انهار
انهار
مطالب خواندنی

سفر و وطن

بزرگ نمایی کوچک نمایی

افطار كردن مسافر قبل از رسيدن به وطن

سؤال:  شخصى در سفر بوده و قصد داشت پيش از ظهر به وطن برسد و نيّت روزه كند، ولى در بين راه سهوا چيزى مى خورد. آيا مى  تواند آن روز را روزه بگيرد؟

 پاسخ: اگر روزه ى واجب معين ـ مثل روزه ى ماه مبارك ـ است به قصد وظيفه امساك كند (چيزى نخورد) و قضاى آن را هم بگيرد، به خصوص اگر در اصل تناول سهو نبوده؛ بلكه در قصدش سهو بوده، ولى با تعمد خورده است.

شك در رسيدن به وطن

سؤال: در صورتى كه مسافر در ماه مبارك رمضان به سوى وطن خود حركت نمايد و هم زمان با اذان ظهر، نزديك وطن خود برسد؛ ولى شكّ نمايد كه آيا مقدار مسافت مانده وطن محسوب مى شود يا نه، تكليف چيست؟

پاسخ: بايد قبل از ظهر به شهر خودش وارد شود، يعنى به حدّى برسد كه ديگر عرفا مسافر بر او صدق نكند و با شكّ در اين مطلب بنابر نرسيدن بگذارد و در صورت رسيدن به حدّ ترخّص و نرسيدن به شهر، احتياط مورد دارد.

مسافرت شرعى، پيش از ظهر

سؤال: كسى پيش از ظهر به اندازه مسافت شرعى از وطن خارج مى  شود و پيش از ظهر به وطن يا محلّ اقامه بر مى گردد، آيا مى  تواند روزه بگيرد؟

پاسخ: اگر روزه واجب معيّن است و در طول اين مدت افطار نكرده، اگر قبل از ظهر به وطن برگردد يا به محلّ اقامه با قصد جديد براى ده روز ماندن بازگردد بايد روزه بگيرد و اگر غير واجب معيّن است، روزه گرفتن او جايز است.

مسافرت بين روزه  هاى كفاره

سؤال: فردى بين سى و يك روز كفاره، مسافرت يك روزه انجام مى  دهد ولى تا پيش از زوال برمى  گردد و نيّت روزه مى  كند. آيا پى در پى بودن آن به هم خورده است؟

پاسخ: اشكال ندارد و پى در پى بودن روزه  ها به هم نخورده است.

 حكم مسافرت كردن در رمضان

 سؤال: آيا مى شود در ماه رمضان مسافرت كرد؟

پاسخ: بله، مى شود.

گرفتن روزه مستحبى در سفر

سؤال:  گرفتن روزه مستحبى در سفر، چه حكمى دارد؟

پاسخ: مسافر نمى تواند در سفر روزه بگيرد، مگر اين كه روزه گرفتن در سفر را نذر كرده باشد، كه در اين صورت روزه گرفتن صحيح است و بنابر احتياط واجب روزه مستحبى را در سفر به نيّت رجا بايد گرفت، مگر در مدينه مشرفه كه بنابر روايت، مسافر مى تواند براى برآورده شدن حاجت سه روز روزه بگيرد.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -