انهار
انهار
مطالب خواندنی

فروش طلا و نقره به طلا و نقره

بزرگ نمایی کوچک نمایی
(مسأله 2119) اگر طلا را به طلا يا نقره را به نقره بفروشد (سكه دار باشند يا بي سكه1) در صورتي كه وزن يكي از آنها زيادتر از ديگري باشد معامله حرام و باطل است2.
این مسأله در رساله آیت الله مظاهری نیست.
1- [قسمت داخل پرانتز در رساله آيت الله زنجاني نيست]
2- مكارم: هر چند يكي طلاي ساخته شده باشد و ديگري نساخته، يا ساخت آنها از نظر مرغوبيّت تفاوت داشته باشد، يا عيار آنها مختلف باشد، مثلاً يك گرم طلاي 18 عيار را به يك گرم و نيم طلاي 14 عيار بدهد، همه اينها حرام و باطل است ولي فروختن طلا به نقره اشكالي ندارد، چه وزن آنها مساوي باشد يا غير مساوي.
زنجاني: ولي سكه طلاي كنوني را كه با وزن معامله نمي شود، مي توان با سكه طلا با وزن بيشتر معامله كرد.
*****
جوادی آملی: مسئله ۲۳۲۱. فروش طلا به طلا و فروش نقره به نقره - سکه‌دار یا بی‌سکه - در صورتی که معامله آن‌ها با وزن باشد، در حالتی صحیح است که وزن‌ها مساوی باشند و در صورت تفاوت در وزن، داد و ستد باطل است، هرچند یکی گران‌تر از دیگری باشد و اگر خرید و فروش آن‌ها مانند سکّه‌دار، با وزن نباشد، بلکه با شماره داد و ستد شود، حتی اگر وزن یکی بیش از دیگری باشد، جایز است.
امام خامنه ای رساله آموزشی ص ۱۵۶-
بیع صرف و سلف
۲. بیع صرف
فروش طلا در مقابل طلا، نقره در مقابل نقره، و طلا در برابر نقره یا به عکس را بیع صرف می‌نامند.
شرایط صحت بیع صرف
الف) ربا نباشد؛ یعنی اگر طلا در مقابل طلا، و نقره در مقابل نقره فروخته می‌‌شود، وزن ثمن و مثمن باید یکسان باشد. اما اگر طلا در مقابل نقره معامله شود، تفاوت وزن طلا و نقره اشکال ندارد.
ب) تقابض در مجلس عقد صورت گیرد؛ یعنی در صحت بیع صرف (نه سایر معاملات مثل صلح و...) شرط است که هریک از طرفین، پیش از جدا شدن، طلا یا نقره را تحویل طرف مقابل دهد. (۱۶۰۲)
مثال: اگر علی مقداری طلا به حسن بدهکار باشد و حسن آن طلب را در مقابل نقره به علی بفروشد و نقره‌‌ها را بگیرد (پیش از جدا شدن از هم) اشکال ندارد و تقابض محقق شده است. (یعنی طلب خود را به خود بدهکار فروخته است)
امام خامنه ای رساله آموزشی ص ۱۵۷-
احکام بیع صرف
۱. اگر طلا یا نقره به همراه غیر طلا و نقره در مقابل طلا یا نقره به ‌‌همراه غیر طلا و نقره فروخته شود و همه طلا یا نقره قبل از تفرق قبض نشود، معامله در مقدار قبض نشده باطل است.
مثال: اگر ۱۰۰ گرم طلا به همراه ۲۰ گرم الماس، در مقابل ۲۰۰ گرم نقره به همراه ۱۰۰ گرم عقیق فروخته شود، اما همه ۱۰۰ گرم طلا و ۲۰۰ گرم نقره تحویل نشود، معامله طلا و نقره باطل است.
۲. اگر طلا و نقره فروخته شده در بیع صرف، پس از تفرق طرفین معلوم شود اصلاً طلا یا نقره نبوده است ← معامله باطل است.
مثال: اگر ۱۰۰ گرم طلا در مقابل ۲۰۰ گرم نقره فروخته شود و بعد از جدا شدن طرفین، معلوم شود مثلاً ۲۰۰ گرم نقره در حقیقت فلز برنج است، معامله باطل است.
۳. اگر طلا یا نقره فروخته شود و پس از جدایی طرفین معلوم شود که قسمتی از آن نقره یا طلا نبوده است ← نسبت به مقداری که طلا یا نقره نبوده، معامله باطل است و در مورد بقیه نقره و طلا، طرف مقابل حق فسخ دارد.
مثال: اگر ۱۰۰ گرم طلا در مقابل ۲۰۰ گرم نقره فروخته شود و بعد از قبض هر کدام و تفرقشان، معلوم شود ۱۰ گرم از طلای مذکور مس است، معامله نسبت به ۹۰ گرم طلا (در مقابل ۱۸۰ گرم نقره) صحیح، و مشتری نسبت به ده گرم باقی‌‌مانده، حق فسخ دارد.
۳. بیع سلف (سلم)
بیع سلف عبارت است از خرید شیء کلّی به صورت مدت‌‌دار در مقابل ثمن نقدی (عکس نسیه).
اصطلاحات
۱. مُسلِم: مشتری
۲. مُسلَم: ثمن (آنچه در مقابل جنس فروخته شده، می‌پردازند)
۳. مُسلَمٌ‌‌الیه: فروشنده
۴. مسلَمٌ‌‌فیه: مبیع (جنس فروخته شده)
امام خامنه ای رساله آموزشی ص ۱۵۸-
شرایط بیع سلف
۱. در سلف باید جنس و وصف مبیع ذکر شود؛ به‌‌گونه‌‌ای که برطرف کننده جهالت باشد. یعنی خصوصیات آن (مثلاً برنج طارم درجه ۱) کاملاً ذکر شود.
۲. در مجلس عقد حتماً قبض و تحویل ثمن انجام گیرد و اگر قسمتی از ثمن تحویل داده شود، معامله نسبت به بقیه باطل است. (۱۵۹۹) و (۱۵۹۷)
مثال: اگر یک تن برنج صدری درجه ۱ به قیمت دو میلیون تومان به صورت سلف فروخته شود، اما یک میلیون تومان فقط در مجلس قرارداد پرداخت شود، معامله نسبت به نیم تن برنج باطل است؛ یعنی فروشنده فقط مکلف است نیم تن برنج به مشتری تحویل دهد.
دو نکته
الف) در صورتی‌‌که قسمتی از ثمن تحویل داده شود، فروشنده نسبت به قسمت صحیح معامله (ثمن تحویل گرفته شده) حق فسخ دارد. (۱۵۹۹)
مثال: در مثال قبلی فروشنده می‌تواند بگوید معامله را فسخ کردم و در این صورت، حتی لازم نیست نیم تن برنج هم تحویل دهد. لذا باید یک میلیون تومان را پس دهد.
ب) ثمن می‌تواند طلبی باشد که مشتری از بایع قبلاً داشته و در زمان معامله موعد آن رسیده است.
مثال: در مثال ۴ مشتری به جای دو میلیون تومان، می‌‌تواند طلبی را که قبلاً از فروشنده به مبلغ حداقل دو میلیون تومان داشته، به عنوان ثمن در نظر بگیرد.
٣. اگر مبیع از چیزهایی است که وزن کردنی، پیمانه‌ای یا شمردن است، به همان نحو وزن پیمانه و شمارش باید تعیین مقدار شود.
مثال: اگر مثلاً برنج را پیش خرید می کنیم باید معلوم باشد چند کیلو گرم برنج می خریم چون برنج وزن کردنی است.
۴. زمان تحویل مبیع باید کاملاً معلوم باشد.
۵. شهری که مبیع تحویل داده می‌شود باید بنابر احتیاط معلوم شود مگر آنکه از قرائن روشن باشد که شهر به خصوص مورد نظر است.
۶. در زمان تعیین شده برای تحویل مبیع باید عادتاً تحویل جنس مقدور باشد با توجه به زمان و مکان مشخص شده برای تحویل جنس.
امام خامنه ای رساله آموزشی ص ۱۵۹-
فروش جنسی‌‌ که پیش‌‌خرید شده
فروختن چیزی‌‌که انسان قبلاً پیش‌‌خرید کرده:
الف) هنوز موعد تحویل گرفتن آن نشده است ← معامله دوم باطل است.
ب) پس از رسیدن موعد تحویل گرفتن، فروش دوم صورت بگیرد ← معامله صحیح است؛ هرچند هنوز فروشنده دوم از فروشنده اول قبض هم نکرده باشد.
دو نکته
١. مشتری در معامله سلف فقط موظف است همان مبیع با صفات قرار داده شده بین طرفین را تحویل بگیرد؛ البته اگر جنسی مصداق مبیع بوده ولی با ویژگی بهتر، لازم است مشتری قبول کند. (۱۵۹۷)
مثال اگر مشتری یک تن برنج مرغوب را پیش خرید کند و هنگام تحویل برنج، برنج نامرغوب یا با وزن بیشتر یا کمتر از وزن تعیین شده به او بدهند، واجب نیست آن را تحویل بگیرد اما اگر جنس مرغوب تر از آن برنجی که قرار گذاشته اند، تحویل مشتری شود، باید آن را قبول کند.
۲. اگر موعد تحویل مبیع سپری شد و بایع از تحویل جنس (به دلیل فقر، نبود کالا و...) عاجز بود ← برای مشتری خیار فسخ است. ( یعنی مشتری می تواند معامله را فسخ و ثمن را مطالبه کند)
(مسأله 2120) اگر طلا را به نقره، يا نقره را به طلا بفروشد1، معامله صحيح است و لازم نيست وزن آنها مساوي باشد2.
این مسأله در رساله آیت الله مظاهری نیست.
1- سيستاني: نقداً بفروشد...
2- سيستاني: ولي اگر معامله با مدّت باشد باطل است.
مكارم: رجوع كنيد به ذيل مسأله 2119.
*****
جوادی آملی: مسئله ۲۳۲۲. فروش هر یک از طلا و نقره به جنس دیگر - یعنی طلا به نقره یا به عکس - با تفاوت در وزن، صحیح است.
(مسأله 2121) اگر طلا و نقره را به طلا يا نقره بفروشند1، بايد فروشنده و خريدار پيش از آنكه از يكديگر جدا شوند، جنس و عوض آن را به يكديگر تحويل دهند2 و اگر هيچ مقدار از چيزي را كه قرار گذاشته اند تحويل ندهند معامله باطل است3.
1- زنجاني: اگر طلا را به طلا يا نقره بفروشند، يا نقره را به طلا يا نقره بفروشند...
2- فاضل: و اگر قبل از جدا شدن ثمن و مثمن را تحويل ندهند، معامله باطل است.
3- مكارم: و اگر فقط مقداري از آن را تحويل دهند معامله فقط به همان مقدار صحيح است و طرف مقابل مي تواند معامله را فسخ كند.
سيستاني: و اگر بعضي از آن را تحويل دهند، نسبت به همان مقدار صحيح است.
بهجت: و اگر مقداري تحويل داده شد، معامله نسبت به آن مقدار صحيح و ثابت است.
*****
جوادی آملی: مسئله ۲۳۲۳. صحّت داد و ستد طلا به طلا یا به نقره، نیز نقره به طلا یا به نقره، مشروط به تحویل کامل کالا و بها، پیش از جدا شدن فروشنده و خریدار از یکدیگر است و بدون تحویل و تحوّل کامل، قبل از جدا شدن، معامله باطل است. البته معیار، جدا شدن از یکدیگر است؛ نه از مکان معامله.
(مسأله 2122) اگر فروشنده يا خريدار، تمام چيزي را1 كه قرار گذاشته تحويل دهد و ديگري مقداري از آن را تحويل دهد2 و از يكديگر جدا شوند، اگر چه معامله به آن مقدار صحيح است ولي كسي كه تمام مال به دست او نرسيده مي تواند معامله را به هم بزند3.
1- مظاهری: تمام طلا یا نقره ای را ...
2- فاضل: اگر فروشنده ياخريدار تمام چيزي را كه قرار گذاشته تحويل ندهد و تنها مقداري از آن را تحويل دهد...
3- بهجت: اختيار فسخ معامله براي كسي كه حقّ خود را بطور ناقص دريافت كرده، ثابت است.
مكارم: رجوع كنيد به ذيل مسأله 2121.
*****
جوادی آملی: مسئله ۲۳۲۴. اگر فروشنده یا خریدار، تمام آنچه را که باید تحویل دهد، به تعهّد خود عمل کند و طرف دیگر فقط بخشی از آنچه به عهده اوست بپردازد، معامله نسبت به همان مقدار، صحیح است و  کسی که تمام حق خود را دریافت نکرده، می‌تواند اساس داد و ستد را به هم بزند.
(مسأله 2123) اگر مقداري خاك نقره معدن1 را به همان مقدار نقره خالص و يا مقداري خاك طلاي معدن 2را به همان مقدار طلاي خالص بفروشند، معامله باطل است3. ولي فروختن خاك نقره به طلا و خاك طلا به نقره به همان صورت اشكال ندارد.
این مسأله در رساله آیات عظام: مکارم و مظاهری نیست.
1-سبحانی:خاک نقره دار...
2-سبحانی:خاک طلا دار...
3-بهجت: بنابر أظهر...
*****
اراكي: 2149، گلپايگاني، خوئي، تبريزي، صافی، زنجانی: 2131، سیستانی: 2133، وحید2151، مسأله- اگر خاك نقره معدن را به نقره خالص و خاك طلاي معدن را به طلاي خالص بفروشند معامله باطل است. ولي فروختن خاك نقره به طلا و خاك طلا به نقره اشكال ندارد.
. زنجاني: مگر معلوم باشد مقدار نقره موجود در خاك نقره با مقدار نقره خالص يا مقدار طلاي موجود در خاك طلا  با مقدار طلای خالص مساوي است و اگر در جايي خاك خودش ارزش مالي داشته باشد نيز معامله صحيح است...
.وحید: مگر آن كه بدانند مقدار طلا یا نقره اى كه در خاك است با مقدار طلا یا نقره خالص برابر است ...
. سيستاني: مگر آنكه بداند مثلاً مقدار نقره خاك با مقدار نقره خالص مساوي است ولي فروختن خاك نقره را به طلا و خاك طلا را به نقره همانطوري كه سابقاً ذکر شد اشكال ندارد.
جوادی آملی: مسئله ۲۳۲۵. فروش خاک معدن طلا به همان مقدار طلای خالص و فروش خاک معدن نقره به همان مقدار نقره خالص باطل است؛ ولی فروش خاک معدن طلا به نقرۀ خالص و فروش خاک معدن نقره به طلای خالص، صحیح است.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -