انهار
انهار
مطالب خواندنی

احکام ازدواج موقت

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال: آیا دختر باکره مى تواند بدون اجازه پدر ازدواج موقت بکند اگر مى تواند اولاد متعه حق دارند که ارث از پدر ببرند؟

جواب: بنابر احتیاط، دختر باکره اگر پدر دارد در ازدواج اعمّ از متعه و دائمى باید از پدر اجازه بگیرد و اولاد متعه نیز ارث مى برند. والله العالم.

سؤال: آیا پسر مى تواند با تعهد عدم دخول، دختر باکره را بدون اذن پدر و یا جدّ پدرى او و فقط با رضایت دختر، براى مدتى صیغه نماید؟

جواب: در جهت مورد سوال، قصد عدم دخول تأثیرى ندارد و به نظر حقیر با شرط عدم دخول هم در ازدواج با دختر باکره بنابر احتیاط واجب اذن پدر لازم است.

سؤال: دختر و پسرهاى امروزه که در مدارس و دبیرستانها و دانشگاهها و مؤسسات با هم معاشر هستند براى محرمیت مى خواهند با خواندن صیغه این معاشرتها حرام نباشد چون حضرت عالى اذن پدر را در باکره احتیاط واجب مى فرمائید و در این موارد چه بسا هست که پدرها راضى نمى شوند وبا آنکه نمى شود اذن گرفت اجازه مى فرمائید که این احتیاط ترک شود و بدون اذن ولى صیغه جارى گردد یا خیر؟ و دیگر آنکه بعضى موارد هست که پسر و دختر به هم علاقه دارند و تحصیل اذن از پدر بواسطه شرم و حیاء و موانع دیگر مشکل است آیا ترک این احتیاط در این صورت جائز است یا خیر؟

جواب: در این احتیاط مى توانند به مجتهد دیگرى مراجعه نمایند.

سؤال: متعه بیشتر براى متأهلین سفارش شده یا براى مجردین؟ و آیا در صورت نیاز است یا در غیر صورت نیاز هم منعى ندارد؟

جواب: ازدواج موقّت براى کسى منعى ندارد و قیود مذکوره در سوال را هم ندارد. والله العالم.

سؤال: آیا صیغه کردن به یک روز یا یک هفته و یا یک ماه جایز است یا نه؟ و آیا زن صیغه شده بعد از تمام شدن وقت عده دارد یا نه؟

جواب: بلى جایز است و در صورتى که بعد از صیغه کردن، دخول واقع شود و زن یائسه نباشد عده دارد. والله العالم.

سؤال: اگر ضمن عقد متعه، زوجه شرط عدم مباشرت را نمود ولى پس از عقد، زوج عنفاً دخول نماید آیا زانى محسوب است اگر زانى نیست حاکم حق تعزیر او را دارد؟ و آیا اضافه بر مهر المتعه چیزى به زوجه مدیون مى شود؟

جواب: در فرض سوال زنا محسوب نمى شود و تعزیر بستگى بنظر حاکم دارد و نسبت به مهر هم اگر مهر المثل بیشتر باشد احوط تحصیل رضایت زوجه است.

سؤال: آیا در بخشش بقیه مدت در متعه نیت قلبى و قصد هبه بدون آنکه بر زبان جارى کند کافى است؟ و آیا باید زن آنرا بشنود یا در غیاب وى نیز مى توان بخشید؟

جواب: براى بخشیدن تنها نیت قلبى کافى نیست ولى شنیدن زن هم لازم نیست لکن براى اینکه اختلافى واقع نشود بهتر است در حضور زن مدت را ببخشد.

سؤال: اگر در ضمن عقد موقت شرط شود که مثلاً بعد از اتمام شش ماه ازدواج دائم با مهر معین صورت گیرد اگر زوج به شرط عمل نکند و راضى به ازدواج دائم نشود آن مهر به عهده او مى آید؟

جواب: اگر در ضمن عقد موقّت شرط شده که زوج بعد از تمام شدن مدّت عقد موقّت زوجه را بعقد دائم عقد نماید بر زوج واجب است که بشرط عمل کند ولى اگر زوج بشرط عمل نکند مهریّه اى بر او لازم نیست.

سؤال: در ازدواج موقت مثلاً اگر طرفین بیرون از منزل با هم دیده شوند براى اثبات اینکه صیغه خوانده شده مراجعه به پدر دختر کافى است یا حتماً باید مانند ازدواج دائم ثبت شده باشد؟ در مورد بیوه ها و غیره چگونه ثابت مى شود که بین طرفین صیغه خوانده شده تا برادران بسیج و یا آمر به معروف و ناهى از منکر مطمئن شوند که فسادى در میان نیست؟

جواب: در صحت ازدواج ثبت محضرى شرط نیست وقتى زن و مرد مسلمان بگویند که با هم ازدواج کرده ایم حرف آنها شرعاً مسموع است.

سؤال: زوج در حال عصبانیت و ناراحتى و اختلاف به زوجه موقت خود اعلان ابراء مدت عقد مى نماید و از یکدیگر فاصله مى گیرند آیا این زن مى تواند با دیگرى ازدواج نماید ویا آنکه زوجیت زوج باقى است و براى تجدید عقد نیاز به صیغه جدید نمى باشد؟

جواب: در مورد سوال چنانچه به اختیار مدت او را بخشیده ولو عصبانى بوده، آن زن از زوجیت او خارج شده و بعد از خروج عدّه مى تواند با دیگرى ازدواج کند، و اگر بخواهد به زوج قبلى برگردد محتاج به عقد جدید است و اگر در حال عصبانیت بى اختیار شده و در آن حال مدت را بخشیده است زوجیت باقى است.

سؤال: پسرى بعد از مراسم خواستگارى رسمى وطى مراحلِ مقدماتى، دخترى را براى چند ماه صیغه نموده است تا اینکه در فرصت مناسب و یا بعد از پایان تحصیل یا خدمت نظام و... او را عقد نماید. اگر قبل از پایان مدت صیغه بین دختر و پسر آمیزش انجام گیرد و این آمیزش به حمل منجر گردد آیا ممکن است در این صورت پسر مدت مانده صیغه را ببخشد و در زمان حمل، همان دختر را عقد نماید، یا اینکه حمل مانع از عقد مى گردد؟ چنانچه حمل مانع از عقد گردد خواهشمند است فتواى خود را در زمینه عده این دختر بیان بفرمائید.

جواب: بخشیدن مدت مانده در حال حمل و عقد او بعد از بخشیدن مدت، هرچند حمل داشته باشد براى خود آن شخص اشکال ندارد.

سؤال: فردى در دوران قبل از بلوغ پدرش دو دختر به اسم خاتون و فاطمه براى او عقد منقطع کرده این شخص قبل از رسیدن به مرحله بلوغ یکى از دخترها را (که اسمش خاتون است) دو بار رخصت نموده (به اصطلاح آن منطقه لفظ رخصت براى ابراء مدت به کار مى رود) و والدین خاتون عقد او را با یک نفر دیگر بستند، این فرد پس از بالغ شدن خواست با دختر دومى (که اسمش فاطمه است) عروسى کند اما خانواده این دختر به او چنین گفتند تو خاتون را در دوران قبل از بلوغ رخصت نمودى و این شرعاً صحیح نیست لذا اکنون او را مجدداً رخصت بنمائید والاّ دخترمان را در خانه ات نمى فرستیم. او این خواسته را قبول نموده خاتون را پس از بالغ شدن براى سومین بار رخصت نمود و نصف مهریه اش را نیز پرداخت. حالا او بعد از عروسى با فاطمه ادعا مى نماید که رخصتى را که به خاتون داده بودم بدون قصد بود و براى گرفتن فاطمه مجبور بودم این رخصت را بدهم، لذا به آنها کلک زدم، ضمناً شاهدى هم به این مدعى ندارد. آیا این رخصت درست است یا خیر؟ و خاتون را وقتى که در کودکى رخصت داده و عقد با دیگرى بسته بوده اند آیا این عقد درست بوده یا خیر؟ لطفاً جواب را تفصیلاً بفرمائید.

جواب: در فرض سوال بذل مدت از طرف زوج غیر بالغ صحیح نیست و ازدواج دیگرى با او در این صورت باطل است وحکم ازدواج با ذات بعل را دارد ولى بذل مدت بعد از بلوغ زوج صحیح است و اگر بعد از بذل ادعا کند که بدون قصد بوده در اختلاف بین او و زوجه اى که مدت او را بخشیده بدون بیّنه و اثبات شرعى ادعاء او اثر ندارد ولى اگر زوجه ادعاء اورا قبول داشته باشد ظاهراً دیگران حتى زوجه دیگرى که بذل مدت را از او خواسته است نمى توانند به آن اعتراض نمایند. والله العالم.

سؤال: اگر خانمى به عقد موقّت پسرى در آمد بعد از اختتام وقت و گذشت مدتّها به عقد موقّت پدر آن پسر در آید آیا مى تواند پس از اتمام وقت پدر به عقد دائم همان پسر در آید ؟ و آیا عقد موقّت او با پدر مانعى نداشته ؟

جواب: در فرض زن مذکور بر پدر آن پسر حرام مؤبد است و عقد موقت یا دائم پدر با آن زن باطل است و در صورتى که پدر با آن زن نزدیکى کرده باشد عقد مجدد پسر با آن زن نیز باطل است و جائز نیست.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -