انهار
انهار
مطالب خواندنی

شخصیت سلمان

بزرگ نمایی کوچک نمایی

 در این جا، شمه اى از شخصیت و زندگى وى را به اختصار بیان مى کنیم :

الف - شخصیت سلمان 

1) برخودارى از دانش و معرفت

در سال اول هجرى ، هنگامى که پیامبراکرم صلّى اللّه علیه و آله میان هر دو نفر از مسلمانان مهاجر و انصار پیمان برادرى برقرار نمود، میان سلمان و ابودردا عویمربن زید نیز عقد اخوت بست و در این ماجرا به سلمان فرمود:

یا سلمان اءنت من اءهل البیت و قد آتاک الله العلم الاوّل و الا خر و الکتاب الاوّل و الکتاب الا خر؛ اى سلمان ، تو از اهل بیت ما هستى و خداى سبحان به تو دانش نخستین و واپسین را عنایت کرده است و کتاب اوّل نخستین کتابى که بر پیامبران الهى نازل شده بود و کتاب آخر قرآن مجید را به تو آموخته است .

ابوالبحترى روایت کرد: از حضرت على علیه السّلام درباره شخصیت سلمان فارسى پرسش شد، آن حضرت فرمود: تابع العلم الاوّل و العلم الا خر و لایدرک ما عنده ؛ سلمان ، به دست آورنده و پیروى کننده دانش نخست و دانش واپسین یعنى تمامى معارف  بود و آن چه در نزد اوست ، بر دیگران پنهان مانده است .

سلمان فارسى به حذیفة بن یمان که از دوستان وى بود، درباره دانش و معرفت ، چنین سفارش کرد: یا اءخا بنى عبس ، انّ العلم کثیر و العمر قصیر فخذ من العلم ما تحتاج الیه فى اءمر دینک ودع ما سواه فلا تعانه ؛ اى برادر طایفه بنى عبس ، بدان که دانش ، بسیار است و عمر انسان کوتاه ، پس به مقدارى که در امر دین ات به آن نیاز دارى ، به دست آور و مابقى را رهاکن و خود را در تحصیل آن به خستگى نینداز.

روزى پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله این آیه را تلاوت کرد: وَ اِن تَتَوَلَّوا یَستَبدِل قَوما غَیرَکُم ثُمَّ لایَکونُوا اَمثالَکُم ؛

اگر شما عرب ها روى از اسلام برتابید، خداوند مردمى را جانشین شما گرداند که از شما نیستند و چون شما رفتار نخواهند کرد!

اصحاب آن حضرت پرسیدند: اى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ، آن مردم کیانند که جانشین عرب ها مى گردند؟ پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دست بر دوش سلمان نهاد و فرمود: این مرد و قوم اویند.

سپس افزود: به خدایى که جانم در دست اوست ، اگر ایمان را به ثریا آویزند، سرانجام مردمى از فارس آن را دریابند.

2) پیش گویى رویدادها

وى در روزگارانى پیش از واقعه کربلا، این رویداد عظیم عالم اسلام را پیش بینى و پیش گویى کرده بود و اصحاب رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله را به یارى خاندان آن حضرت در حوادث و رویدادها تشویق مى نمود.

زهیربن قین که یکى از یاران فداکار امام حسین علیه السّلام و از فرماندهان ارشد حسینى در واقعه کربلا است ،

روایت کرد: من در نبرد مسلمانان با رومیان شرکت داشته و در تصرف شهر  بلنجر  از بلاد رومیان حضور داشتم . در آن نبرد تعدادى از صحابه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نیز حضور داشتند. پس از فتح این شهر شنیدم که سلمان فارسى مى گفت : آیا به فتحى که خدا نصیبتان کرد، خوش حال و خشنودید؟ در حالى که شما، آن هنگامى که جوانان آل محمد صلّى اللّه علیه و آله را یافته و به آنان مى پیوندید، به خاطر کشته شدن با آنان بیشترین خوش حالى و خشنودى را خواهید داشت .

به همین جهت بود، هنگامى که زهیربن قین در میان راه مکه و کوفه با امام حسین علیه السّلام و هدف هاى او آشنا گردید، سر از پا نمى شناخت و پیوسته در رکابش حضور داشت و با دشمنانش مبارزه اى بى امان نمود و در این راه جام شهادت نوشید.

هم چنین سلمان فارسى از بسیارى از رویدادهایى که در عصر امویان و عباسیان به وقوع پیوست ، از قبل پیش گویى کرد و در این موارد کتب تاریخ و سیره بیان گردیده است و از بازگو کردن آن ها در این جا خوددارى مى کنیم

3)  زهد و ساده زیستى

سلمان فارسى چه در حیات رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و چه پس از رحلت آن حضرت ، هم چنین وى چه در ایامى که در مدینه ساکن بود و چه در ایامى که به حکومت مدائن منصوب شده بود، همیشه زندگى بى آلایش و ساده اى داشت . آن چه از بیت المال به عنوان حقوق سالانه به او مى رسید، صدقه مى داد و خود با بافت زنبیل و دست رنج هاى خود معیشت مى نمود. هیچگاه مقام و منزلتش و یا حکومتى که به وى واگذار شده بود، ذره اى وى را به عافیت طلبى و رفاه گرایى سوق نداد.

حتى آن هنگامى که به حکومت مدائن رسید، با روش هاى ساده زیستى و قناعت پیشه گى خویش ، محرومان و مستمندان را به زندگى امیدوار مى کرد و با آنان همراه و همراز مى گردید. به همین جهت مورد سرزنش خلیفه وقت ، عمربن خطاب قرارگرفت . او در پاسخ خلیفه چنین نوشت : گفته بودى که من حکومت خدا را ضعیف و سست کرده و خود را خوار گردانیده و خدمت کار مردم نموده ام به حدى که اهالى مدائن نمى دانند که من امیر آن هایم ! پس مرا به منزله پلى گردانیده اند که بر من مى گذرند و بارهاى خود را بر دوش من مى گذارند! و نوشته بودى که این ها باعث سستى سلطنت خدا مى شود! پس بدان که ذلت در اطاعت الهى ، دوستداشتنى تر است در نزد من از عزت در معیصت و نافرمانى خدا و تو خود مى دانى که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله تاءلیف دل هاى مردم مى نمود و به ایشان نزدیکى مى جست و مردم هم به سوى او تقرب مى جستند...

به این ترتیب وى ، خلیفه وقت را به سنت هاى فراموش شده رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله تذکر داد که مردمى بودن و با آنان و همچون آنان زندگى کردن ، نه تنها مغایر با زمامدارى نیست بلکه لازمه حکومت الهى و مردمى است و از سنت هاى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله است .

زاذان از سلمان فارسى روایت کرد که روزى عمربن خطاب به سلمان گفت : اى سلمان ! آیا من پادشاه هستم یا خلیفه ؟

سلمان پاسخ داد: آن چه را از سرزمین هاى مسلمانان گردآورى مى کنى ، چه اندک و چه فراوان ، حتى کم تر از یک درهم ، اگر آن را در غیر حق هزینه نمایى ، در این صورت پادشاه خواهى بود و خلیفه نیستى !

عمر از گفتارش پند گرفت .

در قناعت پیشه گى و ساده زیستى سلمان ، همین بس که گفته اند: پس از درگذشت سلمان ، دانسته شد تمام دارایى او بیش از پانزده دینار ارزش نداشت .

4) مشاور رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در جنگ خندق

در سال پنجم هجرى یهودیان مقیم حجاز با اهالى قریش مکه و عرب هاى بادیه نشین هم پیمان شده و براى از میان بردن اسلام به مدینه منوره که محل حکومت اسلامى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بود یورش آوردند.

این خبر چون به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله رسید، بى درنگ شوراى دفاعى تشکیل داد و از صحابه صاحب راءى و فرماندهان ارشد نظامى سپاه اسلام ، در این باره نظر خواهى کرد و با آنان به مشورت پرداخت .

نظرات و پیشنهادهاى گوناگونى ارائه شد ولى هیچ کدام مورد پذیرش پیامبر صلّى اللّه علیه و آله قرارنگرفت . تا این که سلمان فارسى ، پیشنهاد ایجاد کانال و خندق در اطراف شهر مدینه را مطرح کرد. وى گفت : ایرانیان هرگاه با سپاه عظیم دشمن مواجه شده و یاراى مقابله با آنان را نداشتند، در شهر سنگر زده و اطراف شهر را کانال هایى به وجود آورده و از عبور دشمن جلوگیرى مى کردند و از این طریق ، دشمن را وادار به عقب نشینى مى نمودند.

در این هجوم نیز سپاه دشمن بى شمار است و جنگیدن ما با آنان در خارج شهر، موجب تلفات سنگینى براى سپاه اسلام و مسلمانان مدینه مى گردد و اگر در داخل شهر باقى بمانیم و از خانه ها و برج ها محافظت کرده و با دشمن درگیر گردیم ، یاراى مقابله با آنان را نداشته و جلوى ترک تازى ها و طمع ورزى هاى آنان را نمى توانیم بگیریم و در نتیجه ، متحمل تلفات و خسارت هاى جبران ناپذیرى خواهیم شد.

بدین جهت پیشنهاد مى گردد که در اطراف شهر مدینه ، آن جاهایى که نفوذپذیر است ، کانال هایى حفر کرده و از رخنه دشمن جلوگیرى کنیم . و در پى کانال ها، سنگرهاى دفاعى خویش را به وجود آورده و از طریق آن ها، دشمنان را با سنگ ، تیر و نیزه مورد هدف قرار داده و از پیش روى آنان جلوگیرى نماییم و بدین وسیله آنان را مستاءصل و زمین گیر کنیم تا این که مجبور به عقب نشینى گردند.

پیشنهاد سلمان ، علاوه بر پذیرش و استقبال رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مورد تصویب عمومى قرار گرفت و مبناى دفاع مدبرانه مسلمانان در برابر هجوم دشمنان در جنگ احزاب قرار گرفت . پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به همراه گروهى از یاران خود، موارد آسیب پذیر اطراف شهر مدینه را بررسى کرده و محل حفر کانال ها را با خط مخصوصى معین کردند. قرار شد از  اُحد  تا  راتج  را کانال زده و براى برقرارى نظم ، هر چهل ذراع به ده نفر از اهالى مدینه واگذار گردد. پیامبر صلّى اللّه علیه و آله ، نخستین کلنگ را خود به زمین زد و مشغول کندن شد و امام على علیه السّلام خاک ها را بیرون مى ریخت .

به هر تقدیر با پیشنهاد خردمندانه سلمان و فرماندهى بى مانند پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و رشادت و دلیرى حضرت على علیه السّلام در نبرد با مشرکان ، مدینه منوره از هجوم دشمن در امان ماند و دشمن با سرافکندگى و تحمل خسارات و تلفات ، ناچار به عقب نشینى شد.

5) رابطه و علاقه طرفینى با پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و خاندان آن حضرت

سلمان فارسى ، سال هاى دراز در پى حقیقت و یافتن پیامبر موعود بود و سرانجام گمشده خود را در شخص پیامبراکرم صلّى اللّه علیه و آله یافت . از آن روز تمام عشق و محبت خود را متوجه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و خاندانش ، به ویژه امیرمؤ منان علیه السّلام و خانواده گرامى اش نمود. هیچ گاه راضى نمى شد که از آنان دور شده و یا ذره اى از محبت و دوستى خویش را نسبت به آنان کاهش دهد. حتى آن هنگامى که مهاجر و انصار، هم دست شده و پس از رحلت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله ، خلافت اسلامى را غاصبانه از امیرمؤ منان علیه السّلام ربودند و آن حضرت و همسر گرامى اش حضرت فاطمه زهراس  را در اذیت و آزار قرار دادند، لحظه اى از آن بزرگواران جدا نشد.

وى از جمله کسانى بود که خواهان خلافت حضرت على علیه السّلام پس از رحلت پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله بنا به سفارش آن حضرت بود. هم چنین وى اعتقاد راسخ داشت بر این که امیرمؤ منان على بن ابى طالب علیه السّلام ، نخستین مردى است که به پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله ایمان آورد و آیین مسلمانى را برگزید.

سلمان با این که در حیات خود، حکومت و خلافت حضرت على علیه السّلام را درک نکرده و پیش از خلافت آن حضرت و امامت امامان بعدى ، رحلت کرده بود، در عین حال ، عارف به مقام آنان و معتقد به امامت امامان معصوم علیهم السّلام از ذریه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و از نسل امیرمؤ منان علیه السّلام بود.

اصبغ ‌بن نباته از یاران امیرمؤ منان ع   که در لحظات واپسین زندگى سلمان در نزد وى در مدائن حاضر بود، روایت کرد که سلمان در آخرین نفس هاى خود دست هاى خویش را بلند کرد و گفت : یا من بیده ملکوت کلّ شیئٍى و الیه یرجعون ، و هو یجیر و لایجار علیه ، بک آمنت ، و علیک توکلت ، و بنبیّک اءقررت ، و بکتابک صدّقت ، و قد اءتانى ما وعدتنى ، یا من لایخلف المیعاد، فلقنى بجودک ، و اقبضنى الى رحمتک ، و انزلنى الى دار کرامتک فانّى اءشهد ان لا اله الّا اللّه وحده لاشریک له و اءشهد انّ محمّدا عبده و رسوله ، و انّ علیا امیرالمؤ منین و امام المتّقین و الا ئمّة من ذرّیته اءئمّتى و سادتى .

این روایت نشان مى دهد که سلمان فارسى تا آخرین لحظات عمرش به امامت حضرت على علیه السّلام و سایر امامان معصوم ع  معتقد بوده و نسبت به آنان ، معرفت کامل داشت .

از سوى دیگر، سلمان همیشه مورد محبت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و خاندانش قرارداشت و این رابطه و علاقه ، طرفینى و متقابل بود. به همین جهت ، سلمان ایرانى نژاد و عجم زاده ، به مقام منیع و منزلت رفیع وابستگى به خاندان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نایل گردید و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله درباره وى فرموده است : سلمان منّا اهل البیت

واقدى متوفاى 207 ق  در المغازى گفته است : پیامبراکرم صلّى اللّه علیه و آله و مسلمانان مدینه اعم از مهاجر و انصار با روحیه شاد و قوى به کندن خندق ادامه مى دادند. سلمان فارسى نیز در آن جمع تلاش فراوان داشت و به خاطر توانایى بالا و آزمودگى کار کندن خندق ، مورد توجه مسلمانان بود. وى کار ده تن از مردان عرب را انجام مى داد. به همین جهت هر دسته اى از آنان ، مى گفت : سلمان از ما باشد!

پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله پس از باخبر شدن از اختلاف آنان ، فرمود: سلمان رجلٌ منّا اءهل البیت ؛ سلمان ، مردى از ما اهل بیت است .

از امام على بن ابى طالب علیه السّلام روایت شد، که حضرت محمد صلّى اللّه علیه و آله فرمود: براى هر پیامبرى هفت رفیق و یار است ولى براى من چهارده تن مى باشند.

از حضرت على علیه السّلام پرسیدند: یا امیرمؤ منان علیه السّلام ، آن چهارده تن کیانند؟

حضرت فرمود: آنان عبارتند از: من ، دو فرزندم حسن و حسین ، حمزه ، جعفرطیار، مصعب بن عمیر، بلال ، سلمان ، عمار، عبدالله بن مسعود و...

در این روایت ، سلمان فارسى از نزدیک ترین یاران رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و از خواص آن حضرت ، در کنار شخصیت هایى چون امیرمؤ منان علیه السّلام و جعفرطیار و حمزه سیدالشهداء قرار گرفته است .

این حدیث ، مقام بلند سلمان فارسى و نزدیکى وى به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و اهل بیت عصمت علیه السّلام را نشان مى دهد.

6) دوست خدا

از پیامبراکرم صلّى اللّه علیه و آله روایت شد: روح الا مین بر من نازل گردید و به من گفت که خداى متعال ، چهار تن از صحابه مرا دوست دارد.

از آن حضرت پرسیدند: یا رسول الله صلّى اللّه علیه و آله ، آن چهار تن کیانند؟

پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: آنان عبارتند از: على ، سلمان ، ابوذر و مقداد.

هم چنین قنبر از امیرمؤ منان علیه السّلام و آن حضرت از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله روایت کرد: آگاه باشید که بهشت برین ، مشتاق چهار تن از یاران من است . خداوند سبحان به من دستور داده است که آنان را دوست داشته باشم .

در این هنگام ، تنى چند از صحابه مانند صهیب ، بلال ، طلحه ، زبیر، سعد بن اءبى وقاص ، حذیفه و عماریاسر به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نزدیک شده و از آن حضرت پرسیدند: اى پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله ، آن چهار تن کیانند؟ به ما نیز بشناسان تا ما هم آنان را دوست داشته باشیم .

پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: اى عمار، تو همانى که خداوند سبحان ، شناخت منافقان را به تو عنایت کرد. اما آن چهار نفر عبارتند از: اوّل : على بن ابى طالب علیه السّلام ، دوّم : مقدادبن اسود، سوّم : سلمان فارسى و چهارم : ابوذرغفارى

آرى ، سلمان فارسى به چنان مقامى مى رسد که دوست خدا و پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله مى گردد و بهشت مشتاق او مى شود.

از این مسلمان ایرانى و یا ایرانى مسلمان ، هر آن چه گفته شود، باز نیز ناگفته هایى باقى مى ماند و حق او ادا نمى گردد.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -