انهار
انهار
مطالب خواندنی

آیات 101- 150 بقره

بزرگ نمایی کوچک نمایی
«101» وَ لَمّا جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِیقٌ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ کِتابَ اللّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لا یَعْلَمُونَ

و هنگامی که فرستاده ای(چون پیامبر اسلام)از سوی خدا به سراغشان آمد که آنچه را با ایشان است(یعنی تورات)تصدیق می کند،گروهی از اهل کتاب،کتاب خدا را پشت سر افکندند،گویی اصلاً از آن خبر ندارند.

نکته ها:

* علمای یهود،پیش از بعثت پیامبر،مردم را به ظهور و دعوت آن حضرت بشارت می دادند ونشانه ها ومشخّصات او را بازگو می کردند.با نشانه هایی که در نزد دانشمندان یهود بود، آنان محمّد صلی الله علیه و آله را همچون فرزندان خویش می شناختند،ولی بعد از بعثت آن حضرت،در صدد انکار و کتمان آن نشانه ها برآمدند.

پیام ها:

1-در برخورد با مخالفان،باید انصاف مراعات شود.در آیه پیشین فرمود:اکثر آنان ایمان نمی آورند،تا حقّ اقلّیّت محفوظ بماند.در این آیه نیز می فرماید:

گروهی از آنان چنین اند،تا همه به یک چشم دیده نشوند. «نَبَذَهُ فَرِیقٌ مِنْهُمْ»

2-علمی که بدان عمل نشود همانند جهل است.به علمایی که علم خود را نادیده گرفته و حقایق را کتمان کردند می فرماید: «کَأَنَّهُمْ لا یَعْلَمُونَ»

«102» وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطِینُ عَلی مُلْکِ سُلَیْمانَ وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ وَ لکِنَّ الشَّیاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النّاسَ السِّحْرَ وَ ما أُنْزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتّی یَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَهٌ فَلا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِی الْآخِرَهِ مِنْ خَلاقٍ وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ

و(یهود)آنچه(از افسون و سحر که)شیاطین(از جنّ وانس)در عصر سلیمان می خواندند، پیروی می کردند وسلیمان هرگز(دست به سحر نیالود و)کافر نشد ولکن شیاطین،کفر ورزیدند که به مردم سحر وجادو می آموختند و(نیز)از آنچه بر دو فرشته، هاروت وماروت،در شهر بابل نازل شده بود(پیروی نمودند.آنها سحر را(برای آشنایی به طرز ابطال آن) به مردم می آموختند.)وبه هیچ کس چیزی نمی آموختند،مگر اینکه قبلاً به او می گفتند ما وسیله آزمایش شما هستیم،(با بکار بستن سحر)کافر نشوید(واز این تعلمیات سوء استفاده نکنید،)ولی آنها از آن دو فرشته مطالبی را می آموختند که بتوانند به وسیله آن میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند(نه اینکه از آن برای ابطال سحر استفاده کنند).ولی هیچگاه بدون خواست خدا،نمی توانند به کسی ضرر برسانند.آنها قسمت هایی را فرا می گرفتند که برای آنان زیان داشت و نفعی نداشت،و مسلّماً می دانستند هرکس خریدار اینگونه متاع باشد،بهره ای در آخرت نخواهد داشت وبه راستی خود را به بد چیزی فروختند،اگر می فهمیدند

نکته ها:

* آنچه از روایات استفاده می شود آن است که حضرت سلیمان علیه السلام برای جلوگیری از انحراف یا سوء استفاده،دستور داد اوراق ساحران را جمع آوری و نگهداری کنند.ولی گروهی به آن نوشته ها دست یافته و مشغول تعلیم و اشاعه سحر [1]در میان مردم شدند.آنان حتّی معجزات حضرت سلیمان را سحر معرّفی کرده و پیامبری او را منکر شدند.و برخی از بنی اسرائیل نیز به جای پیروی از تورات به سراغ سحر و جادو رفتند.این کار چنان شهرت و گسترش یافت که یهود زمان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نیز سلیمان را ساحری زبردست می دانستند و او را به عنوان پیامبر نمی شناختند!

این آیه،گناه و انحراف رها کردن تورات و پیروی از شیاطین سحرآموز را بیان می کند که یهود به جای تورات از آنچه شیاطین در زمان سلیمان بر مردم می خواندند،پیروی می کردند.آنان برای توجیه کار خویش،نسبت سحر به سلیمان نیز می دادند،در حالی که سلیمان مرد خدا بود و کارش معجزه،و شیاطین در جهت مخالف او و کارشان سحر بود.

علاوه بر آنچه گذشت،یهود از منبع دیگری نیز به سحر دست یافتند.بدین طریق که خداوند دو فرشته را به نام«هاروت»و«ماروت»به صورت انسان در شهر«بابل»[2]در میان

مردم قرار داد که روش ابطال و خنثی سازی سحر و جادو را به آنان بیاموزند.امّا برای اینکار لازم بود ابتدا آنان را با سحر آشنا سازند.چون انسان تا فرمول ترکیبی چیزی را نداند،نمی تواند آنرا خنثی نماید.لذا فرشته ها،ابتدا طریق سحر و سپس طریقه ابطال آن را می آموختند و قبل از آموزش با شاگردان خود شرط می کردند که از آن سوء استفاده نکنند ومی گفتند:این کار مایه ی فتنه و آزمایش است،مبادا در مسیر خلاف بکار گیرید.امّا یهود از آن آموزش سوء استفاده نموده و از آن برای مقاصد ناشایست بهره بردند و حتّی برای جدایی میان مرد و همسرش بکار گرفتند.

* قرآن در اینجا نکته ای را یادآور می شود که جای دقت و تأمل است.می فرماید:ساحر با داشتن علمِ سحر،از دایره ی قدرت الهی خارج نیست و بدون اراده ی خدا قادر به انجام کاری نیست و به کسی نمی تواند ضرری برساند،ولی از آنجایی که خداوند برای هر چیز اثری قرار داده است،سحر و جادو نیز می تواند اثرات سویی داشته باشد که از آن جمله تأثیر آن بر روابط زناشویی و خانوادگی است

پیام ها:

1-در حکومت حقّ وزمامداری حاکم الهی نیز همه ی مردم اصلاح نمی شوند، گروهی کجروی می کنند. «وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطِینُ عَلی مُلْکِ سُلَیْمانَ»

2-شیاطین،در حکومت سلیمان نیز بیکار نمی نشینند و پی درپی القای سوء می کنند. «ما تَتْلُوا الشَّیاطِینُ عَلی مُلْکِ سُلَیْمانَ»

3-حکومت،با نبوّت منافات ندارد.برخی انبیا حکومت داشته اند. «مُلْکِ سُلَیْمانَ»

4-ساحران برای مقدّس جلوه دادن و توجیه کار خود،سلیمان را نیز ساحر معرّفی می کردند. «وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ»

5-خداوند،از مقام انبیا در برابر تهمت دیگران دفاع می کند. «وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ»

6-تعلیم وتعلّم واِعمال سحر،در ردیف کفر است. [3]«کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النّاسَ السِّحْرَ»

7-برای مقابله با علوم مضرّ وعقاید انحرافی،آگاهی صالحان از آنها لازم است.

«ما أُنْزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ»

8-در مقام تعلیم،معلّم باید نسبت به کاربردهای منفی علوم هشدار دهد. «وَ ما یُعَلِّمانِ... حَتّی یَقُولا... فَلا تَکْفُرْ»

9-انسان در بین دو آموزش قرار داد:هم وساوس شیطانی؛ «یُعَلِّمُونَ النّاسَ السِّحْرَ» و هم الهامات الهی. «وَ ما یُعَلِّمانِ»

10-فرشتگان نیز می توانند معلّم انسان ها شوند. «ما یُعَلِّمانِ... حَتّی یَقُولا»

11-گاهی علم ودانش،وسیله آزمایش است. «إِنَّما نَحْنُ فِتْنَهٌ»

12-تفرقه انداختن میان زن و شوهر،کاری شیاطینی ودر حدّ کفراست. «فَلا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ...»

13-دانش وآموزش همیشه مفید نیست،گاهی مضرّ و زیان آور نیز می باشد. «یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ»

14-سحر وجادو واقعیّت دارد ودر زندگی انسان مؤثّر است. «یُفَرِّقُونَ بِهِ...»

15-ساحر دست به کارهایی می زند،ولی تمام تأثیر و تأثرات زیر نظر خداست.

می توان از طریق پناه بردن به خداوند و استعاذه و توکّل و دعا و صدقه از توطئه ها نجات یافت. «وَ ما هُمْ بِضارِّینَ»

16-ساحران شاید به پول و شهرتی برسند،ولی در قیامت بهره ای ندارند. «ما لَهُ فِی الْآخِرَهِ مِنْ خَلاقٍ»

17-کسی که به سراغ تفرقه اندازی و سحر می رود،انسانیّت خود را از دست می دهد. «لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ»

«103» وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَمَثُوبَهٌ مِنْ عِنْدِ اللّهِ خَیْرٌ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ

و اگر آنها ایمان آورده وپرهیزکار شده بودند،قطعاً پاداشی که نزد خداست برای آنان بهتر بود،اگر آگاهی داشتند.

نکته ها:

* «تقوی»تنها به معنای پرهیز از بدی ها نیست،بلکه به معنای مراقبت و تحفّظ درباره ی خوبی ها نیز هست.مثلاً در جمله ی «فَاتَّقُوا النّارَ» به معنی حفاظت و خودنگهداری از آتش، و در جمله ی «اتَّقُوا اللّهَ» به معنی مراقبت درباره ی اوامر و نواهی الهی است. چنانکه در آیه«اتقوا الله و...الارحام»یعنی نسبت به فامیل و خویشان تحفّظ داشته باش.

* امام صادق علیه السلام در جواب سؤال از تقوا فرمودند:تقوا همچون مراقبت هنگام عبور از منطقه تیغ زار و پرخار و خاشاک است.

پیام ها:

1-ایمان به تنهایی کافی نیست،تقوا و مراقبت لازم است. «آمَنُوا وَ اتَّقَوْا»

2-پاداش های الهی،قطعی است.حرف«ل»در «لَمَثُوبَهٌ»

3-پاداش های الهی،از هر چیز بهتر است.به دنبال کلمه«خیر»چیزی نیامده که این نشانه ی برتری مطلق است،نه نسبی.

«104» یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ أَلِیمٌ

ای کسانی که ایمان آورده اید!(به پیامبر)نگویید:«راعِنا»مراعاتمان کن، بلکه بگویید: «انظرنا»ما را در نظر بگیر،و(این توصیه را)بشنوید و برای کافران عذاب دردناکی است.

نکته ها:

* برخی از مسلمانان برای اینکه سخنان پیامبر را خوب درک کنند، درخواست می کردند که آن حضرت با تأنّی و رعایت حال آنان سخن بگوید.این تقاضا را با کلمه «راعِنا» می گفتند.

یعنی مراعاتمان کن.ولی چون این تعبیر در عرف یهود،نوعی دشنام تلقی می شد، [4]آیه نازل شد که بجای «راعِنا» بگویید: «انْظُرْنا» تا دشمن سوء استفاده نکند.

* این اوّلین آیه از آغاز قرآن است که با خطاب: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» شروع می شود.و از این به بعد بیش از هشتاد مورد وجود دارد که با همین خطاب آمده است.

پیام ها:

1-توجّه به انعکاس حرف ها داشته باشید. «لا تَقُولُوا راعِنا...» ممکن است افرادی با حسن نیّت سخن بگویند،ولی باید بازتاب آنرا نیز در نظر داشته باشند.

2-دشمن،تمام حرکات وحتّی کلمات ما را زیر نظر دارد واز هر فرصتی که بتواند می خواهد بهره برده وضربه بزند. «لا تَقُولُوا راعِنا...»

3-اسلام،به انتخاب واژه های مناسب،بیان سنجیده ونحوه ی طرح و ارائه مطلب توجّه دارد. «وَ قُولُوا انْظُرْنا»

4-باید در سخن گفتن با بزرگان ومعلّم،ادب در گفتار رعایت شود. «لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا...»

5-اگر دیگران را سفارش به مراعات ادب می کنیم،باید ابتدا خودمان در سخن با مردم،رعایت ادب را بکنیم. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» خطاب محترمانه است.

6-اگر از چیزی نهی می شود،بهتر است جایگزین مناسب آن معرّفی شود.

«لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا»

«105» ما یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ لاَ الْمُشْرِکِینَ أَنْ یُنَزَّلَ عَلَیْکُمْ مِنْ خَیْرٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ اللّهُ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ

کافران از اهل کتاب ومشرکان، دوست ندارند که هیچ خیر ونیکی از طرف پروردگارتان بر شما نازل شود.در حالی که خداوند،رحمت خود را به هر که بخواهد اختصاص می دهد،و خداوند صاحب فضل بزرگ است.

نکته ها:

* این آیه،از کینه توزی و عداوت مشرکان و کفّار از اهل کتاب،نسبت به مؤمنان برمی دارد.

آنان حاضر نیستند،ببینند که مسلمانان صاحب پیامبری بزرگ و کتابی آسمانی هستند و می خواهند ندای توحید را به تمام جهان رسانده و با تمام تبعیضات نژادی و اقلیمی و با تمام خرافاتِ مشرکان و تحریفاتِ اهل کتاب مبارزه کنند و مانع عوام فریبی بزرگان آنان شوند.

خداوند در این آیه می فرماید:لطف و رحمت خداوند طبق اراده ی او به هر کسی که بخواهد اختصاص می یابد و کاری به میل این و آن ندارد که آنها دوست داشته باشند یا نه!

پیام ها:

1-اراده ی قلبی و روحیّه باطنی دشمن را بشناسید و هرگز به آنان تمایل پیدا نکنید. [5]«ما یَوَدُّ...»

2-خیررسانی،از شئون ربوبیّت است. «خَیْرٍ مِنْ رَبِّکُمْ»

3-توکّل به خدا کنید و از کینه و حسادت دشمن نهراسید. «وَ اللّهُ یَخْتَصُّ»

4-حسادت حسود،هیچ اثری در اراده ی لطف خداوند ندارد. «مَنْ یَشاءُ»

5-فضل و رحمت و هدایت خداوند،شامل همه ی اقوام و ملل می شود و اختصاصی به بنی اسرائیل وگروه خاصّی ندارد. «مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ»

«106» ما نَنْسَخْ مِنْ آیَهٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

هر(حکم و)آیه ای را نسخ کنیم ویا(نزول)آن را به تأخیر اندازیم،بهتر از آن،یا همانند آن را می آوریم،آیا نمی دانی که خدا بر هر چیزی قادر است؟

نکته ها:

* کلمه«ننسها»از مصدر«انساء»به معنای تأخیر انداختن یا حذف کردن است.بدین معنا که نزول وحی به تأخیر افتد و پس از مدّتی نازل شود.

* این آیه در مقام پاسخ به تبلیغات سوء یهود است.آنان سؤال می کردند چرا در اسلام برخی قوانین تغییر پیدا می کند؟چرا قبله از بیت المقدّس به کعبه تغییر یافت؟اگر اوّلی درست بود پس دستور دوّم چیست؟و اگر دستور دوّم درست است پس اعمال قبلی شما باطل است.

قرآن به این ایرادها پاسخ می گوید:ما هیچ حکمی را نسخ نمی کنیم یا آن را به تأخیر نمی اندازیم مگر بهتر از آن یا همانندش را جانشین آن می سازیم.

آنان از اهداف و آثار تربیتی،اجتماعی و سیاسی احکام غافل هستند.همان گونه که پزشک برای بیمار در یک مرحله دارویی تجویز می کند،ولی وقتی حال مریض کمی بهبود یافت، برنامه دارویی و درمان او را تغییر می دهد.یا معلّم با پیشرفت درس دانش آموز،برنامه درسی او را تغییر می دهد،خداوند نیز در زمان ها و شرایط مختلف و متفاوت،برنامه های تکاملی بشر را تغییر می دهد.

* یکی از مصادیق آیه،استمرار امامت در جامعه و جانشینی هر امام به جای امام قبلی است، چنانکه در حدیثی ذیل این آیه می خوانیم:هر امامی از دنیا می رود،امام دیگر جانشین او می شود. [6]

پیام ها:

1-انسان همراه با نیازهای فطری و ثابت خویش،گاهی در شرایط خاصّ اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی نیز قرار می گیرد.در این موارد در کنار قوانین و مقررات واحکام ثابت،باید دستورالعمل های متغیر داشته باشد که از طریق نسخ یا فرمان پیامبر وجانشینان او به مردم ابلاغ شود. «ما نَنْسَخْ مِنْ آیَهٍ»

2-تغییر احکام،دلیل بر شکست طرح قبلی نیست،بلکه نشانه ی توجّه به مسائل جدید وتغییری حکیمانه است.همانند تغییر کتاب ومعلّم. «ما نَنْسَخْ مِنْ آیَهٍ...نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها...»

3-گرچه در ظاهر دستورها متغیر وانبیا متعدّدند،ولی لطف خدا همواره یکسان است. «مِثْلِها»

4-جعل احکام و همچنین تغییر و تأخیر آنها،بدست خداست. «نَنْسَخْ، نُنْسِها»

5-همواره باید بهتر یا همانند جایگزین شود،نه پست تر. «نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها»

6-اسلام هرگز بن بست ندارد.بعضی از قوانین،قابل تغییر است. «نَنْسَخْ، نُنْسِها»

7-تغییر قانون،علاوه بر زمینه های گوناگون وپیدا شدن مصالح جدید،نیاز به قدرت دارد. «نَنْسَخْ... أَنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»

«107»أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ

آیا ندانستی که حکومت آسمان ها و زمین از آن خداست؟(و او حقّ دارد هرگونه تغییر و تبدیلی را به مقتضای حکمت و حاکمیّت خود،در قوانین و احکام بوجود آورد.)و جز خدا برای شما هیچ یاور و سرپرستی نیست.

نکته ها:

* آنان که درباره ی تغییر بعضی احکام و دستورات اعتراض و ایراد می کنند،توجهّ به حاکمیّت مطلق خداوند ندارند.حاکمیّت خداوند دایمی وذاتی وعمومی است،ولی غیر خدا،حاکمیّت و حکومتشان محدود،موقّتی،قراردادی و غیر ذاتی است.بنی اسرائیل از حاکمیّت الهی چنین تصوّر نادرستی داشته و خدا را نسبت به اعمال حاکمیّت،دست بسته می دانسته ومی گفتند:

«یَدُ اللّهِ مَغْلُولَهٌ» [7]،در حالی که دست خداوند در آفرینش و خلقت و همچنین در وضع و جعل قوانین و تغییر و تحول آنها باز است. [8]«بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ»

پیام ها:

1-حقّ حاکمیتِ همیشگی ومطلقِ آسمان ها وزمین،مخصوص خداوند است.

«لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»

2-تغییر قوانین،مخصوص خداوندی است که حاکمیّت آسمان ها وزمین را دارد.لذا شائبه ی هیچ هوس یا ترسی در این تغییرها نیست. «ما نَنْسَخْ... لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ...»

3-راضی کردن کسانی که بهانه گیر و لجوج هستند،برای شما ارزش نباشد،چون غیر از خداوند کسی شما را یاری و سرپرستی نخواهد کرد. «ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ...»

«108»أَمْ تُرِیدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَکُمْ کَما سُئِلَ مُوسی مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالْإِیمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ

آیا بنا دارید از پیامبرتان سؤالات و درخواست هایی(نابجا)بکنید،آنگونه که پیش از این،موسی(از طرف بنی اسرائیل)مورد سؤال قرار گرفت،و هر کس(با این بهانه جویی ها از ایمان سرباز زند و)کفر را با ایمان مبادله کند،پس قطعاً از راه مستقیم گمراه شده است.

نکته ها:

* با توجّه به آیه و آنچه از شأن نزول ها برمی آید،بعضی از پیامبر صلی الله علیه و آله تقاضاهای نامربوط و غیر منطقی داشتند،مثلاً تقاضا می کردند برای ما نامه ای از سوی خداوند بیاور! و یا نهرهایی را برای ما جاری ساز.و برخی دیگر همانند بنی اسرائیل می گفتند:خداوند را آشکارا به ما نشان بده تا با چشم او را ببینیم و به او ایمان بیاوریم!

* آوردن معجزه و اتمام حجّت،برای صدق دعوت پیامبر لازم است،ولی انجام دادن هر درخواستی،طبق هوس و میل هر فردی که از راه می رسد،درست نیست.یک مهندس یا نقاش برای اثبات مهارت خویش،چند نمونه کار ارائه می دهد،ولی ضرورت ندارد برای هر کسی خانه ای بسازد یا تابلویی بکشد!

* بازگویی مشکلات و تاریخ انبیا،برای دلداری دادن به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است،که اگر افرادی از تو سؤال و درخواست نامعقول دارند،از انبیای پیشین نیز از همین قبیل درخواست ها می کردند.

پیام ها:

1-از سؤالات ودرخواست های بی جا بپرهیزید که گاهی زمینه ساز کفر است. «أَمْ تُرِیدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا... وَ مَنْ یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ»

2-خطراتی که پیروان دیگر ادیان را تهدید کرده،مسلمانان را نیز تهدید می کند.

«تَسْئَلُوا رَسُولَکُمْ کَما سُئِلَ مُوسی»

3-از عاقبت و سرانجام دیگران،عبرت بگیرید. «کَما سُئِلَ مُوسی»

«109»وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمانِکُمْ کُفّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتّی یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

بسیاری از اهل کتاب(نه تنها خودشان ایمان نمی آورند،بلکه)از روی حسدی که در درونشان هست،دوست دارند شما را بعد از ایمانتان به کفر بازگردانند،با اینکه حقّ(بودن اسلام و قرآن،)برای آنان روشن شده است،ولی شما(در برابر حسادتی که می ورزند،آنها را)عفو کنید و درگذرید تا خداوند فرمان خویش بفرستد،همانا خداوند بر هر کاری تواناست.

نکته ها:

* «عفو»بخشیدنِ خلاف و«صَفح»نادیده گرفتنِ خلاف است.

* دشمن که در دل آرزوی کفر شما را دارد،در عمل از هیچ توطئه و نقشه ای خودداری نخواهد کرد.روشهای اقدام آنها همان طرح سؤالات بی جا،وسوسه ها،القای شبهات و...می باشد که باید نسبت به آنها هشیار بود.

پیام ها:

1-نسبت به روحیّات وبرنامه های دشمنان خود،مراقب و مواظب باشید. «وَدَّ... یَرُدُّونَکُمْ»

2-در برخورد با دشمن نیز باید انصاف داشت. «وَدَّ کَثِیرٌ» (آیه می فرماید:بسیاری از اهل کتاب چنین هستند،نه همه ی آنان.)

3-شعله ی حسادت،چنان خطرناک است که بعد از علم و آگاهی نیز فرو نمی نشیند. «حَسَداً... مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ»

4-شما با ایمان آوردن به اسلام،عظمت و عزّتی می یابید که دشمنان به شما رشک و حسد می ورزند و می خواهند شما به جهل،شرک و تفرقه ی زمان جاهلیّت برگردید. «وَدَّ کَثِیرٌ... لَوْ یَرُدُّونَکُمْ»

5-با مخالفان نباید فوراً به خشونت برخورد کرد،گاهی لازم است حتّی با علم به کینه و حسادت آنها،با ایشان مدارا نمود. «فَاعْفُوا»

6-فرمان عفو دشمن،به صورت موقّت و تا زمانی است که مسلمانان دلسرد و دشمنان جسور نشوند. «فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتّی»

7-عفو،نشان ضعف نیست.خداوند بر انجام هر کاری تواناست و امروز نیز می تواند شما را بر دشمنان غالب گرداند. «إِنَّ اللّهَ... قَدِیرٌ»

«110»وَ أَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ

و نماز را برپا دارید و زکات را پرداخت نمایید و هر خیری که برای خود از پیش می فرستید،آنرا نزد خدا(در سرای دیگر)خواهید یافت،همانا خداوند به اعمال شما بیناست.

نکته ها:

* بعد از اوّلین خطاب در آیه 104؛ «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» ،این آیه حامل سومین دستور برای مسلمانان است.

دستور اول؛عفو و اغماض از کینه و حسادت اهل کتاب تا زمان صدور دستور جدید بود. «فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا»

دستور دوم؛اقامه نماز و پرداخت زکات است.در زمانی که مسلمانان در تیررس انواع کینه و حسادت ها بودند و مأمور به عفو و اغماض شده اند،لازم است رابطه ی خودشان را با خداوند از طریق اقامه نماز،و پیوند با محرومان جامعه را از طریق زکات،تقویت کنند.

پیام ها:

1-معمولاً دستور به نماز همراه با زکات در قرآن آمده است.شاید اشاره دارد به اینکه یاد خدا باید همراه با توجّه به خلق خدا باشد. «أَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ»

2-مقدار کار خیر مهم نیست،هرکس به هر مقدار می تواند باید انجام دهد.«مِنْ خَیْرٍ»

3-کارهای خیر،برای قیامت محفوظ می ماند. «تَجِدُوهُ»

4-ایمان به نظارت الهی وپاداش در قیامت،قوی ترین انگیزه عمل صالح می باشد. «ما تُقَدِّمُوا... تَجِدُوهُ عِنْدَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»

«111»وَ قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّهَ إِلاّ مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاری تِلْکَ أَمانِیُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ

وگفتند:هرگز به بهشت داخل نشود مگر آنکه یهودی یا نصرانی باشد.اینها آرزوهای آنهاست،بگو:اگر راستگویید،دلیل خود را(بر این موضوع)بیاورید.

پیام ها:

1-غرور دینی،باعث شد تا یهودیان و مسیحیان خود را نژاد برتر و بهشت را در انحصار خود بدانند. «إِلاّ مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاری»

2-امتیازطلبی وخودبرتربینی،آرزویی خام وخیالی واهی است. «تِلْکَ أَمانِیُّهُمْ»

3-ادّعای بدون دلیل محکوم است. «قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ»

4-هرگونه عقیده ای باید بر اساس دلیل باشد. «قالُوا... قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ» قرآن، مطالب خود را با دلیل بیان کرده است و از مخالفان نیز تقاضای دلیل می کند.

«112»بَلی مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ

آری،کسی که با اخلاص به خدا روی آورد و نیکوکار باشد،پس پاداش او نزد پروردگار اوست،نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین خواهند شد.

نکته ها:

* آیه علّت ورود به بهشت را،تسلیم فرمان خدا و نیکوکار بودن می داند.یعنی بهشت به ادّعا و شعار به کسی داده نمی شود،بلکه ایمان و عمل صالح لازم است.

پیام ها:

1-برای ورود به بهشت،به جای خیال و آرزو،هم تسلیم خدا بودن و ایمان درونی لازم است و هم عمل صالح بیرونی. «أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ»

2-نیکوکاری باید سیره ی انسان باشد،نه به صورت موسمی وفصلی. «هُوَ مُحْسِنٌ»

3-پاداش دادن،از شئون ربوبیّت است. «أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ»

4-هر کس خالصانه روی به خدا آورد،هم بهره کامل دارد؛ «فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ» و هم از هر نوع دلهره بیمه خواهد بود. «لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ»

«113»وَ قالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصاری عَلی شَیْءٍ وَ قالَتِ النَّصاری لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلی شَیْءٍ وَ هُمْ یَتْلُونَ الْکِتابَ کَذلِکَ قالَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللّهُ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ

و یهودیان گفتند:مسیحیان بر حقّ نیستند،و مسیحیان گفتند:یهودیان بر حقّ نیستند،در حالی که(هر دو گروه)آنان،کتاب آسمانی را می خوانند! همچنین افراد نادان دیگر(همچون مشرکان که خبر از کتاب ندارند)، همانند سخن آنها را گفتند.پس خداوند در روز قیامت در آنچه اختلاف دارند،در بین آنان داوری خواهد نمود.

نکته ها:

* این آیه ترسیم مجدّدی از سیمای متعصّبِ اهل کتاب است که هرگروه در صدد نفی گروه دیگر است.یهودیان،مسیحیان را بر باطل و بی موقعیّت در پیشگاه خداوند معرّفی می کنند و در مقابل،مسیحیان نیز یهود را بی منزلت در نزد خداوند می دانند.اینگونه برخوردها، از روحیّه ی متعصّب آنها سرچشمه می گیرد،در حالی که اگر به کتاب آسمانی خود توجّه کنند، از این برخوردها دست بر می دارند.سپس می فرماید:مشرکان و بت پرستان نیز با آنکه کتاب آسمانی ندارند،همان سخنان را می گویند.یعنی صاحبان عقاید باطل همدیگر را نفی می کنند،ولی همه ی این اختلافات در روز قیامت،با داوری خداوند متعال پایان می پذیرد و آنها حقّ را مشاهده می کنند.

پیام ها:

1-تعصّب بی جا و انحصارطلبی بی دلیل،ممنوع است.تحقیر و نادیده گرفتن دیگران،نشانه ی استبداد و خودمحوری است. [9]«لَیْسَتِ النَّصاری عَلی شَیْءٍ... لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلی شَیْءٍ»

2-اگر تعصّب و خودخواهی باشد،علم هم نمی تواند هدایت کند.اهل کتاب قادر به تلاوت آن بودند ولی به خاطر داشتن روحیّه ی انحصارطلبی تلاوت ها کارساز نبود. «وَ هُمْ یَتْلُونَ الْکِتابَ»

3-در فضای آمیخته به تعصّب،عالم و جاهل همانند هم فکر می کنند.مشرکان جاهل همان حرفی را می زدند که تلاوت کنندگان تورات و انجیل می گفتند.«کَذلِکَ قالَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ»

«114»وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللّهِ أَنْ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَ سَعی فِی خَرابِها أُولئِکَ ما کانَ لَهُمْ أَنْ یَدْخُلُوها إِلاّ خائِفِینَ لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَهِ عَذابٌ عَظِیمٌ

کیست ستمکارتر از آنکه نگذاشت نام خدا در مساجد الهی برده شود و سعی در خرابی آنها داشت؟آنان جز با ترس و خوف،حقّ ورود به مساجد را ندارند.بهره ی آنان در دنیا،رسوایی و خواری و در آخرت عذاب بزرگ است.

نکته ها:

* بنابر آنچه از شأن نزول ها و برخی روایات بدست می آید،آیه درباره ی کسانی نازل شده است که درصدد تخریب مساجد برآمده بودند.در طول تاریخ،تخریب مساجد ویا جلوگیری از رونق آنان بارها به دست افراد منحرف و طاغوت ها صورت گرفته است.از تخریب بیت المقدّس و آتش زدن تورات به دست مسیحیان به رهبری شخصی به نام«فطلوس» گرفته تا ممانعت قریش از ورود مسلمانان به مسجدالحرام،نشانه ای از همین تلاش هاست.

امروز نیز از یک سو شاهد تخریب مساجد باقیمانده از صدر اسلام در کنار قبور ائمه بقیع علیهم السلام به بهانه مبارزه با شرک هستیم و از طرف دیگر ویرانی مساجد تاریخی،همانند مسجد بابری در هند که نشانگر قدمت مسلمانان در شبه قارّه هند است،به چشم می بینیم.اینها همه حکایت از روحیّه ی کفرآلود طاغوت ها و جاهلانی دارد که از یاد ونام خداوند که در مراکز توحید طنین انداز می شود،وحشت دارند.

* این آیه به والدین و بزرگانی که از رفتن فرزندانشان به مساجد ممانعت به عمل می آورند، هشدار می دهد.

* اگر خرابی مسجد ظلم باشد پس آباد کردن مسجد،انفع کارها می باشد.[10]

پیام ها:

1-گاهی ظلم فرهنگی،بزرگترین ظلم هاست. «وَ مَنْ أَظْلَمُ» (در قرآن«اظلم»،به افترا بر خدا و بستن و تعطیل کردن خانه خدا گفته شده که هر دو جنبه فرهنگی دارد.)

2-خرابی مسجد تنها با بیل و کلنگ نیست،بلکه هر برنامه ای که از رونق مسجد بکاهد،تلاش در خرابی آن است. «مَنَعَ مَساجِدَ اللّهِ»

3-مساجدی مورد قبول هستند که در آنها یاد خدا زنده شود.مطالب خداپسند و احکام خدا بازگو شود. «یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ»

4-دشمن از در و دیوار مسجد نمی ترسد،ترس او از زنده شدن نام خدا و بیداری مسلمانان است. «أَنْ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ»

5-مساجد سنگر مبارزه اند،لذا دشمن سعی در خرابی آنها دارد. «سَعی فِی خَرابِها»

6-مسجد باید پررونق و پرمحتوا وهمانند سنگر فرماندهی نظامی باشد.همچنان که جاسوس از رخنه به مراکز نظامی در وحشت و اضطراب است،باید مخالفان و دشمنان نیز از نفوذ و ورود به مساجد،در ترس ونگرانی باشند.

«ما کانَ لَهُمْ أَنْ یَدْخُلُوها إِلاّ خائِفِینَ»

7-کسانی که با مقدّسات دینی به مبارزه برمی خیزند،علاوه بر قهرالهی در قیامت، گرفتار ذلّت وخواری دنیا نیز می شوند. «سَعی فِی خَرابِها... لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ»

(اگر سعی در خرابی ساختمانی که یادآور خداست،ذلّت دنیوی و عذاب اخروی دارد،پس کسانی که با شایعه و تهمت و تحقیر،قداست مردانی را شکستند که در جامعه یادآور خدا هستند،قطعاً در همین دنیا گرفتار ذلّت و نکبت خواهند شد.)

«115»وَ لِلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ واسِعٌ عَلِیمٌ

مشرق و مغرب از آن خداست،پس به هر سو روکنید،آنجا روی خداست، همانا خداوند(به همه جا)محیط و(به هر چیز)داناست.

نکته ها:

* یهود بعد از تغییر قبله ی مسلمانان از بیت المقدّس به کعبه،با ایجاد سؤال،القای شبهه می کردند که به چه دلیلی قبله تغییر یافته است.هرچند در آیه قبل(106)به اجمال و سربسته،خداوند پاسخ این گونه اعتراضات را بیان فرمود،ولی این آیه نیز بر این حقیقت تکیه می کند که مشرق و مغرب از آن خداست و به هرسو رو کنید،خدا آنجاست.اگر کعبه نیز به عنوان قبله قرار داده شده است، برای تجلّی وحدت مسلمانان و تجدید خاطرات ایثارگری و شرک ستیزی ابراهیم علیه السلام است و بدین سبب دارای قداست و احترام می باشد.

* چنانکه در رساله های احکام مراجع آمده است،در نمازهای مستحبی،قبله شرط نیست و حتّی می توان در حال راه رفتن یا سواره بجا آورد.برخی روایات نیز در ذیل این آیه،به این مطلب اشاره نموده اند. [11]

* جهت قبله به شرق یا غرب باشد،موضوعی تربیتی و سیاسی است،اصل و مقصود،یاد

خدا و ارتباط با او می باشد.قرآن در ستایش گروهی از بندگان می فرماید: «یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِمْ» [12]آنان خدارا به حال ایستاده و نشسته و خوابیده یاد می کنند.

و یا در پاسخ هیاهویی که برای تغییر قبله درست شد،می فرماید: «لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ»[13]یعنی:ای مردم! نیکی این نیست که رو به سوی شرق یا غرب در حال عبادت بکنید،بلکه نیکی در ایمان واقعی شما به خدا و انجام کارهای خداپسندانه است.

* هرچند در آیه قبل،از بزرگترین ظلم یعنی تخریب مساجد یا منع از مساجد،سخن به میان آمد و یا اینکه در جای دیگر می فرماید:اگر جهاد نبود صوامع و بیع و مساجد ویران می شدند. [14]ولی آیه بشارت به این است که مبادا مأیوس شوید و یا احساس ناامیدی و بی پناهی بکنید،تمام جهان،محل عبادت و همه جای هستی قبله گاه است.

پیام ها:

1-هرکاری که به فرمان خداوند بوده و رنگ الهی داشته باشد،وجه اللّه و عبادت است. «فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ»

2-خداوند در همه جا حاضر و بر هر چیز ناظر است. «إِنَّ اللّهَ واسِعٌ عَلِیمٌ»

«116»وَ قالُوا اتَّخَذَ اللّهُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ

و(برخی از اهل کتاب و مشرکان)گفتند:خداوند فرزندی برای خود اختیار کرده است.منزّه است او،بلکه آنچه در آسمان ها و زمین است از آن اوست و همه در برابر او فرمان برند.

نکته ها:

* اهل کتاب و مشرکان،هرکدام به نوعی برای خداوند فرزندی می پنداشتند؛یهودیان می گفت:عُزَیر فرزند خداست. «وَ قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللّهِ»[15] مسیحیان نیز حضرت عیسی را فرزند خدا معرّفی می کردند، «وَ قالَتِ النَّصاری الْمَسِیحُ ابْنُ اللّهِ»[16]و مشرکان، فرشتگان را فرزندان خدا می دانستند. «یَجْعَلُونَ لِلّهِ الْبَناتِ»[17]این آیه ردّی است بر این توهّم غلط ونابجا،وذات خداوند را از چنین نسبتی هایی منزّه می داند.

* خدا را با خود مقایسه نکنیم.اگر انسان نیاز به فرزند دارد بخاطر موارد ذیل است:

1.عمرش محدود است و میل به بقای خویش و نسل خویش دارد.

2.قدرتش محدود است و به معاون و کمک کننده نیاز دارد.

3.نیازمند محبّت و عاطفه است و لازم است مونسی داشته باشد.

ولی خداوند از همه ی این کمبودها و نیازها منزّه است،بلکه هرچه در آسمان ها و زمین است،همه در برابر او متواضعند.

پیام ها:

1-خدایی که همه آسمان ها و زمین در برابر او تسلیم هستند،چه کمبودی دارد تا از طریق فرزند گرفتن آنرا جبران کند؟! «بَلْ لَهُ ما فِی السَّماواتِ»

2-خشوع وتواضع،در برابر کسی سزاوار است که تمام هستی از آن اوست،نه بت ها و طاغوت هایی که از آفریدن حتّی یک مگس نیز عاجزند و قدرت نفع و ضرری ندارند. «کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ»

«117»بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذا قَضی أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ

پدید آورنده آسمان ها وزمین اوست وهنگامی که فرمان(وجود)چیزی را صادر کند،فقط می گوید:باش! پس(فوراً)موجود می شود.

نکته ها:

* او نه تنها مالک همه ی موجودات است،بلکه خالق آنها نیز هست،آن هم بطور بدیع و بدون نقشه قبلی.پس او چه نیازی به فرزند دارد؟!

هرگاه وجود چیزی را اراده کند،به او می گوید:باش! وفوراً خلق می شود.

به تعبیر امام رضا علیه السلام:«فاراده الله الفعل لا غیر ذلک یقول له کن فیکون بلا لفظ و لا نطق و لا همه و لا تفکر»خداوند در کار خویش حتّی نیازمند گفتن کلمه «کُن» نیست، اراده ی او همان و آفریدن همان.[18]

* در این چند آیه،با قدرت الهی آشنا شدیم:

- «لِلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ» مشرق و مغرب برای اوست.

- «لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» آسمان ها وزمین برای اوست.

- «کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ» همه برای او متواضع وفرمان بردار هستند.

- «بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» پدید آورنده ابتکاری آسمان ها وزمین اوست.

- «کُنْ فَیَکُونُ» به فرمان او هر چیز موجود می شود.

همان گونه که خداوند در یک آن می آفریند،در مقام قهّاریّت نیز می تواند در یک آن همه چیز را از بین ببرد.چنانکه در آیه 19 سوره ابراهیم می فرماید: «إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ»

ایمان به چنین قدرتی،که وجود و عدم همه چیز بدست اوست،به انسان توانایی فوق العاده می دهد و او را از یأس و ناامیدی باز می دارد.

پیام ها:

1-آفرینش خداوند،همواره بدیع وابتکاری است. «بَدِیعُ»

2-خداوند می تواند در یک لحظه همه هستی را بیافریند؛ «کُنْ فَیَکُونُ» هرچند حکمتش اقتضا می کند که سلسله علل در کار باشد وبه تدریج خلق شوند.

«118»وَ قالَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ لَوْ لا یُکَلِّمُنَا اللّهُ أَوْ تَأْتِینا آیَهٌ کَذلِکَ قالَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَیَّنَّا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ

کسانی که نمی دانند،گفتند:چرا خدا با خود ما سخن نمی گوید؟یا آیه و نشانه ای بر خود ما نمی آید؟همچنین گروهی که قبل از آنان بودند مثل گفته آنان را گفتند، دلها(وافکار)شان مشابه است،ولی ما(به اندازه ی کافی)آیات ونشانه ها را برای اهل یقین(وحقیقت جویان)روشن ساخته ایم.

نکته ها:

* باز هم تقاضای نابجا از سوی گروهی ناآگاه از کفّار که در برابر دعوت رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین می گویند:چرا خداوند مستقیماً با خود ما سخن نمی گوید؟چرا بر خود ما آیه نازل نمی شود؟!

قرآن برای جلوگیری از اثرات نادرست احتمالی این گونه سخن های یاوه وبی جا بر سایر مسلمانان و دلداری به رسول خدا صلی الله علیه و آله،سؤال و خواست آنها را خیلی عادّی تلقّی می کند که این سؤالات حرف تازه ای نیست و کفارِ قبل از اینها نیز از انبیای پیشین چنین توقّعات نابجا را داشته اند.

سپس می فرماید:طرز تفکّر هر دو گروه به یکدیگر شباهت دارد،ولی ما برای اینگونه درخواست ها اعتبار و ارزشی قائل نیستیم.چرا که آیات خودمان را به قدر کفایت برای طالبان حقیقت بیان کرده ایم.

* توقّعات نابجا،یا به خاطر روحیّه استکبار و خودبرتربینی است و یا به خاطر جهل و نادانی.

آنکه جاهل است،نمی داند نزول فرشته وحی بر هر دلی ممکن نیست و حکیم،شربت زلال و گوارا را در هر ظرفی نمی ریزد.

در قرآن می خوانیم:اگر پاکدل و درست کردار بودید،فرقان و قوه تمیز به شما می دادیم. [19]

پیام ها:

1-اصالت به تلاش و لیاقت است،نه تقاضا و توقّع.گروهی هستند که به جای تلاش و بروز لیاقت،همیشه توقّعات نابجای خود را مطرح می کنند. «لَوْ لا یُکَلِّمُنَا اللّهُ»

2-سنّت خداوند اتمام حجّت و بیان دلیل است،نه پاسخگویی به خواسته ها وتمایلات نفسانی هر کس. «قَدْ بَیَّنَّا الْآیاتِ»

«119»إِنّا أَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ لا تُسْئَلُ عَنْ أَصْحابِ الْجَحِیمِ

(ای رسول!)ما ترا به حقّ فرستادیم تا بشارتگر و بیم دهنده باشی و تو مسئول(گمراه شدن)دوزخیان(و جهنّم رفتن آنان)نیستی.

نکته ها:

* ای رسول گرامی! به توقّعات نابجای کفّار توجّه نکن.آنان هرکدام توقّع دارند اوراق متعدّدی از آیات برایشان نازل شود؛ «بَلْ یُرِیدُ کُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ یُؤْتی صُحُفاً مُنَشَّرَهً» [20]وانذار،آنان را نسبت به سعادت خودشان آشنا کنی.اگر گروهی بهانه جویی کرده و از پذیرش حقّ سرباز زدند و توقّع داشتند که بر آنان وحی نازل شود،تو مسئول دوزخِ آنان نیستی،تو فقط عهده دار بشارت و انذاری،و مسئول نتیجه و قبول یا ردّ مردم نیستی.

* بشارت و انذار،نشانه ی اختیار انسان است.

در قرآن مکرر این معنا آمده است که آنچه بر خداوند است،فرستادن پیامبری معصوم با منطق حقّ همراه با بشارت و انذار است.حال مردم خودشان هستند که آزادانه یا راه حقّ را می پذیرند و یا سرسختانه لجاجت می کنند.

پیام ها:

1-در برابر هر تضعیف روحیّه ای از طرف دشمن،نیاز به تقویت و تسلیت و تسکین روحی از طرف خدا است. «أَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ» (در آیه قبل بهانه های کفّار نقل شد،در این آیه پیامبر صلی الله علیه و آله با کلمه«بالحقّ»تأیید وتقویت می شود.)

2-بشارت وتهدید،همچون دو کفّه ترازو باید در حال تعادل باشد،وگرنه موجب غرور یا یأس می شود. «بَشِیراً وَ نَذِیراً»

«120»وَ لَنْ تَرْضی عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصاری حَتّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَی اللّهِ هُوَ الْهُدی وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ

(ای پیامبر!)هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد تا(آنکه تسلیم خواسته آنان شوی و)از آئین آنان پیروی کنی.بگو:هدایت تنها هدایت الهی است، و اگر از هوی و هوسهای آنها پیروی کنی،بعد از آنکه علم(وحی الهی)نزد تو آمد، هیچ سرور و یاوری از ناحیه خداوند برای تو نخواهد بود.

نکته ها:

* بعد از تغییر قبله،ناراحتی یهود از مسلمانان بیشتر شد و احیاناً بعضی از مسلمان ها نیز تمایل داشتند قبله همان بیت المقدّس باشد تا بتوانند با یهود در الفت ودوستی زندگی کنند، غافل از اینکه رضایت اهل کتاب با حفظ آن حاصل نمی شد و انتظار آنان،پیروی از تمام آیین آنها و نه فقط قبله آنان بود.

* این آیه در عین این که خطاب به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است،خطاب به همه مسلمانان در طول تاریخ نیز هست که هرگز یهود و نصاری از شما راضی نخواهند شد،مگر آنکه تسلیم بی چون وچرای آنان شوید و از اصول و ارزشهای الهی کناره بگیرید. ولی شما باید با قاطعیّت دست رد به سینه ی آنها بزنید و بدانید تنها راه سعادت،راه وحی است نه پیروی از تمایلات این و آن.

پیام ها:

1-دشمن،به کم راضی نیست.فقط با سقوط کامل و محو مکتب و متلاشی شدن اهداف شما راضی می شود. «لَنْ تَرْضی عَنْکَ...»

2-اگر مسلمانان مشاهده کردند که کفّار از دین آنان راضی هستند،باید در دینداری خود تردید نمایند.دینداری کافرپسند،همان کفر است. «لَنْ تَرْضی... حَتّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ»

3-جز وحی و هدایت الهی،همه راه ها انحرافی است. «قُلْ إِنَّ هُدَی اللّهِ هُوَ الْهُدی»

4-مسئولیّت عالم،بیشتر از جاهل است. «بَعْدَ الَّذِی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ»

5-رابطه با اهل کتاب نباید به قیمت صرف نظر کردن از اصول باشد.جذب دیگران آری،ولی عقب نشینی از اصول هرگز. «لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ...»

6-پیروی از تمایلات و هوسهای مردم،منجر به قطع الطاف الهی می شود.

بنابراین یکی را باید برگزید:یا لطف خدا،یا هوسهای مردم. «ما لَکَ مِنَ اللّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ»

«121»الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ

کسانی که به آنها کتاب آسمانی داده ایم وآنرا چنان که سزاوارِ تلاوت است تلاوت می کنند،آنان به آن(قرآن یا پیامبر)ایمان می آورند و کسانی که به آن کافر شوند،آنان همان زیانکارانند.

نکته ها:

* در برابر یهودیان و مسیحیانی که به سبب لجاجت و سرکشی مورد انتقاد قرار گرفتند، گروهی از آنان مورد تمجید و قدردانی خداوند قرار گرفته اند.آنان کسانی هستند که به کتاب های آسمانی مراجعه کرده و نشانه های ظهور و بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را در آن دیده و به او ایمان می آورند.

* در تفسیر اطیب البیان آمده است:مراد از«کتاب»در این آیه،قرآن و مخاطب مسلمانانی هستند که در قرائت قرآن،حقّ تلاوت را ادا نموده وبه پیامبر صلی الله علیه و آله ایمان آورده اند.تفسیر المیزان نیز این معنی را احتمال داده است.

* روایتی درباره ی آداب تلاوت قرآن در تفسیر المیزان نقل شده،که هشت نکته را مورد توجّه قرار داده است:1.ترتیل آیات.2.تفقّه در آیات.3.عمل به آیات.4.امید به وعده ها.

5.ترس از وعیدها.6 .عبرت از داستان ها. 7.انجام اوامر الهی. 8.ترک نواهی.در پایان روایت نیز امام صادق علیه السلام فرمود: حقّ تلاوت تنها حفظ آیات،درس حروف،قرائت و تجوید نیست.وبر اساس روایات،کسانی که حقّ تلاوت قرآن را ادا می کنند،تنها امامان معصوم می باشند. [21]

پیام ها:

1-حقّ تلاوت،در تلاوت با صوت زیبا ورعایت نکات تجوید خلاصه نمی شود،بلکه ملاک،ایمان و عمل است. «یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ»

2-کسی که در انتخاب مکتب دچار انحراف شود،زیانکار واقعی است. «فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ»

«122»یا بَنِی إِسْرائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَی الْعالَمِینَ

ای بنی اسرائیل! نعمت مرا که به شما ارزانی داشتم و شما را بر جهانیان برتری بخشیدم یاد کنید.

«123»وَ اتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لا یُقْبَلُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا تَنْفَعُها شَفاعَهٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ

وبترسید از روزی که هیچ کس چیزی(از عذاب خدا)را از دیگری دفع نمی کند و هیچ گونه عوضی از او قبول نمی گردد و هیچ شفاعتی،او را سود ندهد و(از جانب هیچ کسی)یاری نمی شود.

نکته ها:

* این دو آیه مشابه آیات 47 و 48 گذشته همین سوره است که مطالبی در آنجا ذکر کرده ایم.

«124»وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمِینَ

و(به خاطر بیاور)هنگامی که پروردگارِ ابراهیم،او را با حوادث گوناگونی آزمایش کرد و او به خوبی از عهده آزمایش برآمد.خداوند به او فرمود:

من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم. ابراهیم گفت:از فرزندان من نیز (امامانی قرار بده)، خداوند فرمود:پیمان من به ستمکاران نمی رسد(و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند شایسته این مقامند).

نکته ها:

* حضرت ابراهیم علیه السلام در بین انبیا،جایگاه ومنزلت خاصّی دارد.نام آن بزرگمرد، 69 مرتبه ودر 25 سوره قرآن آمده و از او همانند پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به عنوان اسوه و نمونه برای بشریّت یاد شده است.در برخی از آیات،آن بزرگوار در ردیف اخیار،صالحان،قانتان، صدّیقان،صابران و وفاکنندگان شمرده شده است.در بزرگداشت این پیامبر بزرگ،خداوند تعابیر خاصّی بکار برده وحتّی یکی از اسرار حج را یادآوری وزنده نگهداشتن ایثارگری ها واز خودگذشتگی های حضرت ابراهیم علیه السلام گفته اند.آن مرد الهی،در عرصه های گوناگون با انحراف و شرک مبارزه کرد؛برهان و استدلال او در مقابل ستاره پرستان و ماه پرستان، مبارزه عملی او با بت پرستان،احتجاج او در برابر نمرود و سربلندی او در آزمایشات دیگر،از او انسانی اسوه ونمونه ساخت که خداوند او را به مقام امامت نصب نمود.

* در قرآن حدود بیست مرتبه مسئله آزمایش و امتحان مطرح شده واز سنّتهای الهی است.

هدف آزمایش؛آزمایش برای آگاه شدن خداوند نیست،زیرا او از پیش همه چیز را می داند، این آزمایش ها برای ظهور و بروز استعدادهای نهفته و تلاش و عمل انسان هاست.اگر انسان کاری نکند،استحقاق پاداش نخواهد یافت.

ابزار آزمایش؛تلخی ها و شیرینی های زندگی،همه ابزار امتحان هستند.گاهی افرادی با شداید و مصایب آزمایش می شوند و برخی دیگر با رفاه،و ناگزیر همه مردم حتّی انبیا مورد امتحان قرار می گیرند.این امتحانات و آزمایش ها برای رشد و پرورش مردم است.

* ابراهیم علیه السلام در هر آزمایشی که موفّق می شد،به مقامی می رسید:در مرحله نخستین،  عبداللّه شد.سپس به مقام نبی اللهی رسید.و پس از آن رسول اللّه،خلیل اللّه و در نهایت به مقام امامت و رهبری مردم منصوب گردید.[22]

* مراد از«کلمات»در آیه،امتحانات سنگین است که حضرت ابراهیم از همه ی آنها پیروز بیرون آمد.نه عمو،نه همسر و نه فرزند هیچکدام نتوانستند مانع او در راه انجام وظیفه شوند.با آنکه ابراهیم تحت سرپرستی عمویش آزر بود،امّا با بت پرستی او و جامعه اش به مبارزه برخاست و بت شکن بزرگ تاریخ گردید و آنگاه که از سوی خدا مأموریّت یافت، همسر و فرزندش را در صحرای مکه ساکن نموده و برای تبلیغ به نقطه ای دیگر برود، بی هیچ دلبستگی،آنها را به خدا سپرد و رفت.همچنین فرمان ذبح فرزندش اسماعیل آمد، رضای خدا را بر هوای دل ترجیح داد و کارد بر گلوی فرزند نهاد.امّا ندا آمد که قصد ما کشتن اسماعیل نبود،بلکه امتحان ابراهیم بود.

* حضرت ابراهیم علیه السلام،مقام امامت را برای نسل خود نیز درخواست نمود،پاسخ آمد که این مقام عهدی است الهی که به هر کس لایق باشد عطا می شود.در میان نسل تو نیز کسانی که شایستگی داشته باشند،به این مقام خواهند رسید.چنانکه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از نسل ابراهیم علیه السلام است و به این مقام رسید،ولی کسانی که دچار کوچکترین گناه و ستمی شده باشند،لیاقت این مقام را ندارند.

* حضرت ابراهیم علیه السلام تنها پیامبری است که مشرکان و یهودیان و مسیحیان،همه خود را پیرو راه او می دانند.در این آیه ضمن تجلیل از ابراهیم علیه السلام،به طور غیر مستقیم به همه می فهماند که اگر به راستی او را قبول دارید،دست از شرک برداشته و همانند او تسلیم محض اوامر الهی باشید.

* این آیه یکی از آیاتی است که پشتوانه فکری و اعتقادی شیعه قرار گرفته است که امام باید معصوم باشد و کسی که لقب ظالم بر او صدق کند، به مقام امامت نخواهد رسید.[23]

* این آیه، مقام امامت را «عَهْدِی» گفته است،پس آیه؛ «أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ» [24]یعنی اگر شما به امامی که من تعیین کردم وفادار بودید و اطاعت کردید من نیز به نصرت و یاری که قول داده ام وفا خواهم کرد.

پیام ها:

1-پیامبران نیز مورد آزمایش الهی قرار می گیرند. «وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ»

2-برای منصوب کردن افراد به مقامات،گزینش وآزمایش لازم است. «إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ... بِکَلِماتٍ»

3-منشأ امامت وراثت نیست،لیاقت است که با پیروزی در امتحانات الهی ثابت می گردد. «فَأَتَمَّهُنَّ»

4-پست ها ومسئولیّت ها باید تدریجاً و پس از موفّقیّت در هر مرحله به افراد واگذار شود. «فَأَتَمَّهُنَّ...»

5-امامت،انتصابی است نه انتخابی.امام باید حتماً از طرف خداوند منصوب شود. «إِنِّی جاعِلُکَ»

6-امامت،عهد الهی میان خدا و مردم است. «عَهْدِی»

7-از اهمّ شرایط رهبری،عدالت و حسن سابقه است.هرکس سابقه شرک وظلم داشته باشد،لایق امامت نیست. [25]«لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمِینَ»

«125»وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَهً لِلنّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِیمَ مُصَلًّی وَ عَهِدْنا إِلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطّائِفِینَ وَ الْعاکِفِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ

و(به یادآور)هنگامی که خانه(ی کعبه)را محل رجوع و اجتماع و مرکز امن برای مردم قرار دادیم(وگفتیم:)از مقام ابراهیم،جایگاهی برای نماز انتخاب کنید و به ابراهیم واسماعیل تکلیف کردیم که خانه مرا برای طواف کنندگان و معتکفان وراکعان و ساجدان،پاک و پاکیزه کنید.

نکته ها:

* بعد از اشاره به مقام والای ابراهیم علیه السلام در آیه ی گذشته،به یادگار او یعنی کعبه اشاره نموده ومی فرماید:کعبه را برای مردم «مَثابَهً» قرار دادیم.کلمه«مثابه»از ریشه«ثوب»به معنای بازگشت به حالت اوّل است.کعبه محلّ بازگشت و میعادگاه همه مردم است،میعادگاهی امن و مقدّس.

* مقام ابراهیم جایگاهی است با فاصله تقریبی 13 متر از کعبه،که بر حاجیان لازم است بعد از طواف خانه خدا،پشت آن دو رکعت نماز بگزارند و در آنجا سنگی قرار دارد که حضرت ابراهیم برای بالا بردن دیوارهای کعبه،بر روی آن ایستاده است و آن سنگ فعلاً در محفظه ای نگهداری می شود.

* مراد از«عهد»در این آیه دستور الهی است.«عهدنا»یعنی دستور دادیم.

* خداوند جسم نیست تا نیازمند خانه باشد.کلمه ی«بیتی»در این آیه همانند«شهر الله» درباره ماه رمضان است که به منظور کرامت بخشیدن به مکان یا زمانی خاصّ،خداوند آنرا به خود منسوب می کند.ودر عظمت کعبه همین بس که گاهی می فرماید: «بَیْتِیَ» خانه من. گاهی می فرماید: «رَبَّ هذَا الْبَیْتِ» خدای این خانه.

پیام ها:

1-شخصیّت حضرت ابراهیم،شخصیّتی جهانی است.در آیه قبل،ابراهیم را امام برای همه ی مردم قرار داد و در این آیه کعبه را میعادگاه همه مردم قرار داده است. «جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَهً لِلنّاسِ»

2-جامعه نیازمند امام و امنیّت است.در آیه ی قبل فرمود: «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً» و در این آیه می فرماید: «وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَهً لِلنّاسِ وَ أَمْناً»

3-کسی که در راه خداوند حاضر شود خود و همسر و فرزندش را تسلیم نماید، باید تمام سرها در جای پای او برای خداوند به خاک برسد.«مصلّی»[26]

4-چون خانه از خداست؛ «بَیْتِیَ» خادم آن نیز باید از اولیای او باشد. «طَهِّرا بَیْتِیَ»

5-زائران بیت اللّه را همین کرامت بس که ابراهیم و اسماعیل،مسئول طهارت و پاکی آن بیت برای آنها بوده اند. «طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطّائِفِینَ...»

6-عبادت با طهارت،پیوند دارد. «طَهِّرا... وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ»

7-عبادت و نماز به قدری مهم است که حتّی ابراهیم و اسماعیل برای انجام مراسم آن مأمور پاکسازی می شوند. «طَهِّرا بَیْتِیَ... اَلرُّکَّعِ السُّجُودِ»

8-مسجدِ مسلمانان باید پاکیزه و رغبت انگیز باشد. «طَهِّرا... اَلرُّکَّعِ السُّجُودِ»

«126»وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ قالَ وَ مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِیلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلی عَذابِ النّارِ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ

و(بیاد آور)هنگامی که ابراهیم گفت:پروردگارا! این(سرزمین)را شهری امن قرارده و اهل آن را،آنان که به خدا و روز آخرت ایمان آورده اند،از ثمرات(گوناگون)روزی ده.(اما خداوند)فرمود:به آنهایی که کافر شوند (نیز)بهره ی اندکی خواهم داد.سپس آنها را به قهر به سوی عذاب آتش می کشانم و چه بد،سرانجامی است.

نکته ها:

* در آیات قبل،حضرت ابراهیم علیه السلام برای ذریّه ی خویش درخواست مقام امامت نمود،امّا خداوند در جواب فرمود:این مقام و مرتبت به افراد ظالم نمی رسد.در این آیه حضرت ابراهیم،رزق دنیا را تنها برای مؤمنان درخواست کرد،امّا خداوند این محدویّت را نمی پذیرد واز اعطای رزق مادّی به کفّار امتناع نمی ورزد.یعنی رزق مادّی مهمّ نیست،لذا به اهل و نااهل هر دو داده می شود،امّا مقامات معنوی و اجتماعی و رهبری، بسیار مهم است وبه هر کس واگذار نمی شود.

پیام ها:

1-انبیا علاوه بر ارشاد وهدایت،به نیازهای مادّی مردم همانند امنیّت ومعیشت نیز توجّه داشته وبرای آن تلاش ودعا می کنند. «رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً»

2-بهره مندی از نعمت ها،زمانی لذیذ و گوارا است که در فضای امن،آرام و بی اضطراب باشد. «آمِناً وَ ارْزُقْ»

3-در دعا،دیگران را فراموش نکنیم.به جای«وارزقنا»فرمود: «وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ»

4-سنّت الهی آن است که به همه مردم اعم از مسلمان و کافر،رزق دهد و این سنّت حتّی با دعای ابراهیم علیه السلام خدشه بردار نیست. «وَ مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ»

5-بهره مندی در دنیا،نشانه ی لطف خداوند به انسان نیست. «وَ مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ»

6-در کمک رسانی به همنوع،کاری به مکتب او نداشته باشید. «وَ مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ»

7-کامیابی های مادّی هرقدر باشد،نسبت به نعمت های آخرت اندک است.«قَلِیلاً»

«127»وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعِیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ

و(بیاد آور)هنگامی که ابراهیم،پایه های خانه(کعبه)را با اسماعیل بالا می برد(ومی گفتند:)پروردگارا از ما بپذیر،همانا تو شنوا و دانایی.

نکته ها:

* از آیات و روایات متعدّد استفاده می شود که خانه کعبه،از زمان حضرت آدم بوده و حضرت ابراهیم علیه السلام آنرا تجدید بنا نموده است.چنانکه آن حضرت در موقع اسکان همسر و فرزندش در سرزمین مکّه می گوید: «رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ»[27]خداوندا بعضی از خاندانم را در این سرزمین خشک و بدون زراعت،در کنار خانه ی تو سکونت دادم.بنابراین در زمان شیر خوارگی حضرت اسماعیل علیه السلام نیز اثری از کعبه وجود داشته است.و در سوره ی آل عمران [28]نیز از کعبه به عنوان اوّلین خانه مردم یاد شده است.در آیه مورد بحث نیز سخن از بالا بردن پایه های خانه بدست ابراهیم علیه السلام است و این تعبیر می رساند که اساس خانه کعبه،قبلاً وجود داشته و ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام آنرا بالا برده اند.حضرت علی علیه السلام نیز در خطبه قاصعه [29]می فرماید:خداوند تمام مردم را از زمان حضرت آدم تا ابد،با همین کعبه و سنگ های آن آزمایش می نماید.

* ابراهیم واسماعیل علیهما السلام در کار مساوی نبودند.در حدیث می خوانیم:ابراهیم بنّایی می کرد واسماعیل سنگ به دست پدر می داد.وشاید به سبب همین تفاوت،میان نام آن دو بزرگوار فاصله گذاشته است. «یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعِیلُ»

پیام ها:

1-بانیان کارهای نیک را فراموش نکنیم. «إِذْ یَرْفَعُ» «اذ»یعنی گذشته را یاد کن.

2-در مسیر اهداف الهی،کار بنّایی و کارگری نیز عبادت است.لذا از خداوند قبولی آنرا می خواهند. «یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ... رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنّا»

3-کار مهم نیست،قبول شدن آن اهمیّت دارد.حتّی اگر کعبه بسازیم،ولی مورد قبول خدا قرار نگیرد،ارزش ندارد. «رَبَّنا تَقَبَّلْ»

4-کارهای خود را در برابر عظمت خداوند،قابل ذکر ندانیم.حضرت ابراهیم نامی از کار و بنایی خود نبرد و فقط گفت: «رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنّا»

5-در روایات آمده است:از شرایط استجابت و آداب دعا،ستایش خداوند است.ابراهیم علیه السلام دعای خود را با ستایش پروردگار همراه ساخته است. «إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ»

«128»رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّهً مُسْلِمَهً لَکَ وَ أَرِنا مَناسِکَنا وَ تُبْ عَلَیْنا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوّابُ الرَّحِیمُ

(ابراهیم واسماعیل همچنین گفتند:)پروردگارا! ما را تسلیم(فرمان)خود قرارده واز نسل ما(نیز)امّتی که تسلیم تو باشند قرارده و راه وروش پرستش را به ما نشان ده وتوبه ی ما را بپذیر،که همانا تو،توبه پذیر مهربانی.

نکته ها:

* با آنکه حضرت ابراهیم واسماعیل هر دو در اجرای فرمان ذبح،عالی ترین درجه تسلیم در برابر خدا را به نمایش گذاردند،امّا با این همه در این آیه از خداوند می خواهند که مارا تسلیم فرمان خودت قرارده.گویا از خداوند تسلیم بیشتر و یا تداوم روحیّه تسلیم را می خواهند.

کسی که فقط تسلیم خدا باشد،نه در برابر عموی بت تراش تسلیم می شود و نه در برابر بت ها به زانو می افتد و نه از طاغوت ها پیروی می کند.

پیام ها:

1-به کمالات امروز خود قانع نشوید،تکامل و تداوم آنرا از خدا بخواهید. «رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ»

2-توجّه به نسل و فرزندان،یک دورنگری عاقلانه و خداپسندانه است که حاکی از وسعت نظر و سوز وعشق درونی است وبارها در دعاهای حضرت ابراهیم آمده است. «وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا»

3-راه و روش بندگی را باید از خدا آموخت وگرنه انسان گرفتار انواع خرافات و انحرافات می شود. «أَرِنا مَناسِکَنا»

4-تا روح تسلیم نباشد،بیان احکام سودی نخواهد داشت.در اینجا ابراهیم علیه السلام ابتدا از خداوند روح تسلیم تقاضا می کند،سپس راه و روش عبادت و بندگی را می خواهد. «وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ... أَرِنا مَناسِکَنا»

5-نیاز به توبه وبازگشت الطاف الهی،در هر حال وبرای هر مقامی،ارزش است. [30]«تُبْ عَلَیْنا»

6-یکی از آداب دعا،ستایش پروردگار است که در این آیه نیز به چشم می خورد.«التَّوّابُ الرَّحِیمُ»

«129»رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ

پروردگارا! در میان آنان پیامبری از خودشان مبعوث کن تا آیات تو را بر آنها بخواند و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد و(از مفاسد فکری،اخلاقی و عملی)پاکیزه شان نماید،همانا که تو خود توانا و حکیمی.

نکته ها:

* این آیه،دعایی دیگر از حضرت ابراهیم علیه السلام را بازگو می کند که بیانگر عظمت فوق العاده روح،و ترسیم کننده ی سوز و اخلاص درونی اوست.با آنکه خود در حال حیات و از پیامبران برجسته الهی است،برای نسل های آینده دعا می کند که پروردگارا!  در میان مردم و ذریّه من،پیامبری از خودشان مبعوث کن.

از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمودند:«أنا دعوه ابی ابراهیم»،من نتیجه اجابت دعای پدرم ابراهیم هستم که فرمود: «رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ»[31]

* با آنکه در دعای ابراهیم علیه السلام تعلیم بر تزکیه مقدّم شده است،امّا خداوند در اجابت این دعا، تزکیه را مقدّم داشته تا به ابراهیم هشدار دهد که تزکیه،با ارزش تر است و تعلیم در مرتبه بعدی است. «یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ» [32]

پیام ها:

1-نیاز به رهبر آسمانی،از اساسی ترین نیازهای جامعه بشری است.اگر قرن ها قبل برای آن دعا می شود،نشان دهنده ی اهمیّت و ارزش و نقش آن است.

«یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ...وَ ابْعَثْ فِیهِمْ» آری،بالا بردن دیوارهای کعبه بدون حضور رهبر معصوم و الهی،بتخانه ای بیش از آب درنمی آید.

2-هدف از بعثت پیامبران،تعلیم و تزکیه مردم بر اساس کتاب آسمانی است.

«یَتْلُوا...یُعَلِّمُهُمُ...یُزَکِّیهِمْ»

3-علم ودانش زمانی نتیجه می دهد که همراه با بینش و حکمت،و همراه با تزکیه و تقوا باشد. «یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ یُزَکِّیهِمْ»

«130»وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّهِ إِبْراهِیمَ إِلاّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَیْناهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصّالِحِینَ

کیست که از آئین ابراهیم روی بگرداند،مگر کسی که خود را(فریب داده و)بی خردی کند؟و همانا ما او را در این جهان برگزیدیم و قطعاً او در جهان دیگر(نیز)از صالحان است.

نکته ها:

* در آیات قبل،گوشه هایی از اهداف و شخصیّت حضرت ابراهیم بیان گردید.این آیه با توجّه به تابناکی وپاکی چهره ابراهیم وآئین او می پرسد،چه کسی جز افراد نادان وسفیه از ابراهیم واهداف او اعراض می کند؟! آئین او به قدری ارزش دارد که پیامبر صلی الله علیه و آله مفتخر است که راه او راه ابراهیم است.ابراهیم کسی است که در منطق،کافر را مبهوت می کند: «فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ» [33]و در شجاعت یک تنه همه بت ها را می شکند: «فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً»[34]قرآن او را حلیم معرّفی می نماید ودر صبر و توکّل نیز نمونه و سرآمد است تا آنجا که درون آتش افکنده می شود بی آنکه واهمه ای داشته باشد.در سخاوت گوساله چاقی را برای مهمانان کباب می کند.در تسلیم،کودک و همسر خود را در بیابان بی آب و گیاه مکه رها کرده و آنگاه که او به سن نوجوانی می رسد،به امر خداوند کارد بر گلوی او می گذارد.آری،انسان تنها با فریب دادن خرد خویش می تواند از ادیان الهی گریزان باشد.« سَفِهَ نَفْسَهُ»

ابراهیم علیه السلام در دعایی از خداوند خواست که: «أَلْحِقْنِی بِالصّالِحِینَ» [35]خداوند دعای او را استجابت کرده و می فرماید:ابراهیم در آخرت از صالحان است.

* کسی که راه ابراهیم را که برای نسل بشر،مرکز امن،رهبر معصوم،رزق فراوان،توفیق اسلام و تسلیم،قبول توبه و سعادت از خدا طلب می کند،رها کرده و به دنبال دیگران برود، سفیه و نادانی بیش نیست!!

* در فرهنگ قرآن،به افرادی که حقائق را نادیده انگاشته و کفران نعمت کنند،سفیه گفته می شود.چنانکه به بنی اسرائیل به جهت بهانه های بی موردی که درباره ی تغییر قبله می گرفتند،سفیه گفته شده است: «سَیَقُولُ السُّفَهاءُ» در ذیل آیه ی «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ» نیز از امام علیه السلام نقل شده است که فرمود:کسی که شراب بخورد،سفیه است.

چنین شخصی به جای نوشیدنی های مفید و حلال،به سراغ آشامیدنی مضرّ و حرام می رود.آری،کسانی که راه حقّ را رها نموده و بی راهه می روند،سفیه هستند و آن کس که در انتخاب رهبر و مکتب،قدم درست بردارد عاقل است.در حدیث می خوانیم:عقل همان چیزی است که به وسیله آن خدا عبادت شود وگرنه شیطنت است.

پیام ها:

1-سفیه کسی است که منطق،مکتب،رهبر و راه حقّ را نادیده گرفته و به دنبال هوسهای خود یا دیگران رهسپار شود. «سَفِهَ نَفْسَهُ»

2-دین داری،خردورزی،واعراض از آن،دلیل بی خردی است. «مَنْ یَرْغَبُ... سَفِهَ نَفْسَهُ»

«131»إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ

(بخاطر بیاورید)هنگامی را که پروردگار ابراهیم به او گفت:تسلیم شو.

گفت:در برابر پروردگار جهانیان تسلیم شدم.

پیام ها:

1-مقامات و الطاف الهی،بدون دلیل به کسی واگذار نمی شود.اگر خداوند ابراهیم را برمی گزیند،به خاطر روحیّه ی تسلیم پذیری او در برابر خداست.«أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ»

2-فلسفه ی تسلیم انسان در برابر خداوند آن است که او رب العالمین است.«أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ»

«132»وَ وَصّی بِها إِبْراهِیمُ بَنِیهِ وَ یَعْقُوبُ یا بَنِیَّ إِنَّ اللّهَ اصْطَفی لَکُمُ الدِّینَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ

و ابراهیم و یعقوب،فرزندان خود را به همان آئین سفارش نمودند(وگفتند:) فرزندان من! خداوند برای شما این دین(توحیدی)را برگزیده است.پس(تا پایان عمر بر آن باشید و)جز در حال تسلیم(و فرمانبرداری)نمیرید.

پیام ها:

1-در فکر سلامت عقیده وایمان نسل وفرزندان خود باشیم و در وصایای خود تنها به جنبه های مادّی اکتفا نکنیم. «وَصّی... فَلا تَمُوتُنَّ إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»

2-راه حقّ،همان راه اسلام و تسلیم بودن در برابر خداوند است.انبیا همین راه را سفارش می نمودند. «وَصّی بِها إِبْراهِیمُ بَنِیهِ وَ یَعْقُوبُ»

3-خداوند در میان همه راهها،راه دین را برای ما برگزیده است. «إِنَّ اللّهَ اصْطَفی لَکُمُ الدِّینَ»

4-حسن عاقبت ومسلمان مردن مهم است. [36]«فَلا تَمُوتُنَّ إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»

5-گرچه زمان ومکان مردن به دست ما نیست،ولی می توانیم زمینه ی حسنِ عاقبت خود را از طریق عقیده وعمل درست ودعا ودوری از گناه و افراد فاسد،فراهم کنیم. «فَلا تَمُوتُنَّ إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»

«133»أَمْ کُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ لِبَنِیهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِی قالُوا نَعْبُدُ إِلهَکَ وَ إِلهَ آبائِکَ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ إِلهاً واحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ

آیا شما(یهودیان)هنگامی که مرگ یعقوب فرا رسید،حاضر بودید؟! آن هنگام که به فرزندان خود گفت:پس از من چه می پرستید؟گفتند:خدای تو وخدای پدرانت ابراهیم واسماعیل واسحاق،خداوند یکتا،وما در برابر او تسلیم هستیم.

نکته ها:

* گروهی از یهود اعتقاد و ادّعا داشتند که یعقوب هنگام مرگ،فرزندان خود را به دینی که یهود،با تمام تحریفاتش به آن معتقد بودند،سفارش و توصیه کرده است و آنها بدین سبب به آئین خود پای بند هستند.خداوند در ردّ این ادّعا و اعتقاد،آنان را مورد سؤال قرار می دهد که آیا شما در هنگام مرگ بر بالین یعقوب حاضر بوده اید که اینگونه می گویید؟بلکه او از فرزندان خود اسلام و تسلیم در برابر خداوند را خواست،و فرزندان به او وعده دادند که عبادت و پرستش خدای یگانه و تسلیم بودن در برابر او را در پیش گیرند.

* در قرآن از جدّ وعمو،به پدر«أب»تعبیر می کند. «آبائِکَ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ» چون ابراهیم، جدّ فرزندان یعقوب و اسماعیل،عموی آنان بوده است.

پیام ها:

1-سخن باید بر اساس علم وآگاهی باشد. «أَمْ کُنْتُمْ شُهَداءَ»

2-مرگ به سراغ همه می آید،حتّی پیامبران. «حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ»

3-حسّاس ترین زمانِ زندگی،لحظه ی مرگ است و حسّاس ترین مسئله،موضوع دین وعقیده و حسّاس ترین مخاطب،نسل انسان است. «إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ لِبَنِیهِ ما تَعْبُدُونَ»

4-موعظه در آستانه ی مرگ،آثار عمیقی دارد. «إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ»

5-پدران باید نسبت به آینده ی دینی فرزندان خویش،توجّه داشته باشند.حتّی فرزندان انبیا در معرض خطر بی دینی هستند. «ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِی»

6-همه انبیا،به عبادت وتسلیم در برابر خداوند سفارش می کردند. «إِلهاً واحِداً»

7-فقط در برابر فرمان خداوند،تسلیم شویم. «لَهُ مُسْلِمُونَ»

«134»تِلْکَ أُمَّهٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما کَسَبَتْ وَ لَکُمْ ما کَسَبْتُمْ وَ لا تُسْئَلُونَ عَمّا کانُوا یَعْمَلُونَ

آنها امتی بودند که درگذشتند،دست آورد آنها مربوط به خودشان و دست آورد شما نیز مربوط به خودتان است و شما از آنچه آنان انجام داده اند،بازخواست نخواهید شد.

نکته ها:

* یکی از اشتباهات بنی اسرائیل این بود که به نیاکان و پیشینیان خویش،بسیار مباهات و افتخار می کردند و گمانشان این بود که اگر خودشان آلوده باشند،به خاطر کمالات گذشتگانشان،مورد عفو قرار خواهند گرفت.این آیه به آنان هشدار می دهد که شما مسئول اعمال خویش هستید،همچنان که آنان مسئول کرده های خویش هستند.

* در کتاب غررالحکم از حضرت علی علیه السلام آمده است:«الشرف بالهمم العالیه لا بالرمم البالیه» شرافت و بزرگی به همت های عالی و بلند است،نه به استخوان های پوسیده ی نیاکان و گذشتگان.در تاریخ می بینیم که افراد در سایه عمل خویش،آینده خود را رقم می زنند.زن فرعون اهل بهشت می شود،ولی همسر لوط در اثر بد کرداری،به دوزخ رهسپار می شود.

اینها نمونه ی عدالت ونظام حقِ پروردگار است.

* در حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمود:ای بنی هاشم ،مبادا سایر مردم برای آخرت خود کار کنند،ولی شما به انساب خود دل خوش کنید.

پیام ها:

1-آینده هرکس وهر جامعه ای،در گرو عمل خود اوست. «وَ لا تُسْئَلُونَ عَمّا کانُوا یَعْمَلُونَ»

«135» وَ قالُوا کُونُوا هُوداً أَوْ نَصاری تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّهَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ

(اهل کتاب)گفتند: یهودی یا مسیحی شوید تا هدایت یابید،بگو:(چنین نیست،) بلکه(پیروی از)آئین حقگرای ابراهیم(مایه هدایت است،زیرا)او از مشرکان نبود.

نکته ها:

* کلمه«یهود»از«هود»به معنای بازگشت به خدا،گرفته شده است.در مجمع البحرین از امام صادق علیه السلام نقل شده است که لقب یهود از آیه 156 سوره اعراف اقتباس شده است،

آنجا که بنی اسرائیل به خدا گفتند: «إِنّا هُدْنا إِلَیْکَ» و کلمه نصاری نیز از کلام حضرت عیسی علیه السلام گرفته شده است آنجا که فرمود: «مَنْ أَنْصارِی إِلَی اللّهِ» امّا کلمه«حنیف»از «حنف»به معنای در راه مستقیم آمدن است،همانگونه که«جنف»به معنای در راه کج قرار گرفتن آمده است.

* در آیه 113 خواندیم که یهودیان،نصاری را قبول نداشتند و نصاری نیز یهودیان را پوچ می دانستند وهر یک خیال می کرد که تنها خودش بر هدایت می باشد.در حالی که هر دو گروه دچار شکّ گردیده و از راه مستقیم منحرف شده اند و راه حقّ راه ابراهیم علیه السلام است که هرگز دچار شکّ نگردید.

* امام صادق علیه السلام فرمودند:دین حنیف و حقگرا،همان گرایش به حقّ واسلام است. [37]

پیام ها:

1-انحصار طلبی بی جا،ممنوع است.یهود و نصاری بدون داشتن دلیل،هرکدام هدایت را تنها در آئین خود می دانند. «کُونُوا هُوداً أَوْ نَصاری تَهْتَدُوا»

2-نام وعنوان مهم نیست،ایمان وعمل اهمیّت دارد.یهودی یا نصرانی یک لقب بیش نیست،آنچه ارزشمند است،توحید ویکتاپرستی است. «بَلْ مِلَّهَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً»

3-به تبلیغات سوء دیگران پاسخ دهید. «قالُوا... قُلْ»

4-ابراهیم علیه السلام هیچگاه از مشرکان نبوده است،در حالی که یهود و نصاری گرفتار شرک شده اند. «وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ»

«136»قُولُوا آمَنّا بِاللّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِیَ مُوسی وَ عِیسی وَ ما أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ

(ای مسلمانان!)بگویید:ما به خدا ایمان آورده ایم و به آنچه بر ما نازل شده و آنچه به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط(که پیامبرانی از نوادگان یعقوبند)و آنچه به موسی و عیسی و پیامبران دیگر از طرف پروردگارشان نازل شده است،(ایمان آورده ایم.و)ما بین هیچ یک از آنها جدایی قائل نیستیم(ومیان آنان فرق نمی گذاریم و)در برابر خداوند تسلیم هستیم.

نکته ها:

* این آیه به مسلمانان دستور می دهد که به مخالفان خود بگویند:ما به خدا و همه پیامبران بر حقّ وآنچه از جانب خدا نازل شده است ایمان داریم وخود محوری ها و یا تعصّبات نژادی،باعث نمی شود که ما برخی از آنها را بپذیریم و بعضی دیگر را نفی کنیم.ما به همه انبیای الهی،چه آنهایی که قبل از ابراهیم علیه السلام آمده اند،همانند آدم، شیث، نوح، هود،صالح و چه آنهایی که بعد از ابراهیم بودند همانند سلیمان،یحیی و زکریا،ایمان داریم و هر پیامبری که دلیل روشن و معجزه داشته باشد به حکم عقل او را می پذیریم.

* «اسباط»جمع«سبط»به معنای نواده است و مراد از آن دوازده تیره و قبیله بنی اسرائیل می باشد که از دوازده فرزند یعقوب به وجود آمده ودر میان آنان پیامبرانی وجود داشته است.

* جمله« وَ ما أُوتِیَ مُوسی وَ عِیسی »یعنی هرچه به آن دو پیامبر نازل شده قبول داریم،نه هر آنچه نزد شماست و لذا نفرمود:«و ما اوتیتم».بنابراین اگر در برابر دعوت شما که می گویید:

«کُونُوا هُوداً أَوْ نَصاری» و راه نجات را در مسیحی یا یهودی بودن می دانید،می ایستیم به دلیل وجود انحراف و خرافاتی است که در دین خدا ایجاد کرده اید وگرنه ما تورات و انجیل واقعی را که در آنها بشارت ظهور و بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله آمده است قبول داریم.

پیام ها:

1-ایمان به همه ی انبیا وکتاب های آسمانی لازم است. «آمَنّا بِاللّهِ وَ ما أُنْزِلَ...»

کفر به بعضی از انبیا،کفر به همه ی آنهاست.مسلمان واقعی کسی است که به تمام انبیای الهی،ایمان داشته باشد.

2-ما به آنچه بر موسی و عیسی علیهما السلام نازل شده ایمان داریم،نه آنچه امروز به نام تورات وانجیل وجود دارد. «وَ ما أُوتِیَ مُوسی وَ عِیسی»

3-تسلیم عملی،در کنار ایمان قلبی لازم است. «آمَنّا بِاللّهِ... نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ»

«137»فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِی شِقاقٍ فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ

اگر آنها(نیز)به مانند آنچه شما بدان ایمان آورده اید،ایمان بیاورند،همانا هدایت یافته اند،و اگر سرپیچی نمایند،پس جز این نیست که آنها(با حقّ) در ستیزند وخداوند شرّ آنان را از تو دفع می کند و او شنونده ی داناست.

نکته ها:

* اگر اهل کتاب،یهود و نصاری،به جای سرسختی و خودمحوری وتکیه بر مسائل نژادی و قبیله ای،همانند شما مسلمانان به تمام انبیا و کتب آسمانی ایمان بیاورند و تعصّبات نابجا را کنار بگذارند،حتماً هدایت می یابند،ولی اگر همچون گذشته،تنها خود را بر حقّ بدانند و دیگران را منحرف بشمارند،آنان در ستیز باحقّ و جدایی از حقّ خواهند بود.البتّه شما مسلمانان به راه خود دلگرم باشید و از تحقیرها و توطئه های آنان نترسید.چون خداوند شر آنان را از شما دفع وشما را در برابر آنان حمایت وکفایت می کند،زیرا که او شنوای داناست.

پیام ها:

1-مسلمانان،الگوی هدایت یافتگان واقعی هستند. «بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ» زیرا به تمام انبیا وکتاب های آسمانی،ایمان واعتقاد دارند.

2-خداوند متعال،حمایت وکفایت خود را از مسلمانان اعلام نموده است.«فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللّهُ»

3-ایمان نیاوردن یهود ونصاری از روی عناد،لجاجت و ستیزه جویی است،نه منطق و استدلال. «وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِی شِقاقٍ» [38]

«138»صِبْغَهَ اللّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَهً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ

(این است)رنگ آمیزی الهی و کیست بهتر از خدا در نگارگری؟و ما تنها او را عبادت می کنیم.

نکته ها:

* انسان در زندگی خویش باید رنگی را بپذیرد،امّا در میان همه رنگ ها،رنگ خدایی بهتر است. ناگفته پیداست که تا رنگ نژاد وقبیله وهوسها را کنار نگذاریم،رنگ وحدت و برادری و تسلیم امر خدا بودن را نخواهیم گرفت.همه ی رنگ ها به مرور زمان کم رنگ وبی رنگ می شود.امّا رنگ خدایی همیشگی و پایدار است. «کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ إِلاّ وَجْهَهُ» [39]و چه رنگی بهتر از رنگ خدا که او را عبادت و بندگی می کنیم.بگذریم که یهود،کودکان خود را با آبی مخصوص شستشو داده و بدینوسیله به او رنگ مذهبی می دهند.

* بهترین رنگ آن است که صفا و بقا داشته و چشم اولیای خدارا به خود جلب کند. همرنگ با فطرت و منطق بوده،مشتری آن خدا،و بهای آن بهشت باشد.همه ی رنگ ها پاک می شوند،قبیله،نژاد و نسب،دیر یا زود از بین می روند،ولی آنچه ابدی و باقی است همان رنگ و صبغه ی الهی یعنی اخلاص وایمان است.

* در حدیث آمده است:شخصی در دیوار خانه ی خود سوراخی ایجاد می کرد،امام صادق علیه السلام پرسید:چرا اینکار را انجام می دهی؟! جواب داد:تا دود اجاق منزل بیرون رود.امام فرمود:

می توانی این منظور را داشته باشی که روزنه ی ورود روشنایی قرار دهی تا اوقات نماز را بشناسی.یعنی اگر بناست در دیوار روزنه ای ایجاد شود،چرا تنها برای بیرون کردن دود باشد؟چرا برای ورود نور نباشد؟ [40]بله می توان به هر کاری،رنگ خدایی داد.

* راه خدا،یکی است؛اگر رنگ خدایی نباشد،رنگ های دیگر،انسان را گیج و متحیّر می کند و همرنگ شدن با جماعتی که اکثر آنها دچار انحرافند،خود مایه ی رسوایی و خواری در قیامت است.

پیام ها:

1-ایمان به خدا،پیامبران،کتاب های آسمانی و تسلیم خدا بودن،صبغه و رنگ خدایی است.در آیات قبل فرمود: «قُولُوا آمَنّا بِاللّهِ وَ...» ،در این آیه می فرماید:«صِبْغَهَ اللّهِ»

«139»قُلْ أَ تُحَاجُّونَنا فِی اللّهِ وَ هُوَ رَبُّنا وَ رَبُّکُمْ وَ لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ

(ای پیامبر! به اهل کتاب)بگو:آیا درباره ی خداوند با ما مجادله می کنید، در حالی که او پروردگار ما و شماست و اعمال ما برای ما و اعمال شما از آنِ شماست و ما برای او خالصانه عبادت می کنیم.

نکته ها:

* این آیه،هشدار به اهل کتاب است که از ادّعاهای بی دلیل دست بردارند.آنها می گفتند:ما به خدا نزدیکتر و یا فرزندان او و یا محبوبان او هستیم.بنی اسرائیل گمان می کردند که باید همه ی انبیا از نژاد آنان باشند و بخاطر قدیمی بودن دین آنان و کتاب تورات،خودشان را برتر می دانستند و لطف الهی را فقط مخصوص خودشان دانسته و با این گمان با مسلمانان محاجّه و گفتگو می کردند.

پیام ها:

1-صاحب اختیار همه ی انسان ها،خداست.او به همه لطف دارد ومی تواند هر کس را از هر نژادی که باشد،مورد عنایت خاصّ خود قرار دهد. «هُوَ رَبُّنا وَ رَبُّکُمْ»

2-ملاک قرب به خداوند،عبادت خالصانه ومنزّه دانستن او از شریک است.

«نَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ»

«140»أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ کانُوا هُوداً أَوْ نَصاری قُلْ أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللّهُ وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَتَمَ شَهادَهً عِنْدَهُ مِنَ اللّهِ وَ مَا اللّهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُونَ

یا می گویید که ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط،یهودی یا نصرانی بودند؟بگو:شما بهتر می دانید یا خدا؟(چرا حقیقت را کتمان می کنید؟)و چه کسی ستمکارتر است از آن کس که گواهی و شهادت الهی را(درباره ی پیامبران)که نزد اوست،کتمان کند و خدا از اعمال شما غافل نیست.

نکته ها:

* این آیه،خطابی دیگر به اهل کتاب است،که شما آن قدر به یهودی یا نصرانی بودن خود مباهات می کنید که حتّی حاضرید بزرگترین افتراها را به بهترین اولیای خدا نسبت دهید؟! آیا می گویید:ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و پیامبران دیگر از نسل یعقوب «اسباط»،با آنکه قبل از نزول تورات و انجیل بوده اند،یهودی و نصرانی هستند؟آیا این ستمگری نیست که واقعیّتی را که بدان واقفید بپوشانید و این حقیقت روشن تاریخی را بر عامّه مردم کتمان کنید و چنین وانمود کنید که همه پیامبران،تابع یهودیّت یا نصرانیّت بوده اند؟ولی بدانید که خداوند از آنچه شما انجام می دهید غافل نیست.

پیام ها:

1-گاهی تعصّب به جایی می رسد که شخص حاضر می شود واقعیّت های روشن تاریخی را تحریف و یا انکار کند. «أَمْ تَقُولُونَ...»

2-بزرگترین ظلم ها،ظلم فرهنگی و کتمانِ حقایق است. «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَتَمَ»

3-علم خداوند به کتمان وظلم ها،باید برای ما هشدار باشد. «وَ مَا اللّهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُونَ»

«141»تِلْکَ أُمَّهٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما کَسَبَتْ وَ لَکُمْ ما کَسَبْتُمْ وَ لا تُسْئَلُونَ عَمّا کانُوا یَعْمَلُونَ

(به هر حال)آن امّت بگذشت،آنچه آنان بدست آوردند برای خودشان است و آنچه شما بدست آوردید برای خودتان است و شما از آنچه آنان کرده اند،سؤال نخواهید شد.

پیام ها:

1-در کسب خوشبختی،تکیه به گذشتگان و تاریخ پدران،چاره ساز نیست. «لَها ما کَسَبَتْ وَ لَکُمْ ما کَسَبْتُمْ» گیرم پدر تو بود فاضل از فضل پدر،تو را چه حاصل

2-هر امّتی،تنها مسئول عمل خویش است. «لا تُسْئَلُونَ عَمّا کانُوا یَعْمَلُونَ»

جزء«2»

«142»سَیَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النّاسِ ما وَلاّهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِی کانُوا عَلَیْها قُلْ لِلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ

بزودی بی خردان از مردم،خواهند گفت:چه چیزی آنها(مسلمانان)را از(بیت المقدّس،) قبله ای که بر آن بودند برگردانید؟بگو:مشرق و مغرب از آن خداست،هرکه را بخواهد به راه راست هدایت می کند.

نکته ها:

* پیامبر اکرم و مسلمانان،سیزده سالی را که بعد از بعثت در مکّه بودند،به سوی کعبه نماز نمی خواندند،امّا بعد از هجرت به مدینه،چند ماهی نگذشته بود که یهودیان زبان به اعتراض گشوده و مسلمانان را تحقیر کردند و گفتند:شما رو به قبله ما بیت المقدّس نماز می خوانید،بنابراین پیرو و دنباله رو ما هستید و از خود استقلال ندارید.پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از این اهانت ناراحت شد و هنگام دعا به آسمان نگاه می کرد،گویا منتظر نزول وحی بود تا آنکه دستور تغییر قبله صادر شد.پیامبر دو رکعت نماز ظهر را به سوی بیت المقدّس خوانده بود که جبرئیل مأمور شد،بازوی پیامبر را گرفته و روی او را به سوی کعبه بگرداند.در نتیجه پیامبر صلی الله علیه و آله یک نماز را به دو قبله خواند و اکنون نیز در مدینه نام آن محلّ به مسجدِ قبلتَین معروف است. [41]بعداز این ماجرا،یهود ناراحت شده وطبق عادت خود شروع به خرده گیری کردند.آنها که تا دیروز می گفتند:مسلمانان استقلال ندارند و پیرو ما هستند،اکنون می پرسیدند،چرا اینها از قبله ی پیامبران پیشین اعراض کرده اند؟پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مأمور شد در جواب آنها پاسخ دهد:مشرق و مغرب از آنِ خداست و خداوند مکان خاصّی ندارد.

آری،تغییر قبله،نشانه ی حکمت الهی است نه ضعف و جهل او.همچنان که در نظام

تکوین،تغییر فصول سال،نشانه ی تدبیر است،نه ضعف یا پشیمانی.

* خداوند در همه جا حضور دارد و شرق و غرب عالم از آن اوست.پس جهت گیری بدن به سوی کعبه،رمز جهت گیری دل به سوی خداست.چه بسا افرادی به سوی کعبه نماز بگزارند،ولی قبله آنان چیز دیگری باشد.چنانکه خواجه عبداللّه انصاری می گوید:

قبله شاهان بود،تاج و کمند

قبله ارباب دنیا،سیم وزر

قبله صورت پرستان،آب و گِل

قبله معنا شناسان،جان ودل

قبله تن پروران،خواب وخورشت

قبله انسان،به دانش پرورش

قبله عاشق،وصال بی زوال

قبله عارف،کمال ذی الجلال

پیام ها:

1-افرادی که هر روز دنبال بهانه ای هستند تا از پذیرش حقّ طفره روند،سفیه هستند. [42]«سَیَقُولُ السُّفَهاءُ»

2-کسی که دست خدا را در وضع یا تغییر احکام بسته بداند،سفیه و سبک مغز است.اعتراض به خدای حکیم ودانا،نشانه ی سفاهت است. «سَیَقُولُ السُّفَهاءُ»

3-مسلمانان باید توطئه ها وشایعات وسؤالات بهانه جویانه ی دشمن را پیش بینی کرده وبا پاسخ به آنها،از نفوذ وگسترش آن پیشگیری نمایند. «سَیَقُولُ... قُلْ»

4-اصل سؤال کردن مورد انتقاد نیست،روحیّه سؤال کننده مورد انتقاد است که از روی اعتراض و اشکال تراشی می پرسد. «ما وَلاّهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ»

5-قداست و کرامت مکان ها و زمان ها،وابسته به عنایت پروردگار است،نه چیز دیگر. «لِلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ»

6-تغییر قبله،یکی از نشانه های پیامبر اسلام در کتب آسمانی بود،لذا برای بعضی وسیله ی هدایت شد. «یَهْدِی مَنْ یَشاءُ»

«143»وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّهً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَهَ الَّتِی کُنْتَ عَلَیْها إِلاّ لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلی عَقِبَیْهِ وَ إِنْ کانَتْ لَکَبِیرَهً إِلاّ عَلَی الَّذِینَ هَدَی اللّهُ وَ ما کانَ اللّهُ لِیُضِیعَ إِیمانَکُمْ إِنَّ اللّهَ بِالنّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ

و بدین سان ما شما را امّتی میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر(نیز)بر شما گواه باشد.و ما آن قبله ای را که قبلاً بر آن بودی برنگرداندیم،مگر برای آنکه افرادی را که از پیامبر پیروی می کنند از آنها که به جاهلیّت باز می گردند،بازشناسیم.و همانا این(تغییر قبله،)جز بر کسانی که خداوند آنها را هدایت کرده دشوار بود.وخدا هرگز ایمان شما را(که سابقاً به سوی بیت المقدّس نماز خوانده اید،)ضایع نمی گرداند.زیرا خداوند نسبت به مردم،رحیم و مهربان است.

نکته ها:

* مسیحیان در موقع عبادت،رو به محلّ تولّد حضرت عیسی در بیت المقدّس می ایستادند که نسبت به محلّ سکونت آنان،در مشرق قرار داشت،و یهودیان رو به بیت المقدّس عبادت می کردند که نسبت به محلّ سکونتشان،در طرف مغرب قرار می گرفت،ولی کعبه نسبت به آن دو در وسط قرار می گیرد و قرآن با اشاره به این موضوع،می فرماید:همانگونه که ما کعبه را در وسط قرار دادیم،شما مسلمانان را نیز امّت میانه قرار دادیم.

مفسّران بحث های گوناگونی را در ذیل این آیه مطرح نموده اند و در تفسیر«امّت وسط» برخی گفته اند:مراد امّتی است که نه اهل افراط باشد نه تفریط،نه طرفدار جبر نه تفویض، نه معتقد به اصالت فرد،نه اصالت جامعه.

ولی با چند مقدّمه،روشن می شود که مراد آیه از امّت وسط،افراد خاصّی هستند.آن مقدّمات عبارتند از:

1-قرآن،امّت وسط را شاهد بر اعمال معرفی کرده است،پس باید در قیامت بر اعمال مردم گواهی دهد.

2-گواه شدن،علم و آگاهی وعدالت می خواهد.

3-همه ی افراد امّت،آگاهی و عدالت ندارند.

به همین دلیل در روایات می خوانیم که مراد از امّت وسط،امامان معصوم هستند که اوّلاً به همه کارها علم دارند.چنانکه قرآن می فرماید: «فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» [43]مراد از مؤمنانی که اعمال مردم را می بینند و به آن علم پیدا می کنند،مطابق روایات امامان معصوم هستند.و ثانیاً عدالت دارند.چنانکه خداوند در آیه ی «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» [44]عصمت و عدالت آنان را تضمین نموده است.

امام صادق علیه السلام می فرماید:مگر می شود امّتی که بعضی افرادش لایق گواهی دادن برای چند عدد خرما در دادگاه های دنیا نیستند،لیاقت گواهی دادن بر همه ی مردم در قیامت را دارا باشند؟ به هر حال مقام گواه بودن در محضر خدا،آن هم نسبت به همه ی کارهای مردم، تنها مخصوص بعضی از افراد امّت است که به فرموده روایات،امامان معصوم می باشند.

در اینجا یک سؤال باقی می ماند که چرا خداوند به جای نام بعضی افراد،نام امّت را برده است؟که در پاسخ می گوییم:قرآن حتّی یک نفر را نیز امّت معرفی نموده است: «إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّهً قانِتاً لِلّهِ»[45]

فلسفه تغییر قبله

* در مورد فلسفه تغییر قبله،تحلیل های متعدّدی صورت گرفته است؛برخی گفته اند انتخاب اوّلیّه بیت المقدّس به عنوان قبله،به منظور جلب افکار یهود و همراهی آنان بوده است و آنگاه که مسلمانان خود قدرت و توانایی پیدا کردند،دیگر به این کار نیاز نبود.برخی نیز گفته اند:علاقه به مکّه و وطن موجب شد که قبله تغییر یابد.لیکن این تحلیل ها موهوم و خلاف واقع هستند.

آنچه قرآن در این باره تصریح و تأکید دارد این است که تغییر قبله،آزمایش الهی بود تا پیروان واقعی پیامبر شناخته شوند.زیرا آنها که ایمان خالص ندارند،به محض تغییر یک فرمان،شروع به چون و چرا می نمایند که چرا اینگونه شد؟اعمال ما طبق فرمان سابق چه می شود؟اگر فرمان قبلی درست بود،پس فرمان جدید چیست؟اگر دستور جدید درست است،پس فرمان قبلی چه بوده است؟

خداوند نیز به کسانی که در برابر فرامین او تسلیم هستند،بشارت می دهد که اعمال گذشته ی شما ضایع نمی شود،زیرا مطابق دستور بوده است.

* در این آیه به جای کلمه نماز،واژه ایمان بکار رفته است که نشان دهنده ی اهمیّت و مقام نماز و برابری آن با تمام ایمان می باشد. «وَ ما کانَ اللّهُ لِیُضِیعَ إِیمانَکُمْ»

پیام ها:

1-اولیای خدا،بر اعمال ما نظارت دارند. «لِتَکُونُوا شُهَداءَ»

آری،بعضی انسان ها دارای چنان ظرفیّتی هستند که می توانند ناظر تمام اعمال و آگاه به انگیزه های انسان ها در طول تاریخ باشند.

2-در قیامت،سلسله مراتب است.تشکیلات و سازماندهی محکمه ی قیامت بگونه ای است که ابتدا ائمّه بر کار مردم گواهی می دهند،سپس پیامبر برامامان گواه است. «لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً»

3-آزمایش،یک سنّت قطعی الهی است و خداوند گاهی با تغییر فرمان،مردم را امتحان می کند. «لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ...»

4-پیروی از دستورات دین،مایه رشد و کمال و نافرمانی از آن،نوعی حرکت ارتجاعی است. «یَنْقَلِبُ عَلی عَقِبَیْهِ»

5-جز فرمان خداوند،به چیز دیگری از قبیل،جهت،رنگ،زمان،مکان و شیوه ی خاصّی خود را عادت ندهیم،تا هرگاه فرمانی بر خلاف انتظار یا عادت و سلیقه ی ما صادر شد،بدنبال فرار یا توصیه نباشیم. «لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلی عَقِبَیْهِ»

6-مقام تسلیم بر افراد عادّی سنگین است: «لَکَبِیرَهً» وتنها کسانی به این مقام دست می یابند که هدایت خاصّ الهی شامل آنان شود. «إِلاّ عَلَی الَّذِینَ هَدَی اللّهُ»

7-قوانین و مقررات،شامل زمان های قبل نمی شود.اگر امروز فرمان تغییر قبله صادر شد،نمازهای قبلی صحیح است و از امروز باید به سوی دیگر نماز خواند. «وَ ما کانَ اللّهُ لِیُضِیعَ إِیمانَکُمْ»

8-تمام تغییرات و تحوّلات تکوینی و تشریعی،ناشی از رحمت و رأفت خداوندی است. «لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ»

«144»قَدْ نَری تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَهً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ وَ إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ لَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ مَا اللّهُ بِغافِلٍ عَمّا یَعْمَلُونَ

(ای پیامبر!)همانا می بینیم که تو(در انتظار نزول وحی،چگونه)روی به آسمان می کنی،اکنون تو را به سوی قبله ای که از آن خشنود باشی،برمی گردانیم.پس روی خود را به جانب مسجدالحرام کن.و(شما ای مسلمانان)هر جا بودید،روی خود را به جانب آن بگردانید و همانا کسانی که کتاب(آسمانی)به آنها داده شده، (به خوبی)می دانند که این فرمان به حقّ است که از ناحیه ی پروردگار صادر شده و خداوند از اعمال آنها غافل نیست.

نکته ها:

* این آیه حاکی از آن است که پیامبر صلی الله علیه و آله منتظر و مشتاق نزول وحی در جهت تغییر قبله بود واین تغییر قبله از بیت المقدّس به کعبه،وعده ی خداوند به پیامبرش بوده است،ولی آن حضرت در موقع دعا،بی آنکه چیزی بگوید،به سوی آسمان نگاه می کرد تا اینکه آیه نازل شد و دستور داد که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و همه ی مسلمانان در موقع عبادت،روبه سوی مسجدالحرام وکعبه نمایند.اهل کتاب و یهود با آنکه حقّانیّت این تغییر را می دانستند وقبلاًدر کتاب هایشان خوانده بودند که پیامبر اسلام به سوی دو قبله نماز می گزارد،امّا این حقیقت را کتمان نموده و یا با القای شبهات و سؤالات،نقش تخریبی ایفا می کردند و خداوند با جمله ی «وَ مَا اللّهُ بِغافِلٍ عَمّا یَعْمَلُونَ» آنان را تهدید می نماید.[46]

* رضایت رسول اکرم صلی الله علیه و آله از قبله بودن کعبه،دلائلی داشت از جمله:

الف:کعبه،قبله ی ابراهیم علیه السلام بود.

ب:از زخم زبان،تحقیر و استهزای یهود آسوده می شد.

ج:استقلال مسلمانان به اثبات می رسید.

د:به اوّلین پایگاه توحید یعنی کعبه،توجّه می شد.

* چون مسئله ی تغییر قبله یک حادثه ی مهمّی بود،لذا در آیه،دوبار در مورد توجّه به کعبه، فرمان داده شده است:یک بار خطاب به پیامبر با لفظ؛ «وَجْهِکَ» و یک بار خطاب به مسلمانان با کلمه؛ «وُجُوهَکُمْ»

پیام ها:

1-آسمان،سرچشمه ی نزول وحی ونظرگاه انبیاست. «نَری تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ»

2-خداوند به خواسته انسان ها آگاه است. «فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَهً تَرْضاها»

3-تشریع و تغییر احکام،از طرف خداوند است و پیامبر از پیش خود،دستوری صادر نمی کند. «فَوَلُّوا...»

4-ادب پیامبر در نزد خداوند به قدری است که تقاضای تغییر قبله را به زبان نمی آورد،بلکه تنها با نگاه،انتظارش را مطرح می نماید. «قَدْ نَری تَقَلُّبَ وَجْهِکَ»

5-خداوند رضایت رسولش را می خواهد و رضای خداوند در رضای رسول اوست. «قِبْلَهً تَرْضاها»

6-قرآن،دانشمندانی که حقیقت را می دانند،ولی باز هم طفره می روند،تهدید و نکوهش می کند. «لَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ... وَ مَا اللّهُ بِغافِلٍ عَمّا یَعْمَلُونَ»

7-نباید دستورات دین را به مردم سخت گرفت.«شطر»به معنی سمت است.

یعنی به سمت مسجدالحرام ایستادن کافی است ولازم نیست بطور دقیق روبه کعبه باشد. «فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ»

«145»وَ لَئِنْ أَتَیْتَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ بِکُلِّ آیَهٍ ما تَبِعُوا قِبْلَتَکَ وَ ما أَنْتَ بِتابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَ ما بَعْضُهُمْ بِتابِعٍ قِبْلَهَ بَعْضٍ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّکَ إِذاً لَمِنَ الظّالِمِینَ

و(ای پیامبر!)اگر هرگونه آیه،(نشانه و دلیلی)برای(این گروه از)اهل کتاب بیاوری،از قبله ی تو پیروی نخواهند کرد،و تو نیز پیرو قبله آنان نیستی،(همانگونه که)بعضی از آنها نیز پیرو قبله دیگری نیست.وهمانا اگر از هوسهای آنان پیروی کنی،پس از آنکه علم(وحی)به تو رسیده است،بی شکّ در این صورت از ستمگران خواهی بود.

نکته ها:

* این آیه،از عناد و لجاجت اهل کتاب پرده برداشته و سوگند[47]یاد می کند که هرچه هم آیه و دلیل برای آنان بیاید،آنها از اسلام و قبله ی آن پیروی نخواهند کرد.چون حقیقت را فهمیده اند،ولی آگاهانه از پذیرش آن سر باز می زنند.

* تهدید و هشدارهای قرآن نسبت به پیامبر،به منظور جلوگیری از بروز و رشد غلّوگرایی و نسبت ناروای خدایی به اولیاست.آنگونه که در ادیان دیگر،مردم به غلّو،عیسی علیه السلام را فرزند خدا و فرشتگان را دختران خدا می دانستند.

پیام ها:

1-لجاجت و تعصّب،مانع تفکّر،استدلال و حقّ بینی است.آنان نه تنها نسبت به اسلام تعصّب می ورزند،در میان خودشان نیز عناد و لجاجت دارند.«ماتبعواقِبْلَتَکَ...وَ ما بَعْضُهُمْ بِتابِعٍ قِبْلَهَ بَعْضٍ»

2-در برابر هیاهو و غوغای مخالفان نباید تسلیم شد و برای مأیوس کردن دشمنان، قاطعیّت لازم است. «وَ ما أَنْتَ بِتابِعٍ»

3-یهود ونصاری هر یک دارای قبله ی ویژه ای بودند. «وَ ما بَعْضُهُمْ بِتابِعٍ قِبْلَهَ بَعْضٍ»

4-انحراف دانشمندان،بسیار خطرناک است. «...مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ»

5-علم،به تنهایی برای هدایت یافتن کافی نیست،روحیّه ی حقّ پذیری لازم است.یهود صاحب کتاب بودند،ولی با وجود تعصّب نابجا،این علم چاره ساز نشد. «أَهْواءَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ»

6-پیامبر،حقّ تغییر قانون الهی را بر اساس تمایلات مردم ندارد. «أَهْواءَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ»

7-آئین اسلام از سرچشمه ی علم واقعی است. «جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ»

8-قوانینی شایسته پذیرش و پیروی هستند که از هواهای نفسانی پیراسته و بر پایه ی علم بنا شده باشند. «لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ»

9-قانون،برای همه یکسان است.اگر بر فرض پیامبر نیز تابع هوا و هوس شود، گرفتار کیفر خواهد شد. «إِنَّکَ إِذاً»

10-با وجود قانون الهی،پیروی از خواسته های مردم ظلم است. «إِذاً مِنَ الظّالِمِینَ»

«146»الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ

(یهود،نصاری و)کسانی که به آنان کتاب(آسمانی)داده ایم او(پیامبر اسلام)را همچون پسران خود می شناسند،و همانا گروهی از آنان با آنکه حقّ را می دانند،کتمان می کنند.

نکته ها:

* در قرآن چندین مرتبه این واقعیّت بازگو شده است که اهل کتاب،به خاطر بشارت تورات وانجیل به ظهور و بعثت پیامبر اسلام،در انتظار او بودند و ویژگی های پیامبر چنان به آنها توضیح داده شده بود که همچون فرزندان خویش به او شناخت پیدا کرده بودند.ولی با این همه،گروهی از آنان حقیقت را کتمان می کردند.قرآن در جای دیگر می فرماید:آنها نه تنها از پیامبر،بلکه از جامعه ای که او تشکیل می دهد و یارانش نیز خبر داشتند: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّهِ وَ رِضْواناً سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراهِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ» [48]محمّد فرستاده خداست و کسانی که با او هستند،در برابر کفّار سرسخت و شدید،و در میان خود مهربانند.پیوسته آنان را در حال رکوع و سجود می بینی،آنها همواره فضل خدا و رضای او را می طلبند.نشانه ی آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است،این توصیف آنها در تورات و انجیل است.

* قرآن برای شناخت دقیق اهل کتاب از پیامبر،آنرا به شناخت پدر از پسر تشبیه می کند که روشن ترین شناخت هاست.زیرا:

از ابتدای تولّد و حتّی قبل از آن شکل می گیرد.

شناختِ چیزی است که انتظار بهمراه دارد.

شناختی است که در آن شکّ راه ندارد.

* کتمان علم،بزرگترین گناه است.قرآن درباره ی کتمان کنندگان می فرماید: «یَلْعَنُهُمُ اللّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاّعِنُونَ» [49]خداوند وتمام فرشتگان و انس وجنّ وهر با شعوری،برای همیشه آنان را لعنت ونفرین می کنند.آری،کتمان حقّ،همچون کتمان فرزند خویش است و چه ناجوانمردانه است که پدری به خاطر لذّت های دنیوی،کودک خود را منکر شود!

پیام ها:

1-اگر روحیّه ی حقیقت طلبی نباشد،علم به تنهایی کافی نیست.یهود با آن شناخت عمیق از رسول خدا،باز هم او را نپذیرفتند. «یَعْرِفُونَ... لَیَکْتُمُونَ»

2-حتّی درباره ی دشمنان،انصاف را مراعات کنیم.قرآن،کتمان را به همه ی اهل کتاب نسبت نمی دهد. «فَرِیقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ»

«147»الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ

حقّ،(آن چیزی است که)از سوی پروردگار توست،پس هرگز از تردیدکنندگان مباش.

پیام ها:

1-حقّ همان است که از منبع علم بی نهایت او صادر شده باشد. «الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ»

2-دستورها و فرامین الهی که از طریق وحی و یا روایات ثابت شود،جای مجادله و مناقشه ندارد. «فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ»

3-رهبر باید از قاطعیّت و یقین برخوردار باشد،به خصوص وقتی که قانونی را تغییر داده و سنّتی را می شکند. «فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ»

«148»وَ لِکُلٍّ وِجْهَهٌ هُوَ مُوَلِّیها فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللّهُ جَمِیعاً إِنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

و برای هر کس قبله ای است که به آن سوی رو می کند.(بنابراین درباره ی جهتِ قبله گفتگو نکنید و به جای آن)در نیکی ها و اعمال خیر بر یکدیگر سبقت جویید.(و بدانید)هر جا که باشید،خداوند همه شما را(در محشر) حاضر می کند،همانا خداوند بر هر کاری تواناست.

نکته ها:

* برای کلمه «وِجْهَهٌ» دو معناست:قبله و طریقه.اگر این کلمه را همانند اکثر مفسّران به معنای قبله بگیریم،معنای آیه همان است که ترجمه کرده ایم.امّا اگر کلمه «وِجْهَهٌ» را به معنای طریقه و شیوه بگیریم،معنای آیه این است:برای هر انسان یا گروهی،راه و طریقی است که به سوی همان راه کشیده می شود و هر کس راهی را سپری می کند.و این معنا نظیر آیه ی 84 سوره ی اسراء است که فرمود: «کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ»

* بعضی مفسّران،مراد از«هو»در «هُوَ مُوَلِّیها» را خدا دانسته اند که در این صورت معنای آیه چنین می شود:هر کس قبله ای دارد که خداوند آنرا تعیین کرده است.

سبقت در کار خیر،ارزش آن را افزایش می دهد.در قرآن با واژه های «سارِعُوا» ، «سابِقُوا» و «فَاسْتَبِقُوا» در مورد کار خیر بکار رفته است.و در ستایش انبیا می فرماید:

«یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ» [50]آنها در نیکی ها،شتاب و سرعت می گیرند.

* در برخی روایات ذیل این آیه آمده:در زمان ظهور امام زمان علیه السلام علاقمندان آن حضرت، از اطراف و اکناف جهان یکجا در حضور ایشان جمع خواهند شد.[51]

پیام ها:

1-هر امتّی قبله ای داشته ومسئله قبله،مخصوص مسلمانان نیست. «لِکُلٍّ وِجْهَهٌ»

2-بحث های بیهوده را رها کنید و توجّه و عنایت شما به انجام کارهای خیر باشد. «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ»

3-به جای رقابت و سبقت در امور مادّی،باید در کارهای خیر از دیگران سبقت گرفت. «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ»

4-روز قیامت،خداوند همه را یکجا جمع خواهد کرد و این نمونه ای از مظهر قدرت الهی است. «یَأْتِ بِکُمُ اللّهُ جَمِیعاً»

«149»وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ وَ مَا اللّهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُونَ

و(ای پیامبر!)از هرجا(که به قصد سفر)خارج شدی،(به هنگام نماز) روی خود را به جانب مسجدالحرام بگردان،این دستور حقّی است از طرف پروردگارت،و خداوند از آنچه انجام می دهید غافل نیست.

* در آیات قبل،توجّه به مسجدالحرام،مربوط به شهر مدینه بود که مسلمانان در آن سکونت داشتند،ولی این آیه می فرماید:در سفر نیز به هنگام نماز رو به سوی مسجدالحرام نمایید.

«150»وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ لِئَلاّ یَکُونَ لِلنّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّهٌ إِلاَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِی وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِی عَلَیْکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ

و(ای پیامبر!)از هر جا خارج شدی پس(به هنگام نماز)روی خود را به سوی مسجدالحرام بگردان،و(شما ای مسلمانان نیز)هرجا بودید(در سفر و در حضر)روی خود را به سوی آن بگردانید تا برای(هیچ کس از) مردم جز ستمگرانشان،امکان احتجاج(ومجادله)علیه شما نباشد.پس از آنها نترسید وتنها از من بترسید.و(بدانید تغییر قبله برای آن بود)تا نعمت خود را بر شما تمام کنم و شاید که شما هدایت شوید.

نکته ها:

* تکرار موضوع تغییر قبله در آیات متعدّد،نشانه ی اهمیّت آن است.علاوه بر آنکه در هر یک از آیات در کنار این موضوع،مطلب جدیدی را نیز یادآور می شود.مثلاً در این آیه، خداوند بعد از دستور روی نمودن به سوی مسجدالحرام،می فرماید:این بدین خاطر است که مردمان،بهانه ای بر علیه پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان نداشته باشند. چون اهل کتاب می دانستند که پیامبر اسلام به سوی دو قبله نماز می خواند و اگر این امر محقّق نمی شد، آنها ایراد می گرفتند که پیامبر شما فاقد اوصاف ذکر شده در کتاب های آسمانی پیشین است.

و یا اینکه زخم زبان زده و مسلمانان را تحقیر می کردند که شما دنباله رو یهود هستید و قبله ی مستقلی ندارید.

البتّه این ایراد تنها از سوی یهود نبود،بلکه مشرکان نیز می گفتند:اگر محمّد صلی الله علیه و آله به آئین ابراهیم توجّه دارد،پس چرا به خانه ای که ابراهیم ساخته است،توجّه ندارد؟البتّه منافقان آرام نگرفته و با تغییر قبله،خرده گیری های خود را شروع کرده و می گفتند:پیامبر،ثبات رأی ندارد.در هر حال خداوند با تأکید و تکرار،مسلمانان را برای پذیرش موضوع و ثبات قدم آماده می سازد و یادآور می شود،آنان که دنبال حجت و دلیل باشند،بر شما خرده نخواهند گرفت،ولی افراد ظالم که حقیقت را کتمان می کنند،از بهانه جویی دست بر نخواهند داشت و شما نباید به آنان اعتنا کنید،و از آنان نترسید و فقط از خداوند بترسید.

* قبله،نشانه و مظهر توحید است.قبله،آرم و نشانه ی مسلمانان است.در نهج البلاغه از کعبه به عنوان عَلَم یعنی پرچم ونشانه ی آشکار اسلام یاد شده است.بت پرستان و ستاره پرستان هنگام نیایش،به سوی بت و یا ستاره و ماه توجّه می کردند،امّا اسلام توجّه به خانه خدا را به جای آن قرار داد و روی کردن به سوی قبله را نشانه ی توجّه به خدا شمرده است.

در روایات می خوانیم:پیامبر صلی الله علیه و آله معمولاً روبه قبله می نشستند و سفارش کرده اند؛بسوی قبله بخوابید و بنشینید و حتّی رو به قبله نشستن،عبادت شمرده شده است.قبله،جایگاه واحترام خاصّی دارد ودر بعضی اعمال،توجّه به آن واجب است.برای مثال:نمازهای واجب باید روبه قبله خوانده شود.ذبح حیوان ودفن میّت،باید به سوی قبله باشد.در مستراح رو به قبله یا پشت به قبله نشستن حرام است.

علاوه بر آنچه ذکر شد،قبله عامل وحدت مسلمانان است.اگر از فراز کره ی زمین بر مسلمانان نظر کنیم،می بینیم آنان هر روز پنج بار با نظم و ترتیب خاصّ،به سوی قبله توجّه می کنند.کعبه،قرارگاه وآمادگاه حرکت ها وانقلاب های الهی بوده است.از حضرت ابراهیم وحضرت محمّد گرفته تا امام حسین علیهم السلام و در آینده حضرت مهدی علیه السلام،همگی از کنار کعبه حرکت خود را شروع کرده و می کنند.در عظمت کعبه همین بس که مسلمانان به اهل قبله معروفند.

* خداوند متعال در ماجرای تغییر قبله می فرماید:تغییر قبله برای این است که در آینده نعمت خود را بر شما تمام کنم.یعنی استقلال شما و توجّه به کعبه،زمینه ی اتمام نعمت در آینده است. «لِأُتِمَّ نِعْمَتِی»

این ماجرا در سال دوّم هجری در مدینه واقع شده است.در سال هشتم هجری نیز خداوند به مناسبت فتح مکّه می فرماید: «وَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ» [52]یعنی:این پیروزی برای این است که خداوند در آینده نعمت خود را بر شما تمام کند.چنانکه ملاحظه می کنید در هر دو آیه «اتمام نعمت»به صیغه فعل مضارع بیان شده است که نشانه ی حدوث آن در آینده است، ولی در آیه 3 سوره ی مائده که به هنگام بازگشت از حجهالوداع در سال دهم هجری و بعد از معرفی رهبری معصوم در غدیر خم نازل می شود،اینگونه می فرماید: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی» امروز نعمت خود را بر شما تمام کردم.

قابل توجّه و دقّت است که خداوند،روی کردن مردم به قبله را قدم نخستین برای اتمام نعمت و فتح مکّه را قدم دیگر و تعیین و معرفی رهبر را آخرین قدم در اتمام نعمت بیان می کند.لازم به یادآوری است که در جریان تعیین قبله و همچنین تعیین رهبر،تذکّر می دهد که «فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِی» .چون در هر دو،احتمال مقاومت،مقابله،بهانه گیری و شایعه پراکنی از سوی دیگران می رود.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:«یا علی مثلک فی الامّه کمثل الکعبه نصبها اللّه للنّاس علماً» [53]ای علی! مثال تو در میان امّت،همانند مثال کعبه است که خداوند آنرا به عنوان نشانه روشن و پرچم برای مردم قرار داده است،تا جهت خویش را گم نکنند.همچنین در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود:«ونحن کعبه اللّه ونحن قبله اللّه» [54]ما کعبه و قبله ی خداوندی هستیم.

پیام ها:

1-مسلمانان باید از هر کاری که بهانه به دست دشمن می دهد پرهیز کنند.

«لِئَلاّ یَکُونَ لِلنّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّهٌ»

2-نفی سلطه ی دیگران و رسیدن به استقلال،یک ارزش است. «لِئَلاّ یَکُونَ لِلنّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّهٌ»

3-تغییر قبله،عامل خنثی سازی ایرادهای بی جا و بهانه تراشی های اهل کتاب و مشرکان و منافقان می باشد. «لِئَلاّ یَکُونَ لِلنّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّهٌ»

4-دشمنان خارجی،بزرگترین خطر برای مسلمانان نیستند،بی تقوایی خطر اصلی است. «فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِی»

5-تعیین قبله ی مخصوص برای مسلمانان،زمینه ی اتمام نعمت خدا بر آنهاست. «وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِی عَلَیْکُمْ»

6-تعیین قبله و نماز خواندن به سوی مسجدالحرام،زمینه ی هدایت مؤمنان است. «لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ»

7-هدایت،دارای مراحلی است.با آنکه مخاطب آیه مسلمانان هستند که هدایت شده اند،پس منظور دست یابی به مراحل بالاتری از آن است. «لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ»


[1] - سحر،به فن ظریف و دقیقی گفته می شود که امور را از مسیر عادّی خود منحرف می سازد.وگاهی سحر به معنی خدعه،و باطل را در شکل و قالب حقّ آوردن،آمده است

[2] - .«بابل»نام منطقه ای حدود نجف و کربلای فعلی بوده است.

[3] - در روایات نیز وارد شده که ساحر،کافر ومجازاتش قتل است.

[4] - راعنا»از ماده ی«رعی»به معنی مهلت دادن است.ولی یهود کلمه ی«راعنا»را از ماده ی«الرعونه»که به معنی کودنی و حماقت است،می گرفتند.

[5] - آنان هرگز دوست ندارند به مسلمانان کمترین خیری برسد،ولی در مقابل از بازگشت آنان به کفر وارتجاع واز سازشکاری وسکوت وسستی با کفّار واز به سختی افتادن آنان،لذّت می برند. * «وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَما کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَواءً» کفّار دوست دارند همانند آنها کافر شوید.نساء،89. * «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ» کفّار دوست دارند که تو ای پیامبر نیز با آنها سازش کنی.قلم،9. * «وَدُّوا ما عَنِتُّمْ» کفّار دوست دارند که شما مسلمانان در زحمت قرار گیرید.آل عمران،118. * «وَدَّتْ طائِفَهٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یُضِلُّونَکُمْ» گروهی از اهل کتاب دوست دارند شما را منحرف نمایند.آل عمران،69.

[6] - .نخبه التفاسیر

[7] - مائده،64

[8] - خداوند می تواند هرگاه اراده کند،در آفرینش ایجاد تغییر کند؛مثلاً آب را تلخ کند؛ «لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً» واقعه،70.و یا درختان را خشک سازد؛ «لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْناهُ حُطاماً» واقعه،65.و بالاتر از همه،تمامی مردمان را نابود و گروه دیگری را بیافریند؛ «إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ» ابراهیم،19.چنانکه به گروهی از بنی اسرائیل فرمود: «کُونُوا قِرَدَهً خاسِئِینَ» بقره،65.یعنی شما به شکل بوزینگان در آیید و آنان از شکل انسانی به صورت بوزینگان در آمدند.این نوع تغییر و تحوّل را بنی اسرائیل در طول تاریخ زندگانی خویش بارها دیده است،خشک شدن دریا برای عبور آنان،اژدها شدن عصای حضرت موسی علیه السلام،شکافته شدن سنگ ها و جاری شدن آب،چگونه است این همه را با چشم خود دیده اند،ولی اکنون با تغییر مختصری در احکام و دستورات بهانه گیری می کنند؟

 [9] - هر گروهی به آنچه خود دارد می بالد،و این بالیدن های بی جا ریشه ی بسیاری از فتنه هاست.در سوره ی مؤمنون آیه 53،تعبیر دیگری دارد: «کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ» هر گروهی به آنچه در نزدشان هست،شادمان است

[10] - تفسیر فخررازی

[11] - امام باقر علیه السلام می فرماید:«انزل الله هذه الایه فی التطوع خاصه»این آیه در مورد نماز مستحبی نازل شده است.تفسیر برهان؛راهنما.

[12] - آل عمران،191.

[13] - بقره،177

[14] - حج،40

[15] - توبه،30.

[16] - توبه،30

[17] - نحل،57

[18] - کافی،ج 1،ص 109

[19] - إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً» انفال،29.

[20] - مدّثر،52.

[21] - کافی،ج1 ص 215.

[22] - کافی،ج1 ص 175

[23] - در تفسیر المنار،ج1،ص 457 آمده است:ابوحنیفه به استناد این آیه،مخالف حکومت وقت(منصور عباسی)بود و مقام قضاوت آنان را قبول نمی کرد.سپس می گوید:ائمه ی اربعه اهل سنّت،با حکومت های زمان خود مخالف بودند،زیرا آنان را ظالم می دانستند. البتّه در منابع و متون تاریخی،مطالبی بر خلاف ادّعای صاحب المنار به چشم می خورد.

[24] - بقره7 40

[25] - در تفسیر اطیب البیان به نقل از امالی طوسی آورده است:ابن مسعود از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کند که خداوند فرمود:«من سجد لصنم دونی،لا اجعله اماما...انا و علی بن ابی طالب لم یسجد احدنا لصنم قط»یعنی هر کس برای بتی سجده کند من او را امام و رهبر قرار نمی دهم...و من و علی بن ابی طالب،هیچکدام از ما هرگز به بت سجده نکرده است.

[26] - مضمون حدیثی که در تفسیر نورالثقلین،ج1 ص 122،آمده است.

[27] - ابراهیم،37.

[28] - آل عمران،96

[29] - نهج البلاغه،خطبه 192

[30] - در حدیث می خوانیم:رسول اکرم صلی الله علیه و آله هر روز،هفتاد مرتبه استغفار می نمود،با اینکه او معصوم بود و هیچ گناهی نداشت.

[31] - تفسیر صافی والمیزان

[32] - جمعه،2.

[33] - بقره،258.

[34] - انبیاء،58.

[35] - شعراء،83.

[36] - بسیار افرادی که اهل ایمان بودند،ولی مرتد وکافر شدند. «آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا» نساء،137.

[37] - تفسیر برهان.

[38] - امام صادق علیه السلام شقاق و ستیزه جویی را کفر می داند.تفسیر مجمع البیان و راهنما.

[39] - قصص،88.

[40] - آیت اللّه جوادی،تفسیر موضوعی،ج5،ص132

[41] - تفسیر نورالثقلین،ج1 ص 136.

[42] - همانگونه که در روایات به کسی که آخرت خویش را فدای دنیا کند مجنون،و به پیروان رهبر فاسد فقیر،و آن کس که دین خود را از دست بدهد،غارت زده گفته شده است.

[43] - توبه،105

[44] - احزاب،33.

[45] - نحل،120.

[46] - تفسیر مجمع البیان

[47] - در واژه«لئن»حرف لام برای جواب قسم است.

[48] - فتح،29

[49] - بقره،159

[50] -.انبیا،90.

[51] - تفسیر نورالثقلین،ج1 ص 139

[52] - فتح،2.

[53] - بحار،ج 22،ص 483

[54] - بحار،ج 6،ص 211 و 303.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -