انهار
انهار
مطالب خواندنی

فسخ عقد نكاح

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال 555 - هر گاه مردى زنى را به شرط بكارت ازدواج نمايد و زن ثيبه در آيد در اين صورت از مهر چيزى كم مىشود يا نه و نيز عقد فسخ مىگردد يا خير

جواب: در فرض سؤال كه شرط بكارت نموده اگر معلوم شود كه قبل از عقد باكره نبوده شوهر اختيار دارد عقد را فسخ كند و با فسخ عقد اگر دخول نكرده زن چيزى بابت مهر حق ندارد و اگر دخول نموده بايد مهر المسمى را به زن بدهد و در صورت عدم فسخ حق دارد به نسبت تفاوت مهر ثيبه بودن و باكره بودن چنين زنى از مهر المسمى كسر نمايد

سؤال556 - مردى بعنوان داشتن شغل معين زنى را به عقد دائم خود در آورده است و بعد معلوم شده كه زمان عقد و بعد از عقد داراى شغل معين نبوده در اين صورت اين مورد هم از موارد تدليس محسوب مىگردد يا خير

جواب: در فرض مسأله اثبات خيار براى زوجه به اين نحو تدليس مشكل است

سؤال557 - اينجانب جوانى بيست و چهار ساله هستم مدتى پيش با دخترى با داشتن اين خصوصيات ازدواج نموده‌ام و تعهد نموده‌ام كه با او زندگى نمايم و خصوصيات چنين است 1 - در پشت سر دختر به اندازه يك سكه پنج ريالى مو ندارد 2 - سن دختر 25 مىباشد، با تماسى كه يك شب با دختر گرفته‌ام ملاحظه نمودم كه سر دختر بجاى يك سكه پنج ريالى بطور كلى مو ندارد و سن ايشان به جاى 25 سال 35 سال مىباشد از محضر مبارك آن حضرت تقاضا دارم كه از نظر شرع مقدس اسلام اينجانب را راهنمايى كنيد كه با شرائط فوق اين موضوع تدليس است يا خير و اگر تدليس است اين عقد از نظر اسلام چه صورت دارد

جواب: در فرض سؤال اگر عدم نقص مو و زيادتر نبودن سن از بيست و پنج سال در عقد شرط شده باشد يا قبل از عقد به اوصاف مذكوره توصيف شده و عقد مبنيا بر آن اوصاف واقع شده و كشف خلاف شده زوج حق فسخ دارد و چنانچه دخول كرده مهريه را بايد بپردازد و به مدلس رجوع كند و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است

سؤال558 - شخصى ديوانه شده و زوجه او چون جاهل به مسأله بوده في الفور فسخ نكرده و پس از گذشتن مقدارى از زمان تازه متوجه مىشود كه مىتوانست فسخ كند و حالا فسخ مىكند نافذ است يا نه

جواب: بلى در صورت جهل به حكم جايز است بعد از علم به آن، عقد دائمى خود را فسخ نمايد

سؤال559 - دخترى را به ازدواج شخصى در آوردند بعد از ازدواج معلوم شده كه اين دختر گاهى يك نوع حالت روانى و اختلال حواس (جنون) داشته و دارد در صورتى كه زوج از اين حالت هيچ گونه اطلاعى نداشته و پدر و مادر دختر كاملا از اين مرض مطلع بوده‌اند آيا اين تدليس محسوب مىگردد و مهريه آن دختر به عهده كيست و آيا بر هم زدن اين عقد نياز به صيغه طلاق دارد يا تنها فسخ كافى است

جواب: اگر محقق شود كه مبتلا به جنون است ولو ادوارى نه غش و مانند آن زوج مىتواند عقد را فسخ نمايد و اين حق فسخ فورى است پس اگر مرد علم به جنون زن پيدا كند و فورا فسخ نكند حق فسخ از بين مىرود و اگر بخواهد از زن جدا شود بايد طلاق بدهد و در صورتى كه مرد نداند كه حق فسخ دارد يا آن كه فوريت آن را نداند هر وقت فهميد بايد فورا فسخ نمايد و الا حقش ساقط مىشود و در خصوص مهريه اگر فسخ زوج قبل از دخول باشد زوجه حق مهر ندارد و اگر بعد از دخول باشد بايد مهر المسمى را به زوجه بدهد و اگر معلوم شود كه پدر و مادر جنون دختر را مىدانسته‌اند و او را مبنيا بر سلامت از جنون به زوج ارائه نموده‌اند، صدق تدليس بعيد نيست و در مورد تدليس زوج مىتواند به مدلس رجوع و مهريه‌اى را كه به زوجه داده استرداد نمايد

سؤال560 - زنى پس از شش يا هفت سال خانه دارى شوهرش ديوانه شده و مدتى است او را بيرون كرده و شخص مذكور ولى مثل پدر و جد ندارد در اين صورت اجازه مىفرمائيد زن مزبور مطلقه شود يا نه

جواب: اگر شوهر زن بعد از عقد ديوانه شود زن مىتواند عقد را فورا فسخ نمايد و اگر جهل به اين حكم داشته هر وقت علم پيدا كرد فورا فسخ نمايد و بعد از گذشتن عده در صورتى كه مدخول بها باشد مىتواند به مرد ديگر شوهر كند و احتياج به طلاق ندارد و در صورتى كه مدخول بها نباشد عده ندارد

سؤال561 - زنى داراى شوهر بوده و شوهرش در اثر تصادف ماشين اختلال حواس پيدا كرده و به زوجه خود نمىرسيد و زن بدون طلاق شوهر ديگرى اختيار كرده و از او فرزندى به دنيا آورده در اين صورت تكليف زن چيست به شوهر دوم حلال است و يا به شوهر اول و نيز تكليف فرزند چه مىشود مستدعى است جواب را مرقوم فرمائيد.

جواب: در فرض مذكور اگر مرد ديوانه شده و زن عقد را فسخ كرده باشد و پس از گذشتن عده در صورتى كه دخول واقع شده باشد - و الا عده ندارد - ازدواج كرده باشد ازدواج او با مرد دوم صحيح است و فعلا هم زوجه شوهر دوم است و اگر اين مسأله را نمىدانسته كه عقد را مىتواند فسخ كند و بدون فسخ با مرد ديگر ازدواج كرده باشد ازدواج او با مرد دوم باطل است و بايد از او جدا شود و بعد هم نمىتواند با او ازدواج كند و فرزند در صورت عدم فسخ و شوهر كردن به مردم دوم با جهل به صحيح نبودن اين ازدواج، شرعا به حكم حلال زاده است

سؤال562 - شخصى عيالى گرفته و در شب اول معلوم شده كه دختر باكره نيست از او سؤال شده قسم مىخورد كه تاكنون با كسى معاشرت و نزديكى نكردم از آن وجود مبارك تقاضا مىشود كه تكليف آن شخص را معين فرمائيد

جواب: بلى ممكن است بواسطه پريدن از محلى بكارت زايل شود و لكن حكم عقد نكاح اين است كه اگر به شرط بكارت عقد نموده باشد و ثابت شود قبل از عقد ثيبه بوده زوج حق دارد عقد را فسخ كند لكن اگر بعد از عقد بكارت زايل شده باشد حق فسخ ندارد

سؤال563 - شخصى زنى را عقد نموده بعنوان بكر و مبلغ هفتاد و يك هزار تومان مهريه قرار داده و مبلغ بيست و يك هزار تومان شير بهاء و مخارج ديگر هم در بين بوده و بعد از عقد معلوم شده كه دختر باكره نبوده در اين صورت عقد صحيح است يا خير و بر فرض صحيح بودن مهريه و شير بهاء را زن مىتواند بگيرد يا نه

جواب: در صورت مفروضه كه عقد مشروط به بكارت زوجه بوده زوج حق فسخ عقد را دارد و چنانچه فسخ قبل از دخول بوده زوجه حق مهر ندارد و هم چنين اگر تدليس از قبل زوجه بوده و اگر تدليس از غير زوجه بوده و فسخ بعد از دخول باشد بايد تمام مهر را به زوجه بدهد و به مدلس رجوع كند توضيحا اين كه زوج مىتواند فسخ نكند و در صورتى كه فسخ نكرد اگر با وجود شرط بكارت باكره نبوده مىتواند تفاوت مهر المثل ثيبه و باكره را از مهر المسمى كسر نمايد

سؤال564 - شخصى در حال مرض روانى بوده بعضى از مؤمنين خير انديش براى او زنى عقد كردند بعدا روز به روز حال او بدتر شده بطورى كه آرام و قرار ندارد و موجب زحمت ديگران و خانواده خود مىباشد براى زوجه او راه فسخ و نجاتى هست يا نه و اگر محتاج به طلاق باشد در موضوع طلاق او چه تكليفى داريم چون دادگاه هم اجازه طلاق او را صادر مىنمايد

جواب: اگر بيمارى روانى او به نحوى نبوده كه به حد جنون رسيده باشد و خودش ازدواج كرده وقتى به حد جنون برسد زن مىتواند عقد را فسخ نمايد و اگر جاهل به حكم بوده فعلا كه علم پيدا كرده فسخ نمايد و اگر مجنون بوده و ولى شرعى عقد كرده و زن نمىدانسته در اين صورت هم مىتواند فسخ نمايد و اگر زن هم مىدانسته ولى شرعى او در صورت ضرورت و مصلحت مجنون مىتواند او را طلاق دهد و اگر مجنون بوده و عقد بدون اذن ولى شرعى بوده اصل عقد باطل است و محتاج به طلاق نيست و بايد عده نگهدارد و پس از انقضاء عده مىتواند شوهر كند و اگر نزاع موضوعى در بين است مرافعه شرعيه لازم است

سؤال565 - زنى شخصى را به شوهرى گرفته در حالى كه سالم و بى عيب و معمولى بوده و بعد به اختلال حواس و جنون اطباقى گرفتار و موجب آزار و اذيت زن شده و علاوه بر اين نفقه زن را نه خودش و نه پدرش راضى نيستند بپردازند و هم حاضر نيستند او را طلاق بدهند چون جنون شخص نامبرده بعد از بلوغ واقع شده طبق ولايت حاكم شرع اجازه مىفرمائيد كه زن مزبوره را مطلقه نمائيم يا نه

جواب: در فرض سؤال اگر جنون او طورى باشد كه اوقات نماز را تشخيص ندهد زوجه اختيار فسخ دارد و حاجت به طلاق ندارد و البته اين اختيار فسخ فورى است كه اگر با علم به جنون فسخ را تأخير انداخت خيار فسخ ساقط مىشود بلى اگر از راه جهل به مسأله فسخ نكرده هر وقت علم به خيار پيدا كرد مىتواند فورا فسخ نمايد و اگر جنون زوج قبل از عقد وحين عقد هم باشد زوجه حق فسخ دارد و مى تواند بدون طلاق از زوج جدا شود

سؤال566 - مردى در ازدواج با دخترى تدليس نموده و خود را عوضى معرفى كرده مثلا افغانى و بدون شناسنامه بوده خود را ايرانى و داراى شناسنامه ايرانى معرفى كرده و اگر قبلا اين وضع را گفته بود حتما دختر راضى نمىشد آيا به خاطر ندانستن موضوع، براى دختر اختيار فسخ عقد هست يا نه لطفا جواب مرقوم فرمائيد

جواب: در صورتى كه در عقد ازدواج شرط ايرانى بودن زوج شده باشد يا به نحوى توصيف نموده كه عقد مبنى بر آن وصف واقع شده كه به منزله شرط ضمنى بوده و بعد تخلف وصف ظاهر وواضح شده زن اختيار فسخ عقد را دارد و چنانچه قبل از دخول فسخ كند حق مهر ندارد و اگر بعد از دخول فسخ كند حق مهر دارد و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است

سؤال567 - اگر مردى با دخترى ازدواج كند و دختر عيب داشته باشد بطورى كه دكتر اجازه ازدواج به دختر را نداده و دختر بدون نظريه دكتر ازدواج كرده و حمل برداشته و مرد متوجه عيب زن شده و خانواده دختر به مرد نگفته‌اند كه دختر عيب دارد بعد از اطلاع از اين مطلب مرد با زن هم بستر نشده و حال اگر مرد بخواهد زن را اطلاق دهد وظيفه شرعى او چيست و مخارجى كه در جريان ازدواج از جهيزيه و غيره كرده به عهده چه كسى است

جواب: در فرض سؤال كه دخول واقع شده زوج بايد تمام مهر را بپردازد ولى چنانچه عقد مبنيا بر سلامت دختر از آن عيب واقع شده زوج مىتواند عقد را فسخ كند و احتياج به طلاق ندارد ولى اين حق فورى است و اگر فورا فسخ نكند حق ساقط مىشود لكن اگر جاهل به حق يا فوريت آن بوده بعد از دانستن مىتواند فورا فسخ نمايد و نيز شوهر حق دارد در خصوص مهريه‌اى كه پرداخته به مدلس رجوع كند و مهريه را از او بگيرد و مخارجى كه در جريان عروسى زوج متحمل شده كسى ضامن آن نيست و جهيزيه عروس مربوط به عروس است

سؤال568 - در مواردى كه زوج يا زوجه حق فسخ عقد را دارند آيا فسخ طلاق حساب مىشود يا خير

جواب: در مورد فسخ به طلاق احتياجى نيست ولى فسخ طلاق محسوب نمىشود بطورى كه همه احكام طلاق را داشته باشد مثلا حكم طلاق سوم را ندارد كه پس از آن احتياج به محلل باشد و در موقع فسخ نمودن لازم نيست از حيض و نفاس پاك باشد و نيز حضور عدلين لازم نيست

سؤال569 - در مواردى كه فسخ عقد براى زوج يا زوجه جايز است آيا اجازه حاكم شرع لازم است يا خير

جواب: در مورد سؤال اجازه لازم نيست بلى در موردى كه عنين بودن مرد ثابت شود مراجعه به حاكم شرع لازم است تا براى صبر كردن زن مدتى قرار دهد و بعد از رجوع به حاكم و قرار دادن مدت هر وقت مدت تمام شد و در تمام مدت مذكوره مرد قادر بر نزديكى با زن نبود زن مىتواند بدون مراجعه به حاكم شرع عقد را فسخ نمايد

سؤال570 - عيوبى كه بواسطه آنها مىشود عقد نكاح را فسخ نمود به چه چيز ثابت مىشود

جواب: ثابت مىشود به اقرار صاحب عيب يا شهادت دادن دو مرد عادل به اقرار او و نيز شهادت دو مرد عادل به عيب

سؤال571 - عيوب باطنه زن به چه چيز ثابت مىشود

جواب: ثابت مىشود به شهادت دادن چهار زن عادله

سؤال572 - هر گاه عنين بودن زوج ثابت شود زوجه تا كى بايد صبر كند تا بتواند از زوج جدا شود

جواب: بايد پس از مراجعه به حاكم شرع يك سال تمام صبر كند پس اگر در مدت مذكوره زوج توانائى نزديكى با او يا زن ديگر را پيدا كرد زوجه حق فسخ ندارد و الا مىتواند فسخ نمايد و چنانچه داشتن حق فسخ و فوريت آن را بداند و فورا فسخ نكند حق فسخ او ساقط مىشود و نيز اگر راضى بشود كه با زوج مذكور زندگى كند پس از آن ديگر حق فسخ ندارد

سؤال573 - آيا جذام و برص در مرد موجب حق فسخ براى زن هست يا خير

 جواب: عيوب مذكوره مجوز فسخ نيست


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -