برای روشن شدن حقیقت «تقوا» باید به سراغ روايات اهل بيت (عليهم السلام) برويم؛ زيرا آن بزرگواران آگاه ترند به آنچه در خانه آنها نازل شده چون: «اَهْلُ البَيْتِ ادرى بما فِى البيت». آری آن خانه هایی كه سرچشمه زلال معارف است، چون محل نزول وحى و رفت و آمد ملائكه بوده است؛ «مَهْبطُ الوَحى وَ مُخْتَلَفُ المَلائكة».
برخی از معانی «تقوا» در روایات:
{۱} «سُئل الصادقُ (عليه السلام) عنِ تَفْسير التّقْوى: قال(عليه السلام): اَنْ لايَفْقدَك اللّهُ حيثُ اَمَرَكَ و لا يَراك حيثُ نَهاك.
از آقا امام صادق (علیه السلام) از تفسیر تقوی سؤال شد؛
حضرت فرمودند: توا این است که:
جاهایی كه خداوند تو را امر فرموده مفقود (غایب) نباشی،
و جاهایی که خداوند تو را نهی فرموده دیده نشوی.
وسائل الشيعة آل البیت، ج ۱۵، ص ۲۳۹، ح ۱۹.
بحار الأنوار، مجلسى، ج ۶۷، ص ۲۸۵، باب ۵۶.
امامان ما همان گونه كه در اين روايت فرموده اند، خود در مرحله عمل چنين كرده اند.
در روايتى است كه آقا أمیرالمؤمنین على (عليه السلام) بر طبق مصالحى به مجلس شخصى حضور داشت، در آن مجلس فردى آب طلب نمود و ميزبان به جای آب جام شراب به دست او داد.
ناگهان حضرت از جا برخاستند و سخنى به اين مضمون فرمودند:
اينجا جاى من نيست؛ زيرا خداوند دوست ندارد در مجلسى كه نهى فرموده حاضر باشم!
لذا فقهاء عظام: بر طبق همين روايت، فتوى به حرمت رفتن در مجلس معصيت مى دهند و حتّى نماز خواندن در چنین مجلسى را هم باطل مى دانند.
{۲} قال أمیرالمؤمنین على (عليه السلام): مَنْ مَلِكَ شَهوتَهَ كانَ تَقِيّا.
کسى كه مالك شهوت خود باشد، متّقى است.
يعنى متّقى كسى است كه بتواند قوّه شهوانى خود را تحت اختيار خود گيرد و هيچ موقع مغلوب آن نشود، همان طور كه انسان مالك و غالب بر اموال خود است نه مغلوب آن.
غرر الحكم و درر الكلم، تميمى آمدى، ص ۶۰۷، حکمت ۶۳۸.
{۳} قال أمیرالمؤمنین على (عليه السلام): المُتَّقى مَنْ اتّقى الذُّنوب.
متّقى كسى است كه از گناهان بپرهيزد.
یعنی پروا داشته باشد و پرده عصمت، بين خود و خدا را ندرد.
غرر الحكم و درر الكلم، تميمى آمدى، ص ۱۰۲، حکمت ۱۸۹۳.
{۴} قال رسول اللّه (صلى الله عليه وآله و سلّم): تَمامُ التَّقوي اَنْ تَتَعَلَّمَ ما جَهِلتَ وَ تَعْمَلَ بِما عَلِمْتَ.
همه تقوا اين است كه آنچه را نمىدانى بياموزى و آنچه را مىدانى به كار بندى.
تنبيه الخواطر، ج۲ ص۱۲۰.
آری جهل عذر نيست و در روز جزا در جواب كسى كه مى گويد جاهل به احكام بودم خطاب مى شود: «هلّا تعلّمت؟»؛ (چرا ياد نگرفتى؟) علاوه بر اين كه بر توشه علم مى افزائى بايد به آنچه انباشته اى عمل كنى و الاّ برف انبار كردن است و عالم بى عمل بودن مثل درخت بى ميوه است؛ «العالِمُ بِلا عَمَل كالشَّجَرِ بِلا ثَمَر» و به تعبير قرآن: «كَمَثَلِ الحِمارِ يَحْمِلُ اسفارا»؛ (به الاغى مى ماند كه بر پشت آن كتاب انباشته شده) و چه بسا نمى داند بر روى او چه چيزى سنگينى مى كند؟
{۵} قال أمیرالمؤمنین على (عليه السلام):
أَلَا وَ إِنَّ الْخَطَايَا خَيْلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا وَ خُلِعَتْ لُجُمُهَا فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِي النَّارِ،
أَلَا وَ إِنَّ التَّقْوَى مَطَايَا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا وَ أُعْطُوا أَزِمَّتَهَا فَأَوْرَدَتْهُمُ الْجَنَّةَ.
بدانيد خطاها اسبان سركشند كه افسار گسيخته سواره هاى خود را به پيش مى برند تا به جهنم وارد كنند. آگاه باشيد كه تقوا مركب هاى راهوار است كه مهارشان به دست سواره هاى آنها سپرده شده، در نتيجه آنان را وارد بهشت مى نمايند.(ترجمه انصاریان)
نهج البلاغه خطبه ۱۶.
{۶} سُئِل امام المتقين على بن ابيطالب (عليه السلام) عَن التَّقوى فقالَ (عليه السلام): هو اَنّه لَوْ وُضِعَ عَمَلُك على طَبَق و لميَجْعَل عليه غِطاءٌ و طيفَ به على اهلِ الدّنيا لَما كان فيه شىٌ تَستَحى مِنْه.
از آقا أمیرالمؤمنین على (عليه السلام) درباره تقوى سؤال شد حضرت فرمودند: تقوى اين است كه اگر عمل تو را در طبقى مكشوف و سر باز بگذارند و دور دنيا بگردانند، تا مردم ببينند، چیزی در طبق نباشد كه از آن حيا كنى و خجالت بكشى.
اثنی عشریه فی المواعظ العددیه، ص ۴۳۴.