انهار
انهار
مطالب خواندنی

احكام كسي كه سفر، مقدمه شغل اوست

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال 253- افرادي به نام سپاه دانش براي مدت دو سال يا بيشتر مي‌روند به مسافت ده فرسخ براي تدريس و هفته‌اي دو روز تعطيلي برمي‌گردند به وطن؟

جواب:  وظيفه آنها اتمام نماز و روزه است. واللََّه العالم.

سؤال 254- عدهء از دانشجويان يا كارمندان دولتي، مثل معلمين مقدار دو سال نه بيشتر از دو سال در شهري كه از وطن آنان به مقدار مسافت شرعيه فاصله دارد، براي تحصيل يا تعليم مي‌مانند با توجه به اين كه ايّام تابستان كه سه ماه مي‌شود، به

وطن خود برمي‌گردند بالنتيجه در اين دو سال اقامت، هر سالي 9 ماه بيشتر در محل اقامت خود بيشتر نيستند، آيا اين محل اقامت با وصف كذايي در حكم وطن است كه در تماميت صلاة و وجوب صوم عشره دخيل نيست يا آن كه حكم اقامت مسافر را دارد؟ در پاره‌اي از استفتائات اعتبار اقلاً بقاء دو سال را شرط كرده بوديد.

جواب:  در مفروض سؤال شخص مزبور مسافر نيست و حكم او، در مقرّش تمام است و حكم مقر، حكم وطن است. واللََّه العالم.

سؤال 255- اگر شخصي كار او در سفر است، يا در جايي است كه اخذ نموده براي خودش، زماني كه برگردد از كارش، يا جايي كه در آنجا هست و قصد برگشت وطن نمايد و قبل از رسيدن به حد ترخص در راه زوال شود حكم نماز و روزه او چيست؟

جواب:  نماز او قصر است و همچنين روزه او اگر نيت سفر از شب نموده باشد و سير سفر او امتداد داشته باشد.

سؤال 256- كساني براي كار به شاهرود طي مسافت كرده و آمده‌اند و بنا دارند سه يا چهار ماه مانده و سپس به وطن خود برگردند اين اشخاص در صورتي كه هفته‌اي يك بار براي ديدار عائله خود به وطنشان برمي‌گردند، وظيفه‌شان در مدت بقاء در شاهرود چيست؟

جواب:  در صورتي كه براي كار آمده، چنانكه در مفروض سؤال است، حكم او تمام است و در اين حكم فرق نمي‌كند هفته يكبار به وطنشان برگردد يا به محل ديگري.

سؤال 257- مردي است از اهل نجف و در يك شركتي در بغداد كار مي‌كند و در يك خانه‌اي در بغداد كه شركت براي خود تهيه كرده سكني گزيده و اين شخص ـ

قصد ندارد كه بغداد را وطن خود اخذ نمايد، بلكه قصدش آن است كه به قصد عمل و كار در بغداد زندگي نمايد و زماني كه كارش تمام شد يا خواست منفصل شود از شركت، منفصل مي‌شود و ترك مي‌كند بغداد را، با اين كه علم دارد به اين كه از هر هفته پنج روز در بغداد است و دو روز برمي‌گردد به وطن خود نجف و همچنين مرخصي، كه يك ماه در سال است، در وطن خود نجف زندگي مي‌كند.

1- آيا بغداد مقر او حساب مي‌شود؟

جواب:  اگر مدت زندگي در آن، معتدّ بها باشد مانند سه سال يا بيشتر پس مقر او حساب مي‌شود.

2- آيا مقر زن و اولادش هم مي‌شود؟

جواب:  اگر آنها با او بوده باشند و قصد داشته باشند بقاء با او را بله مقر آنها حساب مي‌شود و اگر نداشته باشند خير.

3- آيا تعبير به كلمه (يسكن) كه در سؤال آمده، به معني اخذ بغداد وطن خود است، يا اين كه علم دارد به عدم نيت بقاء در آن را با دلخواه خودش؟

جواب:  به معني وطن نيست لكن مقري است به حكم وطن مادامي كه منتقل نشده باشد به انفصال از خدمت و خروج از آن.

سؤال 258- در منهاج فرموده‌ايد كسي كه وطن او نجف است و محل كار وي كوفه است كه هر روز به آنجا سفر مي‌كند و شب برمي‌گردد حال اگر قصد داشت از كوفه به بغداد سفر كند، حد ترخص وي از كوفه حساب مي‌شود نه نجف، اين حكم چيست؟ آيا كوفه در اثر سفر همه روزه جزء وطن وي به حساب آمده يا علت ديگري دارد؟

جواب:  علتش آن است كه آنجا را عرفاً وطن او مي‌دانند و صدق مسافر بر اونمي‌كند در حالي كه در آن محل است.

سؤال 259- كساني كه در كارگاه‌ها و يا كارخانجات و مانند آنها كار مي‌كنند كه مثلاً هشت روز كار مي‌كنند و چهار روز استراحت دارند در صورتي كه فاصله بين وطن آنها با محل كار بيش از مسافت باشد تكليف نماز و روزه آنها در محل كار و بين راه چيست؟

جواب:  در مفروض سؤال حكمش اتمام نماز و روزه است.

سؤال 260- بنده شغل مهندسي بهداشت كه راجع به قصر و تماميت نماز، مفتخر به جواب از ناحيه آن وجود محترم شدم، و از مراسله شريف، اين فهميده شد كه مستخدمين دولتي 5 سال يا ده سال هم در جايي بمانند آن محل وطن يا در حكم وطن آنها نيست بلكه بايد براي تماميت نماز قصد ماندن ده روز را بنمايند، انشاءاللََّه اين فهميده شده را امضاء مي‌فرماييد، اينك عرض مي‌شود مستخدمين كه اطمينان به ماندن اين ده روز هم در محل ندارند مثل ژاندارمري و امثال آنها كه گاهي به ده روز نرسيده مأموريت به اطراف پيدا مي‌كنند تكليف چيست؟

جواب:  آن چه از جواب فهميده‌ايد درست نيست، مستخدمين مذكور اگر در جايي آنقدر بمانند كه صدق مسافر بر آنها نكند نمازشان تمام است، بلي اگر از اول قصد ماندن پنج يا شش سال داشته باشند مسافر بر آنها صدق نمي‌كند، و ميزان در قصر و اتمام صدق و عدم صدق است.

سؤال 261- شخصي هر سال براي جمع‌آوري محصولات يا غير آن مدت دو ماه يا زيادتر يا كمتر مسافرت دارد آيا در تمام اين مدت بايد نماز خود را قصر بخواند يا نه؟ و گاهي است كه عمل هر ساله او نيست بلكه اتفاقي است كه مي‌داند دو ماه مثلاً مسافرت دارد، متمني است چنانچه ممكن باشد تحديدي براي مسافرت اين گونه كثير السفرها از نظر قصر بودن يا از نظر تمام بودن بفرماييد بسيار مورد حاجت است.

جواب:  اگر مدت معتدّ بها[1] سفرهاي متعددي براي شغلش بنمايد، حكمش تمام خواهد بود به طوري كه عرفاً صدق كند مثلاً در اين دو ماه كارش در سفر بوده، همچنين دو مورد سؤال اگر هر روز يا هر دو سه روز برود، و همچنين اگر هر هفته مي‌رود ولي سه چهار روز مي‌ماند و برمي‌گردد. واللََّه العالم.

سؤال 262- عده‌اي از كارمندان دولت در طول سال جهت مأموريتهاي مباح به خارج شهر (در حد مسافت شرعي) مسافرت مي‌كنند ولي مقدار آن به هيچ وجه مشخص نيست ممكن است در طول سال شش ماه سفر نكنند و به مأموريت نروند و شش ماه ديگر بين هر ماهي 10 روز يا بيشتر يا كمتر به اين مسافرت بروند و ممكن است هر ماهه اين مسافرت پيش آمد كند و هر دفعه كه به مسافرت مي‌روند مقدار زمان مسافرت نيز مشخص نيست كه چند روز طول مي‌كشد، حكم اين گونه اشخاص از نظر قصر و تمام و افطار و امساك چيست؟ و آيا فرقي بين فروض مسئله هست يا خير؟ و آيا اگر كسي به همين عنوان (مأموريت خارج شهر) استخدام شده باشد يا آنكه براي اعم از مأموريت در شهر و خارج شهر استخدام شده فرقي از نظر وظيفه فوق هست يا خير؟ لطفاً بطور مبسوط جواب داده شود.

جواب:  در موضوع سؤال ذيل كه عنوانش (من شغله في السفر) است تابع حصول علم يا اطمينان به تلبس به آن در لااقل از ده روز در هر ماه در لااقل از دو سه ماه است تا بتواند از اول تلبس به آن سفر وظيفه‌اي تمام و صيام را انجام دهد و الّا وظيفه او، ولو با شك در حصول آن براي خود، قصر و افطار است. واللََّه العالم.

سؤال 263- شخصي شغلي دارد مانند روضه خواني كه هر شب جمعه به جايي براي منبر مي‌رود بيش از مسافت شرعي و هفته يك روز يا دو روز به آن محل مي‌رود و بقيه را در وطن است تكليف او راجع به نماز و روزه چيست؟ جواب در سؤال ديگر مرقوم فرموده‌ايد كه يك روز اگر در هفته، حكم مسافر را دارد و در فرض دو روز، احتياط واجب جمع است مقصود جنابعالي را ندانستيم مشروحاً بيان فرماييد.

جواب:  چنين شخصي اگر سفرش به خارج، يك روز در هفته است مانند مسافرين ديگر، حكم او قصر است و اگر در هفته دو روز بيرون مي‌رود، در سفرش جمع كند بين قصر و اتمام در نماز، و داشتن روزه مانند حاضرين و قضا.

سؤال 264- شاگردان مدارس دولتي بعضي آنها قريب نه ماه از سال را از وطن خود خارج از مسافت شرعيه به مدرسه مي‌روند و عصر برمي‌گردند به وطن خود، تكليف نماز و روزه آنها چيست؟

جواب:  در مفروض سؤال حكم آنها اتمام صلات و صوم است.

سؤال 265- زيدي مثلاً قصد دارد در مدت يك ماه يا كمتر (تا 15 روز) براي اقامه مجالس ديني و موعظه در نقاط مختلفه كه فاصله آن مكانها به قدر مسافت شرعيه مي‌باشد منبر برود، آيا نماز و روزه‌اش قصر است يا تمام؟

جواب:  براي كمتر از يك ماه قصر است و براي يك ماه احتياط در جمع است.واللََّه العالم.

سؤال 266- افرادي هستند كارمند اداره، گاهي در ماه پنج روز يا هشت روز آنها را مي‌برند خارج شهر و شب مي‌مانند و يا برمي‌گردند نماز و روزه آنها چگونه است؟

جواب:  وظيفه آنها افطار و قصر است اگر چه احوط استحباباً جمع است بين تمام و قصر و روزه و قضاي آن واللََّه العالم.

سؤال 267- اين بنده كه در اداره مالاريا كار مي‌كنم اكثر ايام را مسافرت به اطراف قوچان مي‌نمايم ولكن اغلب مسافرتها به چهار فرسخي نمي‌رسد و شب به قوچان برمي‌گردم كه وطن من مي‌باشد، بفرمائيد تكليف نماز و روزه من چيست؟

جواب:  وظيفه شما نماز تمام و روزه است ولي در آن سفري كه اتفاقاً به چهار فرسخ مي‌رسد بايد افطار نماييد و نماز را قصر بخوانيد. واللََّه العالم.

سؤال 268- اشخاصي كه محل كار آنها دور از محل سكونت آنها است به طوري كه به اندازه حد مسافتي كه موجب است شرعاً، قصر نماز را، ولكن اين افراد باقي مي‌مانند در محل كارشان به مدت يك هفته، سپس روز پنجشنبه و جمعه برمي‌گردند به وطن خود و اين عمل در طول سال استمرار دارد آيا چنين شخصي وظيفه او حكم مسافر است يا خير؟

جواب:  در اين صورتي كه فرض شده، حكم آنها تمام است در محل عملشان و در وطنشان، و اما در راه پس حكم آنها قصر است.

سؤال 269- زيدي در محلي كه خارج از وطن اوست مشغول كار مي‌باشد و شبهاي جمعه را به وطن خود برمي‌گردد. در صورتي كه معلوم نباشد چند مدت كار او دنباله دارد (يك ماه يا سه ماه مثلاً يا بيشتر) وظيفه زيد از جهت نماز و روزه قصر يا تمام در حالي كه فاصله بين وطن و محل كار بيشتر از چهار فرسخ و كمتر از هشت فرسخ مي‌باشد.

جواب:  در مفروض سؤال اگر مي‌داند سه ماه يا زيادتر شغلش چنين است تمام بخواند و الا احتياط نمايد.

سؤال 270- بعضي از مسگرها معمولاً دو يا سه نوبت در دوره سال براي

معاملات اجناسشان مسافرت به دهات مي‌كنند و در هر نوبت يك ماه يا قدري بيشتر در مسافرت هستند و اين مسافرتها گاهي چندان فاصله مي‌شود، مقتضي است تكليف امثال آنها را راجع به قصر و تمام بودن نمازشان بفرمائيد؟ و اگر در دوره سال فقط يك نوبت اينطور مسافرتي داشته باشند تكليف چيست؟

جواب:  در مفروض سؤال وظيفه تمام است در هر دو فرض اگر يك ماه و بيشتر باشد و اگر حدود بيست روز باشد احتياط در جمع است. واللََّه العالم.

سؤال 271- اين بنده كه مغازه فروش مصالح ساختماني دارم و اغلب اوقات سال براي خريد اجناس مسافرت مي‌كنم بفرمائيد تكليف روزه و نماز من چيست و مدتي هم نمازم را قصر خوانده‌ام آيا قضا دارد يا نه؟

جواب:  اگر ما هي اقلاً ده روز در سفر باشيد براي شغلتان به طوري كه عرفاً صدق كند شغل شما سفر است وظيفه شما نماز تمام و روزه است و آنچه قصر خوانده‌ايد بايد قضا كنيد.

سؤال 272- بقال يا عطار يا بزاز و مانند آنها در محلي دكان دارد و كسب مي‌كند لكن براي تهيه جنس چند روز يك مرتبه به خارج از مسافت مي‌رود و برمي‌گردد، آيا نماز و روزه اين افراد در ذهاب و اياب و مقصد چگونه است؟

جواب:  هفته‌اي يك مرتبه كفايت در اتمام نماز و روزه نمي‌كند، و در دو روز احتياط واجب جمع است، و اگر سه روز باشد و يا زيادتر و يا به مراتب عديده، حكمش اتمام نماز و روزه است.

سؤال 273- اگر مردي كار مي‌كند در شهر خودش و لكن گاهي اوقات سفر براي او عارض مي‌شود براي خاطر كارش و سفرش مافوق مسافت است و اين شخص هر دو ماه يك نوبت مسافرت مي‌كند به مدت يك يا دو روز آيا نمازش تمام

است يا قصر؟

جواب:  بايد قصر بخواند در اين فرض.

سؤال 274- اينجانب در مشهد همسري اختيار كرده‌ام و در نظر داشتم كه شايد تا حدود دو ماه مثلاً مي‌توانم به قوچان كه وطن من است بياورم و لذا در هر هفته سه روز از قوچان به مشهد مسافرت كرده‌ام ولي تا حال كه مدت دو سال است هنوز نتوانسته‌ام او را به قوچان منتقل بنمايم بلكه مثل سابق او را موقتاً در مشهد نگاه داشته و همانطور اياب ذهابم ادامه دارد و در اين مدت نمازم را تمام خوانده‌ام، بفرمائيد مطابق با تكليفم عمل كرده‌ام؟ يا وظيفه‌ام قصر بوده و قضا لازم دارد و اگر هر هفته يك روز يا دو روز در مشهد بمانم چطور مي‌شود؟

جواب:  در مفروض سؤال وظيفه شما قصر بوده ولي جاهل به مسئله بوده‌ايد قضا ندارد.


[1] معتدّ بها: قابل توجه



  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -