انهار
انهار
مطالب خواندنی

شرط هشتم : رسیدن به حد ترخّص

بزرگ نمایی کوچک نمایی

شرط هشتم : رسیدن به حد ترخّص[1]

مسأله ۵۰۵- مسافری که از وطن خارج می شود و قصد پیمودن مسافت شرعی را دارد، از زمانی نمازش قصر میشود که به حد معینی برسد، همچنین هنگام بازگشت هنگامیکه به آن حد برسد باید نماز را تمام بخواند، که به این حد، "حد ترخص" می گویند؛ گرچه احتیاط مستحب آن است که در حد فاصل بین حدترخص و ورود به شهر، نماز را به صورت جمع بین قصر و تمام بخواند.

مسأله ۵۰۶- ملاک تشخیص حدّ ترخص، آن است که از آخرین خانة شهر به اندازهای دور شود که صدای اذان متعارف شهر را بدون بلندگو نشنود؛ خواه دیوارهای شهر را ببیند یا نه.

مسأله ۵۰۷- اگر در خارج شهر صدای اذان را بشنود و تشخیص دهد که اذان است ولی نتواند فصل های آن را از یکدیگر تشخیص دهد، بنابر احتیاط واجب باید بین قصر و تمام جمع کند، مگر اینکه مسیر خود را به قدری ادامه دهد که صدای اذان را اصلاً نشنود.

مسأله ۵۰۸- ملاک برای حدّ ترخص، شنیدن اذانی است که در مکان بلند متعارف همچون مأذنه های مساجد قدیمی و در آخر شهر گفته شود.

مسأله ۵۰۹-ملاک در بلندی صدای اذان، صدای متوسط و متعارف و در شنیدن اذان، قدرت شنوایی متوسط و معمولی و در وضعیت جوّی، جوّ متعارف است؛ یعنی هوائی که در آن باد شدید و غبار و مه نباشد.

مسأله ۵۱۰- چنانچه مسافر به مقداری از وطن دور شود که صدای اذان شنیده نمی شود ولی صداهای بلند دیگر مانند دعا و قرائت قرآن شنیده می شود، احتیاط آن است که اگر در آنجا نماز می خواند، به صورت جمع بخواند و یا به اندازه ای دور شود که صدایی شنیده نشود.

مسأله ۵۱۱- اگر مسافر به محلی می رود که تصمیم دارد ده روز در آنجا بماند، تا قبل از رسیدن به حدّ ترخص محل اقامت، نمازش قصر است و در حدّ فاصل بین حدّ ترخص و محل اقامت، بنابر احتیاط واجب باید بین قصر و تمام جمع کند.

مسأله ۵۱۲- اگر از محلی که قصد اقامت ده روز کرده به قصد پیمودن مسافت شرعی خارج شود، احتیاط واجب آن است که در فاصله بین محل اقامت و حد ترخص، بین قصر و تمام جمع کند یا نماز را تأخیر بیندازد تا از حدّ ترخص عبور کند و قصر بخواند.

مسأله ۵۱۳- کسیکه سی روز مردّد در محلی مانده[2] و از روز سی ویکم نماز را تمام میخواند، اگر به قصد پیمودن مسافت شرعی از آن مکان خارج شود، بنابر احتیاط واجب یا قبل از حد ترخص بین قصر و تمام جمع کند یا نماز را تأخیر بیندازد و قصر بخواند.

مسأله ۵۱۴- در سایر موارد (به استثناء موارد سه گانه)[3] که مسافر وظیفه اش نماز تمام بوده و تبدیل به قصر شده است، برای خواندن نماز به صورت قصر، حدّ ترخص معیار نیست؛ مانند کسی که به سفر حرام رفته و سپس به مباح تبدیل شده، یا کسی که بدون قصد سفر تا هشت فرسخ رفته و میخواهد برگردد.

مسأله ۵۱۵- کسی که از وطن به قصد پیمودن مسافت شرعی سفر می کند، اگر شک کندکه به حدّ ترخص رسیده است یا نه؛ باید بنا بگذارد که به حدّ ترخص نرسیده و نماز را تمام بخواند و اگر این شک هنگام برگشتن از سفر باشد، باید نماز را قصر بخواند؛ البته در صورتیکه هم هنگام رفتن و هم برگشتن، در یک محل، شک کند که از حد ترخص گذشته است یا نه و بخواهد در آن محل نماز بخواند، باید بین قصر و تمام جمع کند و اگر نماز رفت را فقط به صورت تمام خوانده، باید به صورت قصر هم بخواند.

مسأله ۵۱۶- کسی که از وطن به سفر می رود چنانچه قبل از رسیدن به حدّ ترخص، به تصور اینکه به حدّ ترخص رسیده است، نماز را قصر بخواند، سپس متوجه شود که اشتباه کرده، باید دوباره نماز را به جا آورد. در برگشت به وطن نیز اگر چنین اتفاقی بیفتد و نماز را تمام بخواند حکم همین است.

مسأله ۵۱۷- کسی که از وطن به سفر می رود اگر پس از عبور از حدّ ترخص، به تصور اینکه به حدّ ترخص نرسیده، نماز را تمام بخواند، سپس متوجه شود که چنین نبوده، باید دوباره نمازش را بخواند، در برگشت نیز اگر چنین اتفاقی بیفتد و نماز را قصر بخواند، حکم همین است.

مسأله ۵۱۸- اگر پس از خروج از وطن و عبور از حدّ ترخص، دوباره وارد حدّ ترخص شود، باید نماز را داخل حدّ ترخص تمام بخواند و تفاوتی نمی کند که برگشت او اختیاری یا غیر اختیاری و یا به دلیل کج بودن راه باشد.

مسأله ۵۱۹- در فرض مسألة قبل، اگر ورود او به حدّ ترخص به خاطر طبیعت مسیر همچون کجی راه باشد، لازم نیست باقیمانده مسیر به مقدار مسافت باشد، بلکه مقدار مسافت شرعی از همان ابتدای سفر با احتساب مقدار مسافتی که داخل حد ترخص می شود و برمیگردد، محاسبه می شود.

مسأله ۵۲۰- در فرض مسألة سابق، اگر ورود به حدّ ترخص به خاطر طبیعت مسیر نباشد، بلکه به خاطر امر دیگری به صورت اختیاری یا غیر اختیاری[4] به داخل حد ترخص برگردد؛ مانند اینکه برای برداشتن چمدانی که در محدودة حدّ ترخص جا گذاشته، برگردد، و بعد از برداشتن چمدان، همان سفر قبلی را ادامه دهد، در این صورت مسافت شرعی از ابتدای سفر محاسبه می شود ولی آن مقدار راه اضافی که از خارج حد ترخص برای برداشتن چمدان برگشته و دوباره به آن محل برمیگردد، در مسافت شرعی محاسبه نمی شود.

مسأله ۵۲۱- اگر به قصد مسافت از حدّ ترخص وطن خارج شد و نماز را به صورت قصر به جا آورد و دوباره وارد حدّ ترخص شد و سپس سفر خود را ادامه داد، نماز خوانده شده کافی است و لازم نیست آن را اعاده کند.

مسأله ۵۲۲- اگر از محلی که قصد اقامت ده روز کرده به قصد پیمودن مسافت شرعی خارج شود و بعد از گذشتن از حد ترخص به دلیلی، دوباره به حدّ ترخص یا حتی به محل اقامت وارد شود و قصد اقامت ده روز نداشته باشد، نمازش قصر است.

مسأله ۵۲۳- اگر کسی قصد دارد حداقل هشت فرسخ، دور شهر حرکت کند، چنانچه این حرکت داخل حد ترخص باشد، نمازش تمام است، ولی اگر خارج حد ترخص باشد، نماز قصر است؛ هرچند به خاطر کجی و اعوجاج راه، در مواردی داخل حدّ ترخص شود و مقدار مسیر خارج حد ترخص، کمتر از هشت فرسخ باشد. البته اگر بخواهد داخل حد ترخص نماز بخواند، نماز تمام است.

مسأله ۵۲۴- در فرض مسالة قبل، اگر داخل شدن به حدّ ترخص به خاطر طبیعتِ مسیر نباشد، بلکه با اختیار به داخل حد ترخص برمیگردد، در این صورت اگر بقیة راه غیر از مقدار مسافتی که برمیگردد و خارج میشود، هشت فرسخ نباشد، نماز تمام است، و اگر به مقدار مسافت باشد، نماز قصر است. البته نمازش داخل حدّ ترخّص، تمام است

------------------------------------------------------

[1] - بر اساس تحقیقات انجام گرفته ۱۳۵۰ متر پس از آخرین نقطة شهر، حد ترخص می­باشد.

[2] - به این معنا که نمی داند چه زمانی از آن محل خواهد رفت و به همین دلیل نمی تواند قصد اقامت ده روزه کند.

[3] - یعنی غیر موردِ وطن، قصد اقامت ده روزه و ماندن بیش از سی روز مردّد.

[4] - غیر اختیاری مانند اینکه کشتی ­ای که به سمت مقصدی حرکت می­کند و از حد ترخص می‌گذرد، در اثر وزش باد، دوباره داخل حدّ ترخص برمی­گردد


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -