به گزارش خبرنگار آيين و انديشه فارس، حضرت آيتا... العظمي بهجت(ره) در كتاب «پرسشهاي شما، پاسخهاي آيتا... بهجت» درباره ولايت فقيه و محدوده اختيارات آن ميفرمايد: ميدانيم كه دين اسلام آخرين دين، و احكام و قوانين اسلام آخرين مقرراتي است كه از ذات مقدس پروردگار وضع شده است، و پيغمبري بعد از خاتم انبيا صليا... عليه و آله نخواهد آمد و كتابي آسماني بعد از قرآن كريم فرستاده نخواهد شد و بايد اين كتاب تا قيام قيامت، كتاب قانون بوده و عترت اهلبيت پيامبر اكرم عليهمالسلام، مبين آن باشند. و نيز روشن است كه امت محمدي صليا... عليه وآله در زمان حضرت حجت و معصوم حق، هر چند در زندان يا در حال تبعيد باشند، ميتوانند وظيفه خود را ولو با مشقت بسيار و تحمل مشكلات فراوان به دست آورند. ولي سخن درباره زمان غيبت كبراي حجت حق است كه در اين موقعيت نميتوان براي مساله بيش از سه صورت فرض كرد:
1- كتاب خدا و احكام و قوانين دين تعطيل شود؛
2- خود به خود بماند، يعني خودش وسيله ابقاي خود باشد؛
3- نياز به سرپرست و حاكم و مبين دارد كه همان ولي امر و مجتهد جامعالشرايط است.
فرض اول عقلا و نقلا باطل است، زيرا دين مبين اسلام، آيين خاتم است و تا ختم نسل بشر بايد راهنما و آيين امت باشد.
و فرض دوم نيز باطل است، زيرا قانون خود به خود اجرا نميشود و نياز به شخص و يا اشخاص دارد تا آن را حفظ و به اجرا در آورند.
ناچار بايد به فرض سوم قائل باشيم و بگوييم: جامعه مسلمين را بايد ولي امر به همت شؤونات و ابعاد آن اداره كند.
از سوي ديگر نيز روشن است كه جامعه نياز به تشكيلات فراوان از جمله: ارتش، آموزش و پرورش، دادگستري و... دارد، لذا بايد دست ولي فقيه، در همه شؤونات مادي و معنوي، مبين، شارح، راهنما و حلال مشكلات باشد.
در نتيجه، ولي فقيه بايد تمام شؤونات امام معصوم(ع) به استثناي آنچه را كه مخصوص امام معصوم است داشته باشد تا بتواند اسلام را در جامعه پياده كند وگرنه در صورت عدم وجود تشكيلات حكومتي، دشمنان نخواهند گذاشت كه حكومت و آيين اسلامي عملي شود. دليل ديگر اينكه با استدلال خلف ميتوان گفت: هيچ جامعه و كشوري با هرج و مرج پايدار نميماند از اين رو بايد قانون و حاكم و حكومتي در آن حكمفرما باشد و اگر حكومت طاغوت حاكم باشد دين مبين اسلامي باقي نميماند و اين خلاف فرض است چون گفتيم به دليل عقلي و نقلي بايد دين مبين اسلام تا قيام قيامت باقي بماند؛«وَمَن يبْتَغِ غَيرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن يقْبَلَ مِنْهُ»؛ هر كس دين ديگري غير از اسلام را بجويد، هرگز از او پذيرفته نميشود.
اثبات ولايت فقيه توسط علامه طباطبايي قبل از انقلاب اسلامي
آيتا... مصباح يزدي با اشاره به مقاله «زعامت و ولايت» كه در سال 41 به قلم علامه طباطبايي(ره) منتشر شده بود، اظهار داشت: در واقع علامه طباطبايي در سال 41، قبل از اينكه نهضت اسلامي شروع شده باشد، و پيش از اينكه اسمي از حكومت و نظام اسلامي مطرح باشد، اين مقالهاي را نوشته، و در آن به اثبات ولايت فقيه ميپردازد.
به گزارش پايگاه اطلاعرساني آثار حضرت آيتا... مصباح يزدي، رييس مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) در همايش بزرگداشت سي و ششمين سالگرد ارتحال علامه طباطبايي رضوانا... تعالي عليه، اظهار داشت: تصور بنده اين است كه در بين علماي معروف ـ كه البته به همه آنها مديون هستيم ـ اشخاصي به جامعيت مرحوم علامه طباطبايي، بسيار كم بودهاند؛ هرچند همه ما ريزهخوار خوان علوم شخصيتهاي برجستهاي مانند شيخ انصاري و صاحب جواهر رضوانا... عليهما هستيم، اما كسي مانند علامه طباطبايي كه احاطه لازم و كافي بر همه رشتههاي علوم اسلامي داشته باشد و بتواند ارتباط آنها را به خوبي درك كرده، و در ابعاد مختلف علمي، عملي، تربيتي، اخلاقي و ديگر جهات بر آن ميراث گرانبها بيفزايد، سراغ نداريم.
علامه محمدتقي مصباح يزدي با اشاره به اينكه در ميان ويژگيهاي فراوان علامه طباطبايي خدمات ايشان به قرآن بارزترين آنها است، افزود: يكي از ويژگيهاي پيامبر صليا... عليه و آله كه در قرآن به آن تصريح شده، اهتمام بسيار و حريص بودن ايشان نسبت به هدايت مردم است، و حتي در قيامت كه همه وانفسا ميگويند، ايشان وا امتا ميگويد؛ اما با وجود محبت فراوان ايشان نسبت به امتشان، آن حضرت طبق نص صريح قرآن در روز قيامت از همين امت به خاطر مهجورگذاشتن قرآن نزد خداوند شكايت ميكند؛ اين امر نشان ميدهد كه مهجور ماندن قرآن چه اندازه بر پيامبر صلواتا... عليه و آله سنگين است كه حاضر است از امتي كه اين همه به آنها علاقه دارد، شكايت كند؛ آن هم در زماني كه امت نيازمند شفاعت او هستند.
ايشان در ادامه گفت: شايد بتوان از اين امر چنين نتيجه گرفت كه هيچ كفران نعمتي بالاتر از رها كردن قرآن نيست كه پيامبر اكرم صلواتا... عليه و آله در چنين روزي از آنها شكايت ميكند. البته هجر قرآن كه سبب شكايت پيغمبر صليا... عليه و آله ميشود، داراي مراتبي است و برخي از انسانها در مراتب شديدتري قرار دارند؛ اينها كساني هستند كه مانع استفاده ديگران از قرآن ميشوند؛ كساني كه در اصل قرآن و يا امكان فهم قرآن تشكيك كرده و انواع شبهات را در مورد قرآن توليد و ترويج ميكنند.
علامه مصباح يزدي خاطر نشان كرد: بايد از خود اين سؤال را بپرسيم كه آيا ما حق قرآن را ادا كردهايم؟ آيا جزء كساني كه قرآن را مهجور گذاشتهاند، نيستيم؟ آيا چنين نيست كه گاهي درباره يك روايت بحثهاي فراواني ميكنيم، و در كتابهايمان بابي براي آن باز ميكنيم، در حالي كه دلالت روشن و سند قوي ندارد، اما به آيهاي كه دلالت واضح بر مطلب دارد توجه نميكنيم؟ آيا اين كار مصداق هجر قرآن نيست؟
اين استاد برجسته حوزه علميه با اشاره به احياي قرآن در حوزه و جامعه توسط علامه طباطبايي اظهار داشت: در بين علمايي كه ميشناسيم، كمتر كسي مانند علامه طباطبايي توفيق يافته است كه قرآن را هم در فهم آن، هم در استناد به آياتش، و هم در عمل به احكامش از مهجوريت در آورد.
ايشان با اشاره به كمتوجهي نسبت به قرآن كريم ادامه داد: بسياري از ما شايد خيلي خوب قرآن بخوانيم و يا حتي تدريس قرآن هم داشته باشيم، اما در عمل به گونهاي رفتار ميكنيم كه گويا قرآن براي عمل نازل نشده است، و با عمل نكردن به آن هم قرار نيست اتفاقي بيفتد. اگر بخواهيم قرآن از مهجوريت در آيد، بايد در فهم و شناخت، استناد به آن، عمل كردن به آيات قرآن، و سرانجام در دعوت ديگران براي عمل به آن، تلاش كنيم.
اين مفسر قرآن كريم با اشاره به اينكه علامه طباطبايي امور پيچيدهاي از قبيل مسائل اجتماعي را با استفاده از قرآن حل كرد، اظهار داشت: امام(ره) ميفرمود كه قسمت اعظم فقه، مربوط به مسائل سياسي و اجتماعي است؛ اما اين مسائل در دوران منحوس شاهنشاهي جايي براي طرح نداشت، و اگر هم مطرح ميشد، گوش شنوايي براي شنيدن آن نبود. عمدتاً گفته ميشد بايد خود امام زمان عجلا... تعالي فرجه بيايند و امور را سامان ببخشند!
ايشان با نقل خاطرهاي از درس امام(ره) در مسجد محمديه در سال 32 گفت: حضرت امام(ره) از همان زمان اهتمام فراواني نسبت به اين امر داشت كه در هر فرصتي گريزي به مباحث ولايت فقيه و حكومت اسلامي بزند، تا اينكه با شروع نهضت زمينهاي فراهم شد كه در اين باره كارهاي علمي انجام شود، و حتي زماني كه ايشان در نجف تبعيد بودند، در مسجد شيخ انصاري بحث حكومت اسلامي و ولايت فقيه را مطرح ميكردند و نوارهاي آن را به ايران هم ميفرستادند تا تكثير و منتشر شود. در واقع حضرت امام(ره) در ضمن مبارزاتي كه ميكرد، يك كار علمي و فرهنگي در زمينه حكومت اسلامي و اثبات ولايت فقيه را نيز آغاز كرد، تا انقلاب پيروز شد.
علامه مصباح يزدي با اشاره به اينكه در اوايل نهضت كسان ديگري نيز به فكر افتاده بودند كه مسائل مربوط به نظام اسلامي را با استناد به روايات از نظر علمي و فكري حل كنند، خاطر نشان كرد: در حالي كه بسياري از علما اصل ولايت فقيه را با استناد به رواياتي مانند مقبوله عمر بن حنظله و نظاير آن ظني ميدانستند، علامه طباطبايي در سال 41، يعني قبل از شروع نهضت امام، مسأله ولايت فقيه را امري بديهي و فطري قلمداد كرده، و آن را با استناد به آيات قرآن و دلايل عقلي اثبات كرده بود!
ايشان با اشاره به مقاله علامه طباطبائي با عنوان «ولايت و زعامت» كه در سال 41 در كتاب «مرجعيت و روحانيت» منتشر شد، ضمن توصيه فضلا به خواندن اين مقاله، خلاصهاي از استدلال مرحوم علامه در اين مقاله براي اثبات ولايت فقيه را بيان كرده، و گفت: علامه طباطبايي با استناد به دعوت قرآن به فطرت، ميفرمايد يكي از امور فطري كه حتي كودكان نيز آن را ميفهمند اين است كه مجموعهاي از انسانها براي زندگي مشترك نيازمند مديريت هستند، و تجربههاي تاريخي نشان داده است كه هر جامعهاي كه مديريت صحيحي بر آن حاكم بوده، رو به عزت، پيشرفت و پيروزي حركت كرده، و عدم مديريت صحيح موجب انحطاط، سقوط و ذلت جامعه بوده است.
استاد حوزه علميه در ادامه بيان استدلال علامه طباطبايي بر لزوم ولايت و زعامت فقيه در جامعه، افزود: ايشان در مقاله خود اين سؤال را مطرح ميكند كه آيا امكان دارد اين مسأله فطري و بديهي در اسلام مورد غفلت قرار گرفته باشد؟ پيامبر صلواتا... عليه حتي زماني كه براي چند روز به قصد جهاد يا كار ديگري از مدينه خارج ميشدند، جانشيني براي خود تعيين ميكردند، آيا چنين كسي كه بر هدايت امت خود حريص بود و از سوي خدا شريعتي براي همه بندگان تا روز قيامت آورده، ممكن است آنها را بعد از رحلت پيامبر اكرم صليا... عليه و آله به حال خود رها كرده باشد؟ شايد در پاسخ گفته شود كه آن حضرت 12 امام را براي بعد از خود مشخص فرمودند؛ اما اين پاسخ كافي نيست؛ چون ممكن است موانعي، از قبيل عمل نكردن مردم به تكليف خود، سبب شود كه ائمه عليهمالسلام نتوانند مستقيماً رهبري و اداره جامعه را به دست گيرند. در اين صورت، آيا خدا، امت را رها ميكند؟ آيا اسلام راجع به اين امر بديهي، هيچ نظري ندارد؟
علامه مصباح يزدي با اشاره به عبارتي از مقاله «ولايت و زعامت»، اظهار داشت: علامه طباطبايي در مقاله خود به مسائلي از اين قبيل پرداخته است كه آيا فقاهت براي ولايت كافي است، يا اعلميت هم لازم است؟ آيا اعلميت در فقه كافي است، يا در امور ديگر هم لازم است؟ ايشان در پاسخ به اين سؤالات ميفرمايد: «فردي كه در تقواي ديني و حسن تدبير و اطلاع بر مصالح از همه مقدمتر است، ولايت دارد». با اين بيان در واقع ايشان فقاهت را كافي ندانسته، بلكه معتقد است حاكم بايد در تقوا نيز در حد اعلا باشد، و مصالح را نيز به خوبي درك كند؛ لذا كسي كه در برآيند اين شرايط از همه بالاتر است، شايسته مقام ولايت است.
ايشان با اشاره به دستهبندي احكام توسط علامه طباطبايي در اين مقاله، و بيان برخي قوانين حكومتي از منظر اسلام، اظهار داشت: ايشان در اين مقاله احكام اسلام را به دو دسته تقسيم كردهاند: احكام ثابت كه هرگز تغيير نميكند، و به تعبير ايشان «مواد شريعت» است؛ و احكام متغير كه تابع زمان و مكان هستند؛ مانند وضع ماليات، امور جنگ و صلح، و ديگر مسائل اجتماعي كه دائماً در حال تغيير است، و لازم است فقيه صلاحيتداري ولايت اين امور را عهدهدار شود.
اين شاگرد علامه طباطبايي با اشاره به جمعبندي استاد خود در مقاله «ولايت و زعامت» افزود: ايشان ميگويد ما بايد سه نكته را مدنظر داشته باشيم: اول اينكه مسلمين بايد تا آخرين حد ممكن در اتحاد و اتفاق بكوشند؛ دوم اينكه حفظ مصلحت اسلام و مسلمين بر همه، از فقيه و غير فقيه واجب است؛ و نكته سوم اينكه جامعه اسلامي جامعه واحدي است كه مرز آن، اعتقاد به خدا و شريعت اسلامي است و ما بايد ببينيم مصالح چنين جامعهاي چگونه بهتر تأمين ميشود.
رئيس مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) قم ادامه داد: مرحوم علامه طباطبايي در سال 41، قبل از اينكه نهضت اسلامي شروع شده باشد، و پيش از آنكه طرحي، بلكه اسمي از حكومت و نظام اسلامي مطرح شده باشد، چنين مقالهاي را مينويسد، و جالب اين است كه كتاب حاوي اين مقاله، كتاب برگزيده سال ميشود.
علامه مصباح يزدي در پايان سخنان خود در همايش بزرگداشت علامه طباطبايي اظهار داشت: علامه طباطبايي نه فقط اصل تفسير قرآن را زنده كرد، بلكه راه و روش استفاده از قرآن براي همه نيازمنديهاي اجتماعي را نيز احيا كرد. ايشان در تفسير گرانسنگ الميزان، ذيل آيه آخر سوره آلعمران بحث مفصلي درباره مسائل اجتماعي را مطرح كرده، و در بخشي از اين بحث ميفرمايد: «تمام شؤون اسلامي، اجتماعي است؛ ما اصلاً در اسلام هيچ شأن فردي نداريم.» موضوع «من يتقلد ولاية امر المجتمع» كه بحث درباره ولايت بر جامعه اسلامي است، يكي از بحثهايي است كه ايشان در تفسير اين آيه مطرح ميكند.