انهار
انهار
مطالب خواندنی

مسائل متفرقه صلح

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال 33 - زيد در حال احتضار تمام املاك و اموال و احشام خود را به پسرش مصالحه كرده و غير از اين اولاد ديگرى ندارد ولى صلح نامه، امضا پدر زيد را ندارد آيا مصالحه در حال احتضار صحيح است يا نه و آيا امضا پدر لازم است يا خير؟

جواب: در فرض سؤال اگر زيد وقت مصالحه داراى عقل و شعور بوده و با طوع و رغبت مصالحه نموده باشد صلح صحيح است و موقوف به امضاء پدر زيد نيست و در اختلاف موضوعى مرافعه شرعيه لازم است.

سؤال 34 - شخصى داراى پسر و دختر است جهت پسر بزرگ ازدواج نموده و مبلغى هم براى عروسى او خرج كرده آيا مىتواند پسر مزبور را از بقيه ما ترك خود بى بهره و او را از ارث محروم و به ساير اولاد خود صلح نمايد يا نه؟

جواب: صلح ما بقى اموال، به اولاد ديگر جايز است.

سؤال 35 - زيد منافع ملك خود را به عمرو به مدت معينه به چيزى مصالحه مىنمايد بعد از آن پولى از عمرو قرض مىنمايد و همان ملك را به رهن عمرو مىدهد چنين معامله‌اى محكوم به صحت است يا خير؟

جواب: ظاهرا اشكالى ندارد.

سؤال 36 - شخصى كه متولى موقوفه و مشغول الذمه مردم است و حقوق شرعى و كفاره هم بعهده‌اش هست و مديون موقوفه هم مىباشد و صاحب شأن و عائله است و اموالش وفاء به ديونش نمىكند آيا فقير شرعى است يا نه و اگر بخواهد به ورثه‌اش بذل و عطائى كند مىتواند يا اين كه صلح، فرار از دين مىشود و اشكال دارد؟

جواب: اين شخص فقير است لكن صلح ما يملك به قصد محفوظ ماندن مال جهت ورثه و محروم شدن غرماء صلح فرار از دين و صحت چنين صلحى مورد اشكال است.

سؤال 37 - زيد تمام اموال خود را به عمرو صلح كرد در مقابل مال المصالحه معلوم و صيغه شرعيه هم جارى شده با اسقاط كافه خيارات و شرط شده كه اگر چيزى از مورد مصالحه مستحقا للغير در آمد خود مصالح از عهده بر آيد و نيز شرط شده كه مصالح از طرف متصالح وكيل باشد در خريد و فروش مورد مصالحه و در عوض مبلغ معينى بعنوان حق الوكاله دريافت نمايد آيا اين مصالحه يا اين شرط صحيح است يا خير؟

جواب: صلح مزبور ظاهرا صحيح است و ضمان شرعى نسبت به آنچه مال غير باشد صحيح نيست. بلى آنچه معلوم شود مال غير است معامله نسبت به آن فضولى است و در ساير شرائط اشكالى به نظر نمىرسد.

سؤال 38 - شخصى مقدارى از مال خود را فروخته به اولاد خود اعم از پسر و دختر با اختيار فسخ مادام الحيوة و پس از آن مورد معامله را صلح نموده به تمام ورثه خود كه صورت صلح نامه و قباله موجود است آيا اين صلح كاشف از فسخ معامله مىشود يا نه؟

جواب: از قضيه شخصيه اطلاعى ندارم بنحو كلى با فرض آن كه در بيع براى خود اختيار فسخ قرار داده مصالحه صحيح وكاشف از فسخ معامله است اگر ساير شرائط صحت را واجد باشد و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است.

سؤال 39 - زيد املاك خود را از منقول و غير منقول مسلوب المنفعة به برادر زاده‌اش به صيغه صلح شرعى مصالحه نموده و بعد از چندى زيد فوت نموده و منافعى از املاك حاصل شده كه نمو آنها تا حدى در زمان حيات مصالح بوده و قسمتى از نمو آن بعد از فوت مصالح در ملك مصالح له بوده آيا فعلا اين منافع متعلق است به وارث مصالح يا مصالح له يا به نسبت بين وارث و مصالح له تقسيم شود؟

جواب: در فرض مسأله منافع ملك تا حال موت مال مصالح است و به ورثه او منتقل مىشود.

بلى اگر از زراعت باشد كه بعد از موت مدت لازم دارد تا حاصل را بردارند متصالح اجرة المثل زمين را از بعد موت تا موقع رسيدن محصول طلب دارد و اگر منافع از قبيل ميوه درخت يا پشم گوسفند باشد چنانچه ورثه بعد از موت بلا فاصله منافع را جدا نموده و برداشتند اشكال ندارد و اگر نماء بماند تا پشم بلند شود يا ميوه بزرگ شود حكم شركت بالنسبه بعيد نيست و احتياط آنست كه به مصالحه و تراضى عمل را خاتمه دهند.

سؤال 40 - مصالحه‌اى بين دو نفر انجام گرفته به اين شرح كه صلح كننده باغى را در مقابل فلان قيمت به كسى صلح نموده و او نيز قبول كرده است مشروط بر اين كه هر كسى در آينده مالك مزرعه و آب مصالحه كننده بود چه خود مالك فعلى و چه ديگرى سالى چهار مرتبه باغ مزبور را آب دهد، در حال حاضر آب آن مزرعه خشكيده ورثه صاحب باغ مدعى هستند هر چند اين آب خشكيده بايد از آب مزرعه ديگر اين باغ مشروب شود ولى ورثه صلح كننده مىگويند چون آب خود باغ و مزرعه خشك شده ما مسئول شرب باغ، با آب ديگر نيستيم لطفا حكم مسأله را بيان فرمائيد.

جواب: در فرض سؤال چون آب مزرعه خشك شده بعيد نيست مشروب ساختن آن باغ از آب مزرعه ديگر واجب نباشد. والله العالم.

سؤال 41 - آيا صلح نمودن جنس ربوى به بيشتر از همان جنس صحيح است يا اين كه مانند بيع ربوى صحيح نيست.

جواب: جريان ربا و عدم صحت صلح ربوى خالى از قوت نيست.

سؤال 42 - زيد ملكى را به عمرو صلح نموده و در ضمن عقد خارج لازم شرط كرده به هر نحو كه صلاح بداند اقدام در حبس آن ملك نمايد به مدت سى و پنج سال كه از منافع آن استيجار صوم وصلوة و تلاوت قرآن براى خود مصالح و والدين او نمايد و بعد از مدت مذكور وقف جهت استيجار صوم وصلوة به نيابت برادران زيد، و عمرو هم ملك را به ديگرى صلح نموده به همان شرط، چون اطمينان بحيات خود نداشته و آن شخص ثالث هم وفا به شرط نموده وملك را بنحو مذكور حبس كرده فعلا كه مدت حبس منقضى شده و آن شخص حسب الشرط بايد وقف نمايد كه هميشه از منافع آن استيجار صوم وصلوة براى برداران زيد بشود و برادران زيد هنوز در قيد حيات هستند تكليف شخص ثالث نسبت به ملك مزبور چيست؟

جواب: در فرض سؤال ظاهر آنست كه مصالح له بايد ملك مذكور را براى استيجار نماز به نيابت برادران زيد حبس نمايد ولى چون فعلا خودشان در قيد حيات هستند منافع آن بايد نگهدارى شود و بعد از موت آنها به مصرف برسد و به مقدارى كه احتمال مىرود نماز از آنها فوت شده باشد براى آنها نماز استيجار نمايد و بعد ملك مال خود مصالح له است ومع ذلك اگر عين عبارت صلح نامه ديده شود شايد نحو ديگر از آن استظهار شود.

سؤال 43 - برادر اينجانب كه مردى بىسواد و بدون اولاد بود. فوت نموده، يك برادر و سه خواهر صلبى و بطنى دارد كه دو تا از خواهران، شوهرشان از دنيا رفته وفوق العاده تهيدست و بى بضاعت هستند و اغلب، اقوام و ديگران به آنها كمك كرده امرار معاش مىنمايند و از طرف ديگر يكى از خواهرها پسر ناقص العقل مادر زادى در حدود سى ساله دارد و سرپرستى آن هم به عهده مادرش مىباشد، پس از فوت اخوى، همسرش به اتفاق خواهرزاده‌اش، وصيت نامه‌اى از اخوى در آوردند كه تقريبا از هشت سال و نيم قبل حكايت مىكند و آن هم بطور مخفيانه در يكى از دهات اطراف محل سكونتش به امضا دو نفر از شهود غير محلى رسيده و در وصيت نامه مذكوره زوجه‌اش را وصى خود قرار داده و تمامى ما يملك خود اعم از آب وملك و باغ و عمارت و احشام و اثاث البيت را به همسرش واگذار كرده و فقط مبلغ هفت هزار تومان مخارج كفن و دفن وعزا براى خود تعيين نموده، خواهشمند است حكم شرعى را اعلام فرمائيد. ضمنا با در نظر گرفتن سطح زندگى فعلى، نسبت به هفت هزار تومان مخارج كفن و دفن وعزا كه هشت سال و نيم قبل تعيين شده است وظيفه چيست؟ ضمنا يك برگ رونوشت وصيت نامه مذكوره به حضور مبارك ارسال شد.

جواب: در فرض سؤال آنچه از نوشته انتقال نامه به نظر رسيد، اگر منظور از واگذارى، صلح باشد، باقى ورثه حق اعتراض ندارند و اگر منظور هبه باشد و اموال موهوبه، به تصرف و قبض همسر خود داده، باز هم باقى ورثه حق اعتراض ندارند و اما اگر هبه باشد و اموال موهوبه را تا زمان فوت، به تصرف و قبض همسر خود نداده اين هبه باطل است و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است و اما نسبت به هفت هزار تومان بايد به مقدار قيمت كفن معمولى از آن بردارند و ثلث بقيه بدست وصى به مصرف دفن وخرج عزاى موصى برسد و در ما زاد بر ثلث محتاج به امضا ورثه است.

سؤال 44 - چه مىفرمائيد در اين مسأله كه شخصى روستائى در موقع حيات خود جزئى آب وملك و خانه گلى و اثاث خانه‌اى كه داشته و با آنها زندگى مىكرده صلح شرعى نموده به دو پسر و عيال خود و در ضمن عقد، شرط كرده، مادام كه زنده است از منافع آن استفاده نمايد اكنون دختر متوفى از تركه مورد مصالحه ادعاى ارث مىنمايد آيا شرعا حق دارد يا خير؟

جواب: در فرض سؤال اگر منظور از شرط، اين است كه منافع مادام الحيوة مال خودش باشد اين صلح صحيح است و بعد از موت او مال مصالح لهم است و اما اگر مقصود اين است كه مادام الحيوة، مورد صلح، به ملك خودش باقى باشد اين صلح باطل است و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است.

سؤال 45 - در مورد پرداخت خسارت، به كارگر اخراجى، توسط هيئت حل اختلاف اداره كار وامور اجتماعى اگر صاحب كارخانه راضى نباشد پرداخت خسارت، شرعى است يا خير و در مورد نقص عضو كارگر، ديه و خسارت به عهده صاحب كارخانه و يا صاحب كار است يا به عهده كار فرما.

جواب: اگر كارگر در موقع استيجار، در ضمن عقد لازم، با مالك كارخانه يا وكيل او شرط جبران خسارت بدنى كارگر را كرده باشد واجب است مطابق شرط عمل شود و هم چنين اگر استخدام مبنى بر اين شرط باشد و در غير اين صورت، ضامن نمىباشد مگر آن كه شخصا مباشر يا سبب جرح يا نقص عضو كارگر شده باشد.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -