انهار
انهار
مطالب خواندنی

ازدواج های حرام و باطل:

بزرگ نمایی کوچک نمایی
بسم الله الرحمن الرحیم
ازدواج های حرام و باطل
    
(۱) محارم نسبی
(۲) محارم سببی
(۳) محارم رضاعی
(۴) جهات دیگر.
 
(۱) توضیحات ازدواج های حرام و باطل با محارم نسبی مانند:
الف: محارم اصلی (پدر، مادر، خواهر، برادر و پدربزرگ و مادربزرگ و إن علا؛ عمه، خاله، عمو، دایی هرچه بالا روند).
ب: محارم فرعی، (فرزند و فرزندان فرزند و فرزندان خواهر و برادر هرچه پایین روند).
 
(۲) توضیحات ازدواج های حرام و باطل با محارم سببی مانند:
الف: مانند پدر و مادر همسر
ب:  مانند فرزندان همسر.
 
(۳) توضیحات محارم رضاعی مانند:
الف: فرزندان زن شیرده هرچه پایین روند.
ب: فرزندان مرد صاحب شیر {چه فرزند از این زن باشد چه از زن دیگرش}
ج: خواهر و برادر زن شیرده
د: خواهر و برادر مرد صاحب شی
هـ: خود زن شیرده و پدر و مادرش هرچه بالا روند
و: خود مرد صاحب شیر و پدر و مادرش هرچه بالا روند
 
(۴) توضیحات حرمت و بطلان ازدواج از جهات دیگر مانند:
الف: حرمت موقت مانند:
(۱) ازدواج با خواهر زن، (مگر بعد از طلاق یا فوت همسر).
(۲) ازدواج در عده، (عده طلاق - عده وفات و....)
(۳) ازدواج با کافره­، (مگر بعد از مسلمان شدن. (زنان اهل کتاب استثناء هستند)
(۴) ازدواج با کافر، (اهل کتاب یا غیر اهل کتاب، مگر بعد از مسلمان شدن).
(۵) ازدواج با زن پنجم به شکل دائمی،
(۶) ازدواج بعد از طلاق سوم، (مگر زن با مرد دیگری ازدواج دائم کند و سپس طلاق بگیرد یا شوهرش بمیرد).
(۷) ازدواج در حال احرام. (البته اگر در حال احرام عقد کند زن حرام ابد می­ شود).
 
ب: حرمت دائم مانند:
(۱) با موطوئه (برادر، فرزند یا پدر زن).
(۲) با زن شوهر دار(العیاذ بالله).
(۳) ازدواج با زن در عدّه.
 
نکته:
لعان و ایلاء، دو نوع جدا شدن ابدی زن و مرد از هم هستند. {شرح و تفصیل در رساله­های عملیه و تحریر الوسیله}.
 
برخی از نکاحهای رایج عصر جاهلیت که اسلام آنانها را باطل اعلام کرد:
(۱) نکاح مضامده: در عهد جاهلیت زن با غیر شوهر خود معاشرت می­کرد؛ و این پناهندگی زن به غیر شوهر خود در زمان­هایی بود که فقر به آنان روی می­آورد و عصر قحطی و نداری بود. بدین سبب زن به منزل غیر شوهر می­رفت تا به لحاظ مالی وضعیت مناسب می­ یافتند دوباره به نزد همسر اول خود باز می­ گشت.
(۲) نکاح مقت (خیزن) (وراثت زوجه) وقتی که مرد می­مرد و زن و بچه­ای جا می­گذاشت که از همسر دیگری بودند، این همسر به عنوان ارث به بچه بزرگتر او (از همسر دیگر) می­رسید و همسر او می­شد. که به این پسر که این زن به او رسیده بود، خیزن می­ گفتند.
(۳) نکاح بدل: در عصر جاهلیت گاهی دو مرد همسر خود را با یک دیگر مبادله می­کردند.
(۴) نکاح رهط یا سفاح: و آن این بود که یک زن به عقد یک گروه که از ۱۰ نفر کمتر بودند در می­آمد و همه با او آمیزش می­کردند و وقتی حامله می­شد و وضع حمل می­کرد دنبال این گروه می­فرستاند و بچه خود را به هر کدام که دوست داشت نسبت می­داد و به او ملحق می­ کرد.
(۵) نکاح بغایا: دسته­ای از زن­ها­ خیمه­ هایی نصب می­کردند و مردان با آنان در می­آمیختند و چون بار می­گرفتند و بار می­نهادند، قیافه شناس را خبر می­کردند تا اولین مولود را به هر کسی که تشخیص داد ملحق کند و نسبت دهد.
(۶) نکاح جمع: که یک مرد بین چند خواهر جمع می­کرد و آنان را با هم نکاح می­کرد.
(۷) نکاح استبضاع: مرد زن خود را در اختیار مردان بزرگ می­گذاشت؛ تا از نسل آنان فرزندان بزرگی برایش باقی بماند.
(۸) نکاح شغار: این بود که مثلاً مردی دختر خود را به عقد کسی در می­آورد تا در عوض آن او هم دختر خود را به عقد این در آورد و همین را مهر آن زن قرار می­دادند و بالاخره مهر زن نکاح دیگری می شد.
(۹) نکاح خدن: در عصر جاهلیت زنای علنی مذموم شمرده می­شد؛ اما زنای پنهان و روابط نامشروع پنهانی، بدون عیب و ایراد بود. سوره مبارکه نساء آیه ۲۵ به این اشاره کرده است. اخدان جمع خدن به معنای دوستی، البته دوستی نامشروع بین زن و مرد یک روش جاهلی بود که مرد با زن اجنبی و غیر زوجه خود روابط نامشروع پنهانی داشت  و این رسماً رواج داشت. ولی اسلام با این شیوه مقبول جاهلیت مخالفت و آن را ناروا اعلام کرد.
و ....

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  
 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -