انهار
انهار
مطالب خواندنی

آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظله)

بزرگ نمایی کوچک نمایی

1- محجور بودن کسی که کارهای غیر عاقلانه انجام می دهد

 سؤال: شخصى است کارهاى غیرعاقلانه انجام مى دهد مثلا پولهاى خود را در اختیار افراد قمارباز قرار مى دهد و فقط به گرفتن چک بى محل از قمارباز اکتفا مى کند یا با این که زن و بچه او به خانه احتیاج دارند خانه را به دیگرى واگذار مى کند:

الف) آیا مى توان او را از این دخل و تصرّفات بازداشت; نظر شارع در مورد این معضل چیست؟

ب) آیا فرزندان او مى توانند به محاکم قضایى شکایت کنند؟

ج) آیا حاکم شرع و نماینده ولى فقیه خود(با نبود شاکى) مى تواند رأساً اقدام نماید؟

پاسخ: الف) در فرض مسأله بالا چنین کسى سفیه است و حقّ دخالت مستقیم دراموالش را ندارد.

ب) حقّ شکایت دارند

ج) حاکم شرع و کسانى که از طرف او براى این گونه کارها مأذون هستند در مواردى مانند مورد فوق مى توانند دخالت کنند.

2- حکم مجنونی که در حال استفاده از دارو عاقل است

 سؤال: حکم حجر شخصى از طریق دادگاه و گواهى کمیسیون روان پزشکى صادر شده، سپس به این رأى اعتراض مى شود. محجور بار دیگر به کمیسیون روان پزشکى معرّفى شده، و کمیسیون نظر مى دهد که وى سابقه جنون دارد، امّا به واسطه مصرف دارو الان در حال بهبودى است، ولى اگر دارو قطع شود تمکّن اداره امور خود را ندارد. از نظر شرع مقدّس اسلام تکلیف چنین شخصى و قیّم وى چیست؟ آیا در حال بهبودى به وسیله مصرف دارو احتیاج به قیّم دارد، یا مى تواند در اموال ممنوع خود تصرّف کند؟

پاسخ: چنین کسى در حکم مجنون ادوارى است، که در دوره افاقه، احکام عاقل بر او جارى مى شود.

3- عمومیت حکم اعصار نسبت به تمام بدهی ها

سؤال:  با توجّه به قانون محکومیتهاى مالى، که بدهکار را بدون سقف زمانى معیّن زندانى نموده، و بدهکارِ ناتوان و بیچاره هم باید سالهاى سال در حبس نگهدارى شود، و اکثر طلبکاران با توجّه به حمایت قانونى از آنها حاضر به رضایت نیستند، اگر شخصى بر اثر بدهکارى به چند نفر در حبس باشد، و بخاطر یکى ازبدهى هایش در دادگاه معسر شناخته شود، آیا حکم اعسار نسبت به بدهى هاى دیگر او مؤثّر است؟

پاسخ:  هنگامى که حکم اعسار ثابت شود براى تمام دیون کافى است; ولى درصورت تعدّد پرونده ها و تعدّد قاضى، اعسار براى هر یک از قضات باید ثابت شود.

4- احکامی پیرامون حجر

سؤال:  لطفاً در مورد حجر به سؤالات زیر پاسخ فرمایید:

1ـ آیا مالک مى تواند اموال مازاد بر مقدار مؤونه خود را اتلاف کند، یا در اختیار دیگرى قرار دهد، تا وى اتلاف نماید؟

2ـ در فرضى که مالک مدیون (محجور و غیر محجور) قصد اضرار به طلبکاران را داشته باشد چطور؟

3ـ صحّت عقد در اباحه اتلاف به غیر چگونه است؟

4ـ علم و جهل مباح له به تمکّن یا عدم تمکّن مالکِ مدیون، از پرداخت دیون چه نقشى دارد؟

5ـ دائن مى تواند حقّ خود را به زور، یا با تقاص بگیرد؟

6ـ آیا حکم به عدم جواز اتلاف مال از سوى مالک، با عموم قاعده تسلیط منافاتى ندارد؟

 7ـ تصرّفات محاباتى، تبرّعى، و به کمتر از ثمن المثل مدیون، با قصد اضرار و فرار از دین چگونه است؟

8ـ مبناى حکم مزبور، قاعده لاضرر است، یا هدف نامشروع (کبیع العنب لیعمل خمراً)؟

9ـ آیا مدیونِ مفلس، پیش از صدور حکم حجر از سوى حاکم، در تصرّفات خویش مجاز است؟

10ـ آیا اقرار مدیون قبل و بعد از صدور حکم حجر، مسموع است؟

11ـ آیا عدم نفوذ، یا بطلانِ معاملاتِ به قصد اضرار در معاملات معوّض و مجّانى، منوط به علم منتقل الیه است؟

12ـ معاملات صورى مدیون با قصد فرار از دین، و یا اخفاى اموال، چه وضعیّتى دارد؟

13ـ آیا معاملات حقیقى معوّض و غیر معوّض مدیونِ غیر محجور، با قصد اضرار نافذ است؟

14ـ منظور از دین مستوعب در مدیونِ محجور، دیون عاجله است، یا آجله؟

15ـ درآمد حاصل از کسب و کار محجور بعد از صدور حکم حجر متعلّق به چه کسى است؟

پاسخ: 1 تا آخر: هیچ کس مجاز نیست اموال خود را تلف کند، یا به دیگرى اجازه اتلاف بدهد. همچنین معاملات محاباتیّه، که سبب ضایع شدن حقّ طلبکاران مى شود، نیز جایز نیست; و حتّى صحّت معامله در این صورت، مورد اشکال است. معاملات صورى نیز به یقین صحّت ندارند. و دین مستوعب شامل دیون حال و آینده هر دو مى شود. درآمد کسب و کار محجور بعد از صرف نفقات مورد نیاز، به طلبکاران داده مى شود، بنابر احتیاط واجب.

5- تقدم حق غرما بر حق سکنای مطلقه رجعیه

سؤال:  اگر زوج، زوجه را در منزلى که جزء مستثنیات دین نمى باشد طلاق دهد، و پس از آن حاکم او را حجر کند، آیا حقِّ سکناى مطلّقه رجعیّه در این منزل بر حق غرما مقدّم است؟

 پاسخ: حقِّ غرما مقدّم است.

6- درآمد های مدیون بعد از حکم حجر

 سؤال: آیا درآمد حاصل از کار مدیون بعد از صدور حکم حجر، متعلّق به طلب کاران است؟

 پاسخ: آرى بعد از حکم حجر متعلّق به طلبکاران است

7- معامله اموال محجور توسط فرزندان

سؤال: شخصى، که داراى 500 هزار تومان پول نقد بوده سکته مغزى نموده، و در اثر آن در مشاعر و حواسّ او اختلال پیش آمده، بطورى که عملا سفیه شرعى محسوب شده، و محجور مى گردد; همسر و یکى از فرزندان او تصمیم مى گیرند خانه اى با همان پول خریدارى کنند، تا این فرزندى که در سنّ از دواج بوده در آن سکونت نماید; قابل توجّه اینکه شخص محجور، ولىّ خاصّى ندارد و همسر و فرزندان او نیز از طرف حاکم شرع یا به حکم قانون قیّم او نیستند، و از طرف دیگر، هیچ یک از همسر و دو فرزند مذکور قصد تملّک و خرید خانه براى خود نداشته، و قصد قرض گرفتن پول را نیز نداشته اند، لطفاً به فرمایید:

الف) شرعاً چه کسى مالک آن خانه است؟

ب) فرزندى که در آن خانه سکونت کرده و سند به نام اوست، مخارجى در آن منزل نموده است، اگر قرار باشد مخارج به او داده شود، باید همان مبلغى را که آن زمان خرج نموده به او داده شود؟ یا با قدرت خرید و نرخ امروز محاسبه شود؟

پاسخ:  الف) چنانچه خانه را با پول پدر گرفته اند و او در آن زمان محجور بوده، معامله باطل است; مگر اینکه قیّم شرعى آن را اجازه دهد، که در این صورت خانه تعلّق به پدر دارد.

ب) هزینه هایى که آن فرزند در آن منزل کرده از کیسه خود او رفته است، ولى اگر چیزهاى قابل انتقالى، مانند کابینت و امثال آن باشد، متعلّق به خود اوست.

8- معاملات مدیون غیر محجور

سؤال:  آیا معاملات حقیقى غیر معوّضى که مدیون غیرمحجور نسبت به اموالش به قصد فرار از دِین انجام مى دهد نافذ است؟

پاسخ:  در صورتى که به حکم حاکم شرع محجور نشده باشد معامله باطل نیست ولى کار حرامى مرتکب شده است.

9- حرمت معاملات مدیون غیر محجور

سؤال:  اصولا حضرت عالى تحت چه شرایطى معاملات مدیون غیر محجور را نافذ نمى دانید؟

پاسخ:  در هر حال نافذ است ولى اگر موجب سلب قدرت از اداى دِین شود حرام است.

10- محجور بودن کسی که کارهای غیرعاقلانه انجام می دهد

سؤال:  شخصى است کارهاى غیرعاقلانه انجام مى دهد مثلا پولهاى خود را در اختیار افراد قمارباز قرار مى دهد و فقط به گرفتن چک بى محل از قمارباز اکتفا مى کند یا با این که زن و بچه او به خانه احتیاج دارند خانه را به دیگرى واگذار مى کند:

الف) آیا مى توان او را از این دخل و تصرّفات بازداشت; نظر شارع در مورد این معضل چیست؟

ب) آیا فرزندان او مى توانند به محاکم قضایى شکایت کنند؟

ج) آیا حاکم شرع و نماینده ولى فقیه خود(با نبود شاکى) مى تواند رأساً اقدام نماید؟

پاسخ:  الف) در فرض مسأله بالا چنین کسى سفیه است و حقّ دخالت مستقیم دراموالش را ندارد.

ب) حقّ شکایت دارند

ج) حاکم شرع و کسانى که از طرف او براى این گونه کارها مأذون هستند در مواردى مانند مورد فوق مى توانند دخالت کنند.

11- رابطه بلوغ و رشد

سؤال:  درباره رابطه بلوغ و رشد بفرمایید:

ب) در صورتى که جواب سؤال اوّل منفى است، آیا سنّ بلوغ مى تواند اماره رشد قرار گیرد؟

ج) در صورت جدایى رشد از بلوغ، و لزوم اثبات رشد پس از بلوغ، آیا اثبات رشد تنها در امور مالى لازم است، یا در امور غیر مالى نیز باید رشد ثابت شود؟

د) در صورتى که رشد را در امور مالى لازم بدانید، آیا براى تصرّف در تمامى اموال اثبات رشد لازم است، یا لزوم آن در خصوص اموالى است که در اختیار دیگران مى باشد؟

پاسخ: الف تا د: بلوغ و رشد ملازم یکدیگر نیستند، و غالباً رشد بعد از بلوغ است. رشد مراتبى دارد; رشد در امور مالى (گاه در اموال کم رشید است، و گاه در اموال زیاد،) رشد در امر ازدواج، و مانند آن. و تا رشد عقلانى به قدر کافى در هر مرحله نباشد، تصرّفات نافذ نیست; نه در شرع، و نه نزد عقلاى عرف.

مفلس (ورشکسته)

1- اخذ خسارت توسط بدهکار بخاطر حبس

سؤال:  چنانچه شخص بدهکارى به علّت ورشکستگى راضى شود حتّى منزل مسکونى و محّل کسب و کار خود را به قیمت روز به طلبکاران خود بدهد امّا طلبکاران فقط پول نقد از او بخواهند و شخص بدهکار را زندانى نمایند آیا شخص بدهکار در این مدّت که در حبس بوده و وقتش هدر رفته، بر طلب کاران حقّى پیدا مى کند که بتواند از طلبِ طلبکاران کسر نماید؟

 پاسخ: در فرض مسأله از نظر شرعى نمى تواند خسارتى از طلبکاران بگیرد.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -