انهار
انهار
مطالب خواندنی

(۱۱۴) عطش در کربلا

بزرگ نمایی کوچک نمایی
بسم الله الرحمن الرحیم
عـــطـــش در کــــربــــلا
    
مساله عطش در کربلا و تحریم آب واقعیتی تلخ است که پرده از چهره منحوس و زشت دشمنان اهل بیت (علیهم‌السلام) برداشته است. امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانش، در برخورد با این مساله از هیچ کوششی فروگذار نکردند، اما در نهایت با لب تشنه به شهادت رسیدند.
    
۱ - مقدمه
هر چه از عمر قیام عاشورا می‌گذرد بر هیبت و عظمت آن افزوده شده و یاد و خاطره شهدای این قیام در قلب‌ها سرزنده تر می‌شود. این قیام سرمشقی شده است برای آزادمردانی که از بذل جان در راه احیای ارزش‌های الهی دریغ نمی‌کنند، و در مقابل طغیان ظالمان و گردنکشان سدی محکم و استوارند. همین امر سبب شده تا ظالمان و کوردلان عالم ـ به خیال خود ـ ریشه‌ها و واقعیات این قیام بی نظیر را نشانه گرفته و هر ساله با تکرار شبهاتی که دیگر نخ نما شده‌اند آن را تضعیف کنند. هر چند دشمنان در قالب کتاب و مقاله، و شبکه‌های ماهواره‌ای و فضای سایبری، اندیشه قیام ناب سرور و سالار شهیدان را نشانه گرفته‌اند و هر روز شبهاتی القا می‌کنند، اما با این حال هر ساله عزاداری امام حسین (علیه‌السّلام) با شور و قوت مضاعفی برپا می‌شود.
در این نوشته بر آن شده‌ایم تا با پرداختن به «مساله عطش در کربلا»، شبهاتی که در این زمینه بیان شده است را مورد نقد و بررسی قرار دهیم.
    
۲ - رسمی جاهلی در جنگ ها
برخی مساله تحریم آب را که نمایانگر نهایت خباثت دشمن است ـ بعید می‌پندارند. ما ابتدا به ذکر مصادیق دیگری از تحریم آب در دوران صدر اسلام پرداخته و سپس به بررسی شبهات، پیرامون مساله عطش در کربلا می‌پردازیم. بستن آب در جنگ‌ها، پیشینه‌ای در فرهنگ عرب جاهلی دارد و بعنوان یک ترفند نظامی برای شکست دشمن از آن استفاده می‌کرده‌اند، همان گونه که وقتی مشرکین در جنگ بدر زودتر از سپاه اسلام به منطقه بدر رسیدند و بر چاه‌های بدر مسلط شده و آب را بر روی مسلمین بستند تا عرصه را بر ایشان سخت کنند. [۱] [۲] [۳] [۴]
در جنگ خیبر نیز شخصی از یهودیان به نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) آمد و در قالب پیشنهادی گفت: «اگر مجاری آب قلعه را ببندید، آنها را وادار به تسلیم می‌کنید». اما ایشان با بستن آب بر دشمن موافقت نکردند. [۵]
پیشنهاد شخص یهودی حکایت از این مطلب دارد که در آن زمان این شیوه در جنگ‌ها مرسوم بوده اما مورد تایید و پذیرش پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) نبوده است.
با فراگیر شدن آئین اسلام، اعراب تازه مسلمان روز به روز از فرهنگ و آداب و رسوم جاهلی فاصله گرفته و با فرهنگ اسلامی آشنا می‌شدند. در تعالیم اسلام حرکات ناجوانمردانه، و خیانت حتی با دشمن محکوم بوده و کسی حق نداشت در مقابله با دشمن از هر روشی استفاده کند.
پس از رحلت نبی مکرم اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) و انحراف در مساله جانشینی آن حضرت، شکافی در فرهنگ اسلامی پدیدار شد که راه نفوذ فرهنگ منسوخ جاهلی را باز کرد؛ تا جایی که فساد آن دامن‌گیر غاصبان و عاملان خلافت شد.
وقتی ظلم و بی عدالتی خلیفه سوم، عثمان بن عفان بیداد می‌کرد؛ مخالفانش او را در منزلش محاصره کردند. در این میان سران مخالفین از جمله طلحه، بر آن شدند تا از رسیدن آب به عثمان جلوگیری کنند. [۶] [۷] [۸] [۹] [۱۰] [۱۱]
تحریم آب بر عثمان تا حدی به طول انجامید که او از شخصی به نام «حجاج»، [۱۲]
«خالد بن عاص»، [۱۳]
«امیرالمومنین امام علی (علیه‌السّلام)» [۱۴] [۱۵] [۱۶]
و « همسران پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم)» [۱۷]
درخواست امداد کرد. در این هنگام فقط امیرالمومنین (علیه‌السّلام) و‌ ام حبیبه بود که برای رساندن آب به عثمان تلاش کردند. [۱۸]
بنابر آنچه نقل شده ـ و طبق سیره پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) که بستن آب را حتی بر دشمنان روا نمی‌دانست ـ امام علی (علیه‌السّلام) تحصن کنندگان را مورد شماتت قرارداده و حتی طلحه را توبیخ نمود. سرانجام با تلاش امام (علیه‌السّلام) و با وساطت امام حسن (علیه‌السّلام) تحریم آب شکست.
سید مرتضی روایت می‌کند که امیرالمومنین (علیه‌السّلام) فرمود: «صحیح نیست که خانواده عثمان به جرم او در حال تشنگی هلاک شوند». [۱۹] قاضی ابوحنیفه [۲۰] و ابن کثیر، [۲۱]
امیرالمومنین (علیه‌السّلام) را تنها کسی می‌دانند که در راه رساندن آب به منزل عثمان تلاش نمود. ابن ابی الحدید نیز تلاش حضرت (علیه‌السّلام) را اینگونه بیان می‌کند: «و الله لقد نصر عثمان لو کان المحصور جعفر بن ابی طالب لم یبذل له الا مثله؛ به خدا قسم، او عثمان را به حدی یاری کرد که اگر جعفر بن ابیطالب محاصره شده بود، همین گونه به او کمک می‌کرد.» [۲۲]
بطور قطع، تلاش امیرالمومنین(علیه‌السّلام) به منظور حمایت از شخص عثمان نبوده بلکه طبق روایتی که از سید مرتضی نقل شد، امام (علیه‌السّلام) در پی رفع ظلم از خانواده عثمان بوده و علاوه بر آن، ـ با توجه به سخنان ایشان در شماتت و توبیخ تحریم کنندگان آب، ـ نفس این عمل از سوی حضرت (علیه‌السّلام) محکوم شده و مورد تایید نیست. چرا که مخالفت صریح با سیره و روش پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) دارد.
با مطالعه تاریخ جنگ صفین نیز به خوبی می‌توان این اندیشه را بررسی کرد. هنگامی که دشمنان بر چاه‌های آب مسلط می‌شوند مانع آب شده، اما در صحنه نبرد که ورق بر می‌گردد و سپاهیان امیرالمومنین (علیه‌السّلام) به چاه‌ها دست می‌یابند، ایشان علی رغم رفتار نا جوانمردانه و جاهلانه سپاهیان معاویه، آب را برای آنها مباح و گوارا می‌داند.
آری سیره پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) و امیرالمومنین (علیه‌السّلام) مطابق با تعالیم و معارف اسلامی است، و روش کسانی که دم از اسلام می‌زنند اما بویی از آن به مشام جانشان نرسیده است، مطابق با فرهنگ منسوخ جاهلیت و منش خیبرنشینان و هلاک شدگان بدر است.
امام حسین (علیه‌السّلام) نیز در مسیر کربلا هنگامی که با لشگریان تشنه حر بن ریاحی مواجه می‌شود، بر طبق سیره جد و پدر بزرگوارش آنها را سیراب می‌کند. حتی به فرمان ایشان، مرکب و اسب هایشان نیز سیراب می‌شوند. تاریخ طبری این حرکت جوانمردانه امام را اینگونه نقل می‌کند: «... فقام فتیه و سقوا القوم من الماء حتی ارووهم، و اقبلوا یملاون القصاع و الاتوار و الطساس من الماء و یدنونها من الفرس...؛ گروهی از جوانان بر خاستند و سیرابشان کردند آنها کاسه ها، طاسها و ظروف را پر از آب کرد و به اسبها می‌داند». [۲۳]
    
۳ - قطعی بودن عطش در کربــلا
هر چند مساله عطش در کربلا از مسلمات می‌باشد و شهید مطهری نیز در کتاب حماسه حسینی مساله تشنگی امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانش را از مسلمات واقعه کربلا می‌شمرد. اما دشمنان و شبهه افکنان سعی دارند تا در این مورد شک و شبهه ایجاد کرده و حقیقت طلبان را دچار تردید کنند. هر چند شبهات مطرح شده در مورد مساله عطش در کربلا قابل نقد و پاسخی کوبنده است. اما از شبهات که بگذریم، قرائن تاریخی و دلایل فراوانی می‌باشد که حقیقت را بازگو می‌کند و آن چیزی جز وجود عطش شدید در کربلا نیست.
۴ - قرائنی بر عطش در کربلا
با بررسی و توجه به چند نکته می‌توان به حقیقت پی برد:
۱. توجه به نامه‌ها و مکاتبات بین لشگریان دشمن.
۲. توجه به محاورات و گفتگو‌های بین دو لشگر.
۳. توجه به حالات شهدای کربلا و آنچه در موردشان از زبان مورخین نقل شده است.
۴. توجه به فرهنگ عزاداری اهل بیت و پیروانشان.
    
۴.۱ - مکاتبات بین لشگریان دشمن
از میان نامه‌ها و مکاتباتی که بین لشگریان دشمن رد و بدل شده و در آن از مساله عطش و بستن آب به میان آمده است، می‌توان به پیام ابن زیاد به حر بن یزید ریاحی اشاره کرد. در این پیام آمده است که ابن زیاد، حر را موظف می‌کند تا کاروان حسینی را به سرزمینی بی آب و علف هدایت کند تا آنها را از لحاظ آذوقه و آب در مضیقه قرار داده باشد.
هرچند امام حسین (علیه‌السّلام) از او خواست تا اجازه دهد تا کاروان در غاضریه و ـ در شمال شرق کربلا که دارای آب و آبادانی بود ـ و یا نینوا فرود آیند، [۲۴] [۲۵]
اما حر طبق ماموریتی که از سوی ابن زیاد دریافت کرده بود؛ نپذیرفت. قسمتی از متن این نامه عبارتست از: «اما بعد فجعجع بحسین، حیث یبلغک کتابی، و یقدم علیک رسولی، و لا تنزله الا فی العراء فی غیر حصین و علی غیر ماء؛ کار را بر حسین تنگ بگیر، هنگامی که نامه من به تو رسید و فرستاده‌ام بر تو وارد شد، فرود نیاور آنها را مگر در بیابان بی آب و آبادی». [۲۶]
علاوه بر این مورد، می‌توان به نامه ابن زیاد به عمر سعد اشاره کرد که مطابق آن عمر سعد ماموریت یافت تا آب را بر روی کاروان حسینی ببندد. طبری نقل کرده که: پس از اینکه پیام ابن زیاد به عمر سعد رسید، او عمرو بن حجاج را با پانصد نفر، مامور و محافظ شریعه کرد و آنها نیز تا سه روز بین کاروان حسینی و آب فاصله انداختند تا اینکه امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانشان به شهادت رسیدند. «بعث عمر بن سعد عمرو بن الحجاج علی خمس مائة فارس فنزلوا علی الشریعه و حالوا بینه و بین الماء ثلاثة ایام الی ان قتل». [۲۷] [۲۸]
ماموریت عمرو بن حجاج از سوی عمر سعد خود شاهد دیگری بر مساله عطش در کربلا است. طبق نقل ابن شهر آشوب، امام حسین (علیه‌السّلام) چاهی را در نزدیک خیمه‌ها حفر کردند که پس از اینکه دشمن از آن آگاه شد و خبر به ابن زیاد رسید، او عمر سعد را مورد خطاب قرار داد و به او گفت: «فقد بلغنی ان الحسین یشرب الماء هو و اولاده و قد حفروا الآبار و نصبوا الاعلام فانظر اذا ورد علیک کتابی هذا فامنعهم من حفر الآبار ما استطعت و ضیق علیهم و لا تدعهم یشربوا من ماء الفرات قطرة واحدة؛ به من خبر رسیده است که حسین چاه حفر کرده و آبی مهیا کرده است. از لحظه‌ای که این نامه به تو رسید تا می‌توانی آنان را از حفر چاه منع کن و بر آنان سخت بگیر. حتی نگذار قطره‌ای از آب فرات بنوشند». [۲۹]
    
۴.۲ - گفتگوها و محاورات بین دو لشگر
علاوه بر آنچه در بین لشگریان دشمن می‌گذشته، با دقت در گفتگوها و محاورات بین دو لشگر نیز در می‌یابیم که یکی از مسائلی که در کربلا از مسلمات بوده، مساله عطش و تشنگی می‌باشد.
از سوی سپاه امام حسین (علیه‌السّلام) و شخص ایشان گفتگوهایی مبنی بر درخواست آب، با سپاه مقابل انجام شده که از باب اتمام حجت بوده است. هر چند برخی از بزرگان آنرا جزء تحریفات دانسته‌اند. از سوی دشمن نیز سخنان زیادی مطرح شده تا سبب شود آرامش روانی لشگریان مقابل را بهم بریزد و به یک موج روانی دامن بزند تا امام حسین (علیه‌السّلام) را وادار به تسلیم کند. به همین منظور حتی عمر سعد علاوه بر اینکه عمرو بن حجاج زبیدی را نگهبان آب کرد، [۳۰] [۳۱]
شخصی را نیز مامور نمود تا فریاد زده و بر مساله منع آب تاکید کند. [۳۲]
علاوه بر این مورد، می‌توان به زخم زبان عبدالله بن ابی حصین الازدی و تمیم بن حصین، یا زخم زبان شمر به امام حسین (علیه‌السّلام) اشاره کرد.
در مورد عبدالله بن ابی حصین الازدی، نقل شده است که امام حسین (علیه‌السّلام) را خطاب کرد و فریاد زد: «ای حسین آیا این آب را می‌بینی که مانند قلب آسمان صاف است تو یک قطره از آن را نخواهی چشید تا آنکه از تشنگی بمیری». [۳۳] [۳۴] [۳۵] [۳۶] [۳۷] [۳۸]
امام حسین (علیه‌السّلام) گفت: «خدایا او را از تشنگی بکش و هرگز او را نبخش». از حمید بن مسلم نقل شده است که: «به خدا بعدها هنگامی که بیمار بود عیادتش کردم به خدایی که جز او خدایی نیست دیدمش آب می‌خورد تا شکمش پر می‌شد و قی می‌کرد، آنگاه باز آب می‌خورد تا شکمش پر می‌شد و قی می‌کرد اما سیراب نمی‌شد و چنین بود تا جان داد.» [۳۹]
علامه مجلسی هم در ضمن گزارشاتش به ریشخند یکی از لشگریان عمر سعد به نام تمیم بن حصین خزاری اشاره کرده که گفت: «ای حسین و‌ای یاران حسین! آیا به آب فرات نمی‌نگرید که چگونه همانند شکم مار می‌درخشد، به خدا سوگند از آن قطره‌ای نخواهید آشامید تا آنکه مرگ را دریابید!». [۴۰]
در ادامه، علامه مجلسی به ریشخند شمر اشاره کرده که پس از آن امام (علیه‌السّلام) او را نفرین کرد. [۴۱] [۴۲]
اینها همه حاکی از این است که دشمن از بستن آب به عنوان یک حربه استفاده کرده است.
از یاران امام حسین (علیه‌السّلام) نیز عده‌ای درباره بستن آب سخن گفته‌اند. در مورد حر [۴۳]
و بریر بن حضیر همدانی نیز نقل شده است که در حمایت از ابا عبدالله الحسین (علیه‌السّلام) در خطاب به لشگریان دشمن گفتند: «او -امام حسین(علیه‌السّلام)- را با زنان و کودکان و اصحابش از آب فرات که یهودی و مجوسی و نصرانی از آن می‌نوشند، و خوک‌ها و سگ‌های روستا در آن می‌غلطند منع داشته‌اید. تا جاییکه، از تشنگی از پا درآمده‌اند». [۴۴] [۴۵] [۴۶] [۴۷] [۴۸]
یزید بن الحصین نیز که از یاران امام حسین (علیه‌السّلام) است، به نیروهای عمر بن سعد گفت: «ای مردم، این آب فرات است. سگها و خوکها از آن می‌خورند و شما مانع شده‌اید تا فرزند پیامبر از آن بنوشد. آیا این انسانیت است؟ گفتند: سوگند به خدا، حسین باید تشنه بمیرد.» [۴۹]
موید دیگری که می‌توان بیان کرد گفتگوی نافع بن هلال با عمرو بن حجاج است. لحظه‌ای که آب در خیمه‌ها کمیاب شد؛ امام (علیه‌السّلام) حضرت عباس (علیه‌السّلام) را به همراه نافع و عده‌ای دیگر، مامور فراهم کردن آب کرد. هنگامی که به نزدیکی نهر رسیدند، عـمـرو بـن حجاج پرسید، کیستی؟ هلال بن نافع که در پیشاپیش پیادگان حرکت می‌کرد گفت: من هلال بن نافعم. عمرو گفت: می‌توانی از آب بنوشی. ولی ما ماموریم نگذاریم حسین به آب دست یابد. هـلال گفت: «وای بر تو! چگونه من آب بنوشم وقتی که حسین و یارانش تشنه‌اند». [۵۰]
و پس از این جنگ و درگیری میانشان رخ داد.
    
۴.۳ - سیره و بیان اهل بیت (علیهم السلام)
دیگر از شواهدی که یقین انسان را در مساله عطش در کربلا مضاعف می‌کند، اشاره‌ای است که در سخنان و رفتار اهل بیت (علیه‌السّلام) نسبت به حادثه کربلا دیده می‌شود. نه تنها اهل بیت (علیه‌السّلام) در سخنانشان به این مساله اشاره کرده‌اند که جبرئیل نیز در در ضمن نقل حادثه عاشورا برای برخی از انبیای الهی آن را بازگو کرده است. نقل شده است که جبرئیل پس از ترک اولای حضرت آدم (علیه‌السّلام) و توبه ایشان به مساله عطش اشاره کرده است. او به حضرت آدم (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «یقتل عطشانا غریبا وحیدا فریدا، لیس له ناصر و لا معین و لو تراه یا آدم و هو یقول وا عطشاه وا قلة ناصراه حتی یحول العطش بینه و بین السماء کالدخان فلم یجبه احد الا بالسیوف و شرب الحتوف؛ کشته می‌شود در حالتی که تشنه باشد و بی کس باشد و تنها و فرید باشد و او را ناصری و معینی نباشد. ‌ای آدم، اگر او را ببینی در حالتی که می‌گوید: وا عطشاه، وا قله ناصراه تا گاهی که از تشنگی چشمش چنان تاریک می‌شود که آسمان را نتواند دید و هیچ کس او را جواب نگوید الا با زبان شمشیر و شراب مرگ». در جایی دیگر نیز، جبرئیل برای حضرت موسی (علیه‌السّلام) و پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) حادثه کربلا را نقل می‌کند و به مساله عطش نیز اشاره می‌کند. [۵۱] [۵۲]
    
۴.۳.۱ - بیان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم)
قبل از همه، شخص پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) از این مطلب سخن گفته است؛ که بازتاب آنرا می‌توان در سخنان امام حسین (علیه‌السّلام) در شب عاشورا مشاهده کرد. در کتاب «الدمعة الساکبة» به نقل از کتاب «نور العین» آمده که از حضرت سکینه (علیهاالسّلام) نقل شده است در دل شب دیدم پدرم در محفلی که اصحابش گرد او نشسته بودند فرمود: «قد قال جدی رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم): ولدی حسین یقتل بطف کربلاء غریبا وحیدا عطشانا فریدا؛ جدم پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) فرموده است: فرزندم حسین (علیه‌السّلام) در کربلا غریب و تنها و تشنه شهید خواهد شد». گویا نبی مکرم اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) از عالم غیب بر این مساله واقف بوده و آن را برای امام حسین (علیه‌السّلام) بازگو کرده است.
از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) روایت شده است که به دخترش حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) فرمود: «اتانی جبرئیل فبشرنی بفرحین یکونان لک ثم عزیت باحدهما و عرفت انه یقتل غریبا عطشانا، فبکت فاطمة حتی علا بکاؤها، ثم قالت: یا ابه لم یقتلوه و انت جده و ابوه علی و انا امه؟ ! قال (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) یا بنیة لطلبهم الملک اما انه سیظهر علیهم سیف لا یغمد الا علی ید المهدی من ولدک؛ جبرئیل بر من وارد شد و من را به دو فرزند که از تو متولد می‌شوند بشارت داد، سپس تعزیت گفته شدم به یکی از آنها و دانستم که او تشنه و غریب کشته می‌شود. پس فاطمه چنان گریه کرد که صدایش بلند شد، سپس گفت: ‌ای پدر چرا او را می‌کشند در حالی که تو جدش و علی پدرش و من مادرش هستم؟! پیامبر فرمود: دخترم آنها حکومت می‌خواهند. اما بزودی شمشیری علیه آنان بیرون می‌آید که غلاف نمی‌شود مگر به دست مهدی که از فرزندان توست.» [۵۳] [۵۴] [۵۵] [۵۶]
از ابن عباس نیز نقل شده است که در مدینه کم آبی سبب شد تا مردم با تشنگی شدیدی رو برو شوند. تا جایی که حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) امام حسن و حسین (علیهماالسلام) را به نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) آورد و فرمود: پدر جان حسن و حسین تحمل عطش را ندارند. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) با گذاشتن زبان مبارک در دهانشان رفع عطش کرد. سپس پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) آنان را بر زانو نشاند... در این هنگام جبرئیل حاضر شد و گفت: «ان هذا ولدک الحسن یموت مسموما مظلوما، و هذا ولدک الحسین یموت عطشانا مذبوحا؛ این فرزندت حسن (علیه‌السّلام) مسموم و مظلومانه از دنیا می‌رود و این فرزندت حسین (علیه‌السّلام) در حالی دنیا را وداع می‌گوید که تشنه و سر بریده است». [۵۷]
    
۴.۳.۲ - بیان حضرت علی (علیه السلام)
گفته شده است که در نبرد صفین، چون ابو ایوب اعور سلمی آب را بر مردم بست، صدای مردم به العطش بلند شد. سپس امام (علیه‌السّلام) عده‌ای از اسب سواران را فرستاد تا آب را باز کنند ولی موفق نشدند. تا اینکه امام حسین (علیه‌السّلام) با اذن پدر گرامیش رفت تا آب تهیه کند. هنگامی که خبر موفقیت امام حسین (علیه‌السّلام) به امیرالمومنین (علیه‌السّلام) رسید، آن حضرت گریست. چون علت گریستن حضرت را جویا شدند، ایشان فرمودند: «ذکرت انه سیقتل عطشانا بطف کربلا، حتی ینفر فرسه و یحمحم؛ به یاد آوردم که فرزندم حسین (علیه‌السّلام) در سرزمین کربلا عطشان کشته خواهد شد در حالی که اسبش می‌گریزد و صیحه می‌زند». [۵۸] [۵۹]
    
۴.۳.۳ - بیان امام حسین (علیه السلام)
ابو حمزه ثمالی در روایتی از امام سجاد (علیه‌السّلام)، ماجرای وفاداری یاران و خاندان امام حسین (علیه‌السّلام) را در شب عاشورا بازگو می‌کند. پس از اینکه امام (علیه‌السّلام) خبر شهادت همه یارانش را داد، قاسم از شهادت عبدالله شیرخوار سوال می‌کند. امام (علیه‌السّلام) در این هنگام می‌فرماید: «فداک عمک یقتل عبدالله اذ جفت روحی عطشا و صرت الی خیمنا فطلبت ماء و لبنا فلا اجد قط؛ عمویت به فدای تو باد! عبدالله هنگامی کشته خواهد شد که من از تشنگی زیاد بی تابم و در خیمه‌ها دنبال آب یا شیر می‌گردم ولی چیزی نمی‌یابم». [۶۰] [۶۱]
در روز عاشورا نیز هنگامی که حضرت علی اصغر (علیه‌السّلام) را بر دستان گرفت، فریاد زد: «یا قوم، قتلتم شیعتی و اهل بیتی و قد بقی هذا الطفل یتلظی عطشا فاسقوه شربة من الماء؛ ای قوم! شیعیان و اهل بیتم را کشتید و فقط این طفل باقی مانده که از عطش بخود می‌پیچد، او را با جرعه‌ای آب سیراب کنید». [۶۲] [۶۳] [۶۴]
    
۴.۳.۴ - بیان امام سجاد (علیه السلام)
امام سجاد (علیه‌السّلام) که خود شاهد صحنه هولناک کربلا بود، در موارد زیادی به مساله عطش اشاره کرده است. پس از حادثه کربلا، در بیان چگونگی دفن پیکر شهدای کربلا نقل شده است که امام سجاد (علیه‌السّلام) نیز؛ هنگامی که بدن مطهر امام حسین (علیه‌السّلام) را دفن کرد، با انگشت خویش بر روی قبر چنین نوشت: «هذا قبر الحسین بن علی بن ابی طالب الذی قتلوه عطشانا غریبا؛ این قبر حسین بن علی (علیه‌السّلام) است که او را با لب تشنه و غریب کشتند». [۶۵] [۶۶]
همچنین، هنگامی که اهل بیت (علیه‌السّلام) از اسارت به مدینه برگشتند امام سجاد (علیه‌السّلام) فرمود «یقول: لقد ذبح ابو عبدالله غریبا عطشانا». [۶۷]
    
۴.۳.۵ - بیان امام باقر (علیه السلام)
در سخنی که راوی آن را از امام باقر (علیه‌السّلام) نقل می‌کند نیز به مساله عطش اشاره شده است: «عن محمد بن مسلم، عن ابی جعفر (علیه‌السّلام) قال: ان الحسین صاحب کربلاء قتل مظلوما مکروبا عطشانا لهفانا وحق علی الله ـ عزوجل ـ ان لایاتیه لهفان ولا مکروب ولا مذنب ولا مغموم ولا عطشان ولا ذو عاهة ثم دعا عنده وتقرب بالحسین (علیه‌السّلام) الی الله ـ عزوجل ـ الا نفس الله کربته واعطاه مسالته وغفر ذنوبه ومد فی عمره وبسط فی رزقه. فاعتبروا یا اولی الابصار؛ حضرت امام محمد باقر (علیه‌السّلام) می‌فرمایند: امام حسین (علیه‌السّلام) همان که در کربلا است در حالی که مظلوم و اندوهگین و تشنه و غصه دار بود، شهید شد. و کسی غصه دار و اندوهگین و گناهکار و تشنه و بیماری به زیارت آن حضرت نیاید و دعا نکند و به واسطه آن حضرت به خدا تقرب نجوید، مگر اینکه بر خداست که حزن و اندوه او را برطرف ساخته و نیازش را برآورده سازد و گناهش را بیامرزد و عمرش را طولانی کند و رزق و روزی اش را وسعت دهد؛ پس‌ ای بصیرتمندان عبرت بگیرید.» [۶۸] [۶۹]
    
۴.۳.۶ - بیان امام صادق (علیه السلام)
امام صادق (علیه‌السّلام) نیز مساله عطش را از زبان امام سجاد (علیه‌السّلام) نقل کرده و می‌فرماید: «ان زین العابدین بکی علی ابیه اربعین سنة، صائما نهاره، قائما لیله، فاذا حضر الافطار جاء غلامه بطعامه و شرابه فیضعه بین یدیه فیقول: کل یا مولای، فیقول(علیه‌السّلام): قتل ابن رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) جائعا، قتل ابن رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) عطشانا، فلا یزال یکرر ذلک و یبکی حتی یبل طعامه بدموعه، و یمزج شرابه بدموعه فلم یزل کذلک حتی لحق بالله عزوجل؛ امام زین العابدین (علیه‌السّلام) چهل سال برای پدر بزرگوارش گریه کرد، در حالی که روزش، روزه دار بود و شبش، شب زنده‌داری می‌کرد. هنگامی که وقت افطار می‌شد غلامش غذا و نوشیدنی برای او می‌آورد و جلویش می‌گذاشت و می‌گفت: بخور، ایشان می‌فرمود: فرزند رسول خدا (علیه‌السّلام) گرسنه و تشنه شهید شد. این جمله را تکرار می‌کرد و گریه سر می‌داد تا اینکه غذایش با اشک چشمش مخلوط می‌شد. او همواره اینطور بود، تا این که به جوار رحمت حق شتافت.» [۷۰]
در جای دیگر نیز امام (علیه‌السّلام) در سخنش به شخصی به نام کرام بن عمرو به مساله عطش اشاره کرده‌اند: «قال ابو عبدالله (علیه‌السّلام) لکرام اذا اردت انت قبر الحسین (علیه‌السّلام) فزره و انت کئیب حزین شعث مغبر فان الحسین(علیه‌السّلام) قتل و هو کئیب حزین شعث مغبر جائع عطشان؛ حضرت ابو عبدالله (علیه‌السّلام) فرمودند: ‌ای کرام! هر گاه اراده نمودی قبر حضرت حسین بن علی (علیه‌السّلام) را زیارت کنی پس آن حضرت را با حالی غمگین و ناراحت، و ژولیده و گرفته زیارت نما، زیرا او کشته شد در حالی که غمگین و ناراحت و ژولیده و گرفته و گرسنه و تشنه بودند.» [۷۱] [۷۲]
همچنین در سخنی دیگر از آن حضرت (علیه‌السّلام) نقل شده است که: «من اراد ان یکون فی کرامة الله یوم القیامة و فی شفاعة محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) فلیکن للحسین زائرا ینال من الله الفضل و الکرامة و حسن الثواب و لا یساله عن ذنب عمله فی حیاة الدنیا و لو کانت ذنوبه عدد رمل عالج و جبال تهامة و زبد البحر ان الحسین ع قتل مظلوما مضطهدا نفسه عطشانا هو و اهل بیته و اصحابه؛ کسی که اراده کرده در کرامت الهی در روز قیامت قرار گیرد و در شفاعت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) جای داشته باشد، پس زیارت کننده ابا عبدالله الحسین (علیه‌السّلام) باشد!، با فضیلت‌ترین کرامتها و بهترین ثوابها از طرف خداوند به او هدیه می‌شود و در زندگی دنیا، از گناه کردار او سوال نمی‌شود! اگر چه عدد گناهان او به تعداد ریگ‌های انبوه وکوه‌های مکه و کف‌های دریا باشد. بدرستی که حسین بن علی (علیه‌السّلام) مظلوم کشته شد، و ستم شده بر او در حالی که او و خانواده اش تشنه بودند.» [۷۳] [۷۴]
    
۴.۳.۷ - بیان امام رضا (علیه السلام)
امام رضا (علیه‌السّلام) نیز با اشکهایی که بر قصیده «مدارس آیات» دعبل، از چشمان مبارک روان کرده؛ مهر تاییدی بر مساله عطش زده است. این هنگامی بود که دعبل در حضور امام رضا (علیه‌السّلام) ابیاتی را زمزمه کرد، که بیت زیر در این میان بود:
أَفاطِمُ لَوْ خِلْتِ الْحُسَیْنَ مُجَدَّلا *** وَ قَدْ ماتَ عَطْشاناً بِشَطِّ فُراتِ [۷۵]
«ای فاطمه! کاش با حسینت در کربلا بودی، که در کنار نهر فرات تشنه جان داد».
امام زمان (علیه‌السّلام) نیز با قلبی که مملو از غم و اندوه است، با ندای: «فمنعوک الماء و وروده؛ پس آب و ورود بر آن را از تو منع کردند.» [۷۶]
در عزای جدش به سوگ نشسته است.
    
۴.۳.۸ - بیان حضرت زینب (علیها السلام)
حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) نیز ـ هنگامی که اسرا را از کنار قتلگاه عبور می‌دادند ـ این چنین فریاد و ناله سر داد: «بابی من نفسی له الفداء، بابی المهموم حتی قضی، بابی العطشان حتی مضی، بابی من شیبته تقطر بالدماء؛ پدرم فدای آن کس که جانم فدای او باد. پدرم فدای آن کس که با دل پرغصه جان سپرد، پدرم فدای آن کس که با لب تشنه شهید شد، پدرم فدای آن کس که از محاسنش خون می‌چکد.» [۷۷] [۷۸]
    
۴.۳.۹ - بیان حضرت عباس (علیه السلام)
هنگامی که عباس بن علی (علیه‌السّلام) از امام حسین (علیه‌السّلام) اجازه میدان خواست، امام (علیه‌السّلام) به ایشان فرمود: «اذا غدوت الی الجهاد فاطلب لهؤلاء الاطفال قلیلا من الماء؛ هم اینک که قصد رفتن به میدان داری، برای این کودکان آبی مهیا کن.» عباس (علیه‌السّلام) که صدای ناله و العطش طفلان و کودکان حرم به گوشش رسید، بی درنگ مشک را برداشت و سوار بر اسب شد و در ضمن درگیری با سربازان دشمن خود را به شریعه رساند. «هنگامی که خواست مقداری آب بیاشامد تشنگی امام حسین (علیه‌السّلام) و اهل بیتش را به خاطر آورد، آب را روی آب ریخت، مشکش را پر کرد؛ فلما اراد ان یشرب غرفة من الماء ذکر عطش الحسین واهل بیته فرض الماء وملا القربة» آنگاه مشک را بر دوش راست خود انداخت و به سوی خیمه رهسپار شد. [۷۹]
    
۴.۳.۱۰ - بیان حضرت علی اکبر (علیه السلام)
 حضرت علی اکبر (علیه‌السّلام) در حالی که رجزهای حماسی می‌خواند به سپاه اموی حمله کرد. چون بسیاری از آنان را به هلاکت رساند، تشنگی بر آن حضرت چیره شد. نزد پدر آمد و عرض کرد: «یا ابه! العطش قد قتلنی، و ثقل الحدید اجهدنی، فهل الی شربة من ماء سبیل اتقوی بها علی الاعداء؛ پدر جان! تشنگی مرا از پای درآورد و سنگینی سلاح ناتوانم ساخت. آیا جرعه آبی هست که بتوانم بنوشم و به جنگ ادامه دهم؟!» [۸۰] [۸۱] [۸۲]
آمده است که امام (علیه‌السّلام) با شنیدن این سخن‌ ام کلثوم در مورد تشنگی علی اصغر (علیه‌السّلام) طفلش را گرفت و به سوی دشمن روانه شد و فرمود: «یا قوم قد قتلتم اخی و اولادی و انصاری و ما بقی غیر هذا الطفل، و هو یتلظی عطشا من غیر ذنب اتاه الیکم، فاسقوه شربة من الماء؛ ای مردم! شما برادر و فرزندان و یارانم را کشتید و کسی جز این طفل که بی هیچ گناهی از تشنگی می‌سوزد، نمانده است، او را با جرعه آبی سیراب کنید.» [۸۳]
    
۵ - تلاش برای رفع عطش در کربلا
برخی گفته‌اند که اگر در کربلا آب را بر کاروان حسینی بسته بودند؛ چرا امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانش اقدامی برای تهیه آب نکردند، مگر اطفال و زنان؛ همراه کاروان نبودند؟ چرا پس از منع آب، چاهی حفر نکردند تا آب مورد نیازشان را تامین کنند؟ مگر کربلا سرزمینی جلگه‌ای نیست که بتوان با حفر چند متر به آب رسید؟ یا اینکه، چرا ذخیره آبی خود را تنظیم نکردند تا با بی آبی مواجه نشوند؟ چرا برای نظافت و غسل، و شستشوی لباس هایشان در شب و صبح عاشورا آب را هدر دادند؟ مگر نمی‌دانستند عطش در پیش است؟ یا چرا به سمت نهر آب حمله نکردند تا آب تهیه کنند، مگر تمام شریعه توسط دشمنان محاصره شده بود؟
تردیدی نیست که امام و یارانشان برای رفع تشنگی کاروان حسینی از هیچ تلاشی دریغ نکردند.
    
۵.۱ - کندن چاه
اما اینکه برخی می‌گویند: «چرا امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانش پس از تحریم آب، چاهی حفر نکردند تا آب مورد نیازشان را تامین کنند؟ مگر سرزمین کربلا یک سرزمین جلگه‌ای نیست؟ مگر در چنین سرزمینی با حفر چند متر نمی‌توان به آب رسید! ؟ بخصوص اینکه این سرزمین در نزدیک نهری پر از آب بوده است. پس اگر تلاش می‌کردند با کمبود آب مواجه نمی‌شدند».
هر چند بنا بر آنچه از ابن اعثم و ابن شهر آشوب نقل شده است، امام حسین (علیه‌السّلام) به سمت خیمه زنان رفت و در جهت قبله نوزده قدم برداشت. سپس شروع به کندن زمین کرد. چشمه‌ای ظاهر شد که آبی گوارا داشت. امام (علیه‌السّلام)، یاران و اصحاب را امر کرد تا از این آب بنوشند و مشک‌ها را پر کنند. [۸۴] [۸۵]
ولی آن گونه که از ظاهر امر پیدا است، این امر بیشتر به معجزه و امتحانی شبیه است که هدف از آن تقویت باور یاران بوده است. زیرا قبل از اینکه سخن از کندن چاه و رسیدن به آب باشد؛ سخن از جوشش چشمه‌ای از دل زمین است، آن هم با آبی گوارا! در همین نقل آمده است که پس از نوشیدن آب و پر کردن مشک‌ها این چشمه خشکیده و پنهان شد. [۸۶] [۸۷]
و شاید آنچه در مورد شب عاشورا نقل شده مربوط به همین چشمه آب بوده است که، امام حسین (علیه‌السّلام) رو به یاران کرد و فرمود: «قوموا فاشربوا من الماء یکن آخر زادکم، و توضاوا واغتسلوا و اغسلوا ثیابکم لتکون اکفانکم؛ برخیزید و آب بنوشید که این آخرین توشه شماست و وضو گرفته و غسل کنید و لباسهای خود را بشویید تا کفن‌های شما باشد.» [۸۸]
با دقت در سخن امام حسین (علیه‌السّلام) در می‌یابید که ایشان، یاران را به آب قابل نوشیدن امر کرده که با «الف و لام عهد» مورد اشاره امام (علیه‌السّلام) واقع شده است (فاشربوا من الماء). و در دنباله همین عبارت، می‌فرماید: (یکن آخر زادکم) یعنی آبی که برای نوشیدن است آخرین جرعه‌های آن را بنوشید. و پس از این، امر شده که غسل کرده و لباس هایتان را بشوئید.
اما این شبهه که کربلا سرزمینی جلگه‌ای می‌باشد و با حفر چند متر به آب می‌رسد نادرست است. چرا که با توجه به علم زمین شناسی همه جلگه‌ها سرسبز و آبخیز نیستند. بلکه برخی از جلگه‌ها آب و هوایی گرم و خشک دارند که به آنها دشت می‌گویند.امروزه جلگه‌ها و دشت‌های جنوب و جنوب باختری ایران در نواحی خوزستان از این قسم می‌باشند. ولی با وجود داشتن آب و هوایی گرم و خشک، به علت عبور رودخانه‌های پر آب و دایمی؛ از امکانات زیستی، کشاورزی و اقتصادی نسبتا مساعدی برخوردارند. [۸۹]
بنابراین، جلگه‌ای بودن یک سرزمین با داشتن آب و هوایی گرم و خشک منافاتی ندارد. کربلا نیز از این قسم سرزمین‌ها است.
علاوه بر این، یکی از نام‌های سرزمین کربلا، طف می‌باشد. امام حسین (علیه‌السّلام) در سخنی می‌فرمایند: «قال جدی رسول الله: ولدی حسین یقتل بطف کربلا غریبا وحیدا عطشانا...» [۹۰] [۹۱] [۹۲]
همچنین در احادیث دیگری سرزمین کربلا با نام طف خوانده شده است. ابن عباس می‌گوید: «ما کنا نشک اهل البیت و هم متوافرون ان الحسین بن علی (علیه‌السّلام) یقتل بالطف؛ ما اهل بیت همگی تردیدی نداشتیم که امام حسین (علیه‌السّلام) در سرزمین طف به شهادت خواهد رسید.» [۹۳]
در کتب لغت در تبیین معنای واژه طف عباراتی آمده است مثل: «الشاطیء: کناره یا ساحل» [۹۴]
«المکان المرتفع: مکان بلند»، [۹۵]
«طففت بفلان موضع کذا، ‌ای رفعته الیه؛ یعنی ترفیع دادم فلانی را به فلان مقام.» [۹۶]
پس طف می‌تواند به معنای کناره، ساحل یا مکان مرتفع باشد. اگر به سرزمین کربلا هم «طف» گفته می‌شود، بخاطر اینست که از یک سو در کنار شریعه واقع شده و از سوی دیگر تمام سطح آن یا مواضعی از آن مرتفع می‌باشد، چنانکه از عبارت تاج العروس فی من جواهر القاموس این معنا به ذهن می‌رسد. «طف الفرات: ما ارتفع منه من الجانب.» [۹۷]
پس در صورتی که وجه تسمیه کربلا به طف بخاطر ارتفاع آن از سطح آب باشد، ممکن نیست با کندن چند متر به آب رسید. علاوه بر این، خیام اهل بیت نیز در مکانی بوده که از سطح قتلگاه مرتفع تر است. و در صورتی که وجه تسمیه کربلا به طف بخاطر ساحلی بودن آن باشد، نزدیک بودن نهر علقمه که انشعاب کوچکی از فرات است تاثیر چندانی بر این وضعیت ندارد.
نتیجه اینکه، بر فرض کندن چاه رسیدن به آب قطعی و آسان نبوده است. چنانکه یاران امام حسین (علیه‌السّلام) خندقی را پشت خیمه‌ها کنده و داخل آن را پر از هیزم کردند، تا در صورت حمله دشمن ـ خندق و آتش آن، ـ مانع دشمن شود. [۹۸] [۹۹]
اما کسی نقل نکرده که با حفر این خندق آبی جاری شده باشد. اگر زمین کربلا، جلگه‌ای و آبخیز بوده است ـ آنطور که اشکال کنندگان توصیف می‌کنند ـ باید آب، گودی خندق را فرا می‌گرفت و دیگر امکان جمع هیزم و آتش افروختن نبود.
با این حال، بنا بر فرض اینکه: آنها چاهی حفر کردند و به آب هم دست یافتند، آیا آبی که تهیه کرده بودند قابل شرب بوده است؟ با توجه به اینکه در چند کیلومتری کربلا دریاچه نمکی عظیم قرار گرفته است، بعید است آب آن چاه قابل شرب باشد. «بحیرة الملح»، که در نزدیکی کربلاست سبب شده تا منابع آبی آن منطقه را شور کند و نوشیدن آب شور مفید نیست و منفعتی جز تشنگی مضاعف ندارد. لذا، اگر یاران امام حسین (علیه‌السّلام) از طریق چاه به آب دست یافتند ـ به دلیل شور یا تلخ بودن، گل آلود بودن و یا هر دلیل دیگری ـ فقط برای مصارفی غیر از آشامیدن از آن بهره می‌گرفتند.
در نتیجه یکی از راه‌هایی که امام (علیه‌السّلام) و یارانش برای تهیه آب انتخاب کرده و تلاش کردند، کندن چاه بود اما این تنها انتخاب نبود. این راه هم از سوی دشمن مورد منع واقع شد و یا شرایط آن فراهم نشد.
    
۵.۲ - آب آوردن از نهر
یکی از راه‌های دیگری که امام (علیه‌السّلام) و یارانش برای تهیه آب مورد نیاز انتخاب کردند، رفتن به شریعه و پر کردن مشک‌ها بود. پس از تحریم آب، یک مرتبه حضرت علی اکبر (علیه‌السّلام) با تعدادی از اصحاب به سمت شریعه حرکت کردند و آب آوردند. [۱۰۰] [۱۰۱]
یک بار دیگر هم، حضرت ابالفضل (علیه‌السّلام) با نافع بن هلال که سی سوار و بیست پیاده همراه ایشان بود به سمت شریعه رفتند آنها در پی نبردی با لشگریان عمرو بن حجاج توانستند بیست مشک را پر از آب کرده به نزد امام حسین (علیه‌السّلام) باز گردند. [۱۰۲]
طبری این ماجرا را اینگونه نقل می‌کند: چون یاران نافع نزدیک رسیدند به پیادگان گفت: «مشکها را پر کنید.» پیادگان هجوم بردند و مشکها را پر کردند. عمرو بن حجاج و یارانش پیش دویدند. عباس بن علی بن ابی طالب و نافع بن هلال به آنها حمله بردند و پسشان زدند که به جای خویش بازگشتند، آنگاه گفتند: «برویم.» اما راهشان را گرفتند. عمرو بن حجاج سوی آنها آمد و درگیری اندکی شد، یکی از یاران عمرو بن حجاج، که از طایفه صداء بود، زخم خورد، نافع بن هلال زخمش زده بود، می‌پنداشت چیزی نیست اما پس از آن بدتر شد و از همان زخم بمرد. گوید: یاران حسین با مشکها بیامدند و آب را پیش وی بردند: «فلما دنا منه اصحابه قال لرجاله: املئوا قربکم، فشد الرجاله فملئوا قربهم، و ثار الیهم عمرو بن الحجاج و اصحابه، فحمل علیهم العباس بن علی و نافع بن هلال فکفوهم، ثم انصرفوا الی رحالهم، فقالوا: امضوا، و وقفوا دونهم، فعطف سنه ۶۱ علیهم عمرو بن الحجاج و اصحابه و اطردوا قلیلا ثم ان رجلا من صداء طعن من اصحاب عمرو بن الحجاج، طعنه نافع بن هلال، فظن انها لیست بشی ء، ثم انها انتقضت بعد ذلک، فمات منها، و جاء اصحاب حسین بالقرب فادخلوها علیه». [۱۰۳]
    
۵.۳ - دعا و امداد الهی
شاید این سوال پیش آید که چرا امام حسین (علیه‌السّلام) با توجه به امامتشان از کرامتی برای تهیه آب استفاده نکردند؟
پاسخ آن اینست که پیشوایان دینی مجاز نیستند که در همه جا از معجزه و کرامت بهره گیرند، مگر در مواردی خاص مثل مواردی که پیامبران الهی برای اثبات حقانیت دین و نبوت خویش به معجزه تمسک می‌جسته‌اند. علاوه بر این، این امور به اراده الهی تحقق می‌یابد و پیشوایان الهی اختیاری در آن ندارند.
در آیه ۱۰۹ سوره انعام خداوند به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) می‌گوید: «قل انما الآیات عند الله؛ [۱۰۴]
بگو: معجزات فقط به اراده خداست و در اختیار من نیست.» با این وجود روشن می‌شود که چرا امام حسین (علیه‌السّلام) از راه معجزه به دنبال تهیه آب نبودند.
باید توجه داشت که: در کربلا با شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانشان، امت اسلامی بیدار می‌شدند. اتفاقا مساله عطش خود در جهت نشان دادن چهره خبیث دشمنان و بیداری مردم نقش زیادی دارد که راه مبارزه با ظلم را هموارتر می‌کند. دغدغه شهدای کربلا نیز با توجه به اینکه امام حسین (علیه‌السّلام) جایگاه بهشتی‌شان را برایشان نمایان کرده بود، چیزی جز مبارزه با ظلم نبود. چرا که امام حسین (علیه‌السّلام) به آنها وعده شهادت داده بود و برایشان تفاوتی نداشت که لب تشنه به مقام شهادت برسند یا سیراب.
    
۶ - نتیجه
آری، مساله عطش در کربلا و تحریم آب واقعیتی تلخ است که پرده از چهره منحوس دشمنان اهل بیت (علیهم‌السلام) برداشته است.
امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانش، در برخورد با این مساله از هیچ کوششی فروگذار نکردند، اما در نهایت با لب تشنه به شهادت رسیدند. با این حال عطش برای ما مساله ایست غم انگیز، اما برای شهدای کربلا مساله مهم در آن زمان، مبارزه با ظلم و ستم بوده است که با لب عطشان هم محقق می‌شد.
بد تشــــــنه عدالت و آزادی بشر آن العطش که از دل پر سوز می‌کشید. [۱۰۵]
    
پاورقی ها:
۱. فیض کاشانی، محمدمحسن، تفسیر الصافی ج۲، ص۲۷۴.   
۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۱۳۲.   
۳. ابن اثیر، ابو الحسن علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۵.   
۴. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۳۲۶.   
۵. سپهر کاشانی، محمدتقی، ناسخ التواریخ، ج۳، ص۱۲۰۰.
۶. ابن قتیبة الدینوری، عبد الله بن مسلم، الإمامة و السیاسة، ج۱، ص۵۷.   
۷. شیخ مفید، محمد بن محمد، الجمل، ص۱۶۸.   
۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۴۱۶.   
۹. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۵۵۸.   
۱۰. ابن اعثم، ابومحمد احمد، الفتوح، ج۳، ص۶.   
۱۱. ابن اثیر، ابو الحسن علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۴۰.   
۱۲. ابن قتیبة الدینوری، عبد الله بن مسلم، الإمامة و السیاسة، ج۱، ص۱۰۲.   
۱۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۴۳۴.   
۱۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۴۱۷.   
۱۵. ابو زید بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینة، ج۴، ص۱۲۰۲.   
۱۶. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۵۶۱.   
۱۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۴۱۷.   
۱۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۴۱۷.   
۱۹. ابوحامد عبدالحمید، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۲۵.   
۲۰. ابوحنیفه، نعمان بن محمد، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، ج۲، ص۷۸.   
۲۱. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۷، ص۱۸۸.   
۲۲. ابوحامد عبدالحمید، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۷.   
۲۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۰۲.   
۲۴. احمد صدرحاج سیدجوادی، کامران فانی، بهاء الدین خرمشاهی، دایره المعارف تشیع، ج۱۲، ص۱۸.
۲۵. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۷۶.   
۲۶. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۷۶.   
۲۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۱۲.   
۲۸. قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج۱، ص۶۲۰.
۲۹. ابن اعثم، ابومحمد احمد، الفتوح، ج۵، ص۹۱.   
۳۰. قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج۱، ص۶۲۰.
۳۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۱۲.   
۳۲. ابن اعثم، ابومحمد احمد، الفتوح، ج۵، ص۹۱.   
۳۳. ابن اثیر، ابو الحسن علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۶۳.   
۳۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۱۲.   
۳۵. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۸۱.   
۳۶. ابو الفرج الاصفهانی، علی بن الحسین، مقاتل الطالبیین، ص۷۸.   
۳۷. شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۸۷.   
۳۸. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۸۹.   
۳۹. شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۸۷.   
۴۰. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۱۷.   
۴۱. ابو الفرج الاصفهانی، علی بن الحسین، مقاتل الطالبیین، ص۷۸.   
۴۲. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۴۵، ص۵۱.   
۴۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۲۶.   
۴۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۲۶.   
۴۵. ابن اثیر، ابو الحسن علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۷۲.   
۴۶. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۸۹.   
۴۷. ابن اعثم، ابومحمد احمد، الفتوح، ج۵، ص۱۰۰.   
۴۸. شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۰۱.   
۴۹. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۱۸.   
۵۰.  موسوی مقرّم، سید عبد الرزاق، مقتل مقرم، ج۱، ص۲۰۳.   
۵۱. حائری، محمد مهدی، شجرة طوبی، ج۲، ص۴۴۷.   
۵۲. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۴۴، ص۲۴۵.   
۵۳. طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص۱۰۲.   
۵۴. طبری، محمد بن جریر، نوادر المعجزات، ص۲۱۹.   
۵۵. ابن عقده، احمدبن محمد، فضائل امیر المؤمنین، ص۱۰۸.
۵۶. جزائری، سید نعمت الله، ریاض الابرار فی مناقب الائمة الاطهار، ج۱، ص۱۷۴.
۵۷. طریحی نجفی، فخرالدین بن محمد، المنتخب فی جمع المراثی و الخطب، ص۱۸۷.
۵۸. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۴۴، ص۲۶۶.   
۵۹. بحرانی، سید هاشم، مدینة معاجز الائمة الاثنی عشر، ج۳، ص۱۴۰.   
۶۰. بحرانی، سید هاشم، مدینة معاجز الائمة الاثنی عشر، ج۴، ص۲۱۶.   
۶۱. قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، ص۲۰۸.
۶۲. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، ج۳، ص۷۹.   
۶۳. سید ابن طاوس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطّفوف، ص۱۶۹.   
۶۴. شریفی، محمود، کلمات الإمام الحسین، ص۴۷۸.   
۶۵. شریف قرشی، باقر، حیاة الامام زین العابدین علیه السلام، ج۱، ص۱۶۶.
۶۶. موسوی مقرّم، سید عبد الرزاق، مقتل مقرم، ج۱، ص۳۳۲۰.   
۶۷. حاج حسن، حسین، الامام السجاد جهاد و امجاد، ص۱۷۴.   
۶۸. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۱۸۴.   
۶۹. نوری طبرسی، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۰، ص۲۳۹.   
۷۰. سید ابن طاوس، علی بن موسی، اللهوف، ص۱۲۱.   
۷۱. نوری طبرسی، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۰، ص۳۴۹.   
۷۲. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۱۴۲.   
۷۳. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۱۶۶.   
۷۴.  مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۱۰۱، ص۲۷.   
۷۵. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۴۵، ص۲۵۷.   
۷۶. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۱۰۱، ص۳۲۱.   
۷۷. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۴۵، ص۵۹.   
۷۸. سید ابن طاوس، علی بن موسی، اللهوف، ص۷۹.   
۷۹. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۴۵، ص۴۱.   
۸۰. سید ابن طاوس، علی بن موسی، اللهوف، ص۶۷.   
۸۱. ابن اعثم، ابومحمد احمد، الفتوح ج۵، ص۱۱۵.   
۸۲. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۴۵، ص۴۳.   
۸۳. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة لذو القربی، ج۳، ص۷۹.   
۸۴. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب (علیهم‌السلام)، ج۳، ص۲۰۹.   
۸۵. بحرانی، سید هاشم، مدینة معاجز الائمة الاثنی عشر، ج۳، ص۴۹۴.   
۸۶. ابن اعثم، ابومحمد احمد، الفتوح، ج۵، ص۹۱.   
۸۷. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۸۷.   
۸۸. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۱۷.   
۸۹. میرکاظمیان، مریم السادات، ژئوتوریسم خوزستان، ص۸.
۹۰. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها، ص۳۹۵.   
۹۱. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۴۴، ص۲۴۵.   
۹۲. بحرانی اصفهانی، عبدالله بن نور الله، عوالم العلوم و المعارف، ج۱۷، ص۱۰۴.
۹۳. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السلام)، ج۱، ص۲۳۳.
۹۴. ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغة، ج۱۳، ص۲۰۶.   
۹۵. صاحب بن عباد، اسماعیل بن عباد، المحیط فی اللغة، ج۲، ص۳۱۳.   
۹۶. ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۴۰۵.   
۹۷. حسینی زبیدی واسطی، سید مرتضی، تاج العروس، ج۲۴، ص۹۲.   
۹۸.  شیخ صدوق، محمد بن علی، الأمالی، ص۲۲۰.   
۹۹.  مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۱۶.   
۱۰۰. شیخ صدوق، محمد بن علی، الأمالی، ص۲۲۱.   
۱۰۱. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۱۶.   
۱۰۲. ابو مخنف کوفی، لوط بن یحیی، وقعة الطف، ص۱۹۱.   
۱۰۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۱۲.   
۱۰۴. انعام/سوره۶، آیه۱۰۹.   
۱۰۵. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها، ص۷۰۰.
    
فهرست منابع
۱. تفسیر الصافی فیض کاشانی ملا محسن تحقیق حسین اعلمی انتشارات الصدر تهران چاپ دوم ۱۴۱۵ ق.
۲. ناسخ التواریخ زندگانی پیامبر محمد تقی لسان الملک سپهر اساطیر تهران چاپ اول ۱۳۸۰ ش.
۳. تاریخ الامم و الملوک تاریخ طبری ابو جعفر محمد بن جریر الطبری تحقیق محمد ابو الفضل ابراهیم دار التراث بیروت طبعه الثانیه ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
۴. کتاب جمل من انساب الاشراف احمد بن یحیی بن جابر البلاذری تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی بیروت دار الفکر ط الاولی ۱۴۱۷ق/۱۹۹۶م.
۵. کتاب الفتوح ابو محمد احمد بن اعثم الکوفی تحقیق علی شیری بیروت دارالاضواء ط الاولی ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م.
۶. تاریخ المدینه المنوره ابو زید عمر بن شبه النمیری البصری دار الفکر قم ۱۴۱۰ ق - ۱۳۸۶ ش.
۷. البدایه و النهایه ابو الفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی بیروت دار الفکر ق۱۴۰۷/ ۱۹۸۶م.
۸. الجمل و النصره لسید العتره فی حرب البصره شیخ مفید کنگره شیخ مفید قم چاپ اول ۱۴۱۳ ق.
۹. الکامل فی التاریخ عز الدین ابو الحسن علی بن ابی الکرم المعروف بابن الاثیر دار صادر بیروت ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.
۱۰. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید عبد الحمید بن هبه الله محقق/ مصحح ابراهیم محمد ابوالفضل مکتبه ایه الله المرعشی النجفی قم چاپ اول ۱۴۰۴ ق.
۱۱. شرح الاخبار فی فضایل الایمه الاطهار (علیهم‌السّلام) ابن حیون نعمان بن محمد محقق/ مصحح حسینی جلالی محمد حسین جامعه مدرسین قم چاپ اول ۱۴۰۹ ق.
۱۲. دایره المعارف تشیع احمد صدرحاج سیدجوادی کامران فانی و بهاء الدین خرمشاهی تهران شهید سعید محبی ۱۳۸۶ش.
۱۳. منتهی الامال فی تواریخ النبی و الال (علیهم‌السّلام) حاج شیخ عباس قمی جامعه مدرسین قم چاپ پنجم ۱۴۲۲ ق.
۱۴. الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد مفید محمد بن محمد محقق/ مصحح موسسه ال البیت (علیهم‌السّلام) کنگره شیخ مفید قم چاپ اول ۱۴۱۳ ق.
۱۵. بحار الانوار مجلسی محمد باقر بن محمد تقی محقق/ مصحح جمعی از محققان دار احیاء التراث العربی بیروت چاپ دوم ۱۴۰۳ ق.
۱۶. مقاتل الطالبیین ابو الفرج علی بن الحسین الاصفهانی تحقیق سید احمد صقر بیروت دار المعرفه بی تا.
۱۷. مقتل الحسین (علیه‌السّلام) عبد الرزاق مقرم موسسه الخرسان للمطبوعات بیروت ۱۴۲۶ ق- ۲۰۰۷ م.
۱۸. دلایل الامامه محمد بن جریر بن رستم طبری بعثت قم چاپ اول ۱۴۱۳ ق.
۱۹. نوادر المعجزات فی مناقب الایمه الهداه (علیهم‌السّلام) محمد بن جریر بن رستم طبری دلیل ما قم چاپ اول ۱۴۲۷ ق.
۲۰. فضایل امیرالمومنین ع ابن عقده کوفی دلیل ما قم چاپ اول ۱۴۲۴ ق.
۲۱. ریاض الابرار فی مناقب الایمه الاطهار سید نعمت الله جزایری موسسه التاریخ العربی بیروت چاپ اول ۱۴۲۷ ق- ۲۰۰۶ م.
۲۲. المنتخب فی جمع المراثی والخطب الشیخ فخر الدین الطریحی النجفی المکتبه الحیدریه الطبعه الاولی ۱۴۲۶ ق ۱۳۸۴ش.
۲۳. مدینه معاجز الایمه الاثنی عشر و دلایل الحجج علی البشر سید هاشم بحرانی موسسه المعارف الاسلامیه قم چاپ اول ۱۴۱۳ ق.
۲۴. نفس المهموم فی مصیبه سیدنا الحسین المظلوم و یلیه نفثه المصدور فیما یتجدد به حزن العاشور شیخ عباس قمی المکتبه الحیدریه نجف چاپ اول ۱۴۲۱ ق.
۲۵. اللهوف علی قتلی الطفوف سید ابن طاوس مترجم سید ابوالحسن میر ابوطالبی دلیل ما قم چاپ اول ۱۳۸۰ ش.
۲۶. حیاه الامام زین العابدین (علیه‌السّلام) باقر شریف قرشی دار الاضواء بیروت چاپ اول ۱۴۰۹ ق.
۲۷. الامام السجاد جهاد و امجاد حسین الحاج حسن دار المرتضی بیروت بی تا.
۲۸. کامل الزیارات ابن قولویه جعفر بن محمد محقق/ مصحح امینی عبد الحسین دار المرتضویه نجف اشرف چاپ اول ۱۳۵۶ ش.
۲۹. مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل نوری حسین بن محمد تقی محقق/ مصحح موسسه ال البیت (علیهم‌السّلام) موسسه ال البیت (علیهم‌السّلام) قم چاپ اول ۱۴۰۸ ق.
۳۰. اللهوف علی قتلی الطفوف سید ابن طاوس جهان تهران چاپ اول ۱۳۴۸ ش.
۳۱. ینابیع الموده لذو القربی سلیمان بن ابراهیم قندوزی اسوه قم چاپ دوم ۱۴۲۲ ق.
۳۲. مناقب ال ابی طالب (علیهم‌السّلام) ابن شهر اشوب مازندرانی محمد بن علی علامه قم چاپ اول ۱۳۷۹ ق.
۳۳. مقتل الحسین (علیه‌السّلام) موفق بن احمد خوارزمی انوار الهدی قم چاپ دوم ۱۴۲۳ ق ج.
۳۴. عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها ناصر مکارم شیرازی تهیه و تنظیم جمعی از فضلاء مولف قم چاپ اول.
۳۵. وقعه الطف ابو مخنف کوفی لوط بن یحیی محقق/ مصحح یوسفی غروی محمد هادی جامعه مدرسین قم چاپ سوم ۱۴۱۷ ق.
۳۶. عوالم العلوم و المعارف والاحوال من الایات و الاخبار و الاقوال مستدرک سیده النساء الی الامام الجواد بحرانی اصفهانی عبدالله بن نور الله محقق/ مصحح موحد ابطحی اصفهانی محمد باقر موسسه الامام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف قم چاپ اول ۱۴۱۳ ق.
۳۷. تهذیب اللغه ازهری محمد بن احمد دار احیاء التراث العربی بیروت چاپ اول بی تا.
۳۸. المحیط فی اللغه صاحب بن عباد اسماعیل بن عباد محقق/ مصحح ال یاسین محمد حسن عالم الکتاب بیروت چاپ اول ۱۴۱۴ ق.
۳۹. تاج العروس من جواهر القاموس حسینی زبیدی محمد مرتضی محقق/ مصحح علی هلالی و سیری علی دارالفکر بیروت چاپ اول ۱۴۱۴ ق.
۴۰. معجم المقاییس اللغه ابن فارس احمد بن فارس محقق/ مصحح هارون عبد السلام محمد مکتب الاعلام الاسلامی قم چاپ اول ۱۴۰۴ ق.
۴۱. الامالی ابن بابویه محمد بن علی کتابچی تهران چاپ ششم ۱۳۷۶ ش.
    
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر ایة‌الله‌العظمی مکارم شیرازی، برگرفته از مقاله «عطش در کربلا».

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -