انهار
انهار
مطالب خواندنی

هر گاه عين مغصوبه باقى باشد

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال  306 - هر گاه كسى مثلا گوسفندى را غصب كند و بعد، از مالك در خواست نمايد كه آن را ذبح كند در حالى كه مالك نمىداند گوسفند مال خودش هست و به اعتقاد اين كه مال غاصب است آن را ذبح كند آيا غاصب ضامن است يا خير

جواب: بلى در فرض سؤال غاصب ضامن است و بايد علاوه بر گوسفند ذبح شده تفاوت قيمت بين گوسفند ذبح شده و گوسفند زنده را نيز به مالك بدهد.

سؤال  307 - هر گاه رد عين غصبى به مالك مستلزم ضرر باشد مثلا باعث خرابى قسمتى از يك ساختمان شود چه بايد كرد.

جواب: در فرض سؤال چنانچه مالك عين مغصوبه را كه موجود است مطالبه كند بايد همان را به او داد اگر چه مستلزم ضرر باشد و لزوم ضرر مانع حق او نمىشود

سؤال  308 - هر گاه در عين مغصوبه عيبى حادث شود آيا غاصب بايد همان را با تفاوت قيمت صحيح و معيب به مالك بدهد يا قيمت آن را.

جواب: بايد خود عين را با تفاوت قيمت صحيح و معيب بدهد و مالك حق ندارد غاصب را الزام به نگهداشتن عين و پرداختن تمام قيمت كند مگر اين كه هيچ كس در آن عين معيب رغبت نكند و در مقابل آن مالى ندهد كه در اين صورت در حكم تلف است و غاصب بايد تمام قيمت را بپردازد.

سؤال  309 - هرگاه مال مغصوب باقى باشد لكن قيمت آن تنزل كرده باشد آيا غاصب ضامن نقصان قيمت هست يا خير.

جواب: در فرض سؤال ضامن نقصان قيمت نيست مگر اين كه از جهت نقصان در عين باشد.

سؤال  310 - در مورد اشيائى كه جفت است مانند درب و كفش و بعض چيزهاى ديگر كه براى با هم بودن و هيئت اجتماعيه آن نيز ارزش هست هر گاه كسى از اين گونه اشياء غصب كند و يك لنگه آن تلف شود غاصب چه وظيفه‌اى دارد.

جواب: غاصب بايد لنگه موجود را به اضافه آنچه به جهت انفراد از قيمتش كم شده به مالك آن بدهد مثلا اگر يك جفت كفش غصب كرده كه دويست تومان ارزش داشته ولى يك لنگه آن به تنهائى پنجاه تومان ارزش دارد بايد قيمت لنگه تلف شده را صد تومان كه در موقع اجتماع با لنگه ديگر ارزش داشت حساب كند و با آنچه از لنگه موجود به خاطر جفت نبودن كسر شده بپردازد يعنى در مثال كفش كه ذكر شد بايد لنگه موجود را با يكصد و پنجاه تومان به مالك بدهد و همين طور است حكم اگر از اول يك لنگه غصب كرده و در پيش او تلف شده باشد و اگر يك لنگه هيچ ارزش نداشته باشد بايد قيمت يك جفت را بدهد


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -