انهار
انهار
مطالب خواندنی

قصاص اعضاء

بزرگ نمایی کوچک نمایی

١ – قصاص عضو مشابه در صورت فقدان عضو مماثل

سؤال:با عنایت به این که اگر شخصى دست راست دیگرى را قطع نماید، به هنگام قصاص چنانچه جانى فاقد دست راست باشد دست چپ او، و در صورت فقدان دست چپ، پاى او قطع مى گردد، بفرمایید: آیا این حکم در مورد پا و دیگر اعضاى زوج بدن نیز قابل اجرا است؟ مثلا اگر جانى پاى راست ندارد، و پاى راست دیگرى را قطع کرده، آیا این جا نیز ابتدا پاى چپ وى و در صورت فقدان آن، دست او قطع مى گردد؟

جواب:در صورت فقدان پاى راست، مى توان پاى چپ را قصاص کرد، و همچنین بالعکس; امّا دست راست را به جاى پا نمى توان قصاص کرد. در مورد سایر اعضاى زوج نیز همین حکم جارى است، یعنى راست را به جاى چپ و چپ را به جاى راست (در فرض فقدان مساوى) مى توان قصاص کرد.

٢ – قصاص در صورت پیوند عضو قطع شده

سؤال:اگر کسى انگشت یا دست کسى را عمداً قطع کند و مصدوم بلافاصله خود را به مراکز درمانى رسانده و عضو قطع شده را پیوند زده و خوب شود، آیا مصدوم حقّ قصاص جانى را دارد یا خیر؟

جواب:حقّ قصاص دارد ولى دوّمى نیز حق دارد انگشت خود را پیوند بزند.

٣ – قطع عضو قاتل به جای قصاص

سؤال:آیا اولیای دم می توانند به جای قصاص نفس عضوی از اعضای قاتل را قطع کنند؟

جواب:جایز نیست.

٤ – قصاص در قطع عضو پیوندی

سؤال:فردى که دستش قطع شده، دست فرد دیگرى را به خود پیوند مى زند، آن گاه این دست توسّط دیگرى قطع مى شود، بفرمایید:

الف) چه مسؤولیّتى متوجّه جانى است؟

ب) آیا بین صورتى که دست پیوند زده شده به طور کامل ترمیم یافته، و صورتى که به طور ناقص بهبود یافته، تفاوتى وجود دارد؟

جواب:در صورتى که آن دست به طور کامل ترمیم یافته، حکم دست اصلى را دارد.

٥ – بی حس کردن عضو در اجرای قصاص

سؤال:آیا مى توان قصاص اعضا را به طریقى که مجرم درد را تحمّل نکند انجام داد؟

جواب:مانعى ندارد.

٦ – قصاص برای قطع دست پیوندی

سؤال:دست فردى قطع شده، و شخص دیگرى آن دست را به خود پیوند زده، و شخص ثالثى دست پیوندى را قطع مى کند. بفرمایید:

الف) چه مسئولیّتى متوجه جانى است؟

ب) آیا بین صورتى که دست پیوندى به طور کامل ترمیم یافته، و آنجا که به طور ناقص بهبود یافته، تفاوتى وجود دارد؟

جواب:در صورتى که آن دست به طور کامل ترمیم یافته، حکم دست اصلى را دارد.

٧ – تبعيض در اجراي قصاص اطراف

سؤال:در مورد قصاص اطراف، بفرماييد: الف. آيا مجني عليه مي‏تواند بخشي از قصاص را اجرا و بخش ديگر را عفو نمايد (مثلاً جاني دست مجني عليه را از کتف قطع کرده است، مجني عليه خواهان قطع دست جاني از آرنج باشد)؟ ب. آيا مي‏تواند براي قسمتي از جنايت طلب قصاص کرده و براي بخش ديگر ديه بگيرد؟ ج. آيا مي‏تواند براي قسمتي از جنايت طلب قصاص کرده و نسبت به بخش ديگر مصالحه کند؟ د. آيا رضايت و عدم رضايت جاني در سه حالت فوق، تأثيري خواهد داشت؟

جواب:الف. اشکال دارد، مگر اين که مجني عليه به اين مقدار از قصاص راضي باشد. البته اگر دو جنايت مستقل از جاني سر زده باشد مي‏تواند يکي را عفو کند و ديگري را قصاص.

 ب. در جنايت عمدي ديه نيست فقط قصاص است مگر با توافق طرفين، و در اين جا اگر توافق بشود مانعي ندارد.

 ج و د. از جواب هاي سابق روشن شد.

٨ – قصاص از آرنج به جای قصاص از کتف

سؤال:آیا در قصاص می شود بخشی را اجرا و بخشی دیگر را عفو کرد مثلا جانی دست کسی را از کتف قطع کرده است مجنی علیه خواهان قطع دست جانی از آرنج باشد؟

جواب:در صورتی که جانی رضایت دهد اشکالی ندارد

٩ – مماثلت در قصاص عضو و موارد تبديل قصاص عضو به ديه

سؤال:در مورد قصاص اطراف، بفرماييد: الف . آيا ملاک، رعايت مماثلت نسبيه است يا عرفيه؟ معيار هر کدام چه مي‏باشد؟ ب. در کدام صورت، قصاص تبديل به ديه مي‏شود؟ ج . آيا بين طول، عرض و عمق در اجراي قصاص تفاوتي هست؟ (مثلاً: اگر جاني لاغر و مجني عليه چاق است و نيمي از بازوي مجني عليه - به عمق 3 سانتي متر - بريده شده است. آيا در قصاص بايد نيمي از بازوي جاني لاغر را بريد که 2 سانتي متر است يا بايد همان 3 سانتي متر بريده شود، اگر چه بيش از نصف بازو باشد)؟

جواب:الف. معيار مراعات مماثلت نسبيه عرفيه است يعني اگر شخص چاقي به اندازه يک سانتيمتر چاقويي در بدن لاغر و يا کودکي فرو کرده باشد که به اعماق بدن او رسيده باشد در موقع قصاص بايد به همان نسبت چاقو به بدن شخص چاق فرو رود. در مماثلت نسبي دقت عقلي لازم نيست بلکه دقت عرفي کافي است.

ب. در مواردي که قصاص خطرناک است و در موارد ديگري مانند جايي که جاني مردد بين دو يا چند نفر باشد و مواردي که رعايت مماثلت عادتاً امکان پذير نباشد و مانند آن، قصاص تبديل به ديه مي‏شود.

ج. در همه اين موارد بايد مماثلت نسبيه عرفيه رعايت شود.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -