انهار
انهار
مطالب خواندنی

اعتبار قبض در تحقق وقف

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال 1012-  اگر كسى زمين را براى مسجد واگذار كند و صيغه آن زمين بطور اطلاق توسط يك روحانى خوانده شود و چند نفر بروند در آن زمين نماز بخوانند بعدا معمار بيايد نقشه مسجد را بكشد آن جائى كه نماز در او خوانده شده حياط مسجد واقع شود و كسى كه اجراى صيغه كرده توجه نداشته چه صورت دارد.

جواب: ظاهر آنست كسى كه زمين را وقف كرده براى مسجد و متعلقات آن وقف كرده بنابر اين مجرد نماز خواندن در آن با اين كه بنا بوده بعدا به معمار مراجعه كنند و نقشه بگيرند موجب تعيين مسجد در خصوص آن محل نيست و طبق نقشه، ساختمان آن ظاهرا اشكال ندارد بلى اگر هنوز ساختمان نشده چنانچه محل مذكور را معبد و مسجد نمايند موافق با احتياط است.

سؤال 1013 - زيد تمام يا بعضى از اموال و املاك خود را وقف بر اولاد ذكور خود مىنمايد و در حين انجام وقف داراى يك فرزند ذكور و يك اناث بوده آيا چنين وقفى صحيح و لازم العمل است يا نه با آن كه پس از فوت واقف تاكنون كه مدت چند سال است مىگذرد به همين منوال وقفيت مىچرخد آيا در چنين وقفى امضا ورثه و قبض و اقباض طبقه اول شرط است يا نه.

جواب: در صحت وقف امضا ورثه شرط نيست وواقف اگر خودش متولى بوده قبض حاصل است و اگر متولى معين نكرده يا ديگرى را متولى قرار داده قبض موقوف عليه يا متولى در حال حيات واقف كافى است و احتياج به قبض طبقات بعد نيست.

سؤال 1014 - هر گاه چيزى بعنوان امانت يا عاريه يا عنوان ديگر در دست كسى باشد و مالك بخواهد آن چيز را بر همان كسى كه آن چيز در دست او است وقف كند آيا لازم است آن شخص چيزى را كه بعنوان امانت مثلا نزد او است به مالك بر گرداند و پس از وقف نمودن قبض نمايد يا خير.

جواب: قبض جديد لازم نيست و همين اندازه كه بقاء آن عين در دست آن شخص به اذن مالك باشد و مالك بعنوان وقفيت به كلى از آن صرف نظر و رفع يد نمايد كافى است.

سؤال 1015 - در موقوفاتى كه قبض متولى در آنها كافى است يا معتبر است مانند وقف بر جهات عامه هر گاه واقف توليت را براى خود قرار دهد آيا احتياجى به قبض ديگر هست يا نه.

جواب: احتياج به قبض ديگر نيست و قبض خود واقف كه حاصل است كافى است.

سؤال 1016 - اين كه در رساله فرموده‌ايد در تحقق وقف قبض لازم است بفرمائيد كه آيا در موردى كه پدر چيزى را بر فرزند صغير خود وقف مىكند نيز قبض لازم است يا خير و در صورت لزوم نحوه قبض را بيان فرمائيد.

جواب: در وقف پدر بر فرزند صغير احتياجى به قبض جديد نيست و بنحو كلى هر گاه

ولى چيزى را وقف نمايد بر كسى كه ولايت بر او دارد محتاج به قبض جديد نيست و قبض ولى به منزله قبض مولى عليه است و بهتر است كه ولى قصد كند قبض از جانب مولى عليه را.

سؤال 1017 - دو برادر بودند كه در چند قطعه باغ شركت داشتند يكى از اين دو برادر در حال حياتش تمام سهم خود را وقف حضرت ابو الفضل عليه السلام مىنمايد و برادر خود را وصى قرار مىدهد كه آن را صرف ساختن مسجد و تعمير آن و زيلو براى مسجد و روضه خوانى بنمايد پس از موت واقف اقوامش ادعاى ارث نمودند و مال موقوفه را به زور گرفتند و بردند چنانچه يكى از اقوام واقف از عوائد همان موقوفه براى زيد مثلا ميوه و خشكبار مىفرستد تكليف زيد چيست و تكليف اموال موقوفه كه در دست اشخاص و اقوام واقف است و به زور گرفته‌اند چيست.

جواب: در فرض مسأله اگر واقف در حال حيات زمين را وقف كرده و عمل به وقف هم نموده و يا خودش را متولى قرار داده وقف صحيح است و تصرف در آن به غير دستور واقف جايز نيست و عايدات آن اگر از قبيل ميوه درخت وقف باشد تصرف در آن به غير مصرف وقف حرام و اگر از قبيل زراعت باشد زرع مال زارع است و تصرف در آن با رضايت زارع اشكال ندارد و زارع ضامن اجرة المثل مال موقوفه است و اگر وصيت به وقف كرده و ورثه مانع از وقف شدند چنانچه زائد بر ثلث نباشد ملك مورد حق ميت است و غير از وقف هر گونه تصرف در آن حرام است و تكليف وصى عمل به وصيت است تا حد قدرت و در صورت عجز تكليف ساقط است.

سؤال 1018 - قطعه زمينى را يك زن بعنوان قبرستان وقف نموده و خودش فوت كرده و در آن قبرستان هنوز مرده هم دفن نشده است وانجمن محل در اين

مكان با در آمد صدى دو، حمامى ساخته‌اند غسل كردن در اين حمام صحيح است يا نه.

جواب: در فرض مسأله اگر براى موقوفه متولى قرار نداده و يا اگر قرار داده به قبض او نداده و خودش هم متولى نبوده و به قبض موقوف عليهم نيز نداده و فوت شده وقف باطل است و اختيار با ورثه او است و اگر خودش متولى بوده يا به قبض متولى يا موقوف عليهم داده وقف صحيح است و تغيير آن جايز نيست


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -