انهار
انهار
مطالب خواندنی

اهمیت حضور قلب در نماز

بزرگ نمایی کوچک نمایی
بسم الله الرحمن الرحیم
«حضور قلب» یکی از مقدمات مستحبّ نماز و نیز یکی از شرطهای اساسی برای پذیرفته شدن نماز در نزد خدای متعال، است.
 
اهمیت حضور قلب
  
آیات و روایات فراوانی در این باره وارد شده که همه بر این مطلب تصریح می‌کنند که میزان قبولی نماز، بستگی به میزان توجه انسان در نماز دارد و این در حالی است که متاسفانه بسیاری از ما عبادتهای خود را بدون حضور قلب و با حواسپرتی کامل انجام می‌دهیم و به همین جهت است که یک عمر نماز می‌خوانیم، اما اثری از آثار معنوی و روح نواز آن را در خود نمی‌بینیم.
 
حدیثی تکان دهنده
 
قال رسول اللَّه (صلى اللَّه عليه وآله و سلّم): اُمَّتي عَلى‏ أربَعَةِ أصنافٍ:
(1) صِنفٌ يُصَلّونَ ولكِنَّهُم في صَلاتِهِم ساهونَ، فَكانَ لَهُمُ الوَيلُ، والوَيلُ اسمُ دَرَكَةٍ مِن دَرَكاتِ جَهَنَّمَ ، قالَ اللَّهُ تَعالى:‏ فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ.
(2) وصِنفٌ يُصَلّونَ أحيانًا، ولا يُصَلّونَ أحيانًا، فَكان لَهُمُ الغَيُّ، والغَيُّ اسمُ دَرَكَةٍ مِن دَرَكاتِ جَهَنَّمَ، قالَ اللَّهُ تَعالى: فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُواْ الصَّلَوةَ وَ اتَّبَعُواْ الشَّهَوَ تِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا.
(3) وصِنفٌ لا يُصَلّونَ أبَدًا فَكانَ لَهُم سَقَرُ، وسَقَرُ اسمُ دَرَكَةٍ مِن دَرَكاتِ جَهَنَّمَ، قالَ اللَّهُ تَبارَكَ وتَعالى: مَا سَلَكَكُمْ فِى سَقَرَ قَالُواْ لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ.
(4) وصِنفٌ يُصَلّون أبَدًا وهُم في صَلاتِهِم خاشِعونَ، قالَ اللَّهُ تَبارَكَ وتَعالى: قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِى صَلَاتِهِمْ خَشِعُونَ.
 
آقا رسول اکرم (صلى اللَّه عليه وآله و سلّم): امّت من، چهار دسته اند:
(1) دسته‏اى نماز مى‏گزارند؛ ولى در نمازشان غافل اند، براى اينان، «ويل» است و ويل، نام دركه‏اى از دركات دوزخ است. خداوند متعال فرموده است: (پس ويل براى نمازگزاران است؛ آنان كه از نمازشان غافل اند.
(2) دسته‏اى گاه نماز مى‏خوانند و گاه نمى‏خوانند. براى اينان، «غَىّ» است و غَىّ، نام دركه‏اى از دركات دوزخ است. خداوند متعال فرموده است: آن گاه، پس از آنان، جانشينانى به جاى ماندند كه نماز را تباه ساختند و از هوس‏ها پيروى كردند. پس به زودى [سزاى] گم‏راهى [خود] را خواهند ديد.
(3) دسته‏اى هيچ گاه نماز نمى‏خوانند. براى اينان، «سَقَر» است و سَقَر، نام دركه‏اى از دركات دوزخ است. خداوند متعال فرموده است: چه چيزى شما را به سقر در آورد؟ گفتند: از نمازگزاران نبوديم.
(4) و دسته‏اى هميشه نماز مى‏خوانند و در نمازشان نيز فروتن اند. خداوند - تبارك و تعالى - فرموده است: بى گمان، مؤمنان، رستگار شدند؛ آنان كه در نمازشان فروتن اند.
گزیده شناخت نامه نماز تألیف آیةالله ری شهری ص305 به نقل از المواعظ العددیه
 
لزوم تحصیل حضور قلب
در ضرورت تحصیل حضور قلب همین بس که بدانیم:
نماز بی حضور قلب، نماز حقیقی نیست و وقتی نماز از حقیقت و باطن خود جدا شد و به صورت یک عمل بی روح در آمد، هیچیک از ثمرات و فوایدی که در آیات و روایات، برای نماز آمده، در چنین نمازی وجود ندارد وچه بسا موجب دوری از خدا هم بشود.
احادیث فراوانی دراین باره وارد شده که همه بر این مطلب تصریح می‌کنند که میزان قبولی نماز، بستگی به میزان حضور قلب در نماز دارد و به تناسب وجود حضور قلب، نماز مورد قبول واقع می‌شود.
قال الصادق (علیه‌السّلام): اَن العبدَ لیُرفعُ لهُ مِن صلاتهِ نصفُها او ثلُثها او ربعُها او خمسُها و ما یرفعُ لهُ الّا ما اقبلَ علیهِ بقلبهِ.
بحارالانوار، ج۸۴، ص۲۸
همانا از نماز انسان، نصفش، ثلثش، ربعش یا خمسش بالا برده می‌شود و آن مقداری از نماز که توجّه قلبی داشته باشد بالا برده می‌شود.
گر چه حضور قلب از شرایط صحت نماز نیست؛ یعنی با نبودن حضور قلب نماز باطل نمی‌شود و از لحاظ فقهی اشکالی ندارد {و رفع تکلیف شده است}.و لیکن چنین نمازی، قالبی و بی فضیلت و غیر مقبول است، یعنی بالا نمی‌رود و اثر معراجی خود را از دست می‌دهد.
 
امکان کسب حضور قلب
گاهی تصور می‌کنیم، تحصیل حضور قلب از امور مُحال است و از کسب آن، ناامید می‌شویم و به یک عبادت صوری و ظاهری اکتفاء می‌کنیم. چه بسا این ناامیدی، از فریب دادن خود نشات بگیرد، به این معنا که برای فرار از نماز با حضور قلب، دایماً خود را فریب داده و مشکل بودن آن را بهانه‌ای برای ترک آن، قرار می‌دهیم.
 
برخی از دلایل امکان کسب حضور قلب:
 
(1) وقوع حضور قلب
بهترین دلیل برای امکان شیء، وقوع آن است.همین که پیغمبران ما و ائمه (علیهم‌السّلام) و اولیای خدا، بر حسب معرفت و ایمان و قرب و طلبشان، حضور قلب داشتند، دلیل بر امکان آن می‌باشد.
 
(2) وجود دستور عمل
وجود دستور جهت تحصیل حضور قلب از ناحیه رسول اکرم (صلّی‌ الله ‌علیه ‌و ‌آله و سلّم) و ائمه (علیهم‌السّلام) و بزرگانی که در این باره کتاب نوشته‌اند، همه دلیل بر امکان کسب آن می‌باشد، چرا که تکلیف و دستور به آنچه در توان نیست بی معنا و غلط است، زیرا تحصیل امر محال، محال است.
 
مراتب حضور قلب
گرچه درباره مراتب حضور قلب، سخنان بسیاری از بزرگان اهل معرفت رسیده، ولی جهت مختصرگویی و ساده نویسی با الهام از سخنان ارزشمند آنان به ذکر پنج مرتبه از مراتب حضور قلب اشاره می شود:
 
{مرتبه اول} سخن با خدا
شخص نمازگزار باید اجمالا بداند که با خداوند سخن می‌گوید و حمد و ثنای او می‌کند، اگر چه به معانی الفاظ توجه نمی‌کند.این مرتبه برای آنانی است که معانی نماز را نمی‌دانند؛ حضرت امام خمینی ـ قدّس سره ـ از قول مرحوم شاه آبادی ـ قدّس سره ـ نقل می‌کند:
«مثل این نحوه، به این صورت است که یکی، قصیده در مدح کسی بگوید و به طفلی که معانی آن را نمی‌فهمد بدهد که در محضر او بخواند و به طفل بفهماند که این قصیده در مدح این شخص است، البته آن طفل که قصیده را می‌خواند اجمالا می‌داند ثنای ممدوح را می‌کند، اگر چه کیفیت آن را نمی‌داند».
اربعین امام خمینی، ص۴۳۴.
{مرتبه دوم} تابع زبان شدن قلب
علاوه بر مرحله قبلی، به معانی کلمات و اذکار نیز توجه داشته باشد و بداند که چه می‌گوید.
قال الصادق (علیه‌السّلام): من صلّی رکعتین یعلمُ ما یقولُ فیهِما. انصرَفَ و لیسَ بَینَهُ و بینَ الله ذنبٌ الّا غفرَلَهُ.
ثواب الاعمال شیخ صدوق، ص۴۴.
هر کس دو رکعت نماز بخواند در صورتی که بداند چه می‌گوید، از نماز فارغ می‌شود در حالی که بین او و خداوند گناهی نیست، مگر این که خداوند آنها را می‌بخشد». در این مرحله، قلب تابع زبان است.
 
{مرتبه سوم} فهم اسرار عبادت
اسرار عبادت و حقیقت اذکار و تسبیح و تحمید و سایر مفاهیم را بفهمیم و در حال نماز به آنها توجه کنیم تا خوب بدانیم چه می‌گوییم و چه می‌خواهیم.
 
{مرتبه چهارم} مرحله یقین و ایمان
مازگزار علاوه بر مراحل سابق، باید اسرار و حقایق اذکار را به طور کامل در باطن ذاتش نفوذ داده و به مرحله یقین و ایمان کامل برسد.در این صورت است که زبان از قلب پیروی می‌کند.قلب چون به آن حقایق ایمان دارد، زبان را به اذکار وادار می‌کند.
 
{مرتبه پنجم} رسیدن به مرحله کشف و شهود و حضور
در این مرحله، نماز گزار به مرتبه کشف و شهود و حضور کامل می‌رسد که به این مرحله حضور قلب در معبود می‌گویند نه حضور قلب در عبادت؛ یعنی مرحله‌ای که اسما و صفات و کمالات حق را با چشم باطن مشاهده می‌کند، چیزی را جز خدا نمی‌بیند، حتی به خودش و افعال و حرکات و اذکارش نیز توجه نداشته از سخنگو و سخن نیز غافل است و در حقیقت در انجذاب کامل قرار دارد، البته در این مرحله هم مراتبی است که نسبت به سالکین متفاوت است.(بر همه ماست که در این مراتب به دقت تامل نموده و درصدد تحصیل آنها باشیم).
 
اربعین امام خمینی، ص۴۳۴.
خودسازی ابراهیم امینی، ص۲۳۱.
اسرار الصلوة ملکی تبریزی، ص۳۰۷.
عوامل حواسپرتی و درمان آن:
((1)) {عوامل درونی}
 
{1} هرزگی قوه خیال
 
از اسباب محوری و اصلی حواسپرتی، فرّار بودن، و هرزگی قوه خیال است.
اگر ذهن انسان در مورد موضوعات کلی، به صورت منظّم و مرتّب فعالیت کند و از یک مقدمه، نتیجه‌ای بگیرد، در این صورت تفکر و تعقّل حاصل شده است، ولی اگر ذهن انسان بدون هیچ مقدمه و نظمی در موضوعات جزئی، از چیزی به چیزی و از جایی به جایی پرواز کند و هیچ رابطه منطقی بین موضوعاتی که در ذهن آمده ایجاد نکند، تخیّل صورت گرفته است.
 
ویژگیهای قوّه خیال
 
یکی از ویژگیهای قوّه خیال، فرّار و متحرک بودن آن است، چون اگر تفکر نباشد، هزاران خاطره و مساله به ذهن انسان (در طی چند لحظه، بدون هیچ ارتباطی با هم) می‌رسد.
دیگر از ویژگیهای قوّه خیال که از تعریف آن بر می‌آید.آن است که در موضوعات جزئی کار می‌کند و هم چنین از بی نظمی خاصی برخوردار است.
 
انواع خیالات در نماز
 
در نمازی که می‌خوانیم، تمام انواع چهارگانه تصوّرات خیالی که در ذیل می‌آید، وجود دارد، مگر کسانی که قوه خیال را کاملا تربیت کرده و متمرکز بر نماز کرده باشند.
گاهی آنچه در نماز به ذهن خطور می‌کند، انجام کار خیری است؛ مثلا در این تصور است که چگونه بعد از نماز سخنرانی کند و یا با فلان بزرگ یا دوست، چگونه گفتگو کند.
و یا انجام کار شرّی است، مثلا در این تصوّر است که چگونه بر سر دیگری کلاه بگذارد و....
گاهی آنچه در خاطر و خیال می‌آید، صرف خیال است و آن یا خیال پسندیده است مثلا (در خاطر خود بگذراند که پولدار شود تا بتواند گرسنگانی را سیر و برهنگانی را لباس بپوشاند و...) و یا خیال فاسد می‌باشد (مثلا در خاطر خود لذت گناه و چگونگی آن را بیاورد و با آن دلخوش کند).
پس آنچه که در قوه خیال ما می‌آید از این چهار حالت خارج نیست، اگر چه گاهی در نماز قوّه خیال در امور پسندیده فعّالیّت می‌کند، و لیکن در جهت کسب حضور قلب، خیال در امور پسندیده هم باید کنترل شود و از پرواز آن به امور مختلف، خوب نگه داشته شود تا قلب یکسره متوجه خداوند گردد.
 
بیرون نماز
باید در بیرون نماز، تمرین و ممارست در حفظ قوه خیال و متمرکز کردن آن صورت گیرد، به این صورت که در ابتدا تمرین کنیم که فکر و خیال خود را به امور خاصّی تمرکز بدهیم و دایماً مواظبت بنماییم که خیال به جایی دیگر نرود که اگر این تمرکز ادامه پیدا کند، آرام آرام می‌توانیم فکر و خیال خود را ضبط و نگهداری کنیم که هر کجا اراده کردیم حرکت کند.
 
کیفیت تغذیه قوه خیال
هر یک از قوای ما محتاج به تغذیه مناسب خود می‌باشد.باید برای منظم کردن قوه خیال و جهت دادن به آن، از عوامل کنترل قوّه خیال و گفتن ذکر دایم با توجه و متمرکز کردن ذهن به امور پسندیده، استفاده کرد.از جمله امور پسندیده عبارتند از: یاد خدا بودن؛ تمام کارها و اعمال خود را نیت و هدف خدایی دادن؛ تفکر در مسائل علمیه و مسائل اعتقادیه (مبدا و معاد) و وظایف انسانی و عملی (کسب اخلاق حسنه و رفتار انسانی)؛ مراقبت بر احوال و رفتار خود که چه مقدار منطبق با عقل، شرع و رضای خداوند است و هم چنین یادآوری گذرگاه بودن دنیا و مسافر بودن خود و دقّت و تعقّل به عجایب خلقت و آثار نظم و قدرت پروردگار؛ همه اینها عوامل کمک کننده در کنترل قوه خیال می‌باشد.
 
داخل نماز
یکی از روشهای کنترل قوه خیال در نماز «تصمیم بر مخالفت است»؛ یعنی تصمیم بگیرد که خیال خود را متمرکز در نماز و یا معانی نماز نماید و هر وقت کنترل آن از اراده انسان خارج شد دوباره برگرداند.حضرت امام خمینی قدّس سره می‌فرماید:
«طریقه عمده رام نمودن آن «عمل نمودن به خلاف است» و آن، چنان است که انسان در وقت نماز خود را مهیّا کند که حفظ خیال در نماز کند و آن را حبس در عمل نماید و به مجرّد این که بخواهد از چنگ انسان فرار کند آن را استرجاع نماید (برگرداند) و در هر یک از حرکات و سکنات و اذکار و اعمال نماز ملتفت حال آن (قوه خیال) باشد و از حال آن تفتیش نماید (جستجو کند) و نگذارد سر خود باشد و این در اوّل امر، کاری صعب (مشکل) به نظر می‌آید، ولی پس از مدتی عمل و دقت و علاج، حتماً رام می‌شود و ارتیاض پیدا می‌کند (ورزیده می‌شود)».
آداب الصلوة امام خمینی، ص۴۴.
{2} دنیا پرستی
 
از موانع مهم و اصلی حضور قلب، دنیا پرستی و اسارت و فریفتگی در برابر آن است.غالب‌اندیشمندانی که درباره اهمیت نماز کتاب نوشته‌اند، مساله دنیا دوستی را یکی از مهمترین مانع حضور قلب بر شمرده‌اند.
آرا و نظریاتی که درباره دنیا مطرح شده به طور کلی به سه دسته تقسیم می‌شود:
 
ترک اصل دنیا
برخی بر این عقیده‌اند که باید از تمام موهبتهای دنیایی دور شویم و با کناره گیری از اجتماع بشری، فقط به عبادت خدا بپردازیم، چرا که دنیا و متعلقات آن را موجب بدبختی و گمراهی بشر می‌پندارند.با این طرز تفکر، عبادت و خداپرستی، منافی با زندگی کردن تلقی می‌گردد و لذا، یا باید دنیا را انتخاب کرد و یا آخرت را و جمع بین این دو ممکن نخواهد شد.
{در حالی که ممکن است زسرا خود حضرات معصومین (علیهم السلام) بین دنیا و آخرت جمع کرده اند}
 
دیدگاه اسلام
اسلام شدیداً با رهبانیّت، دوری از دنیا، ترک کار و تلاش و عدم همسر گزینی و...مخالف است.
آقا رسول اکرم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و ‌آله و سلّم) در این مورد فرموده است: لا رهبانیّة فی الاِسلام.
رهبانیت (ترک دنیا) در اسلام نیست.
بحارالانوار مجلسی، ج۱۵، باب النهی عن الرهبانیه.
 
تفکر رهبانیّت و جدایی دین از زندگی، از مذاهب مسیحی و بودایی‌، وارد اسلام شد، به همین جهت بعضی تصوّر میکنند که اسلام با دنیا و کار کردن، تلاش و...مخالف است.
زندگی در دنیا یعنی کار کردن، خوردن، آشامیدن، استراحت کردن، ازدواج و...چگونه ممکن است خداوندی که آفریدگار همه موجودات از قبیل: زمین، خورشید، حیوانات و حتی خود انسان است، ما را از استفاده و توجه به آنها نهی نماید؟
قال رسو الله (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و ‌آله و سلّم): العبادةُ سبعُونَ جزءاً افضَلُها طلبُ الحَلالِ.
عبادت هفتاد جزء دارد که بهترین عبادتها، کار و تلاش می‌باشد.
الکافی، ج۵، ص۷۸.
و در روایت دیگر چنین آمده: ابن اَبی یَعفُور قالَ قلتُ لابی عبدِاللهِ (علیه‌السّلام): انا لنُحِبُّ الدُنیا فقالَ لی: «تصنعُ بِها ماذا؟ قلتُ اَتزَوّجُ مِنها و اَحجُّ و انفقُ عیالی و انیلُ اِخوانی و اَتصدّقُ قالَ: لیسَ هذا مِنَ الدّنیا، هذا منِ الآخرَةِ.
ابن ابی یعفور می‌گوید: خدمت امام صادق (علیه‌السّلام) عرض کردم: ما دنیا را دوست می‌داریم.فرمود: با اموال دنیا چه می‌کنی؟ عرض کردم: به وسیله آنها ازدواج می‌کنم، به حج می‌روم، برای خانواده‌ام خرج می‌کنم، به برادرانم کمک می‌کنم و در راه خدا صدقه می‌دهم.فرمود: این دنیا نیست، این آخرت است.
بحار الانوار مجلسی، ج۷۰، ص۶۲.
از این روایت به روشنی معلوم می‌گردد که اصل دنیا مذموم نیست.
و روایات دیگری در این باب وارد شده که همه آنها سفارش می‌کنند که با استفاده کردن بهینه از دنیا، انزوا و رهبانیت را رها سازید.
نتیجه آن که اصل دنیا و توجه به آن، نه تنها منافات با دینداری و عبادت خدا ندارد، بلکه همان طور که ذکر شد، از بهترین عبادتها می‌باشد.
 
ترک محبّت دنیا
بعضی معتقدند که اسلام، محبّت و علاقه به دنیا را به طور مطلق مذموم دانسته و از همین جهت علاقه به زن، فرزند، اموال، خوراکیها و...را مردود می‌دانند، در این باره به آیات و روایات استناد می‌کنند.
 
دیدگاه اسلام
اگر منظور از محبّت، علاقه و ارتباط عاطفی و غریزی است که اسلام نه تنها آن را نفی نکرده، بلکه با واقع بینانه‌ترین دیدگاه، آن را تفسیر کرده و آن غرایز و تمایلات را جزء سرشت آدمیان دانسته است.
از نظر اسلام تمایل به دنیا و علاقه به آن، قابل کسب نیست، بلکه از امور فطری و غریزی است که خداوند بر حسب ضرورت و نیاز در درون ما نهاده است که بدون آنها به کمال رسیدن، ممکن نخواهد بود.
خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: و من آیاتهِ اَن خلقَ لکم من انفسکُم ازواجاً لِتسَکنُوا الیها و جعلَ بینکم مودّة و رحمةً.
از جمله نشانه‌های حق این است که از جنس خود شما، همسرانی برای شما آفریده که در کنار آنها آرامش بیابید و میان شما و آنها الفت و مهربانی قرار داد.
سوره روم آیه۲۰.
با کمی دقّت در آیه فوق می‌توان فهمید، زن و علاقه به آن، که از مظاهر دنیا است، نه تنها مذمت نشده، بلکه فلسفه وجودی آن، تسکین و ‌آرامش مردان شمرده شده است.
و هم چنین در روایت دیگر از امام صادق (علیه‌السّلام) آمده: لا خیرَ فی مَن لا یحبُّ جمع المالِ من حلالٍ، یکُفُّ بهِ وجههُ و یقضی به دَینَهُ و یَصِلُ بهِ رحمَهُ.
خیر و خوبی نیست، در کسی که تحصیل مال حلال را دوست ندارد تا بدین وسیله آبرویش را حفظ کند و دینش را ادا نماید و صله رحم به جا آورد.
الکافی، ج۵، ص۷۲.
 
از امثال این روایات معلوم می‌گردد که اسلام نه تنها دنیا بلکه علاقه به دنیا را که از روی غرایز مادی در درون انسان است، تایید می‌نماید و از بین بردن علایق فطری را، مردود دانسته و برخلاف تکامل آدمی می‌داند.
 
ترک دنیا پرستی
آنچه اسلام بدان معتقد است، ترک پرستش دنیا و کمال مطلوب و محبوب واقعی ندانستن آن است.تمام آیات و روایاتی که در مذمّت حبّ به دنیا آمده، اشاره به این قسم دارند و آنچه مانع حضور قلب در نماز می‌گردد، همین «دنیاپرستی و اسارت دنیا» است.
در قرآن کریم و روایات اهل بیت، دنیا، ناپایدار و محل گذر و اهل دنیا، مسافر معرفی شده است و این واقعیتی غیر قابل انکار است.
نهج البلاغه، خطبه ۲۰۱.
نهج البلاغه، حکمت ۱۳۳.
سوره روم، آیه۷.
و نیز در بعضی از آیات آمده که دنیا وسیله‌ای است جهت رسیدن به هدف، نه نهایت آرزو و کمال مطلوب بشری.
 سوره کهف، آیه۱۸.
سوره رعد، آیه۱۲.
سوره یونس، آیه۱۰۰.
سوره روم، آیه۳۰.
درمان دنیا پرستی
از مطالب گذشته روشن گردید که آنچه مانع حضور قلب است، دنیاپرستی و دلبستگی به آن است.
ترک اسارت و بندگی دنیا، با چند لحظه و دقیقه ممکن نخواهد بود، بلکه با آشنایی به آفات آن و به میزان عزم و تلاش و مجاهدت واقع بینانه، می‌توان به ترک دنیا به معنای حقیقی آن رسید.
برای درمان دنیا زدگی، باید:
اولاً: دیدگاه خود را نسبت به دنیا و انسان از زاویه دین اسلام اصلاح نمود.
ثانیاً: یافته‌ها و علم و معرفت خود را در مرحله عمل به کار بندیم.
 
{3} حواس ظاهری
یکی دیگر از عوامل حواسپرتی، متوجه شدن به امور خارجی است، چرا که قلب و ذهن به منزله حوضی هستند که این پنج حس به آن می‌ریزند و به واسطه آنها صورتهای معانی بر قلب وارد می‌شود، به طوری که به واسطه دیدن تصویری یا شنیدن صدایی چندین صورت خیالی بر ذهن وارد می‌شود و قلب را مشغول خود می‌کند.اگر در هنگام نماز، گوش آدمی چیزی را بشنود یا چشم چیزی را ببیند، حواس و ذهن نمازگزار متوجه آن شنیدنی (مسموع) یا تصویر می‌گردد و از خدا و توجه به او غافل می‌گردد و چه بسا با شنیدن یک کلمه، خاطره‌های زیادی در ذهن او نقش بندد و تا آخر نماز او را مشغول بدارد.
 
برخی از راه های درمان حواس پرتی ظاهری:
 
(1) بستن چشم ها در حین نماز
یکی از راههای معمولی که در میان مردم بیشتر مشاهده می‌شود، بستن چشمها در حین نماز است تا تمرکز حواس بیشتری حاصل کنند که این امر البته برای کسانی است که نمی‌توانند بدون بستن چشمها در نماز و با نگاه به محل سجده، آن تمرکز لازم را کسب کنند خوب است ولی کسی که می‌تواند با نبستن چشمها در نماز و با نگاه کردن به محل سجده، حواس خود را جمع کند، بهتر است که چشمها را نبندد.
 
(2) انتخاب مکانی خلوت و تاریک برای خواندن نماز
نمازگزار برای این که هیچ چیز او را به خود جلب نکند، باید مکان خلوت و بی سر و صدا، بی منظره و تاریکی را انتخاب کند؛ مثلا در مکانی که عکس، تلویزیون و رادیوی روشنی، زن و بچه و...نباشد که مسلماً تحصیل حضور قلب در چنین مکانی راحت تر از مکان شلوغ، پر رفت و آمد و... می‌باشد. چون زمینه حواسپرتی در آنجا کمتر است.
 
(3) ترک وسواس در قرائَت
هدف اصلی از عبادت، تحصیل مقام «جدایی کامل از غیر خدا» است، لذا موانع این راه، باید برداشته شود.
یکی از این موانع، توجه زیاد و وسواس داشتن در قرائت است که موجب می‌شود نمازگزار از باطن و حقیقت نماز به ظاهر توجه کند و به جای توجه کردن به معانی نماز و کسب حضور قلب؛ به الفاظ و چگونگی تلفظ آنها مشغول می گردد، اگر چه رعایت قرائت، از شرایط صحّت نماز است، و لیکن شرط صوری است و باید در حدّ تکلیف آن را انجام داد و نیز از توجه زیاد به ظاهر، باید پرهیز کرد.
این که بعضی می‌خواهند به واسطه حفظ قرائت، تمرکز حواس کامل پیدا کنند، اشتباه است، چون حواس در قرائت، کافی نیست، ثانیاً هدف نیست، بلکه هدف، توجه کامل قلب به خداست و چنین شخصی، به جای توجه به خدا و بریدن از اغیار، گرفتار ادای کلمات از مخرجشان می‌شود.
 
(4) آشنایی به ظاهر و باطن نماز و توجه به باطن نماز
نمازگزار باید بداند که رعایت قرائت و امثال آن، از احکام ظاهریه نماز و عبادت می‌باشند و باید در حدّ اعتدال و تکلیف به آنها توجّه کرد و حضور قلب و تخلیه قلب از اغیار از شرایط باطنیه نماز است و حقیقت نماز با وجود آن معنا پیدا می‌کند که هرچه توجه به این معنا زیادتر باشد، نماز کاملتر خواهد شد، چرا که باطن نماز برخلاف ظاهر آن، محدود به حدّی نیست.
باید دانسته شود که فرق نماز امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) با نماز ما در حضور قلب به خدا می‌باشد نه به مدّ «و لا الضالّین» و...
 
برای این که نمازگزار، متوجه شود که دچار وسواس شده یا خیر، بهتر است عمل خود را بر علما و فقها عرضه کند و از آنها سؤال کند که آیا مبتلا به مرض وسواس است یا خیر؟ چون کشف مرض، برای مریض مشکل است، بلکه چه بسا خود را عادی می‌بیند و دیگران را متّهم به بی مبالاتی می‌نماید و از عمل آنها رنج می‌برد.
لذا وقتی از علما در مورد حال خود سوال کند و از نظر آنها نسبت به خود با خبر شود، مقداری مشکل حل خواهد شد.
بالاتر این که، به عمل خود علما نگاه کند و ببیند که آنها هم مثل او این قدر حساسیت دارند یا عملشان بر خلاف او است؟ اگر عملکرد علما را برخلاف خود یافت، پس باید بداند که یقیناً دچار وسواس شده است.
 
(5) تندخوانی و شتاب زدگی در انجام نماز
از موجبات حواس پرتی در نماز، تند خوانی و عجله در انجام نماز است، که علت سریع خوانی هم، عدم اهتمام به نماز است. چرا که چنین افرادی، نماز را فقط برای رفع تکلیف می‌خوانند، لذا با کراهت و بی میلی عبادت را انجام می‌دهند و در نتیجه احساس خستگی می‌کنند.
انگیزه تند خوانی، حاضر شدن نزد محبوب کذایی است و از این که چند لحظه‌ای در نزد کسی که قلبش متوجه او نیست ایستاده، رنج می‌برد و می‌خواهد هر چه سریعتر به طرف کسی یا کاری که دوست دارد برود.
اگر کسی قلبش متوجه خدا باشد و از این حضور راضی باشد، لزومی برای تندخوانی و فرار از نماز نمی‌بیند، چون در محضر کسی است که دوست دارد باشد، لذا تمام حواسش را متمرکز به محبوب واقعی می‌نماید.
 
(6) گناه عامل حواس پرتی در نماز و نداشتن حضور قلب
همان طور که نماز، عامل بازدارنده از گناه است، فحشا و منکرات نیز مانع حضور قلب در نماز است. نماز و گناه رابطه متقابل و متضاد دارند. کسی که اهل فحشا و منکر است، توفیق تحصیل حضور قلب در نماز را ندارد، چرا که گناه اثر منفی خود را در نماز می‌گذارد و از طرفی نماز به میزان حضور قلب در آن، بازدارنده از معصیت و بزهکاری می‌باشد و این که خداوند در قرآن کریم فرموده است: اِنّ الصّلوة تَنهی عنِ الفحشاء و المنکَرِ؛ نماز انسان را از فحشا و منکر باز می‌دارد؛ مسلماً نماز با حضور قلب را اراده کرده است، چرا که حضور قلب یعنی حاضر شدن قلب در محضر خدا که مبدا پاکی هاست و قلب آدم فاسق، فاجر و گناهکار نزد معاصی است نه نزد خدا؛ زیرا ممکن نیست دل آدمی هم غرق در معاصی باشد و هم غرق در معنویّات.
با دقت معلوم می‌شود کسی که غرق در شهوات و معاصی است، حقّ معنویّات و نماز را ضایع می‌کند.
خداوند می‌فرماید: فَخَلفَ من بعدهِم خلفٌ اضاعُوا الصّلوة و اتّبَعوا الشّهَواتِ فسَوفَ یَلقَونَ غَیّاً.
پس جانشینان این جمعیت پاک و خدا پرست، قومی شدند که نماز را ضایع کردند و از شهوات پیروی کردند و به دنبال آن به گمراهی افتادند.
سوره مریم، آیه۵۹.
نتیجه آن که داشتن حضور قلب در نماز، با اسارت در شهوات و گناه و آلودگی منافات دارد و مسلماً روح و قلبی که به گناه عادت کرده و انس گرفته نمی‌تواند قلبش متوجه خدا و توجّه به خدا باشد.
 
ترک گناه مهمترین راه درمان حواس پرتی:
 
الف: مبارزه با علل فساد و گناه
اگر می‌خواهیم گناه از زندگی ما محو شود، باید: (1) گناه را بشناسیم، (2) بدانیم چه چیزهایی موجب گناه و فساد و آلودگی روح آدمی است، (3)  به نقش مخرّب گناهان در زندگی خود و بشر توجه کنیم و آثار منفی آنها را با دقّت درک کنیم.
 
بـ: کمک گرفتن از القائات، جهت ترک گناه
برای این منظور باید به نفس خود تفهیم کنیم که اگر نمازگزار هستی پس:
{1} چرا گران فروشی و کلاه برداری و کم فروشی و احتکار؟
{2} چرا زنا و چشم چرانی و خیانت به نوامیس مردم؟
{3} چرا شراب و قمار و ربا و همراهی با افراد فاسق و انتخاب دوست بد؟
{4} چرا بداخلاقی و آزار شوهر؟
{5} چرا بداخلاقی و آزار زن؟
{6} چرا بداخلاقی با فرزندان؟
{7} چرا بداخلاقی با پدر و مادر؟
{8} چرا بداخلاقی با عروس و داماد؟
{9} چرا بداخلاقی با مردم و همسایگان؟
{10} چرا خمس و زکات و صدقات واجب مالی را ندادن؟
{11} چرا بدون داشتن علم و تخصص، با پارتی بازی جایگاهی را اشغال کردن و خیانت به نظام و ملّت؟
{12} چرا غیبت و تهمت؟
{13} چرا پخش کردن شایعات؟
{14} چرا اُنس نداشتن با قرآن و اولیاء دین علیهم السلام؟ و....
 
جـ: کمک گرفتن از خود نماز برای ترک گناهانان
به دلیل نداشتن حضور قلب و برخی از اشکالات البته به هیچ وجه نباید نماز را ترک کنیم ولی همواره عزم و همّت خود را متوجّه ترک گناه کنیم و در هنگام نماز به خلوص و حضور قلب بیشتر توجّه کنیم و از آن جا که گناه و نماز رابطه متقابل دارند، به موازات ترک گناه به کسب حضور قلب و خالی کردن قلب از اغیار بپردازیم و این مطلب که «نماز با توجّه، با گناه منافات دارد» را به قلب تفهیم کنیم و با خود تکرار کنیم که قلب پر گناه جایی برای خداوند متعال نیست و آشیانه معارف معنوی و نورانی نمی شود.
 
برخی از آثار و مضرّات چشم چرانی:
 
چشم چران به کسی می گویند که کنترل چشم خود را ندارد و به هر طرفی خیره می‌شود و چه بسا نگهداری چشم از اختیار او خارج شده و به صورت عادت در آمده است که ترک آن مشکل به نظر می‌آید.
چشم چرانی قبل از این که برای دیگران مزاحمت و ناراحتی ایجاد کند، برای خود شخص مضرّ است و موجب آشفتگی، اضطراب، عدم اعتماد به نفس، بی حالی و رخوت نسبت به معنویات، مخصوصاً نماز می‌گردد.
خداوند سبحان زن و مرد را از چشم چرانی نهی نموده است.آن جا که فرموده است: قُل للمؤمنینَ یَغُضّوا مِن ابصارِهِم...و قُل لِلمُؤمِناتِ یَغضُضنَ مِن اَبصارِهنَّ...
به مردان بگو دیدگان خود را فرو خوابانند و...به زنان مؤمنه بگو دیدگان خویش را فرو خوابانند.
سوره نور، آیه۳۰ – ۳۱.
کسی که معتاد به چشم چرانی شد، فکر و خیال و قلبش مشغول دیده می‌شود و روحش آشفته و ذهنش مشوّش می‌گردد و هنگام عبادت، قوه خیالش با این آشفتگی به پرواز در می‌آید و به شاخه‌هایی پرواز می‌کند که با چشم خود مشاهده کرده است.
 
درمان و کنترل چشم چرانی
 
اگر در بیرون از نماز چشم آزاد بود، محال است هنگام نماز متمرکز به خدا شود، اگر در بیرون نماز چشم فرّار بود، در هنگام نماز هم آزاد است؛ یعنی هر چه چشم ضبط کرده و ذخیره کرده، هنگام نماز مزاحم می‌شوند.
پس حفظ و کنترل حواس در نماز منوط به حفظ و کنترل چشم در بیرون از نماز است. چگونه ممکن است کسی که عادت به نگاه پراکنی کرده، بتواند هنگام عبادت به طرف محبوب واقعی پرواز کند؟ قلبی که آشفته محبوب پنداری است، چگونه معشوق واقعی را می‌بیند؟
تـو درون نـماز و دل بیرون گـشتها می‌کنی به جـهانی!
این چنین حالتی پریشان را شرم نآید نماز می‌خوانی؟!
 
عوامل حواسپرتی و درمان آن  {عوامل بیرونی}
 
در شکل گیری نظام شخصیتی و روحی آدمیان، علاوه بر عوامل درونی و فردی، عوامل بیرونی نیز مؤثر است و این واقعیتی است که دین واقع گرای اسلام به آن توجه کرده است، چرا که روح انسانها دایماً دستخوش تاثیر پذیری از عوامل بیرونی است.
 
برخی از عوامل بیرونی که موجب حواس پرتی در نمازند:
 
{1} دوست فاسد
 
همنشینی و مصاحبت با دوست فاسق، اثرات منفی در آدمی می‌گذارد، چرا که شخصیت انسان بستگی به شخصیت دوست و همنشین او دارد و این واقعیتی غیر قابل انکار است.
آقا امام صادق (علیه‌السّلام) در این زمینه می فرماید: المرءُ عَلی دینِ خلیلهِ.
دین آدمی بستگی به نوع دین دوست او دارد.
اصول کافی، ج۲، ص۳۷۵.
تو اوّل بگو با کیان دوستی پس آن بگویم که تو کیستی
همنشینی با کسی که تارک نماز است، موجب ترک نماز یا سهل انگاری در آن می‌شود و همان طور که دوست بد، اثر منفی در انسان می‌گذارد، انتخاب دوست خوب، نقش سازنده در آدمی دارد.همنشینی با کسانی که اهل حضور قلب هستند، زمینه را برای تحصیل حضور قلب آماده می‌کند.
 
{2} مجلس گناه و محیط فاسد
 
مجلس گناه و محیط فاسد خانواده، اجتماع و...جوّ روحی انسان را فاسد می‌کند و جوّ روحی فاسد، زمینه لازم را برای رشد معنویات از بین می‌برد.به میزان تاثیر پذیری از مجلس گناه و محیط فاسد، معنویات ضعیف می‌شود.
آقا امام صادق (علیه‌السّلام) در این زمینه می‌فرماید: لا ینبَغی لِلمُؤمنِ اَن یجلسَ مجلساً یُعصی الله فیه و لا یقدرُ عَلی تَغییِره.
شایسته نیست، مؤمن، در مجلسی که معصیت خدا در آن می‌شود و قادر بر تغییر آن نیست، بنشیند.
اصول کافی، ج۲، ص۳۷۴.
مجالست با گناهکاران، روان آدمی را بیمار نموده و اسارت نفسانی را شدّت می‌بخشد و ذهن را آشفته می‌کند.
چگونه ممکن است کسی در فلان مجلس فساد، پای فیلم مخرّب ویدئو و ماهواره بنشیند و بعد در محضر خدا حاضر گردد؟ چگونه ممکن است چشمها به تماشای تصاویر مبتذل و فیملهایی که رقص فلان رقاص را نشان می‌دهد، بپردازند و خاطره آنها در نماز مزاحمت ایجاد نکند؟ چگونه خدا در قلبی که غیر خدا حکومت می‌کند، جا دارد؟
 
موانع مقدماتی حواس پرتی در نماز
 
نمازگزار برای این که بتواند با سکون و طمأنینه در محضر خدا حاضر شود، باید موانع حواس پرتی را از سر راه بردارد.
 
برخی از موانع حواس پرتی:
 
(1) پرخوری
پرخوری علاوه بر مضرات جسمی و فیزیولوژیکی دارای مضرّات روحی و روانی نیز هست که از جمله ناراحتیهای روحی آن، مانع بودن از قلب در نماز است.
پرخوری بیش از حد، موجب بی‌ حالی و کسالت در عبادت و کسالت و بی حالی موجب حواسپرتی در نماز می‌گردد.
آقا رسول اکرم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و ‌آله و سلّم) در این زمینه می فرماید: من تعوّدَ کثرةَ الطّعام و الشّرابِ قسی قلبهُ.
هر کس زیادی خوردن و آشامیدن عادت او شود قلبش سیاه می‌شود.
نهج الفصاحه ابوالقاسم پاینده، ص۷۲۷.
 
(2) پرخوابی
پرخوابی هم یک نوع مریضی است که مبتلا به آن نه تنها توفیق تحصیل حضور قلب پیدا نمی‌کند، بلکه تارک نماز هم می‌شود.
پرخوابی و اعتیاد به آن، جسم را بی حال می‌کند و موجب ضعیف شدن اراده می‌گردد و اعتماد به نفس از آدمی سلب می‌شود که در نتیجه آدمی در مقابل معنویات عکس العمل منفی نشان می‌دهد، چنین شخصی در نماز با حالت خواب آلود روبه رو می‌شود و هنگام بیدار شدن از خواب، به سختی بر می‌خیزد و به علت اسارت خواب، با بی حالی وضو می‌گیرد و طوری صورت را می‌شوید که خواب از سرش نپرد و در هنگام نماز در فکر خواب است و با اتمام نماز دستِ و پا شکسته، به طرف رختخواب پرواز می‌کند، چرا که محبوبش خواب است و نماز مزاحم خوابش بود.
در این مورد روایتی از حضرت عیسی (علیه‌السّلام) آمد: یا بَنی اسرائیل لا تکثُروا الاَکلَ فانّهُ مَن اکثرَ الاکلَ اکثرَ النَومَ و مَن اکثرَ النومَ اقلّ الصّلاة و من اقلَّ الصّلاة کُتبَ منَ الغافلین.
‌ای بنی اسرائیل در خوردن زیاده روی نکنید که همانا محصول زیاد خوردن بسیار خوابیدن است و هر کس بسیار بخوابد نماز و عبادتش کم خواهد بود و آن گاه در زمره غافلان به شمار خواهد آمد.
تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ص۳۸.
(3) کسالت و خستگی
 
نماز را نباید در حال کسالت خواند بلکه ابتدا باید خستگی و خواب آلودگی را برطرف کرد، آن گاه به نماز ایستاد.
آقا امام باقر (علیه‌السّلام) در این زمینه می‌فرمایند: لا تقُم الی الصّلوة مُتکاسلاً و لا متناعساً و لا متثاقلاً فانّها من خللِ النّفاق.
با بی حالی، خواب آلود، کاهلانه به نماز نایستید، چرا که اینها از علامات نفاق است». یعنی کسی که در مقابل خدا می‌ایستد، باید در حضور او حاضر و قلبش متوجه او باشد.
میزان الحکمه، ج۶، ص۳۱۳.
(4) جلوگیری از بول
 
از عوامل حواسپرتی جلوگیری از بول است که فشار حاصل از جلوگیری، موجب عدم تعادل جسمی و به دنبال آن موجب عدم تمرکز حواس و قلب آدمی در نماز می‌شود.
آقا امام صادق (علیه‌السّلام) می‌فرماید: لا صلوة لحاقنٍ و لا لحاقبٍ و لحازقٍ و الحاقِنُ الّذی بهِ البُولُ و الحاقبُ الّذی بهِ الغائطُ و الحاذقُ الّذی ضَغَظَهُ الخف.
نماز شخص حاقن و حاقب، نماز کامل نیست و حاقن، کسی است که بول به او فشار می‌آورد و حاقب، کسی است که غائط به او فشار می‌آورد و حازق، کسی است که جوراب او را آزار می‌دهد.
سفینة البحار، ج۵، ص۱۵۹.
پس بر نمازگزاران لازم است که قبل از اقامه نماز، به تخلیه کامل خود از بول و غائط بپردازند تا این موانع موجب حواسپرتی در نماز نگردند.
 
احکام فقهی و ظاهری پیرامون حواس پرتی
 
از عوامل حواسپرتی انجام دادن مکروهات همانند با سر و ریش و لباس و اعضای بدن بازی کردن، خاراندن بدن، به اطراف توجه کردن، پوشیدن لباس و جوراب تنگ به پا کردن، خمیازه کشیدن اختیاری، نگاه کردن به آسمان، گذاردن دست به کمر، فشار دادن بند انگشتها، مقابل آتش ایستادن، مقابل در باز ایستادن و...است.
انجام دادن این امور، اگر چه موجب بطلان نماز نمی‌شود، و لیکن موجب حواسپرتی و عدم حضور قلب در نماز می‌شود.
شاید سؤال شود که ترک این امور چه ربطی به حضور قلب دارد که امری باطنی است؟ در پاسخ گفته اند: حواس آدمی با کوچکترین حرکت و عمل اضافی، مشغول می‌شود، لذا برای تحصیل حضور قلب، رعایت این امور لازم است.
آقا امام باقر (علیه‌السّلام) در این زمینه فرموده اند: اذا قُمتَ فی الصّلوة فعلیکَ بالاقبالِ علی صلاتکَ، فانّما لکَ منَ الصّلوة ما اقبلتَ علیه بقلبکَ و لا تعبَث فیها بیدکَ و لا براسکَ و لا بلحیتکَ و لا تحدّث نفسک و لا تتثاءب و لا تمُطَّ.
هر گاه به نماز ایستادی کاملا متوجه نمازت باش، چون آن مقدار از نمازت که با توجه باشد، برای تو مفید خواهد بود، در نماز با دست، سر و ریش خود بازی مکن و در دل، حدیث نفس مکن و در هنگام نماز، دهن درّه مکن و قامت کشی نکن.
بحار الانوار، ج۸۱، ص۲۲۴.
{3} بیهوده گویی
 
یکی دیگر از موانع حضور قلب، بیهوده گویی و پرگویی در بیرون از نماز است.
بیهوده گو، به کسی می گویند که مواظبت بر زبان خود ندارد و زبان خود را بدون موافقت قلب، ایمان و عقل به حرکت در می‌آورد، چنین شخصی هیچ ملاک و معیاری برای سخن گفتن ندارد و هر چه در ذهن پدید آمد، بدون تعقّل، مطرح می‌نماید.
آق امام صادق (علیه‌السّلام) در این باره می‌فرماید: لا تکثُروا الکَلامَ فی غیرِ ذکرِ الله فانّ الّذین یکثُرونَ الکلامَ فی غیرِ ذکراللهِ قاسیةٌ قلوبُهُم و لکن لا یعلَمُون.
در غیر ذکر خدا، زیاد سخن نگویید به راستی آنان که در غیر ذکر خدا پر حرفی کنند، دلهایشان سخت و قسی می‌شود، لیکن خودشان نمی‌دانند.
بحار الانوار، ج۶۸، ص۳۰۰.
عارف ربّانی و فیلسوف بزرگ مرحوم علامه طباطبایی (قدّس سرّه) فرموده است: من از سکوت آثار گرانبهایی را مشاهده کرده‌ام.
چهل شبانه روز سکوت اختیار کنید و جز در موارد لازم سخن نگویید و به فکر و ذکر خدا مشغول باشید تا برایتان صفا و نورانیّت حاصل شود.
 
{4} خودنمایی
 
اخلاص از شرایط قلبیه مهمّ نماز است و نقطه مقابلش ریا است که آفت بزرگی است.
حضور قلب یعنی حاضر بودن قلب در محضر خدا و خالی کردن قلب از اغیار و از آن طرف، اخلاص یعنی خالص کردن نیّت و پاک کردن آن از غیر خدا و از طرف دیگر، ریا یعنی غیر خدا را در نیت آوردن.حال، من و شما که نماز می‌خوانیم و در ذهن خود غیر او را قصد می‌کنیم و توجه مردم و تظاهر به نماز و چگونگی آن را در قلبمان می‌گذرانیم، چگونه قلب خود را حاضر در محضر خدا ببینیم؟ پرواضح است که در صورت ریا و نبودن اخلاص، قلب متوجه غیر خداست و در این هنگام، حضور قلب بی معناست؛ بله، قلب حاضر است، اما در محضر اغیار!
 
معیار تشخیص ریا
 
برای تشخیص عبادت وعمل خالص، از غیر خالص، باید به ملاکها و معیارهایی که گفته شده رجوع کنیم، چرا که فهمیدن و تشخیص وجود ریا مشکل است وچه بسا شخص ریاکار متوجه نیست که عملش ریاکارانه است.
آقا امام صادق (علیه‌السّلام) در حدیثی معیار تشخیص ریا چنین می‌فرماید: ثلاثُ علاماتٍ للمرائی: ینشطُ اذا رای النّاسَ و یکسلُ اذا کان وحده و یحبّ اَن یحمدَ من جمیعِ اُموره.
برای ریا کننده سه علامت است: (1) در پیش مردم با نشاط اعمال را انجام می‌دهد. (2) در تنهایی با کسالت انجام می‌دهد. (3) دوست دارد که در تمام کارهایش مردم او را تمجید و تعریف کنند.
اسرار الصلوة ملکی تبریزی، ص۲۷۱.
 
{5} عادت به عبادت
از اسباب بی توجّهی و غفلت در نماز، مساله عادت به عبادت است، به این معنا که انسان، اصل نماز و افعال و اذکار آن را از روی عادت به جا آورد، به طوری که به حقیقت و روح نماز (حضور قلب) توجّه نداشته باشد.
از آن جایی که حضور قلب در نماز بستگی به میزان آگاهی و توجه قلبی نمازگزار دارد، لذا اگر نماز، به صورت عادت و غیر آگاهانه در آید، موجب غفلت و حواسپرتی خواهد شد، به نحوی که موجب می‌شود گاهی انسان تمام افعال و اذکار را از روی عادت انجام دهد، بدون این که بفهمد چه کرده است.
چنان چه در روایات آمده، گاهی طولانی کردن نماز (رکوع و سجود) به صورت عادت در می‌آید و لذا ارزش خود را از دست می‌دهد.
آقا امام صادق (علیه‌السّلام) در این مورد چنین می‌فرماید: لا تنظُروا اِلی طولِ رکوعِ الرّجُل و سجودهِ فانّ ذلکَ شیءٌ اِعتادَهُ فلَو ترکهُ اِستوحَشَ لذلکَ و لکن انظُروا الی صدقِ حدیثهِ و اداءِ امانتهِ.
به طولانی کردن رکوع و سجود کسی نگاه نکنید، زیرا شاید این چیزی باشد که به آن عادت کرده باشد که اگر ترکش کند وحشت می‌کند، و لیکن به راستی در گفتارش و ادای امانتش نگاه کنید.
عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۵۱.
 
درمان عادت به عبادت
 
اسلام مساله نیّت را واجب نمود تا عبادتها از روی عادت و ناآگاهی صورت نگیرد. روایات زیادی در باب نیّت وارد شده که همه تصریح بر اهمیت موضوع می‌کنند.
آقا رسول اکرم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و ‌آله و سلّم) می‌فرماید: لا عَمَلَ اِلّا بینةٍ.
هیچ عملی، بدون نیّت قبول نیست.
اصول کافی، ج۲، ص۸۴.
و به همین جهت است که فقها می‌گویند: برای عبادت نیّت لازم است، به طوری که اگر از انسان در حال نماز، سؤال شود چه می‌کنی؟ در پاسخ باید بلافاصله بگوید که چه کار می‌کند و اگر فکر کند و بعد پاسخ دهد، به اجماع علما نمازش باطل است.
فلسفه نیّت، آن است که آدمی را از سطح ناخودآگاهی به خودآگاهی برساند.نیّت، اگر استمرار داشته باشد، موجب می‌شود که انسان از نماز و توجه به آن، ‌غافل نشود، لذا هر چه میزان خالص بودن نیّت بالاتر باشد، توجه به نماز و خداوند هم بیشتر خواهد شد.
 
{6} دسیسه‌های شیطان
 
یکی دیگر از مهمترین عوامل حواسپرتی، وسوسه شیطان در نماز است که نمازگزاران را به دام می‌اندازد، از جمله آن دامها که در خیال نماز گزاران می‌پروراند «حضور قلب در نماز واجب نیست» می‌باشد تا نمازگزار تحصیل آن ننماید.
آقا رسول اکرم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و ‌آله و سلّم) می‌فرماید: انّ العبدَ اذا اشتغلَ بالصّلوة جائهُ الشیطانُ و قال لَهُ: اذکُر کَذا، حتّی یضلّ الرجلُ ان یَدری کم صلّی.
هنگامی که بنده خدا مشغول نماز می‌شود، شیطان می‌آید و به انسان می‌گوید، این را بگو، این را بگو، تا این که نداند، چطور نماز خوانده است.
بحار الانوار، ج۸۱، ص۲۵۹.
از این روایت معلوم می‌شود که وسوسه‌های شیطان در عبادت، همیشگی است و از راههای مختلف وارد می‌شود تا انسان را گمراه کند و چون هواهای نفسانی، جنود و لشکریان شیطانند و به فرمان شیطان عمل می‌کنند و با توجه به مختلف بودن هواهای نفسانی، راههای نفوذ شیطان هم مختلف خواهد شد.
 
درمان دسیسه‌های شیطان
 
(1) علم و ایمان به وجود شیطان و نقش آن در عبادت
باید بدانیم که شیطان و وسوسه‌هایش در عبادت، واقعیت و حقیقتی است که اگر به آن توجه نشود، همیشه در گرفتاری خواهیم بود و نمازمان بدون حضور قلب خواهد بود.
باید بدانیم که طبق فرمایش خداوند: اِنّ الشَیطانَ عَدوٌ مُبینٌ.
شیطان دشمن قسم خورده انسان است.
سوره یوسف، آیه۱۰.
 
و شیطان هیچ وقت از وسوسه ما آدمیان دست بر نمی‌دارد.
 
(2) استعاذه از خداوند
استعاذه از خدا جهت پناه بردن به او از شرّ وسوسه‌های شیطان ضروری است و البته در همین استعاذه هم باید صادق باشیم، نه این که زبانمان استعاذه کند و خاطرمان به غیر خدا متعلق باشد و مثل کسی باشیم که در حصار استواری ایستاده و درنده‌ای، درصدد است که او را بگیرد و او پی در پی به زبان گوید که پناه می‌برم از شرّ این درنده به این قلعه محکم، و لیکن همین طور برجای خود ایستاده و درون قلعه نمی‌رود.
منبع ویکی فقه با ویرایش کامل و اضافات

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -