انهار
انهار
مطالب خواندنی

اختلاف در مهریه

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال:اگر بین زن و شوهر بعد از مدتى زندگى زناشویى شدن اختلاف شود و زن بگوید که صیغه مدت ده سال بوده و مهر 3000 روپیه، شوهر مى گوید مدت سى سال و مهر هشتاد روپیه بوده است، آیا کدام قول مسموع است و چه باید کرد؟

جواب:در فرض سؤال، نسبت به مدت در صورت عدم بینه قول زن بایمین مقدم است و قول مرد نسبت به مهریه با عدم بینه، همراه با یمین مقدم است. والله العالم.

سؤال:زن به عقد شخصى درآمده و قبل از دخول مرد فوت نموده یا شهید شده، مهر زن تمام باید داده شود یا نصف؟

جواب:تمام مهریه باید از ترکه او داده شود. والله العالم.

سؤال:مرد مقلد شخصى است که مى فرماید در صورت فوت زوج قبل از دخول نصف مهر و زن مقلد کسى است که مى فرماید تمام مهر لازم است، در صورت فوت مرد قبل از دخول تکلیف چیست؟

جواب:در فرض سؤال به جهت رفع نزاع باید به حاکم شرع جامع الشرائط مراجعه نمایند و آنچه حاکم شرع حکم کند باید طبق آن رفتار شود. والله العالم.

سؤال:اگر زوجه در موقع ازدواج بگوید دو دانگ از همین خانه را که در آن زندگى مى کنى مهریه من کن و مرد چون یقین دارد که چنین چیزى در دفاتر رسمى و محضر انجام نمى شود مى گوید اگر بشود من قبول دارم لذا به چندین محضر رسمى ازدواج مراجعه مى کنند قبول نمى شود سرانجام با رضایت زوجه و پدرش و با مبلغ وجه رایج او را عقد مى کنند که در قباله ازدواج فقط وجه نقد قید شده آیا غیر از مبلغ تعیین شده در محضر و ثبت شده در قباله و عقدنامه زوجه طلبى از آن زوج دارد؟

جواب:در فرض سؤال زوجه غیر از مبلغى که در متن عقد ازدواج به عنوان مهریه معین شده چیزى از زوج طلب ندارد. والله العالم.

سؤال:در محل ما رسم این بوده که پدر خانواده براى فرزندان پسر جهت مهریه عروس آب ملک و گوسفند در جلسه عقد معلوم و معیّن مى کردند و تحویل مى دادند شخصى 3 پسر داشته یکى از آنها در زنده بودن پدر گوسفندهاى مهریه عیالش را تحویل گرفته و دو نفر دیگر پسرها گوسفندها را تحویل نگرفته اند و پدر فوت کرده آیا دو پسر دیگر مى توانند گوسفندهاى مهریه عیالشان را از اموال موجود آن مرحوم برداشت کنند یا خیر؟

جواب:اگر منظور این است که پدر از ملک خودش بدون اینکه به پسر تملیک کرده باشد مهریّه براى زوجه پسر قرار میدهد این عمل صحیح نیست باید مهریه زوجه از مال خود زوج باشد نه پدر زوج، و اگر منظور این است که پدر ملک و آب و گوسفند که مى خواهد مهریه زوجه پسر خود قرار دهد اوّل به پسر تملیک مى نماید سپس آنچه ملک پسر شده مهریه قرار داده مى شود بنابر این آنچه پدر تملیک پسر نموده و پسر هم آنرا مهریه زوجه خود قرار داده اگر در تحت ید پدر و جزء اموال او باشد بانتاج آن متعلّق به زوجه است و بقیه را ورثه تقسیم مى کنند.

سؤال:شخصى اینجانب را به عقد و همسرى پسرش درآورده است و مبلغ صداق به عهده پسرش مى باشد و هشت مثقال طلا به عهده پدر زوج بوده است که خودش در زمان حیاتش گردن گرفته و با خط خود نوشته الحال فوت نموده است و ما مى خواهیم بدانیم که آیا آن هشت مثقال طلا را چه کسى باید به ما پرداخت کند؟

جواب:در فرض سؤال : چنانچه هشت مثقال طلا، جزء صداق بوده و آن مرحوم بعهده گرفته باید از اموالش بردارند و به عروسش بدهند و اگر مربوط به صداق نیست فقط وعده داده که هشت مثقال طلا بعهده من که بدهم در این صورت حق ندارند از مال او بردارند. والله العالم.

سؤال:نظر جنابعالى در مورد گرفتن شیر بها چیست؟

جواب:گرفتن شیربها با رضایت دهنده شیربهاء اشکال ندارد.

سؤال:دخترى که بعد از عقد در خانه پدرش به سر مى برد و خواهان طلاق است و در دادگاه هم دادخواست طلاق صادر کرده است آیا در این صورت مهریه را مستحق مى شود یا خیر؟ آیا در این صورت حق نفقه گرفتن را دارد یا خیر؟ و داماد مى گوید. زن گرفتم که زندگى کنم نه طلاق بدهم اگر ایشان طلاق مى خواهد تمام مخارج من را باید بدهد جواب را صراحتاً مرقوم فرمائید.

جواب:امر طلاق با زوج است و مى تواند مخارجى را که کرده و صداق را به عنوان عوض فلع در طالق فعلتى مطالبه کند بنابراین اکراه و اجبار در طلاق جایز نیست ولى خودش با اختیار خودش بدون اکراه زوجه را بقل از دخول طلاق بدهد نصف مهر را باید به او بپردازد و نسبت به نفقه در فرض سئوال که زوجه ناشزه بوده نفقه را هم طلبکار نیست و چنانچه نزاع موضوعى در بین باشد مرافعه شرعیه لازم است.

سؤال:خانمى هستم که با مردى که داراى چهار فرزند بود ازدواج کردم و همسرم فوت شده سؤالم اینست که آیا طلاهایى که همسرم برایم خریده، مى شود بجاى مهریه حساب شود یا نه؟

جواب:در فرض سؤال ظاهر اینست که طلاهاى مورد سوال اگر در حدّ متعارف بوده هدیه محسوب است و متعلّق به زوجه است و از ماترک و مهریه محسوب نمى شود و در نزاع موضوعى مرافعه شرعیه لازم است


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -