انهار
انهار
مطالب خواندنی

خمس سرقفلى

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال 295 - اگر كسى از پول خمس نداده، سرقفلى مغازه‌اى را بخرد چنانچه در آخر سال، آن را بفروشد مازاد را بايد جزء منافع سال بياورد يا نه؟ و اگر از منافع سال، سرقفلى را خريده باشد مانند منافع ديگر، حكم ارباح تجارت را دارد كه بايد در آخر سال، حق سرقفلى را قيمت كرده و خمس آن را پرداخت كند (چه قيمت آن زياد شده باشد يا كم) يا پرداخت خمس، لازم نيست؟.

جواب:  در فرض اول اگر بنحو مشروع بفروشد به اضافه خمس اصل، مازاد را بايد جزء منافع سال بياورد و خمس آن را بپردازد و در فرض دوم اگر با رضايت مالك خريده كه فعلا واگذار نمودن آن به ديگرى به ازاء وجه، شرعا بر او جائز باشد حكم ارباح تجارت را دارد و اين در صورتى است كه سرقفلى را براى تجارت خريده باشد ولى اگر براى اين كه مورد سرقفلى را محل كسب خود قرار دهد خريده باشد اگر خمس آنچه كه بابت خريد سرقفلى داده بدهد كافى است و اگر حق واگذارى به غير ندارد در حكم تلف است و خمس ندارد مگر آن كه بدون رضايت مالك بنحو غير مشروع گرفته باشد كه در اين صورت ضامن خمس پول است كه در حرام صرف شده.

سؤال 296 - شخصى سال خمس نداشته و مبلغ پنج هزار تومان براى سرقفلى داده اكنون در صدد تعيين سال، جهت خمس است، و اگر بخواهد سرقفلى را بفروشد پنجاه هزار تومان مىخرند، آيا بايد خمس پنج هزار تومان را بدهد يا پنجاه هزار تومان را؟

جواب:  خمس پنج هزار تومان را بدهد و تا نفروخته زيادتى قيمت آن خمس ندارد.

سؤال 297 - شخصى در زمان گذشته مغازه‌اى خريدارى نموده براى سنگ تراشى به مبلغ دوازده هزار تومان اكنون صد هزار تومان ارزش دارد و از ابتداء امر تخميسى نكرده و از نظر مادى مىگويد قدرت ندارم به قيمت روز حساب كنم زيرا در آمد روزانه تقريبا دويست تومان است كه آن هم مخارج خانواده مىشود.

بفرمائيد مىتواند به قيمت خريد حساب كند يا خير؟.

جواب:  در فرض سؤال اگر عين مغازه را خريده‌ايد بايد خمس قيمت فعلى آن را بدهيد و اگر بعنوان سرقفلى بوده چنانچه خمس همان مقدارى كه بعنوان سرقفلى داده‌ايد، بپردازيد كافى است.

سؤال 298 - سرقفلى - در موردى كه صحيح باشد - اگر از منافع سال، داده شود جزء مؤنه است يا نه؟ و در صورت زياد شدن يا كم شدن ارزش آن، چه حكمى دارد؟.

جواب:  اگر مالك، به ذمه گرفته كه در موقع خارج شدن مستأجر پولى را كه بعنوان سرقفلى داده، پس بدهد يا ملتزم شده كه اجازه يا حق بدهد كه از غير بگيرد به نحوى كه فعلا خود را مالك بداند در حكم سرمايه است و خمس دارد و الا جزء مؤنه كسب است و خمس ندارد بلى اگر بعد بنحو شرعى، فروخت و پول آن را مصرف مؤنه سال ننمود خمس دارد و در صورت اول تا نفروخته زيادى قيمت خمس ندارد مگر آن كه شغل خود را خريد و فروش سرقفلى قرار داده باشد كه در اين صورت قيمت سر سال، ميزان است اگر چه نفروخته باشد.

سؤال 299 - مغازه‌اى را اجاره نموده علاوه بر مال الاجاره معين، وجهى به اسم سرقفلى، بر وجه شرعى تعيين مىكنند و پس از گذشتن يك يا چند سال، ارزش آن سرقفلى، چندين برابر مىشود آيا اين گونه ترقى و ارزش مالى كه فعلا پول نيست مشمول خمس مىشود يا نه؟.

جواب:  تا نفروخته‌اند ترقى قيمت سوقيه، خمس ندارد و پس از فروش، زائد بر قيمت خريد، ربح همان سال است و بعد از رسيدن سال، بايد خمس آن را بپردازد.

سؤال 300 - كسى كه دو باغ انگورى دارد يكى از آنها را فروخته وجهت فرزندش سرقفلى مغازه‌اى را خريدارى كرده و سرمايه مختصرى هم به او داده و فرزند، مشغول خريد و فروش شده كه از عوائد آن، مقدمات و مخارج ازدواج خود را فراهم نمايد آيا براى پدر كه باغ خود را جهت كسب فرزندش فروخته لازم است خمس سرمايه آن مغازه را بپردازد و يا مربوط به پدر نيست و بر پسر واجب است؟.

جواب:  در فرض سؤال اگر باغ، متعلق خمس بوده و خمس آن را اداء نكرده بر خود پدر واجب است خمس آن را بدهد و اگر متعلق خمس نبوده يا خمس آن را داده بوده بعد آن را سرقفلى و سرمايه كسب براى خود قرار داده است خمس، در اصل آن واجب نيست فقط به منافع آن اگر زائد بر مؤنه باشد تعلق مىگيرد. بلى در صورت دوم اگر پول باغ را ملك پسر نموده و پسر، صرف در سرقفلى و سرمايه نموده است بر پسر واجب است خمس تمام آن را بدهد مگر آن كه گيرنده سرقفلى، تعهد رد آن را در موقع تخليه مغازه نكرده باشد و اذن استيفاء آن را از ديگرى نيز نداده باشد كه در اين فرض، مبلغ سرقفلى، جزء مخارج كسب است و خمس ندارد.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -