انهار
انهار
مطالب خواندنی

خرید و فروش و واگذاری اجزاء بدن

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال 1155- شخصی مبتلاء به سرطان است اطباء متخصّص و به اتفاق تشخیص می‌دهند که امید حیات برای این شخص باقی نیست و خود مریض هم یقین دارد که چند صباحی بیش عمر نخواهد کرد. اگر این شخص بخواهد در آخرین لحظات حیات خود کلیه، چشم یا سایر اعضاء خود را مثلًا در مقابل ده میلیون تومان بفروشد تا ورّاث بتوانند با این پول امرار معاش نمایند درحالی‌که قطع اعضاء، هیچ گونه تسریع در مرگ شخص نداشته باشد فروش اعضاء جایز می‌شود یا خیر؟

جواب: امّا واگذاری عضو اگر موجب تسریع موت شود بلا اشکال جایز نیست و اگر موت مستند به آن باشد مباشر در حکم قاتل است که بحسب موارد محکوم می‌شود و اگر خطر جسمانی نداشته باشد در این صورت نیز حکم به جواز واگذاری در نهایت اشکال است و معاوضه آن با پول باطل است.

سؤال 1156- خریدوفروش عضو بدن انسان زنده جهت پیوند به بیماران چه حکمی دارد؟

جواب: در صورتی که حفظ جان بیمار معیّنی فعلًا موقوف به آن عضو باشد و برای صاحب عضو هیچ‌گونه ضرری نداشته باشد، بعید نیست واگذاری عضو اشکال نداشته باشد ولی در هر حال جواز خریدوفروش آن مشکل است و می‌توانند به صورت مصالحه عمل نمایند.

سؤال 1157- خریدوفروش کلیه در حال حیات و چشم بعد از فوت جایز است یا نه؟

جواب: جائز نیست.

سؤال 1158- کسی که وصیت می‌کند که پس از مرگم کلیه مرا برای محتاجین خارج کنید آیا این وصیت قابل اجرا است یا نه دیگر اینکه خارج کننده کلیه از بدن میّت مسلمان باید دیه بپردازد یا نه؟

جواب: در صورت توقف حفظ نفس محترمه بر آن، جواز قابل توجیه است. و الّا وصیت شخص، مجوز نیست و دیه هم در هر حال ساقط نمی‌شود و بر عهده خارج کننده کلیه است.

سؤال 1159- کسی در حال احتضار است و دکتر از حیات او قطع امید میکند آیا وارث و یا ولی می‌تواند از اعضاء او اجازه پیوند به یک مریض دیگر بدهد یا نه؟ و یا کسی وصیت میکند در حال احتضار من دکتر حق دارد از اعضاء سالم من به مریض دیگر که احتیاج دارد پیوند بزند آیا صحیح است یا نه؟

جواب: قبل از فوت مریض وارث و یا ولی چنین حقی ندارد و همچنین خود مریض حق ندارد وصیت کند که قبل از فوت من عضوی از بدن من جدا شود و به کسی داده شود بلی بعد از فوت مریض چنانچه حیات مؤمنی بستگی به پیوند عضوی داشته باشد جواز دادن عضوی از میت قابل توجیه است ولی باید دیه آن داده شود که مصرف خیرات جهت میت بشود.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -