بسم الله الرحمن الرحیم
أمیرالمؤمنین علی (علیه السلام) مظلومترین فرد عالم
تاریخ انسانیّت، مظلومی چون آقا أمیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به خود ندیده است.
اگر شرائط و اوضاع زندگانی امام حضرت (علیه السلام) را همانگونه که بوده بررسی کنیم، این حقیقت برای همه مجسم خواهد شد. زیرا حضرت
(علیه السلام):
اولین کسی بود که به حضرت در نماز اقتدا کرد و تا چند سال تنها علی و خدیجه علیه السلام با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نماز می خواندند و «لا اله الا الله، محمّد رسول الله» می گفتند.
اولین کسی بود که بعد از حضرت خدیجه کبری علیهم السلام به ندای آسمانی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم لبیک گفت و در همان ابتدای بعثت به پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم ایمان آورد.
اولین کسی بود که همه جا چون سایه همراه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود و از حضرتش دفاع می کرد و جلوی آزار قریش و مستهزئین را می گرفت.
اولین کسی بود که در «یوم الانذار» به ندای مولایش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم لبیک گفت و آشکار در برابر چهل نفر از بستگان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ایمان آورد و اعلان وفاداری کرد و در همان جا مورد تمسخر ابولهب ها قرار گرفت.
اولین کسی بود که در «شعب ابوطالب» چون پروانه به دور شمع وجود پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم می گشت و از آن بزرگوار پاسداری می کرد و خواب را در آن جا بر خود جایز نمی شمرد و تا سه سال این برنامه ادامه داشت.
اولین مهاجر اسلام است که با حضرتش به طائف هجرت کرد، و در آنجا با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هدف سنگ های دشمنان اسلام قرار گرفتند.
او تنها کسی است که در «لیله المبیت» به جای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خوابید و بدون هیچ ترس و هراسی جانش را در خطر مرگ قرار داد، به امید آنکه جان جانان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مصون بماند و پس از آن شب هم با تمام مردانگی و شجاعت در مسجدالحرام آمد و دیون پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم را ادا و امانت های مردم را برگرداند و عهود حضرت را وفا کرد و با فواطم (فاطمه زهرا، فاطمه بنت اسد و فاطمه دختر زبیر) رهسپار مدینه شد و در هجرت به مدینه با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شریک و به وی ملحق گردید.
در تمام جنگ های کوچک و بزرگ مربوط به پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم تنها مرد میدان جنگ، امام امیرمؤمنان علی علیه السلام بود، که مردانه می جنگید. حتی در بعضی از جنگ ها ده ها جراحت و زخم بر بدنش وارد شد، ولی در عین حال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را تنها نگذاشت، اگر چه همه فرار کرده بودند و صحنه کارزار را خالی گذاشته بودند.
او تنها کسی بود که در هر صحنه نبردی که حاضر می شد، دشمنان به خود می لرزیدند و مسلمانان روح امید و پیروزی در کالبدشان دمیده می شد.
تنها کسی بود که پیامبراسلام صلی الله علیه و آله و سلم بهترین زنان عالم، و فاطمه زهرا علیها السلام را به ازدواج او در آورد و ده ها بار او را به عنوان وزیر، جانشین و امام بعد از خودش به مردم معرفی کرد. اما با این همه می بینیم که او کسی است که پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از همان لحظه ای که خبر شهادت آن حضرت به گوش ها می رسد و طبق وصیت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در خانه مشغول تجهیز غسل و کفن و نماز و دفن پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم است، حق مسلّمش ضایع می شود و خلافت را غصب می نمایند و آن حضرت را به مدت ۲۵ سال خانه نشین می کنند و درب خانه اش را می سوزانند و همسرش را مقابل چشمان خود و فرزندانش می زنند و محسن را در رحم همسرش می کشند. وارث همسرش (فدک) را از او می گیرند و با شعار «نحن معاشر الانبیاء لانورث درهماً و دیناراً» وجهه شرعی به آن خیانت می دهند و خلاصه همه زحمات آن حضرت با توجه به سفارشاتی که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم درباره او نموده بود را چند روزه پاداش دادند و آن سرچشمه فضایل و کمالات و باب مدینه علم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و آن بحر موّاج خروشان الهی را به مدت ربع قرن خانه نشین کردند و نگذاشتند که حقایق اسلام را به مردم برساند و سینه پرعلم و آگاهی و فکر دوراندیش و تیزبینش را به کار کشاورزی و جزئی واداشتند. آیا مظلومیت بیش از این متصوّر است؟!
آیا مظلومیت از این بیشتر می شود که خود در خطبه شقشقیه می فرمود:
أما وَاللّهِ لَقَد تَقَمَّصَها فُلانٌ وإنَّهُ لَیعلَمُ أنَّ مَحَلّی مِنها مَحَلُّ القُطبِ مِنَ الرَّحى؛ ینحَدِرُ عَنِّی السَّیلُ، ولا یرقى إلَی الطَّیرُ، فَسَدَلتُ دونَها ثَوبا، وطَوَیتُ عَنها کشحا، وطَفِقتُ أرتَئی بَینَ أن أصولَ بِیدٍ جَذّاءَ، أو أصبِرَ عَلى طَخیةٍ عَمیاءَ، یهرَمُ فیها الکبیرُ، ویشیبُ فیهَا الصَّغیرُ، ویکدَحُ فیها مُؤمِنٌ حَتّى یلقى رَبَّهُ! فَرَأَیتُ أنَّ الصَّبرَ عَلى هاتا أحجى، فَصَبَرتُ، وفِی العَینِ قَذىً، وفِی الحَلقِ شَجاً؛ أرى تُراثی نَهبا... فَصَبَرتُ عَلى طولِ المُدَّةِ، وشِدَّةِ المِحنَةِ.
به خدا سوگند، فلانى آن را به تن کرد و او مى دانست که جایگاه من به خلافت، چون محور آسیاب است. سیل [دانش] از من سرازیر مى شود و پرنده اى به بلنداى من نمى رسد. لباس خلافت را رها کردم و پهلو را از آن تهى ساختم.
با خود مى اندیشم که آیا با دستى تهى یورش بَرَم یا بر ظلمت کورى مردم، صبر کنم؛ صبرى که بزرگ تران را فرسوده و کوچک تران را پیر مى کند و مؤمن در آن، رنج مى کشد تا به ملاقات پروردگارش رسد.
اندیشیدم که صبر کردن بر آن، خردمندانه تر است. بنابراین، در حالى که خار در چشم و استخوان در گلو داشتم، صبر کردم و میراث خود را از دست رفته مى دیدم... در همه این مدّت طولانى، با همه رنج، صبر کردم.
در ادامه به برترین و مظلومترین فرد عالم یعنی آقا أمیرالمؤمنین، علی (علیهالسلام) اجمالاً مروری خواهیم داشت.
(۱) فرمایش خود آقا أمیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام)
از آن لحظه که پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) رحلت کرد همواره مظلوم بودهام.
امالی شیخ طوسی، ص۷۲۶، ح ۱۵۲۶.
الجمل شیخ طوسی، ص۱۲۳.
الإحتجاج طبرسی، ج۱، ص۲۸۰.
(۲) قول ابن شهرآشوب در باره آقا أمیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام)
ابن شهرآشوب روایت میکند که حضرت بر منبر نرفت، جز آن که در پایان کلامش، پیش از پایین آمدن از منبر این جمله را میفرمود:
مَا زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ قَبَضَ اَللَّهُ نَبِيَّهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِلَى يَوْمِي هَذَا.
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۰ ص۲۸۶.
الجمل شیخ طوسی، ص۱۲۳.
(۳) اندازه مظلومیت آقا أمیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام)
شرح نهج البلاغة عن المسيّب بن نجبة: بَينا عَلِيٌّ يَخطُبُ إذ قامَ أعرابِيٌّ فَصاحَ: وَا مَظلِمَتاه! فَاستَدناهُ عَلِيٌّ عليه السلام، فَلَمّا دَنا قالَ لَهُ: إنَّما لَكَ مَظلِمَةٌ واحِدَةٌ ، وأنَا قَد ظُلِمتُ عَدَدَ المَدَرِ وَالوَبَرِ . وفي رِوايَةِ عَبّادِ بنِ يَعقوبَ: إنَّهُ دَعاهُ فَقالَ لَهُ: وَيحَكَ ، وأنَا وَاللّه ِ مَظلومٌ أيضا ، هاتِ فَلنَدعُ عَلى مَن ظَلَمَنا.
اميرالمومنين (عليه السلام) مشغول خطبه خواندن بود و يک شخص عربي وارد مسجد شد و با صداي بلند گفت که در حق من ظلم شده است. حضرت (عليه السلام) رو کرد به آن عرب و در ميان مردم گفت: در حق تو يک ظلم واقع شده است و به اندازه ذرات عالم در حق من ظلم شده است. به خدا من هم مظلوم هستم. بيا نزديک تا در حق کسي که نسبت به ما ظلم کرده، با همديگر نفرين کنيم.
شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج۴، ص۱۰۶ - الغارات ثقفي، ج۲، ص۷۶۸.
مدر به معنی کلوخ و وبر به معنی کرک حیوانات است، و این کنایه از کثرت است. و در روایتی این اضافه آمده است:
هیچ خانهای از عرب نیست، جز این که مظلمه و حق من بر گردنشان است و از هنگامی که این جا نشستهام، همواره مظلوم بودهام.
الرّاوندی، ابن هبة الله، الخرائج والجرائح، ج۱، ص۱۸۰، ح ۱۳.
العاملی، علی بن یونس، الصراط المستقیم، ج۳، ص۴۱.
(۴) اندازه مظلومیت آقا أمیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام)
مظلومیت آقا أمیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) به یک جهت محدود نمیشود و همواره در جهات مختلف، این مظلومیت ساری و جاری بوده است.
یکی از این جهات مظلومیت، عدم درک صحیح از معارف و مقاماتی است که پیامبر گرامی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اسلام برای آن حضرت (علیهالسّلام) برشمردهاند.
این مظلومیت، علاوه بر آن حضرت به شیعیان و دوستان حضرت امیر (علیهالسلام) نیز سرایت کرده است و همواره در طول تاریخ عدهای که اکثرا عداوت و غرض سوء داشتهاند اقسام تهمتها و افتراها را به شیعیان نسبت میدهند. متاسفانه این اقدامات ناپسند تا زمان حاضر نیز ادامه یافته است.
(۵) اشکال بر مسلک تشیع
فردی در جریدهای با متهم کردن شیعه و امام علی (علیهالسّلام) مقالهای نوشته، که ادب مانع نقل آن است. از این رو تنها قطعههایی را که این نویسنده آنها را تخطئه و مسخره کرده است میآوریم:
«اعتقاد به این که هر که ولایتش درست نباشد، نماز و روزه و سایر اعمال عبادیش نیز درست نیست، اعتقاد به این که قرآن واقعی در دست ما نیست... اعتقاد به این که هر کس حب ائمه را در دل داشته باشد، همه گناهانش بخشیده شده و وارد بهشت میشود و هر کس حب آنها را نداشته باشد، روی بهشت را نخواهد دید...
«هفته نامه صدا، ۲۲/۵/۷۹، به نقل از پرتو سخن شماره ۵۰، ۲۰/۷/۱۳۷۹. پرتو نیز دو مقاله در پاسخ سخن این نویسنده دارد».
(۶) اقوال بیسند مستشکل
متاسفانه ایشان هیچ سند و مدرکی از شیعه ارایه نداده است و گرچه این نسبتها به این صورت، درست نیست و آمیخته با تحریف است ولی از آن جا که مظلومیت امام علی (علیهالسّلام) در صحنه تهمتهای ناروا ریشهای قدیم و قویم دارد، در این مقاله به احادیثی استناد میکنیم که مقبول همه مسلمانان اعم از شیعه و سنی باشد و پاسخی در خور به این نویسنده میدهیم.
(۷) نکات ضروری بحث
در آغاز توجه به چند نکته ضروری است؛
(۱. ۷) عدم تحریف قرآن
قرآن کتابی است که تحریف در آن راه ندارد به خاطر اینکه حافظ و نگهدارندهاش خود خالق هستی است.
شیعه قرآن موجود را قرآن واقعی میداند و امروزه نیز همگان، همین عقیده را دارند و در پاسخ به این گونه تهمتها، کتابهای گوناگونی نوشته شده است. «برخی از کتابهایی که درباره مصونیت قرآن کریم از تحریف واین که قرآن واقعی همین است که در دست مردم قرار دارد، نوشته شده به این قرار است:
الف) البرهان علی عدم تحریف القرآن، سیدمرتضی رضوی، لندن- بیروت، دارالارشاد
ب) آراء علماءالمسلمین فی التقیة والصحابة وصیانة القرآن الکریم، سیدمرتضی رضوی، لندن- بیروت.
ج) فصل الخطاب فی عدم تحریف کتاب رب الارباب، استاد حسن زاده آملی دام ظله.
د) ترجمه کتاب سابق به نام «قرآن» هرگز تحریف نشده است.
ه) احدوثة تحریف القرآن، رسول جعفریان و به زبان فارسی: افسانه تحریف قرآن
و) البیان فی تفسیرالقرآن، مرحوم آیة الله خویی قدس سره، مؤسسه انوارالهدی
ز) تدوین القرآن، علی الکورانی العاملی، دارالقرآن الکریم.
ح) صیانة القرآن من التحریف، استاد آیتالله معرفت
ط) ترجمه کتاب سابق به نام «مصونیت قرآن از تحریف»، ترجمه شهید شهرابی، چاپ مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
ی) صیانت قرآن از استاد دکتر محمدی (تجار زادگان).
ک) الانتصار، مناظرههای شیعه در اینترنت، ج۵ و... چاپ قم».
هر روزه نیز باید مقالهها و کتابهایی در دفاع از شیعه و امامت نوشته شود زیرا تا مسلمانان تسلیم اسراییل و آمریکا نشدهاند، سهم بزرگی از بار سرکوبی مسلمانان مبارز بر دوش این گروه از نویسندگان دستگاههای تبلیغاتی آنان است!
(۲. ۷) اصول عقیدتی
اصول عقیدتی، تقلیدی نیست و باید با منطق و برهان اثبات شود. ولی روش استدلال در باورهای کلامی دو گونه است: در بخشهایی نظیر توحید و اثبات نبوت، از برهانهای عقلی بیشتر استفاده میشود و در بخشهایی نظیر برزخ و معاد که تجربه علمی در آن وادی قدمی ننهاده و اثباتا و نفیا سخنی ندارد، پس از اثبات اساس و واقعیت آنها از طرق عقلی، در بیان کیفیات و ویژگیها تنها راه، تمسک به وحی و سخنان پیامبران و امامان (علیهمالسّلام) است. و به همین جهت در این مساله متافیزیکی به احادیث معصومان (علیهمصلواتاللهتعالی) استدلال میشود.
(۳. ۷) نقش ولایت در پذیرش اعمال
قرآن کریم انسان را از دو حال بیرون نمیداند؛ یا تحت سرپرستی خدا و پیامبران و امامان نوراند، همچنان که آیه شریفه میفرماید:
«الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور...».
خداست سرپرست کسانی که ایمان آوردهاند، آنان را از تاریکیها به نور میبرد...
سوره بقره، آیه۲۵۷.
و یا تحت نظارت و امام نار، چنان که میفرماید:
«والذین کفروا اولیاؤهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات».
سوره بقره، آیه۲۵۷.
و آنان که کافر شدند سرپرستانشان طاغوت است که آنان را از نور هدایت به ظلمات میبرند.
همچنین رهبر و امام نیز یا امام نور است و یا امام نار، بنابراین، یا باید پیرو امام هدایت باشیم یا در چنگال امام ضلالت، و نمیتوان بین دو متناقض و یا متنافی جمع کرد. قرآن درباره امامان نور میفرماید:
«و جعلناهم ائمة یهدون بامرنا...»
«و آن پیامبران را امامانی قرار دادیم که هدایت میکنند به امرما».
سوره انبیاء، آیه۷۳.
و درباره فرعونیان میفرماید:
«وجعلناهم ائمة یدعون الی النار و یوم القیامة لاینصرون و اتبعناهم فی هذه الدنیا لعنة ویوم القیامة هم من المقبوحین»
«و آنان را امامانی که به سوی آتش میخوانند، گردانیدیم، و روز رستاخیز یاری نخواهند شد. و در این دنیا لعنتی بدرقه - نام - آنان کردیم و روز قیامت - نیز - ایشان از زشت رویانند».
سوره قصص، آیه۴۱- ۴۲.
(۸) شرایط عذاب و آمرزش
چند مبحث بسیار مهم و طولانی با موضوع این مقاله مرتبط است که خود نیازمند مقالات گستردهای است؛ نظیر این که رحمت الهی شامل هر کس که معاند نباشد، شده و او روزی نجات خواهد یافت، یا خداوند متعال تا اتمام حجت نکند، عذاب نمیکند و بنابراین جاهل قاصر معذور است.
مساله دیگر، آمرزش گناه به دلیل محبت اهل بیت (علیهمالسّلام) بیقید و شرط و بیتوبه و تصفیه نیست و گرنه لازمهاش آن است که گفته شود، مسلمان واقعی که همان پیرو اهل بیت (علیهمالسّلام) است، هیچ تکلیفی ندارد و تمام شریعت اسلام لغو است بدیهی است که هیچ کس چنین سخنی نگفته است و نمیگوید.
(۹) روایاتی در شرایط آمرزش محب اهل بیت
چند دسته از روایات، به روشنی بیان میکند که تنها، عمل کسی پذیرفته است که در تمامی مراحل از جمله پیروی از امام حق، تسلیم فرمان پروردگار باشد، هوای خویش را بر خدای خود مقدم ندارد. در دیدگاه قرآن کسی مستحق آمرزش است که مصداق آیه زیر نباشد که میفرماید:
«نؤمن ببعض و نکفر ببعض»
به بخشی از دستورات خدا گرایش داریم و به بعضی (مثل امامت) گردن نمینهیم.
سوره نساء، آیه۱۵۰.
حال پس از این مقدمه طولانی وارد اصل بحث شده و در هر باب، روایاتی را نقل میکنیم. در نقل روایات اولویت، با روایات اهل سنت است تا ایرادی بر مطالب وارد نشود.
(۱۰) شرط رستگاری
ابن عباس در حدیثی طولانی از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله)، علی (علیهالسّلام) صحنه قیامت را چنین ترسیم مینماید:
«... فردای قیامت من و... و برادرم و پسر عمم و دامادم علی بن ابی طالب که بر ناقهای از ناقههای بهشت... سوار است و در دستش لوای حمد است، سواره وارد محشر میشویم، پس او از کنار هیچ جمعی از ملائکه نمیگذرد مگر این میگویند:
این شخص ملک مقرب است یا نبی مرسل یا حامل عرش پروردگار جهانیان.
آنگاه فریادگری از نزد عرش الهی ندا میدهد:
این شخص نه فرشته مقرب است و نه نبی مرسل و نه حامل عرش رب العالمین، «هذا علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین و امام المتقین و قائد الغرالمحجلین، الی جنان رب العالمین، افلح من صدقه و خاب من کذبه، ولو ان عابدا عبدالله بین الرکن والمقام الف عام و الف عام حتی یکون کالشن البالی ولقی الله مبغضا لآل محمداکبه الله علی منخره فی نار جهنم.»
حسینی فیروزآبادی، سید مرتضی، فضائل الخمسه من الصحاح الستة، ج۲، ص۳۴.
حسینی فیروزآبادی، سید مرتضی، فضائل الخمسه من الصحاح الستة، ج۲، ص۱۰۲.
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۱۲۴.
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۱، ص۱۱۴.
«این علی بن ابی طالب است که امیر مؤمنان، پیشوای پرهیزکاران و رهبر رو سپیدان جهان به سوی بهشتهای پروردگار جهانیان است. کسی که او را تصدیق کند رستگار و کسی که او را تکذیب کند، زیانکار است. اگر عابدی در مسجدالحرام بین رکن و مقام، هزار سال و هزار سال خدا را آنقدر عبادت کند که بسان مشک آب کهنهای لاغر گردد ولی با بغض آل محمد در پیشگاه خدا حاضر شود خدا او را به رو در آتش جهنم اندازد».
نظیر این حدیث را شهید ثالث قاضی نورالله شوشتری و آیتالله نجفی مرعشی در کتاب گرانسنگ احقاق الحق و ملحقات الاحقاق
آوردهاند.
شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۴، ص۴۹۸.
شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۴، ص۱۹-۲۰.
شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۲۰، ص۲۹۰.
این کتاب، پس از نقل روایتی از منابع اهل سنت به تعدادی دیگر از مصادر آنان ارجاع میدهد و ما نیز نام برخی از آن آثار را ذکر میکنیم.
ابن مسعود نیز میگوید: پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از خانه زینب - بنت جحش، یکی از همسرانش - به خانه ام سلمه آمد - و آن روز نوبت همسرداری ام سلمه بود- پس از لحظهای، علی آمد، پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) فرمود:
ای ام سلمه! علی است، او را دوست بدار، گوشتش از گوشت من، و خونش از خون من، و او خزینهدار علم من است، و گوش فرا ده و شاهد باش و شهادت بده که واقعا قاتل ناکثین و قاسطین و مارقین، پس از من، او است، و او است که کمر دشمنانم را میشکند و سنت مرا زنده میکند. باز بشنو و شاهد و گواه باش که:
«لو ان عبدا عبدالله الف عام بعد الف عام بین الرکن و المقام ثم لقی الله مبغضا لعلی و - عترته - لاکبه الله یوم القیامة علی منخریه فی نار جهنم.
اگر بندهای بین رکن و مقام مسجدالحرام هزار سال و هزار سال خدا را عبادت کند ولی با بغض علی و خاندانش به ملاقات الهی برسد، خدا او را در قیامت بر دو بینیاش در جهنم افکند.
مرعشی، شهاب الدین، ملحقات الاحقاق، ج۲۰، ص۲۸۹-۲۹۰.
شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۴، ص۲۴۴.
خطیب خوارزمی، ابوالمؤید، موفق بن احمدبن احمد، المناقب، ص۸۷.
خطیب خوارزمی، ابوالمؤید، موفق بن احمدبن احمد، المناقب، ص۸۵، چاپ تبریز.
علامه شیخ ابراهیم بن محمدبن ابی بکر بن حمویه حموینی، فرائدالسمطین، ص۶۵.
جلال الدین سیوطی، ذیل اللئالی، ص۶۵، چاپ لکهنو.
قندوزی بلخی، ینابیع المودة، ص۵۵، چاپ اسلامبول.
(۱۱) نقصان ایمان بیولایت آقا أمیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام)
وَ لِمَا رَوَاهُ أَخْطَبُ خُوارَزْمَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ :
إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى جَعَلَ لِأَخِي عَلِيٍّ فَضَائِلَ لاَ تُحْصَى كَثْرَةً
فَمَنْ ذَكَرَ فَضِيلَةً مِنْ فَضَائِلِهِ مُقِرّاً بِهَا غَفَرَ اَللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ
وَ مَنْ كَتَبَ فَضِيلَةً مِنْ فَضَائِلِهِ لَمْ تَزَلِ اَلْمَلاَئِكَةُ تَسْتَغْفِرُ لَهُ مَا بَقِيَ لِتِلْكَ اَلْكِتَابَةِ رَسْمٌ
وَ مَنِ اِسْتَمَعَ إِلَى فَضِيلَةٍ مِنْ فَضَائِلِهِ غَفَرَ اَللَّهُ لَهُ اَلذُّنُوبَ اَلَّتِي اِكْتَسَبَهَا بِالاِسْتِمَاعِ
وَ مَنْ نَظَرَ إِلَى كِتَابٍ مِنْ فَضَائِلِهِ غَفَرَ اَللَّهُ لَهُ اَلذُّنُوبَ اَلَّتِي اِكْتَسَبَهَا بِالنَّظَرِ
ثُمَّ قَالَ:
اَلنَّظَرُ إِلَى أَخِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عِبَادَةٌ وَ ذِكْرُهُ عِبَادَةٌ وَ لاَ يَقْبَلُ اَللَّهُ إِيمَانَ عَبْدٍ إِلاَّ بِوَلاَيَتِهِ وَ اَلْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِهِ.
خوارزمى گويد: پيامبر بزرگوار صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم فرمود:
خداى متعال، فضايلى بىشمار، براى برادرم على، قرار داده كه:
هر كس فضيلتى از فضايل او را ياد كند و آن را در عمق وجودش جاى دهد؛ خداوند گناهان گذشته و آيندهاش را خواهد بخشيد.
و آن كس كه منقبتى از مناقب وى را، به رشته، تحرير بكشد، تا آن زمان كه از آن كتابت اثرى باقى است، فرشتگان براى وى آمرزش طلب مىنمايند.
و آن كس كه فضيلتى از فضايل وى را بشنود، خداوند گناهانى را كه از راه حس شنوايى، انجام داده خواهد بخشيد.
و اگر به كتابى كه فضايل وى در آن مندرج است نگاه كند، خداوند گناهانى را كه به وسيلۀ چشم انجام داده مىآمرزد،
سپس فرمود:
نگاه به صورت على و ياد او عبادت است و هرگز خداوند ايمان بندهاى را، جز با ولايت او و تبرّاى از دشمنانش نخواهد پذيرفت.
ایمانی، شیخ مهدی فقیه، الامام علی (علیهالسّلام) فی آراءالخلفاء، ص۸.
خطیب خوارزمی، مناقب خوارزمی، ص۳۲، ح ۲.
گنجی، محمد بن یوسف، کفایة المطالب، ص۲۵۲، باب ۶۲.
جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائدالسمطین، ج۱، ص۱۹.
قنوجی، حسن بن علی، ارجح المطالب، ص۱۱.
(۱۲) روایت محبت دو فرزند آقا أمیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام)
در حدیثی طولانی - بیش از ده صفحه- به نقل از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمده است:
... الا یا معاشر الناس اعلمکم... و من احب ابنی علی (علیهالسّلام) فهو معنا فی الجنة و من ابغضهما فهو فی النار...
ای مردم شما را آگاه کنم... و هرکه دو فرزند علی (علیهالسّلام) را دوست بدارد، او با ما در بهشت است و هر که آن دو را دشمن بدارد پس او در آتش است. «علامه محدث، جمال الدین، محمدبن احمد حنفی موصلی مشهور به این حسنویه در بحرالمناقب.»
شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۵، ص۱۸-۱۹.
خطیب خوارزمی، ابوالمؤید، موفق بن احمدبن احمد، المناقب، ص۱۹۱، چاپ تبریز.
(۱۳) عدم رستگاری بدون محبت آقا أمیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام)
روزی برخی از قریش در مسجدالنبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هنگامی که به علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) برخوردند با چشمک و گوشه زدن، او را مسخره کردند، خبر به پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) رسید. آنگاه حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با حالتی غضبناک از خانه بیرون آمد و فرمود:
یا ایهاالناس! مالکم اذا ذکر ابراهیم و آل ابراهیم اشرقت وجوهکم و طابت نفوسکم و اذا ذکر محمد و آل محمد قست قلوبکم و عبست وجوهکم؟! والذی نفسی بیده لو عمل احدکم عمل سبعین نبیا من اعمال البر، ما دخل الجنة حتی یحب هذا و ولده و اشار الی علی (علیهالسّلام) ثم قال - ان لله حقا لایعلمه الاالله و انا و علی و ان لی حقا لایعلمه الا الله و علی و ان لعلی حقا لایعلمه الا الله و انا.
«ای مردم! چه شده است شما را، هرگاه حضرت ابراهیم و خاندانش یاد شوند، چهرههای شما میدرخشد و خوشتان آید و هنگامی که محمد و ال محمد یاد میشوند، دلهای شما سخت و سنگدل و چهرهایتان عبوس و درهم کشیده میشود؟
سوگند به خدایی که جانم به دست او است؛ اگر یکی از شما اعمال نیک هفتاد پیامبر را انجام دهد به بهشت وارد نشود مگر با محبت این و فرزندانش -و به علی (علیهالسّلام) اشاره کرد- سپس فرمود: در حقیقت برای خدا حقی است که جز خدا و من و علی آن را نمیداند و واقعا برای من حقی است، که جز خدا و علی آن را نمیشناسد و به راستی که برای علی حقی هست که جز خدا و من آن را نداند.
شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۵، ص۱۲۱، ح ۱۱۵.
«نقل از حافظ محمدبن ابوالفوارس درالاربعین و محدث ابن حسنویه در بحرالمناقب».
(۱۴) پیامد جدایی از آقا أمیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام)
پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) میفرمایند:
یا علی من فارقنی فقد فارق الله و من فارقک یا علی فقد فارقنی.
یا علی، هر که از من جدا گردد از خدا بریده است و هر که از تو جدا گردد از من جدا گشته است.
حسینی فیروزآبادی، سید مرتضی، فضائل الخمسه من الصحاح الستة، ج۲، ص۲۲۸.
حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، مستدرک الصحیحین، ج۳، ص۱۲۳.
ذهبی، شمس الدین، میزان الاعتدال، ج۲، ص۴۹.
متقی هندی، علاءالدین علی بن حسام، کنزالعمال، ج۶، ص۱۵۶.
روشن است که با جدایی از خدا و رسول (صلیاللهعلیهوآله)، عمل، ارزشی ندارد، برای این روایت بابی با اسناد و منابع متعدد تنظیم شده است، و در روایاتی چند، چنین تعبیر شده است:
«من فارق علیا فقد فارقنی و من فارقنی فقد فارق الله»
هر که از علی (علیهالسّلام) مفارقت کند از من جدا گشته و هر کس از من مفارقت کند، از خدا جدا شده است.
شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۵، ص۴۳.
شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۱۶، ص۵۰۵-۶۰۰.
(۱۵) عداوت با آقا أمیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام)
پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) میفرمایند:
«عادی الله من عادی علیا».
با خدا به دشمنی برخاسته هر که با علی دشمنی ورزد.
حسینی فیروزآبادی، سید مرتضی، فضائل الخمسة من الصحاح الستة، ج۲، ص۲۲۹.
ابن اثیر، اسدالغابة، ج۲، ص۱۵۴.
ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج۲، ص۹۱، قسم ۱.
متقی هندی، علاءالدین علی بن حسام، کنزالعمال، ج۶، ص۱۵۲.
سیوطی، کنوزالحقائق، ص۸۸.
شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۱۶، ص۵۰۵-۶۰۰.
محمدبن عبدالله حمیری در مجلس معاویه سرود: یحل النار قوم ابغضوه و ان صلوا و صاموا الف عام فلا والله لاتزکو صلاة بغیر ولایة العدل الامام
حمویی، فرائدالسمطین، ج۱، ص۳۷۵، باب ۶۸.
عدویش کند در جهنم مقام اگر چه عبادت کند الف عام نه بالله نباشد نمازی قبول به جز با ولای قرین بتول نماز بیولای او نماز بیولای او عبادتی است بیوضو به منکر علی بگو نماز خود قضا کند
از روایات بسیار مشهور که آن را متواتر شمردهاند، حدیث پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است که پیوسته میفرمود:
«مثل اهل بیتی فیکم کمثل سفینة نوح فی قوم نوح، من رکبها نجی و من تخلف عنها هلک و مثل باب حطة فی بنی اسرائیل».
«مثل اهل بیتم در میان شما همانند کشتی نوحاند در میان قوم نوح، هر که به آن کشتی سوار شد، نجات یافت و هر که از آن واماند نابود گشت و مثل اهل بیتم مثل باب حطة در بنی اسرائیل است».
مرعشی، شهاب الدین، ملحقات الاحقاق، ج۱۸، ص۳۱۱.
شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۹، ص۲۷۰-۲۹۳.
شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۱۸، ص۳۱۱-۳۲۲.
(۱۶) جریان باب حطه
باب حطه که در قرآن کریم در قصه بنی اسرائیل آمده است، که مایه آمرزش گناهان بنی اسرائیل بوده است.
همچنین در احادیث فراوانی آمده است که؛ اهل بیت (علیهمالسّلام) امان برای اهل زمینند. نظیر این حدیث از امام حسین (علیهالسّلام) که میفرماید:
ماییم امامان مسلمانان و حجتهای خدا بر جهانیان و سروران مؤمنان و پیشوایان رو سفیدان جهان و مولاهای مسلمانان و ما هستیم که سبب امن و امان اهل زمین هستیم. چنانکه نجوم، امان اهل آسمانند. و به برکت ما خدا آسمان را نگه میدارد که سقوط کند. مگر به اذن او و... و اگر یکی از ما حجتهای خدا بر زمین نباشد، اهلش را فرو خواهد برد. سپس فرمود: از هنگامی که خدا آدم (علیهالسّلام) را آفرید هیچ گاه زمین خالی از حجت خدا نبوده است، خواه ظاهر و مشهور یا غایب و مستور و خالی از حجت خدا نخواهد ماند زمین، تا قیام قیامت و اگر چنین نبود خدا پرستیده نمیشد...
راوی از امام صادق (علیهالسّلام) پرسید: چگونه مردم از حجت غایب، بهره میبرند؟ حضرت فرمود:
همچنان که مردم از خورشید غایب در پس ابر بهره میبرند.
شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۹، ص۳۱۵.
شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۹، ص۲۹۴- ۳۰۸.
شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۱۸، ص۳۲۳-۳۳۰.
(۱۷) شرط پذیرش فرایض
عبدالله بن عمر از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت کرده که روزی آن حضرت بر فراز منبر بود، علی را کنار خود بپاداشت و دست راستش را در دستش انداخت و دست علی را آنقدر بالا برد که سفیدی زیر بغل هر دو پیدا شد و فرمود:
ای مردم! با خبر و هوشیار باشید، در حقیقت خدا پروردگارم است و محمد (صلیاللهعلیهوآله) پیامبر شما است و اسلام دین شما و علی (علیهالسّلام) هادی شما است و تنها او است وصی و خلیفه پس از من.
آن گاه فرمود:
ای ابوذر علی بازوی من است و تنها او است امین من بر وحی پروردگارم.
و ما اعطانی ربی فضیلة الا و قد خص علیا بمثلها، یا اباذر لن یقبل الله فرضا الا بحب علی بن ابی طالب...
و پروردگارم هیچ فضیلتی به من عطا نکرد، مگر نظیر آن را به علی نیز داد، ای ابوذر! خدا هیچ گاه فریضهای را قبول نکند جز با محبت علی بن ابی طالب.
شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۴، ص۹۴.
ابن حسنویه، بحرالمناقب، ج۶، ص۱۰۴.
(۱۸) رد اعمال با بغض آقا أمیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام)
جابربن عبدالله از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) روایت میکند که فرمود:
«ان علیا ینفع حبه مع کل عمل صالح، ولا تنفع الاعمال الصالحة مع بغض علی»
به راستی که محبت علی (علیهالسّلام) با هر کار شایسته سودمند است و اعمال شایسته و صالح، با دشمنی علی سودی ندارد.
مرعشی، شهاب الدین، ملحقات الاحقاق، ج۳۰، ص۲۹۱.
صفوری، عبد الرحمن، مختصرالمحاسن المجتمعة فی فضائل الخلفاء الاربعة، ص۱۶۲.
صفوری، عبد الرحمن، نزهة المجالس، ج۲ ص۱۸۶.
شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۱۷، ص۲۳۲.
(۱۹) جواز گذر از صراط
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود:
«روز قیامت که برسد و بر وسط جهنم پل صراط نصب شود، جز کسی که همراهش جوازی با ولایت علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) باشد از آن نگذرد و آن را نپیماید»
محمدی ری شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) ج۴، ص۴۹۰، حدیث ۳۵۱۳.
محمدی ری شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) ج۴، ص۴۹۰، ح ۳۵۱۱-۳۵۱۶.
ابن حنبل، احمد بن محمد، فضائل الصحابه، ج۲، ص۶۷۷، ح ۱۱۵۷.
طبرانی، حافظ ابی القاسم سلیمان بن احمد، المعجم الاوسط، ج۵، ص۲۲۵، ح ۵۱۵۳.
انصاری شافعی، شهاب الدین ابوالعباس احمد بن محمد، الصواعق المحرقة، ص۱۲۶.
طبری، محب الدین، ذخائرالعقبی، ص۱۳۱.
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۳۵۵، ح ۵۵۱۱.
اصفهانی، ابونعیم، تاریخ اصبهان، ج۱ ص۴۰۰، ح ۷۵۵.
طبری آملی، عماد الدین قاسم، بشارة المصطفی، ص۲۰۰.
خطیب خوارزمی، مناقب خوارزمی، ص۳۲۰، ح ۳۲۴.
ابن مغازلی، علی بن محمد، مناقب ابن مغازلی، ص۱۱۹، ح ۱۵۶.
علی بن یحیی، العمدة، ص۲۸۵، ح ۳۵.
ابن شهرآشوب، مناقب ابن شهرآشوب، ج۲، ص۱۵۶.
کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات، ص۲۸۷، ح ۳۸۷.
(۲۰) آقا أمیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) از شجره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم)
ابوذر در ضمن حدیثی گسترده، یک سال پس از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، در مسجدالحرام، دست به حلقه در بیت الله الحرام گرفته و میگفت: ... دقیقا پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) را در سال گذشته دیدم که همین حلقه را به دست گرفته بود و میفرمود:
«ایها الناس لوصمتم حتی تکونوا کالاوتاد وصلیتم حتی تکونوا کالحنایا و دعوتم حتی تقطعوا اربا اربا، ثم بغضتم علی بن ابی طالب، اکبکم الله فی النار، قم یا اباالحسن فضع خمسک فی خمسی فان الله اختارنی و ایاک من شجرة، انا اصلها، و انت فرعها، فمن قطع فرعها اکبه الله علی وجهه فی النار»
«ای مردم" اگر آنقدر روزه بگیرید که بسان میخها - لاغر - شوید و اگر آنقدر نماز بخوانید که همانند کمانها - خمیده - گردید اگر آنقدر و دعا بخوانید تا این که قطعه قطعه و بند بند گردید و در آن حال بغض علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) را به دل داشته باشید، خدا شما را به رو در آتش افکند».
ای ابوالحسن بپاخیز و دستت را در دستم بگذار، زیرا خدا، من و تو را از یک شجره گزینش کرد، که من تنه آنم و تو شاخسار آن، پس هر که شاخه آن را ببرد، خدا او را به صورتش در آتش افکند.
کراجکی، محمد بن علی، کنزالفوائد، ج۲، ص۱۸۰.
علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۳۲، ص۳۱۰، ح ۲۷۵.
محمدی ری شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب علیه السلام، ج۴، ص۴۱۱، ح ۳۱۷۴-۳۱۷۹.
(۲۱) جاهلیت بدون آقا أمیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام)
پیامبر اکرم میفرمود:
«من احب علیا محیاه و مماته کتب الله تعالی له الامن و الایمان ما طلعت الشمس و ما غربت و من ابغض علیا محیاه و مماته فمیتته جاهلیة و حوسب بما احدث فی الاسلام اخرجه ابو موسی»
شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۴، ص۲۲۸.
ابن اثیر، علی بن محمد، اسدالغابه، ج۵، ص۱۰۱، چاپ مصر.
طبری، محب الدین، ذخائرالعقبی، ص۶۶.
هیثمی شافعی، ابوالحسن نورالدین علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۲۱.
«هر که علی را - چه در زندگانی و چه پس از رحلتش - دوست بدارد خدای تعالی برایش تا عالم برپاست و خورشید طلوع و غروب میکند، امن و ایمان برقرار کند. و هر که با علی دشمنی ورزد - چه در حیات و چه در مماتش - مردنش بسان مرگ جاهلیت است و برای هر بدعتی که در اسلام ایجاد کند، حسابرسی و مجازات میشود».
(۲۲) انحراف از شجره نبوت و ولایت
پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند:
«خلق الانبیاء من اشجار شتی، و خلقنی و علیا من شجرة واحدة؛ فانا اصلها، و علی فرعها، و فاطمة لقائها، و الحسن والحسین ثمرها، فمن تعلق بغصن من اغصانها نجی، و من زاغ هوی»
ولو ان عبدا عبدالله بین الصفا والمروة الف عام، ثم الف عام، ثم الف عام ثم لم یدرک محبتنا اکبه الله علی منخریه فی النار، ثم تلا:
«قل لا اسالکم علیه اجرا الا المودة فی القربی»
انبیا از درختان گوناگون آفریده شدهاند و خدا من و علی را از یک درخت آفرید؛ پس من تنه و علی (علیهالسّلام) شاخه آن است و فاطمه جوانه و شکوفه آن و حسن و حسین (علیهمالسلام) میوه آن است. پس هر که به شاخهای از شاخههای آن در آویزد، نجات یابد و هر که از آن رو گرداند سرازیر آتش گردد.
و اگر بندهای هزار سال و هزار سال و هزار سال بین صفا و مروه خدا را پرستش کند و محبت ما را درک نکند خدا او را به رو در آتش اندازد،
آن گاه این آیه شریفه را تلاوت فرمود:
«بگوای پیامبر که از شما مزد رسالت نخواهم جز مودت این خاندان».
حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۵۵۴، ح ۵۵۸.
محمدی ری شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب فی الکتاب والسنة، ج۴، ص۴۱۱، ح ۳۱۷۶-۳۱۷۹.
ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۶۵.
ابن عساکر، تاریخ دمشق، ص۶۶.
گنجی، محمد بن یوسف، کفایة الطالب، ص۳۱۷.
طبرسی، ابوعلی فضل بن الحسن، مجمع البیان، ج۹، ص۴۳.
سوره شوری، آیه۲۳.
بیولایت آقا أمیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام)، ایمان نیست.
در منابع روایی اهل سنت درباره اختلاف دو نفر بادیهنشین نقل شده که خلیفه دوم، آن دو نفر را نزد امام علی (علیهالسّلام) فرستاد... آنگاه در پاسخ اعتراض یکی از آن دو نفر، از قول خلیفه چنین روایت است:
«ویحک، ماتدری من هذا؟ هذا مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنة و من لم یکن مولاه فلیس بمؤمن»
وای بر تو میدانی این - علی (علیهالسّلام) - کیست؟ این شخص مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمنی است و هر که او مولایش نباشد، اصلا مؤمن نیست.
حضرت رضا (علیهالسلام) نیز در این باره فرمودهاند:
مثل آنان که از پذیرش ولایت امیرالمؤمنین سرباز زدند، مانند شیطان است که از فرمان خداوند سرپیچی کرد و به آدم سجده نکرد.
شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۶، ص۳۶۷.
خطیب خوارزمی، المناقب، ص۹۷.
طبری، محب الدین، ذخائرالعقبی، ص۶۷.
قنوجی، صدیق حسن بن علی، ارجح المطالب، ص۵۷۳.
قلندر، تقی علی، روض الازهر، ص۳۶۶.
بحرانی، عبدالله بن نورالله، عوالم، ج۱۵، ص۲۲۴.
(۲۳) هماهنگی محبت خدا با محبت آقا أمیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام)
روایات فراوان در این مضمون از سلمان و دیگران نقل شده که: دیدم پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) دست به سینه علی (علیهالسّلام) میگذاشت و میفرمود:
محبک محبی و محبی محب الله و مبغضک مبغضی و مبغضی مبغض الله»
دوستدار تو دوستدار من است و دوستدار من، دوستدار خدا است و دشمن تو دشمن من است و دشمن من دشمن خدا است.
شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۶، ص۴۰۵.
شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۱۶، ص۶۰۸-۶۱۹.
بحرانی، عبدالله بن نورالله، عوالم، ج۱۵، ۲۲۴.
در برخی روایات اضافاتی است، مانند:
هر که مرا دوست دارد باید علی را دوست بدارد و هر که با علی دشمنی کند واقعا با خدای عزوجل دشمنی کرده و هر که با خدا دشمنی کند، قطعا خدا او را در آتش اندازد.
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۴، چاپ السعاده مصر.
ابن جوزی، التذکره، ص۳۲.
در برخی احادیث اضافه شده است:
«والویل لمن ابغضک والویل لمن ابغضه».
وای بر کسی که با تو -ای علی - دشمنی ورزد، و وای بر کسی که با خدا دشمنی کند.
ذهبی، شمس الدین، میزان الاعتدال، ج۲، ص۱۲۸، چاپ السعاده مصر.
شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۴، ص۳۴۹.
شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۶، ص۴۰۷.
(۲۴) مستحق خشم خدا
ابن عباس از رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل میکند، که شنیدم، حضرت میفرمود:
«هر که بمیرد و خدا را در حالی ملاقات کند که منکر ولایت علی بن ابی طالب (علیهالسلام)، باشد، خدا را در حالی ملاقات کرده که خدا بر او غضبناک و خشمگین است و هیچ چیز از اعمالش را قبول نمیکند و خدا هفتاد هزار فرشته را موظف میکند که به صورتش تف اندازند و او را رو سیاه و چشم زرد محشور کند».
از ابن عباس پرسیدم:
آیا محبت علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) در آخرت نفعی دارد؟ گفت:
قبلا اصحاب رسول خدا در همین موضوع بگومگو کردند، پس حضرت فرمود:
به من مهلت دهید تا از پروردگارم بپرسم.
هنگامی که جبرئیل آمد، به او فرمود:
حبیبم جبرئیل سلام مرا به پیشگاه پروردگارم برسان و از حب علی بن ابی طالب از او بپرس.
ابن عباس گوید: جبرئیل رفت و سپس نازل شد و چنین پیام آورد:
به راستی خدا سلامت میرساند و میفرماید: علی بن ابی طالب را دوست بدار، زیرا هر که او را دوست بدارد، در واقع مرا دوست داشته و هر که او را دشمن بدارد در واقع با من دشمنی کرده است، ای محمد! هر جا علی (علیهالسّلام) باشد دوستانش نیز هستند.
شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج۶، ص۴۱۰.
حاکم حسکانی حنفی رحمه الله ذیل آیه ۸۹ سوره نمل چند روایت از امیر مؤمنان (علیهالسّلام) نقل کرده که خلاصه آن چنین است:
میخواهی به تو خبر دهم که چیست. مصداق عالی و کامل حسنه در آیه «من جاء بالحسنة فله خیر منها...»
سوره نمل، آیه۸۹.
هر که حسنه را بیاورد بهتر از آن - از طرف خدا - برای او هست.
و از مصداق کامل سیئهای که هر که آن را داشته باشد، خدا او را به رو در آتش افکند و هیچ عملی را از او قبول نکند؟
گفتم: آری ای امیر مؤمنان، فرمود:
«الحسنة حبنا و السیئة بغضنا».
- مصداق کامل - این حسنه محبت ما است و - مصداق روشن - این سیئه بغض ما است.
حاکم حسکانی، شواهدالتنزیل، ج۱، ص۴۸۵- ۵۵۲.
جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائدالسمطین، ج۲، ص۲۹۷.
الشافی، ثعلبی، ج۱، ص۱۰۲، طبع اول.
علی بن یحیی، العمدة، ص۳۷.
ابن بطریق، یحیی بن حسن، خصائص الوحی المبین، ص۱۲۸، چاپ اول.
(۲۵) راز صداقت و تسلیم در برابر خدا
شهید آیتالله دستغیب در این باره سخنان سودمندی دارد که با اندکی تغییر و تلخیص در عبارت ذکر میشود:
سر رد اعمال، اگر دوستی اهل بیت (علیهمالسّلام) نباشد این است که پس از آگاهی از سفارشهای فراوان حضرت محمد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) و پس از فهمیدن این که اهل بیت (علیهمالسّلام) محبوب خدا هستند، اگر باز انسان، آنان را دوست نداشته باشد معلوم میشود اعتقاد درست و گرایشی به خدا ندارد و در حقیقت هوای خود -و نه خدای خود- را میپرستد. نماز میخواند، روزه و حج دارد، اما نه خالصانه، و نه با تسلیم و تعبد کامل، بلکه هوای خودش نیز در کار است. اگر خدا را دوست میدارد پس چرا با علی (علیهالسّلام) دشمنی دارد؟
اگر بزرگترین و سختترین عبادتها باشد ولی در حقیقت، از روی حب نفس باشد، هیچ ارزشی نخواهد داشت. نظیر ریاکار.
کسی که در برابر علی (علیهالسّلام) تکبر میکند، در برابر خدا تکبر کرده، هر چند با زبان، به توحید و لااله الاالله اقرار میکند ولی در کنارش هوای نفس خویش را نیز میپرستد و هوا پرستی با خداپرستی قابل جمع نیست...
ایمان که با محبت علی (علیهالسّلام) است یعنی از قلب مؤمن، خودپرستی، خود دوستی رها شود و صددرصد الهی شود. پس در یک جمله؛ محال است که کسی برای حق تعالی خاضع باشد و برای علی (علیهالسّلام) نباشد... هر که برای خدا، کوچکی کرد در برابر علی (علیهالسّلام) نیز کوچکی میکند، بر عکس هر متکبر و هوا پرستی که با خدا سر و کاری ندارد، با علی (علیهالسّلام) نیز مخالف است و کاری ندارد.
نکته اساسی در این است که نمیتوان نه خدا پرست بود و نه هواپرست، زیرا راه سومی وجود ندارد، اگر هوی آمد، خداپرستی، خالص نیست و تعبد و توحید میرود. به راستی آنچه درباره دوستی حقیقی یعنی ولایت، در روایات فرمودهاند عین حق و حقیقت است نه مبالغه، زیرا اگر حب علی نباشد، تمامش هوی و هوس و خیالات واهی است و دل خالی نمیماند.
لازمه ایمان با معرفت، خشوع در برابر حق است، چنانکه در شیعیان علی (علیهالسّلام) یافت میشود و در اوصافشان گفتهاند:
«اذلاء خاشعون، خاضعون، هینون، لینون».
«آنان خاشع و خاضع و ذلیل برای حق بوده و رام و نرم هستند».
قساوت و غلظت و تندی و تیزی ضد ایمان است «کتاب قلب سلیم، نوشته آیتالله دستغیب، بخش نخست». و با محبت سازگار نیست. «اگر ایمان آمد دیگر «منیت و خودپرستی و به اصطلاح «من» در کار نیست. بلکه همه هستی خویش را تسلیم حق میکند و تکبر نمیورزد.
با آگاهی از دستورات الهی، نپذیرفتن ولایت، ایمان منافقان است که «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» به برخی ایمان داریم و بعضی از دستورات الهی را نمیپذیریم.
آیت الله دستغیب، سیدالشهداء، ص۱۳۷-۱۴۸.
عدویش کند در جهنم مقام اگر چه عبادت کند الف عام نه بالله نباشد نمازی قبول بجز با ولای قرین بتول علی دامنت من گرفتم به دست
پس از تو به دامان نسل تو است همی این سخن دین و آیین ماست هم ایمان و هم راه دیرین ماست مرا تاکنون این سخن بوده یار بود تا به دیدار پروردگار.
مرحوم سیدهاشم حسینی تهرانی، بوستان معرفت، ص۷۲۴.