انهار
انهار
مطالب خواندنی

وقف اولاد

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال 1025 - دو قسمت موقوفه اى است كه يك قسمت آن وقف اولاد ذكور و بعد به اولاد اولاد، ذكورا واناثا كما فرض الله و يك قسمت وقف بر اولاد ذكور و اناث و بعد بر اولاد آنها ذكورا واناثا كما فرض الله ما تعاقبوا وتناسلوا - آيا هر دو عبارت از لحاظ مفاد يكسان است يا خير.

جواب: نسبت به طبقه اولى عبارت اول مخصوص اولاد ذكور و عبارت دوم اعم از اولاد ذكور و اناث است ولى نسبت به طبقات بعد ظاهر آنست كه مفاد و مقصود از هر دو عبارت يكى است يعنى للذكر مثل حظ الانثيين نظير ارث تقسيم مىشود.

سؤال 1026 - آيا مستفاد از هر دو عبارت تشريك است كه با وجود پدر فرزند او و با وجود مادر نيز فرزند او شريك باشند و يا مستفاد از عبارت ترتيب است كه با وجود فردى از طبقه اولى طبقه ثانيه بى بهره است مثلا با وجود عمو برادر زاده محروم است و نيز در صورت فقدان نسل يكى از آنها سهم او را چه بايد كرد.

جواب: با تصريح به اينكه اولاد قائم مقام آباء و امهات است احتمال ترتيب منتفى است و در صورت فقدان نسل هر يك سهم او منتقل به بقيه موقوف عليهم مىشود.

سؤال 1027 - طبقه اولى از موقوف عليهم به نسبت سهام، موقوفه را تقسيم نموده كه هر يك از سهم خود استفاده كند و بعضى از طبقه ثانيه سهم خود را فروخته و از صورت وقف خارج كرده و سهم بعضى به حال خود باقى است آيا در مقدار باقيمانده در دست بعضى از موقوف عليهم اولاد آنهائى كه پدران و مادرانشان سهم خود را فروخته‌اند شريك و ذيحقند يا خير.

جواب: اگر بعضى كه سهم خود را فروخته‌اند مجوز شرعى داشته‌اند اولاد او در سهم ديگران شريك نيست مگر وارث يكى از بقيه شود و اگر بدون مجوز شرعى غصبا فروخته است اولاد او نيز شريك بقيه است.

سؤال 1028 - در وقف نامه ذكر شده كه اولاد قائم مقام آباء و امهات هستند و در صورت انقراض اولاد وارث امام عليه السلام است بنابر اين اگر يكى از موقوف عليهم بلا عقب بود يا مرتد و عقب مسلمان نداشت، سهم او مربوط به امام عصر عليه السلام است يا مربوط به بقيه موقوف عليهم

جواب: در فرض سؤال بايد به بقيه موقوف عليهم داد بلى اگر اولاد منقرض شود راجع به امام عليه السلام است.

سؤال 1029 - طرز تقسيم منافع موقوفه بين اولادى كه در طبقه سه و چهار هستند على سبيل الارث چگونه است، منظور اين است كه ذكور دو برابر اناث مىبرند يا اين كه سهمى پدر خود را مىبرند للذكر مثل حظ الانثيين.

جواب: ظاهر عبارت اولاد قائم مقام آباء و امهات هستند آنست كه اولاد هر يك سهم پدر و يا مادر را مىبرند و به كيفيت تقسيم ارث قسمت مىكنند.

سؤال 1030 - هر گاه كسى بگويد اين ملك را وقف نمودم بر اولاد ذكور خود نسلا بعد نسل آيا در تمام طبقات مخصوص به اولاد ذكورى كه از اولاد ذكور بوجود آمده باشند مىشود يا شامل همه اولاد ذكور حتى آنها اى كه پسران دختر باشند نيز هست.

جواب: موارد مختلف است.

سؤال 1031 - دو باب خانه كه يكى از آنها وقف بر اولاد ذكور و ديگرى غير موقوفه است و بعنوان ارث از واقف به دو فرزندش رسيده و اين دو باب خانه را دو برادر با هم شريك و سهيم بودند ولى يكى از آن دو برادر حق السهم غير موقوفه خود را با سهم موقوفه ديگرى معاوضه نموده ولى فعلا ادعاى غبن مىكند در صورت ثبوت غبن مىتواند معامله را فسخ نمايد يا نه.

جواب: در فرض سؤال اصل معاوضه در صورتى كه در ضمن قرار دادى كه در وقف شده اختيار اين تعويض به موقوف عليه داده نشده باشد صحيح نيست و اگر موقوف عليه چنين اختيارى داشته مىتواند منافع آن را مادام الحيوة خود در مقابل ديگرى به آن طرف منتقل كند و به فوت ناقل منافع به بطن بعدى منتقل مىشود و به منتقل اليه مربوط نيست و اگر هر كدام از طرفين در حين وقوع معامله مغبون بوده هر وقت عالم شد فورا معامله را مىتواند فسخ نمايد و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است.

سؤال 1032 - در بعضى از جاها ملك را وقف اولاد ذكور مىكنند اولا اين وقف صحيح است يا نه و ثانيا بر فرض صحت اولاد ذكور مىتوانند ملك موقوفه را بين خودشان خريد و فروش نمايند يا نه.

جواب: بطور كلى وقف بر اولاد ذكور صحيح است و فروش آن جز در مواردى كه در بيع وقف مذكور است جايز نيست و ممكن است جهتى را كه به آن جهت ورثه وقف را مىفروشند مرقوم داريد تا جواب داده شود.

سؤال 1033 - قرآن خطى كه وقف خاص است و بايد مورد استفاده اولاد معينى قرار بگيرد با داشتن متولى شرعى زيد مأذونا قرآن را پيش عمرو مؤسس كتابخانه‌اى بعنوان وديعت نهاده تا از مطالب مندرجه در ظهر قرآن مذكور و خصوصيات آن استفاده نموده بعد به طرف رد كند و مؤسس مزبور سهوا آن را جزء مصحف هاى كتابخانه قرار داده و در تحت شماره بيرون آورده است آيا بر زيد واسطه و يا متولى شرعى حق مطالبه آن هست يا نه و جايز است با عدم رضايت متولى و وقف خاص بودن در كتابخانه عمومى مورد استفاده قرار گيرد.

جواب: در فرض سؤال كه مصحف شريف مزبور وقف خاص بوده بايد مطابق وقف عمل شود و نگاه داشتن آن بر خلاف وقف واذن متولى جايز نيست.

سؤال 1034 - از اولاد اناث واقف در اثر مرور زمان هيچ اطلاعى در دست نيست حق السهم ايشان را مىشود به همان عده‌اى كه باقيمانده‌اند داد يا نه.

جواب: بعد از تفحص لازم ويأس به باقيمانده از موجودين بدهند.

سؤال 1035 - دكانى موقوفه بوده البته وقف اولاد است عوائد آن بايد به اولاد واقف تقسيم شود حاليه آن دكان را شهردارى خراب نموده و مبلغى پول داده ولى با اين پول نمىشود چيزى براى وقف خريدارى نمود در اين صورت ممكن است پول اصل وقف را بين اولاد واقف تقسيم نمود يا نه.

جواب: اگر ممكن است چيز ديگرى خريدارى نمايند هر چند منفعت آن كمتر از اولى باشد و اگر ممكن نيست پول را بين موقوف عليهم تقسيم نمايند.

سؤال 1036 - ملك وقفى كه موردش وقف بر اولاد است و تقريبا متجاوز از يك هزار نفر در نقاط مختلف ايران هستند و ممكن است بعضىها هم در خارج از كشور باشند و اجازه از آنها غير مقدور ولى زارعين و ساكنين اين قريه از حيث مسكن در مضيقه‌اند در اين صورت مىتوانند در قريه مذكوره مسجد و حمام و غسالخانه مورد نياز خود را درست كنند يا نه.

جواب: اگر از طرف واقف متولى معلوم دارد به او مراجعه نمايند و الا نسبت به سهام حاضرين از خودشان اگر صغير نيستند اجازه بگيرند و نسبت به سهام صغار و غائبين به مجتهد جامع الشرائط رجوع نمايند.

سؤال 1037 - زمينى است وقف اولاد كه يك طرف آن به رودخانه مىخورد و چون ارتفاع دارد خاك زمين مزبور را جهت ساختمان مىبرند در اين صورت مالكان فعلى زمين مىتوانند خاك آن زمين را بفروشند و يا بطور مجانى در دسترس مردم بگذارند.

جواب: اگر برداشتن خاك اصلاح زمين موقوفه باشد مانعى ندارد و اما اگر اصلاح زمين نباشد جايز نيست.

سؤال 1038 - قريه اى است وقف بر اولاد ذكور لكن وقف نامه در دست نيست همين قدر معمول و مرسوم است كه هر گاه برادرى بلا عقب بميرد همين ملك وقف را به حسب ارث برادر ديگر مىبرد يا پدر بميرد پسر مىبرد مثلا پسر عمو فوت كرد پسر عموى ديگر مىبرد كه نزديك تر باشد عمو و برادر زاده به حسب وصيت واقف همين ملك موقوفه را بالسويه مىبرند، همچه ملك موقوفه را چهار برادر موقوف عليهم بردند و دو برادر مردند داراى اولاد ذكور بودند ملك اين دو برادر ار اولادشان ضبط كردند دو برادر ديگر يكى بلا عقب مرد سهمى ملك او را برادر ديگر ضبط كرد آيا اين برادر ثانى كه فوت كرد حصه ملك برادر بلا عقب حق اولاد ذكور همين برادرى است كه متصرف بوده يا اولاد آن دو برادر هم با اولاد اين برادر شريكند نظر مبارك را مرقوم بداريد.

جواب: اگر معمول اين بوده كه آنچه از وقف دريد هر يك از موقوف عليهم بوده فرزندان او مىبرده‌اند ظاهر اين است كه سهم برادرى كه بلا عقب بوده و به برادرش رسيده حال كه قوت شده به اولاد او مىرسد و به برادر زادگان ديگر نمىرسد.

سؤال 1039 - شخصى مقدارى زمين، وقف بر اولاد خودش نموده و به نحوى كه در وقف نامه مسطور است وقف اولاد ذكور و اولاد اناث است وكذلك اولاد اولاد ذكور و اولاد اولاد اناث ما تعاقبوا وتناسلوا نسلا بعد نسل و عقبا بعد عقب كه هر مرتبه از مراتب بنحو ارث شرعى اولاد قائم مقام آباء و امهات بوده و بعد از ارتحال آباء و امهات اولاد ذكور و اناث للذكر مثل حظ الانثيين پس از اخراج مؤنه زراعات و تنقيه قنوات و مال الاجاره اراضى بنحو مقرر متصرف گردند آيا تبديل اراضى موقوفه مذكوره به احسن جايز است يا نه و طبقه دوم و سوم از منافع و عوائد وقف بهره‌اى دارند يا نه.

جواب: تبديل با حسن به نظر حقير مشكل است و طبقه دوم مطابق عبارت مذكوره بنحو ارث بهره مىبرد و تا پدر باشد به پسر ارث نمىرسد و اولاد قائم مقام آباء است.درخت ليمو ونخل مىكارند و آن درختها را مىفروشند آيا حق فروش دارند يا نه و در صورت فروش بطن دوم مىتوانند به مشترى بگويند كه زمين ما را تخليه نما و ضررى كه بر مشترى از جهت كندن درخت وارد مىشود از كجا بايد جبران شود.

جواب: بطن دوم اختيار دارند كه امر به قلع نمايند و يا اجرت زمين را از مشترى بگيرند و اگر مشترى مىدانسته كه زمين، وقف بر اولاد است ضرر متوجه به خود مشترى است و در صورت جهل مىتواند معامله با بطن اول را فسخ نمايد و ثمنى كه داده مسترد بدارد.

سؤال 1041 - بطن اول يا دوم از اولاد واقف مىتوانند اعيان موقوفه را بين خودشان تقسيم كنند يا نه.

جواب: منوط به كيفيت وقف است.

سؤال 1042 - هر گاه كسى بگويد اين ملك را بر ارحام خود با اقارب خود وقف نمودم يا اين كه بگويد وقف بر اقرب فالاقرب نمودم آيا تفاوتى دارد يا خير.

جواب: چنانچه جمله اولى را بگويد مرجع عرف است يعنى هر كس در نظر عرف از ارحام يا اقارب واقف باشد داخل در موقوف عليه است و اگر جمله دوم را بگويد وقف ترتيبى است مانند طبقات ارث يعنى تا از طبقه اول كسى موجود باشد هيچ كسى از طبقه دوم داخل در موقوف عليه نيست اگر چه رحم حساب شود.

سؤال 1043 - هر گاه كسى خانه‌اى را براى سكونت اشخاصى وقف نمايد آيا مىتوانند آن را به ديگرى اجاره دهند يا نه.

جواب: وقف مذكور وقف انتفاع است نه وقف منفعت بنابر اين موقوف عليهم حق اجاره دادن آن را ندارند و در صورتى كه موقوف عليه متعدد باشد همه حق سكونت دارند و هيچ يك نمىتواند ديگرى را منع كند و اگر يكى با ميل و اختيار خود ساكن نشود يا مانعى از سكونت داشته باشد حق مطالبه اجرت نسبت به سهم خود را از ساكنين ندارد


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -