انهار
انهار
مطالب خواندنی

(۴) شهادت امام جواد (علیه السلام)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِيِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِمِ
وَ اَلسَّلاَمُ عَلَى عِبَادِ اَللَّهِ اَلصَّالِحِين
شهادت امام جواد (علیه السلام)
   
سلام به اشک! سلام بر غم! سلام بر غربت تو و بر تمام تنهایی ات، یا جواد الائمه!
هر چند دست ما از آستان تو کوتاه است؛ امّا دل بر ضریح دیر آشنای تو بسته ‏ایم؛ تا با کرامت ازلی‏ات، گره گشای آرزومندی ما باشی. مولا جان! به صداقت اشک‏ها قسم، که نیازمندانِ آستان توایم؛ جرعه ‏ای از دریای معرفت ما را بنوشان!
امام نهم شیعیان حضرت جواد (علیه السلام) در سال ۱۹۵هجری در مدینه ولادت یافت . نام آن بزرگوار محمد و معروف به جواد و تقی است . القاب دیگری مانند رضی و متقی نیز داشته ولی تقی از همه معروفتر است.
امام محمد تقی (علیه السلام) هنگام وفات پدر ۸ ساله بود و پس از شهادت جانگداز حضرت رضا (علیه السلام) مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (علیه السلام) انتقال یافت.مأمون خلیفه عباسی که همچون سایر خلفای بنی عباس از پیشرفت معنوی و نفوذ باطنی امامان معصوم و گسترش فضایل آنها در بین مردم هراس داشت سعی کرد پسر امام رضا را تحت مراقبت خاص خویش قرار دهد.
ازدواج امام جواد (علیه السلام)
مأمون نخستین کاری که کرد، دختر خویش ام الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد (علیه السلام) درآورد تا مراقبی دائمی و از درون خانه، بر امام گمارده باشد.
دلیل دیگری که مأمون دختر خود را به ازدواج امام در آورد کشاندن امام به سمت خود بود، چرا که تصور می کرد امام با این وصلت مجذوب مادیات و جاه و مقام شده، قداست وی خدشه دار و از راه اصلی منحرف، شیعیان متفرق شده و مأمون خود قوی می شود .مأمون همچنین می خواست با این وصلت علویان را از اعتراض و قیام بر ضد خود باز داشته، خود را دوستدار و علاقمند به آنان نشان دهدد.
و البته باید در نظر داشت امامان از آنجا که از آینده اطلاع دارند، هیچ کاری را بدون آگاهی انجام نمی دهند، امام جواد نیز بخوبی از دسیسه های مأمون آگاه بود و با علم به وصلت با دختر وی رضایت داد. برای پذیرش این وصلت از سوی امام دلایلی ذکر شده است، از جمله اینکه: حفظ شیعیان از جمله دلایل امام محمدتقی(علیه السلام) برای این وصلت بوده است، امام با وجود آگاهی از حیله و نیرنگ مأمون به این وصلت رضایت می دهد تا شیعیان را از دسیسه های کینه توزانه مأمون حفظ کند.
امام اگرچه تن به این ازدواج داد، اما شواهد تاریخی گواه این حقیقت است که مأمون نتوانست به حیله های از پیش تعیین شده خود دست یابد.
دوران امامت امام جواد (ع)
امام جواد(علیه السلام) در سال ۲۰۳ هجری قمری پس از شهادت پدرش امام رضا (علیه السلام)، در سن هشت سالگی، به امامت رسید دوران هفده ساله امامت او با حکومت مأمون و معتصم، خلفای عباسی، همزمان بود.
 هنگامی که امام رضا (علیه السلام) به دعوت مامون از مدینه به توس رفت امام جواد (علیه السلام) که کودک بود، مانند دیگر افراد خانواده حضرت رضا (علیه السلام) در مدینه ماند و در سال ۲۰۲ هجری قمری برای دیدار پدر به مرو رفت و سپس به مدینه بازگشت.
 از ویژگیهای بارز و شناخته شده امام، جود و بخشش آن بزرگواراست.
سفر حج و شهادت
 امام جواد (علیه السلام) به سفر حج رفت و از آنجا به مدینه بازگشت و تا پایان خلافت مأمون در آن شهر ساکن بود. پس از مرگ مأمون به دستور معتصم عباسی، در سال ۲۲۰ هجری قمری، به همراه همسرش ام الفضل، به بغداد رفت و بنابر برخی روایتها به دستور معتصم مسموم شد و در همان سال به شهادت رسید.امام جواد (علیه السلام) آخر ماه ذیقعده سال ۲۲۰ هجری به سرای جاویدان شتافت . مزار مطهر وی در کاظمین است.
سه روایت از نحوه شهادت امام جواد (علیه السلام)
در تـاریـخ شهادت نهمین امام شیعه حضرت جوادالائمه (علیه السلام) روایات گوناکونی وارد شده است.
مسعودى، روز شهادت حضرت را در پنجم ذى الحجه سال ۲۱۹ ه.ق می داند،اما طبق مشهورترین روایات، عروج ملکوتی ایشان در آخر ماه ذى القعده سال ۲۲۰ هجرى قمری بوده است، و در آن هنگام از سن شریفش تنها ۲۵ سال و چند ماه گذشته بود.
    
كیفیت شهادت آن امام مـظلوم به اختلاف نقل شده است که مشهورترین آنها نقل میشود:
نقل اول
ابن شهر آشوب در کتاب «مناقب آل ابیطالب» نقل می کند:
پس از آن که مردم با معتصم بیعت کردند، به عبدالملك که والى مدینه بود نامه ای نوشت تا آن حضرت را همراه «ام فضل» روانه بغداد كند، هنگامی که حضرت وارد بغداد شد به ظاهر مورد احترام قرار گرفت، سپس معتصم به وسیله غلام خود «اشناس» شربتى براى امام فرستاد،
شاید معتصم در یك روز سه بار به مسموم ساختن امام علیه السلام اقدام كرده است تا مطمئن شود به هدف خود مى رسد
وقتی اشناس شربت را به خدمت آن حضرت آورد، عرض کرد: این شربتى است كه خلیفه براى خود ساخته است و پیش از شما خود و گروهى از بزرگان از آن نوشیده اند و امر كرده است شما هم آن را با یخ بنوشید. سپس یخ آورد و براى حضرت شربت آماده كرد. امام فرمود: در شب آن را مى نوشم.
اشناس گفت: باید خنك نوشیده شود وگرنه یخ آن آب مى شود. هرقدر آن امام غریب مظلوم از آشامیدن امتناع نمود آن ملعون اصرار كرد و امام علیه السلام با علم به عمل آنان، آن شربت زهرآلود را نوشید.
استاد علامه سید جفر مرتضی عاملی می گوید: «شاید معتصم در یك روز سه بار به مسموم ساختن امام علیه السلام اقدام كرده است تا مطمئن شود به هدف خود مى رسد، چنانچه در روایت اشناس نیامده است كه امام علیه السلام با نوشیدن آن شربت به شهادت رسید.»
نقل دوم
علامه محمد تقی مجلسی (ره) در کتاب «جلاء العیون» نقل می کند:
معتصم یكى از نویسندگان خود را مامور كرد تا ابوجعفر علیه السلام را به منزل خود دعوت كند و زهرى در غذای آن حضرت بریزد. آن ملعون نیز چنین كرد ولى امام (علیه السلام) نپذیرفت و فرمود : تو مى دانى كه من در مجالس شما حاضر نمى شوم . آن شخص ‍ گفت : غرض إطعام شما است و متبرك شدن خانه ما به مقدم شریف شما، یكى از وزارء خلیفه نیز آرزوى ملاقات شما را دارد. پس آن امام مظلوم به اجبار آن شخص به منزل او رفت.
شیعیان، اطراف خانه امام مظلوم خویش جمع شدند و چون معتصم درصدد بر آمده بود آنان را از تشییع جنازه آن حضرت باز دارد، شمشیرهایشان را آویخته، براى ایستادگى تا پاى مرگ، هم پیمان شده بودند...
هنگامی که غذا تناول فرمود، اثر زهر را در گلوى خود احساس نمود. برخاست و اسب خود را طلبید. صاحب خانه از او خواست نرود، امام علیه السلام فرمود: بیرون رفتن من از خانه تو براى تو بهتر است! وقتی حضرت بـه مـنـزل رسـیـد اثـر زهـر در بدن شریفش ظاهر شد و در تمام آن روز و شب منقلب بود تا آنكه مرغ روح مقدسش بـه بال شهادت به اعلی درجات بهشت پرکشید.
نقل سوم
علامه محمد حسین مظفر (ره) در کتاب «تاریخ الشیعه» نقل می کند:
معتصم که از امام جواد (علیه السلام) حقد و كینه ای عمیق داشت، امام (علیه السلام) را به زندان افكند، اما سرانجام چاره ای ندید جز آنکه حضرت را از میان بردارد. به همین منظور امام (علیه السلام) را از زندان بیرون آورد و به همسر ایشان، «ام فضل» (دختر مامون) که انحرافش از آن حضرت برای معتصم آشکار بود، زهرى داد و از او خواست آن زهر را به خورد امام علیه السلام بدهد. همسر امام خواسته او را اجابت كرد و امام علیه السلام با زهر معتصم مسموم گردید...
شیخ عباس قمی (ره) در کتاب شریف «منتهی الآمال» به نقل از «عیون المعجزات» می گوید:
ام الفضل انگور رازقى را زهرآلود كرد و به نزد آن امام مظلوم آورد. وقتی حضرت از آن انگور مسموم تـنـاول نـمـود، اثر زهر در بدن مباركش ظاهر شد. در این هنگام آن ملعونه از کار خود پشیمان شد و گریه و زارى كرد، حضرت فرمود: اکنون كه مرا كشتى گریه مى كنى، به خدا سوگند كه به بلایى مبتلا خواهى شد كه درمان نشود...، و همان شد که امام (علیه السلام) فرموده بود و با مرضی هلاک شد که درمان پذیر نبود و درنهایت زیانكار دنیا وآخرت گردید.مسعودى در «اثبات الوصیة» می گوید: معتصم و جعفر بن مأمون هر دو أمّ فـضـل را واداشتند بر كشتن آن حضرت و جعفر بن مأمون به سزاى این امر در حال مستى به چاه افتاد و او را مرده از چاه بیرون آوردند.
آن نونهـال جویبار امامت در اول سن جوانى در حالی که تنها بیست وپنج بهار از عمر شریفش گذشته بود، از آتـش کینه دشمنان از پا درآمد.شیعیان، اطراف خانه امام مظلوم خویش جمع شدند و چون معتصم درصدد بر آمده بود آنان را از تشییع جنازه آن حضرت باز دارد، شمشیرهایشان را آویخته، براى ایستادگى تا پاى مرگ، هم پیمان شده بودند...
پیکر مطهر آن امام غریب را بعد از غسل و كفن آوردند و در مقابر قریش در پشت سر جد بزرگـوارش حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) دفن نمودند، و به حسب ظاهر «واثق باللّه» بر آن حضرت نماز خواند ولی در واقع حضرت امام على النقى (علیه السلام) از مدینه به طىّ الأرض آمد و متصدى غسل و كفن و نماز و دفن پدر بزرگوارش شد.
    
پس از ویرای شو زیبا سازی به نقل از:
باشگاه خبرنگاران جوان

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -