انهار
انهار
مطالب خواندنی

۶ - انتقال

بزرگ نمایی کوچک نمایی
۶ - انتقال
(مسأله 205) اگر خون بدن انسان یا  خون حیوانی که خون جهنده دارد، (یعنی: حیوانی که وقتی رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند1) به بدن حیوانی که خون جهنده ندارد برود و خون آن حیوان حساب شود، پاک می گردد و این را انتقال گویند2. پس خونی که زالو از انسان می مکد چون خون زالو به آن گفته نمی شود و می گویند خون انسان است3 نجس می باشد.
1- [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت الله بهجت نیست]
2- خوئی، تبریزی: و همچنین است حکم در سایر نجاسات...
زنجانی: و همچنین است حکم در سایر نجاسات؛ و اما خونی که زالو از انسان می مکد چون به آن خون انسان گفته می شود نجس می باشد.
وحید: و همچنین سایر نجاسات، اگر جزء بدن حیوانی شود که به او منتقل شده حکم اجزای آن حیوان را دارد و اگر جزء نشده و آن حیوان ظرف است، نجس است؛ و به این جهت، خونی که زالو از انسان می مکد چون خون زالو به آن گفته نمیشود و می گویند خون انسان است نجس می باشد.
3- بهجت: تا وقتی که چنین است...
*****
امام خامنه ای: رساله  آموزشی ص ۶۹: خونی که پشه و دیگر حشرات از بدن انسان یا حیوانی که خون جهنده دارد مکیده‌اند، تا وقتی که خون انسان یا حیوان به حساب می‌آید نجس است، (مانند خونی که زالو از بدن انسان مکیده است)، ولی پس از آن که بر اثر گذشت مدتی، خون آن حشره محسوب شد پاک می‌شود. حکم در سایر نجاسات نیز چنین است.
سیستانی: مسأله 203- چنانچه حیوانی که عرفاً خون ندارد، خون بدن انسان یا خون حیوانی که خون جهنده دارد را بمکد به طوری که خونِ مکیده شده، در معرض آن باشد که جذب بدن آن حیوان گردد، مانند پشه‌‌ای که از بدن انسان یا حیوانی خون می‌مکد، آن خون مکیده شده، پاک می‌شود و این را انتقال می‌گویند و امّا خونی که زالو از انسان برای معالجه می‌مکد چون معلوم نیست جزء بدن او می‌شود یا نه، نجس است.
مکارم: مسأله 223 - اگر خون بدن انسان يا حيوانى که خون جهنده دارد به بدن حيوانى که خون جهنده ندارد منتقل گردد و خون آن حيوان حساب شود پاک است و آن را «انتقال» گويند بنابراين، خون پشه که جزء بدن اوست پاک است، هر چند در اصل آن را از انسان گرفته، ولى خونى که زالو از انسان مى مکد پاک نيست، چون جزء بدن او محسوب نمى شود.
جوادی آملی: مسأله - اگر خون بدن انسان يا حيوانی كه خون جهنده دارد، به بدن حيوانی كه خون جهنده ندارد، منتقل شود و به خون آن حيوان تبدّل يابد، پاک میگردد؛ ولی خونی كه زالو از انسان میمكد، چون به جزءِ بدن زالو تبدّل نمیيابد و خون انسان شمرده میشود، نجس است.
(مسأله 206) اگر کسی پشه ای را که به بدنش نشسته بکشد و نداند خونی  که از پشه بیرون آمده از او مکیده یا از خود پشه می باشد، پاک است1 و همچنین است اگر بداند از او مکیده ولی جزو بدن پشه حساب شود، اما اگر فاصلهٔ بین مکیدن خون و کشتن پشه به قدری کم باشد که بگویند خون انسان است2، یا معلوم نباشد که می گویند خون پشه است یا خون انسان، نجس می باشد.
1- جوادی آملی: همچنين است چنانچه بداند از او مكيده؛ ولی به جزء بدن پشه تبدّل يافته؛ اما اگر فاصلهٔ بين مكيدن خون و كشتن پشه به اندازه‌ای كم باشد كه به خون پشه تبدّل نيافته يا معلوم نباشد كه تبدّل يافته يا نه، نجس است.
2- گلپایگانی، صافی: آن خون نجس می باشد، واگر بداند که آن خون را از انسان مکیده و شک کند که جزء بدن پشه شده یا نه، احتیاط اجتناب از آن است.
سبحانی: نجس می باشد.
امام خامنه ای: رجوع کنید به ذیل مسأله ۲۰۵.
*****
سیستانی: مسأله 204- اگر کسی پشه‌ای را که به بدنش نشسته بکشد و خونی را که پشه مکیده از او بیرون بیاید، آن خون پاک است؛ زیرا در معرض آن بوده که غذای پشه شود اگرچه فاصله میان مکیدن خون و کشتن پشه بسیار کم باشد، ولی احتیاط مستحب آن است که از آن خون در این صورت اجتناب شود.
مکارم: مسأله 224 - هرگاه خونی از پشه بیرون آید و نداند خونی است که تازه از او مکیده یا از خود پشه است پاک می باشد، ولی اگر بداند هنوز خون جزء بدن پشه نشده نجس است.
مظاهری: مسأله 191– اگر کسی پشه ای را که به بدنش نشسته بکشد خونی که از پشه بیرون می آید پاک است.
مسأله اختصاصی
جوادی آملی: مسأله 212- اگر جِرم نجسی مانند پوست، گوشت و استخوان، جزء بدن انسان يا حيوانِ پاک شده و از اجزای بدن او محسوب شود، پاک خواهد بود؛ يعنی آنچه سبب پاک شدن است، تبدّل است؛ نه صرف انتقال.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -