انهار
انهار
مطالب خواندنی

رابطه با نامحرم (دخترخاله ام)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
سوال با سلام و عرض خدا قوت،
پسري هستم 27 ساله،از نوجواني علاقه بينهايتي به دخترخاله خود كه بسيار محجبه و نجيب بود و هست داشتم ولي نتوانستم بيان كنم و ايشان در همان سن 15 سالگي ازدواج كرد و من با اين اتفاق سعي كردم او را از ذهن خود دور كنم كه موفق هم بودم.سالها گذشت تا اينكه 5 سال پيش در يك ميهماني با هم ملاقات كرديم و گويا تمام خاطرات زنده شد.از آن به بعد هر از چند گاهي پيامك ميداديم، ولي من بدليل متاهل بودن ايشان بسيار عذاب وجدان داشتم و بارها اين روند را قطع كردم.دو سال پيش بود كه دوباره با هم ارتباط تلفني برقرار كرديم و متوجه شدم ايشان از بدو ازدواج مشكل داشته و همواره آماج ضرب و شتم و ناسزاي همسرش قرار مي گرفته بطوري كه دست و سر او شكسته و حتي چندين مرحله تا پاي طلاق پيش رفته و همسرش را نيز براي مدتي به زندان انداخته ولي بخاطر فرزندش مجددا رضايت داده و ... . هم كلام كه شديم لب به درد دل گشود و من سعي كردم او را به زندگي اميدوار و براي بهبود وضع زندگي اش از نظر رواني كمكش كنم.توصيه هايي كردم ولي بعد از دو هفته گفت كه افاقه نكرده و گفت كه مراحل طلاق با همسرش را طي نموده بطوري كه فقط مرحله محضر مانده است. ولي همسرش هيچگاه اجازه طلاق را نداده بود و همواره او را آزار مي داد. من كه از زندگي سخت او بسيار به رنج آمده بودم و علاقه چندين ساله ام هم فرصتي به خود ديده بود، نمي دانم چه شد كه پيشنهاد ازدواج به او دادم!به هم عشق ورزيديم و بسيار وابسته شديم و دلبسته.هرچند كه در طول اين مدت دوبار سر زندگي اش برگشت ولي باز با همان رفتار خشونت بار همسرش مواجه شد و حتي براي خودكشي قرص خورد.ناگفته نماند تا قبل از جدايي كاملش دو ملاقات داشتيم كه متاسفانه از شدت احساس دست در دست هم بوديم و حتي همديگر را بوسيديم.ولي در همان دوران عاشقانه هم من بارها او را تشويق به بازگشت به زندگي كردم و از طلاق بازداشتم.او يكسال است كه جدا شده است ولي رفتارش بسيار تغيير كرده و مثل روزهاي اول نيست و احساس ميكنم زندگي با او پس از مدت كوتاهي به شكست خواهد انجاميد.پدر و مادر من در حد مرگ ناراضي اند.به مشاور خانواده مراجعه كردم و او مرا شديدا از اين كار بر حذر داشت.خودم هم با نظرات مشاور مبني بر شكست زندگي مشترك احتمالي كاملا موافقم.ولي براي ازدواج به او قول داده ام و حتي بارها قسم خورده ام و مثلا گفته ام الهي به حق فاطمه زهرا زنده نباشم اگر به كسي غير از تو تعلق داشته باشم!
ولي به اين نتيجه رسيده ام كه اولا به نفرين و رنجش والدين نمي ارزد و ثانياً ما بسيار اختلاف نظر داريم و با هم نمي سازيم.
اكنون چند سوال از محضرتان دارم:
1- بوسيدن من در ايامي كه او اقدام براي جدايي مي كرد و كماكان متاهل بود چه حكمي دارد؟بسيار از كرده خود پشيمانم...
2- آيا من دليل جدايي او از آن زندگي پر خطر و مشقت بار هستم،هرچند كه خودش بارها گفته من بخاطر مشكلات و گذشته بسيار تلخ و نه به خاطر تو، جداشدم...
3- آيا با توجه به نظر مشاور و نارضايتي والدينم، من از بابت قولي كه براي ازدواج داده ام مديونم و حقي از او بر گردن من است؟
خواهشمندم راهنمايي بسيط بفرماييد.
پيشاپيش از توجه شما متشكرم.

جواب پسرم البته به دلیل فرصت کم و مشغله زیاد جوابی کوتاه خدمت شما ارائه می شود:
1- اشتباه شما در برقرار کردن ارتباط با دختر خاله در آن جلسه مهمانی بوده است زیرا وظیفه مومنین چشم پوشی از نوامیس مردم است هر چند نوامیس مردم از ارحام نزدیک باشد مثلا اگر دختر خاله یا دختر عمو یا عمه یا دختر دایی انسان با کسی ازدواج کند ناموس او حساب می شود و برخورد ما با نامحرم برخوردی حساب شده است که یعنی در غیر ضرورت نه باید به او نگاه کنیم و نه مجاز به صحبت با او هستیم. پس ارتباط برقرار کردن کلامی شما با دختر خاله اشتباه بزرگ شما بوده است.
2- نباید پس از برقراری ارتباط زمینه برای درد دل و تخلیه ایشان فراهم می کردید زیرا پر مسلم است که خانمی که از دست همسرش در شکوه و شکایت و گله و درد دل باشد و نسبت به همسرش فعلا و به طور موقت تنفر پیدا کرده با برخورد های عاطفی و مهرآمیز و محبت آمیز جنس مخالف جذب او می شود و دوری اش از خانواده بیشتر می گردد که شاید اگر این زمینه ها فراهم نمی شد مشاوری امین ، مومن، دلسوز و بی طرف می توانست با هنر کلام خود او را به زندگی برگرداند در حالی که انجام چنین زمینه ای در سلوک رفتاری شما متاثر و مشکل بوده است و متاسفانه شما در ملاقات خود با ایشان اظهار علاقه به ایشان تمایل به ازدواج با ایشان نموده اید و این اظهار و تمایل شاید بی تاثیر در طلاق ایشان نبوده هر چند خودش انکار کند.
3- شما چگونه به خود جرأت دادید ناموس مردم را که شوهر دارد را در آغو ش بگیرید و اورا ببوسید آیا در آن زمان خدا را ناظر اعمال خود ندانستید و آیا در آن لحظه از امام زمان علیه السلام غافل بودید و آیا فکر نمی کنید بر اساس سنت الهی چنین گناهی در آینده نسبت به ناموس شما انجام خواهد شد؟ زیرا در حدیث آمده «کما تدین تدان» هر چه باشی با تو همان خواهد شد. همچنانکه شما ناموس کسی را در آغوش کشیدید و بوسیدید و شوهر ش نفهمید در آینده کسی ناموس شما را در بغل می گیرد و خواهد بوسید و شما متوجه نخواهید شد!! مگر اینکه جدا از گناهتان نادم و پشیمان باشید و به درگاه الهی توبه و استغفار نمایید.
4- پسرم ماه مبارک رمضان است ضمن توبه و استغفار از گناهی که انجام داده اید به درگاه الهی رو بیاورید و از او درخواست عفو و گذشت کنید تا عوارض گناهتان دامنگیر شما نشود.
5- اما بدانید که شما هیچ وظیفه ای نسبت به ایشان ندارید و هیچ تعهدی به گردن شما نمی باشد و شیطان به این بهانه شما را به این حرکت و ارتباط نامناسب سوق ندهد و بیشتر از این شما را غرق در این گناه زشت و ناخواسته نسازد.
. یاحقّ.



  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

ویژه نامه ماه مبارک رمضان




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -