انهار
انهار
مطالب خواندنی

(۲۰۰) از ديدگاه مرحوم آيةالله العظمی بهجت، آيا ولي فقيه جانشين معصوم است؟ {بخش اول}

بزرگ نمایی کوچک نمایی
به گزارش خبرنگار آيين و انديشه فارس، حضرت آيت‎ا... العظمي بهجت(ره) در كتاب «پرسش‎هاي شما، پاسخ‎هاي آيت‎ا... بهجت» درباره ولايت فقيه و محدوده اختيارات آن مي‎فرمايد: مي‎دانيم كه دين اسلام آخرين دين، و احكام و قوانين اسلام آخرين مقرراتي است كه از ذات مقدس پروردگار وضع شده است، و پيغمبري بعد از خاتم انبيا صلي‎ا... عليه و آله نخواهد آمد ‎و كتابي آسماني بعد از قرآن كريم فرستاده نخواهد شد و بايد اين كتاب تا قيام قيامت، كتاب قانون بوده و عترت اهل‎بيت پيامبر اكرم عليهم‎السلام، مبين آن باشند. و نيز روشن است كه امت محمدي صلي‎ا... عليه وآله در زمان حضرت حجت و معصوم حق، هر چند در زندان يا در حال تبعيد باشند، مي‎توانند وظيفه خود را ولو با مشقت بسيار و تحمل مشكلات فراوان به دست آورند. ولي سخن درباره زمان غيبت كبراي حجت حق است كه در اين موقعيت نمي‎توان براي مساله بيش از سه صورت فرض كرد:
1- كتاب خدا و احكام و قوانين دين تعطيل شود؛
2- خود به خود بماند، يعني خودش وسيله ابقاي خود باشد؛
3- نياز به سرپرست و حاكم و مبين دارد كه همان ولي امر و مجتهد جامع‎الشرايط است.
فرض اول عقلا و نقلا باطل است، زيرا دين مبين اسلام، آيين خاتم است و تا ختم نسل بشر بايد راهنما و آيين امت باشد.
و فرض دوم نيز باطل است، زيرا قانون خود به خود اجرا نمي‎شود و نياز به شخص و يا اشخاص دارد تا آن را حفظ و به اجرا در آورند.
ناچار بايد به فرض سوم قائل باشيم و بگوييم:‎ جامعه مسلمين را بايد ولي امر به همت شؤونات و ابعاد آن اداره كند.
از سوي ديگر نيز روشن است كه جامعه نياز به تشكيلات فراوان از جمله: ارتش، آموزش و پرورش، دادگستري و... دارد، لذا بايد دست ولي فقيه، در همه شؤونات مادي و معنوي، مبين، شارح، راهنما و حلال مشكلات باشد.
در نتيجه، ولي فقيه بايد تمام شؤونات امام معصوم(ع) به استثناي آن‎چه را كه مخصوص امام معصوم است داشته باشد تا بتواند اسلام را در جامعه پياده كند ‎وگرنه در صورت عدم وجود تشكيلات حكومتي، دشمنان نخواهند گذاشت كه حكومت و آيين اسلامي عملي شود. دليل ديگر اين‎كه با استدلال خلف مي‎توان گفت: هيچ جامعه و كشوري با هرج و مرج پايدار نمي‎ماند از اين رو بايد قانون و حاكم و حكومتي در آن حكمفرما باشد و اگر حكومت طاغوت حاكم باشد دين مبين اسلامي باقي نمي‎ماند و اين خلاف فرض است چون گفتيم به دليل عقلي و نقلي بايد دين مبين اسلام تا قيام قيامت باقي بماند؛«وَمَن يبْتَغِ غَيرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن يقْبَلَ مِنْهُ»؛ هر كس دين ديگري غير از اسلام را بجويد، هرگز از او پذيرفته نمي‎شود.
اثبات ولايت فقيه توسط علامه طباطبايي قبل از انقلاب اسلامي
آيت‎ا... مصباح يزدي با اشاره به مقاله «زعامت و ولايت» كه در سال 41 به قلم علامه طباطبايي(ره) منتشر شده بود، اظهار داشت: در واقع علامه طباطبايي در سال 41، قبل از اين‎كه نهضت اسلامي شروع شده باشد، و پيش از اين‎كه اسمي از حكومت و نظام اسلامي مطرح باشد، اين مقاله‎اي را نوشته، و در آن به اثبات ولايت فقيه مي‎پردازد.
به گزارش پايگاه اطلاع‎رساني آثار حضرت آيت‎ا... مصباح يزدي، رييس مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) در همايش بزرگداشت سي و ششمين سالگرد ارتحال علامه طباطبايي رضوان‎ا... تعالي عليه، اظهار داشت: تصور بنده اين است كه در بين علماي معروف ـ ‎كه البته به همه آن‎ها مديون هستيم‎ ـ اشخاصي به جامعيت مرحوم علامه طباطبايي، بسيار كم بوده‎اند؛ هرچند همه ما ريزه‎خوار خوان علوم شخصيت‎هاي برجسته‎اي مانند شيخ انصاري و صاحب جواهر رضوان‎ا... عليهما هستيم، اما كسي مانند علامه طباطبايي كه احاطه لازم و كافي بر همه رشته‎هاي علوم اسلامي داشته باشد و بتواند ارتباط آن‎ها را به خوبي درك كرده، و در ابعاد مختلف علمي، عملي، تربيتي، اخلاقي و ديگر جهات بر آن ميراث گرانبها بيفزايد، سراغ نداريم.
علامه محمدتقي مصباح يزدي با اشاره به اين‎كه در ميان ويژگي‎هاي فراوان علامه طباطبايي خدمات ايشان به قرآن بارزترين آن‎ها است، افزود: يكي از ويژگي‎هاي پيامبر صلي‎ا... عليه و آله كه در قرآن به آن تصريح شده، اهتمام بسيار و حريص بودن ايشان نسبت به هدايت مردم است، و حتي در قيامت كه همه وانفسا مي‎گويند، ايشان وا امتا مي‎گويد؛ اما با وجود محبت فراوان ايشان نسبت به امت‎شان، آن حضرت طبق نص صريح قرآن در روز قيامت از همين امت به خاطر مهجورگذاشتن قرآن نزد خداوند شكايت مي‎كند؛ اين امر نشان مي‎دهد كه مهجور ماندن قرآن چه اندازه بر پيامبر صلوات‎ا... عليه و آله سنگين است كه حاضر است از امتي كه اين همه به آن‎ها علاقه دارد، شكايت كند؛ آن هم در زماني كه امت نيازمند شفاعت او هستند.
ايشان در ادامه گفت: شايد بتوان از اين امر چنين نتيجه گرفت كه هيچ كفران نعمتي بالاتر از رها كردن قرآن نيست كه پيامبر اكرم صلوات‎ا... عليه و آله در چنين روزي از آن‎ها شكايت مي‎كند. البته هجر قرآن كه سبب شكايت پيغمبر صلي‎ا... عليه و آله مي‎شود، داراي مراتبي است و برخي از انسان‎ها در مراتب شديدتري قرار دارند؛ اين‎ها كساني هستند كه مانع استفاده ديگران از قرآن مي‎شوند؛ كساني كه در اصل قرآن و يا امكان فهم قرآن تشكيك كرده و انواع شبهات را در مورد قرآن توليد و ترويج مي‎كنند.
علامه مصباح يزدي خاطر نشان كرد: بايد از خود اين سؤال را بپرسيم كه آيا ما حق قرآن را ادا كرده‎ايم؟ آيا جزء كساني كه قرآن را مهجور گذاشته‎اند، نيستيم؟ آيا چنين نيست كه گاهي درباره يك روايت بحث‎هاي فراواني مي‎كنيم، و در كتاب‎هايمان بابي براي آن باز مي‎كنيم، در حالي كه دلالت روشن و سند قوي ندارد، اما به آيه‎اي كه دلالت واضح بر مطلب دارد توجه نمي‎كنيم؟ آيا اين كار مصداق هجر قرآن نيست؟
اين استاد برجسته حوزه علميه با اشاره به احياي قرآن در حوزه و جامعه توسط علامه طباطبايي اظهار داشت: در بين علمايي كه مي‎شناسيم، كم‎تر كسي مانند علامه طباطبايي توفيق يافته است كه قرآن را هم در فهم آن، هم در استناد به آياتش، و هم در عمل به احكامش از مهجوريت در آورد.
ايشان با اشاره به كم‎توجهي نسبت به قرآن كريم ادامه داد: بسياري از ما شايد خيلي خوب قرآن بخوانيم و يا حتي تدريس قرآن هم داشته باشيم، اما در عمل به گونه‎اي رفتار مي‎كنيم كه گويا قرآن براي عمل نازل نشده است، و با عمل نكردن به آن هم قرار نيست اتفاقي بيفتد. اگر بخواهيم قرآن از مهجوريت در آيد، بايد در فهم و شناخت، استناد به آن، عمل كردن به آيات قرآن، و سرانجام در دعوت ديگران براي عمل به آن، تلاش كنيم.
اين مفسر قرآن كريم با اشاره به اين‎كه علامه طباطبايي امور پيچيده‎اي از قبيل مسائل اجتماعي را با استفاده از قرآن حل كرد، اظهار داشت: امام(ره) مي‎فرمود كه قسمت اعظم فقه، مربوط به مسائل سياسي و اجتماعي است؛ اما اين مسائل در دوران منحوس شاهنشاهي جايي براي طرح نداشت، و اگر هم مطرح مي‎شد، گوش شنوايي براي شنيدن آن نبود. عمدتاً گفته مي‎شد بايد خود امام زمان عجل‎ا... تعالي فرجه بيايند و امور را سامان ببخشند!
ايشان با نقل خاطره‎اي از درس امام(ره) در مسجد محمديه در سال 32 گفت: حضرت امام(ره) از همان زمان اهتمام فراواني نسبت به اين امر داشت كه در هر فرصتي گريزي به مباحث ولايت فقيه و حكومت اسلامي بزند، تا اين‎كه با شروع نهضت زمينه‎اي فراهم شد كه در اين باره كارهاي علمي انجام شود، و حتي زماني كه ايشان در نجف تبعيد بودند، در مسجد شيخ انصاري بحث حكومت اسلامي و ولايت فقيه را مطرح مي‎كردند و نوارهاي آن را به ايران هم مي‎فرستادند تا تكثير و منتشر شود. در واقع حضرت امام(ره) در ضمن مبارزاتي كه مي‎كرد، يك كار علمي و فرهنگي در زمينه حكومت اسلامي و اثبات ولايت فقيه را نيز آغاز كرد، تا انقلاب پيروز شد.
علامه مصباح يزدي با اشاره به اين‎كه در اوايل نهضت كسان ديگري نيز به فكر افتاده بودند كه مسائل مربوط به نظام اسلامي را با استناد به روايات از نظر علمي و فكري حل كنند، خاطر نشان كرد: در حالي كه بسياري از علما اصل ولايت فقيه را با استناد به رواياتي مانند مقبوله عمر بن حنظله و نظاير آن ظني مي‎دانستند، علامه طباطبايي در سال 41، يعني قبل از شروع نهضت امام، مسأله ولايت فقيه را امري بديهي و فطري قلمداد كرده، و آن را با استناد به آيات قرآن و دلايل عقلي اثبات كرده بود!
ايشان با اشاره به مقاله‎ علامه طباطبائي با عنوان «ولايت و زعامت» كه در سال 41 در كتاب «مرجعيت و روحانيت» منتشر شد، ضمن توصيه فضلا به خواندن اين مقاله، خلاصه‎اي از استدلال مرحوم علامه در اين مقاله براي اثبات ولايت فقيه را بيان كرده، و گفت: علامه طباطبايي با استناد به دعوت قرآن به فطرت، مي‎فرمايد يكي از امور فطري كه حتي كودكان نيز آن را مي‎فهمند اين است كه مجموعه‎اي از انسان‎ها براي زندگي مشترك نيازمند مديريت هستند، و تجربه‎هاي تاريخي نشان داده است كه هر جامعه‎اي كه مديريت صحيحي بر آن حاكم بوده، رو به عزت، پيشرفت و پيروزي حركت كرده، و عدم مديريت صحيح موجب انحطاط، سقوط و ذلت جامعه بوده است.
استاد حوزه علميه در ادامه بيان استدلال علامه طباطبايي بر لزوم ولايت و زعامت فقيه در جامعه، افزود: ايشان در مقاله خود اين سؤال را مطرح مي‎كند كه آيا امكان دارد اين مسأله فطري و بديهي در اسلام مورد غفلت قرار گرفته باشد؟ پيامبر صلوات‎ا... عليه حتي زماني كه براي چند روز به قصد جهاد يا كار ديگري از مدينه خارج مي‎شدند، جانشيني براي خود تعيين مي‎كردند، آيا چنين كسي كه بر هدايت امت خود حريص بود و از سوي خدا شريعتي براي همه بندگان تا روز قيامت آورده، ممكن است آن‎ها را بعد از رحلت پيامبر اكرم صلي‎ا... عليه و آله به حال خود رها كرده باشد؟ شايد در پاسخ گفته شود كه آن حضرت 12 امام را براي بعد از خود مشخص فرمودند؛ اما اين پاسخ كافي نيست؛ چون ممكن است موانعي، از قبيل عمل نكردن مردم به تكليف خود، سبب شود كه ائمه عليهم‎السلام نتوانند مستقيماً رهبري و اداره جامعه را به دست گيرند. در اين صورت، آيا خدا، امت را رها مي‎كند؟ آيا اسلام راجع به اين امر بديهي، هيچ نظري ندارد؟
علامه مصباح يزدي با اشاره به عبارتي از مقاله «ولايت و زعامت»، اظهار داشت: علامه طباطبايي در مقاله خود به مسائلي از اين قبيل پرداخته است كه آيا فقاهت براي ولايت كافي است، يا اعلميت هم لازم است؟ آيا اعلميت در فقه كافي است، يا در امور ديگر هم لازم است؟ ايشان در پاسخ به اين سؤالات مي‎فرمايد: «فردي كه در تقواي ديني و حسن تدبير و اطلاع بر مصالح از همه مقدم‎تر است، ولايت دارد». با اين بيان در واقع ايشان فقاهت را كافي ندانسته، بلكه معتقد است حاكم بايد در تقوا نيز در حد اعلا باشد، و مصالح را نيز به خوبي درك كند؛ لذا كسي كه در برآيند اين شرايط از همه بالاتر است، شايسته مقام ولايت است.
ايشان با اشاره به دسته‎بندي احكام توسط علامه طباطبايي در اين مقاله، و بيان برخي قوانين حكومتي از منظر اسلام، اظهار داشت: ايشان در اين مقاله احكام اسلام را به دو دسته تقسيم كرده‎اند: احكام ثابت كه هرگز تغيير نمي‎كند، و به تعبير ايشان «مواد شريعت» است؛ و احكام متغير كه تابع زمان و مكان هستند؛ مانند وضع ماليات، امور جنگ و صلح، و ديگر مسائل اجتماعي كه دائماً در حال تغيير است، و لازم است فقيه صلاحيت‎داري ولايت اين امور را عهده‎دار شود.
اين شاگرد علامه طباطبايي با اشاره به جمع‎بندي استاد خود در مقاله «ولايت و زعامت» افزود: ايشان مي‎گويد ما بايد سه نكته را مدنظر داشته باشيم: اول اين‎كه مسلمين بايد تا آخرين حد ممكن در اتحاد و اتفاق بكوشند؛ دوم اين‎كه حفظ مصلحت اسلام و مسلمين بر همه، از فقيه و غير فقيه واجب است؛ و نكته سوم اين‎كه جامعه اسلامي جامعه واحدي است كه مرز آن، اعتقاد به خدا و شريعت اسلامي است و ما بايد ببينيم مصالح چنين جامعه‎اي چگونه بهتر تأمين مي‎شود.
رئيس مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني‎(ره) قم ادامه داد: مرحوم علامه طباطبايي در سال 41، قبل از اين‎كه نهضت اسلامي شروع شده باشد، و پيش از آن‎كه طرحي، بلكه اسمي از حكومت و نظام اسلامي مطرح شده باشد، چنين مقاله‎اي را مي‎نويسد، و جالب اين است كه كتاب حاوي اين مقاله، كتاب برگزيده سال مي‎شود.
علامه مصباح يزدي در پايان سخنان خود در همايش بزرگداشت علامه طباطبايي اظهار داشت: علامه طباطبايي نه فقط اصل تفسير قرآن را زنده كرد، بلكه راه و روش استفاده از قرآن براي همه نيازمندي‎هاي اجتماعي را نيز احيا كرد. ايشان در تفسير گران‎سنگ الميزان، ذيل آيه آخر سوره آل‎عمران بحث مفصلي درباره مسائل اجتماعي را مطرح كرده، و در بخشي از اين بحث مي‎فرمايد: «تمام شؤون اسلامي، اجتماعي است؛ ما اصلاً در اسلام هيچ شأن فردي نداريم.» موضوع «من يتقلد ولاية امر المجتمع» كه بحث درباره ولايت بر جامعه اسلامي است، يكي از بحث‎هايي است كه ايشان در تفسير اين آيه مطرح مي‎كند.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -