انهار
انهار
مطالب خواندنی

کفن میت

بزرگ نمایی کوچک نمایی
(مسأله 570) میّت مسلمان را باید با سه پارچه که آنها را لنگ و پیراهن و سرتاسری می گویند کفن نمایند.
امام خامنه ای رساله آموزشی ص ۱۱۴.میت مسلمان را باید با سه قطعه پارچه کفن کنند: ۱. لنگ که به کمر و پای او پیچیده می‌شود. ۲. پیراهن که از سر شانه تا ساق پا را از جلو و پشت می‌پوشاند. ۳. پوشش سرتاسری که باید از بالای سر تا پایین پا را بپوشاند به طوری که بستن دو سر آن میسر باشد، و پهنای آن به قدری باشد که دو طرف آن روی هم گذاشته شود.
(مسأله571) لنگ باید1 از ناف تا زانو، اطراف بدن را بپوشاند و بهتر آن است که از سینه تا روی پا برسد. و بنابراحتیاط واجب2 پیراهن باید از سر شانه تا نصف ساق پا، تمام بدن را بپوشاند3 و درازی سر تا سری باید4 به قدری باشد که بستن دو سر آن ممکن باشد5 و پهنای آن باید به اندازه ای باشد که یک طرف آن روی طرف دیگر بیاید6.
1- بهجت: بنابراحتیاط...
سیستانی: بنابراحتیاط واجب...
2- [عبارت« بنابراحتیاط واجب» در رساله آیات عظام: گلپایگانی، خوئی، بهجت، تبریزی، زنجانی و صافی نیست]
3- خوئی، تبریزی، سیستانی، زنجانی، فاضل، بهجت: و بهتر آن است که تا روی پا برسد (بهجت: با توجه به اینکه عرفاً آن را پیراهن بگویند)...
اراکی: لنگ و پیراهن به مقداری که به آن عرفاً لنگ و پیراهن بگویند کافی است، هر چند احتیاط مستحبّ با نبود صغیر در ورثه، آن است که لنگ به مقداری باشد که از ناف تا زانو -بلکه افضل، از سینه تا روی پا-  اطراف بدن را بپوشاند و در پیراهن به مقداری باشد که از سر شانه تا نصف ساق را بپوشاند وافضل آن است که تا روی پا باشد...
گلپایگانی، صافی: پیراهن باید از سر شانه، از دو طرف بدن تا نصف ساق پا برسد که تمام بدن را تا نصف ساق پا بپوشاند و بهتر آن است که تا روی پا برسد...
4- مکارم: بنابراحتیاط واجب...
5- سیستانی: باید به اندازه ای باشد که تمام بدن را بپوشاند و احتیاط واجب آن است که درازی او به قدری باشد که بستن دو سر آن ممکن باشد...
نوری: باید بیشتر از طول جسد به اندازه ای که بستن دو سر آن ممکن شود باشد...
مظاهری: پیراهن باید به اندازه ای باشد که صدق پیراهن کند و سرتاسری باید بیشتراز طول جسد باشد که بستن دو سر آن ممکن باشد... 
6- مظاهری: گرچه صدق آن کفایت می کند.
امام خامنه ای: رجوع کنید به ذیل مسأله ۵۷۰.
*****
وحید: مسأله 577 - مقدار واجب از لنگ و پیراهن آن اندازه ای است که عرفاً بر آن لنگ و پیراهن گفته شود ولی احتیاط واجب آن است که لنگ از ناف تا زانو اطراف بدن را بپوشاند و افضل آن است که از سینه تا روی پا برسد. و پیراهن باید از سر شانه و – بنابراحتیاط واجب- تا نصف ساق پا تمام بدن را بپوشاند وافضل آن است که تا روی پا برسد. و درازای سرتاسری باید به قدری باشد که بستن دو سر آن ممکن باشد، و پهنای آن باید به اندازه ای باشد که یکطرف آن روی طرف دیگر بیاید.
مسأله اختصاصی
بهجت: مسأله493- جوادی آملی: مسأله 596- اگر سه پارچه (لنگ، پیراهن، سرتاسری) برای کفن میّت میسر نشود به هر کدام که میسر باشد اکتفا می شود، اگر چه اسم هیچ یک از این سه پارچه بر او صدق نکند  بلکه اگر هیچ پارچه ای مقدور نشود و فقط مقداری جهت پوشاندن عورتین موجود باشد، واجب است با آن عورتین را بپوشانند.
(مسأله 572) مقداری از لنگ، که از ناف تا زانو را می پوشاند و مقداری از پیراهن که از شانه تا نصف ساق را می پوشاند، مقدار واجب کفن است و آنچه بیشتر از این مقدار در مسأله قبل گفته شد، مقدار مستحبّ کفن می باشد1.
این مسأله در رساله آیات عظام: سبحانی و مظاهری  نیست.
1- زنجانی: البته مقداری از کفن که کمتر از آن مطابق شؤون میّت نیست، داخل در مقدار واجب کفن است.
اراکی، بهجت، فاضل، سیستانی، وحید، مکارم: رجوع کنید به ذیل مسأله 571.
(مسأله 573) اگر ورثه بالغ باشند و اجازه دهند که بیشتر از  مقدار واجب کفن را، که در مسأله قبل گفته شد1 از سهم آنان بردارند، اشکال ندارد2 و احتیاط واجب3 آن است که بیشتر از مقدار واجب کفن (و همچنین مقداری را که احتیاطاً لازم است4) از سهم وارثی که بالغ نشده برندارند5.
این مسأله دررساله آیت الله مظاهری نیست.
1- بهجت: که در مسأله[571] گفته شد...
2- فاضل: بلکه بعید نیست مقدار متعارف مناسب با شأن میّت از اصل ترکه خارج شود، گرچه احتیاط مستحبّ آن است که بیشتر از مقدار واجب کفن و همچنین مقداری را که احتیاطاً لازم است از سهم کسی که بالغ نشده برندارند.
3- گلپایگانی، صافی، نوری: احتیاط...
4- [قسمت داخل  پرانتز در رساله آیات عظام: خوئی، گلپایگانی، صافی، تبریزی و وحید نیست]
5- گلپایگانی، نوری: اگر چه بعید نیست جواز برداشتن به مقدار عمل به استحباب –مطابق شأن میّت- از جمیع ترکه، هر چند وارث غیر بالغ باشد.
*****
سیستانی: مسأله 560- مقدار واجب کفن که در مسأله قبل ذکر شد ـ در صورتی که توسط شخص دیگری تبرّع نگردد ـ از اصل مال میت برداشته می‌شود، بلکه مقدار مستحب کفن ـ در حدود متعارف و معمول ـ با ملاحظه شأن میت را هم می‌شود از اصل مال او برداشت اگرچه احتیاط مستحب آن است که بیشتر از مقدار واجب کفن را از سهم وارثی که بالغ نشده برندارند.
زنجانی: مسأله 664- احتیاط آن است که مقدار مستحبّ و مقدار احتیاطی کفن را از سهم وارثی که به جهتی همچون عدم بلوغ  یا جنون یا افلاس از تصرف در اموال خود ممنوع است برندارند، همچنین بنابراحتیاط در این مقدار رضایت دیگر ورثه هم جلب شود.
مکارم: مسأله 543 - کفن را به طور متعارف، از واجب و مستحبّ، می توان از اموال میّت برداشت، هرچند صغیر داشته باشد، اما زاید بر متعارف را نمی توان از حق صغیر برداشت، مگر اینکه وصیت کرده باشد که در این صورت می توان مقدار اضافی را از ثلث حساب کرد.
سبحانی: مسأله 495 - قیمت کفن متعارف و یا مطابق شأن میّت را می توان از اصل مال برداشت، هرچند صغیر داشته باشد، و زاید بر آن نیاز به اجازه ورثه دارد.
امام خامنه ای رساله آموزشی ص ۱۱۸. تصرفات مورد نیاز برای تجهیز میت از قبیل غسل و کفن و دفن، به مقدار متعارف، متوقف بر اذن ولی صغیر نیست، و اشکال از جهت وجود فرزندان صغیر ایجاد نمی‌شود.
مسأله اختصاصی
امام خامنه ای رساله آموزشی ص ۱۱۸. شرکت در تشییع جنازه و حمل آن برای زنان اشکال ندارد.
(مسأله 574) اگر کسی وصیت کرده باشد که1 مقدار مستحبّ کفن را (که در دو مسأله قبل گفته شد2)، از ثلث مال او بردارند، یا وصیت کرده باشد ثلث مال را به مصرف خود او برسانند ولی مصرف آن را معین نکرده باشد یا فقط مصرف مقداری از آن را معین کرده باشد، می توانند  مقدار مستحبّ کفن را از ثلث مال او بردارند3.
این مسأله در رساله آیات عظام مظاهری و سبحانی نیست.
1- زنجانی: اگر کسی وصیت کرده باشد که در کفن کردن رعایت مقدار مستحبّ را نیز بنمایند یا وصیت کرده باشد که... 
وحید: اگر کسی وصیّت کرده باشد آن اندازه ای را که از کفن افضل است ...
2- بهجت: که در مسأله [571] گفته شد...
[قسمت داخل پرانتز در رساله آيات عظام: گلپايگاني، سيستاني و صافي نيست]
3- سیستانی: هر چند بیش از مقدار متعارف باشد.
وحید: مقدار افضل کفن را از ثلث مال او بردارند.
مکارم: رجوع کنید به ذیل مسأله 573.
(مسأله 575) اگر میّت وصیت نکرده باشد که کفن را از ثلث مال او بردارند1 می توانند به طور متعارف که لایق شأن میّت باشد کفن و چیزهای دیگری را که از واجبات دفن است2 از اصل مال بردارند.
این مسأله در رساله آیت الله سبحانی نیست.
1- گلپایگانی، صافی: و بخواهند از اصل مال بردارند، احوط (گلپایگانی: و اولی) آن است که در تکفین او به مقدار واجب کفن که قیمتش مطابق شأن میّت باشد اکتفا نمایند (گلپایگانی: اگر چه بعید نیست برداشتن کفن قیمتی واجب و مستحبّ از اصل مال، جایز باشد).
سیستانی: و بخواهند از اصل مال بردارند نباید زیادتر از آنچه در مسأله[573] گذشت، مثل مستحبّات غیر متعارفه که شأن میّت اقتضاء آن را ندارد از اصل مال بردارند و همچنین اگر بیشتر از قیمت متعارف برای کفن بپردازند نباید زیادی آن را از اصل مال بردارند، و می شود با اجازه ورثه بالغ از سهم آنان برداشت.
وحید: و بخواهند از اصل مال بردارند، برطبق آنچه در مسأله [573] ذکر شد عمل نمایند.
2- نوری: و مقدار مستحبّ کفن را ...
فاضل: رجوع کنید به ذیل مسأله 573.
*****
اراکی570، خوئی، تبریزی 581، زنجانی: 666- اگر میّت وصیّت نکرده باشد که کفن را از ثلث مال او بردارند و بخواهند از اصل مال بردارند احتیاط واجب آن است که مقدار واجب کفن را . به ارزانترین قیمتی که ممکن است تهیه نمایند، ولی اگر کسانی از ورثه که بالغ هستند *اجازه بدهند که از سهم آنان بردارند، مقداری را که اجازه داده اند از سهم آنان می شود برداشت.
. خوئی، تبریزی: با ملاحظه شأن میّت...
.زنجانی: احتیاط آن است که مقدار واجب کفن را با ملاحظه شدن میت...
* زنجانی: اگر کسانی از ورثه که ممنوع از تصرف نیستند...
مکارم: مسأله 544 - مقدار واجب کفن و هزینه واجبات دیگر مانند غسل و حنوط و دفن را از اصل مال برمی دارند و احتیاجی به وصیت ندارد، و اگر میّت مالی نداشته باشد، از بیت المال می دهند.
مظاهری: مسأله 477- مخارج غسل و کفن و دفن میّت را به طور متعارف و متناسب با شأن او، می توان از اصل مالش برداشت، گرچه وصیّت نکرده باشد یا صغیر داشته باشد. و مخارج تجهیز زن به عهده شوهر است، گرچه زن مال داشته باشد.
(مسأله 576) کفن زن بر شوهر است، اگر چه زن از خود مال  داشته باشد1 و همچنین 2 اگر زن را به شرحی که در کتاب طلاق گفته می شود، طلاق رجعی بدهند و پیش از تمام شدن عده بمیرد، شوهرش باید کفن او را بدهد3 و چنانچه شوهر بالغ نباشد یا دیوانه باشد4 ولی شوهر باید از مال او کفن زن را بدهد5.
1- بهجت: در صورتی که شوهر او مالی داشته باشد که بتواند زن خود را کفن نماید، و گرنه بنابرأظهر باید از ترکه زن بردارند...
2- بهجت: بنابرأظهر...
3- مکارم: [پایان مسأله].
بهجت: و احتیاط در این است که شوهر با ورثه میّت در این مصارف مصالحه نمایند...
4- زنجانی: چنانچه شوهر به جهتی چون عدم بلوغ و دیوانگی و سفاهت از تصرف در اموال ممنوع باشد...
5- وحید: [و] بنابراحتیاط واجب کفن زنان ناشزه و منقطعه برشوهر است.
مظاهری: رجوع کنید به ذیل مسأله 575.
(مسأله 577) کفن میّت بر خویشان او واجب نیست1، اگر چه مخارج او در حال زندگی بر آنان واجب باشد2.
این مسأله در رساله آیت الله مظاهری نیست.
1- وحید: و بنابراحتیاط واجب درصورتی که میّت مال نداشته باشد کفن را باید کسی بدهد که مخارج میّت در حال زندگی بر او واجب بوده است.
2- اراکی: ولی اگر میّت از خود مالی ندارد، احتیاط واجب است کسی که مخارج میّت بر عهده او است کفن او را بذل نماید.
*****
مکارم: مسأله 546 - هر گاه میّت مالی نداشته باشد، بر خویشاوندان او واجب نیست کفن او را بپردازند، هر چند واجب النفقه آنها باشد، ولی اگر راه دیگری نباشد احتیاط واجب آن است که شخصی که میّت، واجب النفقه او است کفن او را بدهد.
سبحانی: مسأله 497 - هرگاه میّت چیزی نداشته باشد احتیاط واجب آن است که کسانی که مخارج او در حال زندگی بر آنان واجب بود هزینه کفن او را نیز بدهند.
مسائل اختصاصی
سیستانی: مسأله 566- جوادی آملی: مسأله 603-  اگر میّت مالی برای تهیه کفن نداشته باشد جایز نیست برهنه  دفن شود، بلکه بنابراحتیاط بر مسلمانان واجب است او را کفن کنند و جایز است هزینه آن را از زکات حساب نمایند.
فاضل: مسأله 571- جوادی آملی: مسأله 604- کفن باید مباح باشد، یعنی از مال خود میّت باشد یا دیگری از مال حلال تهیه کرده و با رضایت خود آن را بدهد تا میّت را کفن کنند.
(مسأله 578) احتیاط واجب آن است که هر یک از سه پارچه کفن به قدری نازک نباشد که بدن میّت از زیر آن پیدا باشد1.
این مسأله در رساله آیت الله سبحانی نیست.
1- مکارم: به قدری ضخیم باشد که زیر آن پیدا نباشد.
*****
بهجت: مسأله 499- باید مقدار واجب از سه پارچه کفن به قدری نازک نباشد که بدن میّت از زیرآن پیدا باشد، و در بیشتر از مقدار واجب بنابرأحوط و أظهر باید  این مسأله رعایت شود.
سیستانی: مسأله 566- احتیاط مستحب آن است که هر یک از سه پارچه کفن به‌قدری نازک نباشد که بدن میت از زیر آن پیدا باشد، ولی اگر به‌طوری باشند که هر سه با هم مانع از پیدا شدن بدن میت باشند کفایت می‏کند.
وحید: مسأله 583- واجب است که مجموع سه پارچه کفن طوری باشد که بدن میّت از زیر آنها پیدا نباشد، بلکه – بنابراحتیاط واجب – هر یک از سه پارچه کفن به قدری نازک نباشد که بدن میّت از زیر آن پیدا باشد.
مظاهری: مسأله 478- هریک از سه پارچه کفن نباید به قدری نازک باشد که بدن میّت اززیر آن پیدا باشد.
زنجانی: مسأله - باید هر یک از سه پارچه کفن به قدری نازک نباشد که بدن میّت از زیر آن پیدا باشد.
(مسأله 579) کفن کردن با چیز غصبی1، اگر چیز دیگری هم پیدا نشود جایز نیست و چنانچه کفن میّت غصبی باشد و صاحب آن راضی نباشد 2 باید از تنش بیرون آورند3، اگر چه او را دفن کرده باشند4 و همچنین جایز نیست با پوست مردار او را کفن کنند5.
1- خوئی، گلپایگانی، صافی، تبریزی: و پوست مردار...
2- جوادی آملی: چنانچه كفن ميّت غصبی باشد و صاحب آن راضی نباشد، بايد حكومت اسلامی يا مردم مسلمان، رضايت صاحب آن را فراهم كنند و نبش قبر او جايز نيست؛ همچنين جايز نيست با پوست مردار او را كفن كنند.
3- بهجت: [پایان مسأله].
4- خوئی،گلپایگانی، تبریزی، صافی، سبحانی: [پایان مسأله].
سیستانی: مگر در بعضی موارد، که مقام، گنجایش تفصیل آن را ندارد.[پایان مسأله]
مکارم:  و این بر عهده کسی است که این کار را کرده...
زنجانی: ولی اگر این کار توهین به میّت باشد، نبش قبر ميّت جایز نیست، بلکه به صاحب آن عوض کفن را از مال میّت و اگر میّت شوهر داشته باشد از مال شوهر وی می دهند.
وحید: و کفن کردن با پوست مردار نجس در حال اختیار جایز نیست، بلکه در حال اضطرار هم محلّ اشکال است، و همچنین کفن کردن با پوست مردار پاک در حال اختیار مشکل است .
5- نوری: واجب آن است که در حال اختیار با پوست مردار هم او را کفن نکنند.
فاضل: کفن کردن با پوست مردار جایز نیست، ولی چنانچه چیز دیگری پیدا نشود احتیاط واجب آن است که میّت را با آن کفن کنند.
مکارم: کفن کردن با پوست مردار و چیز نجس، جایز نیست.
مظاهری: رجوع کنید به ذیل مسأله 580.
(مسأله 580) کفن کردن میّت با چیز نجس و با پارچه ابریشمی خالص1 جایز نیست، ولی در حال ناچاری اشکال ندارد2 و احتیاط واجب آن است که با پارچه طلاباف هم میّت را کفن نکنند مگر در حال ناچاری.
1- اراکی، گلپایگانی، فاضل، صافی:  یا پارچه ای که با طلا بافته شده...
خوئی، تبریزی: و بنابراحتیاط (سیستانی: و همچنین بنابراحتیاط واجب) با پارچه ای که با طلا بافته شده...
2- اراکی، خوئی، گلپایگانی، فاضل، صافی، تبریزی، سیستانی: [پایان مسأله].
*****
بهجت: مسأله 501- کفن کردن میّت با چیز نجس جایز نیست. و بنابراحتیاط در چیز نجسی که نماز با آن جایز است نیز کفن نکنند. ميّت اگر مرد باشد نبايد با پارچه ابريشمي خالص كفن شود، و همچنين است بنابر احتياط واجب اگر ميّت زن باشد.
مكارم: مسأله 548 – احتياط واجب آن است كه با پارچه ابریشمی خالص، یا پارچه طلا بافت و پارچه ای که از پشم و موی حیوان حرام گوشت گرفته شده باشد کفن نکنند، مگر این که ناچار باشند.
زنجانی: مسأله 671- کفن کردن میّت با چیز نجس، مانند پوست مرداری که خون جهنده دارد و پارچه ای که از موی سگ و خوک  بافته شده و پارچه ای که نجس شده باشد، در حال اختیار جایز نیست ولی در حال ناچاری اشکال ندارد؛ همچنین کفن کردن میّت با پارچه ای که در ان ابریشم به اندازه غیر ابریشم یا بیشتر از آن بکار رفته در حال اختیار جایز نیست. و بنابراحتیاط مستحبّ با پارچه ای که با طلا بافته شده نیز در حال اختیار کفن نکنند.
وحید: مسأله 585 - کفن کردن میّت با چیز نجس – و در نجاستی که مورد عفو در نماز است بنابراحتیاط – و با پارچه ابریشمی خالص، و مخلوطی که خلیط بیشتر از ابریشم نباشد، و – بنابراحتیاط واجب – با پارچه ای که با طلا بافته شده جایز نیست، ولی در حال ناچاری اشکال ندارد.
مظاهری: مسأله 479– کفن کردن میّت با چیز نجس و پارچه ابریشمی و طلاباف و پوست حیوان حلال گوشت ، در حال ناچاری اشکال ندارد، ولی با چیزغصبی با پوست مردار یا پارچه ای که از پشم یا موی حیوان حرام گوشت تهیه شود، در حال ناچاری هم جایز نیست  وباید میّت را بدون کفن دفن نمود.
(مسأله 581) کفن کردن با پارچه ای که از پشم یا موی حیوان حرام گوشت1 تهیه شده، در حال اختیار جایز نیست2، (ولی اگر پوست حیوان حلال گوشت را طوری درست کنند که به آن جامه گفته شود، می شود با آن میّت را کفن کنند3) و همچنین اگر4 کفن از مو و پشم حیوان حلال گوشت باشد اشکال ندارد، اگر چه احتیاط مستحبّ آن است که با این دو هم کفن ننمایند5.
این مسأله در رساله آیت الله سبحانی نیست.
1- اراکی: یا پوست حیوان حرام گوشت...
خوئی، تبریزی: یا پوست حیوان حلال گوشت...
2- خوئی، تبریزی: بنابراحتیاط...
3- گلپایگانی، اراکی، صافی: احتیاط واجب آن است که با پوست حیوان حلال گوشتی هم که به دستور شرع ذبح شده میّت را کفن نکنند...
بهجت: بنابراحتیاط واجب با پوست حیوان حلال گوشت هم میّت را کفن نکنند، ولی اگر کفن را از مو، پشم یا کرک  حیوان حلال گوشت طوری درست کنند که به آن جامه و لباس بگویند اشکال ندارد.
[ عبارت «می شود با آن میّت را کفن کنند» در رساله آیت الله فاضل نیست]
[قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام: خوئی و تبریزی نیست]
4- اراکی، خوئی، گلپایگانی، صافی، تبریزی: ولی اگر...
5- اراکی: ولی در حال ناچاری، کفن کردن در همه آنچه گفته شد مانعی ندارد.
مظاهری: رجوع کنید به ذیل مسأله 580.
*****
زنجانی: مسأله 672- بنابراحتیاط مستحبّ با پارچه ای که از پشم یا موی حیوان حرام گوشت یا پوست حیوان حلال گوشت تهیه شده، کفن نکنند، بلکه احتیاط مستحبّ آن است که از مو و پشم حیوان حلال گوشت نیز کفن نکنند.
سیستانی: مسأله 569- کفن کردن با پوست مردار نجس در حال اختیار، جایز نیست، بلکه کفن کردن با پوست مردار پاک، و همچنین با پارچه‌ای که از پشم یا موی حیوان حرام‌گوشت تهیه شده ـ بنا بر احتیاط واجب ـ در حال اختیار جایز نیست، ولی اگر کفن از مو و پشم حیوان حلال‌گوشت باشد اشکال ندارد، اگرچه احتیاط مستحب آن است که با این دو هم کفن ننمایند.
وحید: مسأله 586 - کفن کردن با پارچه ای که از پشم یا موی حیوان حرام گوشت تهیه شده – بنابراحتیاط واجب – در حال اختیار جایز نیست؛ و همچنین است کفن کردن با پوست حیوان حلال گوشتی که به دستور شرع کشته شده، ولی اگر کفن از مو و پشم حیوان حلال گوشت باشد مانعی ندارد، اگر چه احتیاط مستحبّ آن است که با این دو هم کفن ننمایند.
مکارم: مسأله 549 - کفن کردن در پوست  حیوانات، هر چند حلال گوشت باشد، در غیر حال ضرورت اشکال دارد، ولی کفن کردن با پارچه ای که از پشم یا موی حیوان حلال گوشت تهیه شده اشکال ندارد اگر چه احتیاط مستحبّ ترک آن است.[نیز رجوع کنید به ذیل مسأله 579].
(مسأله 582) اگر کفن میّت به نجاست خود او، یا به نجاست دیگری نجس شود1، چنانچه کفن ضایع نمی شود، باید مقدار نجس را بشویند یا ببرند2(ولی اگر در قبر گذاشته باشند بهتر است که ببرند3 بلکه اگر بیرون آوردن میّت اهانت به او باشد بریدن واجب می شود4) و اگر شستن یا بریدن آن ممکن نیست، در صورتی که عوض کردن آن ممکن باشد، باید عوض نمایند5.
1- وحید: چنانچه شستن یا بریدن آن به نحوی که کفن ضایع نشود ممکن باشد باید مقدار نجس را بشویند یا ببرند اگر چه بعد از گذاشتن در قبر باشد؛ و اگرشستن یا بریدن آن ممکن نیست ولی عوض کردن آن ممکن باشد باید عوض نمایند و این حکم در نجاستی که در نماز مورد عفو است مبنی بر احتیاط است.
مکارم: باید آن را بشویند، یا اگر کفن ضایع نمی شود قسمت نجس را ببرند و اگر ممکن نیست، چنانچه بتوانند آن را عوض کنند.[پایان مسأله]
سبحانی: باید مقدار نجس را بشویند یا ببرند و یا عوض کنند . [پایان مسأله]
2- گلپایگانی، اراکی، خوئی، سیستانی، تبریزی، صافی: اگر چه بعد از گذاشتن در قبر باشد...
زنجانی: چنانچه با شستن مقدار نجس یا بریدن آن، از مقدار واجب خارج نمی شود، بايد بشويند يا ببرند يا آن را تعويض كنند، هر چند در قبر گذاشته شده باشد؛ مگر آن كه كفن  پس از دفن میّت و ریختن خاک بر روی آن نجس شده باشد، که در این صورت نبش قبر جهت تطهیر کفن میّت جایز نیست.
3- بهجت: باید مقدار نجس را بشویند، اگر چه جواز بریدن مقداری از کفن که بیشتر از مقدار ساتر عورت است و نجس شده است خالی از وجه نیست، پس اگر در قبر گذاشته باشند جایز است که ببرند...
4- [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام: گلپایگانی، خوئی، اراکی، سیستانی، تبریزی و صافی نیست]
5- اراکی: بهتر است عوض نمایند.
*****
امام خامنه ای رساله آموزشی ص ۱۱۴.هرگاه کفن میت با نجاستی که از بدن او خارج شده یا با نجاستی دیگر، نجس شود باید در صورت امکان آن را تطهیر یا تعویض کنند یا اگر کفن ضایع نمی‌شود قسمتی را که نجس شده است ببُرند، بنابراین اگر کفن میت پس از غسل به خونی که از او جریان دارد آغشته شود چنانچه شستن آن قسمت از کفن که به خون آغشته شده است یا بریدن و یا عوض کردن آن امکان داشته باشد واجب است، و چنانچه امکان ندارد، دفن میت به همان صورت جایز است.
مسأله اختصاصی
امام خامنه ای رساله آموزشی ص ۱۱۴. لازم نیست کفن از اموال میّت تهیه شده باشد، بلکه اگر کسی از والدین، فرزندان، خویشاوندان، حتی دوستان و سایر افراد، کفن را هدیه کنند، اشکال ندارد.
جوادی آملی: مسأله 609- اگر كفن ميّت نجس شود، بايد آن را بشويند و اگر كفن ضايع نمیشود، میتوان قسمت نجس را بُريد؛ ولی اگر در قبر گذاشته باشند، بهتر است كه قسمت نجس‌شده بريده شود، بلكه اگر بيرون آوردن ميّت اهانت به او باشد، بريدن واجب میشود و چنانچه شستن يا بريدن آن ممكن نيست، در صورتی كه عوض كردن آن ممكن باشد، بايد عوض كنند.
(مسأله 583) كسي كه براي حجّ يا عمره احرام بسته اگر بميرد بايد مثل ديگران كفن شود و پوشاندن سر وصورتش اشكال ندارد.
این مسأله در رساله آيت الله بهجت  نیست.
(مسأله 584) مستحبّ است انسان در حال سلامتی، کفن و سدر و کافور خود را تهیه کند.
این مسأله در رساله آیات عظام: بهجت، سبحانی و مکارم نیست.
*****
وحید: مسأله 589– مستحبّ است انسان، کفن خود را تهیه کند، و هرگاه به آن نظر کند مأجور است.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -