سؤال: به نظر حضرتعالى سن بلوغ پسران و دختران داخل شدن در پانزده سال و نه سال قمرى است یا تمام کردن پانزده سال و نه سال قمرى؟
پاسخ:تمام کردن آن سال ها، میزان بلوغ دختر و پسر است.
سؤال: آیا کسى که بالغ شد، رشید هم هست؟
پاسخ:غالبا بلوغ و رشد با هم ملازمت دارند، مگر در بچّه هایى که به نوعى عقب افتادگى داشته باشند.
سؤال: برخى از افراد به علت آن که تاریخ موجود در شناسنامه، تاریخ واقعى تولد آن ها نیست؛ تاریخ تولد و در نتیجه تاریخ بلوغ خود را نمى دانند، وظیفه چنین کسانى در محاسبه ى سن بلوغ چیست؟
پاسخ:تا یقین ندارند، تکلیف ندارند؛ اگرچه احتیاط خوب است.
سؤال: آیا به نظر حضرتعالى زمان مکلف شدن به اصول دین همان زمان مکلف شدن به احکام شرعى است؟ یا تفاوتى بین این دو وجود دارد؟
پاسخ:تفاوتى وجود ندارد.
سؤال: آیا براى دختر از حیث بلوغ مى توان بین عبادات و عقود و ایقاعات تفاوتى قایل شد؟ براى اجراى حدود و قصاص چه طور؟
پاسخ:خیر، تفاوتى نیست؛ مگر در موردى خاص که بنابر یک جهتى تفاوت وجود داشته باشد.
سؤال: آیا دیدن خونى که داراى صفات حیض است، قبل از نه سالگى علامت بلوغ دختر است؟
پاسخ:اگر علم به تاریخ تولّد خود دارد، خیر علامت بلوغ او نیست و اگر علم ندارد، پس اماره بودن صفات حیض بر حیضیّت و بلوغ محلّ تأمّل است، بلى اگر علم به حیض بودن پیدا کرد، این اماره است بر بلوغ مجهول که محتمل است.
سؤال: آیا تغییر جنسیّت، که موجب تغییر در تکالیف شرعى مى شود جایز است؟
پاسخ:خیر، حرام است.
سؤال: چه غسل هایى ممکن است قبل از بلوغ بر انسان واجب شده باشد؟
پاسخ:غسل مسّ میّت، در صورتى که به بدن سرد شده میتى قبل از تمام شدن سه غسل دست زده باشد و نیز غسل جنابت، در صورتى که پیش از بلوغ، تجاوز جنسى به او شده و یا تجاوز جنسى نموده باشد و هم چنین غسل استحاضه ى متوسطه و کثیره، اگر قبل از بلوغ دیده است.
سؤال: اگر یکى از اسباب وجوب غسل براى انسان نابالغ رخ داده و او در همان زمان غسل کرده باشد، آیا همان غسل کفایت مى کند یا پس از بلوغ باید مجددا غسل نماید؟
پاسخ:اگر غسل صحیح انجام داده کافى است.
سؤال:آیا اطفال پیش از بلوغ، متصف به صفت اسلام و کفر مى شوند؟
پاسخ:متصف نمى شوند، لکن بر اطفال کفار احکام کفار و بر اطفال مسلمین احکام مسلمین به تبعیت جارى مى باشد.
سؤال: وجوب یادگیرى اصول عقاید، وجوب شرعى است یا وجوب عقلى؟ و ترک این واجب چه عواقب و پى آمدهایى به دنبال خواهد داشت؟
پاسخ:وجوب عقلى و شرعى است؛ البته یادگیرى اجمالى هم کافى است، ولى اگر آموزش، تفصیلى و برهانى باشد؛ انسان از اضلالات و گمراهى ها مصون است.
سؤال:معناى قدرت در انجام تکالیف چیست؟
پاسخ:قدرت عادى و عرفى ملاک است.
سؤال: آیا اصول اسلام و اصول ایمان با هم فرق مى کند؟
پاسخ:اصول اسلام سه امر: توحید، نبوت و معاد است و اصول ایمان عدل و امامت مى باشد.
سؤال : انکار اصول اسلام چه آثار شرعى به دنبال دارد؟
پاسخ:اگر انکارکننده محکوم به اسلام و پس از بلوغ اِبایى از وصف اسلام داشته باشد، اجراى احکام مرتدّ بنابر احتیاط واجب باید پس از اقامه ى براهین محکم و ادلّه ى روشنگر باشد به گونه اى که معلوم شود اباى او بعد از آن ها، از روى عناد و لجاج دشمنى و براى اغراض فاسد دنیوى بوده است. تفصیل احکام راجع به کافر و مرتد در رساله ى توضیح المسایل آمده است که اجمال آن عبارت است از: 1) نجاست؛ 2) صحیح نبودن عقد او براى مسلمان؛ 3) ارث نبردن او از مسلمان، اگرچه پدر او باشد؛ 4) مالک نشدن کنیز و غلامى که مسلمان باشند؛ 5) حلال نبودن حیواناتى که ذبح مى کند؛ 6) واجب نبودن غسل، کفن و نماز بر جسد او؛ 7) میته بودن پوست، کفش، دنبه و هر چیزى از اجزاى حیوانات که در دست او است؛ 8) عدم جواز دادن قرآن به دست او؛ 9) عدم جواز دخول در مسجد و مشاهد مشرفه.
سؤال: آثار بى اعتقادى به اصول ایمان چیست؟
پاسخ:1) عدم صحت عبادات؛ 2) جایز نبودن دادن زکات و خمس و فطریّه به او.
سؤال: مراد از تحقیقى بودن اصول دین چیست؟
پاسخ:مراد این است که هر کسى باید با دلیل و برهان آن ها را تحصیل کند و مجرّد تقلید از دیگران نباشد، البته دلیل اجمالى و ارتکازى هم کافى است.
سؤال: یقین در اصول دین به چه معنا است؟ و آیا این یقین هر چند از گفته ى علما و مبلّغین و پدر و مادر به دست آمده باشد، کفایت مى کند یا باید به پشتوانه دلیل هاى کلامى به دست آمده باشد؟
پاسخ:مقصود از یقین، در این جا، یقین به معناى عرفى است که از هر طریق حاصل شود کفایت مى نماید.
سؤال: اگر کسى اصول دین خود را بنابر اعتقادات پدرى و مادرى خود فراگرفته و به آن یقین دارد، آیا همین مقدار کافى است یا لازم است آن ها را با دلیل هاى برهانى و طرق یقینى فراگیرد؟
پاسخ:همان یقین که سبب عقد و پیوند قلبى شود کافى است؛ ولى به دست آوردن دلیل و برهان تفصیلى براى عدم انحراف و گمراهى انسان با شبهات گمراه کنندگان، مطلوب است.
سؤال: حکم کسى که مدتى در صدد تحقیق و بررسى از اصول دین بوده است، به لحاظ نجاست و طهارت و... چیست؟ و اگر در چنین ایامى بمیرد، آیا در پیشگاه خداوند مؤاخذه مى شود؟
پاسخ:اگر تقصیر و کوتاهى در تحقیق نکرده، مؤاخذه ندارد؛ ولى اگر عقد قلبى نداشته و به شهادتین اقرار نکند، حکم کافر را دارد.
سؤال: کسى که در پى تحقیق از اصول دین است و هنوز اعتقادى به دین اسلام پیدا نکرده است، آیا نماز بر او واجب است؟
پاسخ:نماز بر همگان واجب است و تحقیق در اصول پنج گانه دین سهل الوصول و هم چون امور ضرورى و بدیهى است و نیاز به زمان طولانى ندارد، به خلاف جزییات و فروعات اعتقادى که زمان زیادى نیاز دارد.
سؤال: اگر همه ى عقاید حقّه در ذهن فردى ثابت باشند و آن ها را بداند؛ اما اگر از او بپرسند نتواند تقریر کند، آیا همین مقدار دانستن کفایت مى کند؟
پاسخ:بله کفایت مى کند.
سؤال: اگر کسى به شهادتین اقرار زبانى نماید؛ امّا در دل خود نسبت به یک یا چند رکن از اصول دین مثل توحید، تردید و شک داشته باشد، عقد نمودن زن مسلمان براى او چه حکمى خواهد داشت، حکم طهارت بدن و ذبیحه او چه مى باشد؟
پاسخ:محکوم به اسلام است.
سؤال: در میان مردم عبارت هایى رایج است که بوى کفر مى دهد، مثل این که فرد مى گوید: اگر قیامتى باشد، به هم مى رسیم، اگر خدایى بود، نمى گذاشت او این عمل را انجام دهد، کى از آن دنیا برگشته که بگوید خبرى هست؟! چه خدایى، چه پیغمبرى؟! و... آیا با به زبان آوردن چنین کلماتى حکم بر کفر این شخص مى شود؟
پاسخ:موارد آن مختلف است و بعضى از این عبارت ها با مسلمان بودن سازش ندارد.
سؤال: اگر کسى به مضمون شهادتین ظن داشته باشد، ولى در عین تمکن از تحصیل یقین، به دنبال به دست آوردن یقین نباشد، آیا حکم شاکّ و مردد را دارد؟ و آیا در قیامت نجاتى براى او متصور است و در دنیا آیا حکم مسلمین بر او جارى مى گردد؟
پاسخ:اگر اقرار زبانى و عقد قلبى دارد، مسلمان است.
سؤال: اگر کسى به عقاید صحیح معتقد باشد، ولى برخى خیالات و وسوسه ها در قلب او رسوخ کرده است و یا بعضى کلمات کفرآمیز در ذهن او مى آید ـ که از وجود آن ها کراهت دارد و از آن ها اذیت مى شود ـ ، راه خلاصى از چنین وسوسه هایى چه مى باشد؟
پاسخ:ذکر تهلیل (لا اله الا اللّه ) و معوذتین (سوره هاى قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس) را زیاد بخواند و اختیارا آن فکرها را نکند.
سؤال: اگر کسى پس از بلوغ درصدد تحصیل یقین نسبت به اعتقادات صحیح برنیاید و پس از آن دیوانه شود، آیا حکم به مسلمان بودن او مى توان کرد؟
پاسخ:اگر اقرار به شهادتین مى کرده است مسلمان است.
سؤال: در این عصر مستضعف اعتقادى (در اصول اسلام و در اصول ایمان) به چه کسى اطلاق مى شود؟
پاسخ:کسى که زمینه ى فهم و یا زمینه ى دست یابى به اصول اسلام برایش فراهم نباشد.
سؤال: از شیعه که اعتقاد به خدا و پیامبر داشته و وصایت حضرت على ـ علیه السّلام ـ را نیز قبول دارند، لکن ائمه ـ علیهم السّلام ـ را به ترتیب نمى شناسد یا معنى امام را نمى فهمند، آیا احکام ایمان بر آنان جارى مى شود؟ و دادن زکات و فطره و ردّ مظالم به ایشان صحیح است؟
پاسخ:در مسأله ى 1583 رساله حکم مصارف نسبت به مطلق استضعاف بیان شده است، امّا نسبت به شیعه میزان، معرفت به رکن اخیر ایمان ـ که حضرت حجّت ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ هستند ـ مى باشد.
. کسى که به غیبت و حیات حضرت ولى عصر ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ اعتقاد نداشته باشد، آیا احکام مؤمن بر او جارى مى شود؟
پاسخ:خیر، مؤمن نیست.
سؤال:فردى نسبت به انگیزه امام حسین ـ علیه السّلام ـ در جنگ با یزید تردید کرده و مى گوید: حضرت ـ نعوذ باللّه ـ براى کسب قدرت و مقام جنگیدند، چنین شخصى چه حکمى دارد؟
پاسخ:عقاید او ناقص است.
سؤال:اگر کسى سال ها بر اساس اعتقاداتى که از طریق تقلید به دست آورده بود زندگى کرده و در آن ها راسخ نبوده و سپس به شک و تردید افتاده است و درصدد تحقیق برآمده و پس از یک یا دو سال به عقاید صحیح یقینى دست یافته است، آیا در ایام تردید حکم به ارتداد او مى شود؟
پاسخ:خیر.
سؤال: اگر کسى در گفتار و یا عمل منکر خدا و پیامبر و یا یکى از ضروریات دین شود؛ امّا قلبا به آن معتقد باشد، چه حکمى دارد؟
پاسخ:اعتقاد قلبى فقط کافى نیست؛ مگر در موارد اکراه با عدم تمکّن از توریه با التفات و توجه و بدون عسر و فشار، جهت اطلاع بیشتر به مسأله ى 110 رساله رجوع شود.
سؤال: سبّ و دشنام به خداوند و پیامبر و اولیاى الهى در چه صورتى باعث ارتداد مى شود؟
پاسخ:در صورتى که شرایط زیر در فرد موجود باشد: 1) بلوغ؛ 2) عقل؛ 3) اختیار؛ 4) گفتن بدون سهو و غفلت، بلکه با قصد و آگاهى؛ 5) دانستن معنى لفظ سبّ و آن چه مى گوید و قصد آن.
سؤال: آیا استخفاف و سبک شمردن مستحبات ـ مثل این که انسان بگوید، نماز شب چیست؟! ـ یا التزام به عدم انجام یک عمل مستحبى، حرام است؟ و آیا چنین عملى موجب ارتداد مى گردد؟
پاسخ:این اعمال، مذموم؛ بلکه در بعضى موارد حرام است، ولى تا وقتى که به انکار رسالت برنگردد، سبب ارتداد نمى شود.
سؤال: اگر کسى در اوایل بلوغ نتواند نماز را به درستى یاد بگیرد و بخواند، آیا مى تواند مثلاً عوض گفتن تکبیرة الاحرام ترجمه آن به فارسى یعنى «خدا بزرگ تر است» را بگوید؟ عوض از حمد که از یادگیرى آن عاجز است چه باید بکند؟
پاسخ:گفتن تکبیر که سهل و آسان است و در غیر آن به مسأله ى 821 و 822 رساله رجوع شود.
سؤال: فردى فقط بخشى از حمد را پس از بلوغ یاد گرفته است و نسبت به یادگیرى بقیه آن مشکل دارد، تکلیف او نسبت به نمازهایى که تا وقت یادگیرى کامل مى خواند چیست؟
پاسخ:در این رابطه به مسأله ى 821 و 822 رساله رجوع شود.
سؤال: اگر قبل از سن تکلیف گناهانى داشته باشیم که گفتن آن ها موجب رسوایى است، حکم آن چیست؟
پاسخ:لازم نیست آن ها را بگویید.
سؤال:بعد از سن تکلیف بعضى از واجبات را درست انجام نداده ام، الآن چگونه باید آن ها را قضا نمایم؟
پاسخ:هر مقدارى که باطل بوده را باید قضا کنید