انهار
انهار
مطالب خواندنی

دستور سر بریدن حیوانات

بزرگ نمایی کوچک نمایی

(مسأله 2591)دستور سر بريدن حيوان آن است كه چهار رگ بزرگ گردن آن را از پايين برآمدگي زير گلو به طور كامل ببرند1 و اگر آنها را بشكافند كافي نيست.

1-بهجت: و آن چهار رگ عبارتند از: «حلقوم» كه مجراي تنفس حيوان است و «مري» كه زير حلقوم است و مجراي غذاي حيوان است و دو رگ خوني ديگر، كه دو طرف حلقوم است و به آنها «ودج» گفته مي شود...

سبحانی:و مقصود از چهار رگ: 1ـ «مرى» كه مجراى غذاست 2ـ «حلقوم» كه مجراى نفس است 3 و 4ـ دو رگ ديگر كه به حلقوم احاطه دارند...

مظاهری: رجوع کنید به ذیل مسأله 2594( شرط اول).

*****

خوئي، تبريزي: مسأله ۲۶۰۰- دستور سر بريدن حيوان آن است كه چهار رگ بزرگ گردن آن را به طور كامل ببرند و اگر آنها را بشكافند، كافي نيست و معروف اين است كه بريدن اين چهار رگ در خارج واقع نمي شود مگر اين كه زير برآمدگي گلو ببرند و آن چهار رگ عبارت است از مجراي نفس و مجراي خوردن و دو رگ كلفتي كه دو طرف مجراي نفس مي باشد.

گلپايگاني، صافي، زنجاني: ۲۶۰۰ فاضل: ۲۷۱۳- نوری: مسأله ۲۵۸۶- دستور سربريدن حيوان آن است كه حلقوم «مجراي نفس» و مري «مجراي غذا» و دو شاهرگ را كه دو طرف حلقوم است كه به آنها اوداج أربعه «چهار رگ» گفته مي شود، از پايين برآمدگي زير گلو بطور كامل ببرند، و اگر آنها را بشكافند كافي نيست.

مكارم: مسأله 2220 - براي سربريدن حيوان اگر حلقوم و دو رگ بزرگ گردن را به طور كامل ببرند كافي است، ولي احتياط مستحبّ آن است كه چهار رگ بزرگ يعني دو رگ بزرگ گردن به اضافه حلقوم و مري از پايين برآمدگي گلو بريده شود.

سيستاني: مسأله ۲۶۰۸- دستور سر بريدن حيوان آن است كه چهار مجرا را بطور كامل ببرند: 1- مجراي نفس (حلقوم) 2- مجراي خوردن (مري) 3و 4- دو رگ ضخیم كه دو طرف مري و حلقوم مي باشد و بنابر احتياط واجب شكافتن آنها يا بريدن حلقوم به تنهايي كافي نيست، و بريدن اين چهار چيز واقع نمي شود مگر اينكه از زير مهره اي كه حلقوم و مري از آنجا جدا مي شوند ببرند.

وحید: مسأله ۲۶۵۵- دستور سر بریدن حیوان آن است كه مرى كه مجراى طعام است ، و حلقوم كه مجراى نفس است ، و دو رگ محیط به حلقوم را ـ كه از اینها به چهار رگ تعبیر مى كنند ـ از پایین بر آمدگى زیر گلو به طور كامل ببرند ، و اگر آنهارا بشكافند كافى نیست.

جوادی آملی: مسأله 2639- شیوهٔ سربریدن حیوان چنین است: «حلقوم» که مجراى تنفّس حیوان است و دو رگ خونى بزرگ که در دو طرف حلقوم قرار دارد و «مرى» که زیر حلقوم و مجراى غذاى حیوان است، از پایین برآمدگى زیر گلو به گونه‌اى بریده شود که بریدن بر آن صدق کند. البته در «مرى» اگر غالب آن بریده شود کافی است.

(مسأله 2592)اگر بعضي از چهار رگ را ببرند1 و صبر كنند تا حيوان بميرد بعد بقيّه را ببرند فايده ندارد2، بلكه اگر به اين مقدار هم صبر نكنند3 ولي به طور معمول چهار رگ را پشت سر هم نبرند4، اگر چه پيش از جان دادن حيوان بقيه رگها را ببرند اشكال دارد5.

این مسأله در رساله آیت الله مظاهری نیست.

1-بهجت: در حال اختيار ببرند...

2-بهجت[پایان مساله]

خوئي، زنجاني: امّا در صورتي كه چهار رگ را پيش از جان دادن حيوان ببرند ولي به طور معمول پشت سر هم نباشد، آن حيوان پاك و حلال است اگر چه احتياط مستحبّ آن است كه پشت سر هم ببرند.

وحید: حلال و پاك نمى شود ، و همچنین است ـ بنابر احتیاط واجب ـ اگر چهار رگ را پیش از جان دادن حیوان ببرند ولى بریدن آنها به طور معمول پشت سر هم نباشد.

3-گلپايگاني، صافي: ولي به طور معمول چهار رگ را طوري پشت سر هم نبرند كه يك كار شمرده شود اشكال دارد، اگر چه پيش از جان دادن حيوان بقيّه رگها را ببرند.

مكارم: ولي به طور معمول رگها را پشت سر هم نبرند، اگر چه هنوز حيوان جان داشته باشد، اشكال دارد.

سبحانی: مگر اینکه عرفا یک عمل محسوب شود.

4-فاضل، نوری: به طوري كه عمل واحد حساب شود...

5-تبريزي: اگر چه حليّت آن بعيد نيست.

جوادی آملی: مگر اینکه نزد عرف یک عمل شمرده شود.

*****

سیستانی: مسأله ۲۶۰۹ـ اگر بعضی از این چهار مجری را ببرند و صبر کنند تا حیوان بمیرد بعد بقیه را ببرند، کفایت نمی‌کند، اما در صورتی که آنها را پیش از جان دادن حیوان ببرند، آن حیوان پاک و حلال است هرچند بریدن آنها پشت سر هم نباشد.

(مسأله 2593)اگر گرگ گلوي گوسفند را به طوري بكند كه از چهار رگي كه در گردن است و بايد بريده شود، چيزي نماند، آن حيوان حرام مي شود1، ولي اگر مقداري از گردن را بكند و چهار رگ باقي باشد يا جاي ديگر بدن را بكند، درصورتي كه گوسفند زنده باشد و به دستوري كه گفته مي شود سر آن را ببرند، حلال و پاك مي باشد.

1-فاضل: و همين طور بنابر احتياط واجب اگر آن رگها را از بالا يا پايين خورده باشد و مقداري از آن رگها يا متصل به سر يا به جسد حيوان باقي مانده باشد و يا اينكه بعضي رگها را كلاً خورده باشد...

مظاهری: رجوع کنید به ذیل مسأله 2594 (شرط اول.)

*****

سيستاني: مسأله ۲۶۱۰- اگر گرگ گلوي گوسفند را طوري بكند كه از اين چهار مجرا چيزي نماند، آن گوسفند حرام مي شود، و همچنين است اگر از حلقوم چيزي نماند، بلكه اگر مقداري از گردن را بكند و اين چهار مجرا آويزان به سريا متّصل به بدن باقي بمانند، آن گوسفند بنابر احتياط واجب حرام مي شود، ولي اگر جاي ديگر بدن رابكند در صورتي كه گوسفند زنده باشد و به دستوري كه ذکر مي شود سر آن را ببرند حلال و پاك مي باشد و اين حكم اختصاص به گرگ و گوسفند ندارد.

وحید: مسأله ۲۶۵۶- اگر گرگ مقدارى از گردن گوسفند را بكند و چهار رگ باقى باشد یا جاى دیگر بدن را بكند ، در صورتى كه گوسفند زنده باشد و به شرایطى كه مى آید سر آن را ببرند ، حلال و پاك مى شود ، و اگر گلوى گوسفند را به طورى بكند كه از چهار رگى كه در گردن است و باید بریده شود چیزى نماند ، آن گوسفند حرام مى شود ، ولى اگر بعضى از رگها را طورى بكند كه بشود از بالاتر از آن یا پایین تر از آن رگ را قطع كرد ، حلیت حیوان محلّ اشكال است.

مكارم: مسأله 2222 - هرگاه گرگ گلوي گوسفند را بطوري بكند كه از رگهاي گردن كه بايد موقع ذبح بريده شود چيزي باقي نماند، آن حيوان حرام مي شود، ولي اگر آن رگها سالم باشد، در صورتي كه گوسفند هنوز زنده است و آن را بدستوري كه گفته شد سر ببرند حلال مي باشد، و هرگاه حيواني به غير دستور شرعي ذبح شده باشد، پاك است، هرچند خوردن گوشت آن حرام مي باشد، بنابراين پوست و چرم حيواناتي كه از ممالك غير اسلامي مي آورند، پاك است ولی با آن نمی توان نماز خواند.

زنجاني: مسأله ۲۶۰۱- اگر گرگ گلوي گوسفند را به طوري بكند كه برخي از چهار رگي كه در گردن اوست و بايد بريده شود به طور كامل كنده شود، بنابراحتياط با قطع ديگر رگها گوسفند حلال و پاك نمي باشد، ولي اگراز تمام رگها چيزي باقي بماند، هر چند از هر يك قسمتي كنده شده باشد، در صورتي كه گوسفند زنده بماند و قسمت باقيمانده از چهار رگ را ببرند، حلال و پاك است.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -