انهار
انهار
مطالب خواندنی

علت تنفر پسری که برای ازدواج همو میخاستیم

بزرگ نمایی کوچک نمایی
سوال سلام ترا خدا من دارم دیوونه میشم خواهشاً میکنم نذارید کمکم کنید 2 ماه بعد از طلاق پسر داییم به من پیشنهاد ازدواج داد و تا چند هفته وحشتناک منو دوست داشت اما بعدش ازم دور شد و نمیتونست بعنوان همسر ایندش منو بپذیره البته اصلا هم همو ندیده بودیم تو این مدت مشکلات کاری هم براش پیش اومد و منو متقاعد کرد بخاطر کارش و فراموش نکرد زن سابقش ارتباط نداشته باشیم تا حدود 5 ماهی فقط هر از گاهی از هم سراغ میگرفتیم دوباره باز شروع کردیم اما 1 بار همو دیدیم و خیلی خوشحال بود و تا مدتی رابطه خوبی داشتیم البته هر از گاهی افسرده میشد و میگف کار نداره راستش وضعیت مالی خوبی هم نداشت ولی برای من خودش مهم بود تا اینکه ی روز ک پیش هم بودیم خیلی سریع نتونست بلند شد رف و بم اس داد ک بشدت بی روح و سرد شدم نمیدونم چرا. بعد از اون دیگ ازم متنفر شد میگفت نمیتونم دستتو بگیرم یا باهات حرف بزنم البته چون من شرایط خوبی داشتم هم فوق لیسانس بودم و زیبا و بقول خودش هیچی کم نداشتم و بسیار دوس داشت ک با خانوادم وصلت کنه و خانوادش هم بشدت موافق بودن اما تو این مدت هر چی سعی میکرد میگف حسی بت ندارم دیگ هیچ ارتباطی نداشتیم من ک نمیتونستم بیخیالش شم و منتظرش بودم اون هم ازم متنفر شده بود و دکتر میرف و به هر دری میزد شاید بتونه منو دوست بداره اما بقول خودش ک به همه گفته بود نتونست . حالا تصمیم به ازدواج با دختری ک تحصیلات دیپلم دارد گرفت خانوادش مخالفن اما ظاهر عاشقش شده و میگه باید بگیرمش. ناگفته نماند خودش دانشجوی دکتراس و خیلی باهوش و باسواده. همسر قبلش فاصله طبقاتی داشتن و و بش فخرفروشی میکرد اما زیاد دوست داشت و 7 سال سعی کردن با هم بسازن و نشد .حالا من نمیتونم نمیدونم چکار کنم خواهش میکنم برام توجیه کنید چرا ازم متنفر شد دیوونه دارم میشمک اگه زن بگیره ترا خدا کمکم کنید بگی چرا علتش چی بود من همش خودمو عذاب میدم ک شاید مقصر من بودم نذارید دیوونه شم.

جواب دخترم اگر از مطالب پدرانه و دلسوزانه ام رنجیده نمی شوید باید به شما بگویم با خواندن نامه شما در دو سه مرتبه دلیلی پیدا نکردم که شما را صد در صد مقصر ندانم زیرا مطابق معارف اسلام و اصول روانشناسی دینی نباید دختران و بانوان خود را عرضه کنند و برای ارتباط پیشقدم شوند یا از ارتباط استقبال کنند و نباید از سر استیصال به خاطر رسیدن به آنچه میل غیر معقول و منطقی ماست به هر دری بزنند.
معارف اسلام می گوید دختران و بانوان باید با حفظ حرمت و شخصیت خود بدون اقدام چشم به لطف خدا منتظر فرجی از جانب خدا شوند شاید گفتن و نوشتن و خواندن این عبارات که گفتم برای برخی خنده دار و مضحک به نظر برسد ولی واقعیت این است که بسیاری از ماها از الطاف الهی بی خبریم یا نقشی برای خدا در زندگی خود قائل نیستیم .
بنابراین نباید پس از انکه مقدمات غیر اخلاقی او را مشاهده کردید و اظهارات او را که عدم تمایلش را به شما منتقل کرد اصرار بر ازدواج و ارتباط داشته باشید زیرا چنین ازدواجی اگر اتفاق بیفتد آینده اش مانند سراب است که شاید ظاهرا خوب باشد ولی واقعا خبری از آرامش و آسایش وجود ندارد و همچون ساختن ساختمان بر روی ریگ های رونده است که تضمینی برای چنین ازدواجی و دوامی برای خوشی و سعادت ان وجود ندارد.
وقتی شما اولین حرکت منفی ایشان را مشاهده کردید نباید دیوانه اش شوید و اشفته در فکر انجام این ازدواج به هر قیمتی شوید.
دلیلی ندارد که در پی کشف علت تنفر این شخص باشیم و بخواهیم مشکل را از جانب شما برداشت کنیم یا از جانب او!!
چیزی که فعلا وجود دارد این است که ایشان به شما اظهار کرده که نسبت به شما احساسی ندارد و بی روح و سرد است و با این وجود به معالجه پرداختن برای به اصطلاح برطرف شدن این عیب و به هر در زدن برای علاقمند شدن ایشان به شما کاری عبث و بیهوده است و مانند چاهی است که در آن آب بریزند زیرا:
چاه باید از خود آب داشته باشد نه آنکه به داخل آن آب بریزند.
امید به چنین زندگی و ازدواج با چنین فردی جز توهم زندی شیرین نیست.
به خدا توکل کنید و خود را به او بسپارید/. یاحق



  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -