انهار
انهار
مطالب خواندنی

موات

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال: كوهى است كه نزد آن كوه، يك قريه واقع شده آيا دامنه آن كوه، حريم آن قريه است يا مال امام ارواحنا له الفداء است كه هر كس احياء كند مالك آن مىشود و بر فرضى كه حريم آن قريه باشد اگر بعضى از اهالى آن قريه، با عدم رضايت ديگران غرس اشجار كند و از نهر مشترك، آبيارى كند، جايز است يا نه و بر فرضى كه جايز نباشد آيا اهالى آن قريه، حق اجبار به بريدن آن درختها را دارند يا نه و اگر غارس، به بريدن آن درختها راضى نشود و قطع نكند ديگران مىتوانند درختها را قطع و زمين مشترك را خالى نموده و اصل درختها را به صاحبان آن درختها، تحويل دهند يا نه؟

جواب:  كوه، از موات و متعلق به امام عليه السلام است ولى اهالى ده، حق انتفاع از آن، بعنوان حريم، به مقدار احتياج دارند و كسى حق ندارد در حريم مورد احتياج اهالى، كارى كند كه باعث تضييق بر آنها شود و چنانچه غارس به اين بهانه، بخواهد مقدارى از اراضى را، تملك نمايد، اهالى مىتوانند با مراجعه به مراجع صلاحيت دار، دست غارس را از اين گونه تضييقات كوتاه نمايند ولى اگر اين غرس، باعث تضييق نباشد و مورد احتياج اهالى در موقع غرس نبوده و در اراضى موات باشد، كسى حق ممانعت از او را ندارد و در هر حال بدون رضاى غارس يا اذن حاكم شرع، قطع اشجار جايز نيست و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است.

سؤال: قطعه زمينى است كه سالها باير بوده و مدت هيجده سال است توسط شخصى درختكارى و آباد گرديده و در حريم ده واقع است ولى در اصل جزء املاك قريه ديگرى است، مشخصات زمين به قرار زير است: مساحت زمين در حدود 250 متر مربع و محدود است شمالا به راه عمومى - جنوبا به ديوار باغ شخص احياء كننده - غربا به جوى عمومى قريه - شرقا نيز وصل به ديوار شخص احياء كننده است، در ضمن مجراى آب براى حياط منزل اين شخص نيز از اين قطعه زمين عبور مىكند آيا زمين فوق با مشخصات مذكوره متعلق به شخص احياء كننده مىباشد يا خير؟

جواب:  در فرض مسأله اگر زمينى كه درختكارى شده حريم قريه ديگرى بوده و مورد حاجت آن قريه نبوده و اهالى مانع از درختكارى نشده‌اند و آن شخص به قصد تملك احياء كرده باشد ملك آن شخص شده و مقدارى كه باير مانده به مقدار حوائج احياء شده حريم است و تا احياء نشود ملك كسى نيست مگر ممر و مدخل مجرى المياه و اگر نزاع موضوعى در بين باشد محتاج به مرافعه شرعيه است.

سؤال: زمينى است ديمى كه حدود نود سال پيش شخصى يك مرتبه يا دو مرتبه قسمتى از آن را زير كشت در آورده و بعدا به صورت باير در آمده تا مدت سى و پنج سال پيش شخص ديگرى آن را زير كشت در آورد واحياء كرد و از سى و پنج سال پيش تا حالا زير كشت دارد و حالا يكى از نوادگان قبلى بدون داشتن مدرك و يا قرار دادى ادعا مىكند آيا شرعا ادعاى او به حق است يا نه و زمين مال كداميك است، خواهشمند است جواب مسأله را بيان فرمائيد.

جواب:  در فرض سئوال كه زارع اول آن را رها كرده و به صورت موات در آمده و در اين مدت هم كسى اعتراض نكرده زمين مذكور حكم موات را دارد و متعلق به كسى است كه بعد آن را احياء كرده و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -