بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِيِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِمِ.
وَٱلسَّلَامُ عَلی عِبادِاللهِ الصالِحینَ وَ رَحْمَةُ ٱللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ
خوشرویی و ترشرویی
خوشرویی و ترشرویی
خوشرویی به معنای باز بودن چهره و ترشرویی به معنای اخمو بودن در چهره؛ از جمله رفتارهایی هستند که در قرآن، حدیث و منابع اخلاقی از آنها بحث شده است.
فهرست محتوا:
(۱) تعریف خوشرویی و ترشرویی
(۲) رابطه ترشرویی و گشادهرویی در قرآن و روایات
سرزنش ترشرویی و ستایش گشادهرویی
(۳) انواع خوشرویی
(۴) انواع ترشرویی
{۱} در مواجهه با حق
{۲} در مواجهه با مؤمنین
{۳}در نهی از منکر
{۴}ترشرویی حاکی از تاسف به حال گناهکاران
(۵) علل ترشرویی و خوشرویی
{۱} حب دنیا و شعبههای آن.
{۲} کبر و تحقیر مردم.
{۳} تنگی سینه.
{۴} استکبار در برابر حق.
{۵} غلظت قلبی و بیبهرهگی از صفات رحمانی الهی.
(۶) آثار ترشرویی و خوشرویی
(۷) راههای کسب خوشرویی و درمان ترشرویی
{۱} توجه به شرافت و ستودگی خوشرویی نزد عقل و شرع.
{۲} توجه به عواقب فراوان اخروی و دنیوی و ترشرویی.
{۳} بیرون کردن حب دنیا از قلب.
{۴} دفع انکار و استکبار در برابر حق از خود.
{۵} کسب صفت تواضع در برابر مردم.
{۶} تلاش برای رسیدن به رحمت الهی و اتصاف به صفات او.
(۸) آسیبشناسی
{۱} عدم منافات بین گشادهرویی و حزن مدام.
{۲} رعایت اعتدال در خوشرویی.
(۱) تعریف خوشرویی و ترشرویی
ترشرویی، حاصل مصدر و تعبیری مجازی به معنای اخمو بودن در چهره و عبوس بودن است. [۱]
برخی لغتشناسان فارسی، ترشرویی را به معنای بدخویی و تندخویی دانستهاند. [۲]
گشادهرویی نیز حاصل مصدر و به معنای باز بودن چهره است. [۳]
[۱] فرهنگ سخن، ج۳، ص۱۷۰۰.
[۲] فرهنگ معین، ج۱، ص۱۰۶۸.
[۳] فرهنگ معین، ج۳، ص۳۳۲۵.
از جمله دستورات ائمه هدی (علیهمالسّلام) این است که طوری با مردم خوشرو و نرمگو باشیم که فکر کنند نیازمند آنان هستیم!! [۴]
خوشرویی به قدری با ارزش است که امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: هر کس با داشتن صفت خوشرویی به آخرت منتقل شود، خدا او را به بهشت میبرد [۵]
[۴] الکافی، ج۲، ص۱۴۹.
[۵] الکافی، ج۲، ص۱۰۳.
(۲) رابطه ترشرویی و گشادهرویی در قرآن و روایات
ترشرویی در بیان قرآن، حدیث و منابع اخلاقی ما با بدخویی تفاوتهایی دارد، همچنانکه گشادهرویی و خوشرویی نیز مرادف با خوشخلقی و گشادهخویی نیست بلکه تنها یکی از مصادیق آن است، همانطور که یکی از اصحاب امام صادق (علیهالسّلام) از ایشان درباره اندازه حسن خلق سوال میکند و حضرت (علیهالسّلام) میفرمایند: اندازه این است که با رفتاری متواضعانه و ملایم و گفتاری نیکو و دلپسند و چهرهای گشاده با او برخورد کنی. [۶]
بنابراین، ایشان گشادهرویی را مصداقی برای حُسن خُلق معرفی میفرمایند. بنابراین، میتوان رابطه گشادهرویی و خوشرویی با مفاهیمی چون خوشخویی و بدخویی را عموم و خصوص منوجه دانست. از نظر لغوی نیز خُلق عبارت است از ملکهای راسخ در نفس و در روایات نبوی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) صاحب خُلق حَسن را برترین موزون در میزان [۷] و همتای روزهدار شبزندهدار دانسته شده است [۸] و مظاهری چون کلام زیبا، [۹] رفق و مدارا [۱۰] تعاون با مومنین، [۱۱] بدزبانی نکردن، [۱۲] صبر بر اذیت [۱۳] و... دارد و آن بزرگوار برای سوء خلق وعده قطعی جهنم دادهاند، [۱۴]
[۶] الکافی، ج۲، ص۱۰۳.
ٰ[۷] قرب الاسناد، ص۴۶.
[۸] تحف العقول، ص۴۵.
[۹] صحیح بخاری، ص۱۲۳۶.
[۱۰] صحیح بخاری، ص۱۲۳۷.
[۱۱] صحیح بخاری، ص۱۲۳۶.
[۱۲] صحیح بخاری، ص۱۲۳۸.
[۱۳] صحیح بخاری، ص۱۲۳۹.
[۱۴] مشکاة الانوار، ص۳۹۴.
اما در مورد گشادهرویی و ترشرویی چنین غلظتی وجود ندارد، بلکه همانطور که ذکر خواهد شد، آن بزرگوار گشادهرویی را کمترین کاری میدانست که در مقابل برادر دینی میتوان انجام داد.
بهعلاوه اینکه ترشرویی، خلق ثابت نیست بلکه یک رفتار است که اولاً تنها در صورت تداوم میتواند حاکی از خلق باطنی باشد و ثانیاً ایبسا از روی وظیفه باشد، همچنانکه مرتبهای از نهی از منکر، ترشرویی است اما برای بدخلقی هیچ مجوزی وجود ندارد.
همچنین از نظر منابع لغوی، الفاظی که برای ترشرویی در قرآن کریم و روایات وجود دارد - مثل عبس و مشتقات آن- و یا برای گشادهرویی وجود دارد -چون حسنالبشر، بسطالوجه و... - نفس انبساط صورت - باز بودن بین دو ابرو و چشم و عضلات پوست چهره که قبل از تبسم در چهره نمایان میشود- [۱۵] و یا انقباض و گرفتگی آنها [۱۶] را میرسانند نه رفتاری دیگر غیر از این حالت خاص چهره را و منابع اسلامی ما، همان معنا را برای خوشرویی و ترشرویی به کار بردهاند اما برای خوشخلقی معنایی جدید در نظر گرفتهاند و خوشخویی و بدخویی را با نمودهایی دیگر چون خوشگویی (طیباالکلام)، تبسم، شوخیکردن با مومن و... و بدخویی را با نمودهایی چون فحش و ناسزا و آزار و اذیت و... معرفی نمودهاند.
برای درک بهتر رابطه این مفاهیم که بر بسیاری خلط شده است، دقت در مدل تجسمی – توصیفی فوق میتواند راهگشا باشد.
[۱۵] التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۲۷۳.
[۱۶] لسان العرب، ج۶، ص۱۲۸.
سرزنش ترشرویی و ستایش گشادهرویی
چهار آیه شریفه در آغاز سوره مبارکه عبس به سرزنش فردی ترشرو که با ترشرویی از فرد نابینایی رویگردان شده بود میپردازد، [۱۷]
(ذیل آیات ۱- ۴ عبس، با اینکه فرد ترشرو خبر نداشت آیا مرد نابینا مردی صالح بود، و با اعمال صالح ناشی از ایمان خود را پاکیزه کرده بود یا نه و یا آمده تا با پندپذیریاش از مواعظ رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بهرهمند شده، در نتیجه به تطهیر خود موفق گردد.)
ترشرویی صفتی است که اهل جهنم در آخرت نیز با خود دارند همانطور که قرآن مجید، اهل جهنم را ترشرویان میخواند. [۱۸] [۱۹]
[۱۷] المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۲۰، ص۱۹۹.
[۱۸] سوره مؤمنون، آیه ۱۰۴.
[۱۹] الدر المنثور فی تفسیر الماثور، ج۶، ص۱۱۷.
انس میگوید: من ده سال به پیامبر خدمت کردم اما ایشان هرگز با ترشرویی با من برخورد نکرد. [۲۰]
آن بزرگوار هرگز در مواجهه با مؤمنین یا برای امور دنیوی و شخصی ترشرو دیده نشد. [۲۱]
همچنین دعوت خود را نیز با ترشرویی انجام نمیداد. [۲۲]
نقل است که آن بزرگوار، همواره خوشرو و گشادهرو بودند. [۲۳]
عایشه میگوید فردی درخواست ملاقات با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را نمود و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با اینکه دیدار او را خوش نداشت، اما وقتی به او اذن داد، با چهرهای باز و گشاده با او مواجهه نمود. [۲۴]
ایشان نه فقط در سیره شخصی و تبلیغ رسالت خود ترشرو به معنای اول نبود، بلکه عبوسانِ درهمرفته را نیز نکوهش نموده و مکرّر (دلیل برداشت این تکرّر، تعبیر «کان یقول» در لسان روایت است که در کلام عرب، معنی تکرار و اصرار بر یک مضمون را میرساند.) میفرمودند: خداوند کسانی را که با ترشرویی با برادران خود روبهرو میشوند دشمن میدارد. [۲۵]
و خوشرویانِ شکفتهرو را به رحمت واسعه الهی مژده داده و میفرمود: هرگاه دو مسلمان یکدیگر را ملاقات کنند، یکصد رحمت در میان آنها تقسیم میشود که نود و نه سهم برای کسی است که خوشروتر از دیگری با او ملاقات کند. [۲۶]
و میفرمود: شما با اموالتان نمیتوانید همه مردم را پوشش دهید (تا جذب شما شوند) اما با گشادهرویی میتوانید همه آنها را دربرگیرید. [۲۷]
ایشان گشادهرویی را کمترین کاری میدانست که در مقابل برادر دینی میتوان انجام داد. [۲۸]
همچنین آن بزرگوار میفرمود: مؤمن، خوش مشرب و شوخ است و منافق، ترشرو و خشمگین. [۲۹]
یعنی شخصیت مؤمن با ترشرویی سنخیتی ندارد بلکه با گشادهرویی آشناست، همانگونه که شخصیت کافر، با ترشرویی عجین است.
[۲۰] امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۲۷۳.
[۲۱] تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۵۷۹.
[۲۲] مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۸۷۰.
[۲۳] منتهی السؤل علی وسائل الوصول الی شمائل الرسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، ج۲، ص۴۶۷.
[۲۴] صحیح بخاری، ص۱۲۳۸.
[۲۵] کشف الریبة، ص۸۲.
[۲۶] الصراط المستقيم، ج۲، ص۱۵۸.
[۲۷] تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورّام، ج۱، ص۹۰.
[۲۸] صحیح مسلم، ج۳، ص۱۱۹۵.
[۲۹] تحف العقول، ص۴۹.
(۳) انواع خوشرویی
به طور کلی روایات ما دستور دادهاند با همه کس خوشرو باشیم. و این توصیه عمومی به این جهت مورد سفارش قرار گرفته است که اگر مخاطب ما از مومنین باشند، خوب روشن است که به جهت ایمان ایشان باید با آنان خوشرو بود. و اگر مومن نباشند، خوشرویی باعث حفظ خود و مومنین و دفع ضرر آنان از خود و مومنین میشود. [۳۰]
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: مدارا با مردم نصف ایمان و رفق با آنان نیمی از زندگی است و سپس به عنوان راهکاری برای آسیب ندیدن معنوی از معاشرت با مردم فاسق فرمود: در آشکار با این افراد بدی که مجبورید با آنان باشید معاشرت کنید اما در نهان با نیکان باشید و بر آنان اعتراض نکنید تا به شما ظلم نکنند. [۳۱]
[۳۰] شرح الکافی، ج۸، ص۲۹۵.
[۳۱] الکافی، ج۲، ص۱۱۷.
موارد منع خوشرویی، همان موارد لزوم ترشرویی است که در بحث بعد ذکر خواهد شد.
(۴) انواع ترشرویی
در تحلیل مفهومی، ترشرویی بر چهار قسم قابل تصور است:
{۱} در مواجهه با حق
ترشرویی در مواجهه با حق و حقیقت، که ولید در مقابل شنیدن آیات قرآن از خود بروز داد.
{۲} در مواجهه با مؤمنین
ترشرویی در مواجهه با مؤمنین به جهت هوای نفس و امور دنیوی و بدون رجحان عقلی و شرعی که اگر عامدانه و نه از سر اندوه و ملالی خاص باشد، معمولاً از روی خودبزرگبینی است، همانطور که در مورد فردی که آیات اول مبارکه سوره عبس او را سرزنش کرده است روایت است که ترشرویی او به خاطر تکبر و تحقیر ابن امّمَکْتُوم -موذن و مورد علاقه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بوده است که نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میآید و آن بزرگوار او را اکرام نموده و نزد خود میخواند و در نزد آن جناب مردی از سران بنیامیه بوده است که آن فرد از آمدن ابن اممکتوم و این رفتار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با او چهره درهم کشیده و خود را از تماس با او جمع مینماید. زیرا پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، ابن امّمَکْتُوم را در مکانی جلوتر از او جای میدهد. [۳۲]
[۳۲] الصافی، ج۵، ص۲۸۴.
{۳}در نهی از منکر
ترشرویی در نهی از منکر مثل زمانی که پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، در ایام موسم حج درخواست آب میفرماید و به جای آب، شراب نزد ایشان میآورند و آن بزرگوار پس از بو کردن آن چهره درهم میکشند. [۳۳]
این ترشرویی، نوعی نهی از منکر (ترشرویی با گناهکاران، از مراتب نهی از منکر در صورت عدم امکان تذکر زبانی است. البته دستور به انجام این مرحله، این مرتبه، در صورت احتمال عقلایی تاثیر چنین کاری در ترک منکر است، چنانچه در صورت تاثیر منفی، ایبسا حرام خواهد بود. در هر حال تفصیل را باید در کتب فقهی جست.) و حداقل مرتبه آن است. [۳۴]
همچنین به اصحاب خود دستور فرمودند که گناهکاران را با چهرههایی ترش ملاقات کنید. [۳۵]
بلکه امام علی (علیهالسّلام) این ترشرویی را بغض در راه خدا و برترین عمل دانستهاند. [۳۶]
(باید توجه داشت که اولاً، این ترشرویی را غضب برای خدا باشد. ثانیاً، باید تنها رفتار او را دشمن بداریم آنهم در صورت اصرار او نه لغزشی موقتی و در هر حال، خود او را نباید مورد نفرت و کینه قرار داد بلکه بر او ترحم داشته و دعایش کنیم.)
[۳۳] النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج۴، ص۸۰.
[۳۴] تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۷۷.
[۳۵] الکافی، ج۵، ص۵۹.
[۳۶] تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورّام، ج۲، ص۱۲۴.
{۴}ترشرویی حاکی از تاسف به حال گناهکاران
ترشرویی حاکی از تاسف به حال گناهکاران، چون زمانی که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در پایان خطبه شعبانیه ماه شعبانی، ناگهان در عالم ملکوت، درآویختگان به درخت زقوم از امت خود را مشاهده میفرمایند که برخی به یک و چند شاخه و برخی به بسیاری از شاخههای آن چنگ زده بودند و به خاطر تاسف بر حال آن افراد، چهره پیامبر رحمت و پدر رئوف امّت درهم رفته میشود. [۳۷]
و یا ترشرویی در اثر خوف باطنی و اعظام جلال و هیبت الهی و انکسار نفس و انقهار در برابر ذات مقدس کبریایی، چون لحظهای که پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چهره جبرییل (علیهالسّلام) را درهمرفته دیدند و علت آن مشاهده برپایی جهنم و درکات سوزان آن توسط ایشان بوده است. [۳۸]
دو مورد اول ترشرویی جزء رذایل و دو مورد آخر جزء فضایل هستند.
[۳۷] تفسیر امام عسکری (علیهالسلام)، ص۶۵۰.
[۳۸] بحار الانوار، ج۸، ص۲۸۰.
(۵) علل ترشرویی و خوشرویی
برای ترشرویی، ریشههایی وجود دارد:
{۱} حب دنیا و شعبههای آن، مانند برتریجویی و جاهطلبی که در روایتی به عنوان ریشه هر خطا معرفی شده است. [۳۹]
{۲} کبر و تحقیر مردم. [۴۰]
{۳} تنگی سینه [۴۱]
که تحمل مدارا و صبر در برابر مشکلات و ناملایمات را از فرد سلب میکند و فرد را به ترشرویی میدارد.
{۴} استکبار در برابر حق: مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر ترشرویی ولید بن مغیره که در سوره مبارکه عبس که ذکر شد مورد سرزنش قرار گرفته است میگوید: ادبار و استکبار از احوالات روحی و درونی است و ترشرو شدن ولید در اثر شنیدن آیات الهی از این جهت است که اثر ادبار و استکبار ولید در ظاهر حالش هم اثر گذاشته است. [۴۲]
{۵} غلظت قلبی و بیبهرهگی از صفات رحمانی الهی: این حالت را میتوان ریشه اصلی ترشرویی دانست که در واقع چهرهای دیگر از حب دنیا است. زیرا اساساً بهرهمند نبودن از کمالات الهی، ریشه هر صفت رذیلهای است و خدای متعال در قرآن کریم خطاب به پیامبر بزرگوار اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرمایند: به (برکت مظهریت برای صفات) رحمت الهی، در برابر آنان (مردم) نرم (و مهربان) شدی و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده میشدند. [۴۳]
[۳۹] الکافی، ج۲، ص۳۱۷.
[۴۰] موسوعة النضرة النعیم فی مکارم اخلاق الرسول الکریم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، ج۱۰، ص۴۹۲۷.
[۴۱] المفردات فی غریب القرآن، ص۵۴۵.
[۴۲] المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۲۰، ص۱۴۳.
[۴۳] سوره آلعمران، آیه۱۵۹.
حافظ میگوید:
سرم خوش است و به بانگ بلند میگویم
که من نسیم حیات از پیاله میجویم
عبوس زهد به وجه خمار ننشیند
مرید خرقه دردی کشان خوش خویم
تو خانقاه و خرابات در میانه مبین
خدا گواست که هرجا که هست با اویم [۴۴]
[۴۴] دیوان حافظ، ص۲۵۴.
خوشرویی دارای ریشههایی ضد موارد فوق یعنی عدم حب دنیا و... است.
(۶) آثار ترشرویی و خوشرویی
این بخش از نوشتار، از زاویه تحلیل علمی به مطالعه آثار قرآنی – روایی ترشرویی و گشادهرویی میپردازد، بنابراین دارای رویکردی سه وجهی خواهد بود. به عنوان مقدمه باید متوجه بود که ترشرویی و گشادهرویی از مصادیق بارز ارتباط غیرکلامی هستند. ارتباط غیرکلامی (که گاهی «زبان بدنی» (language body) نامیده میشود)، مبادله اطلاعات و معنی از طریق حالتهای چهره، اشارات یا حرکات بدن است. [۴۵]
در گذشته، روشهای تحقیق در زمینه ارتباطات غیرکلامی، مبتنی براندازهگیری حرکات چهرهای ناشی از هیجان بود و بر همین اساس طراحی میشد اما اکنون یک سیستم پیچیدهتر و جامعتر به نام سیستم رمزگذاریهای اعمال چهرهای (FACS)(Facial Action Coding System) جایگزین روش تحقیق قبلی شده است، در این روش از همه حرکات چهره که قابل تشخیص باشد یادداشت برداری میشود. [۴۶]
و از حالات مهم چهره، همین ترشرویی است که با انقباض عضلات صورت انجام میگیرد، چنانچه گفته شد که «عبس» و دیگر مترادفهای آن در قرآن و روایات به معنای «جمع شدن ابروها و بین دو چشم» است و درست نقطه مقابل آن در حرکات چهره، گشادهرویی است که باز بودن عضلات صورت و چشم و و گونهها است که مصداق دقیق «حسنالبشر»، «حسنالبسط» که از مهمترین کلیدواژههای خوشرویی در روایات هستند و نیز مفهوم دیگر مترادفهای آنها در موضوع خوشرویی در روایات نیز همین است.
از نظریات مهم در عوامل جاذبه میانفردی، الگوی عاطفه-مرکزی (The Affect – Centered Model) است که در آن، «جاذبه بر پاسخهای عاطفی مبتنی است» [۴۷]
و حرکات روانتنی و حالات بدنی، از عوامل اساسی در جاذبه میانفردی هستند که صورت و چهره از نقاط بسیار پرظرفیت در انعکاس احساسات و عواطف انسانی است.
از حکمای گذشته نقل شده است: خوشرویی، مرحله اول و آغاز دوستی و مهرورزی مرحله دوم و برآوردن نیاز مردم مرحله سوم است. [۴۸]
بنابراین، گشادهرویی، رفتاری عاطفی است که موجب جاذبه میانفردی شده و از بهترین نقطههای آغاز ارتباطات دوستانه و اجتماعی است که در دنیای ارتباطات انسانی مورد توجه جدی است، زیرا حرکات غیرکلامی چهره بهویژه صورت شاد همراه با لبخند در هنگام ملاقات با دوستان، تاثیری عمیقتر از زبان دارد. [۴۹]
و از آنچه گفته شد، به خوبی میتوان جایگاه مهم اجتماعی و انسانسازی این ارزش رفتاری در منظومه تربیتی اخلاق اسلامی را رصد نمود.
گویاترین تعبیر در این زمینه، بیان زیبای امام صادق (علیهالسّلام) است که فرمود: خوشرویی، محبت اجتماعی (یا محبت الهی [۵۰]
و یا هردو) را به دنبال دارد. [۵۱]
[۴۵] جامعهشناسی، ص۱۰۱.
[۴۶] ارتباطشناسی، ص۲۵۱.
[۴۷] روانشناسی اجتماعی (با نگرش به منابع اسلامی)، ص۲۴۳.
[۴۸] موسوعة النضرة النعیم فی مکارم اخلاق الرسول الکریم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، ج۷، ص۲۷۰۱.
[۴۹] روانشناسی اجتماعی (با نگرش به منابع اسلامی)، ص۲۴۴.
[۵۰] شرح الکافی، ج۸، ص۲۹۵.
[۵۱] اعلام الدین فی صفات المؤمنین، ص۱۲۰.
(۷) راههای کسب خوشرویی و درمان ترشرویی
کسب خوشرویی و درمان ترشرویی تنها در مفهوم از هم جدا هستند اما در مصداق یکی هستند چون در اصطلاح، تقابل ملکه و عدم ملکه دارند مانند بینا نبودن قد یک فرد و نابینا بودن او که در واقع یک چیز هستند. چند توصیه در این زمینه قابل ارائه است گرچه علمای اخلاق بحث مستقلی در این زمینه جز همان مباحث حسن خلق ندارند:
{۱} توجه به شرافت و ستودگی خوشرویی نزد عقل و شرع: که نیرومندترین انگیزه برای کسب آن و مواظبت بر آن است. [۵۲]
{۲} توجه به عواقب فراوان اخروی و دنیوی و ترشرویی: که در این نوشتار نیز ارائه شدند.
{۳} بیرون کردن حب دنیا از قلب: که ریشه هر خطا و عداوت از جمله ترشرویی است همانطور که گفته شد.
{۴} دفع انکار و استکبار در برابر حق از خود.
{۵} کسب صفت تواضع در برابر مردم.
{۶} تلاش برای رسیدن به رحمت الهی و اتصاف به صفات او: همانطور که در روایات به ما دستور داده شده است که متصف به اخلاق الهی شویم [۵۳]
و گفته شد که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در اثر جوشش رحمت الهی از کانون قلب شریفش بود که با همه خوشرو بود.
توصیههای مذکور در بحث حسن خلق و درمان سوء خلق نیز در این قسمت قابل توجه است.
[۵۲] علم اخلاق اسلامی (ترجمه جامع السعادات)، ج۱، ص۳۷۵.
[۵۳] شرح اصول الکافی (صدرا)، ج۱، ص۲۲۷.
(۸) آسیبشناسی
{۱} عدم منافات بین گشادهرویی و حزن مدام:
بشاشت و گشادهرویی و نفی ترشرویی مربوط به ظاهر وجود مومن است اما حزن دائم نسبت به از دست دادن کمالات و بدعاقبتی و خوف از عظمت الهی در قلب ایشان همواره وجود دارد همانطور که در روایات وارد است که مؤمن کسی است که حزن او در قلبش و گشادهرویی او در چهرهاش است [۵۴]
و اگر لابلای چهره او جستجو شود، حزنی لطیف و نورانی مورد مشاهده است که حاکی از حالات درونی اوست. همانطور که درباره پیامبر بزرگوار اسلام نقل شده است که ایشان هماره و پیوسته دارای حزن و در خود رفته بودند. [۵۵]
البته باید دقت کرد که حزن با غم و اندوه بسیار تفاوت دارد، اندوه و غم، ظلمانی است و سنگین و حزن، نورانی و سبک و سبککننده است و تعالیبخش.
{۲} رعایت اعتدال در خوشرویی:
همواره باید در نظر داشت که بنابر روایات و قواعد مسلم اخلاق اسلامی، بهترین حالت در هر کار میانهروی است بنابراین در خوشرویی نیز باید اعتدال را از دست نداد همانطور که در روایت از امام علی (علیهالسّلام) است که فرمود: روترش بودن سبب کسب دشمنی مردم است اما گشادهرویی (زیاد و با همه کس) نیز همنشینان بد را به سوی فرد جلب میکند، بنابراین بین این دو حالت باش. زیرا بهترین در همه صفات و کارها، حد وسط است. [۵۶]
[۵۴] اعلام الدین فی صفات المؤمنین، ص۱۱۵.
[۵۵] مکارم الاخلاق، ص۱۲.
[۵۶] شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۲۸۶.