انهار
انهار
مطالب خواندنی

(۱۱۸) داستانهای آموزنده درباره نعمت و شکر نعمت ها

بزرگ نمایی کوچک نمایی
بسم الله الرحمن الرحیم
داستانهای آموزنده درباره نعمت و شکر نعمت ها
    
فهرست داستانها
۱ . باغ ضروان
۲ . زیاده روی در نعمت‌ها
۳ . شکر نعمت
۴ . دل کندن از نعمت دنیا
۵ . نعمت واقعی چیست؟
    
۱ . باغ ضروان
در زمانهای گذشته، مردی صالح و ربانی و عاقبت اندیش در روستایش بنام (ضروان)، نزدیک یمن زندگی می‌کرد. او صاحب کشتزار و باغ پرمیوه بود. او از رسیدگی به زندگی مستمندان و احسان به آن‌ها دریغ نمی‌کرد، به طوری که از محصول باغ و کشت خود، به اندازه کفاف برمی داشت و برای سپاس از نعمت‌های خداوند بقیه را به فقرا می‌داد.
خانه او کعبه فقرا بود و بیشتر نیازمندان برای تاءمین نیازهای خود، همواره سراغ او را می‌گرفتند.
این مرد ربانی هر وقت که صلاح می‌دید، فرزندان خود را به دور خود جمع می‌کرد و آن‌ها را به رسیدگی و فقراء وصیت می‌کرد و می‌گفت: همه نعمت‌ها از آن خداست و برای کسب رضایت او انفاق در راهش را از یاد نبرید.
فرزندان، از این نوع وصیت‌ها زیاد شنیده بودند، اما به دارائی مغرور بودند. سرانجام مرگ این مرد فرا رسید و از دنیا رفت. فرزندان نصیحت پدر را به فراموشی سپردند و پیمان بستند که محصول باغ و مزرعه را بین خود تقسیم کنند و به فقراء ندهند.
فقراء طبق معمول سالهای گذشته هر روز به نزد آنان در باغ می‌آمدند اما فرزندان مرحوم چیزی از نعمت‌های ارزانی شده را نمی‌دادند.
خداوند بر آن خیره سران غضب کرد. هنوز روز برداشت محصول نرسیده بود که صاعقه ای آتشین بر مزرعه و باغ آن‌ها افتاد و همه را سوزاند. آن‌ها وقتی که صبح به سوی باغ رفتند، دیدند همه سوخته است.
۲ . زیاده روی در نعمت‌ها
هارون الرشید پنجمین خلیفه عباسی روزی به گوشت جزور یعنی شتر جوان که وارد ماه ششم شده باشد میل پیدا کرد.
آشپز هر روز غذایی از گوشت آن شتر تهیه کرد و کنار غذاهای چندین رقم سفره خلیفه می‌گذاشت.
روزی هارون لقمه ای از غذای گوشت جزور را برداشت و بر دهان گذاشت، جعفر برمکی وزیر هارون خندید.
هارون گفت: چرا می‌خندی؟ اصرار کرد تا علت خنده را بگوید، جعفر گفت: آیا می دانی این لقمه چقدر تمام شد؟ هارون گفت: نه، چقدر تمام شده؟ جعفر گفت: صد هزار درهم.
هارون گفت: یعنی چه؟ چطور ممکن است. جعفر برمکی گفت: فلان روز که میل به گوشت شتر جزور کردی، چنین گوشت در دسترس نبود، از آن روز تا به حال دستور دادم هر روز یک شتر جوان ذبح کنند و گوشتش را بپزند، تا هر وقت شما میل به آن کردی آماده باشد.
امروز شما میل پیدا کردید، تا کنون ۴۰۰ هزار درهم صرف خریداری شتر جزور کردم، از این رو می گویم: این لقمه اینقدر تمام شده است.
۳ . شکر نعمت
ابوهاشم جعفری گفت: دچار مضیقه و تنگنای شدیدی شدم، پس به خدمت امام هادی علیه السلام رسیدم، چون اجازه ورود و نشستن داد و من نشستم فرمود: ای ابوهاشم کدامیک از نعمتهائی را که خداوند به تو ارزانی داشته، می‌خواهی شکرش را بجای آوری؟ که شکر نعمت نعمتت افزون کند.
ابوهاشم گوید: من بهت زده شدم و ندانستم چه بگویم؟ امام علیه السلام خود آغاز به توضیح دادن نمود و فرمود:
ایمان را روزی تو قرار داد، پس تو را بر طاعتش یاری فرمود؛ قناعت را روزی تو قرار داد، پس ترا از تشریفات زندگی و زیاده روی مصون داشت.
سپس فرمود: ای ابوهاشم از آنروز باین گونه آغاز سخن کردم که پنداشتم می‌خواهی در نزد من شکایت کنی که چه کسی با تو چنین کرده (ترا در مضیقه قرار داده) و من دستور دادم یک صد دینار به تو داده شود، پس آن را بگیر.
۴ . دل کندن از نعمت دنیا
منصور دوانیقی روزی به عمرو گفت: مرا پندی بده! گفت: از دیده گویم یا از شنیدنی‌ها؟
منصور گفت: از چشمت دیدی بگو. عمرو گفت: چون عمر عبدالعزیز وفات یافت او را یازده پسر ماند و ارث او هفده دینار بود که هر پسری را هیجده قیراط شد.
هشام بن عبدالملک چون وفات کرد او را هم یازده پسر بود که هر یک از ایشان را هزار هزار (یک میلیون) دینار میراث رسید.
پس از مدتی کوتاه، پسر عمر بن عبدالعزیز را دیدم که به یک روز صد اسب در راه خدای عزوجل بخشید، و از پسران هشام یکی را دیدم که بر راه نشسته بود و از خلق صدقه می‌خواست.
اگر عاقل تاءمل کند داند که به دنیا و نعمت او نباید دل بست که تغییرپذیر است.
۵ . نعمت واقعی چیست؟
نویسنده امام رضا علیه السلام بنام ابراهیم بن عباس گوید: در خدمت امام بودیم که یکی از فقها سئوال کرد معنی نعیم در آیه شریفه (در آنروز از نعمت سئوال خواهید شد) آب سرد است.
امام با صدای بلند فرمود: اینطور تفسیر می‌کنید؟! و هر کسی به نوعی تفسیر می‌نماید یکی می‌گوید: منظور آب سرد است، بعضی گویند: مراد خواب است، عده ای گویند: غذای خوش طعم است!!
همانا پدرم از پدرش حضرت صادق علیه السلام نقل فرمود که با ناراحتی امام به عده ای که اینطور تفسیر می‌کردند، فرمود: هرگز خدا چیزهائی که به مخلوق تفضل فرموده سئوال نخواهد کرد و منت نمی‌گذارد، این کار از مخلوق ناشایست است که از غذا و آب و چیزهائی دیگر به دیگران داده منت گذارد، چگونه می‌توان بخدای بزرگ نسبت داد چیزی را که برای مردم شایسته نیست.
ولی نعیم  دوستی و ولایت به ما خاندانست که خداوند بعد از توحید و نبوت از آن سئوال خواهد کرد، بنده اگر به لوازم ولایت و محبت وفا کند به نعمت‌های بهشت که زوال ندارد می‌رسد.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -