{سایت انهار: متاسفانه در قسمتهائی از مطالب ذیل؛ جا افتادگی هائی هست که مربوط به منبع می باشد! اگر به منبع اصلی دسترسی پیدا کردیم اصلاح میکنیم و اگر شما کاربران عزیز نیز به منبع اصلی دسترسی پیدا کردید متن اصلاح شده را برای ما ارسال فرمائید تا مورد استفاده مؤمنین قرار گیرد.}
ولادت
مرحوم آیة الله العظمی شیخ زین العابدین مازندرانی از اکابر علما و اجلای فقهای امامیّه و از مراجع عظام تقلید، در سال 1191 شمسی برابر با 1227 قمری در خانواده ای نجیب و مؤمن در بابل پا به عرصه گیتی نهاد.
پدرش مرحوم کربلایی مسلم بارفروش از ارادتمندان و شیفتگان مخلص خاندان رسالت علیهم السلام بود(2).
تحصیلات و اساتید
شیخ زین العابدین در همان کودکی به خاطر عشق و علاقه خاص خود و تشویق و ترغیب خانواده با فراگیری قرآن و معارف دینی، گام در راه تحصیل علوم دینیّه نهاد. او، در محضر اساتید بابل به ویژه مرحوم آیة اللّه سعیدالعلماء مازندرانی رحمه الله با جدیّت و تلاش وافر، تحصیل کرد. آن بزرگوار در مقدمه کتاب ذخیرة المعاد نوشته اند:
و بعد آن که چون احقر عباد، زین العابدین، ولد مرحوم کربلایی مسلم بعد از فراغ از تحصیل در بار فروش، خدمت جنّت مکان، سعید العلماء رحمه الله عازم عتبات شدم...
به هر حال، آن فقیه عالی مقام پس از گذراندن مقدّمات و سطوح متوسطه و عالی در محضر اساتید برجسته و گرانمایه مازندران و استفاده از محفل علمی مرحوم آقا جعفر سیرجانی رحمه الله (3)، در اوان جوانی یعنی در سن 23 سالگی و در اوائل ماه رجب سال 1250. ق.(4) عازم عتبات عالیات می گردد.
می شود(5).
وی پذیرفته می شد(6).
امین رحمه الله در این باره می گوید:
آن مرحوم، مقرّر درس های استادش صاحب ضوابط رحمه الله بود و افاضات وی را به رشته تحریر در می آورد.
اقامت هشت ساله در کربلای معلی، بسیار پربرکت و باثمر بوده است و موجب می شود تا آن عالم جلیل القدر به خوبی با مبانی اجتهاد آشنا گشته و به قدرت استنباط علوم اسلامی دست یابد و در فقه و اصول و حدیث و کلام ورزیده گردد.
هجرت به نجف اشرف
در سال 1258. ق. برای مردم کربلا مشکلات زیادی رخ می دهد که سبب هجرت آن بزرگوار به نجف اشرف می شود.
ایشان در مقدمه ذخیرة المعاد می آورند:
بعد از محاصره عتبات و ابتلای ما و سایر سکنه به آن بلیّات، بعد از چند ماه مهاجرت به نجف اشرف (علی مشرّفه آلاف التحیّة و التُّحف) نمودم.
ظاهرا علت این گرفتاری و مشکلات مورد اشاره، چنانچه از شواهد تاریخی به دست می آید حوادثی بوده است که در نتیجه آن عده زیادی از علما به نجف و سامراء مهاجرت کردند. این حوادث به دو شکل کاملاً متضاد در کتب تاریخ آمده است. در پاره ای از این کتب، این حوادث، قیامی مردمی و در پاره ای دیگر شورش عده ای اوباش قلمداد شده است. در کتاب تاریخ العراق بین احتلالین آمده است:
«عده ای از اراذل و اوباش، به رهبری مردی به نام سیدابراهیم زعفرانی، از مردم کربلا سلب امنیت کرده بودند و حکّام زمان را نیز به ستوه در آوردند، هر کس در هر کجای عراق، ظلمی می کرد و فسادی از وی ظاهر می گشت، به کربلا رفته و به آن گروه ملحق می شد، تا آنجا که تعداد آنان به حدود ده هزار مرد جنگجو رسید.
گویند: آن ها تجاوز فراوانی به مال و جان مردم نموده بودند و همواره به راهزنی می پرداختند، حتی در یکی از شب ها جلوی آیة اللّه سیدابراهیم قزوینی رحمه الله را گرفتند و رهایش نمی کردند تا آنکه مبلغ چهارهزار قران از سکه محمدشاه از وی گرفتند و آزادش کردند.
مردم به شدت از آنان در هراس بودند، زیرا آنان هر وقت می خواستند به جان و مال مردم تعرّض می کردند.
حاکم وقت «محمد نجیب پاشا» لشگری را مأمور محاصره کربلا و سرکوبی آن گروه نمود. آن لشگر در ذی القعده 1258 قمری شهر را محاصره و در 11 ذی الحجّه بر شهر مستولی شدند و ابراهیم زعفرانی را دستگیر و به بغداد انتقال دادند»(7).
در کتاب «تراث کربلا» قضیه به این شکل نقل شده، که:
«اهالی کربلا از اطاعت سلاطین عثمانی سرباز زده بودند و «محمد نجیب پاشا» حاکم وقت، اصرار داشت که مردم سر تسلیم فرود آورده و ضمن کنارگذاشتن اسلحه، مطیع فرامین آنان گردند و یک ماه ضرب الاجل برای این امر مشخص کرد. ولی از آنجایی که مردم تسلیم نشدند، لشگری به فرماندهی «سعداللّه پاشا» به طرف کربلا گسیل داشت و شهر را برای نیروهای خود مباح کرد و دست به قتل عام زد.
عده ای از بزرگان چون مرحوم سیدکاظم رشتی، نزد رؤسای شهر چون سید عبدالوهاب آل طعمه، سیدابراهیم زعفرانی، علی کشمش، طعمه عید، سید صالح داماد و ... رفته و از آن ها خواستند که تسلیم حاکم ظالم و جلاّد شده و دست از جنگ بردارند، ولی آن ها قبول نکرده و پس از دو روز جنگ و خونریزی از شهر خارج شدند و به قبایل اطراف پیوستند و از آنان کمک خواستند.
جنگجویان کربلا که تعدادشان به سه هزار نفر می رسید، 21 روز تا عیدقربان 1258 ق. مقاومت کردند، تا آنکه جنگ پایان یافت و مجموعا 18 هزار نفر در این قضیّه کشته شدند. این امر، در عهد سلطان عبدالمجید دوم عثمانی به وقوع پیوست(8).
(9)
در اندک مدتی از شاگردان برجسته صاحب جواهر رحمه الله شد(10).
و از جمله اساتید برجسته و متبحّر نجف اشرف محسوب شوند.
محفل علمی وی، به خاطر جامعیّت و تعمّق و پرداختن به جوانب مختلف مسائل علمی، بسیار پربار و مورد توجّه بوده است.
از جمله بزرگانی که در نجف اشرف از محضر پرفیض وی بهره مند شدند، می توان به علمای زیر اشاره کرد:
1 - آیة اللّه العظمی میرزا محمدتقی شیرازی (متوفی 1340) رهبرِ بزرگِ انقلاب 1920. م. عراق؛ 2 - حضرت آیة اللّه شیخ علی خاقانی (متوفی 1334)؛ 3 - حضرت آیة اللّه شیخ محمدحسن مازندرانی (متوفی 1317)؛ 4 - حضرت آیة اللّه شیخ شعبان رشتی نجفی (متوفی 1309)(11).
تاریخ بازگشت معظم له بین تراجمْ نگاران اختلاف می باشد.
صاحب اعیان الشیعه می فرمایند:
«شیخ رحمه الله بعد از وفات صاحب ضوابط (متوفی 1262) به کربلا بازگشتند».
ولی مرحوم محدث قمی در فوائدالرضویة می فرمایند:
«... سپس بعد از وفات صاحب جواهر (متوفی 1266) به کربلا باز گشتند».
البته شاید منظور علامه سید محسن امین رحمه الله در اعیان الشیعه این باشد که معظم له چند سال بعد از فوت صاحب ضوابط، یعنی در سال 1266 ق به کربلا باز گشتند که مطابق با گفتار محدّث قمی می شود.
عنایتی از امیرالمؤمنین علیه السلام و مراجعت به کربلا
آیة اللّه شیخ مرتضی حائری نقل فرمودند:
مرحوم شیخ زین العابدین مازندرانی پس از تحصیلات نسبتا کافی در نجف اشرف بسیار در مضیقه زندگی بوده است[لذا] به مولا امیرالمؤمنین علیه السلام متوسل می شود. در خواب می بیند که حضرت علیه السلام به او می فرمایند:
«در نجف زندگی شما به همین منوال خواهد بود. اگر می خواهید وضعت خوب شود، به کربلا برو».
پس از این رؤیا که آثار صدق و درستی از آن پیدا بود، با کوله بار مختصری که خلاصه زندگی فقیرانه اش بود، پیاده به طرف کربلا رهسپار می شود.
از آن طرف یک ثروتمند مازندرانی که ساکن کربلا بود، در عالم خواب خدمت اباعبداللّه الحسین علیه السلام می رسد، ایشان به او می فرمایند:
«فردا مهمانی به این اسم می آید شما موظفید از او پذیرایی کنید...»
این مرد مازندرانی فردا جلوی دروازه می ایستد تا با نشانی خواب، مهمان حضرت اباعبداللّه علیه السلام را پیدا کند.
اتفاقا شیخ مازندرانی آخر روز با کوله بار، به کربلای مقدسه می رسد و مأموریت خود را به او می گوید(12).
اندک زمانی شهرت جهانی پیدا می کند.
آن بزرگوار دارای مقام بلند علمی و در علم فقه کم نظیر بود و همین توان علمی توأم با فروتنی و مردم داری سبب گردید که به عنوان یکی از مراجع تقلید آن روزگار مطرح شود و شیعیان زیادی در ایران و عراق و هندوستان و آسیای میانه در امور دینی و مذهبی و اجتماعی مقلّد ایشان گردند(13).
گردید(14) و رساله عملیه شان به طور مکرّر چاپ شد.
در نگاه دیگران
عظمت مقام و منزلت آن بزرگوار را همه تراجم نگاران ستوده اند و از او با الفاظ مختلف تجلیل کرده اند. مرحوم علامه شیخ آقابزرگ در نقباءالبشر او را چنین توصیف می کند:
شیخ زین العابدین بن مسلم بارفروشی مازندرانی حائری از اعاظم علما و اکابر فقها بوده است(15).
در ریحانة الادب نیز آمده است:
شیخ زین العابدین بن مسلم بارفروشی مازندرانی، عالمی است ربانی، فقیهی صمدانی، از اکابر علمای امامیه... به حسن تقریر و بیان، بین معاصرین خود ممتاز، جلالت علمی او در تمامی اقطار در نهایت اشتهار و مرجع تقلید جمعی وافر از شیعیان هند و عراق و ایران بوده است...(16).
و یکی از مراجع مسلمین» یاد شده است.
آیة اللّه العظمی ملا حبیب اللّه شریف کاشانی در باره اش می نویسد:
شیخ زین العابدین مازندرانی از شاگردان صاحب جواهر و صاحب ضوابط و عالمی فاضل و زاهدی متقی و فقیهی متتبّع و دارای مقلدینی فراوان و صاحب اجازه های کثیر بود. او انسانی جواد و با سخاوت و بذل و بخشش او به فقرا زیاد بوده است. ریاستی در کربلا داشت و در سایر بلاد معروف بود(17).
و بالاخره در احسن الودیعة آمده است:
«عالم فقیه ربانی و فاضل وجیه صمدانی، مولانا شیخ زین العابدین فرزند کربلایی مسلم بارفروشی از اکابر علمای عصر خود و در حسن تقریر و بیان بین فضلای عصرش مشهور بود...(18).
قرار داشت، به موازات او، حوزه چندین ساله کربلا را اداره و سرپرستی می کرد(19).
نجف اشرف مشرّف می شدند، مرحوم آخوند خراسانی رحمه الله را زیارت می کردند(20).
مازندرانی رحمه الله نیز به آن مرجع عالیقدر، علاقه بسیاری داشته است.
فضایل اخلاقی
عبادت
بی تردید یکی از مصادیق انسان های وارسته، مرحوم شیخ زین العابدین مازندرانی (ره) می باشند. او در میدان صیانت نفس و صفای باطن و برخورداری از مکارم اخلاقی بی نظیر و مجسّمه ای از قداست و تقوی بوده و مراحل سیر و سلوک را پیموده و در عبادت و راز و نیاز با خدا و تهجّد و شب زنده داری و مراقبت بر نوافل و آداب، گوی سبقت را از همگان ربوده بود.
اعیان الشیعه و فوائد الرضویة در بیان مقام عبودیّت و تعبّد و مواظبت ایشان چنین می گوید:
عابدی ناسک بود و کسی در شدّت مواظبت و مراقبت بر مستحبّات و سنن و نوافل، مانند او دیده نشد....
در معارف الرجال آمده است:
از کثرت عبادت و تهجّد، آثار سجده و عبادت، در سیمایش نمایان بود و در عین حال چهره ای محترم و جذّاب داشت.
شیفتگی به اهل بیت علیهم السلام
آن بزرگوار از شیفتگان و ارادتمندان به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام بود و همواره تلاش می کرد تا افراد را در زندگی متوجّه اهل بیت علیهم السلام نماید. خود نیز هیچ گاه در زندگی، از عرض ارادت و زیارت و توسّل به ساحت مقدّس ائمه اطهار علیهم السلام غافل نبود. یکی از نویسندگان در این باره می نویسد:
روزی کسی خدمت شیخ الطائفه، آیة اللّه العظمی شیخ زین العابدین مازندرانی رحمه الله آمد و از تنگی معاش خود شکایت کرد.
شیخ مازندرانی رحمه الله به او فرمود: برو حرم حضرت اباعبداللّه الحسین علیه السلام و زیارت عاشورا را بخوان، رزق و روزی به تو خواهد رسید، اگر نرسید بیا نزد من، به تو خواهم داد.
آن شخص رفت، بعد از مدتی خدمت آن بزرگوار رسید و گفت: در حرم مشغول خواندن زیارت عاشورا بودم، کسی آمد وجهی به من داد و در توسعه قرار گرفتم(21).
همّت و پشتکار
از خصوصیّات آن عالم فرزانه، جدیت و تلاش وافر و همّت بلندشان در تحصیل و تدریس بود، روحیه ای خستگی ناپذیر داشت و با آن که به علّت فقر و تنگدستی در دوران تحصیل با مشکلات فراوانی روبه رو بود، ولی شور و علاقه وافرش به کسب علوم دینی، عزم او را در راه رسیدن به هدف، هر روز بیش از پیش می شد و در این راه از هیچ کوششی که موجب رشد علمی وی می شد، دریغ نمی ورزید. چنانچه در اوائل عمر تحصیلی خود، هر کتابی را که می خواند، نسخه برداری می کرد و به شهادت صاحب اعیان الشیعه حتی کتاب قوانین را، که کتابی مهم در اصول و بسیار حجیم می باشد، استنساخ کرد.
تمام عمر شریفشان را به تحصیل، تدریس و تألیف، مشغول بودند.
در سنّ پیری که عمرش از هشتاد سال نیز گذشته بود، به تدریس و تحقیق اشتغال داشت. علاّمه سیدمحسن امین رحمه الله می فرماید:
در کربلا خدمت آن بزرگوار رسیدم، در حالی که پیر شده بود، ولی تدریس را در ایام پیری رها نکرده بود....(22)
زهد و وارستگی
یکی دیگر از ویژگی های آن عالم وارسته، زهد و وارستگی از مظاهر مادّی است. وی مانند همه فرزانگان و علمای ارزشمند اسلام که در مکتب امیرالمومنین علیه السلام پرورش یافته و بی اعتنایی به زخارف دنیا را در آن مکتب آموخته اند، به دور از تجملاّت و بسیار ساده زندگی می کرد و از هر نوع وابستگی به مال و منال دنیا به شدت پرهیز می کرد. خوراک او غالبا نان و سرکه و برنج بوده است.(23) او دائما توصیه می کرد که باید زندگی اولیاءالله را سرمشق قرار داد و خود، نمونه بارزی از این الگو پذیری بود.
شاگردان
روشن است که روحیه تعمّق و تحقیق و پشتکار وافر، رمز موفقیّت آن مرجع عظیم الشأن در پرورش شاگردان برجسته و مجتهدان وارسته در عالم تشیّع بوده است. شاگردانی گران قدر که هر کدام مایه خدمات شایانی به عالم اسلام و مکتب تشیّع بودند و ما در این جا به اسامی شریف تعدادی از آن بزرگواران اشاره می کنیم.(24)
محمدبن کرمعلی بابلی متوفی 1315 قمری.
تجسّم عینی فضایل
یکی دیگر از خصوصیّات آن فقیه وارسته، خلق و خوی نیکوی وی است. معظم له بسیار خوش سیرت و در رفتار و معاشرت اجتماعی و حسن سلوک با افراد، زبانزد خاص و عام بود.
رفتارش تجسّم تمام کمالات اخلاقی بود و در چهره اش صفا و صمیمیّت موج می زد و هر بیننده ای را مجذوب می ساخت. همواره سعی می کرد حلاّل مشکلات و گرفتاری های مردم باشد، روحیه مردم داری و توجه به افراد مستمند و گرفتار، سبب می شد تا مردم به طور پیوسته و مکرّر به او مراجعه کرده و در جهت حلّ گرفتاری ها از وی کمک بخواهند، به طوری که حتی در رفع اختلافات و منازعات خانوادگی نیز به آن مرجع عظیم الشأن پناه آورند.
معظّم له نیز در نهایت بردباری و فروتنی و با اخلاقی نیکو در جهت حلّ معضلات مردم حرکت می کردند و در این راه مرارت ها را تحمل کرده و از هیچ کوششی دریغ نمی فرمودند، چرا که به شهادت تاریخ، پس از پیامبران الهی و ائمّه اطهار علیهم السلام علمای دین سودمندترین، خادم ترین و دل سوزترین افراد جامعه به توده های مردم بودند و از نظر مادی و معنوی، در این راه، فوق العاده کوشیده اند.
در این جا به چند نمونه در زندگی آن بزرگوار اشاره می کنیم:
1) مرحوم شیخ العراقیین رحمه الله (آیة الله شیخ علی کربلایی فرزند شیخ زین العابدین رحمه الله ) فرمودند:
یک شب پدرم در حرم کربلا مشغول نماز بود، پس از آن که نمازش به پایان رسید، زنی آمد و مدتی مدید در گوش شیخ حرف زد. وقتی آن شب می خواستیم، به منزل برگردیم، پدرم به «فانوس کش» فرمود تا از راه دیگری برود. مدتی رفتیم تا به منزلی رسیدیم، شیخ رحمه الله دقّ الباب کرد. مردی که قهوه چی بود در را باز کرد و تا شیخ را دید دستپاچه شد، خم شد و دست شیخ را بوسید و پرسید: چه فرمایشی دارید؟ شیخ به او گفت: از تو می خواهم که به همسرت رجوع کنی، گفت اطاعت می کنم و رجوع کرد.
بعد فهمیدیم که مرد قهوه چی زن خود را با وجود چند فرزند طلاق داده و از منزل بیرون کرده و آن زن به شیخ متوسل شده بود، تا به شفاعت او اقدام کند.(25)
2) هم چنین معروف است:
روزی که در کربلا، آب طغیان کرده بود، شیخ از شهر بیرون رفت و با عبای خود، شخصا خاک برمی داشت تا جلوی آب را بگیرد، مردم چون دیدند که آن روحانی بزرگ، برای سدّ سازی خاک برداری می کند، به اؤ تأسّی کردند و همگی به پاخاستند و سدّی در برابر آب بستند که تا چند سال باقی بود.(26)
3) هم چنین نقل کرده اند:
روزی بینوایی به در خانه او رفت و از او چیزی خواست، شیخ چون پولی در بساط نداشت، دیگ مسی منزل را برداشت و به او داد و فرمود: این را ببر و بفروش.
دو سه روز بعد که اهل منزل متوجه شدند دیگ نیست، فریاد کردند که: دیگ را دزد برده است. صدای آنان به گوش شیخ رسید، فریاد برآورد: دیگ را من برده ام.(27)
4) درباره آن شخصیّت ارزشمند نوشته اند:
تا می توانست قرض می کرد و به مردم می داد و هر چند وقت که یکی از ثرتمندان هند به کربلا می آمد، قرض های او را می داده است.
در این باره داستان زیر جالب می باشد:
عالم جلیل القدر مرحوم شیخ العراقیین رحمه الله فرمود: در یکی از سفرها که پدرم شیخ زین العابدین رحمه الله به سامراء می رود، در آن جا سخت بیمار می شود، مرحوم میرزای شیرازی رحمه الله از او عیادت کرده و ایشان را دلداری می دهند.
شیخ می فرمایند: من هیچ گونه ناراحتی و نگرانی از موت ندارم، امّا نگرانی من از این است که، بنا به عقیده ما امامیّه، وقتی که می میریم، روح ما را به امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عرضه می کنند، اگر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بفرمایند:
«ای زین العابدین؛ ما به تو بیش از این، اعتبار و آبرو داده بودیم تا بتوانی قرض کنی و به فقرا بدهی، چرا نکردی؟ من چه جوابی به آن حضرت علیه السلام می توانم بدهم؟!
گویند: میرزای شیرازی رحمه الله ، پس از شنیدن این حرف به منزل می رود و هرچه وجوهات در آن جا داشت، میان مستحقّین قسمت می کند.(28)
دیگری نیز برعهده دارد و از این نظر الگوی بسیار خوبی برای سایر افراد بود.
هوشیاری در عرصه سیاست
مرحوم مازندرانی رحمه الله ، به مسائل جاری جهان اسلام کاملاً توجه داشت و در هر حادثه با هشیاری تمام عمل می کرد، در واقعه تحریم تنباکو با درک موقعیّت کشورهای اسلامی و توطئه کشورهای استعمارگر از جمله انگلیس در سلطه براقتصاد جهان اسلام از جمله ایران، پس از تحریم تنباکو از سوی میرزای شیرازی رحمه الله ، قاطعانه به حمایت از این فتوا برخاست و توطئه دشمن را که قصد داشت با استفاده از موقعیّت و مرجعیّت وی، فتوای میرزای شیرازی رحمه الله را زیر سؤال ببرد، خنثی ساخت.
در این باره نوشته اند:
پس از آن که مرحوم میرزای شیرازی رحمه الله ، تنباکو را حرام نمود، سفارت انگلستان در بغداد توطئه ای در خنثی سازی فتوای میرزا چید. این توطئه، غیر مستقیم و به دست یکی از روحانیان آن دوران بود.
عده ای از شخصیت های تحریک شده را نزد مرحوم شیخ زین العابدین مازندرانی رحمه الله فرستادند.
یکی از آنان، در حالی که مجلس مملوّ از مردم بود، پرسید: درباره این حدیث «حَلالُ مُحَمّدٍ حَلالٌ اِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ حَرامُهُ حَرامٌ اِلی یِوْمِ الْقِیامَة» (حلال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تا قیامت حلال و حرام آن حضرت تا قیامت حرام است، چه می فرمایید؟»
ایشان فرمود: این حدیث کاملاً صحیح است.
سائل دوباره پرسید: آیا قبل از آن که میرزا تنباکو را حرام کند، تنباکو حلال بود یا حرام؟
شیخ به خوبی متوجّه شد که سائل می خواهد با این سؤال توطئه و فریبی به کار ببرد، لذا فرمود: حلال بوده است.
سائل گفت: پس به مقتضای این حدیث شریف، تنباکو حلال است و امروز با تحریم میرزا حرام نمی شود.
شیخ فرمود: خیر، الآن حرام است و هیچ منافاتی بین حرام بودن الآن و حلال بودن سابق نیست، چون اشیاء گاهی دو عنوان پیدا می کنند که یکی عنوان اوّلی و دیگری عنوان ثانوی است و همیشه عنوان اوّلی در جای خود محفوظ است، مانند روزه ماه رمضان که عنوان اوّلی آن وجوب است، ولی اگر برای همین شخص که روزه بر او واجب بود، حالت اضطراری پیش آمد، مسأله عنوان ثانوی پیدا می کند و روزه حرام می شود و لذا بر مریض روزه گرفتن حرام است.
تنباکو هم ذاتا حلال است و حلال بودن آن، عنوان اوّلی است، امّا چون برای جامعه ضررهای سیاسی و اقتصادی دارد، حرام می شود و حرام بودنش را عنوان ثانوی گویند و به این جهت است که مجتهدِفقیه، حکم به حرمت می کند و هر موقع آن ضرر برطرف گردید،باز فقیه حکم به حلال بودن آن می نماید.
جواب قاطع و استوار شیخ رحمه الله ، سائل را مجاب و ساکت ساخت و دشمن نتوانست از این موقعیّت سود ببرد.
تألیفات و آثار علمی
شیخ مازندرانی رحمه الله علاوه بر فعالیّت های اجتماعی و تدریس در سطوح مختلف، آثارگران بهای علمی و کتاب های ارزشمندی از خود به یادگار گذاشت که بعضی از آن ها در کتب تراجم مذکور است و ما در این جابه معرفی آن می پردازیم:
1 ـ حاشیه بر مسالک شهید ثانی رحمه الله ؛ 2ـ حاشیه بر جواهرالکلام؛ 3ـ یک دوره کامل اصول فقه؛ 4ـ ذخیرة المعاد فی تکالیف العباد(رساله عملیه برای عمل مقلّدین)؛ 5 ـ زینة العباد الکبری: در طهارت و صلوة و صوم، در سال 1308 با حواشی فرزند معظّمش آیة الله شیخ محمد حسین مازندرانی رحمه الله در کلکته به تهران و چاپ رسید؛ 6ـ زینة العباد، در طهارة و صلوة با حواشی مرحوم آخوند خراسانی رحمه الله در سال 1323 ق. به صورت رساله عملیّه به چاپ رسید؛ 7 ـ زینة العبادالصغری، مختصری از زینة العبادالکبری که به ضمیمه بعضی از معاملات و مناسک حج با حواشی فرزندش مرحوم شیخ محمد حسین رحمه الله به عنوان شرح شرایع الاسلام به چاپ رسید؛ 8ـمناسک الحج؛ 9 ـ زادالمتقین، در 1307 .ق. در بمبئی به چاپ رسید.(29)
غروب خورشید
سرانجام این ستاره پر فروغ عالم اسلام پس از عمری سرشار از تقوی و عبادت و خدمت به امت اسلام و حوزه های علمیّه، در دهه دوم ذی قعده سال 1309.ق. در سنّ 82 سالگی دارفانی را وداع گفته و به دیار ابدی شتافت.
شهر کربلا در سوگ وی یک پارچه سیاه پوش شد. جنازه مطهّرش پس از یک تشییع باشکوه در حرم مطهّر امام حسین علیه السلام در کنار درِ قاضی الحاجات که به سمت بازار معروف به بزّازین باز می شود، دفن گردید. تمثال مبارکش در آن جا موجود است(30).
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مىهراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمىبرد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ وَ نِعْمَ اَلْوَكِيلُ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمىبرد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ سُبْحٰانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ اَلظّٰالِمِينَ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيلهاى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمىبرد« وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ إِنَّ اَللّٰهَ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مىفرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ لاٰ قُوَّةَ إِلاّٰ بِاللّٰهِ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مىبينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج۱، ص: ۲۱۸.
کلیه حقوق مادی
و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی
خمینی میباشد.