انهار
انهار
مطالب خواندنی

وطن

بزرگ نمایی کوچک نمایی
استفتائات احکام مسافر- آیت الله العظمی مظاهری مدظله
وطن
شرط تحقق وطن 
سوال : مدت اقامت یک نفر در شهر دیگر چقدر باید باشد تا او بتواند در آن شهر قصد وطن کند؟ 
پاسخ: به مجرد قصد توطّن جداً، وطن او می‌شود.
قصد توطن 
سوال : قصد وطن نمودن در شهری ملازم با چیست؟ به عبارت دیگر، حتماً باید در شهری سکونت داشت تا آن شهر وطن شود یا مثلاً اگر کسی مشهد را دوست بدارد، می‌تواند بگوید: مشهد وطن من است و در مشهد نمازها را تمام بخواند و روزه بگیرد؟ 
پاسخ: باید قصد توطّن جدی داشته باشد و آنجا هم زندگی کند.
قصد توطن صوری 
سوال : آیا کسی می‌تواند بدون اقامت دائم یا موقت در شهر دیگری، آن شهر را به صورت وطن خود انتخاب کند و در ماه مبارک رمضان در صورت سفر به آن شهر (مثلاً مشهد) روزة خود را بدون قصد ده روز کامل بگیرد؟ 
پاسخ: باید قصد توطّن جدی و واقعی باشد، نه صوری و ظاهری.
میزان اقامت در وطن 
سوال : چه مقدار و یا چگونه باید در شهری ماند تا آن شهر وطن انسان محسوب شود؟ 
پاسخ: دائر مدار قصد اوست؛ اگر جدی تصمیم گرفت در جایی بماند، باید نماز را تمام بخواند و روزه بگیرد.
اتّخاذ چند وطن 
سوال : آیا کسی می‌تواند چند وطن داشته باشد؟ مثلاً سه وطن را برای خود انتخاب کند. 
پاسخ: هر مقدار که قصد ماندن جایی را داشته، به عنوان دائم یا موقت، وطن او است.
حکم تحقق وطن دوم 
سوال : چگونه محل دوم حکم وطن شخص را پیدا می‌کند؟ آیا چند سال ماندن کفایت می‌کند یا نیت لازم دارد یا باید شخص از جایی اعراض نماید؟‌ 
پاسخ: کسی که قصد دارد مدتی، مثلاً دانشجو مدت چهار سال، در شهری بماند، وطن موقت او است و همچنین تاجری که تجارت‌خانه در چند شهر یا مملکت دارد، همة آنجا وطن او است.
صدق توطّن 
سوال : برای صدق وطنیّت چه مقدار شخص باید در آن مکان بماند؟ 
پاسخ: به مجرد قصد جدی، وطن محقق می‌شود.
اعراض از وطن قبلی 
سوال : کسی که از وطن اصلی و زادگاهش به شهر دیگری می‌رود و پس از چند سال از آن شهر هم منتقل شده و در شهر دوم ساکن می‌شود، می‌تواند تا آخر عمر زادگاه خود و شهر اولی که به آن منتقل شده است را وطن بداند و در صورت رفتن به آن دو شهر، نماز را تمام بخواند و روزه بگیرد؟ آیا اگر مثلاً چند سال هم به آن دو شهر نرود یا نمی‌داند که تا آخر عمر می رود یا نه، باز هم می‌تواند آن دو شهر را وطن بداند؟ 
پاسخ: تا اعراض نکرده باشد، وطن او است، مگر اعراض عملی صدق کند.
تمام بودن نماز و روزه در سفر اولِ وطن دوم 
سوال : کسی که به شهر دیگری منتقل می‌شود و می‌داند که باید مثلاً چند سال در آن شهر بماند، آیا از همان روز اول ورود می‌تواند نمازش را تمام بخواند و روزه بگیرد یا باید مدتی بماند؟ 
پاسخ: می‌تواند، بلکه لازم است.
تبعیّت زن از مرد در توطّن 
سوال : زن و شوهری اهل دو شهر جداگانه هستند و محل کارشان در شهر سوّمی است، ولی مجبور شده‌اند در خارج از حد ترخص شهر محل کار، سکنی بگیرند. هر روز از محل زندگی به محل کار می‌روند و بر می‌گردند و هر چند وقت یک بار هم به شهرهای خودشان می‌روند. بفرمایید حکم نماز و روزة آنها در این چهار شهر چیست؟ همچنین بفرمائید اگر هر کدام از آنها به شهر همسرش برود، حکم نماز و روزة او چیست؟ 
پاسخ: نماز زن در همه جا تمام است و باید روزه هم بگیرد چون زن تابع شوهر است، ولی مرد تابع زن نیست؛ لذا نماز مرد به جز در وطن زن، همه جا تمام است و در وطن زن شکسته است، مگر آنجا را وطن خود قرار دهد.
قصد توطّن جایی که قبلاً از آن اعراض شده است 
سوال : کسی که به واسطة منتقل شدن به شهری، از زادگاهش اعراض می‌کند، آیا پس از چند سال می‌تواند‌ دوباره زادگاهش را وطن قرار دهد؟ 
پاسخ: می‌تواند.
قصر و اتمام زن در زادگاه شوهر 
سوال : دختری که ازدواج می‌کند و برای زندگی به محل سکونت شوهرش که خارج از شهر خودشان است، می‌رود، وطن او همان شهر جدید محسوب می‌شود و باید نمازهای خود را در آنجا تمام بخواند؟ حکم نماز و روزه‌های او در شهر زادگاهش که مثلاً چند ماه یک بار به آنجا می‌رود، چیست؟ 
پاسخ: تا اعراض نکرده باشد، تمام است.
انتقال از وطن 
سوال : کسی که برای زندگی به شهر دیگری منتقل می‌شود و نمی‌داند که تا آخر عمر به زادگاهش بر می‌گردد یا نه، در صورت حضور موقتی در زادگاه، حکم نماز و روزۀ او چگونه است؟ 
پاسخ: باید نماز را تمام بخواند و روزه بگیرد.
وطن موقّت 
سوال : شخصی از وطن خود مثل افغانستان به ایران آمده و در شهری سکونت دارد و قصد دارد هر موقع موانع برطرف شد، به وطن خود برگردد. مدت اقامت این شخص در ایران پانزده سال طول می‌کشد. آیا گذشتن این مدت باعث می‌شود که آن شهر در ایران وطن او محسوب شود؟ 
پاسخ: همین مقدار که قصد داشته باشد مدتی در جایی بماند، وطن موقّت او است.
عدم اعراض از زادگاه 
سوال : فرزندی در وطن پدرش به دنیا می‌‌آید و پس از دو سه سال اول کودکی، به شهر دیگری می‌رود و در آنجا بزرگ می‌شود. آیا جایی که در آن به دنیا آمده، وطن او محسوب می‌شود؟ 
پاسخ: اگر اعراض نکرده باشد، وطن او است.
 نحوۀ اعراض از وطن اصلی 
سوال : اعراض از وطن اصلی چگونه محقّق می‌شود؟ 
پاسخ: اگر وطن او مثل سایر شهرها شد؛ نظیر اینکه اصفهانی است، رفته است تهران و از اصفهان اعراض کرده است و اصفهان و خراسان در نظر او یکسان است، اعراض محقّق می‌شود.
تبعیّت وطن افراد تحت تکفّل مرد 
سوال : آیا وطن زن تابع شوهر است؟ 
پاسخ: بلی، زن و بچه‌های تحت تکلّف مرد، تابع مرد هستند.
پشیمانی از اعراض 
سوال : اگر شخصی از وطن خود اعراض کند و قصد داشته باشد که دیگر به آنجا بر نگردد، ولی دو سه ماه بعد پشیمان شود، آیا اعراض او محقق شده و دوباره باید در آنجا قصد توطّن کند یا به مجرد اینکه پشیمان شد، کفایت می‌کند؟ 
پاسخ: همین مقدار که از اعراض خود برگشت، وطن محسوب می‌شود.   

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -