انهار
انهار
مطالب خواندنی

احکام وطن

بزرگ نمایی کوچک نمایی
کسى که دو وطن دارد
سؤال1541. کسى که داراى دو وطن است و بعضى از بچّه‏هایش در وطن اصلى به دنیا آمده‏اند و بعضى در وطن دوم، حکم نماز و روزه‏ى هر یک از این فرزندان در وطن دیگر، از نظر قصر و اتمام چیست؟
پاسخ: هر کدام از فرزندان وطنشان همان محل تولدشان است که محلّ زندگى‏شان هم باشد و کارى به محل تولد فرزند دیگر ندارد.
سؤال1542. اقامت نمودن در شهرى به مدت چهار یا پنج سال به طور متناوب بدون قصد توطن، آیا حکم وطن دارد یا نه؟
پاسخ: خیر، حکم وطن را ندارد.

کسى که دو زن دارد
سؤال1543. شخصى دو زن دارد، یکى در کاشان و دیگرى در تهران، کاشان که وطن او است در هفته پنج روز در آن جا است و دو روز به تهران مى‏آید که منزل مسکونى هم دارد. آیا مى‏تواند تهران را به عنوان وطن قرار دهد، و تحقّق آن به چه نحو خواهد بود؟
پاسخ: براى وطنیّت باید در تهران مدّتى به صورت متّصل بماند تا صدق عرفى وطن کند.
ملاک صدق وطن
سؤال1544. فردى در دو شهر سکونت همیشگى دارد و در یک هفته به هر دو شهر مى‏رود. براى صدق وطنیّت چه مقدار باید بماند؟
پاسخ: باید در یک جا مقدارى به صورت متصل ـ بدون تخلّل سفر ـ بماند تا صدق عرفى وطن بکند.

مدّتى که قبل از توطّن لازم است
سؤال1545. فرموده‏اید که بعد از قصد توطّن باید مدّتى بمانند تا عرفا صدق وطن کند. آیا این مدّت باید بدون تخلّل سفر باشد، (یعنى در بین مدت اقامت سفر نکنند) یا اعمّ از این مطلب است؟
پاسخ: باید بدون تخلّل سفر باشد؛ مگر سفرى باشد که به صدق عرفى تحقّق وطن، خلل وارد نسازد.

انتخاب سه وطن براى یک فرد
سؤال1546. آیا یک فرد مى‏تواند سه وطن انتخاب کند؟
پاسخ: کسى که بیشتر از دو محل را براى زندگى خود انتخاب کرده است، همه‏ى آن‏ها وطن او حساب مى‏شود.

وطن اصلى
سؤال1547. مقصود از وطن اصلى چیست؟
پاسخ: محلى را که انسان براى اقامت و زندگى خود اختیار کرده، وطن او است، چه در آن جا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد، یا خودش آن جا را براى زندگى اختیار کرده باشد، پس وطن انسان بنابر اقوى جایى است که عرفا آن جا را وطن شخص بدانند و لازم نیست در آن جا ملکى داشته باشد و یا این که شش ماه آن جا زندگى کرده باشد؛ بلکه همین قدر که عرفا آن جا وطن او به حساب آید، کافى است.

رابطه قصد توطّن و ملک
سؤال1548. کسى که محلى را براى اقامت دایم برگزیده و قصد توطّن کرده است، آیا براى این که نمازش تمام و آثار وطن بودن بر آن مکان مترتّب شود، باید در آن‏جا صاحب خانه و ملک باشد؟
پاسخ: خیر، لازم نیست.

طول مدّت سکونت در محلّى
سؤال1549. فردى ـ مثلاً عراقى ـ در شهر مقدّس قم به مدت بیست سال ساکن است و مى‏خواهد هرگاه موانع برطرف شد به عراق بازگردد. آیا طىّ مدّت مذکور باعث مى‏شود که قم براى او وطن گردد یا هنوز مسافر است؟
پاسخ: طول مدّت، موجب وطن شدن قم براى او نمى‏شود، و از مسافر بودن خارج نمى‏شود.

توطّن بدون قصد
سؤال1550. آیا بدون قصد توطّن، ممکن است محلّى وطن شخصى شود؟
پاسخ: بدون قصد توطّن نمى‏شود، هر چند قصد همیشه ماندن شرط نیست، بلکه تعیین مدّت کردن مضرّ است و میزان صدق عرفى وطن است، یعنى مردم بگویند او اهل فلان جا است.

اعراض قصدى و عملى از وطن
سؤال1551. اعراض از وطن آیا فقط باید قصدى باشد یا عملى هم مى‏شود؟
پاسخ: باید هم قصدى باشد و هم عملى هر دو با هم به تناسب موارد که صدق عرفى به طور قطعى و جزمى محقق شود.

کسانى که چند سال جایى مى‏مانند
سؤال1552. کسانى که در جایى ساکن مى‏شوند ولى نمى‏دانند تا چند مدّت در آن جا خواهند ماند ـ مثلاً طلاّب حوزه‏ى علمیّه‏ى قم ـ وظیفه آن‏ها نسبت به نماز و روزه چگونه خواهد بود؟
پاسخ: اگر قصد دارند که بعد از تحصیل بروند یا احتمالى که سلب کننده‏ى سکون و آرامش روح باشد ـ که در توطّن لازم است ـ ، مى‏دهند که از آن محل بروند، وطن صدق نمى‏کند.
سؤال1553. دانشجویان و طلاّب و یا... که حدود چهار سال یا بیشتر در شهرى مى‏مانند، آیا آن شهر وطن حساب مى‏شود؟
پاسخ: وطن محسوب نمى‏شود.

وطن محصّلین
سؤال1554. طلبه‏اى که در شهر دیگرى ـ غیر از وطنش ـ درس مى‏خواند و نمى‏تواند قصد ده روز کند و هر چهارشنبه به وطن خویش باز مى‏گردد، آیا نماز او شکسته است یا تمام؟ روزه‏ى او چه حکمى دارد؟
پاسخ: نماز و روزه‏اش تمام است.

توقف طولانى اساتید و محصّلین
سؤال1555. آیا بدون قصد توطن، امکان دارد محلى حکم وطن را پیدا کند؟ مثلاً استاد یا طلبه‏اى ده سال است که بدون قصد توطن مقیم اهواز شده است و مشغول تحصیل و تدریس است، آیا قم یا اهواز براى فرد مذکور حکم وطن را دارد؟
پاسخ: خیر، وطن نمى‏شود؛ مگر به نحوى که در پاسخ استفتائات گذشته ذکر شد.
کدام محل وطن است
سؤال1556. اگر پسر در وطن اوّلى پدر به دنیا بیاید و مدت کمى در همان جا باشد و بعد به جاى دیگر برود و آن جا را محل سکونت قرار دهد، کدام محل وطن او محسوب مى‏شود؟
پاسخ: محل دوم وطن او مى‏شود.

خواندن نماز شکسته و رسیدن به وطن
سؤال1557. اگر انسانى که در مسافرت است نمازش را شکسته بخواند ولى بعد به وطن خود برسد، در حالى که هنوز وقت نماز نگذشته، آیا باید نماز را دوباره به صورت کامل بخواند؟
پاسخ: لازم نیست دوباره کامل بخواند و همان نماز شکسته‏اى که خوانده کفایت مى‏کند.

تبعیّت زن
سؤال1558. آیا زن در وطن تابع شوهر است یا نه؟
پاسخ: میزان قصد خود زن است، هر چند به تبعیّت از شوهر حاصل شود.

وطن دختر عقد کرده
سؤال1559. دخترى به عقد مردى درآمده و قرار است در آینده به وطن مرد برود و در آن جا زندگى کند. اگر اکنون همراه شوهرش به آن شهر مسافرت کند، آیا نمازش تمام است؟
پاسخ: خیر، اختیار کردن وطن تابع شرایط آن است.

رفتن اجبارى زن به وطن شوهر و حکم نماز و روزه وى
سؤال1560. زنى که بعد از عروسى علیرغم میل خود به محلى که شوهر تعیین مى‏کند مى‏رود، حکم نماز و روزه او چیست؟
پاسخ: اگر شوهر آن محل را وطن انتخاب کرده که قهرا زن هم قصد وطنیّت مى‏کند، وطن زن هم محسوب مى‏شود.

زنى که در وطن تابع شوهر است
سؤال1561. زنى که در وطن تابع شوهر شده است، براى تحقق وطن آیا باید مقدارى اقامت کند تا وطنیّت محقق شود؟ یا لازم نیست؟
پاسخ: بله، باید به مقدارى که صدق عرفى وطن کند، آن جا بماند.
تابعیّت فرزند از پدر در حکم وطن
سؤال1562. فرزند در مورد وطن آیا تابع پدر است یا مستقل مى‏باشد؟
پاسخ: میزان قصد خود او است، هر چند به تبعیّت از پدر حاصل شود.
سؤال1563. در مورد تبعیت از پدر و مادر در شکسته بودن و اتمام نماز، اولاً آیا فرزندان تابع پدر و مادر هر دو هستند یا تابع پدر و چنان‏چه وطن مادر غیر از وطن پدر باشد، با توجه به این که پدر در وطن مادر مسافر است، وظیفه‏ى اولاد چیست؟ و ثانیا تبعیّت تا چه زمانى است؟ و ثالثا شهرى که فرزند در آن متولد شده است، لکن نه وطن پدر اوست و نه وطن مادر او، آیا وطن او محسوب مى‏شود؟
پاسخ: در هر محلى که فرزند زندگى مى‏کند همراه پدر و مادر یا یکى از آن‏ها که وطن آن‏ها است، وطن فرزند هم مى‏شود و مجرّد محل تولد وطن او نیست و بعد از بلوغ و استقلال از پدر و مادر هم قصد اعراض از وطن اصلى یا توطّن جاى دیگر با خود فرزند است.

وطن پدر و مادر
سؤال1564.فردى هستم که در قم متولد شده‏ام و در این‏جا نیز مشغول زندگى و تحصیل هستم. پدر و مادرم متولد شهر آمل هستند و اکنون در شهر قم سکونت دارند و تابستان‏ها به آمل مى‏روند. بنده نیز قبل از ازدواج تابستان‏ها، همراه آن‏ها به آمل مى‏رفتم و اصلاً قصد 10 روز نمى‏کردم ولى کل تابستان را در آن‏جا مى‏ماندم و نمازم را تمام مى‏خواندم، آیا آن‏جا وطن من نیز مى‏باشد و حکم نمازهایى که تمام خوانده‏ام چگونه است؟
پاسخ: اگر پدر و مادر شما یا خود شما قصد دارید تا آخر، هر تابستان دو سه ماهى به آن‏جا بروید و بمانید، آمل وطن شما هم مى‏شود.
نماز و روزه در محل سکونت والدین
سؤال1565. مدتى همراه خانواده‏ام در شهرهاى مختلف زندگى کرده‏ام و اکنون پدر و مادرم ساکن مشهد هستند و من ساکن تهران مى‏باشم. نماز و روزه من در این دو محل چگونه است؟
پاسخ: تا قصد وطنیّت در جایى نکنید، آن جا وطن شما نمى‏شود و میزان صدق عرفى وطن براى خود شما است نه بستگان شما.
ارتباط با زادگاه پدرى
سؤال1566. وطن اصلى و زادگاهم شهرستان است، ولى به روستاى پدرم رفت و آمد داریم، حکم نماز و روزه در آن روستا چگونه است؟
پاسخ: تا وقتى که وطن شما نشده، در آن روستا حکم مسافر را دارید.

عدم اعراض از وطن و حکم فرزندان
سؤال1567. وطن من در شهرى است که اعراض نکرده‏ام و چند فرزند دارم که متولّد تهران هستند، آیا در وطن من، نماز آن‏ها تمام است؟
پاسخ: خیر، بلکه اگر محلّ وطن شما وطن آن‏ها هم شده باشد؛ هر چند به تبع شما، تا از آن اعراض نکنند، به حکم وطن باقى است و اگر وطن آن‏ها نشده باشد، در آن حکم مسافر دارند.

حکم نماز فرزند با مراجعت پدر به وطن
سؤال1568. کارمندى که چند سالى در شهر دیگرى ـ غیر از وطن ـ بوده و در آن جا فرزندى براى او متولّد شده و یک سال طفل در آن جا زندگى کرده است، آیا پس از مراجعت به وطن خود، آن شهر وطن فرزندش محسوب مى‏شود؟
پاسخ: بعد از مراجعت، وطن اصلى فرزند همان وطن اصلى پدر و مادر است و مکان تولّد در فرض سؤال، وطن محسوب نمى‏شود.
اعراض از وطن
سؤال1569. اعراض از وطن با چه شرایطى محقّق مى‏شود؟
پاسخ: به این که دیگر قصد ندارد که بعدا هم برود و در آن جا بماند ودر عمل هم قطع علاقه از آن جا بکند.

اعراض قهرى
سؤال1570. اعراض قهرى یعنى چه؟ آیا اعراض قهرى براى زنى که قصد جدایى و طلاق از همسرش ندارد و همسرش هم تصریح کرده است که به وطن زوجه‏اش براى سکونت ـ حتى به صورت موقّت ـ نمى‏رود، حاصل مى‏شود یا این که آن‏جا وطن او خواهد بود؟
پاسخ: با فرض این که قطع امید کرده است، اعراض قهرى حاصل مى‏شود.

ملاک اعراض از وطن
سؤال1571. فردى در حال روزه در ماه مبارک رمضان در شهر خودش قصد اعراض از وطنیّت مى‏کند. براى جواز افطار روزه، قصدش باید چگونه باشد؟
پاسخ: باید قصدش به گونه‏اى باشد که عرفا آن را اعراض بدانند، زیرا قصد اعراض به قطع تمام علایق از آن جا محقّق مى‏شود که اعراض عملى هم مى‏خواهد و به مجرّد قصد، اعراض تحقّق نمى‏یابد.

انصراف از اعراض از وطن
سؤال1572. شخصى از زادگاهش اعراض مى‏کند و پس از دو ماه منصرف مى‏شود (با توجه به این که قصد بازگشت به زادگاه و سکونت در آن‏جا را نداشته است)، آیا اعراض او محقق مى‏شود یا خیر؟
پاسخ: اگر انصراف او از اعراض صورى و ظاهرى است، اعراض او محقق مى‏شود.

اعراض و عدم اعراض از وطن
سؤال1573. فردى در وطن اصلى ـ که محلّ تولّدش بوده است ـ ، تا شانزده سالگى زندگى کرده و سپس به تهران هجرت مى‏کند و اکنون سى سال است در تهران سکونت دارد. وى از وطن اصلى اعراض نکرده و هر سال دو یا سه بار به آن جا مى‏رود و قصد دارد در صورت آماده شدن امکانات، به صورت همیشگى یا چند ماه در سال به وطن اصلى برگردد. حکم نماز و روزه این فرد چگونه است؟
پاسخ: تا زمانى که اعراض محقّق نشود، آن جا هم به حکم وطنیّت باقى است.

رابطه اعراض از وطن با ملک
سؤال1574. شخصى از وطن اصلى خود اعراض کرده، امّا در آن‏جا املاک دارد، آیا چنین شخصى با کسى که ملکى در وطن اعراض شده‏اش ندارد، فرق دارد یا نه؟ و نیز اعراض از وطن اتخاذى، با اعراض از وطن اصلى فرق مى‏کند یا نه؟
پاسخ: اگر جایى وطن او بوده و در آن جا شش ماه به قصد وطن بودن مانده است و ملک هم داشته و اکنون اعراض کرده است، احتیاط در جمع بین نماز قصر و تمام است و هم چنین گرفتن روزه و قضاى آن خوب است و همین احتیاط در جایى که شش ماه بدون قصد وطن بودن مانده و حکمى داشته است، جارى است و اگر انسان به جایى برسد که وطن او بوده و از آن جا صرف نظر کرده، نباید نماز را تمام بخواند؛ مگر این که قبلاً شش ماه با داشت ملک در آن جا مانده باشد که خوب است احتیاط جمع خواندن و روزه و قضاى آن که قبلاً ذکر شد رعایت شود؛ اگرچه وطن دیگر هم براى خود اختیار نکرده باشد.
معناى اعراض زن
سؤال1575. معناى اعراض از وطن براى دخترى که شوهر کرده چه صورت دارد، مثلاً دخترى از اصفهان مى‏باشد و به تهرانى شوهر کرده؛ وقتى به اصفهان مى‏آید، تکلیف نماز و روزه‏ى او چیست؟ وقتى از او پرسیده مى‏شود که از اصفهان اعراض کرده‏اید مى‏گوید نمى‏دانم.
پاسخ: در اعراض، میزان قصد خود شخص است که تصمیم داشته باشد دیگر براى سکونت به آن محل برنگردد، هر چند به تبع قصد شوهر، و در فرض سؤال اگر چنین قصدى ندارد، اعراض محقّق نشده است.
سؤال1576. آیا دختر به مجرّدى که به منزل شوهر رفت ـ مثلاً از قم به تهران رفت ـ اعراض محسوب مى‏شود و حال آن که به قدرى قم مورد علاقه‏ى دختر است که نیّتش این است که اگر یک روزى شوهر طلاقش بدهد و یا بمیرد، دوباره به زادگاهش برگردد.
پاسخ: اعراض بنا داشتن بر این است که دیگر براى سکونت به آن محلّ برنگردد و بدون این بنا و تصمیم، اعراض نیست.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -