بزرگواران؛
قبل از عرایضم محضر شما فرهیختگان و پدران اُمّت؛ -از اینکه جسارت کرده و مطالبی تقدیم می کنم پیشاپیش پوزش می طلبم زیرا حقیر سراپا تقصیر در حد و اندازه ای نیستم که بخواهم مطالبی از باب « نُصح » بیان کنم اما متاسفانه هجوم سنگین دشمنان قدّار و خون آشام این باره - یعنی هم آنانی که قرنها خونمان را مکیده اند و ثروتمان را تاراج کرده اند و حُرمت ناموسمان را شکسته اند و ملّتمان را از همه پیشرفتها بازداشته اند و اجازه ترقّی به ما نداده اند - به اندازه ای است که سکوت روا نیست.
بزرگواران؛
تردیدی نیست که اگر دفاع از ایران و موجودیت نظام جمهوری اسلامی - که برای اولین بار در تاریخ به وجود آمده، و نصیحت، روشنگری و سفارشی از جانب شما فرهیختگان بزرگوار به اُمّت - نشود؛ موجب می شود خدای ناکرده دشمنان در فریب جوانان و نوجوانان ما موفق شوند و نیز برخی از مردم ساده لوحی کنند و رفتاری نسنجیده و ایذائی داشته باشند و ماحصل آن موجب به تاراج رفتن یا تخریب افتخارات ملّی و اسلامی مان شود و آتش قهر و عداوت دشمنان شعله ور گردد، و فوران آن دامن همه را بگیرد و البته در این صورت به هیچ کس حتّی خواص رحم نمی شود و شاید الی الأبد - اگر زنده بمانیم - تحمل خواری و خفّت و حقارت گریبان گیرمان شود.
بزرگواران؛
امروز دشمنانمان در عرصه تبلیغاتی حمله به رهبر انقلاب «این ستون اسلام ناب محمدی و خیمه انقلاب اسلامی و ایران عزیز» را نشانه رفته، و فردا بدون شک نوبت به تخریب خواص می رسد همچنانکه در گذشته تاریخ بوده است. لذا لازم است خواص محترم جامعه با شناسائی فرصتهای ارزشمند و حضوری مقتدرانه در میادین خالی از یار و مملو از دشمن! عمارگونه و میثم وار، به اُمّت آگاهی دهند و آنان را از عواقب غفلت از مکر و تزویر دشمنان بیم دهند.
بزرگواران؛
در حدیث از آقا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) آمده است که: خداوند عزّ و جلّ به داوود (علی نبیّنا و آله و علیه السّلام) وحی فرمود که: یا داوودَ ، إنّه لَیسَ مِن عَبدٍ یُعِینُ مَظلوما أو یَمشِی مَعهُ فی مَظلِمَتِهِ إلاّ اُثَبِّتُ قَدَمَیهِ یَومَ تَزِلُّ الأقدامُ .
ای داوود! هیچ بنده ای نیست که ستمدیده ای را یاری رساند یا در ستمی که بر او رفته با او همدردی کند ، مگر این که گامهای او را در آن روزی که گامها می لغزد ، استوار نگه می دارم.
و امروز ملّت ایران، رهبر معظم انقلاب، مراجع معظم تقلید و بزرگان علم و دانش و مسئولین دلسوز نظام در مظلومیت علی الإطلاق قرار دارند و کفّار جهانی ید واحد شده اند تا بتوانند:
اولاً: اسلام؛
ثانیاً: شیعه؛
ثالثاً: ملّت و فرهیختگان ایران را مهار و و اگر بتوانند نابود کنند.
بزرگواران؛
اگر خواص در زمان آقا أمیرالمؤمنین علی (علیه السلام) ساکت نمی ماندند و از حریم مولا دفاع میکردند آن حضرت خانه نشین نمی شد و مظلومانه به شهادت نمی رسیدند.
اگر خواص در زمان آقا امام حسن مجتبی (علیه السلام) ساکت نمی ماندند و از حریم حضرتش دفاع میکردند آن حضرت سردار بی یار نمی شد و مظلومانه در جنگ مغلوب معاویه نمی شدند و اگر خواص بجای پشت کردن به حضرت و پیوستن به دشمن اقدام مکتوب و عملی نمی کردند در جنگ علیه معاویه پیروز میشد و امامتش مقتدرانه اجرا میشد امام بخاطر سکوت خواص مظلومانه به شهادت رسیدند.
اگر خواص در زمان آقا سیدالشهدا (علیه السلام) ساکت نمی ماندند و از حریم فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) دفاع میکردند آن حضرت خانه با ۷۲ شخصیت از اهل بیت گرام و اصحاب وفادارش میان دو نهر آب شهید نمی شدند و آل الله مظلومانه به اسارت دنی فرزند دنی اسیر نمی شدند و رقیه در خرابه های شام مظلومانه جان نمیداد و به شهادت نمی رسیدند.
اگر خواص در زمان أئمّه معصومین (علیهم السلام) ساکت نمی ماندند و از حریم موالی دین (علیهم السلام) دفاع میکردند آن حضرات بر اُمّت، امامت میکردند و موفق به الگو سازی حکومت دینی می شدند و از زمانشان تا کنون که ۱۴ قرن میگذرد در جهان بجای تحمّل فراعنه و ستمکاران و جلادان خون آشام، باید شاهد حکومت صالح نبوی، علوی و فاطمی باشیم و در این صورت معنایی برای فقر یافت نمی شد چه برسد به اینکه اکثریت جامعه فقر را با پوست و گوشت و استخوانشان لمس کنند؛ و بجای نورانیت و معنویت و صُلح و صفا در جهان معاصر، شاهد پلیدی و بی بند و باری و ولنگاری و اختلاس و چپاول و غارت ثروت و مال و منال اُمّت و آشفتگی های کشنده نمی شدیم.
اما صد افسوس که بخاطر سکوت خواص و بدگوئیها و دهن کجی هایشان و شرکتشان در فتنه های هر عصر و زمان، أئمّه معصومین (علیهم السلام) خانه نشین شدند یا {مانند آقا موسی بن جعفر (علیهما السلام)} در زندان اسیر و یا {مانند آقا امام حسن عسکری(علیه السلام)} محاصرت نظامی شدند و... و اسلام غربت علی الإطلاق را مظلومانه تجربه کرد.
و بخاطر سکوت خواص مجاهدان راه خدا شکست تلخی را تجبه کردند و موسیوهای بیگانه بر مال و ناموس و عِرض و فرهنگمان تاختند و شد آنچه نباید می شد.
{۱} بخاطر بی مهری خواص! سید جمال الدین اسدآبادی؛ در خانه اش در استانبول ترکیه بازداشت خانگی شد،
سید در نامه ای تلخ به یکی از یارانش در ایران به شکست اعتراف کرد...:
«دوست عزیز! من در موقعی این نامه را به دوست عزیز خود می نویسم که در محبس محبوس و از ملاقات دوستان خود محرومم. نه انتظار نجات دارم و نه امید حیات، نه از گرفتاری متألم و نه از کشته شدن متوحش. خوشم بر این حبس و خوشم بر این کشته شدن. حبسم برای آزادی نوع، کشته می شوم برای زندگی قوم. ولی افسوس می خورم از این که کشته های خود را ندرویدم. به آرزویی که داشتم کاملا نایل نگردیدم. شمشیر شقاوت نگذاشت بیداری ملل مشرق را ببینم. دست جهالت فرصت نداد صدای آزادی را از حلقوم امم مشرق بشنوم.
ای کاش من تمام تخم افکار خود را در مزرعه ی مستعد افکار ملت کاشته بودم. چه خوش بود تخم های بارور و مفید خود را در زمین شوره زار سلطنت فاسد نمی نمودم. آنچه در آن مزرعه کاشتم، به نمو رسید. هر چه در این زمین کویر غرس نمودم فاسد گردید. در این مدت هیچ یک از تکالیف خیرخواهانه ی من، به گوش سلاطین مشرق فرو نرفت. امیدواری ها به ایرانم بود. اجر زحماتم را به فراش غضب حواله کردند. با هزاران وعده و وعید به ترکیه احضارم کردند. این نوع مغلول و مقهورم نمودند.
غافل از این که انعدام صاحب نیت، اسباب انعدام نیت نمی شود. صفحه ی روزگار، حرف حق را ضبط می کند. باری، من از دوست گرامی خود، خواهشمندم این آخرین نامه را به نظر دوستان عزیز و هم مسلک های ایرانی من برسانید و زبانی به آن ها بگویید: شما که میوه ی رسیده ی ایران هستید و برای بیداری ایرانی دامن همت به کمر زده اید، از حبس و قتال نترسید، از جهالت ایرانی خسته نشوید، از حرکات مذبوحانه ی سلاطین متوحش نگردید، با نهایت سرعت بکوشید با کمال چالاکی کوشش کنید، طبیعت با شما یار است و خالق طبیعت، مددکار. سیل تجدد، به سرعت به طرف مشرق جاری است.
بنیاد حکومت مطلقه متعدم شدنی است. شماها تا می توانید در خرابی اساس حکومت مطلقه بکوشید، نه به قلع و قمع اشخاص. شما تا قوه دارید در نسخ عاداتی که میانه ی سعادت و ایرانی سد سدید گردیده، کوشش نمایید، نه از نیستی صاحبان عادات. هر گاه بخواهید اشخاص را مانع شوید، وقت شما تلف می گردد. اگر بخواهید به صاحب عادت سعی کنید، باز آن عادت، دیگران را بر خود جلب می کند. سعی کنید موانعی را که میانه ی الفت شما و سایر ملل واقع شده رفع نمایید. گول عوام فریبان را نخورید.»
بالاخره سید در اواخر عمر در تركیه زندگی، و غیر مستقیم تحت نظر سلطان عبدالحمید، امپراتور عثمانی قرار داشت. وقتی خبر قتل ناصرالدین شاه توسط میرزا رضا كرمانی به اسلامبول رسید، به دستور امپراتور عثمانی، از بیشتر ایرانیان درباره ی ارتباط سید جمال و میرزا رضا تحقیق به عمل آمد و سرانجام پلیس عثمانی طی گزارشی نوشت: «سید جمال الدین ایرانی است و میرزا رضا به تحریك او مرتكب قتل شاه شده است.» سلطان عثمانی از سید جمال در هراس افتاد و دستور قتل او را داد و سرانجام در ۱۹ اسفند ۱۲۷۵ برابر با ۹ مارس ۱۸۹۷، او را مسموم ساختند و جنازه ی او را در قبرستان مشایخ اسلامبول به خاك فرستادند.
در سال ۱۳۲۴ شمسی، فیض محمدخان، سفیر وقت دولت افغانستان در آنكارا موافقت دولت تركیه را برای نبش قبر سید به دست آورد و بقایای جسد سید را در تابوتی به كابل انتقال داد.
{۲} بخاطر بی مهری برخی از خواص غیر روحانی! نهضت میرزا کوچک خان جنگلی شکست خورد.
به شهادت همرزمان میرزا «او یک مرد مذهبی تمام عیار بود. و هیچ گاه واجباتش ترک نمیشد و از نماز و روزه قصور نمیکرد و در بین دو نماز؛ آیات «وَ مَنْ یتَوَکلْ عَلَیاللهِ فَهُوَ حَسْبُه ـ وَ قُلِاللَّهُمَّ مالِک الْمُلک وَ لاتَحْسَبَنَّ الذَّینَ قُتِلُوا فی سَبیلاللهِ» را زمزمه مینمود و حتی دشمنان میرزا نتوانستهاند عظمت وی را نادیده بگیرند به طوری که:
۱. کشیش چارلز ماری مبلّغ مسیحی مقیم رشت در مورد وی گزارش کرده است که «به اعتقاد من او انسانی با وجدان، وطنپرستی صادق و مردی با صفات پسندیدهی بسیار است... طرفدارانش او را بیشتر نه به خاطر تهور و تواناییاش در جنگ، بلکه به خاطر مهربانیش، عشقش، صداقت بیشائبهاش، دغدغهاش برای رفاه و سعادت کشور، عدالت و حقیقت جوییاش، تحسین میکنند و برایش احترام قایلند.»
۲. یکی از فرماندهان انگلیسی به نام ماژور ام. اچ دانو هو درباره میرزا گزارش داده است که «کوچکخان یک ایرانی فرهیخته و آدابدان، با شجاعت، پرجذبه و با صلابت است. علاوه بر این او بخوبی با نهادهای سیاسی اروپا و علم مملکتداری غرب آشناست.»
اما میرزا با دسیسه های فراوانی مواجه شد و با غفلت و سکوت خواص نهضت جنگل شکست خورد. چرائی شکست نهضت جنگل
بزرگواران؛
عرایض بنده ی کوچک و بی مقدار، اسائه ادب به ساحت قدسی شما حکیمان، فقیهان، عالمان و دانشمندان فرهیخته و اساتید بزرگ و معلمان و محققان و اهل فکر و قلم نیست که نیست و آنچه با قلم حقیر مکتوب شد صد البته حاصل چهل سال مطالعه مستمرّم در تاریخ ایران و جهان اسلام و مداخلات اجانب بر کشورهای اسلامی به ویژه کشورعزیزمان ایران است که البته ایران به اعتقاد همه و نیز شما فرهیختگان عشّ آل محمد (علیهم السلام) است می باشد.