فرشته ای از طرف خداوند مأمور شد آیاتی چند به عنوان طلیعه و آغاز کتاب هدایت و سعادت، برای امین قریش بخواند تا او را به کسوت نبوت مفتخر سازد، همان (جبرئیل) و آن روز همان روز «مبعث» بود.
جای شک نیست که روبرو شدن با فرشته، آمادگی خاصی لازم دارد تا روح شخص بزرگ و نیرومند نباشد تاب و تحمل بار نبوت و ملاقات با فرشته را نخواهد داشت.
امین قریش این آمادگی را به وسیله عبادتهای طولانی و تفکرهای ممتد و عنایات الهی به دست آورده بود.به نقل بسیاری از سیره نویسان پیش از بعثت خوابها و رویاهایی می دید که مانند روز روشن، دارای واقعیت بود.
روز مخصوص فرشته ای با لوحی فرود آمد و آن را در برابر او گرفت و به او گفت: «اقرء» یعنی بخوان.
جبرئیل مأموریت خود را انجام داد و پیامبر نیز پس از نزول وحی، از کوه حرا پایین آمد و به سوی خانه خدیجه رهسپار شد.
پیامبر آنچه را از فرشته آموخته بود در دل ضبط نمود و پس از این جریان ، همان فرشته او را خطاب کرد که: ای محمد! تو رسول خدایی و من جبرئیلم. گاهی گفته می شود که این ندا را هنگامی شنید که از کوه حراء پایین آمده بود.
این دو پیشامد او را در اضطراب و وحشت فرو برد، از آن جهت که وظیفه بزرگی را عهدار دار شده است. وقتی وارد خانه خدیجه شد همسر گرامی آن حضرت آثار اضطراب و تفکر را در چهره او مشاهده کرد و جریان را از او پرسید. آنچه را اتفاق افتاده بود برای خدیجه شرح داد و خدیجه با دیده احترام به او نگریست و در حق او دعا کرد و گفت: خدا تو را یاری خواهد کرد.
سپس رسول خدا احساس خستگی گرد رو به خدیجه کرد و فرمود: مرا بپوشان! خدیجه او را پوشانیده و اندکی در خواب فرو رفت
منبع: فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، آیت الله جعفر سبحانی