انهار
انهار
مطالب خواندنی

مسائل امر به معروف و نهی از منکر

بزرگ نمایی کوچک نمایی

مسأله 1 - امر به معروف و نهى از منكر، يكى از تعاليم مهمه اسلامى است كه حيثيت و شرافت و بقاء عزت و ترقى و تعالى مسلمانان و اجراء احكام، و جلوگيرى از فحشاء و فساد و تأمين امنيت اجتماعى، به آن، وابسته است

مسأله 2 - معروف، اگر مستحب باشد امر به آن مستحب است و اگر واجب باشد و انسان ملتفت شود كه شخصى آن را ترك مىكند امر به آن - با شرائطى كه بعد ذكر مىشود - واجب است. و منكر عبارت است از فعل قبيح حرام، نهى از آن واجب است و وجوب، در هر دو وجوب كفائى است و به فعل ديگرى، ساقط مىشود.

مسأله 3 - وجوب امر به معروف و نهى از منكر، درباره مكلف، نسبت به اهل خودش تأكيد بيشتر دارد پس اگر انسان ببيند كه اهل خودش از واجبات، تهاون مىورزد، مثلا نماز نمىخواند يا اگر بخواند داراى قرائت صحيح نيست يا وضوى صحيح نمىگيرد يا آن كه با بدن و لباس نجس، نماز مىخواند در اين صورت لازم است به ترتيبى كه گفته شد، آنها را امر و نهى كند.

سؤال 4 - اكثر علماء مانند علامه - در تذكره و قواعد - امر به معروف و نهى از منكر را به همين اسم عنوان كرده‌اند و بعضى مانند مرحوم شهيد - در دروس - در تحت عنوان (كتاب الحسبه) بحث فرموده‌اند. سر اين اختلاف در تعبير، چيست؟.

جواب: آنان كه بعنوان مستقل كتاب امر به معروف و نهى از منكر، آن را مطرح ساخته‌اند ممكن است نظرشان شدت اعتناء به شأن و اظهار اهميت اين دو واجب در اسلام باشد، چنان كه از قرآن مجيد و احاديث شريفه، تأكد وجوب آن، معلوم مىشود و اما اين كه در طى كتاب حسبه، ذكر كرده‌اند براى اين است كه از جمله امورى است كه حتما بايد اقامه شود و تعطيل آن، جائز نيست چه آن كه امور حسبى امورى است كه نبايد متروك بماند و هر كسى بايد در انجام آن بكوشد و اقدام كند.

سؤال 5 - كتاب امر به معروف و نهى از منكر در كتب فقهيه بعد از پايان كتاب جهاد قرار دارد بلكه بعضى از علماء در ضمن كتاب جهاد از آن بحث كرده‌اند و كتاب مستقلى به عنوان امر به معروف و نهى از منكر، عنوان نكرده‌اند اكنون وجه ارتباط و تناسب اين بحث را با بحث جهاد، بيان فرمائيد.

جواب: چون جهاد به معناى اعم شامل امر به معروف و نهى از منكر مىشود جهاد با كفار براى اعلاء كلمة الله است و امر به معروف و نهى از منكر نيز براى اعلاء كلمة الله و اجراء احكام الله است چنان كه حب في الله و بغض في الله نيز تعرضش در كتاب جهاد مناسب است و خلاصه چون امر به معروف و نهى از منكر از شئون جهاد است لذا آن را بعد از كتاب جهاد قرار داده و يا در خود كتاب جهاد از آن بحث كرده‌اند.

سؤال 6 - آيا امر به معروف و نهى از منكر را مانند شيخ طوسى و ابن حمزه، واجب عينى مىدانيد و يا مانند سيد مرتضى واجب كفائى؟

جواب: واجب كفائى است مگر اين كه بالعرض، عينى شود

سؤال 7 - آيا اين وظيفه در باره مطلق مرتكبين گناه، يكنواخت است و بدون اين كه تفاوتى بين اشخاص باشد بايد انجام داد و يا درباره بعضى از آنان تأكيد بيشترى است؟.

جواب: اهميت واجبات و منكرات، موجب تأكد وجوب امر به معروف و نهى از منكر مىشود چنان كه در گناهان كبيره و صغيره اين چنين است و لذا به تفاوت معاصى، بين مرتكبين آن، فرق مىباشد

سؤال 8 - امر به معروف و نهى از منكر نسبت به افرادى كه انسان، نسبت به آنها آمريت ندارد و بايد بنحو خواهش و موعظه، عملى شود، واجب است يا نه؟.

جواب: لازم است.

سؤال 9 - فقهاء فرموده‌اند كه عهده دار شدن منصب ولايت يا قضاوت، از طرف حاكم جائر، جائز نيست. مگر در صورت اكراه و يا وقتى كه بتواند امر به معروف و نهى از منكر كند، حال آيا مقصود، تمكن از امر به معروف و نهى از منكر بالنسبه به خود حاكم جائر است يا هر كسى و آيا مطلق معروف و منكر هر چند جزئى باشد امر يا نهى آن مجوز ولايت از طرف حاكم جائر مىشود يا نه؟.

جواب: ظاهرا مقصود، اين است كه شخص بواسطه مقام قضاء بتواند احكام خدا را اجراء نمايد و با امر به معروف و نهى از منكر، اقامه واجبات، و جلوگيرى از منكرات نمايد كه غرضى كه از جعل قاضى در حكومت عدل، حاصل مى شود حاصل گردد و الا مجرد تمكن از امر به معروف و نهى از منكر، به يك نفر، موجب جواز تولى قضاء از جائر نمىشود با اين كه فرموده‌اند (لا يجلسه إلا نبي أو وصي أو شقي).

سؤال 10 - شخص يقين دارد كه اگر به منزل فلان تاجر - كه قطعا وجوه، در ذمه او هست - برود فلان مقدار بابت وجوه به او مىدهد و اگر نرود يقينا به ديگرى نمىدهد آيا رفتن او به منزل تاجر مزبور، واجب مىشود يا نه؟.
جواب: در صورتى كه مورد آن وجه باشد وجوب آن از باب بعث و الزام به فعل معروف، بعيد نيست.
سؤال 11 - كمك به كسى كه نماز نمىخواند ولى اعتقاد به وجوب آن دارد چگونه است؟.

جواب: در صورتى كه ترك اعانت به او موجب تنبه و خواندن نماز شود اعانت نكنند مگر در موردى كه ترك اعانت، موجب تلف او شود كه در اين صورت، حفظ نفس او لازم است.

سؤال 12 - زنى 28 ساله كارمند دولت، چهار سال در ازدواج انقطاعى شخصى بوده و يك روز پس از انقضاء صيغه، به عقد دائم ديگرى، در آمده و هر چه به اين زن تذكر داده شده كه اين ازدواج، در عده و باطل است، توجهى نمىكند، اكنون ازدواج با مرد دومى چگونه است؟ و اگر اشخاصى بتوانند اين ازدواج را به هر عنوانى به هم بزنند جائز است يا نه؟.

جواب: مردى كه قبلا زن را صيغه كرده تكليف شرعى ندارد مگر نهى از منكر كه اگر احتمال تأثير بدهد و مفسده‌اى بر آن مترتب نباشد، بايد نهى از منكر كند و اشخاص هم در صورتى كه علم داشته باشند كه مىتوانند نهى از منكر با اين دو شرط بكنند بايد نهى از منكر نمايند، ولى اگر اين عمل، قابل حمل بر صحت باشد، مثل اين كه محتمل باشد كه زن نسبت به مرد اولى، مدخول بها نباشد يا اين كه با مرد دوم، پس از گذشتن عده، ازدواج كرده باشد و يا اين كه با جهل به حكم يا به موضوع، ازدواج كرده و در عده، نزديكى واقع نشده باشد و بعد تجديد عقد كرده باشند، گفتن لازم نيست.

سؤال 13 - متجاهر به فسق، از نظر اسلام، حرمت دارد يا نه؟.

جواب: اگر مقصود اين است كه احترام نمودن از متجاهر به فسق حكمش چيست؟ در صورتى كه انسان بداند احترام نكردن از او موجب ارتداع او از منكر و ترك معصيت مىشود از او احترام نكنند.

سؤال 14 - ما براى خريدارى اجناس و لوازم زندگى ناچار به مسافرت، مىباشيم و هميشه با راننده‌هائى بر خورد مىكنيم كه ساز و آواز مىگيرند آيا نهى از منكر بر ما واجب است يا نه؟.

جواب: اگر مفسده‌اى مترتب نشود به قدر امكان، نهى از منكر كنيد و حتى الامكان با وسائل ديگرى كه توأم با معصيت نباشد، مسافرت نمائيد.

سؤال 15 - زنى از نظر روابط و معاشرت با نامحرمان و پوشيدن لباس به شيوه امروزه، پروائى ندارد و در اين باره به حرفهاى شوهر اعتناء نمىكند وظيفه شوهرش چيست؟.

جواب: لازم است با موعظه و نصيحت يا به هر وسيله ديگرى كه ممكن است او را به احكام شرع، ارشاد و از معصيت كردن جلوگيرى نمايند.

س 16 - ازدواج با زنى كه بعضى از عبادات خود را مانند نماز و روزه با اين كه قبول دارد كه از لوازم دين است انجام نمىدهد، صحيح است يا نه؟.

جواب: در فرض سؤال، چنين زنى مسلمان و عقد او صحيح است، و لكن بر كسانى كه اطلاع از حال او دارند لازم است اگر احتمال تأثير بدهند او را امر به معروف و نهى از منكر نمايند.

سؤال 17 - آيا وجوب امر به معروف و نهى از منكر عقلى است؟ چنان كه شيخ طوسى و علامه فرموده‌اند و يا نقلى؟ چنان كه سيد مرتضى و ابو الصلاح و ابن ادريس بر آنند و يا هر دو؟ چنان كه از كلمات بعضى از متأخرين استفاده مىشود؟.

جواب: رجحان و حسن آن، عقلى و وجوب آن نقلى است اما عدم وجوب آن به حسب عقل، براى اين است كه عقل دفع ضرر يقينى يا محتمل متوجه به شخص را بر خود او واجب مىداند و دفع آن را از غير، مثل احسان به او مىداند، بلى در مواردى كه ترك امر به معروف و نهى از منكر، موجب توجه ضررى به عموم و از جمله، خود آمر به معروف باشد، واجب مىشود ولى اين وجوب نيز بعنوان خود امر به معروف نمىباشد و اما دليل نقلى آن، كه كتاب و سنت است در وجوب آن، صراحت دارند.

سؤال 18 - با تأكيد زيادى كه درباره امر به معروف و نهى از منكر شده تا جائى كه سبب اقامه فرائض و موجب آبادى زمين و ايمنى راهها و جلوگيرى از اجحافها به شمار آمده چگونه با علم به ضرر يا ظن به آن - آن هم ولو ضرر جانى نباشد و مالى باشد - از انسان، ساقط مىشود؟.

جواب: اين مسأله، شرعى است و شرائط وجوب هر واجب را بايد از شارع، اخذ كرد و ما نمىتوانيم به استحسان، چيزى بر آن بيافزائيم مع ذلك مىتوان گفت كه مسأله چون مربوط به فرد است و بيشتر از آن كه احتمال ضرر ندهد الزام به امر به معروف، لازم نيست و تحمل ضرر براى اين كه غير، متضرر نشود اگر چه ضرر معنوى باشد لازم نيست. بلى اگر ترك امر به معروف يا نهى از منكر، موجب ضايع شدن حكمى از احكام و متروك شدن آن شود آن مسأله ديگرى است و تحمل ضرر مالى و بلكه جانى، براى حفظ آن، واجب است نظير جهاد و به مسأله امر به معروف و نهی از منکر ارتباط ندارد   

سؤال 19 - آيا بر فرض علم به ضرر، تنها وجوب امر به معروف و نهى از منكر برداشته مىشود يا اين كه حتى جواز آن هم برداشته مىشود كه ولو انسان، خود حاضر به تحمل هرگونه ناراحتى هم باشد مع ذلك جائز نباشد؟.

جواب: وجوب برداشته مىشود، بلى اگر ضرر، نحوى باشد كه تحمل آن شرعا جائز نيست جواز هم برداشته مىشود.

سؤال 20 - پدرى داراى چند فرزند است كه بعضى از آنها با آن كه بزرگ و بالغ مىباشند از فرائض دينى، رو گردانند از اين راه، ناراحتى پدر را فراهم مىكنند حال آيا پدر راجع به امر عبادات آنها مقصر است يا نه؟.

جواب: وظيفه پدر آنست كه تا وقتى احتمال تأثير مىدهد اولاد را با اتيان واجبات و ترك محرمات به هر نحوى كه صلاح بداند خواه به موعظه و نصيحت باشد خواه به تهديد يا بنحو ديگر، وادار نمايد و چنانچه پدر به وظيفه شرعى خود عمل نمايد و در آنان اثر نكند پدر، گناهكار نيست.

سؤال 21 - مدت چند سال است در تهران رسم شده كه بانوان، در مجالس ترحيم، در مساجد، شركت مىكنند و بعضى از زنها عادت زنانگى دارند و در اثر جهل به مسأله، با همان حال، به مسجد مىروند و گاهى پس از ختم مجلس، مشاهده مىشود كه فرش مسجد، نجس شده است اكنون نظر مباركتان را مرقوم فرمائيد.

جواب: رفتن جنب و حائض و نفساء در مساجد، به غير عنوان عبور، حرام است و در مسجد الحرام و مسجد حضرت رسول اكرم صلى الله عليه وآله و سلم در مدينه منوره ورود، بطور مطلق بر آنها حرام است و بر كسانى كه مطلع هستند نهى از اين منكر، مانند ساير منكرات، واجب است ولى اگر در مساجد جائى است كه معبد نمىباشد مانند اين كه محلى را براى اقامه مجالس فاتحه وقف كرده باشند رفتن آنها در آنجا اشكالى ندارد.

سؤال 22 - زنى كه شوهرش نماز نمىخواند و وجوه شرعيه، نمىدهد و بر اثر نزاع چند جاى سرش بدست شوهر شكسته شده آيا بايد از شوهر، طلاق بگيرد يا نه؟

و آيا مىتواند از مال شوهر كه در دست او است بدون اذن او خمس و زكات را اداء كند تا تصرفات زن در آن اموال، اشكال شرعى نداشته باشد و آيا چون در خانه شوهر كار مىكند مىتواند از مال او صدقه بدهد، يا روضه خوانى نمايد يا نه؟.

جواب: لازم نيست طلاق بگيرد ولى به هر نحوى بتواند واجب است كه امر به معروف نموده و شوهر خود را وادار به نماز كند و مىتواند ديه شكستن سر را از او مطالبه نمايد همچنان كه مىتواند به شوهر خود بگويد نفقه مرا از مالى كه متعلق خمس و زكات نيست بده يا خمس و زكات آن را بپرداز تا تصرف من در آن جائز باشد و همچنين مىتواند در مقابل انجام كارهاى منزل، از او مطالبه اجرت نمايد و بدون اجرت، كار نكند ولى تصرف در اموال شوهر بدون اذن او جائز نيست.

سؤال 23 - مردى قمار بازى مىكند، زنش نهى از منكر مىنمايد، ولى شوهر گوش نمىدهد، تا اين كه زن به خانه مىرود و شوهر، به خانه پدر زن مىرود و به زن خود مىگويد، كه به خانه برگرد، اما زن حاضر نمىشود آيا زن ناشزه است يا نه؟.

جواب: اگر زن احتمال مىداده كه ترك طاعت زوج، او را از عمل حرام باز مىدارد، زن ناشزه نيست و نفقه اين مدت را طلب دارد


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -