انهار
انهار
مطالب خواندنی

۴ - استحاله

بزرگ نمایی کوچک نمایی
۴ - استحاله
(مسأله 195) اگر جنس چیز نجس به طوری عوض شود که به صورت چیز پاکی در آید پاک می شود و می گویند: استحاله شده است. مثل آنکه چوب نجس1 بسوزد و خاکسترگردد، یا سگ در نمکزار فرو رود و نمک شود، ولی اگر جنس آن عوض نشود مثل آنکه گندم نجس را آرد کنند یا نان بپزند2 پاک نمی شود.
1- اراکی: چیز نجس...
2- بهجت: گندم نجس را آرد کنند و یا آرد نجس را نان بپزند ...
*****
امام خامنه ای: رساله  آموزشی ص ۶۹:
چیز نجس اگر به طوری تغییر یابد که جنس دیگری شود، مانند چوبی که با سوختن خاکستر شود یا شرابی که به سرکه تبدیل شود یا سگی که در نمکزار بیفتد و تبدیل به نمک شود، پاک می‌شود، ولی اگر جنس آن تغییر نیابد، بلکه فقط صورت آن عوض شود، مانند گندم که آرد می‌شود یا شکر که در آب حل می‌شود، پاک نمی‌شود.
مکارم: مسأله 212 - هر گاه عین نجس چنان تغییر یابد که نام آن از آن برداشته و نام دیگری به آن داده شود، پاک می گردد و می گویند «استحاله» شده است، مثل اینکه سگ در نمکزار فرو رود و مبدّل به نمک شود؛ همچنین اگر چیزی که نجس شده است به کلی تغییر یابد، مثل اینکه چوب نجس را بسوزانند و خاکستر کنند، یا آب نجس تبدیل به بخار شود؛ اما اگر تنها ساختار آن تغییر کند مثل اینکه گندم نجس را آرد کنند پاک نمی شود.
وحید: مسأله ۱۹۶ ـ اگر چيز نجسى به صورت چيز پاكى در بيايد كه عرف آن را تغيير در حقيقت ببيند پاك مى شود ، مثل آن كه چوب نجس بسوزد و خاكستر گردد ، يا سگ در نمكزار فرو رود و نمك شود ، ولى اگر حقيقت آن عوض نشود ـ مثل آن كه گندم نجس را آرد كنند يا نان بپزند ـ پاك نمى شود.
جوادی آملی: مسأله 199– اگر جنس چيز نجس و متنجّس به گونه‌ای عوض شود كه به صورت چيز پاکی درآيد، پاک میشود و میگويند «استحاله» شده است، بنابراين اگر سگی بر اثر برخورد با خون يا ادرار، متنجّس شود و در نمک‌زار فرو رود و نمک شود، هم نجاست ذاتیاش عوض میشود؛ هم تنجّس عَر‌َضی آن. شراب یا ادراری نيز كه با قطره خونی متنجّس شده، اگر بخار شود، هم نجاست ذاتیاش برطرف میشود؛ هم تنجّس عَر‌َضی آن؛ همچنين اگر چوبِ متنجّس بسوزد و خاكستر گردد، يا آب متنجّس تبديل به بخار شود، پاک می‌شود؛ ولی چنانچه جنس چيز نجس و متنجّس عوض نشود و جسم همان جسم باشد، فقط صورت نوعی آن به حسب ظاهر عوض شود ـ مثل اينكه هيزم متنجسی ذغال گردد، يا گندم متنجسی تبديل به آرد و خمير و نان شود ـ پاک نمیشود.
مسائل اختصاصی
بهجت: مسأله ۱۹۸ - بخار و دود و شعله ای که از چیز نجس یا متنجس برمی خیزد پاک است، ولی اگر بخار به صورت عرق و مایع درآید چه از نجس باشد و چه از متنجس، نجس است. ونیز بنابر احتیاط واجب باید از ذرات چربی و روغنی که از دود نجس و متنجس حاصل می شود و بر سطوح مجاور آن می نشیند اجتناب شود.
امام خامنه ای: رساله  آموزشی ص ۶۹: برای تطهیر مواد نجس، مثل روغن نجس، صرف انجام فعل و انفعالات شیمیایی که خاصیت جدیدی به مواد ببخشد کافی نیست (با این کار، استحاله تحقق پیدا نمی‌کند).
جوادی آملی: مسأله ۲۰۰ - بخار، دود و شعله‌ای كه از چيز نجس يا متنجّس برمیخيزد، پاک است؛ ولی اگر بخار به صورت عرق و مايع درآيد، نجس است؛ نيز به احتياط واجب بايد از ذرّات چربی و روغنی كه از دود نجس حاصل میشود و بر سطوح مجاور آن مینشيند، اجتناب شود.
(مسأله ۱۹۶) کوزه گلی و مانند آن که۱ از گل نجس ساخته شده نجس است۲ و باید ۳ از زغالی که از چوب نجس درست شده اجتناب نمایند۴.
1- جوادی آملی: كوزهٔ گِلی، سفال، آجر و مانند آن‌ها که...
2- گلپایگانی، خوئی، تبریزی، صافی: و همچنین زغال چوب نجس.
3- بهجت: بنابر احتیاط واجب...
4- وحید: زغالی که از چوب نجس ساخته شده احوط اجتناب از آن است.
مظاهری: اجتناب از زغالی که از چوب نجس درست شده و نظیر آن لازم نیست.
*****
سیستانی: مسأله 190– کوزۀ گلی و مانند آن که از گل نجس ساخته شده است نجس است و اما زغالی که از چوب نجس درست شده چنانچه هیچ یک از خواصّ حقیقت سابقه در آن نباشد، پاک است. و اگر گل نجس با آتش، مبدّل به سفال یا آجر شود ، بنابر احتیاط واجب، نجس است.
زنجانی: مسأله 197– کوزه گلی و مانند آن که از گل نجس ساخته شده نجس است و بنابراحتیاط ذغالی که از چوب نجس درست شده نجس است.
مکارم: مسأله 213 : زغالی که از چوب نجس درست شده نجس است، و همچنین کوزه یا آجری را که از گل نجس ساخته اند.
سبحانی: مسأله 159 – کوزۀ گلی و مانند آن که از گل نجس ساخته شده و همچنین زغالی که از چوب نجس درست شده باشد نجس است .
(مسأله 197) چیز نجسی که معلوم نیست استحاله شده یا نه ، نجس است1.
1- زنجانی: بنابراحتیاط.
وحید: در صورتی که منشأ شکّ این باشد که آیا موضوع نجس باقی است یا نه.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -