انهار
انهار
مطالب خواندنی

صلح فضولى

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال 7 - آيا مورد صلح قابل تبعيض و تجزيه مىباشد يا خير و اگر مورد صلح بعضا مستحقا للغير در آيد عقد صلح باطل است يا خير و ديگر اين كه هر گاه ملك يا املاكى مشاعا متعلق به چند نفر بوده باشد اگر يك نفر از چند نفر مالكين به اتفاق يك نفر ديگر كه اصلا مالك نبوده ملك يا املاك مورد بحث را متفقا به صلح واگذار كنند در حالى كه چند نفر مالك ديگر از وقوع عقد صلح بى اطلاع بوده و بعدا وقوع عقد را امضا و قبول ننمايند آيا عقد صلح باطل است يا حكم ديگرى دارد؟

جواب: بلى صلح قابل تجزيه است به اين معنى كه نسبت به مقدارى كه ملك صلح كننده بوده يا مأذون از مالك بوده صلح صحيح است و نسبت به آنچه مالك يا مأذون از مالك نبوده صلح فضولى است.

سؤال 8 - آيا فضوليت همان طور كه در بيع هست در صلح هم جريان دارد يا خير؟

جواب: بلى جريان دارد وحتى در موردى كه صلح، تعلق به اسقاط دين يا حق بگيرد و فايده ابراء و اسقاط را بدهد فضوليت جريان دارد با اين كه در خود اسقاط و ابراء فضوليت نيست.

سؤال 9 - زيد چند اصله درخت را به عمرو فضولتا و بى اطلاع صلح كرده مشروط به اين كه چند سال براى او نماز استيجار شود و آنچه باقى مانده از قيمت عين، بابت وجوهات داده شود، پس از صلح فضولى كه به خط مصالح مىباشد مصالح فوت مىكند آيا مىتوان گفت قبول فضولى در عقب صلح بوده يا خير و بر فرض عدم قبول متصالح بعد از فوت اثرى دارد يا خير و بر فرض عدم تأثير آيا دين متوفى كه نماز و وجوهات باشد ثابت مىشود يا نه و بر فرض ثبوت بايد به نظر متصالح عمل شود تا تأمين نظر متوفى بشود يا هر يك از ورثه مىتوانند بگويند كه ما سهميه خودمان را عمل مىكنيم؟

جواب: در فرض سئوال ظاهر اين است كه قبول هم بعد از صلح واقع شده لكن چون قبول فضولى بوده اگر متصالح اجازه نكند مصالحه باطل است و وصيت محسوب مىشود و بنابر اين تا مقدار ثلث نافذ و در زائد بر آن محتاج به امضا ورثه است و اگر متصالح اجازه كند مؤثر است ولى چون مصالح بنحو مذكور كه تمام آنچه صلح شده به خود مصالح برگردد يعنى نتيجه‌اش عايد او شود مورد اشكال است بنابر احتياط با اذن ورثه بر طبق وصيت عمل شود


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -