توضيحات سیماى سوره ى احزاب
این سوره در مدینه نازل شده و هفتاد و سه آیه دارد.
یهودیان مدینه، مشركان مكّه و منافقان پنهان در میان مسلمانان، در سال پنجم هجرى براى جنگ با مسلمانان متّحد شدند و پیامبر و یارانش در برابر هجوم آنان، در اطراف مدینه خندق كندند.
این جنگ از آن جهت كه توسط گروههاى مختلف برنامهریزى شد، جنگ احزاب، و از آن جهت كه مسلمانان براى دفاع از خود، خندق كندند، به جنگ خندق معروف شد.
در مجموع، هفده آیه از این سوره دربارهى جنگ احزاب است و چون در آیات 20 و 22، سه بار كلمه ى احزاب به كار رفته، لذا این سوره، «احزاب» نام گرفته است.
علاوه بر جنگ احزاب، مسائلى در مورد ظهار و طلاق جاهلى، احكام پسرخواندگى، موضوع حجاب و توجّه به معاد در این سوره مطرح شده است.
آيه (1)
يَا أَيُّهَا النَّبِىُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيماً حَكِيماً
ترجمه
اى پیامبر! از خداوند پروا كن و از كافران و منافقان اطاعت مكن كه خداوند دانا و حكیم است.
نکته ها
كلمه ى «ایّها» به دنبال حرف نداى «یا» براى آن است كه غیر از مخاطب، دیگران نیز متوجّه باشند؛ وقتى گفته مىشود: «یا رسول اللّه» مخاطب، تنها پیامبر است، ولى «یا ایّها الرّسول» یعنى: اى مردم! من پیامبر را صدا مىزنم.(366)
366) تفسیر كبیر فخر رازى.
پيام ها
1- پیامبر اسلام، در پیشگاه خداوند مقام خاصّى دارد. «یا ایّها النّبىّ» (در قرآن سایر انبیا با نام خوانده شده اند؛ یا ابراهیم! یا نوح! یا موسى! یا یحیى! ولى «یا محمّد» در قرآن نیامده است.)
2- حتّى پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله) نیز، به موعظه ى الهى نیازمند است. «یا ایّها النّبى اتّق اللّه»
3- دستور به پیامبر، در حقیقت دستور به پیروان است. «یا ایّها النّبى»
4- با احیاى معروف، جلو منكر را بگیریم. (اوّل، اطاعت از خدا، بعد دورى از كافران و منافقان) «اتّق اللّه و لاتطع الكافرین و المنافقین»
5 - پیروى از كافران و منافقان، بىتقوایى است. «اتّق اللّه و لاتطع الكافرین و المنافقین»
6- كفّار و منافقان در نظر دارند به هر نحو ممكن نظر رهبران دینى را به خود جلب كنند. «لاتطع الكافرین و المنافقین»
7- زمانى مىتوان با انحرافها و پیشنهادهاى سازشكارانه مبارزه كرد كه ایمان و تقوا قوى باشد. «اتّق اللّه ولا تطع»
8 - كافران و منافقان در یك خط هستند. «الكافرین و المنافقین»
9- اطاعت از خداى علیم و حكیم توجیه دارد، «علیماً حكیماً» ولى پیروى از كافران و منافقان بىعلم و حكمت چه توجیهى دارد؟ «اتّق اللّه... علیماً حكیما»
10- سرچشمه ى دستورهاى خداوند مبنى بر ترك اطاعت از كفّار و منافقین، علم و حكمت اوست. «علیماً حكیما»
آيه (2)
وَاتَّبِعْ مَا يُوحَى إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيراً
ترجمه
و از آنچه از سوى پروردگارت به تو وحى مىشود پیروى كن كه خداوند به آنچه انجام مىدهید آگاه است.
پيام ها
1- هرگاه راه انحرافى را مىبندید، راه روشنى را باز بگذارید. «لا تطع - واتّبع»
2- راه رسیدن به تقوا، تنها پیروى از وحى است. (در آیه ى قبل فرمود: «اتّق اللّه»، در این آیه مىفرماید: «اتّبع ما یوحى الیك»)
3- وحى، از شئون ربوبیّت خداوند است. «من ربّك» (پیروى از وحى، وسیله ى رشد و تربیت شماست.) «ربّك»
4- ایمان به علم الهى، قوىترین اهرم براى پیروى از وحى است. «واتّبع ... انّ اللّه... خبیر»
آيه (3 و 4)
وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلاً
مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَيْنِ فِى جَوْفِهِ وَمَا جَعَلَ أَزْوَاجَكُمُ الآئِى تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِكُمْ وَمَا جَعَلَ أَدْعِيَآءَكُمْ أَبْنَآءَكُمْ ذَ لِكُمْ قَوْلُكُم بِأَفْوَاهِكُمْ وَاللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ يَهْدِى السَّبِيلَ
ترجمه
و بر خداوند توكّل كن، و همین بس كه خداوند وكیل و نگهبان (تو) است.
خداوند براى هیچ مردى در درونش دو دل قرار نداده است؛ و هرگز همسرانى را كه مورد «ظِهار» قرار مىدهید مادران شما قرار نداده؛ (و نیز) فرزند خوانده هاى شما را پسر (واقعى) شما قرار نداده است. این (قرار دادن همسر به منزله ى مادر و فرزند خوانده به منزله ى فرزند) سخنى است كه شما به زبان مىگویید، و خداوند حقّ مىگوید و اوست كه به راه (راست) هدایت مىكند.
نکته ها
«ادعیاء» جمع «دَعىّ»، به معناى ادّعا و نسبت فرزند و یا چیزى دیگر به دیگران است.
«ظِهار» یعنى آنكه مردى به همسرش بگوید: تو همچون مادرم بر من حرام هستى. این كار كه در زمان جاهلیّت به عنوان نوعى طلاق رسم بوده، حرام است و كفّاره دارد. براى توضیح بیشتر به كتابهاى فقهى مراجعه كنید.
قرآن، احساسات و عواطف و گرایشهاى درونى را به قلب انسان نسبت مىدهد.
پيام ها
1- پیروى نكردن از كافران و منافقان و پیروى از وحى، مشكلاتى دارد كه راه مبارزه با آن توكّل به خداست. «لا تطع - واتّبع - و توكّل»
2- سعى كنیم دلیل دستورها را بیان كنیم. «توكّل على اللّه - كفى باللّه وكیلا» (كسى كه خدا دارد چه ندارد؟)
3- گرایشهاى قلبى و فطرى انسان، یك چیز بیشتر نیست و هر چه انسان بر خلاف آن بگوید یا عمل كند، نفاق شخصى اوست نه ارادهى الهى. «و ما جَعَل اللّه لرجل من قلبین»
4- در یك دل، دو دوستى متضادّ جمع نمىشود. «من قلبین» (دوستى و پیروى از وحى، با ولایت و پیروى از كافران و منافقان سازگار نیست.)
5 - رابطهى پدر و مادر با فرزند، یك رابطهى حقیقى و طبیعى است نه تشریفاتى و قراردادى. (نه همسر، مثل مادر مىشود، «ما جعل ازواجكم الّآئى تظاهرون منهنّ امّهاتكم» و نه فرزند خوانده، فرزند مىشود. «ما جعل ادعیائكم ابنائكم»
6- یكى از وظایف انبیا، زدودن خرافات از جامعه است. «ما جعل... ذلكم قولكم بافواهكم»
7- معیار حقّ و باطل، وحى الهى است، نه رسم و رسوم و آداب و عادات اجتماعى. «ذلكم قولكم بافواهكم و اللّه یقول الحقّ»
آیه (5)
اُدْعُوهُمْ لِآبَآئِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ فَإِن لَّمْ تَعْلَمُواْ آبَآءَهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ فِى الدِّينِ وَ مَوَالِيكُمْ وَ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ فِيمَآ أَخْطَأْتُم بِهِ وَلَكِن مَّا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِيماً
ترجمه
آنان (پسر خواندگان) را به نام پدرانشان بخوانید، كه این نزد خداوند عادلانهتر است، پس اگر پدرانشان را نمىشناسید، آنان برادران دینى و موالى شما هستند؛ و در آنچه (پیش از این) خطا كردید (و پسر خواندگان را فرزند خود دانستید) گناهى بر شما نیست، ولى در آنچه دلهایتان قصد و عمد داشته (مسئولید) و خداوند آمرزندهى مهربان است.
پيام ها
1- رابطه ى نسبى افراد را با پدران واقعىشان حفظ كنیم. «ادعوهم لابائهم» (در شناسنامه ى افراد باید نام پدرشان باشد.)
2- با افرادى كه پدرشان شناخته شده نیست، محترمانه، عاطفى و برادرانه رفتار كنیم. «فاخوانكم فى الدین» (افرادى در جنگها اسیر و سپس مسلمان مىشدند، ولى مسلمانان پدر آنان را نمىشناختند.)
3- «برادر دینى»، یك اصطلاح قرآنى است. «اخوانكم فى الدین»
4- بردههاى آزاد شدهاى را كه پدرشان معلوم نیست، دوست و مولى بخوانید. «و موالیكم»
5 - قصد، نیّت و آگاهى، در ارتكاب جرم مؤثّر است. «اخطأتم - تعمّدت قلوبكم»
6- تغییر آگاهانهى شناسنامه ها و نسبتها جرم است. «و لكن ما تعمّدت قلوبكم»
7- به حساب نیاوردن گناهان غیر عمد و خطایى، برخاسته از آمرزندگى و مهربانى خداوند است. «لیس علیكم جناح فیما اخطأتم... و كان اللّه غفوراً رحیماً»
8 - مغفرت خداوند همراه با مهربانى و شفقت است. «غفوراً رحیماً»
آیه (6)
ألنَّبِىُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُوْلُواْ الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِى كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهَاجِرِينَ إِلَّا أَن تَفْعَلُواْ إِلَى أَوْلِيَآئِكُم مَّعْرُوفاً كَانَ ذَ لِكَ فِى الْكِتَابِ مَسْطُوراً
ترجمه
پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است، و همسران او (در حرمت نكاح مانند) مادران مؤمنان محسوب مىشوند، و در كتاب خداوند، خویشاوندان (نسبى) بعضى نسبت به بعضى از مؤمنان و مهاجران (كه قبلاً بر اساس ایمان و هجرت ارث مىبردند، در ارث بردن) اولویّت دارند، مگر آن كه بخواهید نسبت به دوستانتان نیكى كنید (و سهمى از اموال خود را در قالب وصیّت به آنان بدهید)؛ این (حكم) در كتاب (الهى) نوشته شده است.
نکته ها
در تفسیر مجمع البیان مىخوانیم: پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله) میان مسلمانان (انصار و مهاجرین) عقد اخوّت برقرار كرده بود، به گونه اى كه مثل برادر حقیقى از یكدیگر ارث مىبردند، زیرا مهاجران در آغاز، از وطن و اموال و بستگان خود دور شده بودند و عقد اخوّت، این موارد را جبران مىكرد تا آنكه آیه نازل شد و چنین ارثى را لغو كرد و فرمود: ملاك ارث بردن، خویشاوندى است.
هنگامى كه فرمان پیامبر (صلى الله علیه و آله) در مورد حركت براى جنگ تبوك صادر شد، بعضى گفتند: ما باید از والدین خود اجازه بگیریم. این جمله نازل شد كه «النّبى اولى بالمؤمنین».(367)
پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله) در روز غدیرخم كه به فرمان خداوند، حضرت على (علیه السلام) را به جانشینى خود منصوب فرمود، قبل از معّرفى و نصب آن حضرت، جمله ى «ألستُ اولى بكم من انفسكم» را بیان فرمودند و از آنان اقرار گرفتند كه آیا طبق آیه قرآن، من از شما حتّى نسبت به خودتان اولویّت ندارم؟! همه گفتند: بله.
آنگاه پیامبر (صلى الله علیه و آله) فرمودند: «مَن كنتُ مولاه فهذا علىّ مولاه»(368)
اولویّت پیامبر بر مؤمنان، در مسایل حكومتى و فردى و تمام امور است. «النّبى اولى» چنانكه در آیهى 36 همین سوره مىخوانیم: براى هیچ زن و مرد با ایمانى در برابر قضاوت پیامبر حقّ انتخاب و اختیارى نیست. «ما كان لمؤمن ولا مؤمنة اذا قضى اللّه و رسوله امرا ان یكون لهم الخیرة» در روایات بسیارى آمده است: پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله)، این اولویّت را براى امامان معصوم (علیهم السلام) نیز قائل بودند.(369)
در حدیث مىخوانیم: رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود: «والذّى نفسى بیده لا یؤمن احدكم حتّى اكون اَحَبَّ الیه من نفسه و ماله و ولده والناس اجمعین» سوگند به خدایى كه جانم در دست اوست، ایمان هیچ یك از شما كامل نیست، مگر این كه مرا از جان و مال و فرزند و از همهى مردم بیشتر دوست داشته باشد.(370)
367) تفسیر مجمعالبیان.
368) بحار، ج 21، ص387.
369) تفسیر نورالثقلین.
370) تفسیر نمونه به نقل از فى ظلال.
پيام ها
1- پیامبر، بر تمام مؤمنان ولایت كامل دارد و ولایت آن حضرت بر مردم، از ولایت خودشان بر امورشان برتر است. «النبىّ اولى بالمؤمنین» (در جامعه اسلامى، باید دین سالارى باشد.)
2- لازمه ى ایمان به خداوند، پذیرش ولایت رسول خداست. «النّبى اولى»
3- احترام همسران پیامبر لازم است. «ازواجه امّهاتهم» (حتّى پس از رحلت پیامبر، كسى حقّ ندارد با همسران پیامبر ازدواج كند.)
4- قرار گرفتن همسران پیامبر به منزلهى مادر، سبب ارث بردن آنان از مردم نمىشود. «و ازواجه امّهاتهم و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض»
5 - خویشاوندى و پیوندهاى خانوادگى، اولویّت آور است. «اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض»
6- قوانین ثابت ارث، مانع رسیدگى به وضعیّت دوستان محروم نشود. «الاّ ان تفعلوا الى اولیائكم معروفا»
7- اولویّت خویشاوندان در ارث، بعد از عمل به وصیّت است. «و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض... الاّ تفعلوا...» (آرى، اگر فردى وصیّت كرد كه بخشى از مال او صرف دوستانش شود، اوّل باید به وصیّت عمل شود و سپس تقسیم شود.)
8 - احكام ومسایل حقوقى را در امور خانوادگى جدّى بگیریم. «فى الكتاب مسطورا»
9- ثبت و ضبط امور، كارى الهى است. «فى الكتاب مسطورا»
آیه (7)
وَإِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثَاقَهُمْ وَمِنكَ وَمِن نُّوحٍ وَإِبْرَاهِيمَ وَ مُوسَى وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَأَخَذْنَا مِنْهُم مِّيثَاقاً غَلِيظاً
ترجمه
(و به یاد آور) هنگامى كه ما از پیامبران پیمان گرفتیم، و (همچنین) از تو و از نوح و ابراهیم و موسى و عیسى فرزند مریم، و از همهى آنان پیمانى استوار گرفتیم (كه در اداى مسئولیّت و دعوت كوتاهى نكنند).
نکته ها
از میان پیامبران، پنج نفر اولوا العزم یعنى داراى كتاب و شریعت بوده و از جایگاه خاصّى نزد خداوند برخوردار بودهاند، این آیه آنان را به خصوص نام برده است.
البتّه پیامبر اسلام قبل از بقیه بیان شده، كه دالّ بر عظمتى دیگر است،(371) چنانكه از مادر حضرت عیسى نام برده شده كه بیانگر موقعیّت ویژه حضرت مریم و تولّد معجزه آساى آن حضرت است.371) بحار، ج 5، ص236.
پيام ها
1- براى آماده سازى روحى و تربیتى، آشنایى با تاریخ و سنّتهاى الهى لازم است. (اگر ما از تو میثاق مىگیریم، سنّت و برنامه ى ما این است كه از همهى انبیا پیمان گرفتهایم.) «اخذنا من النّبیّین»
2- اگر پیامبر اولى بر مردم است، مسئولیّت و پیمان سختى نیز بر عهده ى اوست. «اخذنا - میثاقهم و منك» هر كس مقام برترى دارد، وظیفه اش سختتر است. (خداوند از همه ى انبیا میثاق گرفت ولى از پیامبران اولوالعزم، میثاق غلیظ گرفت.) «میثاقاً غلیظاً»
آیه (8)
لِيَسْئَلَ الصَّادِقِينَ عَن صِدْقِهِمْ وَأَعَدَّ لِلْكَافِرِينَ عَذَاباً أَلِيماً
ترجمه
(خداوند از پیامبران پیمان محكم گرفت) تا راستگویان را از صداقتشان (در ایمان و عمل صالح،) بازخواست كند؛ و براى كافران عذابى دردناك آماده كرده است.
نکته ها
شاید مراد از صادقین، انبیا باشند، یعنى خداوند از آنان پیمان گرفت تا در قیامت طبق همان پیمان و اقرار بازخواست كند و شاید مراد این باشد كه خداوند از انبیا در ابلاغ وحى الهى به مردم پیمان سخت گرفت تا بشود از صداقت یا كفر مردم بازخواست كرد.
در قرآن، صادقان جایگاه خاصّى دارند كه با تعبیر «صدقوا ما عاهدوا اللّه علیه»،(372) «اولئك هم الصّادقون»(373) و «كونوا مع الصّادقین»(374) از آنان یاد شده است.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «در صورتى كه راستگو از راست ىاش سؤال مىشود كه به چه انگیزهاى بوده و بر طبق آن جزا داده مىشود، پس حال دروغگو چگونه خواهد بود؟!»(375)
در این آیه به جاى آنكه در مقابلِ كافرین، مؤمنان قرار گیرد، صادقین آمده است. یعنى لازمه ى تفكیك ناپذیر ایمان، صداقت است.
372) احزاب، 23 .
373) حجرات، 15.
374) توبه، 119.
375) تفاسیر مجمع البیان و برهان.
پيام ها
1- پیمان گرفتنهاى الهى، هدفدار است و هدف، تفكیك صادقان از كافران است. «لیسئل الصادقین - اعدّ للكافرین»
آیه (9)
يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اذْكُرُواْ نِعْمَهَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَآءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحاً وَ جُنُوداً لَّمْ تَرَوْهَا وَ كَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيراً
ترجمه
اى كسانى كه ایمان آورده اید! نعمت خدا را بر خود به یاد آورید، آن گاه كه (دشمنان شما در قالب) لشكریانى به سراغتان آمدند، ولى ما (براى دفاع از شما) تند بادى (سخت) و لشكریانى كه آنها را نمىدیدید بر آنان فرستادیم، (و بدین وسیله دشمنان را قلع و قمع كردیم)، و خداوند به آنچه انجام مىدهید بیناست.
نکته ها
این آیه و شانزده آیه پس از آن، به جنگ احزاب مربوط است كه در سال پنجم هجرى واقع شد. در این جنگ كه یهودیان و مشركان و منافقان قصد كودتا و تصرّف مدینه را داشتند، مسلمانان با پیشنهاد سلمان فارسى و موافقت پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله) اطراف مدینه را خندق كندند و در برابر دشمن استقامت كردند. در حفر خندق نیز، اوّلین كلنگ را خود رسول اللّه به زمین زد و هر بار كه بر اثر اصابت كلنگ به سنگ برقى مىجهید، پیامبر پیروزى اسلام بر منطقه اى از جهان را بشارت مىداد. خداوند در این نبرد به وسیله ى وزش باد و نزول فرشتگان مسلمانان را یارى كرد.
پيام ها
1- شرط دریافت امدادهاى الهى، ایمان و تلاش است. «یا ایها الّذین آمنوا اذكروا نعمة اللّه» (مسلمانان آماده ى دفاع شدند، خندق كندند و سپس یارى شدند.)
2- یاد نعمتها، مورد سفارش خداوند است. «اذكروا نعمة اللّه» یاد امدادهاى الهى، روحیّه ى رزمندگان را بالا مىبرد.
3- انسان در معرض فراموشى نعمت است و به تذكّر نیاز دارد. «اذكروا نعمة اللّه»
4- پاسخ جنود را باید با جنود داد. «جاءتكم جنودٌ - فارسلنا ... جنوداً»
5 - پیروزىها را از خدا بدانیم.(376) «فارسلنا علیهم»
6- با اراده خداوند بادها هم سرباز مىشوند. «فارسلنا علیهم ریحاً»
7- فرشتگان، هم به مؤمنان دعا مىكنند و هم آنان را بشارت و امداد مىدهند. «فارسلنا - جنودا»
8 - اگر خداوند ببیند كه ما به وظیفه ى خود عمل مىكنیم، امدادهاى خود را بر ما نازل مىكند. «كان اللّه بما تعملون بصیراً»376) امام خمینى (قدس سره) در فتح خرمشهر فرمود: «خرمشهر را خدا آزاد كرد».
آیه (10 و 11)
إِذْ جَآءُوكُم مِّن فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنكُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَاْ
هُنَالِكَ ابْتُلِىَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُواْ زِلْزَالًا شَدِيداً
ترجمه
آن گاه كه دشمنان از بالا و پایین (شهر) شما به سراغتان آمدند (و مدینه را محاصره كردند)، و آن گاه كه چشمها (از ترس) خیره شده بود و جانها به حنجرهها رسیده بود، و به خداوند گمانهاى (بدى) مىبردید.
آن جا بود كه مؤمنان آزمایش شدند و به لرزهى سختى دچار شدند.
پيام ها
1- زمانى مزهى الطاف الهى را مىچشید كه صحنههاى تلخ را نزد خود مجسّم كنید. «اذ جاؤكم - اذ زاغت»
2- مسلمانان باید مراقب تمام مرزهاى كشور خود باشند. «فوقكم - اسفل منكم»
3- حالتهاى روحى در جسم اثر مىگذارد. (ترسیدن سبب مىشود كه چشم و دل كار عادّى خود را از دست بدهند، خیره شدن چشم و تند شدن ضربان قلب نمونه آن است.) «زاغت الابصار و بلغت القلوب الحناجر»
4- بعضى مؤمنان، به هنگام بروز پیش آمدهاى سخت به قدرت خداوند سوءظن مىبرند. «تظنّون باللّه»
5 - مؤمن در معرض ابتلا و آزمایش است. «ابتُلى المؤمنون»
6- جنگ، ترس، وحشت و شرایط سخت، وسیله آزمایشاند. «هنالك ابتلى»
7- در سختىها، انسانها شناخته و صفها جدا مىشوند. «هنالك ابتُلى» (در میدانهاى جنگ، از حضور روشنفكرنماها و منافقان خبرى نبود.)
8 - استوارى انسان، در گرو استوارى روحیّهى اوست. (اگر روح ضربه دید انسان متزلزل مىشود.) «زلزلوا»
آیه (12)
وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِى قُلُوبِهِم مَّرَضٌ مَّا وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً
ترجمه
و آن گاه كه منافقان و كسانى كه در روحشان بیمارى (شكّ و تردید) بود، گفتند: خدا و پیامبرش جز وعدههاى فریبنده به ما ندادند.
پيام ها
1- تلاشهاى تبلیغاتى منافقان دائمى است. «یقول المنافقون»
2- مأیوس كردن رزمندگان و تضعیف روحیّهى آنان، نشانهى انحراف و نفاق است. «ما وعدنا اللّه...»
3- در میان یاران پیامبر، برخى دچار شك و تردید و برخى دچار نفاق و دورویى بودند. «ما وعدنا اللّه و رسوله الاّ غرورا»
آیه (13)
وَإِذْ قَالَت طَّآئِفَةٌ مِّنْهُمْ يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لَا مُقَامَ لَكُمْ فَارْجِعُواْ وَ يَسْتَئْذِنُ فَرِيقٌ مِّنْهُمُ النَّبِىَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِىَ بِعَوْرَةٍ إِن يُرِيدُونَ إِلَّا فِرَاراً
ترجمه
و آن گاه كه گروهى از آنان گفتند: اى مردم مدینه! (در صحنه جنگ) براى شما جاى ماندن نیست، پس برگردید. و گروهى از آنان از پیامبر اجازه (بازگشت) مىخواستند (و) مىگفتند: همانا خانههاى ما بى حفاظ است. در حالى كه بى حفاظ نبود و آنان جز فرار (از جنگ) قصد دیگرى نداشتند.
پيام ها
1- گروهى از منافقان با شایعه پراكنى، «قالت طائفة... لا مقام لكم» و گروهى با فرار از جبهه، «یستأذن فریق منهم» در صدد تضعیف روحیه مؤمنان بودند.
2- از تبلیغات منافقان براى دلسرد كردن رزمندگان، غافل نباشیم. «لا مقام لكم»
3- فرمانده جنگ، شخص پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله بود. «یستأذن فریق منهم النبىّ»
4- قواى مسلح باید به قدرى منظم باشد كه هیچ كس حقّ خروج از لشكر را بدون مرخصى نداشته باشد. «یستأذن فریق منهم النبىّ»
5- آرامش و امنیّت فكرى و خانوادگى براى رزمنده به قدرى ضرورى است كه منافقان، دغدغه آن را بهانه ترك جبهه خود قرار دادند. «انّ بیوتنا عورة»
6- كسى كه از خانه و زندگى دل نكند، نمىتواند موفّق باشد. «انّ بیوتنا عورة»
7- منافق، ترسو و بهانهگیر است. (به خاطر نداشتن شهامت، به جاى موضعگیرى صریح، بهانهگیرى مىكند.) «بیوتنا عورة»
8- دشمن از مذهب، علیه مذهب استفاده مىكند. (بهانهى منافقان «حفظ ناموس» بود كه یك دستور مذهبى است.) «بیوتنا عورة»
9- وحى، افكار پلید منافقان را آشكار و آنان را رسوا مىكند. «و ما هى بعورة ان یریدون الاّ فرارا»
آیه (14 و 15)
وَلَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِم مِّنْ أَقْطَارِهَا ثُمَّ سُئِلُواْ الْفِتْنَةَ لَأَتَوْهَا وَمَا تَلَبَّثُواْ بِهَآ إِلَّا يَسِيراً
وَلَقَدْ كَانُواْ عَاهَدُواْ اللَّهَ مِن قَبْلُ لَا يُوَلُّونَ الْأَدْبَارَ وَكَانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْئُولًا
ترجمه
و (آن منافقان و بیمار دلان چنان بودند كه) اگر (دشمنان) از اطراف مدینه بر آنان وارد مىشدند و از آنان تقاضاى فتنهگرى مىكردند، به سرعت مىپذیرفتند، و جز مدّت كمى درنگ نمىكردند.
در حالى كه آنان پیش از این با خداوند پیمان بسته بودند كه (به دشمن) پشت نكنند؛ و پیمان الهى بازخواست شدنى است.
نکته ها
فرار نكردن از جبهه و جنگ، «لا یولّون الادبار» از شروط ایمان به خدا و پیامبر است؛ خداوند مىفرماید: این عهد مورد بازخواست و سؤال واقع خواهد شد. «كان عهد اللّه مسئولا»
پيام هظظ
1- دشمن براى ایجاد فتنه از منافقان داخلى كمك مىگیرد. «سُئلوا الفتنة»
2- منافقان به راحتى از حقّ برگشته، به دشمن رو مىكنند و فتنه به پا مىنماید. «لاَتوها»
3- پذیرش درخواست كافران به صورت عجولانه و بى تفّكر، نشانهى بى هویّتى است. «سئلوا... ما تلبّثوا بها الاّ یسیرا»
4- پیمان بستن مهم نیست، وفادارى مهم است. «عاهدوا اللّه... لا یولّون الادبار»
5 - پیمان خداوند را سرسرى نگیریم كه قطعاً مورد سؤال و توبیخ قرار مىگیریم. «كان عهد اللّه مسئولاً»
آیه (16)
قُل لَّن يَنفَعَكُمُ الْفِرَارُ إِن فَرَرْتُم مِّنَ الْمَوْتِ أَوْ الْقَتْلِ وَإِذاً لَّا تُمَتَّعُونَ إِلَّا قَلِيلاً
ترجمه
بگو: اگر از مرگ یا كشته شدن فرار كنید، این فرار هرگز براى شما سودى ندارد و (بر فرض كه سودتان دهد) در آن صورت جز بهره اندكى نخواهید برد.
پيام ها
1- از مقدّرات حتمى خداوند، نظیر مرگ نمىتوان فرار كرد. «لن ینفعكم الفرار... من الموت او القتل»
2- به خاطر كامیابى زودگذر، سعادت ابدى را از دست ندهید. «لا تمتّعون الاّ قلیلا»
آیه (17)
قُلْ مَن ذَا الَّذِى يَعْصِمُكُم مِّنَ اللَّهِ إِنْ أَرَادَ بِكُمْ سُوءاً أَوْ أَرَادَ بِكُمْ رَحْمَةً وَلَا يَجِدُونَ لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ وَلِيّاً وَلَا نَصِيراً
ترجمه
بگو: اگر خداوند براى شما رنجى یا رحمتى اراده كند، كیست كه شما را در برابر (اراده) خداوند مصون بدارد؟ در حالى كه آنان غیر از خداوند براى خود نه كارسازى مىیابند و نه یارى دهندهاى.
نکته ها
اراده خداوند در مورد بروز گرفتارى و سختى براى انسان بدین معناست كه انسان با اختیار خود و انجام اعمال ناشایست (مانند فرار از جنگ)، خود را به سمت آتش قهر الهى مىكشاند و چون تمام كارها به ارادهى الهى صورت مىگیرد، این گرفتارىها به خداوند نسبت داده مىشود.
پيام ها
1- وجدانها را با طرح سؤال بیدار كنید. «قل من ... یعصمكم من اللّه»
2- رحمت و عذاب، تلخى و شیرینى، در مدار ارادهى خداوند به انسان مىرسد. «اراد بكم سوءاً - اراد بكم رحمة» (البتّه ارادهى سوء یا رحمت خداوند، با توجّه به حكمت است.)
آیه (18)
قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنكُمْ وَالْقَآئِلِينَ لِإِخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنَا وَلَا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِيلاً
ترجمه
بدون شك خداوند كسانى از شما كه مردم را (از جبهه و جهاد) باز مىداشتند و كسانى را كه به برادران خود مىگفتند: به سوى ما بیایید (و خود را به كشتن ندهید) به خوبى مىشناسد؛ (آنان ضعیف و ترسو هستند) و جز اندكى به جبهه نمىروند.
نکته ها
«مُعَوِّق» به معناى باز دارنده و «بأس» به معناى سختى و میدان كارزار و جهاد است.
در قرآن به انواع برادرى اشاره شده است:
الف: برادرى طبیعى كه از طریق والدین مىباشد.
ب: برادرى دینى كه به واسطهى هم كیشى حاصل مىشود «انّما المؤمنون اخوة»(377)
ج: برادرى سیاسى و حزبى كه در این آیه به آن اشاره شده است.
د: برادرى رفتارى كه به واسطهى پیروى حاصل مىشود. چنانكه مبذّرین، برادران شیطان معرّفى شدهاند. «انّ المبذّرین كانوا اخوان الشیاطین»(378)
مراد از جمله «القائلین لاخوانهم»، دعوت منافقان از مسلمانان ضعیف الایمان براى ترك جبهه است377) حجرات، 10.
378) اسراء، 27.
پيام ها
1- خداوند به تمام حركات و تبلیغات سوء دشمنان، آگاه است. «یعلم اللّه»
2- منافقان بزدل كه خود از جبهه فرار مىكنند، مانع حضور دیگران در جبهه مىشوند. «المعوّقین... القائلین»
3- هر گونه دلسرد كردن رزمندگان، نزد خداوند گناه است. «یعلم اللّه... القائلین... هلمّ الینا»
4- جبهه رفتن مهم نیست، جبهه ماندن مهم است. «لا یأتون البأس الاّ قلیلا»
آیه (19)
أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذَا جَآءَ الْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذِى يُغْشَى عَلَيْهِ مِنْ الْمَوْتِ فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُم بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ أُوْلَئِكَ لَمْ يُؤْمِنُواْ فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ وَكَانَ ذَ لِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً
ترجمه
در حالى آنان بر یارى شما بخیل هستند، كه هرگاه (لحظات) بیم (و جنگ) پیش آید، آنان را مىبینى چنان به تو مىنگرند كه چشمانشان (در حدقه) مىچرخد، همچون كسى كه مرگ او را فرا گرفته، پس همین كه ترس از میان رفت، زبانهاى تند و خشن (خود را) بر شما مىگشایند، در حالى كه نسبت به خیر (مال و غنیمت) بخیل هستند، آنان ایمان (واقعى) ندارند و خداوند اعمالشان را محو نموده؛ و این كار بر خداوند آسان است.
نکته ها
كلمهى «اشحّة» جمع «شحیح» از «شُحّ» به معناى بخلى است كه همراه با حرص باشد. «سلقوكم» از «سلق»، به معناى مغلوب كردن و شكست دادن است، یعنى مىخواهند با تبلیغات و زخم زبان خود مسلمانان را مغلوب كنند و شكست دهند. «حِداد» جمع «حدید» به معناى تیز و خشن است.
پيام ها
1- منافقان، هرگز خیرخواه شما نیستند؛ به هنگام خطر از كمك و حضور در جبهه بخل مىورزند، «اشحّة علیكم» و پس از برطرف شدن خطر، به جمع غنائم حریص هستند. «اشحّة على الخیر»
2- منافقان، تلخىها را از جانب پیامبر و مسلمانان مىبینند. «فاذا جاء الخوف... ینظرون الیك»
3- منافقان در شرایط بحرانى تعادل خود را از دست مىدهند. «فاذا جاء الخوف... تدور اعینهم»
4- حالات روحى، در چهرهى انسان اثر مىگذارد. «تدور اعینهم»
5 - منافقان، كم كار و پرگو هستند. هنگام جنگ و سختى ترسوترین مردم و هنگام آرامش طلبكارترین مردم هستند. «اشحّة علیكم - اشحّة على الخیر»
6- ترس، بخل، زخم زبان و توقّع نابجا از نشانههاى بارز منافقان است. «اشحّة - تدور اعینهم - السنة حداد»
7- حبط اعمال گناهكاران، حكیمانه و بر اساس عملكرد خود انسان است. «لم یؤمنوا فاحبط اللّه اعمالهم»
8 - نفاق، عامل حبط و تباه شدن اعمال است. «احبط اللّه اعمالهم»
9- رفتار منافقان، (بخل، زخم زبان و دلسرد كردن مردم از حضور در جبهه و...) نمىتواند مشكلى براى اراده خداوند به وجود آورد. «كان ذلك على اللّه یسیرا»
آیه (20)
يَحْسَبُونَ الْأَحْزَابَ لَمْ يَذْهَبُواْ وَإِن يَأْتِ الْأَحْزَابُ يَوَدُّواْ لَوْ أَنَّهُم بَادُونَ فِى الْأَعْرَابِ يَسْئَلُونَ عَنْ أَنبَآئِكُمْ وَلَوْ كَانُواْ فِيكُم مَّا قَاتَلُواْ إِلَّا قَلِيلاً
ترجمه
(آنها به قدرى وحشتزده شدهاند كه) مىپندارند احزاب (مشرك و یهود مهاجم) هنوز پراكنده نشدهاند و اگر (بار دیگر) دستههاى دشمن (به سراغ مسلمانان) آید، دوست دارند كاش میان اعراب بادیه نشین بودند (و درگیر جنگ نمىشدند) و تنها از اخبار (مربوط به) شما جویا مىشدند و این افراد اگر در میان شما بودند جز اندكى نمىجنگیدند.
نکته ها
به عربِ شهرنشین «عربى» و به عرب بادیه نشین «اَعرابى» گویند. كلمهى «بادون» جمع «بادى» است و به كسى گفته مىشود كه در بادیه و بیابان ساكن باشد.
پيام ها
1- افراد ترسو و سست ایمان، همواره دشمن را قوىتر از مسلمانان تصوّر مىكنند. (منافقان گمان مىكردند تا احزابِ یهود و مشرك مدینه را فتح نكنند پراكنده نخواهند شد). «یحسبون الاحزاب لم یذهبوا»
2- خود باختگى، قدرت فهم واقعیّات را از انسان مىگیرد. «یحسبون... لم یذهبوا»
3- افراد سست ایمان، زندگى در جوامع دور از فرهنگ را بر زندگى در جامعهى دینى، ترجیح مىدهند. «یودّوا لو انّهم بادون»
4- افراد سست ایمان به جاى حضور در صحنه جامعه، به خواندن روزنامهها و شنیدن اخبار رادیوها سرگرمند. «یسئلون عن انبائكم»
5 - افراد سست ایمان، اهل نبرد و استقامت نیستند. «ما قاتلوا الاّ قلیلا»
آیه (21)
لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِى رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُواْ اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً
ترجمه
همانا براى شما در (سیرهى) رسول خدا الگو و سرمشقى نیكوست، (البتّه) براى كسانى كه به خدا و روز قیامت امید دارند و خدا را بسیار یاد مىكنند.
نکته ها
«اُسوة» در مورد تأسّى و پیروى كردن از دیگران در كارهاى خوب به كار مىرود. در قرآن دوبار این كلمه دربارهى دو پیامبر عظیم الشّأن آمده است: یكى درباره حضرت ابراهیمعلیه السلام و دیگرى درباره پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله. جالب آن كه اُسوه بودن حضرت ابراهیم در برائت از شرك و مشركان است و اسوه بودن پیامبر اسلام در آیات مربوط به ایستادگى در برابر دشمن مطرح شده است.
نقش پیامبر در جنگ احزاب، الگوى فرماندهان است: هدایت لشكر، امید دادن، خندق كندن، شعار حماسى دادن، به دشمن نزدیك بودن و استقامت نمودن. حضرت علىعلیه السلام فرمود: در هنگامهى نبرد، خود را در پناه پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله قرار مىدادیم و آن حضرت از همهى ما به دشمن نزدیكتر بود. «اتّقینا برسول اللّهصلى الله علیه وآله فلم یكن منّا اقرب الى العدوّ منه»(379)
این آیه در میان آیات جنگ احزاب است؛ امّا الگو بودن پیامبر، اختصاص به مورد جنگ ندارد و پیامبر در همهى زمینهها، بهترین الگو براى مؤمنان است.379) نهجالبلاغه، حكمت 260.
پيام ها
1- در الگو بودن پیامبر شك نكنید. «لقد»
2- الگو بودن پیامبر، دائمى است. «كان»
3- گفتار، رفتار و سكوت معنادار پیامبر حجّت است. «لكم فى رسول اللّه اسوة حسنة»
4- معرّفى الگو، یكى از شیوههاى تربیت است. «لكم - اسوة»
5 - باید الگوى خوب معرّفى كنیم، تا مردم به سراغ الگوهاى بَدَلى نروند. «رسول اللّه اسوة»
6- بهترین شیوهى تبلیغ، دعوت عملى است. «اُسوة»
7- كسانى مىتوانند پیامبر اكرم را الگو قرار دهند كه قلبشان سرشار از ایمان و یاد خدا باشد. «لمن كان یرجوا اللّه ...»
8 - الگوها هر چه عزیز باشند؛ امّا نباید انسان خدا را فراموش كند. «رسول اللّه اُسوة - ذكر اللّه كثیرا»
آیه (22)
وَلَمَّا رَءَا الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُواْ هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَمَا زَادَهُمْ إِلَّا إِيمَاناً وَتَسْلِيماً
ترجمه
و همین كه مؤمنان دستهها(ى لشكر دشمن) را دیدند، گفتند: این همان است كه خدا و رسولش به ما وعده داده، و خدا و رسولش راست گفتند. و (دیدن لشكر مهاجم) جز بر ایمان و تسلیم آنان نیفزود.
نکته ها
در آیه ى 12 خواندیم كه منافقان و بیمار دلان وعدههاى پیامبر را فریب نامیدند، ولى در این آیه مؤمنان، این وعدهها را واقعى و صادق مىدانند.
در دو آیه قبل بیان شد كه گروهى از افراد سست ایمان آرزو داشتند هنگام حملهى دشمن، در مناطق دور از جبهه بودند، ولى در این آیه مىفرماید: مؤمنان با دیدن دشمن، به ایمان و تسلیمشان در برابر خدا افزوده مىشود.
پيام ها
1- ایمان عامل قدرت است. «رءا المؤمنون الاحزاب قالوا...»
2- منافقان، دشمنى را كه حضور ندارد، حاضر مىپندارند؛ «یحسبون الاحزاب لم یذهبوا» ولى مؤمنان، دشمنان موجود و مهاجم را ناچیز مىشمرند. «ولمّا رءا المؤمنون... - هذا ما وعدنا اللّه»
3- هجوم دشمنان متّحد، براى مؤمن غیر منتظره نیست. «هذا ما وعدنا اللّه»
4- سخن رسول خدا، همان سخن خداست. «وعدنا اللّه و رسوله»
5 - پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله مسلمانان را از وقوع جنگ احزاب باخبر نموده بود. «هذا ما وعدنا اللّه و رسوله»
6- مؤمنان، تحقّق وعدههاى خدا و رسولش را حتمى مىدانند. «وعدنا اللّه و رسوله - صدق اللّه و رسوله»
7- جبهه و جنگ براى مؤمن، بستر رشد و ترقّى است. «ما زادهم الاّ ایماناً و تسلیماً»
8 - مؤمنان، از تعداد و تشكّل دشمنان نمىترسند. «ما زادهم الاّ ایمانا»
9- ایمان و تسلیم داراى درجات و مراتبى است. «ما زادهم الاّ ایماناً و تسلیماً»
10- تحقق یافتن وعدههاى خدا و رسول، بر ایمان مؤمنان مىافزاید. «و لمّا رءا المؤمنون... ما زادهم الاّ ایماناً و تسلیماً»
آیه (23)
مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُواْ مَا عَاهَدُواْ اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُواْ تَبْدِيلاً
ترجمه
از میان مؤمنان مردانى هستند كه آنچه را با خداوند پیمان بسته بودند صادقانه وفا كردند (و خود را آمادهى جهاد نمودند)، برخى از آنان پیمانشان را عمل كردند (و به شهادت رسیدند) و بعضى دیگر در انتظار (شهادت) هستند، و هرگز (عقیده و پیمان خود را) تغییر ندادند.
نکته ها
كلمهى «نحب» داراى معانى زیادى است ولى در این جا به معناى نذر و عهد و پیمانى است كه چه بسا انجام آن منجر به مرگ یا خطر بزرگى شود.
در برابر گروهى كه خواهان زندگى در رفاه بودند، «یودّوا لو انّهم بادون فى الاعراب»(380) گروهى در انتظار شهادتند. «و منهم من ینتظر»
امام حسینعلیه السلام در كربلا هنگام وداع با اصحابش و گاهى بالاى سر شهدا این آیه را تلاوت مىفرمود.(381)380) احزاب، 20
381) تفسیر كنزالدّقائق.
پيام ها
1- همهى اصحاب پیامبر و مؤمنان در یك درجه نیستند. «من المؤمنین»
2- نقل كمالات دیگران یكى از راههاى تربیت است. «من المؤمنین رجال ...»
3- دفاع از حقّ تا مرز شهادت، نشانهى صداقت در ایمان است. «صدقوا ما عاهدوا اللّه»
4- تعهّد، لازم الاجرا و عمل به آن نشانه صداقت است. «صدقوا ما عاهدوا»
5 - بزرگداشت شهدا، پیام و درسى قرآنى است. «فمنهم من قضى نحبه»
6- انتظار شهادت نیز یك ارزش است. «و منهم من ینتظر» آمادگى براى لقاى خداوند، از صفات مؤمنان است.
7- باب شهادت باز است. «و منهم من ینتظر»
8 - شهادت برخى مؤمنان، عامل عقب نشینى یا دلسردى دیگر مؤمنان نمىشود. (مؤمن با اینكه شهادت دوستان و عزیزان خود را مىبیند، باز خود در انتظار شهادت است) «و منهم من ینتظر»
9- مؤمنان واقعى پایبند عهد و پیمان خود با خدا هستند و هیچ چیز حتّى شهادت دوستان و عزیزان، روحیه آنان را تغییر نمىدهد. «و ما بدّلوا تبدیلا»
آیه (24)
لِيَجْزِىَ اللَّهُ الصَّادِقِينَ بِصِدْقِهِمْ وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ إِن شَآءَ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُوراً رَّحِيماً
ترجمه
تا خداوند صادقان را به خاطر صداقتشان پاداش دهد، و منافقان را اگر بخواهد عذاب كند یا (اگر توبه كنند) لطف خود را بر آنان باز گرداند زیرا كه خداوند آمرزندهى مهربان است.
نکته ها
كلمه توبه اگر با حرف «الى» بیاید، منظور توبه بندگان به درگاه خداوند است و اگر با «على» بیاید، منظور توجّه و لطف خداوند به بندگان است. «یتوب علیهم»
پيام ها
1- حوادث تلخ و سخت هدفدار است، تا استعدادها شكوفا شود و انسان با كوشش و تلاش به پاداش برسد. «لیجزى»
2- با پاداش دادن به راستگویان، دیگران را به صداقت تشویق كنیم.«لیجزى اللّه الصادقین بصدقهم»
3- نجات در راستگویى است. «لیجزى ... بصدقهم»
4- دریافت پاداش بر اساس صداقت در عمل است. «بصدقهم»
5 - بشارت، قبل از انذار است. «لیجزى - یعذّب»
6- هیچ عملى بدون پاداش نیست. (نه صدق صادقین ونه نفاق منافقین) «لیجزى - یعذّب»
7- لطف خداوند، از منافقان نیز دورنیست، به شرط آنكه خود بخواهد. «او یتوب علیهم»
8 - توبه پذیرى خداوند، با لطف او همراه است. «غفوراً رحیما»
آیه (25)
وَرَدَّ اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِغَيْظِهِمْ لَمْ يَنَالُواْ خَيْراً وَكَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتَالَ وَكَانَ اللَّهُ قَوِيّاً عَزِيزاً
ترجمه
و خداوند كسانى را كه كفر ورزیدند با دلى پر از خشم برگرداند، بدون آن كه هیچ خیرى (پیروزى و غنیمتى) به دست آورند، و خداوند مؤمنان را از جنگ بى نیاز ساخت (و آنان را پیروز كرد)، و خداوند، تواناى شكستناپذیر است.
نکته ها
در جنگ احزاب، همین كه حضرت علىعلیه السلام «عَمربن عَبدُودّ»، پهلوان نامى عرب را كه از خندق گذشت به قتل رساند، آنها حساب كار خود را كرده، باز گشتند.
پيام ها
1- از همبستگى دشمنان نهراسیم. «ردّ اللّه الّذین كفروا» با اینكه در جنگ احزاب، سه گروه مشركان، یهودیان و منافقان علیه مسلمانان متّحد شدند، ولى بدون دستیابى به پیروزى و غنائم سرگشته برگشتند.
2- فراز و نشیب جنگها از تحت اراده الهى خارج نیست. «ردّ اللّه - كفى اللّه»
3- در جنگ احزاب (خندق)، امدادهاى غیبى در كار بود. «ردّ اللّه - كفى اللّه»
4- گاهى باید از نگاه مخالف سخن گفت. «لم ینالوا خیراً» پیروزى بر اسلام و گرفتن غنایم، از دیدگاه كفّار خیر بود.
5 - هدف جنگهاى دشمن، رسیدن به پیروزى یا كسب غنائم، كشور گشایى و یا حفظ منافع خود است. «لم ینالوا خیراً» ولى هدف جنگهاى اسلامى، «احدى الحسنیین»(382) است یعنى: یا انجام وظیفهى دینى و دعوت و ارشاد ناآگاهان و رفع موانع گسترش حقّ و یا رسیدن به شهادت و لقاى حق.
6- سرچشمه ى عزّت و قدرت مسلمانان، خداست. «كفى اللّه - كان اللّه قویّا عزیزا»382) توبه، 52.
آیه (26 و 27)
وَأَنزَلَ الَّذِينَ ظَاهَرُوهُم مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِن صَيَاصِيهِمْ وَقَذَفَ فِى قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِيقاً تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فِريقاً
وَأَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَ دِيَارَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ وَ أَرْضاً لَّمْ تَطَُوهَا وَ كَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَىْءٍ قَدِيراً
ترجمه
و خداوند كسانى از اهل كتاب (یهودیان) را كه از مشركان عرب پشتیبانى مىكردند، از برج و قلعههاى مرتفعشان پایین كشید و در دلهاى آنان ترس و وحشت افكند، (كه در نتیجه شما مسلمانان) گروهى (از آنان) را كشتید و گروهى را اسیر كردید.
و سرزمین آنان وخانه ها واموالشان و(نیز) زمینى را كه در آن گام ننهاده بودید در اختیار شما گذاشت، و خداوند بر هر كارى تواناست.
نکته ها
«صیاصى» جمع «صیصة» به معناى قلعههاى محكم است و به هر وسیلهى دفاعى مثل شاخ گاو و شاخكهاى پاى خروس نیز گفته مىشود.
این آیه اشاره به غزوهى بنى قریظه دارد یهود بنى قریظه در جنگ احزاب به خیال پیروزى، پیمان خود را با مسلمانان شكستند و در قالب ستون پنجم دشمن به مشركان مكّه در جنگ احزاب كمك كردند ولى با رسوایى، شكست خوردند و تسلیم شدند.
در مدینه سه طایفهى یهودى بودند به نامهاى: «بنى قینقاع» «بنى نضیر» و «بنى قریظه» كه هر سه با مسلمانان پیمان داشتند. در سال دوم بنى قینقاع پیمان شكنى كرده، با مسلمانان جنگ نمودند و شكست خوردند و از مدینه خارج شده، به سوى شام رفتند. در سال چهارم، بنى نضیر جنگیدند و شكست خوردند و به سوى شام رفتند و خیبر و مدینه را خالى كردند. در سال پنجم بنى قریظه پیمان خود را شكستند و با مشركان همكارى نمودند كه با شكست احزاب دلهرهاى بر آنان حاكم شد. مسلمانان بعد از پیروزى بر احزاب، قلعههاى آنان را محاصره كردند و پس از 25 روز آنها را از مدینه بیرون راندند و براى همیشه مدینه از پلید طوایف یهود پیمان شكن پاك شد.(383)
جنگ با بنى قریظه بركاتى داشت از جمله:
الف: آخرین گروه یهود براى همیشه از مدینه خارج شدند.
ب: اموال فراوانى از دشمن نصیب مسلمانان شد.
ج: جایگاه مسلمانان تثبیت و روشن شد كه هر كس با آنان پیمان شكنى كند بدبخت مىشود.383) تفسیر نمونه.
پيام ها
1- از نیروهاى نفوذى و ستون پنجم دشمن نباید غافل شد. «و انزل الّذین ظاهروهم»
2- همزیستى مسالمتآمیز با اهل كتاب، تا زمانى است كه آنان یاور مخالفان نباشند. «و انزل الّذین ظاهروهم من اهل الكتاب»
3- پیروزى از جانب خداوند است. «و انزل»
4- قلعههاى محكم و بلند دشمن، فتح شدنى است. «و انزل ... من صیاصیهم»
5 - اهل كتاب یهود با آن كه با مسلمانان مرز مشترك خداپرستى و ایمان به معاد داشتند ولى به حمایت مشركان برخاستند. «ظاهروهم من اهل الكتاب»
6- تنها به دشمنِ رو در رو فكر نكنید، بلكه متوجّه حامیان آنان نیز باشید. «ظاهروهم»
7- یكى از امدادهاى غیبى خداوند در جنگها، ایجاد رعب در دل دشمنان است. «قذف فى قلوبهم الرّعب»
8 - روحیّه رزمنده در شكست یا پیروزى جبهه نقش اصلى را دارد. «فى قلوبهم الرّعب... تقتلون و تأسرون»
آیه (28)
يَآ أَيُّهَا النَّبِىُّ قُل لِأَزْوَاجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحاً جَمِيلاً
ترجمه
اى پیامبر! به همسرانت بگو: اگر شما زندگى دنیا و زینت (و زرق و برق) آن را مىخواهید، بیایید تا شما را (با پرداخت مَهرتان) بهرهمند سازم و به وجهى نیكو (بدون قهر و خشونت) رهایتان كنم.
نکته ها
به دنبال كسب غنایم جنگى به وسیلهى مسلمانان، همسران پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله به توسعهى زندگى رو آوردند و از آن حضرت وسایل و امكانات رفاهى طلب كردند. رسول خدا با خواسته آنان مخالفت كرد و به مدّت یك ماه از آنان فاصله گرفت تا آیات مورد بحث نازل شد.
پيام ها
1- زندگى رهبر مسلمانان باید ساده باشد. (موقعیّت دینى و اجتماعى، براى انسان وظیفهى خاصّى به وجود مىآورد.) «ان كنتن تردن الحیاة الدنیا... اُسرحكنّ»
2- رهبر مسلمانان نباید تحت تأثیر تقاضاهاى نابجاى همسرش قرار گیرد. «قل لازواجك»
3- رشد درآمد بیتالمال، نباید توقّع بستگان رهبر را بالا ببرد. «قل لازواجك»
4- نه تنها رهبر جامعه اسلامى، بلكه وابستگان او نیز تحت نظر و توجّه مردم قرار دارند. «قل لازواجك»
5 - مسئولیّتهاى الهى، فوق مسئولیّتهاى خانوادگى است. (گاهى به خاطر قداست رهبرى، باید از مسایل عاطفى و خانوادگى گذشت.) «قل لازواجك»
6- زن آزاد است؛ مىتواند با زندگى ساده، ولى همراه با سعادت بماند و مىتواند راه دیگرى را انتخاب كند. «ان كنتنّ تردن... اسرحكنّ»
7- در برابر تقاضاى نابجاى همسر، نظر قطعى خود را صریح و روشن اعلام كنید. «ان كنتنّ تردن» (با قاطعیّت ولى همراه با مهربانى و عدالت، توقّعات بىجا را از بین ببرید.)
8 - هنگام دسترسى به بیت المال و غنائم، با برخورد قاطع با خانواده و نزدیكان جلو توقّع و انتظارات بى مورد دیگران را بگیریم. «ان كنتنّ... فتعالین امتّعكنّ»
9- اگر زنى زندگى ساده و سالم را تحمّل نكرد، با رعایت عدالت و انصاف طلاقش دهید و به ادامهى زندگى مجبورش نكنید. «ان كنتنّ... امتعكنّ و اسرّحكنّ»
10- خطر دنیاگرایى، حتّى خاندان نبوّت را تهدید مىكند. «ان كنتنّ تردن...»
11- كامیابى از زر و زیور دنیا حرام نیست، لیكن در شأن خاندان نبوّت نیست. «فتعالین امتّعكنّ»
12- اگر مجبور به طلاق شدید، راه جدایى را با نیكویى و عدالت طى كنید. «اسرّحكنّ سراحاً جمیلا»
آیه (29)
وَإِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنكُنَّ أَجْراً عَظِيماً
ترجمه
و اگر خدا و رسولش و سراى آخرت را مىخواهید، پس (بدانید كه) قطعاً خداوند براى نیكوكاران از شما پاداش بزرگى را آماده كرده است.
پيام ها
1- دنیاطلبى و آخرتطلبى با هم جمع نمىشود. «تردن الحیاة الدنیا... تردن اللّه...» البتّه لذّت بردن و استفاده حلال از نعمتها، منافاتى با آخرت خواهى ندارد.
2- انسان باید میان دلبستگى به دنیاى فانى و آخرت باقى، باید یكى را انتخاب كند. «و ان كنتنّ ...»
3- قناعت و زهد و سادگى به تنهایى عامل نجات نیست، عمل نیك هم لازم است. «تردن اللّه و رسوله والدّار الآخرة ... للمحسنات منكنّ»
4- وعدههاى الهى را قطعى بگیریم. «اعدّ»
5 - خداوند ساده زیستى را براى خانواده رهبران دینى، امرى نیك و حَسَن مىداند. «اعدّ للمحسنات منكنّ»
6- همسر پیامبر بودن كمال نیست، نیكوكار بودن لازم است. «للمحسنات منكنّ»
7- همهى زنان پیامبر یكسان نبودند. «للمحسنات منكنّ»
8 - كسانى كه از دنیاى قلیل بگذرند، به اجر عظیم خواهند رسید. «اجراً عظیما»
آیه (30)
يَا نِسَآءَ النَّبِىِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَكَانَ ذَ لِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً
ترجمه
اى همسران پیامبر! هر كس از شما كار زشت (و گناهى) آشكار مرتكب شود، عذابش دو چندان خواهد بود و این (كار) براى خدا آسان است.
نکته ها
آیاتى كه با زنان پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله سخن مىگوید، از طریق مقام رسالت است نه آن كه مستقیماً به خود آنان خطاب و وحى شود، بر خلاف حضرت مریم كه به خودش خطاب مىشد. «یا مریم»(384)
گناهان دو دستهاند: كبیره و صغیره. سرچشمهى این تقسیم آیه مباركهى «اِن تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه نكفّر عنكم سیّئاتكم»(385) است، یعنى اگر شما از گناهان بزرگ دورى كنید ما سیّئات و گناهان كوچك شما را مىبخشیم. لیكن در مواردى گناه صغیره حكم گناه كبیره پیدا مىكند، نظیر گناه در زمان خاص مانند ماه رمضان كه جرم و مجازات آن بیشتر است. یا گناه در مكان خاص، تكرار گناه و اصرار بر آن، گناه همراه با شادى، گناهِ آشكارا و گناهِ افراد برجسته و الگو نظیر همسران پیامبر. به هر حال مسایل جنبى مىتواند در گناه و كیفر آن اثر بگذارد.
در روایات آمده است كه گناه بزرگان، حساب دیگرى دارد، حتّى اگر از انبیا یك «ترك اولى» سر زند تنبیه مىشوند؛ در حدیثى معروف آمده است: «یُغفَر للجاهل سبعون ذنباً قبل أن یُغفَر للعالم ذنبٌ واحد»(386) هفتاد گناه جاهل بخشیده مىشود، قبل از آن كه یك گناه عالم بخشیده شود.
384) آل عمران، 42 - 43.
385) نساء، 31.
386) كافى، ج1، ص47.
پيام ها
1- در كیفر و پاداش، حَسَب و نسب اثرى ندارد و هر متخلّفى باید مجازات شود. «یا نساء النبى ...»
2- همسرى پیامبر، مستلزم عصمت نیست. «من یأت منكنّ بفاحشة» (آرى در خانه پیامبر بودن انسان را بیمه نمىكند، این مكتب است كه انسان را بیمه مىكند.)
3- حساب خلافهاى علنى، از گناهان پنهان جداست. «مبیّنه»
4- عمل زشت به خودى خود، كیفر به دنبال دارد. «یُضاعف» و نفرمود: «نضاعف»
5 - شدّت و ضعف كیفر و پاداش بر اساس آثار فردى و اجتماعى عمل است. «نساء النبى... ضعفین»
6- كسانى كه چهرهى دینى و اجتماعى دارند و كارشان براى دیگران سرمشق است، اگر گناه كنند، كیفرشان بیش از دیگران است. «نساء النبى... ضعفین»
7- خانواده و بستگان مسئولان نظام اسلامى باید بدانند كه اگر مرتكب خلافى شدند، نه تنها آزاد نمىشوند، بلكه چند برابر دیگران مجازات مىبینند. «یا نساء النبى... العذاب ضعفین»
8 - اگر كیفر بستگان متخلّفِ یك مسئول چند برابر است، كیفر خود مسئولِ متخلّف چه میزان است؟ «نساء النبى... العذاب ضعفین» (قرآن در مورد كیفر تخلّف خود پیامبر مىفرماید: «لو تقوّل بعض الاقاویل... لقطعنا منه الوتین»(387) اگر سخن ناروایى را به ما نسبت دهد، رگهاى گردن او را قطع مىكنیم.
9- كیفر متخلّفان بر خداوند آسان است. «على اللّه یسیر»387) حاقّه، 44 - 46.
آیه (31)
وَمَن يَقْنُتْ مِنكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحاً نُؤْتِهَآ أَجْرَهَا مَرَّتَيْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقاً كَرِيماً
ترجمه
و هر كس از شما نیز كه در برابر خدا و رسولش فروتنى كند و عمل صالح انجام دهد، پاداش او را دو بار خواهیم داد و برایش روزى كریمانه و پرارزشى فراهم كردهایم.
نکته ها
«قنوت» به معناى اطاعت همراه با خضوع و ادب و كرنش است.
شخصى به امام سجّادعلیه السلام عرض كرد: «انّكم اهل بیت مغفورٌ لكم» - شما اهل بیت پیامبر، بخشیده شدهاید. امامعلیه السلام خشمگین شد و فرمود: «در مورد ما همان آیاتى جریان دارد كه دربارهى زنان پیامبر جارى است؛ اگر ما گناه كنیم، مجازاتمان دو برابر و اگر نیكوكار باشیم پاداشمان دو برابر است، آن گاه حضرت این آیه و آیهى قبل را تلاوت فرمود».(388)
رسول خداصلى الله علیه وآله فرمود: ضربت علىعلیه السلام (و از پاى در آوردن عمروبن عبدودّ) در روز نبرد خندق، از عبادت جنّ و انس برتر است. «ضربة علىّ یوم الخندق افضل من عبادة الثّقلین»(389)388) تفسیر كنزالدّقائق.
389) الغدیر، ج7، ص 206.
پيام ها
1- تشویق و تهدید در كنار هم مؤثّر است. «من یأت منكنّ بفاحشة - و من یقنت»
2- اطاعتى ارزش دارد كه بر اساس معرفت و عشق، و همراه با فروتنى باشد. «یقنت... للّه و رسوله»
3- هم باید دستورهاى خدا را اطاعت كنیم و هم دستورهاى رسول خدا را. «یقنت... للّه و رسوله»
4- انجام یك عمل صالح كافى نیست، استمرار آن لازم است. «تعمل صالحاً»
5 - همسر پیامبر بودن كافى نیست، عمل لازم است. «تعمل صالحا»
6- كوچكى یا بزرگى عمل مهم نیست، صالح بودن آن شرط است. «صالحاً» نكره آمده است.
7- خداوند براى تشویق ما بندگان، پاداش را به خود نسبت مىدهد. «نُؤتها - اعتدنا»
8 - اجر و پاداش بر اساس موقعیّت و آثار فردى و اجتماعى عمل، متفاوت مىشود. «نُؤتها اجرها مرّتین»
آیه (32)
يَا نِسَآءَ النَّبِىِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَآءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِى فِى قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفاً
ترجمه
اى همسران پیامبر! شما مثل یكى از زنان (عادّى) نیستید. اگر تقوا پیشهاید پس به نرمى و كرشمه سخن نگویید تا (مبادا) آن كه در دلش بیمارى است طمعى پیدا كند، و نیكو و شایسته سخن بگویید.
پيام ها
1- حساب خانوادهى رهبران دینى از سایرین جداست و باید بیش از دیگران مراقب رفتار خود باشند. «یا نساء النبى لستن كاحد من النساء» (موقعیّت اجتماعى، محدودیّت آور است.)
2- وقتى به زنان پیامبر كه بیشترشان پیر و سالخورده بوده و زندگى سادهاى داشتند هشدار داده مىشود كه با كرشمه و ناز سخن نگویند، زنان جوان و زیبا باید حساب كار خود را بكنند. «یا نساء النبّى ... فلا تخضعن ...»
3- با كرشمه سخن گفتن زن، بى تقوایى است. «اِن اتّقیتنّ فلا تخضعن بالقول»
4- قرآن براى سخن گفتن نیز آدابى بیان مىكند. «فلا تخضعن بالقول»
5 - تنها طمع بیمار دلان، براى آنكه زن خود را كنترل كند، گرچه تصمیم جدّى نداشته باشند. «لاتخضعن... فیطمع»
6- افراد آلوده، از مقدّسات نیز دست طمع بر نمىدارند. «یا نساء النبّى ... فیطمع الّذى فى قلبه مرض»
7- نباید گفتار و رفتار زن تحریك كننده باشد. «فیطمع الّذى فى قلبه مرض»
8 - در جامعهى نبوى نیز همهى افراد سالم نیستند. «فیطمع الّذى فى قلبه مرض»
9- نباید كارى كنیم كه حتّى یك نفر دچار گناه و فساد شود. «الّذى فى قلبه مرض» و نفرمود «الّذین فى قلوبهم»
10- چشم چرانى و هوسبازى یك بیمارى روحى است. «فى قلبه مرض»
11- گرچه كسى كه بیمار دل است مشكل دارد، «فى قلبه مرض» امّا من نباید كارى كنم كه او را تحریك كند. «فلا تخضعن... فیطمع»
12- طورى سخن بگویید كه هم محتوا خوب باشد «قولاً معروفا» و هم شیوه، سالم باشد. «فلا تخضعن بالقول»
چند اصل مهم در نهى از منكر (با توجه به آیه)
1. از موقعیّت خانوادگى افراد كمك بگیریم. «یا نساء النّبىّ»
2. از موقعیّت اجتماعى افراد استفاده كنیم. «لَستُنّ كاَحدٍ من النساء»
3. القابى را به كار ببریم كه محبوب همه است. «اِن اتّقیتُنّ»
4. از سادهترین كار شروع كنیم. «فلا تخضعن بالقول»
5. از بزرگان و خودىها شروع كنیم. «یا نساء النّبىّ»
6. از سرچشمهى گناهان نهى كنیم. «فلا تَخضعنَ بالقول فیطمع»
7. از رفتارها و انحرافات كوچك غافل نباشیم. «فلا تَخضعنَ بالقول»
8. عوارض و پیامدهاى فساد و انحراف را بیان كنیم. «فیطمع الّذى فى قلبه مرض»
9. امر به معروف و نهى از منكر در كنار هم باشد. «فلا تخضعن - قلن»
10. حتّى براى جلوگیرى از یك منكر از یك فرد اقدام كنیم. «فیطمع الّذى» نفرمود: «فیطمع الّذین»
11. با هوس و آرزوى گناه هم باید مبارزه كرد تا چه رسد به خود گناه. «فیطمع»
آیه (33)
وَقَرْنَ فِى بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُوْلَى وَأَقِمْنَ الصَّلاةَ وَآتِيْنَ الزَكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً
ترجمه
و در خانه هاى خود قرار گیرید و همچون دوران جاهلیّتِ نخستین، با خودآرایى ظاهر نشوید (و زینتهاى خود را آشكار نكنید)، و نماز را بر پا دارید و زكات بدهید، و از خدا و رسولش اطاعت كنید؛ همانا خداوند اراده كرده است كه پلیدى (گناه) را از شما اهل بیت (پیامبر) دور كند و كاملاً شما را پاك سازد.
نکته ها
«قَرْنَ» از «وقار» یا «قرار» است، و نتیجهى هر دو معنا یكى است. یعنى براى خودنمایى از خانههاى خود خارج نشوید.
«تبّرج» از «بُرج» به معناى خودنمایى است، همان گونه كه برج در میان ساختمانهاى دیگر جلوهى خاصّى دارد.
جاهلیّتِ اُولى نشان دهندهى ظهور جاهلیّت اُخرى است كه ما امروز شاهد آنیم. در حدیث نیز آمده است: «ستكون الجاهلیّة الاخرى»(390) به زودى جاهلیّت دیگرى فرا مىرسد.
اگر در جاهلیّت آن روز دختر را زنده به گور مىكردند، امروز با سقط جنین، هم دختر را نابود مىكنند، هم پسر را.
اگر در جاهلیّت آن روز قتل و آدم كشى وجود داشت، امروز در جنگهاى بزرگ و جهانى كشتارهاى میلیونى انجام مىگیرد.
جاهلیّت آن روز مدرسه نبود و جنایت انجام مىگرفت، امروز با وجود هزاران دانشگاه، مهمترین حقوق انسانها پایمال مىشود.
در جاهلیّت آن روز فساد و زنا جرم بود؛ امّا امروز در مترقّىترین كشورهاى جهان همجنس بازى قانونى است.(391)
مطالبى دربارهى آیهى تطهیر
«اِنَّما یُریدُ اللّهُ لیُذهِبَ عنكْم الرِّجْسَ اَهلَ البَیتِ وَ یُطهِّرَكُمْ تَطهیراً»
* كلمهى «اِنّما» نشانهى این است كه آیهى شریفه دربارهى یك موهبت استثنایى در مورد اهلبیتعلیهم السلام سخن مىگوید.
* مراد از «یُرید»، ارادهى تكوینى است، زیرا ارادهى تشریعى خداوند، پاكى همهى مردم است نه تنها اهل بیت پیامبر اكرمعلیهم السلام.
* مراد از «رجس» هر گونه ناپاكى ظاهرى و باطنى است.(392)
* مراد از «اهل البیت» همهى خاندان پیامبر نیست، بلكه برخى افراد آن است كه نام آنان در روایات شیعه و سنّى آمده است. این گروه عبارتند از: علىّ و فاطمه و حسن و حسینعلیهم السلام.
سؤال: دلیل این انحصار چیست؟ و چرا این بخش از آیه دربارهى زنان پیامبر یا تمام خاندان آن حضرت نیست؟
پاسخ: 1. روایاتى از خود همسران پیامبر حتّى از عایشه و امّ سلمه نقل شده كه آنان از رسولخداصلى الله علیه وآله پرسیدند: آیا ما هم جزء اهل بیت هستیم؟ پیامبر فرمود: خیر.
2. در روایات متعدّدى مىخوانیم: پیامبر عبایى بر سر این پنج نفر كشید (كه یكى از آنان خود حضرت بود) و فرمود: اینها اهل بیت من هستند و اجازهى ورود دیگران را نداد.
3. پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله براى این كه اختصاص اهل بیت را به پنج نفر ثابت كند، مدّت شش ماه (و به گفتهى بعضى روایات هشت یا نه ماه) به هنگام نماز صبح از كنار خانهى فاطمهعلیها السلام مىگذشت و مىفرمود: «الصّلاة یا اهل البیت انّما یرید اللّه لیذهب عنكم الرّجس اهل البیت و یطهركم تطهیرا»
در كتاب احقاق الحق بیش از هفتاد حدیث از منابع معروف اهل سنّت درباره اختصاص آیه شریفه به پنج نفر ذكر شده و در كتاب شواهد التنزیل كه از كتب معروف اهل سنّت است بیش از یكصد و سى روایت در همین زمینه آمده است.(393)
به هر حال این آیه شامل زنان پیامبر نمىشود زیرا:
آنها گاهى مرتكب گناه مىشدند. در سورهى تحریم مىخوانیم: پیامبر رازى را به بعضى از همسرانش فرمودند و او امانت دارى نكرد و به دیگرى گفت. قرآن این عمل را گناه نامیده، فرمود: «ان تتوبا اِلى اللّه فقد صغت قلوبكما»(394)
عایشه كه همسر پیامبر بود، جنگ جمل را علیه حضرت علىعلیه السلام به راه انداخت و سپس پشیمان شد، با آنكه در این جنگ عدّه بسیارى از مسلمانان كشته شدند؟
چند سؤال
1. آیا «یطهّركم» به معناى آن نیست كه اهل بیتعلیهم السلام آلودگى داشتهاند و خداوند آنان را تطهیر كرده است؟
پاسخ: شرط تطهیر آلودگى نیست، زیرا قرآن دربارهى حوریان بهشتى كلمه «مطهّرة» را به كار برده در حالى كه هیچ گونه آلودگى ندارند. به عبارت دیگر «یطهّركم» به معناى پاك نگهداشتن است نه پاك كردن از آلودگى قبلى.
2. اگر اهلبیت تنها پنج نفرند، چرا این آیه در میان جملاتى قرار گرفته كه مربوط به زنان پیامبر است؟
پاسخ: الف: جملهى «انّما یرید اللّه ...» به صورت جداگانه نازل شده ولى هنگام جمع آورى قرآن در این جا قرار گرفته است.
ب: به گفتهى تفسیر مجمع البیان، رسم فصیحان و شاعران و ادیبان عرب این بوده كه در لابلاى مطالب معمولى حرف جدید و مهمّى مطرح مىكنند تا تأثیرش بیشتر باشد. چنانكه در میان اخبار صدا و سیما، اگر گوینده یك مرتبه بگوید: به خبرى كه هم اكنون به دستم رسید توجّه فرمایید، این گونه سخن گفتن یك شوك روانى و تبلیغاتى ایجاد مىكند. نظیر این آیه را در آیهى سوّم سورهى مائده خواندیم كه مطلب مربوط به ولایت و امامت و كمال دین و تمام نعمت و یأس كفّار و رضاى الهى، در كنار احكام مربوط به گوشت خوك و خون، نازل شده و این گونه جا سازىها رمز حفظ قرآن از دستبرد نااهلان است. درست همان گونه كه گاهى زنان هنگام خروج از خانه زیور آلات خود را در لابلاى پنبههاى متّكا قرار مىدهند. با این كه طلا و پنبه رابطهاى ندارند ولى براى محفوظ ماندن از دستبرد نااهلان این كار انجام مىگیرد.
ج: در میان سفارش هایى كه به زنان پیامبر مىكند، یك مرتبه مىفرماید: خدا ارادهى مخصوص بر عصمت اهل بیت دارد، یعنى اى زنان پیامبر! شما در خانهاى هستید كه معصومینعلیهم السلام هستند و حتماً باید تقوا را بیشتر مراعات كنید.
د: در مورد اهلبیت ضمیر جمع مذكر به كار رفته كه نشان غالب بودن مردان است، به خلاف جملات مربوط به زنان پیامبر كه در آنها از ضمیر جمع مؤنث استفاده شده است. «بیوتكنّ، اقمن - عنكم، یطهّركم»
گرچه این آیه خطاب به زنان پیامبر است ولى قطعاً مراد همهى زنان مسلمان هستند كه باید به این دستورها عمل كنند.
390) تفسیر نورالثّقلین.
391) دربارهى جاهلیّت معاصر، كتابى به نام «جاهلیّت قرن بیستم» از سیّد قطب و كتاب دیگرى به نام «سیماى تمّدن غرب» از سیّد مجتبى موسوى لارى نوشته شده كه تاكنون به چند زبان ترجمه شده است.
392) تفسیر برهان.
393) تفاسیر نورالثقلین و نمونه.
394) تحریم، 4 .
پيام ها
1- جایگاه زن یا خانه است یا بیرون خانه بدون خود نمایى. «قرن - لا تبرّجن»
2- ارتجاع و عقب گرد به دوران جاهلى ممنوع است. «لا تبرّجن تبرّج الجاهلیّته الاولى»
3- خودنمایى نشانهى تمّدن نیست، نشانهى جاهلیّت است. «تبرّج الجاهلیّته الاولى»
4- نماز و زكات دو عنصر ناگسستنى و متلازم یكدیگرند. «الصلاة و... الزكوة»
5 - اطاعت از رسول در كنار اطاعت از خدا واجب است. «اَطِعن اللّه »
6- گناه، پلیدى روح است و خاندان نبوّت باید از این پلیدى دور باشند. «لیذهب عنكم الرّجس اهل البیت»
آیه (34)
وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِى بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ لَطِيفاً خَبِيراً
ترجمه
و آنچه كه از آیات خدا و حكمت در خانههایتان تلاوت مىشود یاد كنید؛ همانا خداوند (نسبت به شما) داراى لطف و (از كارهاى شما) آگاه است.
نکته ها
براى كلمهى «ذكر» دو معنا بیان كردهاند: یكى به خاطر سپردن و دیگرى به زبان آوردن. بنابراین «واذكرن» یا به این معناست كه اى زنان پیامبر! به خاطر داشته باشید و فراموش نكنید كه وحى الهى در خانه شما نازل مىشود و یا به این معناست كه آنچه از كتاب خدا در خانه شما تلاوت مىشود و شما فرا مىگیرید، براى سایرین بیان كنید.
پيام ها
1- تلاوت قرآن در منزل و تكرار آن توسط اهل خانه، سفارش قرآن است. «واذكرن ما یتلى... من آیات اللّه»
2- به جاى فرهنگ ابتذال فرهنگ الهى را دنبال كنید. «لا تبرّجن ... واذكرن»
3- قرار گرفتن زن در خانه و پرهیز از جلوهگرى، به معناى عقب ماندن از علم و حكمت نیست. «قرن... لا تبرّجن... و اذكرن... آیات اللّه و الحكمة»
4- خانوادهى نبوّت در انجام اعمال نیك سزاوارترند «فى بیوتكنّ» (زندگى در خانهى وحى تكلیف آور است).
5 - استقرار زن در خانه، نهى از خودنمایى، انجام نماز و زكات و ذكر آیات، ناشى از لطف خداوند بر زنان و آگاهى از مصالح و مفاسد است. «لطیفاً خبیرا»
آیه (35)
إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُوْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَ الْقَانِتِينَ وَ الْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَ الصَّابِرَاتِ وَ الْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَ الْمُتَصَدِّقَاتِ وَ الصَّآئِمِينَ وَالصَّآئِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحَافِظَاتِ وَ الذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيراً وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً
ترجمه
همانا مردان مسلمان و زنان مسلمان، و مردان با ایمان و زنان با ایمان، و مردان مطیع خدا و زنان مطیع خدا، و مردان راستگو و زنان راستگو، و مردان شكیبا و زنان شكیبا، و مردان فروتن و زنان فروتن، و مردان انفاقگر و زنان انفاقگر، و مردان روزه دار و زنان روزه دار، و مردان پاكدامن و زنان پاكدامن، و مردانى كه خدا را بسیار یاد مىكنند و زنانى كه بسیار به یاد خدا هستند، خداوند براى (همهى) آنان آمرزش و پاداشى گرانقدر وبزرگ آماده كرده است.
نکته ها
به دنبال دستورهایى كه براى همسران پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله گفته شد، این آیه ده كمال براى عموم زنان و مردان در مسایل اعتقادى، اخلاقى و عملى، بر شمرده است.
زمانى ارزش این آیه روشن مىشود كه به تبعیضاتى كه عرب و عجم میان زن و مرد قائل بودند بنگریم و تاریخ دلخراش زن را مطالعه كنیم.
تفاوت میان زن و مرد در جسم است. روح، زن و مرد ندارد و همهى كمالات بشرى مربوط به روح اوست نه جسم او. لذا همه كمالاتى كه در این آیه آمده، به صورت یكسان میان مرد و زن مطرح شده است.
پيام ها
1- انسان زمانى كامل مىشود كه همهى كمالات را در خود داشته باشد نه فقط بعضى را. «انّ المسلمین ...»
2- نشانهى جامعیّت اسلام آن است كه كمال را در همهى ابعاد اعتقادى، اخلاقى، عملى، فردى و اجتماعى انسان مطرح مىكند. «انّ المسلمین ...»
3- با تجلیل از خوبان، دیگران را به انجام خوبىها تشویق كنیم. «انّ المسلمین ...»
4- رشد انسان، مرحلهاى و گام به گام است. (ابتدا اسلام با زبان، سپس ایمان با دل، سپس اطاعت، صداقت، صبر و ... «انّ المسلمین ... المؤمنین ... الصابرین ...»
5 - انسان كامل، علاوه بر اقرار به زبان (اسلام) و باور قلبى (ایمان)، باید شكم و شهوت و زبان خود را كنترل كند.
* كنترل شكم با روزه. «الصائمین»
* كنترل زبان با صداقت. «الصادقین»
* كنترل شهوت با دورى از حرام. «والحافظین فروجهم»
* مبارزه با غرور، با داشتن تواضع. «القانتین »
* غفلت زدایى با ذكر و یاد خدا. «والذاكرین»
* مقاومت در برابر نیشها و نوشها با نیروى صبر. «والصابرین»
* غافل نماندن از محرومان با انفاق. «والمتصدّقین»
6- اسلام هم به كمیّت توجّه دارد، هم به كیفیّت. (در مورد مقدار مىفرماید: «والذاكرین اللّه كثیرا» و در مورد كیفیّت مىفرماید: « والقانتین» كه اطاعت همراه با فروتنى است.)
7- زن، حقّ مالكیّت و بخشش مالى دارد. «المتصدّقین والمتصدّقات»
8 - همهى توفیقات خود را از خدا بدانیم. (ذكر خدا در پایان كمالات آمده است.) «و الذاكرین اللّه كثیراً»
9- زن و مرد، در رشد كمالات معنوى و انسانى و دریافت پاداش یكسانند. «انّ المسلمین والمسلمات... اعدّ اللّه لهم»
10- عمل نیك، كلید بخشش الهى است. «اعدّ اللّه لهم مغفرة»
11- ابتدا بخشش الهى، سپس دریافت پاداش الهى. «مغفرة واجراً عظیما»
آیه (36)
وَ مَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لَا مُؤْمِنَةٍإِذَا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَن يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً مُّبِيناً
ترجمه
و هیچ مرد و زن با ایمانى حقّ ندارند هنگامى كه خدا و رسولش امرى را مقرّر كنند، از سوى خود امر دیگرى را اختیار كنند و هر كس خدا و رسولش را نافرمانى نماید، پس بدون شك به گمراهى آشكارى گرفتار شده است.
نکته ها
اگر مسلمانان تسلیم این آیه بودند، پس از آن كه پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله در غدیر خم به فرمان خداوند علىعلیه السلام را به جانشینى خود و رهبرى امّت اسلام معرّفى كرد و فرمود: «من كنت مولاه فهذا علىّ مولاه» دیگرى را بر علىعلیه السلام ترجیح نمىدادند.
این آیه زمینه ساز آیهى بعد است كه به پیامبر مىفرماید: تو باید سنّتهاى غلط را بشكنى و مردم حقّ ندارند در برابر خواست خداوند اعمال سلیقه كنند.
این كه آیهى شریفه مىفرماید: انسان در برابر فرمان خدا و رسول اختیارى ندارد، نباید براى كسى مایه تعجّب باشد زیرا این كار، درست مانند این است كه پزشك با قاطعیّت به بیمار خود بگوید: تو حقّ ندارى غیر از آنچه من دستور دادهام غذا یا داروى مصرف كنى. خداوند نیز ما را از انتخاب آزاد، طبق میل شخصى در برابر فرامین الهى منع كرده است، زیرا او راه سعادت ما را بهتر از ما مىداند.
در روایت مىخوانیم كه رسول خداصلى الله علیه وآله فرمود: «یا عباد اللّه انتم كالمرضى و ربّ العالمین كالطّبیب ... اَلا فسلّموا للّه امره تكونوا من الفائزین»(395) اى بندگان خدا! شما همچون بیمار و خدا مانند طبیب است، مصلحت مریض در نسخه طبیب است نه آنچه بیمار تمایل دارد، پس تسلیم امر خدا باشید تا رستگار شوید.
در نظام حكومت دینى، خدا محورى بر دموكراسى و مردمسالارى حاكم است، زیرا نظر مردم مادامى ارزش دارد كه مخالفِ حكم خدا نباشد.395) میزان الحكمه، ج 4، ص 545 .
پيام ها
1- سنّ و سواد و نژاد و قدرت و ثروت و شهرت و قبیله و طرفدار و سازمانهاى بین المللى، هیچكدام سبب ایجاد حقّ در برابر قانون الهى نمىشود. «ما كان لمؤمن ولا مؤمنة»
2- نشانهى ایمان، تعبّد در برابر خدا و رسول است. «ما كان لمؤمن ولا مؤمنة...»
3- در تسلیم و تعبّد، زن و مرد تفاوتى ندارند. «لمؤمن ولا مؤمنة»
4- هر كس در برابر قانون خدا و سنّت پیامبر، قانونى بیاورد، در ایمان خود شك كند. «ما كان لمؤمن ولا مؤمنة»
5 - دستورهاى پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله، همچون دستورهاى خداوند واجب الاجراست. «اذا قضى اللّه و رسوله»
6- خدا و رسول بر امور مردم ولایت كامل دارند. «قضى اللّه و رسوله امراً»
7- اجتهاد در برابر نصّ، ممنوع است. (آن جا كه حكم الهى روشن است، هیچ كس حقّ اظهار نظر ندارد.) «ما كان - لهم الخیرة»
8 - آزادى انسان در چارچوب قوانین الهى است. «ما كان - لهم الخیرة»
9- عقل باید تابع وحى و سلیقه باید تابع وظیفه باشد. «ما كان - لهم الخیرة»
10- هر انتخاب و نظریّهاى كه مخالف قانون و قضاوت خدا و رسول باشد، معصیت و انحراف آشكار است. «و من یعص اللّه ... ضلالاً مبینا»
آیه (37)
وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِى أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِى فِى نَفْسِكَ مَااللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِّنْهَا وَطَراً زَوَّجْنَاكَهَا لِكَىْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِى أَزْوَاجِ أَدْعِيَآئِهِمْ إِذَا قَضَوْاْ مِنْهُنَّ وَطَراً وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً
ترجمه
و (به یاد آر) زمانى كه به (زید بن حارثه،) كسى كه خداوند بر او نعمت (اسلام و ایمان) داده بود و تو (نیز) به او نعمت (آزادى) داده بودى مىگفتى: همسرت را نگاه دار (و او را طلاق نده) و از خدا پروا كن و در دلت چیزى را پنهان مىداشتى كه خداوند آن را آشكار مىكند و از مردم مىترسیدى در حالى كه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسى. پس چون دوران كامیابى زید از همسرش پایان یافت (و از او جدا شد)، ما او را به همسرى تو در آوردیم تا در مورد ازدواج مؤمنان با زنان پسر خواندههایشان هنگامى كه طلاق گیرند مشكلى نباشد، و فرمان خداوند انجام شدنى است.
نکته ها
«اَدعیاء» جمع «دعى» به معناى پسر خوانده است. «وَطَر» به معناى نیاز و حاجت است.
به گفتهى اكثر مفسّران و مورّخان، این آیه مربوط به زید بن حارثه است. او بردهاى بود كه خدیجه به پیامبر اسلام بخشید و حضرت آزادش نمود. قبیلهى زید او را از خود راندند و پیامبر زید را فرزند خواندهى خود قرار داد. بعد از ظهور اسلام، زید به آیین محمد صلى الله علیه وآله گروید و از مسلمانان ممتاز و فرمانده لشكر در جنگ موته شد و در همان جنگ به شهادت رسید.
پیامبر از دختر عمّهاش زینب - كه زنى سرشناس و از نوههاى عبدالمطّلب بود - براى زید خواستگارى كرد. در آغاز، زینب خیال كرد حضرت او را براى خودش خواستگارى مىكند. امّا بعد كه فهمید براى زید است ناراحت شد، زیرا تا آن زمان هیچ زن آزادى (تا چه رسد به زنان سرشناس) همسر برده نمىشد. (گرچه بردهاى آزاد و پسر خواندهى پیامبر و از مسلمانان ممتاز باشد.)
پس از ازدواج، ناسازگارى بین آنان آغاز شد و زید تصمیم گرفت زینب را طلاق دهد. بارها نزد پیامبر رفت ولى آن حضرت به او مىفرمود: همسرت را نگاه دار و طلاق نده، «امسك علیك زوجك». به هر حال زید او را طلاق داد و دو ضربهى روحى و اجتماعى بر زینب وارد شد، یكى همسر زید شدن كه جامعهى آن روز این كار را نمىپسندید، دوم طلاق گرفتن.
پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله به امر خداوند مأمور شد تا دو سنّت جاهلى را بشكند.
الف: گرفتن همسر پسر خوانده كه در جاهلیّت مانند گرفتن همسرِ فرزند ناروا بود.
ب: گرفتن همسر بردهى خود كه این هم در آن زمان، زشت و ناروا بود.
پیامبر اكرم زینب را به ازدواج خود در آورد و به مردم اطعامى داد كه براى هیچ یك از همسران دیگرش نداد. چون در این آیه جملهى «زوّجناكها» آمده، یعنى ما زینب را به ازدواج تو در آوردیم تا عادات و رسوم جاهلى را با عمل تو بشكنیم؛ زینب نیز بر سایر همسران پیامبر مباهات مىكرد كه ازدواج شما به خواست پیامبر اكرم بوده ولى ازدواج من به فرمان خداوند متعال بوده است.
سؤال: مراد از جملهى «تُخفى فى نفسك مَا اللّه مُبدیه» كه خداوند به پیامبر اكرم مىفرماید: تو در دل، مسألهاى را پنهان داشتى كه خدا آن را آشكار مىكند؛ چیست؟
پاسخ: امام رضاعلیه السلام در پاسخ سؤالات مأمون پیرامون عصمت انبیا فرمود: خداوند نام همسران پیامبر را به آن حضرت آموخته بود و در میان آنان نام زینب دختر جحش نیز بود؛ حضرت دید او همسر زید است و چگونه زن زید همسر او خواهد شد؟ این معنا در دل حضرت بود كه با حكم خداوند به ازدواج پیامبر با زینب، حكمت آن آشكار شد.(396) بنابراین پیامبر هرگز كارى خلاف عصمت و مقام نبوّت انجام نداده و از قبل علاقهاى به هیچ زنى نداشت تا چه رسد به همسر زید، پسرخوانده خود! نعوذ باللّه.
اوامر دو گونه است: مولوى، كه باید عمل نمود و ارشادى كه عمل كردنش به سود انسان است. در این جا امر پیامبر اكرم، كه به زید فرمود: «امسك علیك زوجك» همسرت را نگاهدار، ارشادى بود وگرنه كسى كه خداوند با جملهى «انعم اللّه علیه» از او ستایش كرد، خلاف فرمان حضرت عمل نمىكرد. در آیهى قبل نیز خواندیم: «و ما كان لمؤمن ولا مؤمنة اذا قضى اللّه و رسوله امرا ان یكون لهم الخیرة»
پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله تصمیم و رغبتى براى ازدواج با زینب نداشت، لذا سفارش او به زید، حفظ همسرش بوده نه طلاق او. «امسك علیك زوجك... زوّجناكها»
با توجّه به دو آیهى بعد كه مىفرماید: مبلّغان واقعى از هیچ كس جز خدا نمىترسند، «ولا یخشون احد3 الاّ اللّه» مراد از ترس پیامبر در این آیه «و تخشى الناس»، ترس از جوسازىهایى بود كه به اهداف حضرت ضربه مىزد زیرا ممكن بود مردم بگویند: پیامبر با همسر یك برده یا با همسر فرزند خواندهاش ازدواج كرده است.396) تفاسیر المیزان و نورالثقلین؛ عیون الاخبار، ج1، ص281.
پيام ها
1- انبیا، مرجع رسیدگى به مسایل مردم بودند. (زید بن حارثه بارها طلاق همسرش را به حضرت اعلام كرد ولى پیامبر همواره مىفرمود: صبر كن.) «و اذ تقول»
2- خدا و رسول، ولىّ نعمت ما هستند. «انعم اللّه - انعمت»
3- در بیان نعمتها، ابتدا نعمتهاى معنوى و الهى را نام ببرید، سپس نعمتهاى مادّى و دنیوى، «انعم اللّه علیه»؛ كه مراد هدایت زید و اسلام آوردن اوست، «انعمت علیه»؛ كه مراد آزاد كردن زید از بردگى است.
4- اسلام و آزادى دو نعمت بزرگ است. «انعم اللّه علیه»؛ (توفیق مسلمان شدن. «انعمت علیه»؛ (آزاد كردن برده)
5 - اگر خواستید به جاى نام، صفتى از كسى ذكر كنید، بهترین صفاتش را نام ببرید. «لِلّذى انعم اللّه علیه و انعمت علیه»
6- هرگاه همسرى نزد شما شكایت كرد فوراً پیشنهاد جدایى ندهید. «امسك علیك زوجك» (اسلام طرفدار تحكیم بنیاد خانواده است.)
7- در امر به معروف از اهرم عاطفه و تقوا استفاده كنید. «امسك علیك زوجك اتّق اللّه»
8 - تقوا سبب تحكیم پیوند خانوادگى است. «امسك علیك زوجك و اتّق اللّه»
9- ولىّ نعمت بودن، ایجاد حقّ امر و نهى مىكند. «انعمت علیه امسك علیك زوجك»
10- لازمهى قاطعیّت و صلابت آن است كه با افكار فاسد و منحرف، گرچه افكار عمومى باشد مبارزه كنیم. «و تخشى الناس واللّه احقّ ان تخشاهُ»
11- در شكستن عادتهاى غلط اجتماعى، از هیاهوى مردم نترسید. «تخشى النّاس و اللّه احقّ ان تخشاه»
12- در اجراى فرمان خدا منتظر تأیید مجامع بین المللى نباشید. «تخشى النّاس واللّه احقّ ان تخشاهُ»
13- همهى طلاقها و جدایىها دلیل سركشى و ناشزه بودن زن نیست. (بى علاقگى زن به شوهر نباید دلیل عدم تمكین او باشد.) «قضى زیدٌ منها وطراً»
14- زناشویى از نیازهاى مهم انسان است. «وطراً» یعنى نیاز مهم واساسى.
15- مسائل زناشویى را با كنایه بگویید. «قضى زیدٌ منها وطراً»
16- رهبران دینى جامعه باید در شكستن سنّتهاى باطل پیشقدم باشند. «لكى لایكون على المؤمنین حرج» (هموار كردن راه حقّ براى دیگران یك ارزش است)
17- زنان بیوه محترم هستند و ازدواج با آنان كسر شأن نیست. «زوّجناكها» خداوند مىفرماید: این ازدواج را ما مقرّر كردیم.
18- پاى بندى به آداب و رسوم غیر الهى، زندگى را فلج مىكند. «لكى لا یكون على المؤمنین حَرَج»
19- ازدواج با همسر فرزند خوانده بعد از طلاق او جایز است. «اذا قضوا منهنّ وطراً» (فرزند خواندگى در اسلام بوده است.)
آیه (38)
مَا كَانَ عَلَى النَّبِىِّ مِنْ حَرَجٍ فِيَما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِى الَّذِينَ خَلَوْاْ مِن قَبْلُ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَّقْدُوراً
ترجمه
بر پیامبر در (انجام) آنچه خداوند براى او تعیین كرده هیچ سختى و محذورى نیست، چنان كه خداوند دربارهى انبیاى قبلى نیز این سنّت را قرار داده بود (كه آداب و رسوم جاهلى و بىاساس را بشكنند)، و فرمان خدا همواره سنجیده و اندازهگیرى شده است.
نکته ها
این آیه به منزله قطعنامهى آیه قبل است كه رهبر دینى باید خط شكن باشد و از ملامتها نترسد و منتظر رضایت این و آن نباشد.
امام رضاعلیه السلام فرمود: «چون خداوند مىدانست كه منافقان ازدواج پیامبر را با همسر زید كه پسرخوانده حضرت بود، دستاویز عیبجویى او قرار خواهند داد، این آیه را نازل كرد».(397)397) تفسیر نورالثقلین و عیون الاخبار، ج1، ص203.
پيام ها
1- پیامبر نباید در انجام فرمان خدا به جوّسازىها و مانع تراشىها اعتنا كند. «ما كان على النبى ...»
2- پیامبر، ممكن است وظایف و دستورهاى اختصاصى نیز داشته باشد. «فرض اللّه له»
3- همهى انبیا، خط شكن، و با افكار منحرف عمومى درگیر بودهاند. «من قبل»
4- سنّت خدا در شكستن سنّتهاى غلط است. «سنّة اللّه»
5 - فرمانهاى الهى، حساب شده و لازم الاجراست. «امر اللّه قدراً مقدورا»
آیه (39)
ألَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ وَ كَفَى بِاللَّهِ حَسِيباً
ترجمه
كسانى كه پیامهاى الهى را ابلاغ مىكنند و از خدا مىترسند، و از هیچ كس جز خدا بیم ندارند، و خداوند براى حسابرسى كافى است.
نکته ها
در این آیه سخن از قاطعیّت و شهامت مبلّغ در ابلاغ دستورهاى الهى به مردم است، ولى باید بدانیم كه در مواردى مدارا، نرمش و سكوت براى جذب قلوب لازم است.
خشیت غیر از خوف است، خشیت تأثر قلبى است كه از عظمتِ امرى ناشى مىشود، ولى خوف انتظار وقوع امر ناپسندى است كه موجب پرهیز از آن مىشود. انبیا هیچ گونه خشیتى از غیر خدا ندارند، زیرا تنها خداوند را بزرگ مىبینند.
پيام ها
1- موفقیّت در تبلیغ، شرایطى دارد:
الف: تداوم تبلیغ. «یبلّغون»
ب: تقوا در عمل. «یخشونه»
ج: شهامت و قاطعیّت. «ولا یخشون احداً الا اللّه»
د: توكّل به خدا. «و كفى باللّه حسیبا»
2- همیشه تبلیغ با سخنرانى نیست، گاهى باید با عمل، حكم خدا را روشن ساخت. (در دو آیه قبل فرمود: زن زید را بگیر تا خرافهاى را از میان بردارى، آنگاه در این آیه مىفرماید:) «الّذین یبلّغون رسالات اللّه»
3- مبلّغان الهى، همواره دشمنان سرسخت وتهدیدكننده دارند. «لایخشون احداً»
4- خدا ترسى مقدّمهى شجاعت و شهامت است. «یخشونه ولا یخشون احداً»
5 - مبلّغان الهى بدانند كه حساب صبر و تحمّل آنان با خداست. «كفى باللّه حسیبا»
مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيماً
ترجمه
محمّد صلى الله علیه وآله، پدر هیچ یك از مردان شما نبوده و نیست، بلكه رسول خدا و خاتم پیامبران است؛ و خداوند به همه چیز آگاه است.
نکته ها
در این آیه هم كلمه «رسول» و هم كلمه «نبىّ» آمده است. «رسول» صاحب كتاب و «نبىّ» خبر دهنده است، یا آنكه «رسول» پیامآور و «نبىّ» انجام دهنده رسالت است.(398)
«خاتَم» به معناى نگین انگشتر است كه در قدیم با حك كردن نام خود بر روى آن، پایان نامهها و دستورها را با آن مُهر مىكردند. خاتم و در اینجا كنایه از آخرین پیامبر بودن است.
گرچه در قرآن آیات فراوانى بیانگر جهان شمولى و جاودانگى آیین حضرت محمّدصلى الله علیه وآله است، مانند: «للعالمین نذیرا»(399)، «لانذركم به و من بلغ»(400)، «كافّة للناس»(401) و در روایات، حدیث متواتر «لا نبىّ بعدى» و حدیث معروف «حلال محمّد حلال ابداً الى یوم القیامة»(402) و دهها حدیث دیگر بر این مطلب تأكید كردهاند، ولى این آیه روشنترین دلیل بر خاتمیّت پیامبر اسلام است.
این آیه تنها آیهاى است كه هم نام پیامبر و هم رسالت پیامبر را در قالب دو عنوان ذكر كرده است: «محمّد»، «رسول اللّه»، «خاتم النّبیّین»
چند سؤال
1. چرا پس از اسلام انسانها به پیامبر جدید نیاز ندارند؟
پاسخ: دلیل اصلىِ تجدید نبوّتها و آمدن پیامبران جدید، دو چیز بوده است: یكى تحریف دین سابق، به گونهاى كه از كتاب خدا و تعالیم پیامبر پیشین امور بسیارى تحریف شده باشد و دیگرى تكامل بشر در طول تاریخ كه مقتضى نزول قوانین جامعتر و كاملتر بود.
امّا پس از پیامبر اسلام، این دو امر واقع نشده است. زیرا اوّلاً قرآن، بدون آنكه كلمهاى از آن تحریف شود، در میان مردم باقى است و ثانیاً جامعترین و كاملترین قوانین در آن مطرح شده و بر اساس علم خداوند، تا روز قیامت هیچ نیازى براى بشر نیست، مگر آنكه حكمش در اسلام بیان شده است.
2. چگونه نیازهاى متغیّر انسان با خاتمیّت دین سازگار است؟
پاسخ: انسان در مراحل تحصیلى خود تا درجهى اجتهاد و دكترى به استاد نیاز دارد، پس از آن به مرحلهاى مىرسد كه مىتواند بدون استاد، نیازهاى خود را از مطالبى كه آموخته به دست آورد. باب اجتهاد باز است و مىتوان قوانین مورد نیاز را از قواعد كلّى استنباط كرد. البتّه بر اساس اصولى كه فقها براى استخراج احكام تدوین نمودهاند.
3. چرا رابطه بشر با عالم غیب قطع شد؟
پاسخ: وحى نازل نمىشود ولى رابطه با غیب همچنان باقى است، امام معصومعلیه السلام حضور دارد و فرشتگان الهى بر او نازل مىشوند،(403) امدادهاى غیبى به انسانهاى شایسته مىرسد؛ حتّى افراد عادى اگر متّقى باشند نور الهى پیدا مىكنند و خداوند راه حقّ را به نحوى به آنان نشان مىدهد. «اتّقوا اللّه... یجعل لكم نورا»(404)
398) معجمالفروق اللغویة.
399) فرقان، 1 .
400) انعام، 19 .
401) سبأ، 28 .
402) كافى، ج1، ص 58 .
403) بنگرید به اصول كافى بحث امامت.
404) حدید، 28.
پيام ها
1- پسرخوانده هرگز پسر نیستو پدرخوانده نیز پدر نیست تا ازدواج او با همسر مطلّقهى پسرخواندهاش جایز نباشد. «ما كان محمّد أبا أحد و رجالكم»
2- حكم مادرى همسران پیامبر براى مردم، (كه در آیه 6 مطرح شد) دلیل حكم پدرى آن حضرت نیست. «ما كان محمّد أبا أحد...»
3- خاتمیّت پیامبر اسلام، بر اساس علم و حكمت الهى است. «خاتم النبیّین - اللّه بكلّ شىء علیما»
آیه (41 و 42)
يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً
وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلاً
ترجمه
اى كسانى كه ایمان آوردهاید! خدا را بسیار یاد كنید.
و او را در هر صبح و شام تسبیح نمایید (و به پاكى بستایید).
نکته ها
یاد خداوند تنها با زبان و گفتار نیست، بلكه در هر فكر، كار و حركتى رضایت خداوند را در نظر داشتن است.
قرآن براى ذكر خدا آثار و بركاتى بیان كرده و یكى از دلایل نماز را ذكر خدا دانسته است، «اقم الصلاة لذكرى»(405) یاد خدا تنها وسیلهى آرامش دلهاست. «الا بذكر اللّه تطمئن القلوب»(406) و روح آرام و نفس مطمئنّ به پرواز در مىآید و به حقّ مىرسد. «یا ایّتها النّفس المطمئنّة . اِرجعى الى ربّك»(407) و اعراض از ذكر خدا زندگى نكبت بارى را به همراه دارد «و مَن اَعرض عن ذكرى فانّ له معیشة ضَنكا»(408)
گفتهاند: تسبیحات حضرت زهرا علیها السلام نمونهاى از ذكر كثیر است.(409)
رسول اكرمصلى الله علیه وآله فرمود: هر كس زبان ذاكر داشته باشد، خیر دنیا و آخرت به او عطا شده است. و امام صادقعلیه السلام فرمود: هر چیزى حدّى دارد جز ذكر خدا.
در حدیث مىخوانیم: قلب و روح، مثل آهن زنگ مىزند و ذكر خدا وسیلهى روشنى و جلاى آن است.
در روایات آمده است: ذكر خدا تنها با زبان نیست، ذكر واقعى آن است كه هنگام حلال و حرام یاد خدا كنیم و از گناه دست برداریم.(410)
405) طه، 14.
406) رعد، 28.
407) فجر، 27 - 28.
408) طه، 124.
409) كافى، ج2، ص500.
410) میزان الحكمة و سفینةالبحار (ذكر).
پيام ها
1- خطاب زیبا و محرمانه، وسیلهى جذب مردم و زمینهى پذیرش آنان است. «یا ایّها الّذین آمنوا»
2- یاد خداوند، زمانى در انسان مؤثّر است كه مستمرّ و بسیار باشد. «اُذكروا اللّه ذكراً كثیرا»
3- بهترین ذكر خدا، تسبیح و تنزیه اوست. «اذكروا اللّه... و سبّحوه»
4- آغاز و پایان روز را با تسبیح و یاد خدا بگذرانیم. «سبّحوه بُكرةً و اصیلاً»
آیه (43)
هُوَ الَّذِى يُصَلِّى عَلَيْكُمْ وَمَلَآئِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً
ترجمه
او كسى است كه بر شما درود مىفرستد و فرشتگان او (نیز بر شما درود مىفرستند) تا شما را از تاریكىها (كفر، شرك، جهل، تفرقه و خرافات) به سوى نور (ایمان، تقوا، علم و وحدت) در آورند و او به مؤمنان مهربان است.
نکته ها
در آیهى قبل فرمود: خدا را بسیار یاد كنید. در این آیه مىفرماید: خداوند بر شما صلوات مىفرستد؛ گویا صلوات خدا ذكر كثیر شماست، مثل آیهى «اُذكرونى اَذكركم»(411)
411) بقره، 152.
پيام ها
1- راه دعوت مردم به دین، درود و رحمت است. «یُصلّى علیكم ... لیخرجكم»
2- فرشتگان، هم بر مؤمنان درود مىفرستند، «یصلّى علیكم و ملائكته لیخرجكم» و هم براى آنان استغفار مىكنند. «و یستغفرون للذین آمنوا»(412)
3- انسان در خارج شدن از ظلمات، به امداد الهى نیاز دارد و عقل و علم بشر كافى نیست. «هو الّذى یصلّى ... لیخرجكم من الظلمات»
4- تاریكىها، متعدّد است. «الظلمات» تاریكى جهل، شرك، تفرقه، غفلت و خرافات.
5 - ایمان به خداوند و حقایق الهى، نور راه انسان است. «الى النور و كان بالمؤمنین»
6- ایمان، كلید دریافت رحمت ویژهى الهى است. «بالمؤمنین رحیماً»412) غافر، 7.
آیه (44)
تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلاَمٌ وَأَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً كَرِيماً
ترجمه
تحیّت آنان در روزى كه خدا را ملاقات كنند سلام است؛ و خداوند براى آنان پاداشى نیكو فراهم كرده است.
نکته ها
كلمهى «تحیّت» از «حیات»، به معناى دعا كردن براى سلامتى و حیات دیگران است.
مراد از «یوم یلقونه»، «روز ملاقات»، روز رستاخیز است كه با كنار رفتن پردهها، انسان به مقام شهود باطنى و دید قلبى مىرسد، گویا خدا را ملاقات مىكند.(413)
سلام، هم از طرف خداست. «سلام قولاً من ربّ رحیم»(414)
هم از سوى فرشتگان است. «سلام علیكم بما صبرتم»(415)
هم نشانهى سلامتى است. «ادخلوها بسلام آمنین»(416)
هم سخن رسمى بهشتیان است. «قیلاً سلاماً سلاماً»(417)
413) تفسیر نمونه.
414) یس، 58 .
415) رعد، 24 .
416) حجر، 46 .
417) واقعه، 26 .
پيام ها
1- سلام، درودِ بهشتى و بهشتیان است. «تحیّتهم... سلام»
2- پاداشهاى الهى، هم بزرگوارانه است، هم بزرگ و گرانقدر. «اجراً كریماً»، «اجراً عظیماً»(418)418) نساء، 40.
آیه (45 و 46)
يَآ أَيُّهَا النَّبِىُّ إِنَّآ أَرْسَلْنَاكَ شَاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِيراً
وَ دَاعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجاً مُّنِيراً
ترجمه
اى پیامبر! همانا ما تو را گواه (بر مردم) و بشارت دهنده و بیمدهنده فرستادیم.
و (نیز) دعوت كننده به سوى خدا به فرمان او و چراغى تابان (قرار دادیم).
نکته ها
در این دو آیه، نقش پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله در جامعه بیان شده است.
او مردم را به سوى خدا دعوت مىكند و شیوهى او در این دعوت، بشارت و انذار است، امّا نه فقط با زبان، بلكه عمل او نیز حجّت بر مردم و الگویى براى آنان است.
پيام ها
1- باید نقش و مسئولیّت افراد را به آنان و جامعه اعلام كرد. «یا ایّها النبى انّا ارسلناك...»
2- در برابر نیشها و آزار دشمن، تجلیل لازم است. «ارسلناك شاهداً و...»
(در آیهى بعد مىخوانیم: «وَدَعْ اَذاهم»)
3- پیامبر بر اعمال مردم گواه است. «شاهداً»
4- كسى مىتواند بشارت و هشدار دهد كه بر اعمال و رفتار مردم شاهد و در صحنه حاضر باشد. «شاهداً و مبشّراً»
5 - در تبلیغ و تربیت، بشارت و انذار هر دو لازم است. «مبشّراً و نذیرا»
6- بشارت و انذار، وسیلهى دعوت انبیاست. «مبشّرا و نذیرا و داعیاً»
7- انبیا مردم را به سوى خدا دعوت مىكنند، نه خود. «داعیاً الى اللّه»
8 - انبیا نیز در برابر خداوند از خود استقلالى ندارند و موفقیّت و دعوت آنان با اذن الهى است. «باذنه»
9- پیامبر در جامعه، چراغ هدایتى است كه نور آن سبب رشد، حركت و تشخیص است. «سراجاً منیرا»
آیه (47 و 48)
وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ بِأَنَّ لَهُم مِّنَ اللَّهِ فَضْلاً كَبِيراً
وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ وَدَعْ أَذَاهُمْ وَتَوكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفَى بِاللَّهِ وَكِيلاً
ترجمه
و به مؤمنان بشارت ده كه براى آنان از سوى خداوند بخششى بزرگ است.
و كافران و منافقان را اطاعت مكن، و به آزارشان اعتنا مكن، و بر خدا توكّل نما كه خداوند براى وكالت كافى است.
نکته ها
بىاعتنایى به آزار و اذیّت دشمنان به معناى سستى و كوتاهى در برخورد با آنان نیست، بلكه به معناى توكّل و امیدوارى به رحمت الهى، دلسرد نشدن از برخوردهاى آنان است.
پیامبر، از جانب خداوند مأمور مىشود تا به مؤمنان بشارت دهد كه لطف و فضل ویژه او شامل حال آنان مىشود و این خود بزرگترین لطف خداست.
این آیه، «و بشّر ...» مصداق و نمونهى آیهى قبل است كه فرمود: «مبشّراً».
پيام ها
1- ایمان، شرط دریافت الطاف ویژهى الهى است. «بشّر المؤمنین»
2- رهبر باید به مؤمنان بشارت دهد. «بشّر المؤمنین»
3- رفتار خدا با مؤمنان بر اساس فضل است. «من اللّه فضلاً» البتّه تفضّلات الهى بر بندگان، داراى درجات و مراتبى است. «فضلاً كبیراً»
4- كسى كه به سرچشمهى قدرتِ حقّ دلگرم شد، مىتواند از منحرفان جدا شود. «من اللّه فضلا كبیرا - ولا تطع ...»
5 - بى اعتنایى به كار شكنىهاى كفّار و منافقان و مقاومت در برابر خواستههاى آنان، به توكّل نیاز دارد. «لا تطع - دَع اَذاهم - توكّل»
6- كفّار و منافقان در یك خط هستند. «ولا تطع الكافرین و المنافقین» كار هر دو آزار دادن مؤمنان است. «اذاهم»
7- در شرایطى، رهبر باید فقط ارشاد كند و به فكر مقابله به مثل و انتقام از مخالفان نباشد. «دَع اَذاهم»
8 - به خداوند توكّل كنیم، زیرا او وكیل لایق و با كفایتى است. «و كفى باللّه وكیلا»
آیه (49)
يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا نَكَحْتُمُ الْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ فَمَا لَكُمْ عَلَيْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَهَا فَمَتِعُوهُنَّ وَ سَرِّحُوهُنَّ سَرَاحاً جَمِيلاً
ترجمه
اى كسانى كه ایمان آوردهاید! هرگاه زنان با ایمان را به همسرى گرفتید و پیش از آن كه با آنان آمیزش كنید طلاقشان دادید، عدّهاى براى شما به عهده آنان نیست تا حسابش را نگهدارید، پس آنها را (با پرداخت مهریه و هدیهى مناسبى) بهرهمند سازید و به طرز شایستهاى رهایشان كنید.
نکته ها
مراد از «نكاح»، عقد ازدواج و مراد از «تماس» آمیزش جنسى و مراد از «سراحاً جمیلاً» طلاق بدون خصومت و خشونت است.
«عِدّة» به مدّتى گویند كه زنان پس از طلاق، باید تا پایان آن صبر كنند و همسر دیگرى نگیرند. عدّهى طلاق زن، سه مرتبه حیض شدن و پاك شدن و عدّهى وفات شوهرش چهار ماه و ده روز است.
چند گروه از زنان به عدّه نیاز ندارند: یك گروه كسانى هستند كه پس از عقد، تماس جنسى نداشتهاند، گروه دیگر، زنان یائسهاند كه از بچّهدار شدن مأیوساند. (زنان 50 و 60 ساله)
در آیهى 236 سوره بقره نیز خواندیم كه هدیه مرد به همسر مطلّقهى قبل از آمیزش، باید به قدر معروف و توانایى باشد. «على الموسع قدره و على المقتر قدره متاعاً بالمعروف»
امام باقرعلیه السلام فرمود: این گونه زنان (طلاق داده شده) با وحشت و غصّه و شماتت دیگران به خانهى پدر بر مىگردند و لذا باید به مقدارى كه توان دارید، با هدیه دل آنان را آرام كنید. «فمتّعوهن و سرّحوهنّ»
پيام ها
1- لازمهى ایمان، عمل به دستورهاى خداوند است. «یا أیّها الّذین آمنوا اذا نكحتم...»
2- اختیار طلاق، با مرد است. «طلّقتم» مگر مواردى كه در شرع مشخّص شده است.
3- مهمترین شرط ازدواج، ایمان است. «آمنوا... نكحتم المؤمنات»
4- طلاق، نشانهى شكست دینى نیست. «المؤمنات - طلّقتموهنّ»
5 - عدّه، حقّ مرد بر زن است تا اگر خواست رجوع كند، امّا در طلاق قبل از تماس، مرد حقّ رجوع ندارد. «فما لكم علیهنّ من عدّة»
6- ضربههاى روحى باید جبران شود. در طلاقِ پس از عقد، روحیهّ زن خرد مىشود كه با پرداخت مهریهاى مناسب، بخشى از آن جبران مىشود. «فمتّعوهنّ»
7- جدایى و طلاق به معناى كینه و خشونت نیست. «سرّحوهنّ سراحاً جمیلاً»
آیه (50)
يَآ أَيُّهَا النَّبِىُّ إِنَّآ أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ الَّتِى آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّآ أَفَآءَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِكَ وَ بَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَات خَالاَتِكَ الَّتِى هَاجَرْنَ مَعَكَ وَامْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِىِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِىُّ أَن يَسْتَنْكِحَهَا خَالِصَةً لَّكَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَيْهِمْ فِى أَزْوَاجِهِمْ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ لِكَيْلَا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِيماً
ترجمه
اى پیامبر! ما براى تو همسرانى را كه مهرشان را پرداختهاى حلال كردیم و همچنین كنیزانى را كه (به عنوان غنایم جنگى) خداوند بر تو ارزانى داشته و مالك شدى (بر تو حلال كردیم) و نیز (ازدواج با) دختران عمویت و دختران عمّههایت ودختران دایى و دختران خالههایت را كه با تو هجرت كردهاند، (براى تو حلال كردیم،) و زن با ایمانى كه خود را به پیامبر ببخشد (و مهریّهاى از حضرت نخواهد) اگر پیامبر بخواهد مىتواند او را به عقد خویش در آورد؛ (این قانونِ عقد بدون مهریّه) مخصوص توست نه دیگر مؤمنان؛ همانا مىدانیم كه براى مؤمنان دربارهى همسران و كنیزانشان چه حكمى كردهایم، (این براى آن است كه) تا براى تو مشكلى نباشد، و خداوند آمرزندهى مهربان است.
نکته ها
«اَفاءَ» از «فِیىءْ» به اموالى گفته مىشود كه بدون جنگ به دست مسلمانان مىرسد. در عرب كلمات «عمّ» و «خال» به صورت جنس به كار مىرود و همهى عموها و دایىها را شامل شود، ولى «عمّة» و «خالة» به صورت جمع مىآید. «عمّاتك»، «خالاتك»
در اسلام سه نوع نكاح وجود دارد:
الف: نكاح با مهریّه (خواه دایم یا موقّت).
ب: نكاح از طریق مالك شدن كنیز.
ج: نكاح بدون مهریّه، كه زنى خود را به مردى ببخشد.
نوع اوّل و دوم براى عموم است و نوع سوم تنها براى پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله بوده است. روزى عایشه گفت: یا رسول الله! خداوند هواى تو را دارد. پیامبر فرمود: «و انك ان اطعت اللّه سارع فى هواك»(419) تو نیز اگر مطیع خدا باشى، امتیازاتى به تو مىدهد.
بر پیامبر جهاد یك تنه واجب بود. «لا تكلّف الا نفسك و حرّض المؤمنین»(420) بر پیامبر نماز شب واجب بود و ... اكنون یك امتیاز مادّى در برابر آن همه سختى(421) چیزى نیست.
سؤال: چرا پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله زنان متعدّد داشت؟
پاسخ: اوّلاً: در ازدواجهاى رسول خداصلى الله علیه وآله مسأله شهوت محور نبوده است، زیرا پیامبر عزیز اسلام از 25 سالگى تا 53 سالگى فقط با خدیجه زندگى كرد، زنى كه هنگام ازدواج سنّش پانزده سال از حضرت بیشتر بود و پیامبر تا او را داشت با دیگرى ازدواج نكرد.
ثانیاً: تمام قبایل علیه حضرت بودند و پیامبر باید با طرحى دقیق این وحدت نا مقّدس را مىشكست و بهترین و سادهترین و ارزانترین و طبیعىترین راه این بود كه پیامبر داماد قبایل مختلف شود و مردم طبق رسوم آن زمان حمایت داماد را بر خود لازم مىدانستند و پیامبر بدین وسیله مىتوانست مشكلات راه تبلیغ دین را هموار كند.
ثالثاً: بعضى ازدواجها براى مبارزه با آداب و رسوم غلط بود. نظیر ازدواج پیامبر با زینب دختر عمّهاش كه در آیهى 37 همین سوره گذشت.
رابعاً: پیامبر بعضى زنان را تنها عقد نمود و با آنان همبستر نشد و از بعضى قبایل تنها خواستگارى نمود و عقد هم نكرد و همین رفتارها وسیلهى ارتباط مىشد.
خامساً: اگر هدف مسألهى جنسى بود باید از این همه همسر فرزندان بسیارى مىداشت.
سادساً: عایشه بسیار كوچك بود كه به عقد پیامبر درآمد و مدّتها گذشت تا توانست همسر واقعى حضرت باشد. اگر هدف مسایل جنسى باشد انسان با بچّه ازدواج نمىكند.
سابعاً: ما نباید پیامبر را با خود مقایسه كنیم؛ ما با داشتن یك همسر از بسیارى توفیقات باز مىمانیم، ولى پیامبر اكرم با داشتن چند همسر چنان غرق در عرفان و مناجات و تبلیغ بود كه خداوند به حضرت خطاب مىكند: چرا این قدر به خاطر هدایت مردم حرص مىخورى «لعلّك باخع نفسك»(422) چرا خود را به مشقّت مىاندازى، «لتشقى»(423) چرا حلالهایى را بر خود حرام مىكنى، «لم تُحرّم ...» آرى، نسیم تند معرفت، خیمهى وجودى پیامبر را چنان بلند مىكرد كه این همه زن، نمىتوانست آن را از پرواز باز دارد.
به هر حال، ازدواجهاى مجدّد پیامبر بعد از سنّ 53 سالگى بوده است، آن هم با زنان بیوه و متروكه یا داغدیده، با تمایل كامل آنان به ازدواج و اجراى عدالت از سوى پیامبر و آموختن درس عملى براى اداره چند همسر و انتخاب زندگى ساده و بى توجّهى به خواستههاى تجّمل گرایانهى برخى همسران. علاوه بر همهى اینها در آن زمان داشتن چند همسر هیچ عیبى نبوده است و گاهى همسر اوّل به خواستگارى همسر دوم مىرفت و دهها نكتهى دیگر كه باید در آنها دقّت نمود.
419) بحار، ج22، ص180.
420) نساء، 84 .
421) رسول خداصلى الله علیه وآله فرمود: هیچ پیامبرى چنان كه من اذیّت شدهام آزار ندیده است. «ما اوذى نبّى مثل ما اوذیت»
422) شعراء، 3.
423) طه، 2.
پيام ها
1- تعیین حلال و حرام به دست خداست. «انّا احللنا لك» (حتّى پیامبر در مسایل فردى تابع قانون الهى است.)
2- مهریه براى زن لازم و پرداخت آن از سوى مرد واجب است. «آتیت اجورهن»
3- غرایز جنسى را جدّى بگیرید، حتّى كنیزان باید كامیاب باشند. «ما ملكت یمینك»
4- اسلام براى شخص پیامبر، تكالیف و همچنین امتیازات خاص قرار داده است. «خالصة لك»
5- تعیین زنانى كه مىتوان با آنان ازدواج كرد، از سوى خداوند است. «فرضنا علیهم فى ازواجهم»
6- خداوند دوست ندارد پیامبر در تنگنا قرار گیرد. «لكیلا یكون علیك حرج»
آیه (51)
تُرْجِى مَن تَشَآءُ مِنْهُنَّ وَتُْوِى إِلَيْكَ مَن تَشَآءُ وَمَنِ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكَ ذَلِكَ أَدْنَى أَن تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ وَلَا يَحْزَنَّ وَ يَرْضَيْنَ بِمَآ آتَيْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِى قُلُوبِكُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيماً حَلِيماً
ترجمه
از همسرانت هر كدام را خواستى مىتوانى (نوبت او را) مؤخّردارى و هر كه را خواهى نزد خود جاى دهى، و بر تو باكى نیست هر كدام را كه (براى مدّتى) ترك كردهاى دوباره طلب كنى؛ این (حكم) براى آن كه چشمانشان روشن شود و ناراحت نشوند و همهى آنان به آنچه در اختیارشان مىگذارى راضى باشند مناسبتر است، و خداوند آنچه را در دلهاى شماست مىداند، و خداوند دانا و بردبار است.
نکته ها
كلمه «تُرجى»، از «ارجاء» به معناى تأخیر انداختن و «تُؤى» از «مأوى» به معناى مكان دادن است. این دو كلمه كنایه از طلاق و نگهدارى یا تأخیر و تقدّم در همبسترى است.
اجراى عدالت در میان همسران واجب است، ولیكن پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله به دلیل مشكلات فراوان و جهاد با دشمنان و تلاش براى جامعه، از طرف خداوند مجاز بود كه موعد همسران خود را تغییر دهد، به جاى این كه هر شب در منزل یكى از آنان باشد، چند شب پیاپى در یك جا بماند، بعد چند شب دیگر منزل دیگرى باشد.(424) البتّه بعضى مفسّران این آیه را دربارهى اختیار پیامبر در كم و زیاد كردن نفقه همسران یا رد كردن تقاضاى زنان هبهاى و بعد پذیرفتن آنها و یا طلاق اولیّه و رجوع ثانوى تفسیر كردهاند.
424) مستفاد از حدیثى در كافى، ج5، ص388.
پيام ها
1- براى افرادى كه مسئولیّتهاى سنگین دارند باید اختیاراتى ویژه گذاشت. «ترجى من تشاء» (كسانى كه عدالت و تقوا و عملكردشان براى همه روشن است، مىتوانند در همان چهار چوب عدل و تقوا در زندگى خود تغییراتى ایجاد كنند. چنانكه همسران پیامبرصلى الله علیه وآله به موضع و تصمیم عادلانه آن حضرت درباره تأخیر و تقدّم همخوابگى با هریك از آنان اطمینان خاطر داشتند.)
2- اختیارات پیامبر، به معناى نادیده گرفتن حقّ همسران نیست. «تقرّ اعینهنّ - لا یحزنّ - یرضین»
3- چشم همسر به دو چیز روشن مىشود: یكى نداشتن غم و دیگرى رضایت قلبى. «تقرّ اعینهنّ و لایحزنّ و یرضینَ»
4- راضى كردن همسر نباید مخصوص روزهاى اول زندگى باشد، بلكه باید همواره چنین باشد. «و یرضین»
5 - جلب رضایت صد در صد چند همسر، محال عادّى است، ولى باید چنان برنامهریزى كرد كه به این امر نزدیك باشد. «ادنى ان... یرضین»
6- مرد باید درصدد راضى كردن تمام همسران خود باشد. «كلّهنّ»
7- احكام الهى براى برقرارى عدالت و حفظ حقوق خانواده است، گرچه در دلها توقّع چیز دیگرى باشد. «واللّه یعلم ما فى قلوبكم»
8 - احكام خانواده در اسلام، از سرچشمهى علم الهى است. «كان اللّه علیماً»
آیه (52)
لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَآءُ مِن بَعْدُ وَلَا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ وَ كَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَىْءٍ رَّقِيباً
ترجمه
از این پس، هیچ زنى بر تو حلال نیست، و نباید (همسرانت را رها كنى و) همسر دیگرى به جاى آنان بگیرى، هر چند زیبایى آنان تو را به شگفت آورد، مگر كنیزانى كه مالك آنها مىشوى؛ و خداوند بر هر چیزى مراقب است.
نکته ها
پیامبراكرمصلى الله علیه وآله از طرف برخى قبایل تحت فشار بود تا همسرى از آنان بگیرد و آنان افتخار كنند كه رسول خدا داماد آنهاست. پیامبر طبق مصالحى زنانى را به ازدواج خویش در آورد امّا این آیه تداوم این كار را منع فرمود.
پيام ها
1- در قرآن، احكام ثابت و متغیّر وجود دارد. «لا یحلّ.. من بعد» آرى، عنصر زمان، مىتواند در اجراى احكام مؤثّر باشد.
2- تعدّد همسر حتّى براى پیامبر محدودیّت دارد. «لا یحلّ.. من بعد»
3- خداوند مراقب كسانى است كه به خاطر زیبایى زنى را جایگزین همسر اول خود مىنمایند. «رقیباً»
4- پیامبر موظف است حلال و حرام كار خود را از خداوند بگیرد. «لا یحلّ لك»
آیه (53)
يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لَا تَدْخُلُواْ بُيُوتَ النَّبِىِّ إِلَّا أَن يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُواْ فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُواْ وَلَا مُسْتَئْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَ لِكُمْ كَانَ يُؤْذِى النَّبِىَّ فَيَسْتَحْىِ مِنكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْىِ مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِن وَرَآءِ حِجَابٍ ذَ لِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَ مَا كَانَ لَكُمْ أَن تُؤْذُواْ رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَن تَنكِحُواْ أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذَ لِكُمْ كَانَ عِندَ اللَّهِ عَظِيماً
ترجمه
اى كسانى كه ایمان آوردهاید! به خانه پیامبر وارد نشوید مگر آن كه به شما اجازه داده شود براى خوردن غذا، (به شرط آن كه قبل از موعد نیایید) و در انتظار وقت غذا نباشید؛ ولى هرگاه دعوت شدید پس داخل شوید، و وقتى غذا خوردید پراكنده شوید، و (بعد از خوردن غذا) به گفتگو نپردازید؛ همانا این (گفتگوهاى پس از غذا) پیامبر را آزار مىدهد، امّا او از شما شرم مىكند (و چیزى نمىگوید) ولى خداوند از (گفتن) حقّ شرم ندارد. و هرگاه از همسران پیامبر چیزى از وسایل زندگى (به عنوان عاریت) خواستید از پشت پرده بخواهید؛ این رفتار براى دلهاى شما و دلهاى آنان به پاكى و پاكدامنى است و شما حقّ ندارید كه رسول خدا را آزار دهید و با همسران او پس از رحلتش ازدواج كنید كه این كار نزد خداوند (گناهى) بزرگ است.
نکته ها
اجازه گرفتن براى ورود به خانهى دیگران، مخصوص خانهى پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله نیست، همان گونه كه در سورهى نور مىخوانیم: «لا تدخلوا بیوتاً غیر بیوتكم حتّى تستأنسوا»(425)
در این آیه قسمتهایى از آداب مهمانى مطرح شده، و در آیات دیگر بخشهاى دیگرى از آن آمده است:
* هنگام ورود، سلام كنید. «فسلّموا»(426)
* اگر جواب ردّ دادند ناراحت نشوید و برگردید. «اذا قیل لكم ارجعوا فارجعوا»(427)
* نوع پذیرایى به خصوص اگر دعوت كردهاید، خوب باشد. «و جاء بعجل حنیذ»(428)
* سفره را نزد مهمان ببرید، نه آنكه مهمان را به محل پذیرایى ببرید. «فقرّبه الیهم»(429)
در روایات نیز دهها نكته و دستور پیرامون آن وارد شده است.
«اِناه» به معناى پخته شدن غذاست و «غیر ناظرین اناه» یعنى مهمان زودتر از وقت پذیرایى نیاید تا منتظر پخته شدن غذا بماند.
خانهى پیامبر، اتاقهاى متعدّد داشته و هریك از همسران در اتاقى زندگى مىكردند. «بیوت النبىّ»
خطابهایى كه در این آیه درباره زنان پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله آمده است، در حقیقت مربوط به همهى زنان مسلمان است، به دلیل «اطهر لقلوبكم و قلوبهنّ» كه خداوند دربارهى هر زن و مردى پاكدلى را مىخواهد.
چون خطر سوء استفاده از همسران پیامبر، مهمتر از حقّ شخصى آنهاست، باید بعد از پیامبر حقّ ازدواج با دیگران از آنان سلب شود. «ولا ان تنكحوا ازواجه»
425) نور، 27 .
426) نور، 61.
427) نور، 28.
428) هود، 69.
429) ذاریات، 27.
پيام ها
1- ایمان، مستلزم رعایت ادب و آداب اجتماعى است. «یا ایها الّذین آمنوا لا تدخلوا...»
2- حقّ آرامش در مسكن براى همگان محترم است، خصوصاً براى رسولخداصلى الله علیه وآله. «لا تدخلوا بیوت النبىّ»
3- بهتر آن است كه مهمانى در منزل باشد. (نه در مهمانسرا و هتل) «بیوت النبىّ... الى طعام»
4- صاحب خانه حقّ دارد به كسى اذن ورود ندهد. «الاّ ان یُؤذن لكم»
5 - اجازه براى ورود به خانه دیگران، به هر صورت كافى است و لازم نیست خود او شخصاً اجازه بدهد. («یؤذن» به صورت مجهول آمده، یعنى اجازه صاحبخانه از هر طریقى حاصل شود.)
6- پذیرایى از مهمان، از سیرهى پیامبر اكرم است. «الى طعام... دُعیتم»
7- اصل مهمانى مهم است، نه نوع غذا. «الى طعام... دُعیتم»
8- دین جامع آن است كه هم براى مسایل جزیى همچون پذیرایى از مهمان و هم بزرگترین مسایل رحكومتى برنامه داشته باشد. «یؤذن لكم - غیر ناظرین - فانتشروا ...»
9- بى دعوت به مهمانى نروید. «اذا دعیتم»
10- در اسلام، مردم عادّى مىتوانند به خانه اول شخصیّت دینى رفت و آمد كرده و حتّى مهمان شوند. «بیوت النبىّ... دُعیتم»
11- از آداب مهمانى آن است كه بعد از خوردن غذا خانه را ترك كنید. «فانتشروا» و منزل میزبان را محلّ گفت وشنود قرار ندهید. «و لامستأنسین لحدیث»
12- اذیّت كردن میزبان ممنوع است. «یُؤذى النبى» (گرچه با بردن فرزندان و یا همراهان باشد. تحقیر غذا وناچیز شمردن آن نیز مصداق اذیّت میزبان است.)
13- پیامبر، از اتلاف وقت در گفتگوهاى بىمورد رنج مىبرد. «لا مستأنسین لحدیث انّ ذلكم كان یُؤذى النّبى»
14- رنجاندن لازم نیست ظاهرى و جسمى باشد، فشار اخلاقى و روحى نیز نوعى آزار دادن است. «ذلكم كان یُؤذى»
15- صاحبخانه را در بنبست و رودربایستى قرار ندهید. «فیستحى منكم»
16- سكوتى كه بر اساس حیا و رودربایستى باشد، علامت رضایت نیست. «فیستحى منكم»
17- پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله شخص با حیایى بود. «فیستحى منكم»
18- اگر به دلیلى شخصى از روى حیا سكوت كرد، دیگران سكوت را بشكنند و حقّ را بیان كنند و بار خجالت را از دوش او بردارند. «واللّه لا یستحى من الحق»
19- ارتباط با دیگران و داد و ستد زنان، با حفظ حجاب مانعى ندارد. «فاسئلوهنّ من وراء حجاب»
20- زنان پیامبر محصور نبوده و با بیرون از منزل در ارتباط بودند.(430) «فاسئلوهنّ من وراء حجاب»
21- در استدلال بر لزوم حجاب زن، دلیلى بیاورید كه مورد اتّفاق همه باشد. «ذلكم اطهر لقلوبكم»
22- در نحوهى ارتباط زنان و مردان، باید محور كارها تقوا و پاكدلى باشد. «اطهر لقلوبكم و قلوبهنّ»
23- نگاه نامحرمان به یكدیگر، در دل آنان تأثیر گذار است. «فاسئلوهن من وراء حجاب ذلكم اطهر لقلوبكم و قلوبهنّ»
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
هر آنچه دیده بیند دل كند یاد
24- حجاب به نفع زن و مرد هر دو است. «اطهر لقلوبكم و قلوبهنّ»
25- رابطه با نامحرم بدون حفظ حجاب، سبب رنجاندن رسول اكرمصلى الله علیه وآله است. «و ما كان لكم ان تُؤذوا رسول اللّه»
26- آزار پیامبر از گناهان كبیره است. «كان عنداللّه عظیما»
430) شاید امروزه كسانى باشند كه اگر یك لیوان آب از همسرشان بخواهى ناراحت مىشوند كه چرا با خانم من سخن گفتید، ولى قرآن مىفرماید: با حفظ حجاب از زنان پیامبر نیز مىتوان چیزى درخواست نمود.
آیه (54)
إِن تُبْدُواْ شَيْئاً أَوْ تُخْفُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيماً
ترجمه
اگر چیزى را آشكار نمایید یا پنهانش كنید پس بى شكّ خداوند به هر چیزى داناست.
پيام ها
1- خداوند، نه تنها به اعمال ما، بلكه به همه چیز آگاه است. «فانّ اللّه كان بكلّ شىء علیما»
2- علم خداوند به پنهان و آشكار امور یكسان است. «كان بكلّ شىء علیما»
3- اگر بدانیم همه چیز براى او روشن است، ریا و نفاق چرا؟ «بكلّ شىء علیما»
4- حفظ حجاب ظاهرى و برقراى رابطهى پنهانى، نشانهى بىایمانى به علم خداست. «تبدوا شیئاً او تخفوه فانّ اللّه... علیما»
آیه (55)
لَا جُنَاحَ عَلَيْهِنَّ فِى آبَآئِهِنَّ وَلَا أَبْنَآئِهِنَّ وَلَا إِخْوَانِهِنَّ وَلَا أَبْنَآءِ إِخْوَانِهِنَّ وَلَا أَبْنَآءِ أَخَوَاتِهِنَّ وَلَا نِسَآئِهِنَّ وَلَا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ وَ اتَّقِينَ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَىْءٍ شَهِيداً
ترجمه
بر زنان، (نداشتن حجاب) در مورد پدرانشان و پسرانشان و برادرانشان و پسران برادرانشان و پسران خواهرشان و دیگر زنان مسلمان و كنیزانشان گناهى نیست، و تقواى الهى پیشه كنید زیرا خداوند بر هر چیزى گواه است.
نکته ها
این آیه كسانى را كه به واسطهى نسبى به زن محرم هستند نام برده، امّا محرمانِ سببى همچون داماد و برادر رضاعى و نیز كودكانى كه به سنّ تكلیف نرسیده و مسایل شهوانى را درك نمىكنند، بر زنان مَحرم هستند.(431)
گرچه بعضى این آیه را مربوط به زنان پیامبر دانستهاند، ولى به نظر مىرسد كه آیه مربوط به تمام زنان باشد.
431) در مورد مسائل حجاب و مَحرم و نامحرم به توضیح المسائل مراجع تقلید مراجعه شود.
پيام ها
1- در اسلام سختى و حَرَج نیست، بستگان درجهى اوّل كه دایماً در خانواده رفت و آمد مىكنند، با یكدیگر مَحرمند. «لا جناح ...»
2- میان زنان مسلمان، حجاب لازم نیست، ولى نزد زنان غیر مسلمان حجاب لازم است. «نسائهنّ»
3- مَحرم بودن، به معناى بىمبالاتى و بىتقوایى نیست. «لاجناح علیهنّ... واتّقین اللّه»
4- گواه بودن خدا بر اعمال انسان، بهترین عامل و اهرم رعایت تقواست. «واتّقین اللّه انّ اللّه كان على كلّ شىء شهیدا»
آیه (56)
إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَآئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ صَلُّواْ عَلَيْهِ وَسَلِّمُواْ تَسْلِيماً
ترجمه
همانا خداوند و فرشتگان او بر پیامبر درود مىفرستند؛ اى كسانى كه ایمان آوردهاید! شما (نیز) بر او درود فرستید و به او سلام كنید سلامى همراه با تسلیم.
نکته ها
در كتابهاى ششگانهى اهل سنّت روایاتى آمده كه از پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله پرسیدند: چگونه صلوات بفرستیم؟ فرمود: بگویید: «اللّهم صلّ على محمّد و آل محمّد»
در صحیح بخارى(432) (باب چگونگى صلوات بر پیامبر) وقتى این حدیث را نقل مىكند، در همان نقل حدیث، كلمهى «آل محمّد» را حذف كرده، چنین مىنویسد: از محمّد «صلّى اللّه علیه و سلّم» پرسیدند: چگونه صلوات بفرستیم؟ فرمود: بگویید: «اللّهم صلّ على محمّد و على آل محمّد»!؟
در كنار نام پیامبر، ذكر صلوات مهم است. رسول خداصلى الله علیه وآله فرمود: «هركه دركتاب ونوشتهاى بر من صلوات فرستد تا آن صلوات در آن نوشته باقى است، براى او پاداش خواهدبود».(433)
در حدیث مىخوانیم: «هركس بر حضرت محمّدصلى الله علیه وآله یك صلوات فرستد، خداوند ده صلوات بر او مىفرستد و ده لغزش او را مىپوشاند».(434)
صلوات، كلید استجابت دعا و سبب سنگین شدن میزان مؤمن در قیامت مىشود.
خداوند در قرآن به پیامبرش مىفرماید: به زكات دهندگان صلوات فرست، «خذ من اموالهم صدقة... صلّ علیهم»(435)، در این آیه به مردم سفارش مىكند كه بر پیامبر صلوات فرستاده شود. آرى، در اسلام رابطه مردم و رهبر، رابطه صلوات ودرود است همانگونه كه در آیه 54 سوره انعام خدا به پیامبرش دستور مىدهد به كسانى كه به ملاقاتت مىآیند سلام كن. «اذا جاءك الّذین یؤمنون بآیاتنا فقل سلام علیكم»
امام صادقعلیه السلام فرمود: «درود خداوند به معناى رحمت، درود ملائكه به معناى به پاكى یاد كردن و درود مردم به معناى دعاست».(436)
432) صحیح بخارى، حدیث 5880.
433) تفسیر روحالبیان.
434) تفسیر مجمع البیان.
435) توبه، 103.
436) تفسیر نورالثقلین.
پيام ها
1- هرگاه خواستید دیگران را به كار خیرى دعوت كنید، اوّل خود و دست اندركاران شروع كنید. (خداوند براى فرمان صلوات به مردم، اوّل از صلوات خود و فرشتگان نام مىبرد.) «انّ اللّه و ملائكته یصلّون»
2- صلوات خدا و فرشتگان دایمى است. «یصلّون»
3- صلوات بر پیامبر، لازمه ایمان و از وظائف مؤمنان است. «یا ایّها الّذین آمنوا صلّوا»
4- درود لفظى كافى نیست، تسلیم عملى نیز لازم است. «صلّوا علیه و سلّموا»
5 - رابطهى مردم و رهبر در حكومت الهى، صلوات و سلام است. (علاقهى قلبى كافى نیست، اظهار علاقه لازم است.) «صلّوا علیه و سلّموا»
آیه (57)
إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِى الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَاباً مُّهِيناً
ترجمه
همانا كسانى كه خدا و رسولش را آزار مىدهند، خداوند در دنیا و آخرت آنان را لعنت مىكند، و براى آنان عذاب خوار كنندهاى آماده كرده است.
نکته ها
آزار خداوند، یعنى انجام كارى بر خلاف خواست و رضاى او كه به جاى جلب رحمت الهى، غضب و لعنت خداوند را به دنبال دارد.
شاید مراد از اذیّت خدا، اذیّت بندگان خدا باشد، نظیر قرض دادن به بنده كه قرض دادن به خداست، و مراد از اذیّت كردن پیامبر صلى الله علیه وآله تكذیب و تهمت و برخورد بىادبانه با آن حضرت و اذیّت كردن اهل بیت اوست، همان گونه كه در چند روایت آمده است كه پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله فرمود: «فاطمة بضعة منّى فمن اغضبها اغضبنى»(437) فاطمه پارهى تن من است، هر كه او را خشمگین سازد مرا به خشم آورده است.437) صحیح بخارى، ج 5، ص 26 و صحیح مسلم، ج 4، ص 1903.
پيام ها
1- بندهى مخلص به جایى مىرسد كه رنجاندن او، رنجاندن خدا مىشود. «یؤذون اللّه و رسوله»
2- بخشى از كیفر توهین و تحقیر و آزار و اذیّتِ اهل ایمان، در همین دنیا ظاهر مىشود. «لعنهم اللّه فى الدنیا»
3- چون هدف ایذا كننده اهانت است، كیفر او نیز اهانت در آخرت است. «عذاباً مهینا»
آیه (58)
وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُواْ فَقَدِ احْتَمَلُواْ بُهْتَاناً وَإِثْماً مُّبِيناً
ترجمه
و كسانى كه مردان و زنان با ایمان را بدون آن كه كارى كرده باشند آزار مىدهند بدون شكّ بهتان و گناه روشنى را بر دوش كشیدهاند.
نکته ها
در ضررهاى جسمى، قصاص و مقابله به مثل جایز است، «والعین بالعین و الانف بالانف و الاُذن بالاُذن و السّن بالسّن»(438) ولى در ضربههاى روحى و آبرویى دستور مقابله به مثل نداریم. قرآن نمىفرماید كه اگر كسى به شما تهمت زد، شما هم به او بهتان بزنید، بلكه به گناهكار هشدار مىدهد و در صورت لزوم به دستور حاكم شرع حدّ مىخورد.
شاید بتوان از جمله «بغیر ما اكتسبوا» استفاده كرد كه آزارِ مسلمان خلافكار در چهار چوب قانون الهى مانعى ندارد.
438) مائده، 45.
پيام ها
1- اصرار بر گناه به زشتى و كیفر آن مىافزاید. («یُؤذون» نشانه استمرار و اصرار بر اذیّت است.)
2- آبروى زن و مرد مؤمن، محترم و لطمه زدن به آن گناه بزرگى است. (حفظ آبرو به زن یا مرد بودن ربطى ندارد.) «المؤمنین والمؤمنات»
3- گناهى تنبیه دارد كه انسان با علم و عمد مرتكب شود. «اكتسبوا»
4- گناه، بار انسان را سنگین مىكند. «احتملوا»
5 - مهمترین اذیّت، زخم زبان و تهمت است. «یُؤذون - بهتاناً»
6- آزار و اذیّت دیگران به هر شكلى كه باشد، از جمله گناهانى است كه خشم الهى را بدنبال دارد. «یُؤذون... اثماً مبیناً»
آیه (59)
يَآ أَيُّهَا النَّبِىُّ قُل لاَِّزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَآءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلاَبِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِيماً
ترجمه
اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: روسرىهاى بلند بر خود بیفكنند، این (عمل) مناسبتر است، تا (به عفّت و پاكدامنى) شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند، و خداوند آمرزنده مهربان است.
نکته ها
«جلابیب» جمع «جِلباب»، به معناى مقنعهاى است كه سر و گردن را بپوشاند،(439) و یا پارچه بلندى كه تمام بدن و سر و گردن را مىپوشاند.(440)
در آیات گذشته سخن از اذیّت و آزار مؤمنان به دست منافقان بود. این آیه مىفرماید: براى آنكه زنان مؤمن مورد آزار افراد هرزه قرار نگیرند، به گونهاى خود را بپوشانند كه زمینهاى براى بىحرمتى آنان فراهم نشود.
بر اساس این آیه، نوعى روسرى مورد استفادهى زنان آن زمان بوده، لیكن زنان در پوشاندن خود از نامحرم دقّت نمىكردهاند. لذا سفارش این آیه، نزدیك كردن جِلباب به خود است، نه اصل جلباب كه امرى مرسوم بوده است.
این آیه كه فرمان حجاب مىدهد، با تهدید مطرح نشده بلكه فلسفهى حجاب را چنین تبین مىكند: زنان و دختران، اگر بخواهند از متلكها، تهمتها، تهاجمها و تهدیدهاى افراد آلوده و هرزه در امان باشند باید خود را بپوشانند.
آفات بىحجابى
1. رونق گرفتن چشم چرانى و هوسبازى.
2. توسعهى فساد و فحشا.
3. سوء قصد و تجاوز به عنف.
4. باردارىهاى نامشروع و سقط جنین.
5. پیدایش امراض روانى و مقاربتى.
6. خودكشى و فرار از خانه در اثر آبروریزى.
7. بى مهرى مردان چشم چران نسبت به همسران خود.
8. بالا رفتن آمار طلاق و تضعیف روابط خانوادگى.
9. رقابت در تجمّلات.
10. ایجاد دلهره براى خانوادههاى پاكدامن.
439) تفسیر مجمعالبیان.
440) تفسیر المیزان.
پيام ها
1- در امر به معروف، اوّل از خودىها شروع كنیم سپس دیگران. «قل لازواجك و بناتك و نساء المؤمنین»
2- در احكام الهى، تفاوتى میان همسران و دختران پیامبر با دیگر زنان نیست. «لازواجك و بناتك و نساء المؤمنین»
3- پوشیدن لباسى كه معرّف شخصیّت زن براى تأمین عفّت و آبرو باشد، لازم است. «یعرفن فلا یؤذین»
4- بهانه به دست بیماردلان و مزاحمان عفّت عمومى ندهید. (در آیات قبل هشدار به اذیّت كنندگان بود، در این آیه تكلیف اذیّت شوندگان را مطرح مىكند.) «یعرفن فلا یؤذین»
5 - رفت و آمد زنان در خارج از منزل، با حفظ عفّت عمومى مانعى ندارد. «یعرفن فلا یؤذین»
6- در امر به معروف و نهى از منكر، دلیل امر و نهى خود را بیان كنید. «فلا یُؤذین»
7- نوع لباس مردم در جامعه، مىتواند معرّف شخصیّت، مكتب و هدف آنها باشد. «یعرفن فلا یؤذین»
8 - سرچشمهى بسیارى از مزاحمتهاى هوسبازان نسبت به زنان و دختران، نوع لباس خود آنهاست. «یعرفن فلا یُؤذین»
9- زنان با حجاب باید با حضور خود در صحنه، جوّ عمومىِ عفاف و پاكدامنى را حفظ كنند و فرصت مانور را از هوسبازان بگیرند. «یعرفن فلا یؤذین»
10- بد حجابىهاى گذشته قابل عفو است. «غفوراً رحیماً»
11- مغفرت خداوند همراه با رحمت اوست. «كان اللّه غفوراً رحیماً»
آیه (60)
لَئِن لَّمْ يَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِى قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِى الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَآ إِلَّا قَلِيلاً
ترجمه
اگر منافقان و كسانى كه در دلهایشان بیمارى است و آنان كه در مدینه شایعه پراكنى مىكنند (از كارشان) دست بر ندارند، حتماً تو را بر ضّد آنان مىشورانیم، آنگاه جز مدّت كوتاهى نمىتوانند در كنار تو در این شهر بمانند.
نکته ها
«مُرجفون» از «اِرجاف»، به كسانى گفته مىشود كه با شایعهسازى، در جامعهى اسلامى دلهره ایجاد مىكنند. كسانى كه به جبهه نمىرفتند، امّا در شهر شایعه مىكردند كه مسلمانان شكست خوردند و كفّار پیروز شدند یا پیامبر اسلام شهید شد، آنان با این اقدام زشت سبب نگرانى مردم مىشدند.
«لنُغرینّك» از «اِغراء» به معناى چسباندن و كنایه از تسلّط همه جانبه است.
این آیه را اگر در ادامه آیه قبل ببینیم، مراد آن است كه منافقان و بیماردلان مدینه مزاحم زنان مؤمن بودند كه خداوند در آیه قبل به زنان دستور پوشش كامل داد و در این آیه به این بیماردلان هشدار مىدهد و ممكن است این آیه مستقل باشد، و مراد این باشد كه با توطئهگرانى كه با جنگ سرد و شایعهسازى، ایجاد دلهره مىكنند برخورد كرده و آنها را قلع و قمع نمایید.
با آن كه تندترین تهدیدها در این آیه آمده و جامعهى اسلامى همواره بزرگترین ضربهها را از شایعه سازان خورده است، امّا متأسفانه در كتب فقهى كمتر به این موضوع توجّه شده و حتّى یكى از مجتهدان كه سالها قاضى بود مىگفت: من 54 كتاب فقهى را گشتم و تحت عنوان «اِرجاف» بابى را نیافتم.
جملهى آخر این آیه «لنغرینّك بهم ثمّ لا یجاورونك ...» را دو گونه مىتوان معنا كرد:
الف: چنان تو را بر آنان مىشورانیم كه همگى قلع و قمع شوند و جز مدّت كمى نتوانند در كنار تو بمانند.
ب: چنان آنان را تار و مار مىكنیم كه جز تعداد كمى از آنان در مجاورت تو باقى نمانند.
پيام ها
1- قبل از برخورد با متخلّفان، اتمام حجّت كنید. «لئن لم ینته... لنغرینّك»
2- سعهى صدر حدّ و اندازه دارد. «لئن لم ینته المنافقون» همیشه تساهل و تسامح جوابگو نیست.
3- بیمار دلان در كنار منافقانند. «المنافقون - الّذین فى قلوبهم مرض»
4- قیام مسلمانان، بر اساس انتقام یا هوس نیست، بلكه با اراده و فرمان خداست. «لنغرینّك»
5 - امّت وفادار باید در رهبر ذوب شود و یكى شوند. «لنغرینّك» به جاى «لنغرینّكم»
6- اوّل كسىكه باید در برابر به مخاطره اندازان امنیّت جامعه قیام كند، رهبر اسلامى است. «لنغرینّك بهم»
7- اسلام چنان به امنیّت جامعه اهمیّت مىدهد كه فرمانِ اخراج كسانى را كه در میان مردم دلهره و ناامنى ایجاد مىكنند، صادر نموده است. «لَنُغرینّك بهم ثمّ لا یجاورونك»
8 - دشمنان را باید از شورش و اقدام انقلابى مسلمانان ترساند. «لَنُغرینّك بهم ثمّ لا یجاورونك»
آیه (61 و 62)
مَلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُواْ أُخِذُواْ وَقُتِّلُواْ تَقْتِيلاً
سُنَّةَ اللَّهِ فِى الَّذِينَ خَلَوْاْ مِن قَبْلُ وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلاً
ترجمه
آنان لعنت شدگانند، هر كجا یافت شوند باید دستگیر شده و به سختى كشته شوند.
این سنّت خداوند دربارهى كسانى است كه پیش از این بودهاند (و این فتنه انگیزىها و دلهرهها را در جامعه به وجود مىآوردند) و هرگز براى سنّت خداوند تغییرى نخواهى یافت.
نکته ها
«ثُقِفوا» از «ثِقافة» به معناى دست یافتن و چیره شدنِ دقیق و ماهرانه است، لذا به علم و فرهنگ، ثقافة گفته مىشود.
بعضى مفسّران تمام این سختگیرىها را در مورد اذیّت كننده مؤمن كه در آیات قبل بود مىدانند، ولى به نظر مىرسد این همه تهدید و اعلام مهدورالدم بودن براى كسانى است كه قصد اخلال در امنیّت جامعه و شكست نظام را دارند، نه تنها مزاحمان ناموس مردم.
پيام ها
1- «مرگ بر منافق» یك شعار قرآنى است. «المنافقون... ملعونین»
2- اجراى حكم خدا در مورد فتنه انگیزانِ حقّ ستیز، به زمان و مكان و مرز محدود نیست. «اینما ثقفوا اُخذوا»
3- براى فتنه انگیزان و اخلالگران امنیّت جامعه، هیچ جایى نباید محل امن باشد. «اینما ثقفوا اُخذوا»
4- فرار فتنه انگیزان، نباید مانع برخورد شما شود. «اینما ثقفوا اُخذوا»
5 - در دستگیرى دشمنان، همه مردم باید بسیج شوند. «اینما ثقفوا اُخذوا»
6- آنان كه امنیّت مردم را به هم مىزنند، امنیّت جانى ندارند. «اُخذوا و قتّلوا»
7- گاهى باید توطئهى شوم دشمن را كه در قالب جنگ سرد است با جنگ گرم پاسخ داد. «مرجفون - قُتّلوا»
8 - كسانى كه از ایجاد فتنه و دلهره دست بر نمىدارند، باید با شدّت و ذلّت كشته شوند. «قتّلوا تقتیلا»
9 - جهاد علیه فتنهگران، یك سنّت الهى در همهى ادیان بوده است. «سنّة اللّه»
10- در شیوهى تبلیغ، احكام سخت و سنگین را با سابقهى آن در طول تاریخ گره بزنید. «كتب علیكم الصیام كما كتب على الّذین من قبلكم»(441)، «و كایّن من نبّى قاتل معه...»(442)، «قتّلوا تقتیلا سنّة اللّه ... من قبل»
11- مقام انسانیّت و ارزش امنیّت در همهى ادیان الهى به قدرى است كه سختترین مجازاتها در مورد كسانى كه از این راه به جامعه ضربه مىزنند اعمال مىشود. «قتّلوا - سنّة اللّه ... من قبل»
12- قانون اعدامِ فتنهانگیزان و اخلالگران، تبدیلناپذیر است. «ولن تجد لسنّة اللّه تبدیلا»
441) بقره، 183 .
442) آل عمران، 146 .
آیه (63)
يَسْئَلُكَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللَّهِ وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَكُونُ قَرِيباً
ترجمه
مردم پیوسته از زمان وقوع قیامت از تو مىپرسند، بگو: علم آن تنها نزد خداست و تو چه مىدانى؟ شاید قیامت نزدیك باشد.
نکته ها
انگیزههاى سؤال متعدّد است:
* گاهى سؤال، براى آزمایش كردن است. مانند سؤالات امتحانى.
* گاهى سؤال، از روى استهزاست. مانند پرسش قدرتمند متكبّر از ضعیف.
* گاهى سؤال، از روى تعجّب است. مانند پرسش انسان ترسو از انسان شجاع.
* گاهى سؤال، براى به بن بست كشاندن است. مانند پرسش بازپرس از مجرم.
* گاهى سؤال، براى به انحراف كشیدن است. مانند پرسش استاد منحرف از شاگرد.
* گاهى سؤال، براى ایجاد شك در دیگران است. مانند پرسش منحرفان.
* گاهى سؤال، براى رفع نگرانى است. پرسش مادر از فرزند.
* گاهى سؤال، براى دانستن است. مانند پرسش جاهل از عالم.
* گاهى سؤال، براى توبیخ است. مانند پرسش معلم از دلیل تنبلى شاگرد.
در این آیه نیز، سؤال از زمان قیامت مىتواند انگیزههاى متفاوتى داشته باشد.
كلمهى «قریب» براى مذكّر و مؤنّث به كار مىرود. «لعلّ الساعة تكون قریبا» و نفرمود: «قریبة»، نظیر جملهى «انّ رحمت اللّه قریب من المحسنین»(443)
پایان آیه نوعى دلجویى از پیامبر است كه از بهانههاى كفّار خسته مباش كه به زودى به حسابشان رسیدگى مىشود. «تكون قریبا»443) اعراف، 56 .
پيام ها
1- با این كه خداوند انبیا را از غیب آگاه مىكند، «لا یظهر على غیبه احداً الاّ مَن ارتضى من رسول»(444) لیكن آگاهى انبیا نیز محدود است. «علمها عند اللّه»
2- نه لازم است همه چیز را بدانیم و نه لازم است به هر سؤالى پاسخ دهیم. «علمها عند اللّه»
3- ندانستن زمان وقوع قیامت، به ایمان و یقین به اصل آن، ضررى نمىزند. «علمها عند اللّه»
4- برخى علوم مخصوص خداست. «علمها عند اللّه»
5 - هر ندانستنى عیب نیست. «و ما یدریك» (بلكه اگر زمان وقوع قیامت را بدانیم تعادل خود را از دست مىدهیم.)
6- در تربیت باید افراد را میان بیم و امید نگاه داشت. «لعلّ»
7- براى وقوع قیامت هر لحظه باید آماده باشیم. «لعلّ السّاعة تكون قریبا»
444) جن، 26 - 27 .
إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْكَافِرِينَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعِيراً
خَالِدِينَ فِيهَآ أَبَداً لَّا يَجِدُونَ وَلِيّاً وَلَا نَصِيراً
ترجمه
همانا خداوند كافران را لعنت كرده (و از لطف خود دور نموده) و براى آنان آتش فروزانى فراهم كرده است.
آنان براى همیشه در آن مىمانند ودوست ویاورى (براى خود) نمىیابند.
پيام ها
1- قهر الهى نسبت به كافران قطعى است. «اَعدَّ» دوزخ هم اكنون موجود است.
2- كافران نه مولایى دارند كه آنان را از ورود به دوزخ حفظ كند و نه یاورى كه آنان را نجات دهد. «لا یجدون ولیّا ولا نصیرا»
3- بتها و طاغوتها در قیامت بى اثرند. «لا یجدون ولیّا ولا نصیرا»
4- كافران در قیامت به هرسو چشم مىدوزند، امّا چه سود! «لایجدون...»
آیه (66)
يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِى النَّارِ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَآ أَطَعْنَا اللَّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولَاْ
ترجمه
روزى كه صورتهاى آنان در آتش گردانده مىشود، (با حسرت) مىگویند: اى كاش! خدا را اطاعت مىكردیم و پیرو رسول (او) بودیم.
نکته ها
ممكن است معناى آیه این باشد كه صورتهاى كافران در اثر حرارت آتش، به رنگهاى مختلفى در مىآید.
پيام ها
1- كافران در قیامت، نه تنها ولىّ و نصیرى ندارند، بلكه اختیار صورت خود را نیز ندارند. «تقلّب وجوههم»
2- معاد جسمانى است. «تقلّب وجوههم»
3- غافلان در قیامت بیدار مىشوند. «یا لیتنا»
4- ندامت، در قیامت سودى ندارد. «یا لیتنا»
5 - اطاعت از خدا و رسول آرزوى دوزخیان خواهد بود. «یا لیتنا اطعنا اللّه و اطعنا الرسولا»
6- اطاعت از خدا به همراه اطاعت از رسول كارساز است. «اطعنا اللّه و اطعنا الرسولا»
7- پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله علاوه بر ابلاغ فرمان الهى، خود نیز دستورهایى را براى مردم صادر مىكرد. «اطعنا اللّه و اطعنا الرسولا»
8 - تنها راه نجات، اطاعت از خدا و رسول است. «یا لیتنا اطعنا اللّه و اطعنا الرسولا»
آیه (67)
وَقَالُواْ رَبَّنَآ إِنَّآ أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَآءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَاْ
ترجمه
و گویند: پروردگارا! همانا ما سران و بزرگانمان را اطاعت كردیم، پس آنان ما را از راه به در بردند.
نکته ها
«سادَة» جمع «سیّد» به رؤسا و سران یك جامعه گفته مىشود و «كُبَراء» جمع «كبیر» به بزرگانِ سنّى و ریش سفیدان اطلاق مىشود. معمولاً این دو گروه نقش مهمى در آداب و رسوم و رفتار مردم دارند.
پيام ها
1- كسانى كه در دنیا حتّى یكبار «ربّنا» نگفتند، در قیامت همراه با ناله و پشیمانى خواهند گفت: «ربّنا»
2- مجرمان اشتباهات خود را توجیه مىكنند و به گردن دیگران مىاندازند. «انّا اطعنا سادتنا»
3- تقلید كوركورانه از پدران و بزرگان جامعه، مایهى پشیمانى است. «انّا اطعنا سادتنا و كبرائنا فاضلّونا»
4- كافران در قیامت به انحراف خود اقرار مىكنند؛ ولى چه سود. «اضلّونا السّبیلا»
آیه (68 و 69)
رَبَّنَآ آتِهِمْ ضِعْفَيْنِ مِنَ الْعَذَابِ وَ الْعَنْهُمْ لَعْناً كَبِيراً
يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لَا تَكُونُواْ كَالَّذِينَ آذَوْاْ مُوسَى فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُواْ وَكَانَ عِندَ اللَّهِ وَجِيهاً
ترجمه
پروردگارا! آنان را عذاب دو چندان ده و به لعنتى بزرگ لعنت كن.
اى كسانى كه ایمان آوردهاید! مانند كسانى نباشید كه موسى را آزار دادند، پس خداوند او را از آنچه (دربارهاش به افترا) مىگفتند، تبرئه فرمود و او نزد خداوند آبرومند بود.
نکته ها
در آیهى 57 مسأله ى ایذاى پیامبر مطرح شد، در این آیه تأكید مىكند كه شما مثل بنىاسرائیل نباشید كه موسى را اذیّت كردند.
مراد از تهمتى كه در مورد حضرت موسى مطرح شده، یا نسبتِ نقص جسمى است، یا نسبت قتل و یا سحر و جنون كه شناخت موضوع آن در فهم آیه نقشى ندارد.
لعنت بزرگ، شاید همان لعنت آیه 161 سورهى بقره باشد كه مىفرماید: «ان الّذین كفروا و ماتوا و هم كفّار اولئك علیهم لعنة اللّه و الملائكة و الناس اجمعین» كسانى كه كافر شدند و در حال كفر از دنیا رفتند، لعنت خداوند و فرشتگان و همهى مردم بر آنها خواهد بود.
پيام ها
1- تنها دعایى كه از دوزخیان مستجاب مىشود، دعا براى عذاب است.(445) «ربّنا آتهم ضعفین من العذاب» چون در آیهى دیگر مىفرماید: «لكلّ ضعفٌ» (446)
2- گاهى رهبران الهى، از طرف مؤمنان هدف تهمت و اذیّت قرار مىگیرند. «یا ایّها الّذین آمنوا لا تكونوا»
3- لازمهى ایمان، دورى از تهمت است. «یا ایّها الّذین آمنوا لا تكونوا...»
4- از بىاثر ماندن تهمت به اولیاى خدا درس بگیرید و تهمت نزنید. «فبرّأه اللّه»
5 - خداوند دامن انبیاى خود را از تهمتهاى دشمنان پاك مىكند. «فبرّأه اللّه...»
6- تبرئهى مردان خدا از تهمت كافى نیست، باید از آنان تجلیل شود. «فبرّأه اللّه ممّا قالوا و كان عند اللّه وجیها»
7- تبرئه از تهمت و داشتن وجاهت، شرط موفقیّت در رهبرى است. «فبرّأه اللّه ممّا قالوا و كان عنداللّه وجیها»
8 - كسى را كه به مأموریّتى مىفرستید و مسئولیّتى به او مىدهید، باید از او حمایت كنید. «فبرّأه اللّه ممّا قالوا و كان عنداللّه وجیها»445) تفسیر اطیب البیان.
446) اعراف، 37 .
آیه (70 و 71)
يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَقُولُواْ قَوْلاً سَدِيداً
يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزاً عَظِيماً
ترجمه
اى كسانى كه ایمان آوردهاید! تقواى الهى پیشه كنید و سخن (حقّ و) استوار گویید.
تا خداوند كارهاى شما را اصلاح كند و گناهانتان را بیامرزد؛ و هر كس خدا و رسولش را اطاعت كند، بدون شكّ به رستگارى بزرگى دست یافته است.
نکته ها
«قول سدید» سخنى است كه در آن سستى و لغو و دروغ و نفاق نباشد. سخنى كه همچون سدّى محكم، جلو شكّ و شبهه و فساد را بگیرد.
پيام ها
1- لازمهى ایمان، داشتن تقواست، «یا ایّها الّذین آمنوا اتّقوا اللّه» و لازمهى تقوا سخن استوار است. «اتّقوا اللّه و قولوا قولا سدیداً»
2- انسان مؤمن شایستگى تقوا و قول سدید را دارد.«الّذین آمنوا - اتّقوا - قولوا»
3- نشانهى ایمان، هم ظاهرى است، «قولا سدیداً» و هم باطنى. «اتّقوا اللّه»
4- سخن سدید تنها به الفاظ آن نیست، بلكه به محتواى آن است، در واقع این فكر و اندیشه است كه باید محكم و استوار باشد. «قولوا قولاً سدیداً»
5 - هر شنیدهاى قابل بازگو كردن نیست. «قولاً سدیداً»
6- اگر انسان در رفتار و كردار تقوا را مراعات كند، باقى مسائل را خداوند حل مىكند. «یصلح لكم اعمالكم و یغفر لكم» (نظیر آیه 31 سوره نساء كه مىفرماید: «اِن تجتنبوا كبائر ما تُنهون عنه نكفّر عنكم سیّئاتكم»، اگر از گناهان بزرگى كه از آن نهى مىشوید دورى كنید، گناهان كوچك شما را مىپوشانیم.)
7- كلید رستگارى، پیروى از خدا و رسول است. «و مَن یطع اللّه و رسوله فقد فاز فوزاً عظیماً»
آیه (72)
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُوماً جَهُولًا
ترجمه
همانا ما امانت (الهى) را بر آسمانها و زمین و كوهها عرضه كردیم، پس، از حمل آن سر باز زدند و از آن ترسیدند، ولى انسان آن را بر دوش گرفت، امّا او بس ستمكار و نادان است.
نکته ها
در حدیث مىخوانیم: هنگامى كه وقت نماز فرا مىرسید، لرزه بر اندام حضرت علىعلیه السلام مىافتاد و مىفرمود: وقت نماز است، نماز همان امانت الهى است كه كوهها و آسمانها از تحمّل آن سرباز زدند.(447) در زیارت جامعه كبیره خطاب به اهل بیتعلیهم السلام مىخوانیم: «انتم الامانة المحفوظة» شما آن امانت حفظ شده هستید.
بین حمل و تحمیل فرق است. انسان امانت الهى را پذیرفت و آن را حمل كرد، نه آنكه بر او تحمیل شده باشد.
شاید این آیه واقعیّتهایى را در مورد انسان بیان مىكند كه هنوز عقل بشر به آن نرسیده است. امّا آنچه از ظواهر آیه فهمیده مىشود این است كه خداوند ویژگىها و امتیازات خاصّى به بشر داده كه هیچ یك از موجودات در آسمان و زمین آن را ندارند و این امتیازات امانت الهى است و براى انسان مسئولیّت آور است، امّا بسیارى از انسانها در این امانت خیانت كرده و از آن در مسیر خلاف خواست خداوند بهره مىبرند.
عقل و اراده كه باید در مسیر شناخت حقّ و انتخاب آن به كار رود تا مایهى رشد و كمال بشر شود، راههاى باطل به كار گرفته شده و منجر به گسترش ظلم و ستم گشته است، تا آنجا كه رفتار بشر جاهلانه و نابخردانه شمرده مىشود.447) تفسیر نورالثقلین.
پيام ها
1- انسان، برتر از آسمانها و زمین است. انسان، امین خدا در هستى است. «انّا عرضنا الامانة على السموات و الارض... فابین ... و حملها الانسان»
2- هستى شعور دارد. «عرضنا الامانة على السموات و الارض و... »
3- نعمتهاى الهى به انسان (عقل، اراده، فطرت، هدایت پیامبران و...) امانت الهى است. در امانت خیانت نكنیم كه از بزرگترین ظلمها است. «انّا عرضنا الامانة... ظلوماً»
4- آنچه انسان پذیرفت ولى آسمان و زمین نپذیرفتند، چیزى غیر از قنوت و تسبیح و سجده بود، زیرا تسبیح و قنوت را زمین و آسمانها به راحتى پذیرفتهاند. «و اِن من شىء الا یسبّح بحمده»(448)، «كلّ له قانتون»(449)
448) اسراء، 44.
449) روم، 26.
آیه (73)
لِيُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَ الْمُنَافِقَاتِ وَ الْمُشْرِكِينَوَالْمُشْرِكَاتِ وَ يَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِيماً
ترجمه
تا خداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرك را (به علّت ضایع كردن امانت) عذاب كند، و لطف خود را بر مردان و زنان با ایمان برگرداند (و توبهى آنان را بپذیرد) كه خداوند آمرزندهى مهربان است.
نکته ها
توبه خداوند بر بندگان، به معناى برخوردار كردن آنان از عنایتهاى ویژه است كه با حرف «عَلى» مىآید، «یتوب اللّه على» و توبه بندگان، بازگشتن به سوى خدا و رو كردن به سوى اوست كه همراه با «اِلى» مىآید.
پيام ها
1- امانت الهى مسئولیّتآور است. آنكه امانت را حفظ كند، مشمول رحمت و آنكه با كفر و شرك، خیانت كند، كیفر مىبیند. «لیعذّب اللّه المنافقین... و یتوب اللّه على المؤمنین»
2- منافق، در ردیف مشرك است. «المنافقین... المشركین»
3- زن و مرد در صعود به كمالات یا سقوط در پستىها، یكسانند. «المنافقین و المنافقات، المشركین و المشركات، المؤمنین و المؤمنات»
4- گرچه خداوند مشركان و منافقان را كیفر مىدهد، امّا اصل در برخورد او با انسانها، مغفرت و رحمت است. «لیعذّب اللّه المنافقین... كان اللّه غفوراً رحیما»