باطل است.
*****
اراکی، خویی، گلپایگانی، سیستانی، صافی: اگر وصیت کند که از ثلث او خمس و زکات یا بدهی دیگر او را بدهند و برای نماز و روزه او اجیر بگیرند و کار مستحبی هم مثل اطعام به فقرا انجام دهند باید اول بدهی او را از ثلث بدهند و اگر چیزی زیاد آمد برای نماز و روزه او اجیر بگیرند. و اگر از آن هم زیاد آمد به مصرف کار مستحبی که معین کرده برسانند و چنانچه ثلث مال او فقط به اندازه بدهی او باشد و ورثه هم اجازه ندهند که بیشتر از ثلث مال مصرف شود * اگر ولد اکبر (پسر بزرگتر) دارد نماز و روزه میت به عهده اوست وگرنه بنابراحتیاط واجب کبار ورثه (غیر صغیر) از سهم خود برای نماز و روزه او اجیر بگیرند و وصیت او برای کارهای مستحبی باطل است.
.وحید: باید اول بدهی او را از ثلث بدهند و برای نماز و روزه او اجیر بگیرند...
* خویی، گلپایگانی، سیستانی، صافی: وصیت برای نماز و روزه و کارهای مستحبی باطل است.
*وحید: ثلث بین بدهی ، نماز و روزه قسمت می شود و کسر واجب مالی از اصل ترکه داده می شود.
فاضل: مسأله- اگر به واجبات مالی مثل خمس و زکات واجب و حجّ واجب یا بدهی خود وصیّت کند، از اصل مال میّت برداشته می شود مگر اینکه تصریح کند که این موارد را از ثلث بدهند که در این صورت از ثلث حساب می شود ولی اگر ثلث وافی به جمیع واجبات مالی نبود از اصل مال داده می شود تا تمام واجبات مالی اداء شود، اگر وصیّت به واجب و مستحبّ بکند امور واجب مقدم می شود و اگر از ثلث باقی ماند، صرف امور مستحبّه می شود. اگر به چند امر واجب و مستحبّ به ترتیب وصیّت کرده باشد اوّل واجبات پرداخت می شود ولی اگر از جانب میّت در امور واجب ترتیب معین شده، باید رعایت شود.
مکارم: مسأله- هرگاه کسی وصیّتهای متعدّد برای کارهای مختلف کند و ثلث او کفایت نکند، باید به ترتیب آنچه در وصیّت ذکر شده عمل کنند تا به اندازه ثلث برسد و بقیّه وصیّت باطل است (مگر این که ورثه اجازه دهند) امّا گر در وصیّت خود، واجبات را هم ذکر کرده باشد مانند حجّ و خمس و زکات و مظالم، این قسمت از اصل مال برداشته می شود و بقیّه از ثلث.
(مسأله 2724) اگر وصیّت کند که بدهی او را بدهند و برای نماز و روزه او اجیر بگیرند و کار مستحبّی هم انجام دهند، چنانچه وصیّت نکرده باشد که اینها را از ثلث بدهند، باید بدهی او را از اصل مال بدهند و اگر چیزی زیاد آمد1، ثلث آن را به مصرف نماز و روزه و کارهای مستحبّی که معین کرده برسانند و در صورتی که ثلث آن را به مصرف نماز و روزه و کارهای مستحبّی که معیّن کرده برسانند و در صورتی که ثلث کافی نباشد، پس اگر ورثه اجازه بدهند باید وصیّت او عملی شود و اگر اجازه ندهند، باید نماز و روزه را از ثلث بدهند و اگر چیزی زیاد آمد به مصرف کار مستحبّی که معین کرده برسانند.
این مسأله در رساله آیت الله مظاهری نیست.
1- سبحانی: اگر چیزى از اصل مال باقى ماند...
مکارم: رجوع کنید به ذیل مسأله 2723.
(مسأله 2725) اگر کسی بگوید که میّت وصیّت کرده فلان مبلغ را به من بدهند، چنانچه دو مرد عادل گفته او را تصدیق کنند، یاقسم بخورد و یک مرد عادل هم گفته او را تصدیق نماید، یا یک مرد عادل و دو زن عادله یا چهار زن عادله به گفته او شهادت دهند، باید مقداری را که می گوید به او بدهند و اگر یک زن عادله شهادت بدهد1، باید یک چهارم چیزی را که مطالبه می کند به او بدهند و اگر دو زن عادله شهادت دهند، نصف آن را و اگر سه زن عادله شهادت دهند باید2 سه چهارم آن را به او بدهند و نیز اگر دو مرد کافر ذمّی3 که در دین خود عادل باشند4 گفته او را تصدیق کنند، در صورتی که میّت ناچار بوده است که وصیّت کن و زن و مرد عادی هم در موقع وصیّت نبوده5، باید چیزی را که مطالبه می کند به او بدهند.
این مسأله در رساله آیت الله فاضل نیست.
1- مکارم: اگر موقع وصیّت، مرد عادلی حضور نداشته [و] تنها یک زن عادله شهادت دهد...
سبحانی: اگر یک زن مسلمان و غیر متهم شهادت بدهد ...
2- [کلمه «باید» در رساله آیات عظام: خوئی، سیستانی و تبریزی نیست]
3- خوئی، وحید کافرکتابی...
4- بهجت: و مورد وثوق به راستگویی و عدم خیانت باشند...
5- مکارم: مرد و زن مسلمان عادلی هم در آنجا نبوده باید به وصیت عمل شود.
زنجانی: مرد و زن مسلمان عادلی هم در موقع وصیّت نبوده...
سیستانی: اگر دو مرد کافر کتابی که اهل ذمّه باشند و در دین خود عادل باشند گفته او را تصدیق کنند، اگر مسلمانی نباشد که شهادت دهد...
*****
مظاهری: مسأله- اگر کسى بگوید که میّت وصیّت کرده فلان مبلغ به من بدهند یا بگوید من وصى میّتم که مال او را به مصرفى برسانم یا میّت مرا قیّم بچههاى خود قرار داده، چنانچه از گفته او اطمینان حاصل شود باید به او بدهند و اگر اطمینان حاصل نشود باید مراجعه به حاکم شرع شود.
(مسأله 2726) اگر کسی بگوید من وصیّ میّتم که مال او را به مصرفی برسانم1، یا میّت مرا قیّم بچه های خود قرار داده2، در صورتی باید حرف او را قبول کرد که دو مرد عادل گفته او را تصدیق نمایند3.
1- سیستانی: در صورتی ثابت می شود که دو مرد عادل گفته او را تصدیق نمایند، یا در مرد اهل ذمّه عادل در دین خود اگر مسلمانی نباشد که شهادت دهد تصدیق نمایند، و همچنین ثابت می شود با اقرار ورثه.
2- زنجانی: و به صدق گفتار وی اطمینان نباشد...
3- بهجت: و صورتهای دیگر، مثل شهادت یک مرد عادل با قسم خوردن یا شهادت چند زن با یک مرد عادل یا بدون آن، مورد تأمّل است.
فاضل: در صورتی باید حرف او را قبول کرد که اگر از گفته او یقین یا اطمینان حاصل شود یا دو مرد عادل گفته او را تصدق نمایند.
مظاهری: رجوع کنید به ذیل مسأله 2725.
(مسأله 2727) اگر وصیّت کند چیزی به کسی بدهند1 و آن کس پیش از آن که قبول کند یا رد نماید بمیرد2، تا وقتی ورثه او وصیّت را رد نکرده اند می توانند آن چیز را قبول نمایند3 ولی این4 در صورتی است که وصیّت کننده از وصیّت خود برنگردد و گرنه حقّی به آن چیز ندارند5.
1- خوئی، تبریزی، صافی، سیستانی، زنجانی: اگر وصیّت کند چیزی از مال او برای کسی باشد...
وحید: بنابرمشهور اگر وصیت کند به مالی برای کسی و ان شخص پیش از آنکه قبول کند یا رد نماید بمیرد...
2- مکارم: ورثه او می توانند آن وصیّت را قبول کنند، خواه قبل از وصیّت کننده از دنیا رفته باشد و یا بعد از او، و این در صورتی است که وصیّت کننده از وصیّت خود برنگردد.
3- وحید: ولى بعید نیست اگر بعد از موصى ـ وصیت کننده ـ بمیرد، آن مال را ورثه به ارث ببرند، و این حکم در صورتى است که وصیت کننده از وصیت خود بر نگردد، و گرنه حقّى به آن چیز ندارند.
4- خوئی، سیستانی، تبریزی، زنجانی: ولی این حکم...
5- فاضل: و چنانچه آن شخص بعد از فوت وصیّت کننده بمیرد، به عنوان ترکه او به ورثه او به ارث می رسد.
بهجت: ورثه آن شخص حقّی به آن چیز ندارند، و اگر آن شخص بعد از قبول فوت کرده، مال از آن ورثه اوست و نیازی به قبول مجدّد وارث نیست. مگر آنکه وصیّت کننده از وصیّتش برگردد.
*****
مظاهری: مسأله- اگر وصیّت کند چیزى به کسى بدهند و آن کس پیش از وصیّت کننده بمیرد وصیّت باطل مىشود، و اگر بعد از وصیّت کننده و پیش از آنکه قبول کند یا رد نماید، بمیرد، مال منتقل به ورثه او مىشود در صورتى که ورثه آن وصیّت را رد نکنند.
مسأله اختصاصی
بهجت: مسأله 2202- مستحبّ است انسان برای خویشان و نزدیکان خود مالی را وصیّت کند اگر چه آن اشخاص از او ارث هم می برند، و مکروه است برای نزدیکانی که از او ارث نمی برند، هیچ وصیّتی نکند.
________________
|