حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از جمله اولیای الهی است که احادیثی در منابع فریقین {شیعه و سنّی} در فضیلت و جایگاه الهی ایشان وجود دارد. یکی از آنها حدیث «فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّی ...» است که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلّم) آن را در مورد ایشان فرموده و برخی از علمای شیعه از این حدیث، عصمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) را استنباط کرده اند.
اعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، ص 294. تلخیص الشافی، ج 3، ص 122. الإمامة فی أهم الکتب الکلامیة و عقیدة الشیعة الإمامیة، ص 67.
بنابر نقلهای موجود، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) چندین بار محتوای این جمله را با عبارات گوناگون بیان فرمودهاند، یکی از این نقل ها چنین است:
ابوذر غفاری نقل می کند در ایام بیماری پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) که منجر به رحلتشان شد، به حضور ایشان رفتیم.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «دخترم فاطمه (سلام الله علیها) را فراخوان و بگو به این جا بیاید».
پس بلند شدم و به حضور حضرت زهرا (سلام الله علیها) رفتم و گفتم ای ارجمند ترین بانوان! پدرتان شما را فراخوانده است.
ایشان چادر به سر کرد و از خانه بیرون رفت و به حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) رسید و هنگامی که پدرشان را در آن حالت بیماری دید، شروع به گریه کرد، پس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) نیز از گریه او گریست.
سپس او را در آغوش گرفت و فرمود: «فاطمه جان! پدرت فدایت شود، گریه مکن! همانا تو اولین کسی هستی (از نزدیکانم) که به من ملحق می شوی، در حالی که مظلوم و غضبناک هستی ... و در کنار حوض کوثر بر من وارد می شوی».
فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: «در کجا شما را ملاقات میکنم؟».
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم): «تو در کنار حوض کوثر مرا ملاقات می کنی در حالی که من شیعیان و محبان تو را سیراب می کنم و دشمنان و ناراحت کنندگان تو را از خود دور میکنم».
فاطمه (سلام الله علیها): «اگر در کنار حوض شما را ملاقات نکنم، در کجا می توانم شما را ببینم؟».
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم): «در کنار میزان الهی مرا می بینی».
فاطمه (سلام الله علیها): «پدر جان! اگر در کنار حوض نیز شما را نبینم؛ کجا شما را خواهم دید؟».
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم): «در صراط مرا خواهی دید در حالی که من صدا میزنم شیعیان علی از صراط بگذرند (سَلِّمْ سَلِّمْ شِیعَةَ عَلِیٍّ).
ابوذر گفت: در این هنگام قلب من آرام شد و به این جمله پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) آرامش گرفت. سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) رو به من کرد و فرمود: «یَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّهَا بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی»؛ ای اباذر! همانا فاطمه (سلام الله علیها) پاره تن من است و هرکس او را اذیت کند؛ مرا اذیت کرده است. همانا او ارجمند ترین بانوی جهان بوده و شوهرش نیز ارجمندترین جانشین پیامبران است ... .
کفایة الاثر فی النصّ علی الأئمة الإثنی عشر، ص 36 – 37.
عبارت «بَضْعَةٌ مِنِّی» یعنی این که او جزئی از من است همانگونه که تکه ای از گوشت، جزئی از بدن است.
مجمع البحرین، ج 4، ص 300.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) در موارد دیگر نیز این سخن را بر زبان آورده است؛ شخصى که نابینا بود از حضرت فاطمه (سلام الله علیها) اجازه خواست تا به حضور او برود، حضرت فاطمه پرده انداخت و در پشت پرده قرار گرفت. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) به او فرمود: «چرا در حجاب قرار گرفتی در حالى که او تو را نمى دید؟» حضرت فاطمه (سلام الله علیها) پاسخ داد: «اگر او مرا نمى بیند، من او را مى بینم، و او بوى تن مرا نیز حس مى کند». پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «أَشْهَدُ أَنَّکِ بَضْعَةٌ مِنِّی؛ شهادت مى دهم که تو پاره اى از وجود من هستى».
النوادر، ص 13 – 140. الجعفریات (الأشعثیات)، ص 95.
این مورد اخیر، در منابع اهل سنت نیز ذکر شده است.
حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، ج 2، ص40. العدد القویة لدفع المخاوف الیومیة ص 225.
همچنین موارد دیگری نیز وجود دارد که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) از این جمله استفاده کرده است.
العدد القویة لدفع المخاوف الیومیة ص 225.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) این سخنان را در زمان های مختلف و با تعابیر گوناگون بیان فرمودند:
«إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّی، مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی، وَ مَنْ غَاظَهَا فَقَدْ غَاظَنِی وَ مَنْ سَرَّهَا فَقَدْ سَرَّنِی».
فاطمه پاره تن من است، هر که او را آزار نماید مرا آزار نموده، و هر که او را به غیظ آورد مرا به غیظ آورده و هر که او را شاد کند مرا شاد کرده. إعتقادات الإمامیة، ص 105.
فاطمه پاره تن منست و او جان منست که در میان دو پهلوى من است، مرا بد مىآید آنچه او را بد آید و مسرور میدارد مرا آنچه او را مسرور دارد،
بحار الانوار، ج 29، ص 32.
«و قال النبی (صلی الله علیه و آله و سلّم): فاطمة بضعة منّی، و هی روحی التی بین جنبیّ، یسوؤنی ما ساءها و یسرّنی ما سرّها».
فاطمه پاره تن منست و او جان منست که در میان دو پهلوى من است، مرا بد مىآید آنچه او را بد آید و مسرور میدارد مرا آنچه او را مسرور دارد، بحار الانوار، ج 29، ص 32.
اما برخی منابع، در مورد این که چرا این سخن بر زبان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) آمده، نقلی آورده اند که به دلیل اشکالات موجود در آن قابل پذیرش نیست:
«از مسور بن مخرمة روایت شد که علی بن ابی طالب دختر ابوجهل را به عقد خود در آورد. این خبر به گوش فاطمه (سلام الله علیها) رسید. او نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) رفته و گفت: علی (علیه السلام)، دختر ابی جهل را عقد کرده است و مردم گمان می برند که شما نسبت به ناراحتی دخترانتان، هیچ نگران نیستید! پس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) بلند شد و بعد از سخنانی فرمود: ... همانا فاطمه پاره تن من است و من با ناراحتی او خشمگین میشوم. به خدا سوگند که دختر پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) و دختر دشمن خدا (ابوجهل) نزد یک مرد جمع نخواهند شد! پس از آن بود که علی این عقد را باطل کرد».
صحیح بخاری، ج 5، ص 22.
به همین مضمون نقل های دیگری نیز از اهل سنت وجود دارد: «پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) در بالای منبر بوده و فرمود: همانا فرزندان هشام بن مغیره از من اجازه خواسته اند که دخترشان را به عقد علی بن ابی طالب درآورند!
اجازه نمی دهم! اجازه نمی دهم! اجازه نمی دهم! مگر این که پسر ابی طالب دوست داشته باشد دختر من را طلاق دهد و با دختر آنها پیمان ازدواج بندد. همانا دختر من پاره تن من است ...».
صحیح مسلم، ج 4، ص 1902. سنن أبی داود، ج 2، ص 226.
در برخی از نقل ها، نام ابوهریره به عنوان راوی وجود دارد.
شرح نهج البلاغة ابن أبى الحدید، ج 4، ص 64.
اما این روایت برای بیشتر اندیشمندان شیعی و برخی از صاحب نظران اهل سنت دارای اشکالاتی است؛ از جمله آن که خود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) نیز با ام حبیبه که دختر دشمن خدا ابوسفیان بوده ازدواج کرده اند! لذا از پذیرش آن خودداری کرده و حتی برخی از آنان، علت وجود چنین روایاتی را عداوت و بغض نسبت به امیر المؤمنین علی (علیه السلام) ارزیابی کرده اند.
روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج 8، ص 124.
علاوه بر این، اشکالاتی نیز در مورد این نقل وجود دارد که تعدادی از آنها را مرحوم سید مرتضی این گونه آورده است:
1. پبامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) آنچه که اسلام مباح کرده را انکار نکرده است و در اسلام برای مرد جواز ازدواج با چهار زن با شرایط آن وجود دارد پس چگونه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) این مباح را انکار می کند و این را بر منبر بیان می فرماید؟! (و علی (علیه السلام) را جهت انجام عمل مباحی این گونه مؤاخذه می کند).
2. این روایت، موجب طعنه بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) میشود؛ زیرا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) بنا بر دستور الهی فاطمه (سلام الله علیها) را به عقد علی (علیه السلام) در آورد. حال چگونه خدا او را برگزید؟!
آشکار است خداوند کسی که موجب اذیت و آزار فاطمه (سلام الله علیها) شود را بر نمی گزیند و این نشان از کذب این خبر دارد.
3. از امام علی (علیه السلام) هیچ گونه مخالفتی با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) سر نزده است؛ حال چگونه می توان پذیرفت که ایشان چنین عملی انجام داده باشد که موجب تأثر و ناراحتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) شده است؟!
4. اگر چنین حدیثی واقعیت داشت؛ دشمنان علی (علیه السلام) که تعدادشان کم نیز نبوده، قطعاً در طول تاریخ از آن به عنوان طعنه بر امیرالمؤمنین (علیه السلام) استفاده می کردند و چنین گزارشی نشده است.
تنزیه الأنبیاء، ص 212، به نقل از شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار(ع)، ج 3، پاورقی ص 31.
ابن ابی الحدید نیز به مانند بسیاری از اهل سنت در این روایت شک و تردید داشته و در بیان آن می آورد:
«به نظر من حتی اگر این خبر را بپذیریم، باز هم نمی توان علی (علیه السلام) را ملامت کرد؛ زیرا مسلمانان اتفاق دارند که ازدواج با دختر ابوجهل به همراه ازدواج با دختر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلّم) اشکالی ندارد؛ زیرا اسلام حکم به جواز چهار زن داده است و همچنین دختر ابی جهل نیز مسلمان بوده و این واقعه بعد از فتح مکه و اسلام آوردن اهالی آن گزارش شده است. بنابراین، خلافی از علی (علیه السلام) دیده نشده است. اما این نکته باقی می ماند که اگر این روایت درست است، چرا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) چنین برخوردی داشته است؛ به نظر علت امر چنین است که وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) غیرتمندی فاطمه (سلام الله علیها) را دید، علی (علیه السلام) را پدرانه ملامت کرد تا صلح میان آنها برقرار گردد. همچنین شاید آنچه واقعیت دارد مقداری از این کلام موجود در روایت باشد که با کم کردن مقداری و اضافه کردن مقداری دیگر به این شکل در آمده است ...».
شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 65 – 66.
علاوه بر اینها، راویاتی که در این منابع از آنها استفاده شده، در نزد شیعه اعتباری ندارند و نمی توان به گفتار آنها اعتنایی کرد، بلکه حتی در برخی از موارد دروغ گو بودن این راویان اثبات شده است.
در منابع شیعی روایاتی وجود دارد که در آن، این حدیث اهل سنت را بر ائمه (علیهم السلام) عرضه داشته و آنها نیز جواب داده اند. در روایتی امام صادق (علیه السلام) تنها به ذکر این نکته اکتفا می کند: «مردم چه گفتار عجیبى درباره على (علیه السلام) دارند یکى او را معبود می داند و دیگرى بنده گناه کار خداوند ...».
الأمالی شیخ صدوق، ص 104.
در نهایت باید گفت؛ به جهت وجود نقد های مختلف بر محتوای روایاتی که سبب صدور این سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) جلوگیری از ازدواج مجدد امام علی (علیه السلام) در زمان حیات حضرت فاطمه (سلام الله علیها) می دانند و نیز به دلیل ضعف سند و عدم اعتماد به راویان این احادیث، نمی توان آنها را پذیرفت.