انهار
انهار
مطالب خواندنی

(1) سوره حمد (جزء اول - 7 آیه دارد)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
سوره حمد
سوره ‏ى حمد كه نام ديگرش «فاتحة الكتاب» است، هفت آيه دارد «1» وتنها سوره‏اى است كه بر هر مسلمانى واجب است روزانه ده بار آن را در نمازهاى شبانه روزى بخواند و در صورت ترك عمدى نماز او باطل است. «لاصلاة الّا بفاتحة الكتاب» «2»
بنا به روايت جابربن عبداللّه انصارى از رسول اكرم صلى الله عليه و آله: اين سوره بهترين سوره‏هاى قرآن است. و به نقل ابن عباس؛ سوره‏ى حمد اساس قرآن است. در حديث نيز آمده است: اگر هفتاد مرتبه اين سوره را بر مرده خوانديد و زنده شد، تعجّب نكنيد. «3»
از نامگذارى اين سوره به «فاتحة الكتاب» توسط پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله، «4» معلوم مى‏شود كه تمام آيات قرآن در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله جمع آورى شده و به صورت كتاب در آمده است و به امر ايشان اين سوره در آغاز و شروع كتاب (قرآن) قرار گرفته است.
همچنين در حديث ثقلين مى‏خوانيم كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «انّى تارك فيكم الثقلَين‏
______________________________
(1). عدد هفت، عدد آسمان‏ها، ايّام هفته، طواف، سعى بين صفا ومروه و پرتاب سنگ به شيطان‏نيز مى‏باشد.
(2). مستدرك، ج 4، ح 4365.
(3). بحار، ج 92، ص 257.
(4). عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 27.
تفسير نور(10جلدى)، ج‏1، ص: 20
كتاب اللَّه و عترتى» «1» من دو چيز گرانبها در ميان شما مى‏گذارم، كتاب خدا و خاندانم. از اين حديث نيز معلوم مى‏شود كه آيات الهى در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله به صورت «كتاب اللّه» جمع آورى شده و به همين نام در ميان مسلمانان معروف و مشهور بوده است.
آيات سوره‏ى مباركه فاتحه، اشاراتى در باره‏ى خداوند و صفات او، مسأله معاد، شناخت و درخواست رهروى در راه حقّ و قبول حاكميت و ربوبيّت خداوند دارد. همچنين به ادامه‏ى راه اولياى خدا، ابراز علاقه واز گمراهان و غضب‏شدگان اعلام بيزارى و انزجار شده است.
سوره‏ى حمد- همانند خود قرآن- مايه‏ى شفاست، هم شفاى دردهاى جسمانى و هم شفاى بيمارى‏هاى روحى. «2»
______________________________
(1). بحار، ج 2، ص 100.
(2). علّامه امينى قدس سره در تفسير فاتحة الكتاب، روايات زيادى را در اين زمينه نقل نموده است.
تفسير نور(10جلدى)، ج‏1، ص: 21
درسهاى تربيتى سوره‏ى حمد
قبل از تفسسير سوره حمد سيمايى از درسهاى اين سوره را ترسيم نموده و در صفحات بعد به شرح آن مى‏پردازيم؛
1- انسان در تلاوت سوره‏ى حمد با «بِسْمِ اللَّهِ» از غير خدا قطع اميد مى‏كند.
2- با «رَبِّ الْعالَمِينَ» و «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» احساس مى‏كند كه مربوب و مملوك است و خودخواهى و غرور را كنار مى‏گذارد.
3- با كلمه «عالمين» ميان خود و تمام هستى ارتباط برقرار مى‏كند.
4- با «الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» خود را در سايه لطف او مى‏داند.
5- با «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» غفلتش از آينده زدوده مى‏شود.
6- با گفتن‏ «إِيَّاكَ نَعْبُدُ» ريا و شهرت طلبى را زايل مى‏كند.
7- با «إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» از ابرقدرت‏ها نمى‏هراسد.
8- از «أَنْعَمْتَ» مى‏فهمد كه نعمت‏ها به دست اوست.
9- با «اهْدِنَا» رهسپارى در راه حقّ و طريق مستقيم را درخواست مى‏كند.
10- در «صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» همبستگى خود را با پيروان حقّ اعلام مى‏كند.
11- با «غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» و «لَا الضَّالِّينَ» بيزارى و برائت از باطل و اهل باطل را ابراز مى‏دارد.
تفسير نور(10جلدى)، ج‏1، ص: 22
سوره الفاتحة، آيه 1
«1» بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
به نام خداوند بخشنده‏ى مهربان.
نكته‏ها:
در ميان اقوام و ملل مختلف، رسم است كه كارهاى مهم و با ارزش را به نام بزرگى از بزرگان خويش كه مورد احترام و علاقه‏ى آنهاست، شروع مى‏كنند تا آن كار ميمون و مبارك گردد و به انجام رسد. البتّه آنان بر اساس اعتقادات صحيح يا فاسد خويش عمل مى‏كنند.
گاهى به نام بت‏ها وطاغوت‏ها وگاهى با نام خدا و به دست اولياى خدا، كار را شروع مى‏كنند.
چنانكه در جنگ خندق، اوّلين كلنگ را رسول خدا صلى الله عليه و آله بر زمين زد. «1»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» سر آغاز كتاب الهى است. «بِسْمِ اللَّهِ» نه تنها در ابتداى قرآن، بلكه در آغاز تمام كتاب‏هاى آسمانى بوده است. در سر لوحه‏ى كار و عمل همه‏ى انبيا «بِسْمِ اللَّهِ» قرار داشت. وقتى كشتى حضرت نوح در ميان امواج طوفان به راه افتاد، نوح عليه السلام به ياران خود گفت: سوار شويد كه‏ «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها» «2» يعنى حركت و توقّف اين كشتى با نام خداست. حضرت سليمان عليه السلام نيز وقتى ملكه سبا را به ايمان فراخواند، دعوتنامه خود را با جمله‏ى‏ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» «3» آغاز نمود.
حضرت على عليه السلام فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ»، مايه بركت كارها و ترك آن موجب نافرجامى است.
همچنين آن حضرت به شخصى كه جمله‏ى «بسم اللَّه» را مى‏نوشت، فرمود: «جودها» آنرا نيكو بنويس. «4»
بر زبان آوردن‏ «بِسْمِ اللَّهِ» در شروع هر كارى سفارش شده است؛ در خوردن و خوابيدن‏
______________________________
(1). بحار، ج 20 ص 218.
(2). هود، 41.
(3). نمل، 30.
(4). كنزالعمّال، ح 29558.
تفسير نور(10جلدى)، ج‏1، ص: 23
ونوشتن، سوارشدن بر مركب ومسافرت وبسيارى كارهاى ديگر. حتّى اگر حيوانى بدون نام خدا ذبح شود، مصرف گوشت آن حرام است و اين رمز آن است كه خوراك انسان‏هاى هدف‏دار و موحّد نيز بايد جهت الهى داشته باشد.
در حديث مى‏خوانيم: «بِسْمِ اللَّهِ» را فراموش نكن، حتّى در نوشتن يك بيت شعر. و رواياتى در پاداش كسى كه اوّلين بار «بسم اللَّه» را به كودك ياد بدهد، وارد شده است. «1»
سؤال: چرا در شروع هر كارى‏ «بِسْمِ اللَّهِ» سفارش شده است؟
پاسخ: «بِسْمِ اللَّهِ»* آرم ونشانه‏ى مسلمانى است وبايد همه كارهاى او رنگ الهى داشته باشد.
همان گونه كه محصولات و كالاهاى ساخت يك كارخانه، آرم و علامت آن كارخانه را دارد؛ خواه به صورت جزيى باشد يا كلّى. مثلًا يك كارخانه چينى سازى، علامت خود را روى تمام ظروف مى‏زند، خواه ظرف‏هاى بزرگ باشد يا ظرف‏هاى كوچك. يا اينكه پرچم هر كشورى هم بر فراز ادارات و مدارس و پادگان‏هاى آن كشور است و هم بر فراز كشتى‏هاى آن كشور در درياها، و هم بر روى ميز ادارى كارمندان.
سؤال: آيا «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» آيه‏اى مستقل است؟
پاسخ: به اعتقاد اهل‏بيت رسول اللّه عليهم السلام كه صد سال سابقه بر ساير رهبران فقهى مذاهب دارند و در راه خدا به شهادت رسيده و در قرآن نيز عصمت و پاكى آنها به صراحت بيان شده است، آيه‏ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» آيه‏اى مستقل و جزء قرآن است. فخر رازى در تفسير خويش شانزده دليل آورده كه «بسم اللَّه» جزء سوره است. آلوسى نيز همين اعتقاد را دارد. در مسند احمد نيز «بسم اللَّه» جزء سوره شمرده شده است. «2» برخى از افراد كه بسم‏اللَّه را جزء سوره ندانسته و يا در نماز آن را ترك كرده‏اند، مورد اعتراض واقع شده‏اند. در مستدرك حاكم آمده است: روزى معاويه در نماز «بسم اللَّه» نگفت، مردم به او اعتراض كردند كه «أ سرقت أم نيست»، آيه را دزديدى يا فراموش كردى؟! «3»
امامان معصوم عليهم السلام اصرار داشتند كه در نماز، بسم‏اللَّه را بلند بگويند. امام باقر عليه السلام در مورد
______________________________
(1). تفسيربرهان، ج 1، ص 43.
(2). مسند احمد، ج 3، ص 177 و ج 4، ص 85.
(3). مستدرك، ج 3، ص 233.
تفسير نور(10جلدى)، ج‏1، ص: 24
كسانى كه «بسم‏اللَّه» را در نماز نمى‏خواندند و يا جزء سوره نمى‏شمردند، مى‏فرمود: «سرقوا اكرم آية» «1» بهترين آيه قرآن را به سرقت بردند. در سنن بيهقى در ضمن حديثى آمده است: چرا بعضى «بسم‏اللَّه» را جزء سوره قرار نداده‏اند! «2»
شهيد مطهّرى قدس سره در تفسير سوره حمد، ابن عباس، عاصم، كسايى، ابن‏عمر، ابن‏زبير، عطاء، ابن‏طاووس، فخررازى وسيوطى را از جمله كسانى معرّفى مى‏كند كه بسم اللَّه را جزء سوره مى‏دانستند.
در تفسير قرطبى از امام صادق عليه السلام نقل شده است: «بسم‏اللَّه» تاج سوره‏هاست. تنها در آغاز سوره برائت (سوره توبه) «بسم‏اللَّه» نيامده و اين به فرموده حضرت على عليه السلام به خاطر آن است كه «بسم الله» كلمه امان و رحمت است، واعلام برائت از كفّار و مشركان، با اظهار محبّت ورحمت سازگار نيست. «3»
سيماى‏ «بِسْمِ اللَّهِ»
1. «بِسْمِ اللَّهِ» نشانگر رنگ وصبغه‏ى الهى وبيانگر جهت‏گيرى توحيدى ماست. «4»
2. «بِسْمِ اللَّهِ» رمز توحيد است وذكر نام ديگران به جاى آن رمز كفر، و قرين كردن نام خدا بانام ديگران، نشانه‏ى شرك. نه در كنار نام خدا، نام ديگرى را ببريم ونه به جاى نام او. «5»
3. «بِسْمِ اللَّهِ» رمز بقا ودوام است. زيرا هرچه رنگ خدايى نداشته باشد، فانى است. «6»
4. «بِسْمِ اللَّهِ» رمز عشق به خدا وتوكّل به اوست. به كسى‏كه رحمان و رحيم است عشق مى‏ورزيم و كارمان را با توكّل به او آغاز مى‏كنيم، كه بردن نام او سبب جلب رحمت است.
5. «بسم‏اللَّه» رمز خروج از تكبّر و اظهار عجز به درگاه الهى است.
6. «بسم‏اللَّه» گام اوّل در مسير بندگى و عبوديّت است.
______________________________
(1). بحار، ج 85، ص 20.
(2). سنن بيهقى، ج 2، ص 50.
(3). تفسير مجمع‏البيان و فخررازى.
(4). امام رضا عليه السلام مى‏فرمايد: بسم‏اللَّه يعنى نشان بندگى خدا را بر خود مى‏نهم. تفسير نورالثقلين.
(5). نه فقط ذات او، بلكه نام او نيز از هر شريكى منزّه است؛ «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى» حتّى شروع كردن كار به نام خدا و محمد صلى الله عليه و آله ممنوع است. اثبات‏الهداة، ج 7، ص 482.
(6). «كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ» قصص، 88.
تفسير نور(10جلدى)، ج‏1، ص: 25
7. «بسم‏اللَّه» مايه فرار شيطان است. كسى كه خدا را همراه داشت، شيطان در او مؤثّر نمى‏افتد.
8. «بسم‏اللَّه» عامل قداست يافتن كارها و بيمه كردن آنهاست.
9. «بسم‏اللَّه» ذكر خداست، يعنى خدايا! من تو را فراموش نكرده‏ام.
10. «بسم‏اللَّه» بيانگر انگيزه ماست، يعنى خدايا هدفم تو هستى نه مردم، نه طاغوت‏ها ونه جلوه‏ها و نه هوس‏ها.
11. امام رضا عليه السلام فرمود: «بسم‏اللَّه» به اسم اعظم الهى، از سياهى چشم به سفيدى آن نزديك‏تر است. «1»
پيام‏ها:
1- «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» در آغاز سوره، رمز آن است كه مطالب سوره، از مبدأ حقّ و مظهر رحمت نازل شده است.
2- «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» در آغاز كتاب آسمانى، يعنى هدايت تنها با استعانت از او محقّق مى‏شود. «2»
3- «بِسْمِ اللَّهِ» كلامى كه سخن خداوند با مردم و سخن مردم با خدا، با آن شروع مى‏شود.
4- رحمت الهى همچون ذات او ابدى و هميشگى است. «اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
5- بيان رحمت الهى در قالب‏هاى گوناگون، نشانه‏ى اصرار بر رحمت است. (هم قالب «رحمن»، هم قالب «رحيم») «الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
6- شايد آوردن كلمه رحمان و رحيم در آغاز كتاب، نشانه اين باشد كه قرآن جلوه‏اى از رحمت الهى است، همان گونه كه اصل آفرينش و بعثت جلوه‏
______________________________
(1). تفسير راهنما.
(2). شايد معناى اينكه مى‏گويند: تمام قرآن در سوره حمد، و تمام سوره حمد در بسم‏اللَّه، و تمام بسم‏اللَّه در حرف (باء) خلاصه مى‏شود، اين باشد كه آفرينش هستى و هدايت آن، همه با استمداد از اوست. چنانكه رسالت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز با نام او آغاز گرديد. «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج‏1، ص: 26
لطف ورحمت اوست. «الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
سوره الفاتحة، آيه 2
«2» الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏
سپاس و ستايش مخصوص خداوندى است كه پروردگار جهانيان است.
نكته‏ها:
«ربّ» به كسى گفته مى‏شود كه هم مالك وصاحب چيزى است و هم در رشد و پرورش آن نقش دارد.
خداوند هم صاحب حقيقى عالم است و هم مدبّر و پروردگار آن. پس همه هستى حركت تكاملى دارد و در مسيرى كه خداوند معيّن كرده، هدايت مى‏شود.
علاوه بر سوره حمد، چهار سوره‏ى انعام، كهف، سبأ وفاطر نيز با جمله‏ «الْحَمْدُ لِلَّهِ» آغاز گرديده، ولى فقط در سوره حمد بعد از آن‏ «رَبِّ الْعالَمِينَ» آمده است.
مفهوم حمد، تركيبى از مفهوم مدح و شكر است. انسان در برابر جمال و كمال و زيبايى، زبان به ستايش و در برابر نعمت و خدمت واحسان ديگران، زبان به تشكّر مى‏گشايد.
خداوند متعال به خاطر كمال و جمالش، شايسته‏ى ستايش وبه خاطر احسان‏ها و نعمت‏هايش، لايق شكرگزارى است.
«الحمد لله»، بهترين نوع تشكّر از خداوند است. هر كس در هرجا، با هر زبانى، هرگونه ستايشى از هر كمال و زيبايى دارد، در حقيقت سرچشمه‏ى آن را ستايش مى‏كند. البتّه حمد خداوند منافاتى با سپاسگزارى از مخلوق ندارد، به شرط آنكه به امر خداوند و در خط و مسير او باشد.
خداوند، پروردگار همه‏ى آفريده‏هاست. «وَ هُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْ‏ءٍ» «1» آنچه در آسمان‏ها و زمين و ميان آنهاست، پروردگارشان اوست. «رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا» «2» حضرت على عليه السلام مى‏فرمايد: «من الجمادات والحيوانات»؛ او پروردگار جاندار و بى‏جان است. «له الخلق والامر تبارك‏الله رب العالمين» هم آفرينش از اوست و هم اداره‏ى آن، و او مربى و
______________________________
(1). انعام، 164.
(2). شعراء، 24.
تفسير نور(10جلدى)، ج‏1، ص: 27
پرورش دهنده‏ى همه است. «1»
مراد از «عالمين» يا فقط انسان‏ها هستند، مانند آيه 70 سوره حجر كه قوم لوط به حضرت لوط گفتند: «أَ وَ لَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعالَمِينَ» آيا ما تو را از ملاقات با مردم نهى نكرديم؟ و يا مراد همه‏ى عوالم هستى است. «عالَم» به معناى مخلوقات و «عالَمين» به معناى تمام مخلوقات نيز استعمال شده است. از اين آيه فهميده مى‏شود كه تمام هستى يك پروردگار دارد و آنچه در جاهليت و در ميان بعضى از ملّت‏ها اعتقاد داشتند كه براى هر نوع از پديده‏ها خدايى است و آن را مدبّر و ربّ النّوع آن مى‏پنداشتند، باطل است.
پيام‏ها:
1- همه ستايش‏ها براى اوست. «الْحَمْدُ لِلَّهِ» «2»
2- خداوند در تربيت و رشد هستى اجبارى ندارد. زيرا حمد براى كارهاى غير اجبارى است. «الْحَمْدُ لِلَّهِ»
3- همه هستى زيباست و تدبير همه هستى نيكوست. زيرا حمد براى زيبايى و نيكويى است. «الْحَمْدُ لِلَّهِ»
4- دليل ستايش ما، پروردگارى اوست. «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ»
5- رابطه‏ى خداوند با مخلوقات، رابطه‏ى دائمى و تنگاتنگ است. «رَبِّ الْعالَمِينَ» (نقاش و بنّا هنر خود را عرضه مى‏كند و مى‏رود، ولى مربّى بايد هر لحظه نظارت داشته باشد.)
6- همه‏ى هستى، تحت تربيت خداوند يكتاست. «رَبِّ الْعالَمِينَ»
7- امكان رشد و تربيت، در همه‏ى موجودات وجود دارد. «رَبِّ الْعالَمِينَ»
8- خداوند هم انسان‏ها را با راهنمايى انبيا تربيت مى‏كند، (تربيت تشريعى) و هم جمادات ونباتات وحيوانات را رشد وپرورش مى‏دهد. (تربيت تكوينى)
______________________________
(1). تفسير نورالثقلين.
(2). الف ولام در «الْحَمْدُ» به معناى تمام حمد و جنس ستايش است.
تفسير نور(10جلدى)، ج‏1، ص: 28
«رَبِّ الْعالَمِينَ»
9- مؤمنان در آغاز كتاب (قرآن) با نيايش به درگاه خداوند متعال، «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» مى‏گويند و در پايان كار در بهشت نيز، همان شعار را مى‏دهند كه «آخر دعواهم أن الحمدللّه ربّ العالمين» «1»
سوره الفاتحة، آيه 3
«3» الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
(خدايى كه) بخشنده و مهربان است.
نكته‏ها:
خداوند رحمت را برخود واجب كرده است، «كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى‏ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» «2» و رحمت او بر همه چيز سايه گسترده است. «و رحمتى وسعت كلّ شى‏ء» «3»
همچنين پيامبر و كتاب او مايه رحمتند، «رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ» «4» آفرينش وپرورش او براساس رحمت است و اگر عقوبت نيز مى‏دهد از روى لطف است.
بخشيدن گناهان و قبول توبه‏ى بندگان و عيب‏پوشى از آنان و دادن فرصت براى جبران اشتباهات، همه مظاهر رحمت و مهربانى اوست.
پيام‏ها:
1- تدبير وتربيت الهى، همراه محبّت و رحمت است. (در كنار كلمه «ربّ»، كلمه «رحمن» آمده است.) «رَبِّ الْعالَمِينَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
2- همچنان كه تعليم نيازمند رحم و مهربانى است، «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ» «5» تربيت و تزكيه نيز بايد بر اساس رحم و مهربانى باشد. «رَبِّ الْعالَمِينَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
3- رحمانيّت خداوند، دليل بر ستايش اوست. «الحمدللَّه ... الرّحمن الرّحيم»
______________________________
(1). يونس، 10.
(2). انعام، 54.
(3). اعراف، 156.
(4). انبياء، 107.
(5). الرحمن، 1- 2.
تفسير نور(10جلدى)، ج‏1، ص: 29
سوره الفاتحة، آيه 4
«4» مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ‏
(خدايى كه) مالك روز جزاست.
نكته‏ها:
مالكيّت خداوند، حقيقى است و شامل احاطه و سلطنت است، ولى مالكيّت‏هاى اعتبارى، از سلطه‏ى مالك خارج مى‏شود و تحت سلطه‏ى واقعى او نيست. «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»
با آنكه خداوند مالك حقيقى همه چيز در همه وقت است، ولى مالكيّت او در روز قيامت و معاد جلوه‏ى ديگرى دارد؛
* در آن روز تمام واسطه‏ها واسباب نسبت به كفار قطع مى‏شوند. «تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ» «1»
* نسبت‏ها و خويشاوندى‏ها نسبت به كفار از بين مى‏رود. «فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ» «2»
* براى كفار مال و ثروت و فرزندان، سودى ندارند. «لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ» «3»
* بستگان و نزديكان نيز فايده‏اى نمى‏رسانند. «لَنْ تَنْفَعَكُمْ أَرْحامُكُمْ» «4»
* نه زبان كفار، اجازه عذر تراشى دارد و نه فكر آنها، فرصت تدبير. تنها راه چاره لطف خداوند است كه صاحب اختيار آن روز است.
لفظ «دين» در معانى گوناگون به كار رفته است:
الف: مجموعه‏ى قوانين آسمانى. «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ» «5»
ب: عمل و اطاعت. «لِلَّهِ الدِّينُ الْخالِصُ» «6»
ج: حساب و جزا. «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»
«يوم الدّين» در قرآن به معناى روز قيامت است كه روز كيفر و پاداش مى‏باشد. «يَسْئَلُونَ أَيَّانَ يَوْمُ الدِّينِ» «7» مى‏پرسند روز قيامت چه وقت است؟
قرآن در مقام معرّفى اين روز، مى‏فرمايد: «ثُمَّ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الدِّينِ. يَوْمَ لا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئاً وَ الْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ» «8» (اى پيامبر!) نمى‏دانى روز دين چه روزى است؟ روزى كه هيچ كس‏
______________________________
(1). بقره، 166.
(2). مؤمنون، 101.
(3). شعراء، 88.
(4). ممتحنه، 3.
(5). آل‏عمران، 19.
(6). زمر، 3.
(7). ذاريات، 12.
(8). انفطار، 18- 19.
تفسير نور(10جلدى)، ج‏1، ص: 30
براى كسى كارآيى ندارد وآن روز تنها حكم و فرمان با خداست.
«مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» نوعى انذار و هشدار است، ولى با قرار گرفتن در كنار آيه‏ى‏ «الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» معلوم مى‏شود كه بشارت و انذار بايد در كنار هم باشند. نظير آيه شريفه ديگر كه مى‏فرمايد: «نَبِّئْ عِبادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ. وَ أَنَّ عَذابِي هُوَ الْعَذابُ الْأَلِيمُ» «1» به بندگانم خبر ده كه من بسيار مهربان و آمرزنده‏ام، ولى عذاب و مجازات من نيز دردناك است.
همچنين در آيه ديگر خود را چنين معرّفى مى‏كند: «قابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقابِ» «2» خداوند پذيرنده‏ى توبه مردمان وعقوبت كننده‏ى شديد گناهكاران است.
در اوّلين سوره‏ى قرآن، مالكيتَ خداوند عنوان شده است، «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» و در آخرين سوره، مَلِكيت او. «مَلِكِ النَّاسِ»
پيام‏ها:
1- خداوند متعال، از جهات مختلف قابل عبادت است و ما بايد حمد و سپاس او را به جا آوريم. به خاطر كمال ذات و صفات او كه «الله» است، به خاطر احسان و تربيت او كه‏ «رَبِّ الْعالَمِينَ» است و به خاطر اميد و انتظار رحم و لطف او كه‏ «الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» است و به خاطر قدرت و هيبت او كه‏ «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» است.
2- قيامت، پرتوى از ربوبيّت اوست. «رَبِّ الْعالَمِينَ ... مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»
3- قيامت، جلوه‏اى از رحمت خداوند است. «الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»
______________________________
(1). حجر، 49- 50.
(2). غافر، 3.
تفسير نور(10جلدى)، ج‏1، ص: 31
سوره الفاتحة، آيه 5
«5» إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ‏
(خدايا) تنها ترا مى‏پرستيم و تنها از تو يارى مى‏جوئيم.
نكته‏ها:
انسان بايد به حكم عقل، بندگى خداوند را بپذيرد. ما انسان‏ها عاشق كمال هستيم و نيازمند رشد و تربيت، و خداوند نيز جامع تمام كمالات و ربّ همه‏ى هستى است. اگر به مهر و محبّت نيازمنديم او رحمان و رحيم است و اگر از آينده دور نگرانيم، او صاحب اختيار و مالك آن روز است. پس چرا به سوى ديگران برويم؟! عقل حكم مى‏كند كه تنها بايد او را پرستيد و از او كمك خواست. نه بنده هوى و هوس خود بود و نه بنده زر و زور ديگران.
در نماز، گويا شخص نمازگزار به نمايندگى از تمام خداپرستان مى‏گويد: خدايا! نه فقط من كه همه‏ى ما بنده توايم، ونه تنها من كه همه‏ى ما محتاج و نيازمند لطف توايم.
خدايا! من كسى جز تو را ندارم‏ «إِيَّاكَ» ولى تو غير مرا فراوان دارى و همه هستى عبد و بنده‏ى تو هستند. «إِنْ كُلُّ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمنِ عَبْداً» «1» در آسمان‏ها و زمين هيچ چيزى نيست مگر اين كه بنده و فرمان بردار خداوند رحمان هستند.
جمله‏ «نَعْبُدُ» هم اشاره به اين دارد كه نماز به جماعت خوانده شود و هم بيانگر اين است كه مسلمانان همگى برادر و در يك خط هستند.
مراحل پرواز معنوى، عبارت است از: ثنا، ارتباط و سپس دعا. بنابراين اوّل سوره‏ى حمد ثناست، آيه‏ى‏ «إِيَّاكَ نَعْبُدُ» ارتباط و آيات بعد، دعا مى‏باشد.
گفتگو با محبوب واقعى شيرين است، شايد به خاطر همين كلمه‏ «إِيَّاكَ»* تكرار شد.
پيام‏ها:
1- ابتدا بايد بندگى خدا كرد، آنگاه از او حاجت خواست. «نَعْبُدُ، نَسْتَعِينُ»
2- بندگى، تنها در برابر خداوند رواست نه ديگران. «إِيَّاكَ نَعْبُدُ»
3- گر چه عبادت از ماست، ولى در عبادت كردن نيز نيازمند كمك او هستيم.
______________________________
(1). مريم، 93.
تفسير نور(10جلدى)، ج‏1، ص: 32
«إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» «1»
4- «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» يعنى نه جبر است و نه تفويض. چون مى‏گوييم:
«نَعْبُدُ» پس داراى اختيار هستيم و نه مجبور. وچون مى‏گوييم: «نَسْتَعِينُ» پس نياز به او داريم و امور به ما تفويض نشده است.
5- شناخت خداوند و صفات او، مقدمّه دست‏يابى به توحيد و يكتاپرستى است.
«رَبِّ الْعالَمِينَ، الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ، إِيَّاكَ نَعْبُدُ»
6- از آداب دعا و پرستش اين است كه انسان خودرا مطرح نكند و خود را در حضور خداوند احساس كند. «إِيَّاكَ نَعْبُدُ ...»
7- توجّه به معاد، يكى از انگيزه‏هاى عبادت است. «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ إِيَّاكَ نَعْبُدُ»
سوره الفاتحة، آيه 6
«6» اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ‏
(خداوندا!) ما را به راه راست هدايت فرما.
نكته‏ها:
در قرآن مجيد دو نوع هدايت مطرح شده است:
الف: هدايت تكوينى، نظير هدايت زنبور عسل كه چگونه از شهد گلها بمكد و چگونه كندو بسازد. و يا هدايت و راهنمايى پرندگان در مهاجرت‏هاى زمستانى و تابستانى. آنجا كه قرآن مى‏فرمايد: «رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏» «2» بيانگر اين نوع از هدايت است.
ب: هدايت تشريعى كه همان فرستادن انبياى الهى و كتب آسمانى براى هدايت بشر است.
كلمه‏ى «صراط» «3» بيش از چهل مرتبه در قرآن آمده است. انتخاب راه و خط فكرى صحيح، نشانه‏ى شخصيت انسان است.
______________________________
(1). «وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ» اگر هدايت الهى نبود ما هدايت نمى‏يافتيم. اعراف، 43.
(2). طه، 50.
(3). «صراط» در قيامت نام پلى است بر روى دوزخ كه همه‏ى مردم بايد از روى آن عبور كنند.
تفسير نور(10جلدى)، ج‏1، ص: 33
راههاى غير الهى متعدّدى در برابر انسان قرار دارد كه او بايد يكى را انتخاب كند:
* راه خواسته‏ها و توقعات‏هاى خود.
* راه انتظارات وهوس‏هاى مردم.
* راه وسوسه‏هاى شيطان.
* راه طاغوت‏ها.
* راه نياكان و پيشينيان.
* راه خدا و اولياى خدا.
انسان مؤمن، راه خداوند واولياى او را انتخاب مى‏كند كه بر ديگر راهها امتيازاتى دارد:
الف: راه الهى ثابت است، بر خلاف راه‏هاى طاغوت‏ها و هوس‏هاى مردم و هوس‏هاى شخصى كه هر روز تغيير مى‏كنند.
ب: يك راه بيشتر نيست، در حالى كه راه‏هاى ديگر متعدّد و پراكنده‏اند.
ج: در پيمودن آن، انسان به مسير و مقصد مطمئن است.
د: در پيمودن آن، شكست و باخت وجود ندارد.
راه مستقيم، راه خداست. «إِنَّ رَبِّي عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» «1»
* راه مستقيم، راه انبياست. «إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» «2»
* راه مستقيم، راه بندگى خداست. «وَ أَنِ اعْبُدُونِي هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ» «3»
* راه مستقيم، توكّل وتكيه بر خداست. «مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» «4»
* راه مستقيم، يكتاپرستى و تنها يارى خواستن از اوست. «5»
* راه مستقيم، كتاب خداوند است. «6»
* راه مستقيم، راه فطرت سالم است. «7»
______________________________
(1). هود، 56.
(2). يس، 3- 4.
(3). يس، 61.
(4). آل‏عمران، 101.
(5). بنا بر اينكه الف و لام در «الصِّراطَ» اشاره به همان راه يكتاپرستى در آيه قبل باشد.
(6). بنابر روايتى در تفسير مجمع‏البيان، ج 1، ص 58.
(7). بنابر روايتى از امام صادق عليه السلام در تفسير صافى، ج 1، ص 86.
تفسير نور(10جلدى)، ج‏1، ص: 34
انسان، هم در انتخاب راه مستقيم و هم در تداوم آن بايد از خدا كمك بگيرد. مانند لامپى كه روشنى خود را هر لحظه از نيروگاه مى‏گيرد. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ»
در راه مستقيم بودن، تنها خواسته‏اى است كه هر مسلمان، در هر نماز از خداوند طلب مى‏كند، حتّى رسول‏اللَّه صلى الله عليه و آله و ائمّه اطهار عليهم السلام از خداوند ثابت ماندن در راه مستقيم را مى‏خواهند.
انسان بايد همواره، در هر نوع از كارهاى خويش، اعم از انتخاب شغل، دوست، رشته‏ى تحصيلى وهمسر، راه مستقيم را از خداوند بخواهد. زيرا چه بسا در عقايد، صحيح فكر كند، ولى در عمل دچار لغزش شود و يا بالعكس. پس هر لحظه، خواستن راه مستقيم از خدا، ضرورى است.
راه مستقيم مراتب و مراحلى دارد. حتّى كسانى كه در راه حقّ هستند، مانند اولياى خداوند، لازم است براى ماندن در راه و زيادشدن نورِ هدايت، دعا كنند. «وَ الَّذِينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً» «1»
راه مستقيم، همان راه ميانه و وسط است كه حضرت على عليه السلام مى‏فرمايد: «اليمين و الشمال مضلّة و الطريق الوسطى‏ هى‏الجادّة» «2» انحراف به چپ و راست گمراهى و راه وسط، جاده‏ى هدايت است.
راه مستقيم يعنى ميانه‏روى واعتدال واحتراز از هر نوع افراط وتفريط، چه در عقيده و چه در عمل. يكى در عقايد از راه خارج مى‏شود وديگرى در عمل و اخلاق. يكى همه كارها را به خدا نسبت مى‏دهد، گويا انسان هيچ نقشى در سرنوشت خويش ندارد. و ديگرى خود را همه كاره و فعّال‏مايشاء دانسته و دست خدا را بسته مى‏داند. يكى رهبران آسمانى راهمچون مردمان عادى و گاهى ساحر و مجنون معرّفى مى‏كند و ديگرى آن بزرگواران را در حدّ خدا مى‏پندارد. يكى زيارت امامان معصوم و شهدا را بدعت مى‏داند و ديگرى حتّى به‏
______________________________
(1). كسى كه مى‏گويد «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ...» مراحلى از هدايت را پشت سر گذارده است، بنابراين درخواست او، هدايت به مرحله بالاترى است.
(2). بحار، ج 87، ص 3.
تفسير نور(10جلدى)، ج‏1، ص: 35
درخت و ديوار، متوسل شده و ريسمان مى‏بندد. يكى اقتصاد را زير بنا مى‏داند و ديگرى، دنيا و امورات آن را ناديده مى‏انگارد.
در عمل نيز يكى غيرت نابجا دارد و ديگرى همسرش را بى حجاب به كوچه و بازار مى‏فرستد. يكى بخل مى‏ورزد و ديگرى بى‏حساب سخاوت به خرج مى‏دهد. يكى از خلق جدا مى‏شود و ديگرى حقّ را فداى خلق مى‏كند.
اينگونه رفتار وكردارها، انحراف از مسير مستقيم هدايت است. خداوند دين پا برجا واستوار خود را، راه مستقيم معرّفى مى‏كند. «1» در روايات آمده است كه امامان معصوم عليهم السلام مى‏فرمودند: راه مستقيم، ما هستيم. «2» يعنى نمونه‏ى عينى و عملى راه مستقيم و اسوه و الگو براى قدم برداشتن در راه، رهبران آسمانى هستند. آنها در دستورات خود درباره‏ى تمام مسائل زندگى از قبيل كار، تفريح، تحصيل، تغذيه، انفاق، انتقاد، قهر، صلح و علاقه به فرزند و ...، نظر داده و ما را به اعتدال و ميانه‏روى سفارش كرده‏اند. «3» جالب آنكه ابليس در همين صراطِ مستقيم به كمين مى‏نشيند. «4»
در قرآن و روايات، نمونه‏هاى زيادى آمده كه در آنها به جنبه‏ى اعتدال، تأكيد و از افراط و تفريط نهى شده است. به موارد ذيل توجّه كنيد:
* «كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» «5» بخوريد و بياشاميد، ولى اسراف نكنيد.
* «لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى‏ عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ» «6» در انفاق، نه دست بر گردن قفل كن- دست‏بسته باش- و نه چنان گشاده دستى كن كه خود محتاج شوى.
* «الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً» «7» مومنان، به هنگام انفاق نه اهل اسرافند و نه اهل بخل، بلكه ميانه‏رو هستند.
* «لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلًا» «8» نماز را نه بلند بخوان ونه آهسته،
______________________________
(1). «قُلْ إِنَّنِي هَدانِي رَبِّي إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» انعام، 161.
(2). تفسير نورالثقلين، ج 1 ص 20.
(3). در اين باره مى‏توان به كتاب اصول كافى، باب الاقتصاد فى العبادات مراجعه نمود.
(4). شيطان به خدا گفت: «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقِيمَ» اعراف، 16.
(5). اعراف، 31.
(6). اسراء، 29.
(7). فرقان، 67.
(8). اسراء، 110.
تفسير نور(10جلدى)، ج‏1، ص: 36
بلكه با صداى معتدل بخوان.
* نسبت به والدين احسان كن؛ «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» «1»* امّا اگر تو را از راه خدا بازداشتند، اطاعت از آنها لازم نيست. «إِنْ جاهَداكَ عَلى‏ أَنْ تُشْرِكَ بِي ... فَلا تُطِعْهُما» «2»
* پيامبر هم رسالت عمومى دارد؛ «وَ كانَ رَسُولًا نَبِيًّا» «3» و هم خانواده خويش را دعوت مى‏كند. «وَ كانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ» «4»
* اسلام هم نماز را سفارش مى‏كند كه ارتباط با خالق است؛ «أَقِيمُوا الصَّلاةَ»* و هم زكات را توصيه مى‏كند كه ارتباط با مردم است. «آتُوا الزَّكاةَ» «5»
* نه محبت‏ها شما را از گواهى حقّ منحرف سازد؛ «شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى‏ أَنْفُسِكُمْ» «6» و نه دشمنى‏ها شما را از عدالت دور كند. «وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ» «7»
* مؤمنان هم دافعه دارند؛ «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» و هم جاذبه دارند. «رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» «8»
* هم ايمان و باور قلبى لازم است؛ «آمَنُوا»* و هم عمل صالح. «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» «9»
* هم اشك و دعا و درخواست پيروزى از خدا لازم است؛ «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً» «10» و هم صبورى وپايدارى در سختى‏ها. «عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ» «11» شب عاشورا امام حسين عليه السلام هم مناجات مى‏كرد و هم شمشير تيز مى‏كرد.
* روز عرفه و شب عيد قربان، زائر خانه‏ى خدا دعا مى‏خواند و روز عيد بايد در قربانگاه با خون‏آشنا شود.
* اسلام مالكيّت را مى‏پذيرد، «الناس مسلطون على اموالهم» «12» ولى اجازه ضرر زدن به ديگرى را نمى‏دهد و آن را محدود مى‏سازد. «لا ضَرر و لا ضِرار» «13»
آرى، اسلام دين يك بعدى نيست كه تنها به جنبه‏اى توجّه كند و جوانب ديگر را فراموش كند، بلكه در هر كارى اعتدال وميانه‏روى وراه مستقيم را سفارش مى‏كند.
______________________________
(1). بقره، 83.
(2). لقمان، 15.
(3). مريم، 51.
(4). مريم، 15.
(5). بقره، 43.
(6). نساء، 135.
(7). مائده، 8.
(8). فتح، 9.
(9). بقره، 25.
(10). بقره، 250.
(11). انفال، 65.
(12). بحار، ج 2، ص 272.
(13). كافى، ج 5، ص 28.
تفسير نور(10جلدى)، ج‏1، ص: 37
پيام‏ها:
1- همه‏ى هستى، در مسيرى كه خداوند اراده كرده در حركتند. خدايا! ما را نيز در راهى كه خود دوست دارى قرار بده. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ»
2- درخواست هدايت به راه مستقيم، مهم‏ترين خواسته‏ى يكتاپرستان است.
«إِيَّاكَ نَعْبُدُ ... اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ»
3- براى دست‏يابى به راه مستقيم، بايد دعا نمود. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ»
4- ابتدا ستايش، آنگاه استمداد و دعا. «الْحَمْدُ لِلَّهِ ... اهْدِنَا»
5- بهترين نمونه استعانت از خدا، درخواست راه مستقيم است. «إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ»
سوره الفاتحة، آيه 7
«7» صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ‏
(خداوندا! ما را به) راه كسانى كه آنها را مشمول نعمت خود ساختى، (هدايت كن) نه غضب شدگان و نه گمراهان!
نكته‏ها:
اين آيه راه مستقيم را، راه كسانى معرّفى مى‏كند كه مورد نعمت الهى واقع شده‏اند وعبارتند از: انبيا، صدّيقين، شهدا وصالحين. «1» توجّه به راه اين بزرگواران و آرزوى پيمودن آن وتلقين اين آرزو به خود، ما را از خطر كجروى وقرار گرفتن در خطوط انحرافى باز مى‏دارد.
بعد از اين درخواست، از خداوند تقاضا دارد كه او را در مسير غضب‏شدگان وگمراهان قرار ندهد. زيرا بنى‏اسرائيل نيز به گفته قرآن، مورد نعمت قرار گرفتند، ولى در اثر ناسپاسى ولجاجت گرفتار غضب شدند.
قرآن، مردم را به سه دسته تقسيم مى‏نمايد: كسانى كه مورد نعمت هدايت قرار گرفته‏
______________________________
(1). «مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ»، كسانى كه خدا و رسول را پيروى كنند، آنان با كسانى هستند كه خدا آنها را نعمت داده است، از پيامبران، راستگويان، شهدا و صالحان. نساء، 69 و آيه 59 سوره مريم.
تفسير نور(10جلدى)، ج‏1، ص: 38
وثابت قدم ماندند، غضب شدگان و گمراهان.
مراد از نعمت در «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ»، نعمتِ هدايت است. زيرا در آيه‏ى قبل سخن از هدايت بود. علاوه بر آنكه نعمت‏هاى مادى را كفّار ومنحرفين وديگران نيز دارند.
هدايت شدگان نيز مورد خطرند و بايد دائماً از خدا بخواهيم كه مسير ما، به غضب و گمراهى كشيده نشود.
مغضوبين در قرآن‏
در قرآن، افرادى همانند فرعون و قارون و ابولهب و امّت‏هايى همچون قوم عاد، ثمود و بنى‏اسرائيل، به عنوان غضب‏شدگان معرّفى شده‏اند. «1»
بنى‏اسرائيل كه داستان زندگى و تمدّن آنها در قرآن بيان شده است، زمانى بر مردم روزگار خويش برترى داشتند؛ «فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمِينَ» «2» لكن بعد از اين فضيلت و برترى، به خاطر رفتار خودشان، دچار قهر و غضب خداوند شدند. «وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ» «3» اين تغيير سرنوشت، به علّت تغيير در رفتار و كردار آنان بوده است؛ دانشمندان يهود، دستورات وقوانين آسمانى تورات را تحريف كردند، «يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ» «4» وتجّار وثروتمندان آنان نيز به ربا وحرام‏خوارى و رفاه‏طلبى روى آوردند، «أَخْذِهِمُ الرِّبَوا» «5» وعامّه مردم نيز در برابر دعوت به جهاد و مبارزه، از روى تن‏پرورى و ترس، از رفتن به جبهه نبرد و ورود به سرزمينِ‏
______________________________
(1). در آيات متعدّدى از قرآن ويژگى‏هاى گمراهان و غضب شدگان و مصاديق آنها بيان شده است كه براى نمونه به موارد ذيل اشاره مى‏شود:
* منافقان و مشركان و بدگمانان به خداوند. نساء، 116 و فتح، 6.
* كافران به آيات الهى و قاتلان انبياء الهى. بقره، 61.
* اهل كتاب كه در برابر دعوت به حقّ سركشى كرده‏اند. آل‏عمران، 110- 112.
* فراريان از جهاد. انفال، 16.
* پذيرندگان و جايگزين كنندگان كفر با ايمان. بقره، 108 و نحل، 106.
* پذيرندگان ولايت دشمنان خدا و دوستداران رابطه‏ى با دشمنان خدا. ممتحنه، 1.
(2). بقره، 47.
(3). بقره، 61.
(4). نساء، 46.
(5). نساء، 161.
تفسير نور(10جلدى)، ج‏1، ص: 39
مقدّس، سر باز زدند. «فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ» «1» به خاطر اين انحرافات، خدا آنان را از اوج عزّت و فضيلت، به نهايت ذلّت و سرافكندگى مبتلا ساخت.
ما در هر نماز، از خداوند مى‏خواهيم كه مانند غضب‏شدگان نباشيم. يعنى نه اهل تحريف آيات و نه اهل ربا و نه اهل فرار از جهاد در راه حقّ، و همچنين از گمراهان نباشيم، آنان كه حقّ را رها كرده و به سراغ باطل مى‏روند و در دين و باور خود غلوّ و افراط كرده و يا از هوى و هوس خود و يا ديگران پيروى مى‏كنند. «2»
انسان در اين سوره، عشق و علاقه و تولّاى خود را به انبيا و شهدا و صالحان و راه آنان، اظهار و ابراز داشته و از مغضوبان و گمراهان تاريخ نيز برائت و دورى مى‏جويد و اين مصداق تولّى و تبرّى است.
ضالّين در قرآن‏
«ضلالت» كه حدود دويست مرتبه اين واژه با مشتقاتش در قرآن آمده است. گاهى در مورد تحيّر بكار مى‏رود، «وَ وَجَدَكَ ضَالًّا» «3» وگاهى به معناى ضايع شدن است، «أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ» «4» ولى اكثراً به معناى گمراهى وهمراه با تعبيرات گوناگونى نظير: «ضَلالٍ مُبِينٍ»*، «ضَلالٍ بَعِيدٍ»*، «ضَلالٍ كَبِيرٍ» به چشم مى‏خورد.
در قرآن افرادى به عنوان گمراه معرّفى شده‏اند، از جمله: كسانى كه ايمان خود را به كفر تبديل كردند، «5» مشركان، «6» كفار، «7» عصيان‏گران، «8» مسلمانانى كه كفّار را سرپرست و
______________________________
(1). مائده، 24.
(2). «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا كَثِيراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِيلِ» بگو: اى اهل‏كتاب! در دينتان به ناحقّ غلوّ نكنيد وبه دنبال خواهش‏هاى گمراهانِ پيش از خود نرويد، كه آنان افراد زيادى را گمراه كرده و از راه راست گمراه شده‏اند. مائده، 77.
(3). ضحى، 7.
(4). محمّد، 1.
(5). «مَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإِيمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِيلِ» بقره، 108.
(6). «وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا بَعِيداً» نساء، 116.
(7). «وَ مَنْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ ... فَقَدْ ضَلَّ» نساء، 136.
(8). «وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ» احزاب، 36.
تفسير نور(10جلدى)، ج‏1، ص: 40
دوست خود گرفتند، «1» كسانى كه مردم را از راه خدا باز مى‏دارند، كسانى كه به خدا يا رسول خدا توهين مى‏كنند، آنان كه حقّ را كتمان مى‏كنند و كسانى كه از رحمت خدا مأيوسند.
در قرآن نام برخى به عنوان گمراه كننده آمده است، از قبيل: ابليس، فرعون، سامرى، دوست بد، رؤسا ونياكان منحرف.
گمراهان خود بستر وزمينه‏ى انحراف را فراهم و گمراه كنندگان از اين بسترها و شرايط آماده، استفاده مى‏كنند. بسترهاى انحراف در قرآن عبارتند از: 1. هوسها، «2» 2. بت‏ها، «3» 3.
گناهان‏ «4»، 4. پذيرش ولايت باطل، «5» 5. جهل و نادانى. «6»
پيام‏ها:
1- انسان در تربيت، نيازمند الگو مى‏باشد. انبيا، شهدا، صدّيقين وصالحان، نمونه‏هاى زيباى انسانيّت‏اند. «صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ»
2- آنچه از خداوند به انسان مى‏رسد، نعمت است. قهر و غضب را خود به وجود مى‏آوريم. «7» «أَنْعَمْتَ، الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ»
3- ابراز تنفّر از مغضوبان و گمراهان، جامعه اسلامى را در برابر پذيرش حكومت آنان، مقاوم و پايدار مى‏كند. «غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ» «8»
______________________________
(1). «لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ ... وَ مَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِيلِ» ممتحنه، 1.
(2). «اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ» جاثيه، 23.
(3). «جَعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً لِيُضِلُّوا عَنْ سَبِيلِهِ» ابراهيم، 30.
(4). «وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِينَ» بقره، 26.
(5). «أَنَّهُ مَنْ تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ» حج، 4.
(6). «وَ إِنْ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ» بقره، 198.
(7). درباره نعمت‏ «أَنْعَمْتَ» بكار رفته، ولى در مورد عذاب، نفرمود: «غضبت» تو غضب كردى.
(8). قرآن سفارش كرده است: «لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ» هرگز سرپرستى گروه غضب شدگان الهى را نپذيريد. ممتحنه، 13.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  
 



پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -