انهار
انهار
مطالب خواندنی

احكام و موارد قسم

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال 51 - شخصى فوت كرده و داراى املاك زيادى بوده و در ميان املاكش راجع به يك قطعه زمين به ورثه خود در حال حياتش سفارش نمود كه اگر كسى پيدا شد و ادعا كرد كه اين قطعه از زمين ملك من است شما قسم خورده و زمين را برداريد، بعد از فوت آن شخص كسى ادعا مىنمايد كه آن قطعه زمين ملك من است در اين صورت ورثه او مىتوانند قسم بخورند و زمين مزبور را بردارند يا نه؟

جواب:  در فرض مسأله اگر به مرافعه شرعيه منجر شود و ورثه علم به كذب قول پدر نداشته باشند بر حسب ظاهر مىتوانند قسم بخورند.

سؤال 52 - اولياء دم، مدعى قتل هستند و متهم منكر است، يا موضوع واحد ديگرى چندين مدعى مشترك دارد و متهم يا مدعى عليه منكر است، حال اگر همه مدعيان اجتماع در استحلاف كنند و منكر يك قسم بخورد براى نفى مدعى به، آيا كفايت مىكند يا تعدد قسم لازم است.

جواب:  با فرض آن كه مدعى به واحد است، در صورت عدم لوث و عدم بينه، اگر تمام اولياء، دفعة از حاكم تقاضاى احلاف متهم را بكنند و متهم يك قسم بخورد، دعوى ساقط است و در صورتى كه هر يك جداگانه ادعا كنند، براى هر يك جداگانه بايد قسم بخورد.

سؤال 53 - زيد جهت عقد زنى، براى خود در محضر جمعى از مؤمنين و عموى آن زن، از او وكالت گرفت و در محضر ساير شهود، غير از عمويش، توسط عالمى، آن زن را به عقد خود در آورد ولى هنوز زن و عمويش را از اجراى صيغه عقد آگاه نكرده بود كه شخص ديگرى بنام عمرو، مدعى وكالت گرفتن از همان زن و به عقد خود در آوردن آن زن شد، ولى زن منكر توكيل عمرو گرديد، سر انجام زيد و زن و عمويش نزد حاكم شرع آمدند و حاكم شرع از آن زن و عمويش در مورد وكالت دادن به زيد اقرار گرفته، ولى زن و عمويش مدعى شدند كه زيد، هنوز صيغه عقد را جارى نكرده، ضمنا تاريخ توكيل زيد، براى به عقد خود در آوردن آن زن سه روز قبل از تاريخ مدعى دوم وكالت اجراى عقد، كه عمرو باشد بوده است، لطفا حكم مسأله را بيان فرمائيد.

جواب:  در فرض سئوال، اگر عمرو اقامه بينه كند در نزد حاكم شرعى، بر وكالت از طرف زن و اجراء عقد نكاح، قبل از عقد نكاح براى زيد، زن متعلق به عمرو است، و اگر بينه ندارد و از زن مطالبه قسم كند بر عدم وكالت، و حاكم زن را قسم بدهد بر عدم وكالت، او هم قسم بخورد زن متعلق به زيد است.

سؤال 54 - خانمى ادعا مىكند مردى وارد منزل من شده و با عنف به من تجاوز نموده است اين شخص و رود به منزل وى را اقرار دارد و لكن اظهار مىدارد با شوهر او كار داشتم چون در منزل نبود مقدارى با خانم احوالپرسى كردم و برگشتم، لازم به توضيح است كه قرائنى در دست مىباشد كه عمل زنا انجام شده حتى خود زن هم تمايل داشته لكن زن براى اثبات ادعاى خود بينه شرعيه ندارد، آيا در اينجا مىتوان از قسم استفاده كرد و مرد را كه منكر است قسم داد و در صورت نكول اگر زن قسم خورد ادعاى او به اثبات مىرسد يا خير؟

جواب:  در فرض سئوال در باب اثبات حدود شرعيه قسم جزء موازين قضاوت نيست و دعواى زن بدون شاهد يا اقرار متهم با شرائط اثرى ندارد.

سؤال 55 - در صورتى كه مدعى سرقت بينه‌اى براى اثبات دعواى خود نداشته باشد مىتواند از حاكم شرع بخواهد كه متهم را قسم بدهد يا خير؟

جواب:  در صورتى كه شاكى بينه نداشته باشد و طرف منكر باشد مىتواند تحليف متهم را از حاكم شرع طلب كند چنانچه متهم قسم ياد نمود ادعاى مدعى ساقط مىشود و اگر قسم را به مدعى رد نمايد و مدعى قسم ياد كند بايد مدعى به به مدعى تسليم شود ولى با قسم مدعى اجراء حد سارق بر متهم جايز نيست.

سؤال 56 - آيا حاكم شرع مىتواند به مدعى بدون بينه رد قسم نمايد يا خير؟

جواب:  حاكم، بدون تقاضاى منكر، حق رد قسم به مدعى ندارد. بلى اگر منكر، از قسم خوردن امتناع كند ورد قسم نيز به مدعى ننمايد حاكم، با مطالبه مدعى، به نفع مدعى حكم مىنمايد. والله العالم

سؤال 57 - زنى بى شوهر وضع حمل مىكند و براى اخذ نفقه در مقام مرافعه بر مىآيد و ادعا مىكند فرزند در يك رابطه نامشروع از فلان شخص تكون يافته است با توجه به اين كه نفقه ولد الزنا بر زانى است و زن در مقام اخذ نفقه او مىباشد اگر مرد مورد اتهام او را تكذيب كند مىشود مرد را در مقام فصل خصومت قسم داد يا خير؟

جواب:  بلى در فرض مرقوم، مىشود مرد را بر نفى ولد قسم داد.

سؤال 58 - مدت يك سال است در زندان اراك بند نسوان به سر مىبرم، علت زندانى شدن اين است كه شوهرم از زن اولش فرزند پسرى داشته، در يك سال قبل به علت نامعلومى كشته شده، پدر و مادر شوهرم به علت نامادرى قتل را به من نسبت داده‌اند، در اين مدت با تشكيل دادگاه و باز پرسى هاى مكرر من اظهار عدم اطلاع نموده‌ام زيرا خداى من شاهد است كه از اين قضيه هيچ گونه اطلاعى ندارم. در مراحل اوليه دادگاه پدر و مادر شوهرم سوء ظن به من مىبردند و مى گفتند كه ما گمان مىكنيم كه ايشان قاتل هستند ولى در دادگاه آخرى از من خواسته شد قسم بخورم، من حاضر به قسم خوردن براى رفع اتهام شدم ولى پذيرفته نشد و پدر و مادر شوهرم قسم ياد كردند، در صورتى كه به گمان خود مرا مقصر مىدانستند، آيا قسم ايشان درباره نافذ شدن حكم دادگاه قابل قبول است و آيا قسم خوردن شاكى مىتواند در مورد قتل اثبات قضيه نمايد در صورتى كه ايشان مطمئن نبوده و به ظن قسم خورده‌اند؟

جواب:  از قضيه شخصيه اطلاع ندارم، بنحو كلى اگر مدعى قتل بينه نداشته باشد و لوث هم در بين نباشد يعنى قرائن در بين نباشد كه موجب ظن حاكم بصدق دعوى شود منكر بايد قسم بخورد يا قسم را به مدعى رد نمايد و اگر لوث در بين باشد از منكر مطالبه بينه بر عدم قتل مىشود و با اقامه بينه از طرف منكر دعوى ساقط مىشود و با عدم بينه از مدعى مىخواهند كه قسامه اقامه نمايد يعنى پنجاه قسم بخورند با طائفه و عشيره‌اش يا خودش مكرر قسم بخورد به نحوى كه تفصيل آن در كتب فقهيه مرقوم است و اگر مدعى از قسامه امتناع نمايد قسامه با منكر است و خصوص مرافعه در اين مورد مثل ساير موارد نيست كه قسم ابتداء با منكر باشد و ادعاى اين كه حالت جزم ندارد و قسم مىخورد مسموع نيست.

سؤال 59 - اگر كسى مال كسى را تقاصا بگيرد چون حق خود را نمىتواند اثبات كند بعدا صاحب مال ادعا كند كه من در نزد تقاص كننده مال دارم آيا شخص تقاص كننده براى اين كه حقش ضايع نگردد جايز است قسم بخورد يا نه؟

جواب:  اگر تقاص كننده بوجه شرعى تقاص نموده مىتواند بر برائت ذمه خود قسم ياد كند و احتياط در تقاص اين است كه با اذن حاكم شرع باشد.

سؤال 60 - آيا در اثبات دعوى در باب قسامه علم حالف بايد مستند به مشاهده ايراد ضرب و جرح و يا قتل باشد يا از هر طريق حاصل شود كافى است؟

جواب:  انسان از هر طريق علم پيدا كند مىتواند مطابق علمش قسم بخورد لكن نبايد حاكم را به اشتباه بيندازد كه حاكم خيال كند علم او به مشاهده است.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -